شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

جنگ نرم علیه دادخواهی اعدام های سال ۶۷ – ف. تابان

ف. تابان

* متن سخنرانی در جلسه ی یادمان سی امی سالگرد اعدام های سیاسی سال ۶۷ در شهر کلن آلمان – ۲۹ سپتامبر ۲۰۱٨


ما هر سال در این ایام، یعنی سالگرد اعدام های سیاسی سال ۶۷ چنین مراسمی را در کشورهای مختلفی برگزار می کنیم، می گوییم، می نویسم، یاد می داریم، اما چرا نتوانسته ایم موضوع کشتارهای سیاسی سال ۶۷ و به طورکلی اعدام های پرشمار و قتل و شکنجه ی مخالفان را، در سیاست جاری کشور به یک مساله ی درجه ی اول و اصلی تبدیل کنیم؟

در این مدت البته تلاش های زیادی شده است و بیشتر از همه باید از پیگیری ها و کوشش های خانواده های قربانیان این کشتارها قدردانی کرد. یک سری عوامل که نگذاشته است موضوع قتل های سیاسی به یک معیار تاثیرگذار در صحنه ی سیاسی ایران تبدیل شود، سرکوب مستمر تلاش های خانواده ها و فعالین و احزاب سیاسی است. این موضوع بر همه ی ما روشن است. امروز اما من می خواهم بر روی جنبه دیگری تمرکز کنم، عنوان این بحث را «جنگ نرم» علیه اعدام و کشتارها گذاشته ام. جنگ نرمی که در همه ی این سال ها ادامه داشته و بخش هایی از حکومت جمهوری اسلامی وظیفه ی اصلی پیشبرد آن را برعهده گرفته است و متاسفانه برخی از نیروهای خارج از حکومت در مقاطع مختلف سربازان چنین جنگ نرمی شده اند.

آن چه را که در این جا و در مثال هایی که خواهم گفت مطرح می کنم، شاید همه با هدف این جنگ نرم صورت نگرفته باشد و مقاصد دیگری را هم دنبال می کرده است، اما کارکرد مستقیمی در این جنگ نرم علیه اعدام های سیاسی و جنبش دادخواهی بازی کرده است.

من برای طرح این بحث، به عقب می روم، سال های آغازین جنبش اصلاحات. بعد از دوم خرداد ۷۶ به تدریج ما شاهد طرح گفتمان های نوینی از سوی برخی از نیروهای سیاسی در این مورد هستیم. تاکید افراطی و انحرافی بر به اصطلاح سیاست ضدخشونت به طرح تزهایی انجامید مانند: ما هدفمان سرنگون کردن جمهوری اسلامی بود، و او هم زورش بیشتر بود و متقابلا ما را سرنگون کرد! با چنین استدلالاتی پایه نظریه ای گذاشته شد که خشونت دولتی و از جمله اعدام های گسترده سال ۶۷ را با سیاست های رادیکال و انقلابی همسان می گرفت. این سیاست بعدها در اشکال متفاوتی دنبال شد. طرح شعارهایی مثل می بخشیم و فراموش نمی کنیم، نقد غیرمنصفانه جنبش دادخواهی و مترادف گرفتن آن با خشونت و اعدام های انتقام جویانه، از جمله ی این موارد بود که در صفوف اپوزیسیون گسترش یافت.

اصلاح طلبان از یک سو با پیشه کردن سکوت نسبت به این اعدام ها و از سوی دیگر با دامن زدن به طرح گرایشات پیش گفته، اپوزیسیون را منشقق کرده و مانع شکل بستن یک سیاست واحد نسبت به کشتارهای سال ۶۷ می شدند. دامن زدن مداوم به این فکر که هر کس «نمی بخشد» و خواهان رسیدگی به این جنایت است، به دنبال اعدام و انتقام جویی و موج جدیدی از خشونت است، به طور مداوم از سوی اصلاح طلبان به داخل اپوزیسیون سرزیر می شد.

