پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

ما از این مواضع اعلام برائت می کنیم – ف. تابان

یادداشت مشترک با احمد پورمندی

فرخ نگهدار، به دنبال گفتگوهای خود با تلویزیون فارسی آمریکا، حمایت از طرح محمود احمدی نژاد برای غارت مردم ایران زیر عنوان پرطمطراق «طرح ملی»، اکنون مقاله ای نوشته است به نام «آقای خامنه‌ای! فردوست‌ها از شما آریامهر می‌سازند». همان طور که از نام این مقاله پیداست، تازه بعد از بیست سال، او دل نگران است که آیت اله علی خامنه ای ولی فقیه، گول برخی اطرافیان خود را بخورد و به آریامهر تبدیل شود! او این نگرانی را در مورد سلطانی ابراز می کند که خداوند به نماینده ی او در آسمان تبدیل شده و قدرت و ثروت افسانه ای را در هم آمیخته و بیش از هر کس دیگر از ادامه ی وضعیت موجود سود می برد و برای حفظ آن می کوشد. در نگاه نگهدار اما این سلطان، به «رهبر» شاید بی گناهی تبدیل می شود که خودش خوب است، اگر اطرافیانش بگذارند. خاک پاشیدن به چشم مردم را، فرخ نگهدار از همان تیـتر مقاله ی خود آغاز می کند.

هدف ما در این یادداشت کوتاه، مباحثه با وی در مورد نظراتش نیست. این کار به اندازه ی کافی صورت گرفته و بسیاری دلسوزان به او هشدار داده اند که بیش از این در این مرداب فرو نرود، او اما این راه را انتخاب کرده است، دلیلش هر چه بوده، نتیجه اش این شده است که به جای همنشینی با یاران سابق و مبارزان پاک باخته ی راه ازادی و عدالت، اکنون با کسانی همراه شده است که «جنسی دیگر» دارند. از ان جا که ما نویسندگان این نامه، سال ها به طور مشترک با وی در یک سازمان بوده ایم، او خود را چپ می دانسته است و ما نیز، او هنوز عضو سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) است، و ما نیز، می خواهیم به این وسیله برائت و جدائی خود را از کارنامه ی سیاسی و افکار اخیر او – به خصوص بعد از جنبش سبز – اعلام کنیم و نیز بگوییم سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) باید راهی برای این معضل بیابد.

ما از آقای نگهدار و مواضع وی اعلام برائت می کنیم چون:
در وقتی که دست آقای خامنه ای بیشتر از گذشته، به خون فرزندان آزادی خواه مردم ایران آغشته است و اکثریت ملت ایران او را عامل و آمر اصلی کشتارها و سرکوب جنبش سبز مردم ایران می داند، می کوشد این دست های خونین را در دستکشی سفید پنهان سازد و مسئولیت کشتار مردم و سرکوب جنبش سبز را در میان همگان تقسیم کند.
او می نویسد: «من گناه همه فجایعی که رخ می دهد را تنها بر عهده رهبری نظام نمی گذارم. همه مسوولیم اما هرکس به میزان مسوولیت خویش.»
ما از ایشان می پرسیم: مسئولیت ما در کشتار مردم، در قتل ندا و سهراب و دیگر آزادی خواهان این کشور چه بوده است؟

ما از او اعلام برائت می کنیم چون:
می خواهد مخالفان سیاسی خود را در سرکوب جنبش سبز و کشتار فرزندان آزادیخواه آن شریک جرم نشان دهد و بگوید که «براندازان» – یعنی همه ی کسانی که مثل نگهدار فکر نمی کنند و به جای تلاش برای «تغییر رفتار رهبری» خواهان برکناری وی هستند – در کشاندن این جنبش به خشونت و کشتار مردم – به اندازه ای کمتر یا زیادتر، مقصر بوده اند. او شکایت هر دو را به «رهبر» می برد و خطاب به او می نویسد:
«”سینه چاکان ولایت” از یک سو و “سرنگونی طلبان خشمگین” از سوی دیگر علیه اصلاح طلبی برخاسته اند. هر دو نعره می زنند: “اصلاحات مرد”. و این دروغ بزرگی است که تنها ولع قدرت پشتوانه آن است.»
او دروغ های بزرگ می گوید تا بتواند با قربانی کردن همرزمان سابق خود، در نزد «رهبر» اعتباری برای حرف های خود دست و پا کند!

