جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

به بهانه مرگ شجریان – ایرج فرزاد

این رفتار ضداجتماعی، علاوه بر اینکه افشاگری ها در آن فضای عاطفی علیه شجریان و درست در دقایق پس از مرگ او، ناانسانی بود، اما در همان حال جنبه تماما غیرسیاسی جریانات انزواهای سیاسی را بار دیگر به نمایش گذاشت. شجریان، آلترناتیو رژیم اسلامی نبود، کسی بود که مثل خیلی های دیگر حساب خود را از جمهوری اسلامی جدا کرده بود. مردم به بهانه رابطه عاطفی با شجریان، خشم و نفرت خود را علیه رژیم اسلامی به نمایش گذاشتند
ایرج فرزاد

در میدان ابراز وجود “کمونیسم انزوا”، و در جریان خیزش میلیونی مردم در سال ۱۳۸۸، تخم لقی به عنوان “موضع کمونیستی” در رابطه با: “جنبش سبز” شکسته شد. دایره انزواها، ظاهرا در پوشش افشاء “پرچم” جنبش سبز، که گویا ”آلترناتیو” سیاسی را در برابر جمهوری اسلامی نمایندگی میکرد، میدانی برای ابراز وجود یافتند. در حالی که کل صورت مساله از بنیان عوضی و دروغین بود. ”آلترناتیو” را احزاب و شخصیت های یک گرایش در اپوزیسیون علیه وضع موجود نمایندگی می کنند. موسوی و کروبی در جریان اعتراض مردم در سال ۸۸، پرچم هیچ “الترناتیو” رژیم اسلامی را بلند نکرده بودند. انزواهای سیاسی برای پشت کردن به اعتراض و خشم مردم، موسوی و کروبی را تا سطح یک آلترناتیو ناموجود بالا بردند و سپس در “افشاء” آن یک پرچم دروغین ساختند و به آن تاختند.

کمونیسم سیاسی و انقلابی در ماجرای اعتراض سال ۷۸ کاملا برعکس وارد میدان شد. اعتراضات آن سال به “بهانه” بستن روزنامه سلام و در جریان اردوی تابستانی دفتر تحکیم وحدت صورت گرفت. نه روزنامه سلام و نه دفتر تحکیم وحدت، پرچم آلترناتیو سیاسی رژیم اسلامی را بلند نکرده بودند، و کمونیسم موجود به درست، سیاسی و مسئول به روند واقعی رویدادها و مبارزه علیه جمهوری اسلامی توجه کرد. انزواهای سیاسی در آن شرایط مجال نیافتند که به جای توجه به تقابل مردم با جمهوری اسلامی، به افشاگری های مطنطن و بی محتوا و غیرسیاسی در باره ماهیت یک پدیده ناموجود به نام الترناتیو روزنامه سلام و یا دفتر تحکیم وحدت، روی آورند.

در جریان مرگ شجریان، تخم لقی که انزواهای سیاسی در جریان خیزش مردم در سال ۸۸ شکسته بودند، دوباره و این بار بسیار ضداجتماعی تر و غیرسیاسی تر و نامسئولانه تر، خودنمائی کرد. به کالبد شکافی سابقه شجریان پرداختند، و در اعتراض مردم به دنبال ریشه های انحراف و سازشکاری در شخصیت شجریان روی آوردند. این رفتار ضداجتماعی، علاوه بر اینکه افشاگری ها در آن فضای عاطفی علیه شجریان و درست در دقایق پس از مرگ او، ناانسانی بود، اما در همان حال جنبه تماما غیرسیاسی جریانات انزواهای سیاسی را بار دیگر به نمایش گذاشت. شجریان، آلترناتیو رژیم اسلامی نبود، کسی بود که مثل خیلی های دیگر حساب خود را از جمهوری اسلامی جدا کرده بود. مردم به بهانه رابطه عاطفی با شجریان، خشم و نفرت خود را علیه رژیم اسلامی به نمایش گذاشتند. انزواهای سیاسی، که نوع “کمونیستی” آن، نمایندگی تصویر سازی از کمونیسم و کمونیست ها را، به عنوان جریاناتی پرت و هپروت و ضداجتماعی و نامسئول و عاری از عاطفه انسانی، در عبارت پردازی های پوچ و “افشاگری های” پوچ تر، بر عهده گرفتند، سنگ تمام گذاشتند. اسم این بی ربطی به حرکت جامعه و جوش و خروش مردم عادی و مبارزه طبقاتی را “آگاهی” و “مبارزه آگاهانه” گذاشتند، در حالی که در خلوت خویش، آنجا که بحث از موجودیت انسان در زندگی و صیانت نفس و فلسفه و معنی زندگی انسان است، پدر و مادر و بستتگانشان از دایره آن تناقض من در آوردی بیرون اند، روی زمین زندگی می کنند، اما خود مریخی و مقولات مُجرد.