برخی از نیروهای غیرحکومتی و از جمله فعالین ملی – مذهبی در این تبلیغات با اصلاح طلبان همداستان شدند. من در اینجا به نوشته ای اشاره می کنم که با نیتی در ظاهرخیرخواهانه، خواهان انحلال «مادران خاوران» به منظور جلوگیری از دور تسلسل خشونت، اعدام و انتقام جویی و پیوستن این مادران به «مادران صلح» شده بود. آقای تقی رحمانی در این نامه با طرح پیشنهاد انحلال مادران خاوران در مادران صلح می نویسد: «باور کنید همانگونه که تاکنون بوده و خواهد بود در صورت اصرار بر انتقام، باز فرزندان و نوه هایمان مرغان عروسی و عزا خواهند بود.» *
این نمونه را از آن رو در اینجا آوردم تا نشان بدهم کم نبوده اند و نیستند کسانی که تاکید مادران خاوران بر جنبش دادخواهی را «اصرار بر انتقام» وانمود کرده اند.

در سال های اخیر که سکوت در برابر این جنایات روز به روز بی معنا تر می شود، چهره های به ظاهر موجه اصلاح طلبان به میدان آمده اند تا مسئولیت این جنایت را به گردن دیگران بیاندازند و یا دست کم آن را بین حکومت و اپوزیسیون سرشکن کنند. کسانی مثل مصطفی تاج زاده و عیسی سحرخیز که هنوز وقتی زبان باز می کنند تا در مورد این اعدام ها بگویند، اعدام ها را به عملیات مرصاد مجاهدین خلق متصل می کنند. توجیهات آن ها به خودی خود اهمیت زیادی ندارد، زیرا در چارچوبه ی توجیهات حکومتی می گنجد که می کوشد بر جنایت خود سرپوش بگذارد. اما مواضع و استدلال کسانی از میان نیروهای خارج از حکومت، از میآن ما، که می کوشند این توجیهات را به نوبه ی خود توجیه کنند، بر دشواری کار می افزاید.

***
اکنون در صحنه ی سیاسی ایران ما با مجموعه ای از انکار، سکوت، توجیه و بالاخره معامله گری سیاسی در مورد این اعدام ها و بر سر خون رفقای جان باخته مان روبرو هستیم. من در اینجا به سه مورد اشاره می کنم و نشانه هایی از جنگ نرم علیه جنبش دادخواهی در ایران را در آن ها نشان می دهم.

اول در مورد هاشمی رفسنجانی
نقش او در بسیاری از قتل های دو دهه ی اول انقلاب و از جمله در ترور دکتر قاسملو در وین و ترور دکتر شرفکندی و یارانش در میکونوس در برلین بر همه ی نیروهای اپوزیسیون آشکار بود. دادگاه میکونوس در برلین رسما بر این نقش صحه حقوقی گذاشت. در ابتدای دوران اصلاحات اکبر گنجی با نهادن لقب عالیجناب سرخ پوش بر او، جزئیات بیشتری از جنایاتی را که او و وزارت اطلاعاتش در آن دست داشتند، فاش کرد. بعدتر وقتی اصلاح طلبان برای بالا رفتن از پلکان قدرت به او نیاز پیدا کردند، همه ی این قتل و کشتارها فراموش شد و رفسنجانی با توجیهانی نظیر این که آدم ها عوض می شوند و زمانه هم عوض شده است، تا حد یکی از رهبران اصلاحات در ایران عروج کرد.
آن چه که جامعه ی ایران و جوانان ایرانی از چنین سیاستی آموختند چه بود؟ این بود که می توان دو دهه در راس سلسله و زنجیره ای از جنایات و آمر کشتارهای بی شمار بود و سرانجام به مثابه یک سیاستمدار محبوب و اصلاح طلب در خاک آرام گرفت. عروج هاشمی رفسنجانی به موقعیتی که در پایان به ناحق به آن دست یافت، ممکن نمی شد مگر آن که ایده های دادخواهی در ایران زیرپا گذاشته و پایمال شود. وقتی کسی که آمر بسیاری از جنایات در این کشور بوده، در صدر نشانده شود، طبیعی است که جنبش دادخواهی و قربانیان آن به یک موضوع بی اهمیت فرو کاسته شوند.