ما از او اعلام برائت می کنیم چون:
در زمانی که بعد از یک سال و نیم جنبش آزادی خواهانه، مردم ایران دشمنان خود و کسانی را که مانع تحقق اهداف آن ها هستند شناخته اند و از جستجوی رای خود به جستجوی سازوکارهایی برآمده اند که رای آن ها را تضمین کند، و در این جستجو به سد «رهبر» و یا همان «ولایت فقیه» برخورده اند، او به هیبت مشاور دلسوز «رهبر» درآمده و می کوشد به او یاد بدهد، چطور عمر رهبری خود را طولانی تر کند.
او می نویسد: «وجدانم گواهی نمی دهد که هرچه طائب ها خواسته اند شما تن داده اید. قابل درک است که جانبداری آشکار شما از یک جناح تا آنجا نبوده است که شما بر حذف آقایان موسوی کروبی و خاتمی و رفسنجانی و پیگرد آنان به مثابه “سران فتنه” مصر باشید.»
با وجدان فرخ نگهدار کاری نداریم اما می دانیم همه ی سیاست او در یک ساله و نیمه ی اخیر این بوده است که علی خامنه ای را از زیر فشار مستقیم جنبش خارج کرده و به مقام رهبری مورد احترام «هر دو جناح» و مردم باز گرداند. در این یک ساله و نیمه «اصلاح طلبان حکومتی» نیز چون نگهدار به چنین صراحت و آشکاری ای سرنوشت خود را با سرنوشت «رهبری» یکی نکرده اند. تشت سیاست تلاش برای طولانی کردن عمر حکومت علی خامنه ای از همان نماز جمعه ی «پرخطایی» که علی خامنه ای دستور آتش به روی مخالفین داد، از بام فرو افتاد. ما خود را در کنار میلیون ها مردمی می بینم که در این یک ساله و نیمه در برابر این دیکتاتور تبه کار ایستاده اند.

ما از او اعلام برائت می کنیم چون:
می خواهد مردم ایران باور کنند که هیچ راهی در برابر آن ها قرار ندارد جز آن که منتظر باشند «رهبر»، رفتار خود را «تغییر» دهد و هر کس را که مثل او فکر نمی کند در زمره ی براندازان و خشونت طلبان معرفی می کند و به این ترتیب امیدها و آگاهی های جوانه زده در میآن مردم در جامعه ی ما را می کشد.
او می نویسد: «خطای دهشتناک آن است که تصور شود طرفداران حکومت با مخالفان هیچ وجه مشترک، هیچ درد مشترک ندارند. این بزرگ ترین دروغ است.»
بزرگترین دروغ این است که کسی تلاش کند مردم را با سرکوب گران خود، با سرکوب کنندگان آزادی، با قاتلان نداها و سهراب ها، به «وجه مشترک» و «درد مشترک»، دعوت کند. آقای نگهدار دروغ می گوید وقتی می نویسد تنها راه اصلاح طلبی باور به تغییر رفتار سلطان مستبد است. او می خواهد مردم ایران را از تغییراتی که برای آن به خیابان آمده اند و مبارزه کرده اند و کشته داده اند، ناامید کند و آن ها را به هم سرنوشت و هم درد بودن با سلطانی جنایت کار متقاعد سازد. در این دنیا تحولات بزرگی صورت گرفته است، نظام های استبدادی بسیاری جای خود را به حکومت های دموکراتیک و یا کمتر استبدادی داده اند، اما کمتر تحولی بوده است که با تغییر رفتار سلاطین دیکتاتور و مستبد صورت گرفته باشد، جنبش های دموکراتیک وقتی پا گرفته اند، در کنار گذاشتن حاکمان جانی و فاسد تردیدی به خود راه نداده اند.