افشاء و طرد و منزوی کردن این “هسته”های “سازش ناپذیر” با حرکات واقعی جامعه، و نشان دادن جوهر ضد عواطف انسانی این دوایر حاشیه ای و آماتور، یک شرط بازسازی کمونیسم کارگری و اجتماعی و سوسیالیسم علمی و انقلابی است.

ایرج فرزاد
۱۰ اکتبر ۲۰۲۰

https://akhbar-rooz.com/?p=49914 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ایرج فرزاد
3 سال قبل

یک توضیح کوتاه:

منتقدان نوشته من را میتوان در دو دسته تقسیم کرد. دسته ای که بدون توجه به جهت گیری یادداشت من، از موضع ناسیونالیسم و قوم پرستی کرد، آذری و عرب(در خوزستان) من را در کنار ناسیونالیسم ایرانی و “فارس” گذاشته اند. این پاسخی نمیخواهد.
دسته دوم طیفهای مختلف “چپ”اند. گفته اند که من به سابقه و پیشینه شجریان نپرداخته ام. بحث من، اصلا بر سر تحلیل شخصیت شجریان نبود. من تاکید کردم که یک نیروی پرقدرت برای بزیر کشیدن رژیم اسلامی به هر بهانه ای خود را جلو صحنه میگیرد. این طیف از منتقدین نشان میدهند که “چپ” ی که آنان خود را به آن متعلق میدانند، قصد دارد در مصاف بزرگ جامعه برای بزیر کشیدن اسلام سیاسی در ایران، خود را کنار بکشد. رویکرد این “انزواگری سیاسی” و “منزه طلبی” تئوریک و سیاسی، تواما، را “هسته”ای به نام پرجلال و جبروت: “تدارک کمونیستی- جنبش سازمانیابی حزب پرولتاریا” یکجا فرموله کرده است. تیتر این است:

“به طور مشخص، کمپینی که علیه اعدام نوید افکاری سازماندهی شد و پس از اعدام وی نیز با قدرت تمام ادامه یافت، کمپینی سازماندهی شده در مراکز امنیتی و سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه بود که با براندازان و سرنگونی طلبان سر سپرده آنان به پیش برده شد. خاستگاه کارگری نوید افکاری ذره ای در ماهیت ارتجاعی این کمپین تغییر ایجاد نمی کند.”
و سپس فراخوان داده اند که:
“این فرصتی است تاریخی برای پیشروی طبقه کارگر و اعتصاب هفت تپه نشان داد که با درایت و حفظ وحدت طبقاتی می توان و باید از این فرصت استفاده کرد. و این دومین وجه از تداوم خیزشهای اعتراضی سالهای اخیر است. طبقه کارگر می تواند و باید با در پیش گرفتن مشی صبورانه و مستقل از جدال “رژیمی- ضد رژیمی” صفوف خود را گسترش داده، سازمانهای موجود را احیا کرده و دست به تشکیل سازمانهای جدید بزند.. اما با اجتناب از ورود به میدان سرنگونی طلبان و براندازان”

جهت انتقاد روشن است: طبقه کارگر، مدعیان سوسیالیسم و چپ، باید از جدال بر سر سرنگونی رژیم اسلام سیاسی خود را کنار بکشند.