مورد دوم. انتخابات ۹۴ و ۹۶
اصلاح طلبان در همان زمانه ای که احتمالا اشکی هم بر کشته شدگان سال ۶۷ و دیگر قربانیان استبداد سیاسی در ایران می ریختند، در سال ۹۴ مردم را به رای دادن به کسانی دعوت کردند که نامشان در زمره ی آمران کشتارهای سال ۶۷ قرار داشت. بخشی از نیروهای اپوزیسیون با آن ها همراهی کردند. پیشتر از آن وقتی حسن روحانی، مصطفی پورمحمدی یکی از اعضای هیات مرگ در سال ۶۷ را به عنوان وزیر دادگستری برگمارد، شاهد اعتراضی از جانب آن ها نبودیم و در حمایتشان از حسن روحانی تجدیدنظری صورت نگرفت.
همه ی این ها فرصت های بزرگی بود که برای طرح مساله ی کشتارها در سطح جامعه، یکی بعد از دیگری از دست می رفت.
دو سال بعد، همان ها که مردم را به رای دادن به عاملین کشتارها دعوت کرده بودند، با ملقب کردن ابراهیم رئیسی کاندید رقیب حسن روحانی به «آیت اله قتل عام» نقش او را در قتل های سال ۶۷ در مرکز تبلیغات خود قرار دادند و نشان دادند که برای آن ها قتل های سال ۶۷ و دیگر قتل های سیاسی در ایران دکانی است به منظور رای جمع کردن در برابر رقیب و نزدیک شدن به قدرت.

سوم. کشتارهای اخیر
من می خواهم به مورد آخر و تازه تر که بسیار هشدار دهنده است اشاره کنم و نتیجه گیری این بحث را انجام بدهم.
در یک ماهه ی اخیر شاهد دو جنایت بزرگ در سطح کشور بوده ایم. اول در کردستان، اعدام سه زندانی سیاسی کرد و سپس حمله ی موشکی سپاه پاسداران به مقر احزاب کردی در خاک کردستان عراق که به کشته شدن نزدیک به بیست نفر و مجروح شدن تعدادی دیگر انجامید. دوم جنایتی که همین اخیرا در اهواز صورت گرفت. آیا ما شاهد برخورد یکسان و بدون تبعیضی از سوی نیروهای سیاسی کشور با این دو جنایت بوده ایم؟ اصلاح طلبان در مورد جنایت اول و خشونت و تروریسم دولتی سکوت کردند. در مورد اهواز اما ما شاهد انتشار یک بیانیه با چهار صد و چند امضا هستیم. اگر نام بسیاری از فعالین چپ و رفقای ما از جمله از همین حزب چپ ایران پای این اعلامیه نبود، می شد آن را حتی نخوانده به کناری گذاشت. روی سخن اینجا بیشتر با همین طیف از امضاکنندگان است که همچنان دارند در میدانی بازی می کنند که طول و عرض و کل مختصات آن را اصلاح طلبان حکومتی تعیین می کنند.
می توان پرسید چرا بیانیه ی مشابه ای از «طیف های مختلف سیاسی کشور با دیدگاه های متفاوت» در مورد جنایت و تروریسم دولتی در کردستان منتشر نشد؟ می توان پرسید چرا بیانیه ی مشترکی به مناسبت سی امین سالگرد اعدام های سال ۶۷ منتشر نشد؟ چنین نوعی از هم کلامی ها، هنوز هم که اصلاح طلبان موقعیت خود را در جامعه بسیار از دست داده اند، در میدان هایی برگزار می شود که آن ها می خواهند.
تبعیض یکی از بارزترین وجه سیاست اصلاح طلبانه در برخورد با قربانیان این حکومت و یکی از سلاح های جنگ نرم برای تضعیف جنبش دادخواهی در کشور است که همواره وجود داشته و بی وقفه از آن استفاده شده است.

