
ویرگول ۱
این خاک درد می کشد، می کشد و می کشد، و باز می کشد
با ضمه یا کسره، با هر چه تو دوست می داری، تو می خوانی
ای تو، استاده روی خاک خشک، با دستی روی بختک سینه
این خاک در شب، در زیر سقف پوسیده در باران، درد دارد
و آب می چکد از سقف، روی دام و دانه ها که بر باد است
**
ویرگول ۲
این چند قبر اینجا کنار هم، دور از مردگان در قبرستان
انگار اینان هرگز نمرده اند، و انگار خود گفته اند که ما
کنار مردگان در بستر نمی خوابیم، و روی قبر ها بهتر
نباشد سنگی، نامی، نباشد دستی، سرشک، زمزمه ای
دور از قبرستان، این قبرهای بی نام، بوی مرگ نمی دهند
و من ایستاده ام، پشت به شرق، پشت به تاریخ تبهکارم
** اکبر ایل بیگی
۴
۱
رای
امتیاز بدهید!