کارو
کارو
3 سال قبل
پاسخ به  ایرج فرزاد

«پاسخی نمیخواهد» به معناینداشتن پاسخ از جانب شما و جریان سیاسی منحطی است که همه گونه حمله ای به جنبش های غیرمرکزگرا انجام داده و ورد زبانش «قوم پرست» و «ناسیونالیست» نامیدن هر نیرویی شده که بخواهد ذره ای از حقوق ملل غیرفارس دفاع کند، اما چشمانش را به روی تظاهرات راه و بیراه ناسیونالیسم ایرانی بسته و خودش را هم همیشه از هرگونه آلودگی به ناسیونالیسم بری می داند، چرا که چوب و چاق در دست خودش است و اوست که تعیین می کند چه کسی ناسیونالیست است و چه کسی نیست! و اگر توانی برای دفاع هم نبود، می توان به راحتی گفت «پاسخی نمیخواهد»!!! نه خیر جناب مدعی العموم، پاسخ می خواهد. شما و جریان منحط ضدکمونیست ضدکارگری باید توضی بدهید به چه حقی هرکس صحبت از حقوق ملل غیرفارس کند باید به باند سرگردنه بگیر شما پاسخ بدهد، ولی اگر کسانی زغال ناسیونالیسم ایرانی و فردوسی بازی شجریان را باد بزنند توسط جریان خودمرکزپندار شما مورد عفو قرار گرفته و مراتب عطوفت در مورد آنها به جای آورده شود! شما باید جواب بدهید و با این نگاه بالا به پایین حق ندارید کوری خودتان و حزبتان و پیشوایتان نسبت به ناسیونالیسم ایرانی را موجه جلوه دهید.

Hadi Shahab
Hadi Shahab
3 سال قبل

آقای فرزاد محترم,

متاسفانه مقاله شما هیچ تحلیلی از شخصیت شجریان و روند کارهای او ندادید .
شما در این مقاله با دوستان سابق کمونیسم کارگری خود بیشتر تسویه حساب کردید .

شجریان در سالهای جنگ ضد انسانی بین ایران و عراق ترانه های و سرودهای خواند. ترانه و سرودهای او که در جهت حکومت اسلامی بود اغلب از صدا و سیمای حکومت اسلام پخش میشد.

در بهمن ۱۳۶۷ بمناسبت ۱۰ سالگرد انقلاب اسلامی شجریان یکسری ترانه و سرود به این مناسبت تولید و
پخش کرد..
جدایی شجریان با ولایت فقیه در سال ۱۳۸۸ بعد از انتخابات بود. ایشان هیچ گاه حتی بعد از آ ن از جنایات خمینی حرفی نزد.
من فکر نمیکردم که شما همچون مجاهدین خلق آنقدر نزول کارده اید که عمدا حافظه تاریخی خود را به کناری افکنده اید.
در مورد مجاهدین سالهاست که امید اصلاح و تغییر در سیاست را از دست داده ام.
در مورد شما چنین نیست.
باور کنید از این پوپولیسم حزب توده و سازمان اکثریت نتوانست برای خودش کلاهی
درست کند .

جواد
جواد
3 سال قبل

در شرایطی که برای آزادی ایران نیاز به انقلاب قهرآمیز هست، کسی که می گوید “تفنگت را زمین بگذار” دارد به رژیم حاکم کمک می کند، چه از نتیجه کار خود آگاه باشد و چه نباشد.

به علاوه، لنین هم بلافاصله پس از مرگ کنت هیدن، در شرایطی که مطبوعات لیبرال پر از آه و ناله های احساساتی بودند، مقاله ای با عنوان “به یاد کنت هیدن” نوشت و نقش ارتجاعی او در خدمت به تزاریسم را یادآوری کرد. احتمالا لنین نیز از نظر آقای فرزاد به اندازه کمونیستهای کنونی “غیرسیاسی” بوده!

کارو
کارو
3 سال قبل

در ماجرای ۱۸ تیر ۷۸ دقیقاً کدام «کمونیسم موجود» موجود بود؟ که بخواهد «به درست، سیاسی و مسئول» به «روند واقعی رویدادها و مبارزه علیه جمهوری اسلامی» توجه کند؟! لابد یک جریان «منزوی» در لندن و سوئد! که البته از نظر شما همۀ جهان منزوی است و فقط همان منزوی های لندن و سوئد منزوی نیستند!
جالب است که شما و دوستانتان که هر حرکتی در کردستان و آذربایجان و خوزستان را بدون لحظه ای درنگ به ناسیونالیسم ربط می دهید و مهر ضدیت با کمونیسم (درحقیقت با خودتان و نه با کمونیسم!) بر آن می زنید، چطور در حرکت های ارتجاعی پیرامون سوگ و تشییع جنازۀ شجریان بارزترین نشانه های ناسیونالیسم را نمی بینید و این کارناوال ارتجاعی را «رابطه عاطفی با شجریان» (و نه رابطۀ عاطفی با ناسیونالیسم ایرانی) و ابراز «خشم و نفرت علیه رژیم اسلامی» می نامید! چشمان شما نسبت به ناسیونالیسم ایرانگرا و فردوسی بازی و ایرانی بازی کور است، چون خط سیاسی «منزوی» شما از درون همین تعریف از دولت-ملت و حدود قدرت آن بیرون جهیده است.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x