* * *

جا دارد هر کدام از ما به سهم خود به این مساله بیاندیشیم که مسئولیت فردی، سیاسی و اجتماعی خود را در مقابله با این جنگ، در تلاش برای تبدیل کردن اعدام های سال شصت و هفت به یک معیار در سیاست ایران چقدر انجام داده ایم، چقدر در این جهت این که جنایتکاران نتوانند به چهره های محبوب سیاسی تبدیل شوند تلاش کرده ایم، چقدر تلاش کرده ایم صدای جنبش دادخواهی در برابر این گونه عوام فریبی ها و در برابر سرکوب چه از نوع سخت و چه از نوع نرم آن باشیم؟

در مورد احزاب و گروه های سیاسی، به نظر من نیروهای اپوزیسیون اگر قرار است در صف اپوزیسیون بمانند، باید به سیاهی لشکر شدن در نمایشاتی که تبعیض حتی در مورد کشته ها را به بارزترین وجهی به نمایش می گذارد پایان دهند. ما اکنون بعد از بیشتر از بیست سال جنبش اصلاح طلبی حکومتی، دلایل بسیاری در دست داریم که آن ها نه تنها کمکی به مبارزه با سرکوب و شکنجه و اعدام مخالفین نمی کنند، بلکه آن جا که این سرکوب و اعدام و شکنجه دامن خودشان را نمی گیرد، اساسا به آن بی توجه و در برخی موارد همراه آن هستند. اپوزیسیون به شمول احزاب سیاسی باید سیاست واحد و محکمی در برابر این گونه عوامفریبی ها بر عهده بگیرد. ما اگر می خواهیم، مبارزه با اعدام، حقوق بشر و آزادی های سیاسی در جامعه ی ما به یک ارزش واقعی تبدیل شود، باید بر این نرمخویی ها بر سوءاستفاده کنندگان از همه ی این واژه ها و مفاهیم سخت بگیریم.

حوادثی که از دی ماه گذشته در کشور ما اتفاق افتاده است، موقعیت برتر و هژمون اصلاح طلبان در جامعه را از بین برده است. آن ها اکنون بسیار تلاش می کنند تا این موقعیت را دوباره به دست بیآورند و برای این منظور به همراهی و پشتیبانی نیروهای مخالف محتاج شده اند. نیروهای اپوزیسیون اگر می خواهند یاد جانباختگان سال ۶۷، قتل های زنجیره ای، ده ها قتل در خارج و داخل کشور را که تا همین امروز به رامین حسین پناهی و مرادی ها رسیده و به همین جا هم متوقف نخواهد شد، قدر بگذارند، اگر می خواهند مخالفت با اعدام و شکنجه و ترور و خشونت را در صدر سیاست در ایران بنشانند، باید همکاری با هر نیرویی در هر سطحی را به اتخاذ مواضع روشن علیه اعدام های سیاسی در ایران و شکنجه و ترور مشروط کنند و خود جبهه ای مشترک در همه ی این عرصه ها بگشایند.

دیدگاه ها

     از : Hadi Shahab

عنوان : اگر بخش نظرات واقعا جهت تبادل نظر و انتقاد به نویسنده یا نظر نویسنده است
آقای تابان محترم,

اگر بخش نظرات واقعا جهت تبادل نظر , و انتقاد به نویسنده
یا نظر نویسنده است لطف کنید و آنچه که در رابطه با مقاله
یا سخنرانی شما دوستان مطرح کردند جواب دهید یا بخش
نظرات در رابطه با این سخنرانی خود را ببندید.
دادن جواب به انتقادها و سوآلات این امر بدیهی را
تاکید میکند که نظر “دیگران” برای نویسنده یا سخنران مهم
میباشد.

با احترام
هادی شهاب
٨۶۷۴۶ – تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۷       

     از : امیر ایرانی

عنوان : موتور کشتار
اگر از این موضوع که بعضی ها با شیوه طلبکارانه،با اتهام زنی ی خاصی، اعمال و نیات خاص خودشان را به پیش می برند بگذریم
( البته بایدگفت
مطالبی که این اتهام زنندگان اشاره می کنند ممکن است، حداقلی از واقعیت را هم دارا باشند اما پررنگ کردن موارد اتهامی به دیگران می تواند نوعی فرار به جلو محسوب شود که این روش اتهام زنی اشان می تواند به قصد به حاشیه بردنِ اقداماتِ تاریخی پرسش برانگیزِ خودشان نیز معنی دهد)؛
باید گفت:
اگر بخواهیم پیام گفتاری آقای تابان گرامی که تبدیل به نوشتاری شده است را مورد بررسی و توجه قرار دهیم و در مورد مطالبی از ایشان نظری را مطرح کرد می توان گفت:
بی گمان، هر جنایتی و هر خیانتی قابل بخشیدن نیست(جنایت و خیانت هم با توجه به معیارها و ایده های خاص معانی مختلفی یافته است و می یابد چه بسا در شرایطی دیگر، جای دادخواه و متهم عوض شود)
بلکه:
علاوه بر دادگاه تاریخ که رأیش ، تصمیم یک هیئت منصفه ی جمعی را با خود دارد،
چنانچه، متهم یا مجموع متهمین زنده هستند، در یک دادگاه صالحه با یک هیئت منصفه ای که روح خردگرای انسانمدارانه ای برآن حاکم است،می بایست آنان محاکمه شوند؛ که در این محاکمه رای صادره در پی این خواهد بود که خاطی حتماً مجازات شود؛
که مجازات علاوه بر اینکه سزای عمل فردی فرد را می دهد، رای صادره یک پیام خاصی برای جامعه خواهد داشت و باید داشته باشد؛
چنانچه رای به بخشیدن باشد، این بخشیدن نتیجه ترحم جامعه نیست بلکه تقویت روح لطیف جامعه است که برای اقدامات بعدی زیست جمعی گاهاً ضرورت دارد.
چنانچه در برخورد با جنایات و خیانات ، محاکمه کننده یا خواهندگان محاکمه رفتار و نیاتشان براساس یک کینه یا چیزی براساس معیار خود و خودشان به نام قهرانقلابی یا قهرانتقام جویانه ای باشد نتیجه اقدامات خواهندگان و رفتار محاکمه کنندگان چیزی نخواهد بود جزء بازتولید کُشندگی های بعدی. بگذریم.
چنانچه به مطالب آقای تابان توجه شود برداشت چنینی نیز خواهیم داشت:
ایشان، علاوه براینکه در پی پررنگ کردن و بازگو کردن اقدامات جنایتکارانه حاکمیت بوده، در پی برخورد با گروهی از حاکمیت هم رفته است؛
که از این برخورد چنین نمایان می شود
ایشان، این برخود با بخشی از حاکمیت را مبنای برخورد با بخشی از اپوزیسون قرار داده است؛
و ایشان،در رابطه با جنایات انجام شده، وزنه اتهامات اجرایی و تصمیم گیری این جنایات را به سمت گروه خاصی از حاکمیت برده که این روش ایشان، نوعی به حاشیه بردن گروه خاص دیگری از حاکمیت معنی می دهد.
که این برداشت از نوشتار آقای تابان این پرسش را هم می آفریند:
آیا تشخیص آقای تابان در مورد مجریان جنایات و موتور کشتار، که در حاکمیت پلیدانه پررنگ شده بود و بطور جنون آمیزی عمل کرده و هنوز این موتورکشتار روشن است، درست است یا خیر؟
باید گفت
ساخت و طراحی موتور کشتار در این سرزمین، ریشه در تفکر و رفتار گروه ها و افرادی داشته و دارد که همیشه با هر تفکر آزادی خواهانه و دمکراسی خواهانه ضدیت وعناد داشته و دارند و حاکمیت های ضد آزادی و دمکراسی حتماً موتور کشتار را در سیستم خود تعبیه خواهند کرد.
با توجه به کردار حاکمیت فعلی حاکم بر کشورمان و تجربه تاریخی رفتار چهل ساله این حاکمیت می تواند دریافت
تفکر ورفتار بخش اقتدارگرای خاص حاکمیت- که منشای حکومت را ماورایی می داند و ضد آزادی و دمکراسی است و تاکنون بدون هیچ رودربایستی با رفتارش پیام داده است و حتی علنی گفته و می گوید من مجری و حتی تصمیم گیرنده هر نوع کُشندگی هستم و خواهم بود-
این نکته مهم را می آفریند:
که بازیگران سیاسی و اجتماعی کشور برای گذار اجتماعی و سیاسی می بیایست این موضوع را مدنظر داشته باشند که ناخواسته در زمین اقتدارگرایی حاکمیت بازی نکنند و…
٨۶۷۴۵ – تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۷       

     از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : چرا فقط کشتار ۶۷، پس کشتار دهه ۶۰ چه شد
آقای تابان، به اصلاح طلبان انتقاد می کنید، اما خود را در آینه ببینید. چگونه است که قتل عام دهه ۶۰ که از ۳۱ خرداد ۶۰ با اعدامهای وسیع آغاز شد، از قلم شما می افتد. مثل اینکه فقط از موقعیکه رژیم آغاز به کشتار اکثریت و حزب توده زد، کشتار به حساب می آید. کشتار دهه ۶۰ سالهاست که تلاش شده توسط اکثریت و حزب توده بدلیل همکاری آنها در آن دوران با رژیم به فراموشی گذاشته شود. همانکاری را که اصلاح طلبان با رفقای اکثریتی و توده ای می کنند
٨۶۷۰۶ – تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣۹۷       

     از : کیا

عنوان : آقای الف کدام لاپوشانی!
از حمله کردن به این و اون، شلوغ کردن بحث نتیجه ای حاصل نمی شود .

در این برهه زمانی اپوزیسیون به نزدیک شدن احتیاج دارد و تکیه بر خطا ها و به نظر بعضی ها ” خیانت ها” به جایی نمیرسیم جز ترمز کردن انقلاب مردم.
ما نمیتوانیم هر کسی که با این حکومت لحظه ای همراهی کرده است از جنبش به بیرون پرتاب کنیم اگر قدرتش هم داشته باشیم!
با چنین ایده ای ” چپ در چپ” میبایست همه مردم ایران را که این حاکمیت را با انقلابی به قدرت رساندند نابود کنیم پس با این حاکمیت فرقی نخواهیم داشت.
می بایست زبان مشترکی در یابیم و این ساده نیست .
٨۶۶٨٨ – تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣۹۷       

     از : مهمان

عنوان : شرایط را دریابیم و موضوعات را با هم قاطی نکنیم
اعدام سه هم میهن کرد محکوم است که همه هم محکوم کردند. حمله تروریستی به اهواز توسط داعش هم محکوم است که آنها که ذره ای حس میهن پرستی دارند آن را تحت همین عنوان محکوم کردند. اما حمله به مقر حزبی مسلح که در مریوان دست به حمله مسلحانه زده و عربستان و اسرائیل ازآن پشتیبانی میکنند را یک نیروی متعلق به این مرز و بوم نمیتواند محکوم کند. اصلا دور از ذهن نیست که این حزب مسلح کرد روزی تن به همکاری حتی با داعش هم بدهد. گمان من اینست که شما در آن صورت هم دست از حمایت از نیرو برنمیدارید.
٨۶۶٨۷ – تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣۹۷       

     از : بهروز الف

عنوان : به آقای کیا
آقای کیا چرا مسائل را میخواهید لاپوشانی کنید؟ سرمان را در لابلای شعارهای بیمورد مخفی کردن، درس نگرفتن از وقایع و انشالله گربه بود از آن مسلمین ناب محمدی است. ابتدا اینکه “تصور” خطا آن هم در زمان طولانی گذشته نیست مگر اینکه از دید شما واقعیت ها همانا تصور باشد. صمنن خطا نبود و آگاهانه بود. حزب توده و اکثریت هم یک ولی فقیه ای داشتند که نامش کمیته مرکزی حزب کمونیست کشور مادر شوراها بود و هر چه آنها میگفتند، مقلدان بدون تفکر و حلاجی در انجام آن دربست در خدمت بودند. براستی برای شما جان هزاران هزار جوان و کودک و پیر و زن و مرد با گفتن “تصور خطا” و در گذشته دور، یکی هست؟ اگر یکی از قربانیان اسلام عزیز از خانواده شما بود، دوست و یا همسایه و هم شهری بود باز اینطور سخاوتمندانه قلم میزدید؟
آینده بهتر و همکاری بین نیروها تنها با قبول فاجعه ها (نه خطا ها) و علل آن از جانب کارگزاران آن برای درس آموزی و عدم تکرار آن مسیر هست نه لاپوشانی آن
٨۶۶٨۶ – تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣۹۷       

     از : حسن نکونام

عنوان : عجیب است آقای تابان
با درود! همه این سال ها، فکر می کردم که، آقای تابان از خط توده ای- فدائیان اکثریتی خارج شده، و از آن همه ضربه ای که این جریانات، به جنبش ایران، و بویژه به چپ ایران زده اند، عبرت گرفته و ریل خود را عوض کرده است. اما گویا اشتباه کرده ام.
از این می گذرم که همین سخنرانی تابان، به دعوت حزب الکی ای که، فرخ نکهدار پرچم دار آنست، صورت گرفته است. «حزب چپ ایران» در پرانتز فدائیان.معجون جالبی هست!
به آخرین جمله همین سخنرانی دقت کنیم. تابان می نویسد :
«……باید همکاری با هر نیروئی، در هر سطحی را، به اتخاذ مواضع روشن علیه اعدام های سیاسی در ایران، و شکنجه و ترور مشروط کنند، و خود جبهه ای مشترک در همه این عرصه ها بگشایند.»
از اینکه کشتار مخالفین حکومت، از روز ۲۳ بهمن، روز بعد از قیام شکوهمند مردم در ۲۲ بهمن ۵۷ آغاز شد، و کشتار سال ۶۷، یکی از خونین ترین تمرکز آن بود، تردیدی وجود ندارد. بهروز به آن اشاره کرد، و من تکرار نمی کنم.
مشکل من با همین جمله آخر، و نتیجه گیری تابان گرامی است.
فوآد جان! منظورت از «همکاری با هر نیروئی، در هر سطحی» کدام نیروها هست؟
منظورت نمی تواند اپوزیسیون چپ و کمونیست ایران باشد، زیرا که همه آنها، با شعار «نه می بخشیم، و نه فراموش می کنیم» با این جنایت و قتل عام، موضع خود را روشن کرده اند.
پس منظور شما، از این «همکاری با هر نیروئی، در هر سطحی» همین اصلاح طلبان هستند. سخنی را با یک رادیکالیسم شروع می کنی، به واقعیاتی به درستی اشاره می کنی، و سرانجام به توجیه همین «استمرار طلبان» می رسی.
انتظار داری که همین اصلاح طلبان بیایند و این جنایات را محکوم کنند، و فردا برای رسیدگی به این جنایات، آمران و عاملان آنرا به دادگاه بکشانند؟
آیا خود این جماعت فرصت طلب و نان به نرخ روز خور، نقشی در این جنایات نداشتند؟
این چه «منفعتی» است که، طیف شما را، مرتب در اتصال و پیوند، با بخشی از این جکومت تبه کار نگه می دارد؟
٨۶۶٨۵ – تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣۹۷       

     از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : «اصرار بر انتقام» هم بخشی از عدالتخواهی است!
اگر قرار باشد به انتقام جوئی از جنایتکاران رژیم ملایان اصرار نکنیم و از آن دست برداریم یعنی آنها را بخشیدیم یا میبخشیم و فراموش کنیم! این عدالت را از محتوا تهی کردن است! فردوسی بزرگوار چرا گفت: “پدر کشتی و تخم کین کاشتی / پدر کشته را کی ُبوَد آشتی.” آنموقع که بهترین فرزندان وطن را به جوخه های اعدام میسپردند و هنوز هم نامردانه میکشند فکرش را میکردند یا بکنند که روزی باید جوابگوی اعمال جنایتکارشان باشند و هرکسی برخلافش را باور دارد خودش هم دستی در این جنایات داشته یا دارد مثل همین مزدوران رژیم اسلامفاشیستی ملایان!
در جائی جناب ف. تابان میگوید:” اما مواضع و استدلال کسانی از میان نیروهای خارج از حکومت، از میآن ما، که می کوشند این توجیهات را به نوبه ی خود توجیه کنند، بر دشواری کار می افزاید.” چرا جنابعالی از “میان مائی هائی” که میشناسید نام نمیبرید تا رسوا و افشا شوند؟ گویا خودتان هم سعی در پرده پوشی یکسری دارید؟
انتقاد شما از یکسری اصلاح طلبان دربار خامنه ای که چرا مثلا حمله موشکی رژیم ملائی به مقر احزاب دموکرات کردستان را در اعلامیه ای محکوم نکردند یا نمیکنند انتقاد بجائی است و اینرا در کامنتهای خودمان هم قبلا پرسیدیم ولی این جور مواقع این حضرات پای اعلامیه امضاء کن از بیت رهبری سفارشی نمی گیرند یا منتظرند ببینند بیت رهبری چه رهنمودی به آنها میدهد که مخالفت بکنند یا نه بقول شما تبعیض قائل بشوند چونکه برای این حضرات اصلاح طلب هر جنایتی جنایت نیست خصوصا از جنایات رژیم ملائی میشود براحتی چشم پوشید! امان از کاسه لیسان دربار خامنه ای پست فطرت که پشت ماسک اصلاح طلبی چهره ضد انسانی خودشان را قائم کردند یا میکنند و هربار که سفارش بگیرند فورا اعلامیه صادر کرده و آماده به امضاء هم هستند! تازه با وقاحت تمام بدون آنکه شرم بکنند در همین سایت با نوشته های بی ارزش خود از خودشان و اصلاح طلبی شان دفاع هم میکنند! شرمشان باد!
٨۶۶٨۴ – تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣۹۷       

     از : کیا

عنوان : آقای الف نظر بجلو داشته باشیم
کی در این انقلاب عقب برنده درست تشخیص داد و بدون خطا بود؟ سطنت طلبان!
اکنون که میرود اپوزیسیون به یک همگرایی نسبی برسد بهتر نیست که مثبت فکر کنیم و از مته به خشخاش گزاردن بیهوده پرهیز نماییم!
با این بزرگنمایی ها چه میتوان گفت اپوزیسیون تعطیل کند و حرف نزند چونکه کلمه ای که ما دوست داریم را بزبان نیاورده است و یا خطایی که ما تصور داریم در گذشته های دور اتفاق افتاده است!؟
٨۶۶٨۰ – تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣۹۷       

     از : بهروز الف

عنوان : چرا فقط کشتار سال ۶۷؟
آقای تابان از شما با موضع گیری های یکی دو سال گذشته تان انتظار دیگری داشتم. آخر چرا تنها کشتار سال ۶۷ شما را دگرگون میکند؟ امید هست به این خاطر نباشد که کشتارهای جنون آمیز رژیم اسلامی از سال ۵۷ مهم نبودند چرا که سازمان حداقل آنموقع شما موافق آن بود و آن جنایات را بخاطر ضدامپریالیست بودن امام و خط امام ( اصلاح طلبان بعدی) و ” و ابسته بودن گروهک ها” به امبریالیست ها تائید و تشویق میکرد (حال از خبر چینی و لو دادن ها بگذریم) از نظر تعداد که شمار اعدامیان از سال ۵۷ تا ۶۷ بیشتر از اعدام های ۶۷ بود و کشتار دختران و پسران زیر ۱۵ سال و تجاوز به آن ها قبل از اعدام و زنان باردار و گرفتن خون آنها قبل از اعدام (رهنمود های منتظری) اگر وحشیانه تر از اعدام های دسته جمعی سال ۶۷ بیشتر نبود حداقل در قد و قامت آن بود. لطف کنید جنایات رژیم اسلامی را طبقه بندی نکنید که در نهایت به کشتارهای خوب وبد خواهید رسید که فاجعه خواهد بود
ضمنن برای غنی شدن مقاله تان لطف کنید و تمامی اپوزیسیون را یک کاسه نکنید و سیاست های فاجعه بار حزب توده و اکثریت را به حساب کل اپوزیسیون ننویسید
با تشکر
٨۶۶۷۲ – تاریخ انتشار : ٨ مهر ۱٣۹۷       

https://akhbar-rooz.com/?p=8607 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x