ما از این افکار اعلام برائت می کنیم و ننگ همراهی با آن سیاستی که او می خواهد با برانگیختن همدردی مشترک با علی خامنه ای به عنوان راه اصلاح طلبی به مردم ایران بفروشد را هرگز نخواهیم پذیرفت.
فرخ نگهدار در شکوائیه ی به علی خامنه ای از آینده چنین ابراز نگرانی می کند: «راهی که جمهوری اسلامی می پیماید، هرگاه متوقف نشود “رای من کو” را به شعار مشترک اصول گرایان و اصلاح طلبان، به شعار فراگیر ملی، و جنبش سبز را به جنبشی واقعا همگانی و فراجناحی بدل خواهد کرد.»
فرخ نگهدار تلاش خود را متوقف شدن این راه قرار داده است. او از آقای خامنه ای می خواهد این راه پیموده نشود. ما برعکس خواهیم کوشید، جنبش سبز به جنبشی واقعا همگانی و فراجناحی بدل شود و حقوق مردم ایران را از حکام مستبد باز ستاند. ما همان طور که تاکنون کرده ایم، با جنبش سبز و دموکراتیک مردم ایران خواهیم ماند و برای گسترش این جنبش و رسیدن آن به پیروزی خواهیم کوشید.



     از : damas sarfm

عنوان : سراب
بادوستان خود دمکراتیک رفتارکنید وگرنه مورد اقبال نمیشوید
٣۴۱۹۹ – تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹       

     از : امیرحسین آمویی

عنوان : نقش حزب توده
سرکار خانم نوری علا،
با سلام. نوشته اید که :

“من شاهد حرکت مخرب آنان [حزب توده] و ایجاد شکاف و نفاق در کانون نویسندگان ایران، بودم، و می دیدم که چگونه این حرکت از پیش مهندسی شده، در سطح کشور و در صف جوانان فدائی، رخنه می افکند و انقلاب مردم را به کژی می کشاند.”

در صورت امکان این موضوع را به طور روشن‌تر توضیح دهید تا به درک درست ما از تاریخ انقلاب ایران کمک نماید.

با تشکر

آمویی
٣۴۱۹۲ – تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹       

     از : مهدی شکیبا

عنوان : برای کاربر محترم با امضای « پیشگامی سابق سرافکنده»
کاربر محترم با امضای « پیشگامی سابق سرافکنده» امیدوارم همیشه سرفراز باشی !

من به عنوان خواننده ی اخبار روز و هوادار سازمان اکثریت ، فکر می کنم که شما و خانم اختر قاسمی به عنوان کسانی که حتما دلشان برای آزادی و پیشرفت ایران می طپد با نوشته ی آقایان تابان و پورمندی برخورد نموده اید. پس اتفاقی نیست و حامل اندیشه ی شماست. در باره ی این بحث مهم، تا امروز چندین مقاله نوشته شده ست . در نهایت صمیمیت نظر شما را به نکات زیر جلب مینمایم:

۱ـ خانم اختر قاسمی بهتر از من وشما میداند که ترکیب رهبری سازمان اکثریت چگونه ست و آقای نگهدار در آن چه مسئولیتی دارا می باشد. همینطور در اتحاد جمهوریخواهان ! اعم از اینکه نظرات آقای نگهدار نظر شخصی او یا به قول شما جریانی از اکثریت می باشد. همه می توانند با آن اندیشه برخورد نمایند.

ولی نوشته حاضر به قلم آقایان تابان و پورمند.ی نشان میدهد که نظر نگهدار نظر «دست بالای » اکثریت نیست. و بعدا آقای بهزاد کریمی نیز نوشتند که نباید موضع گیری های آقای نگهدار را بحساب تمام اکثریتی ها گذاشت.

۲ـ شما مرقوم فرموده اید :«…. اما اکثریت توسط حزب توده شاخ مات شد. دلیل اصلی آن ضعف تئوریک و بیسوادی سیاسی یک مشت چریک جوان بود که سالها وقتشان را بجای مطالعه بیهوده در خانه های چریکی گذارنده بودند و بعد از اینکه شاه دیگر رفت نه حرفی برای گفتن داشتند و نه هیچ جوابی برای مسایل روز. خودشان را نخبه میدانستند ولی نخبگی را با شعور سیاسی اشتباه گرفته بودند….»
• فقط خدمتتان عرض می کنم که این نوشته شما اصلا با روند تاریخی قبل از انقلاب و مبارزات میلیونی بهمن ۵۷ منطبق نیست. زیرا اکثر فرهنگ ورزان از جنبش فدائی حمایت مادی و معنوی میکردند.
۳ ـ مجددا گفته اید :« ….متاسفانه ضعف تئوریک هنوز هم در تمامی جریانهای چپ ایرانی حتی در خارج از کشور باقی است. تازه مگر سرنوشت سازمان اقلیت و بقیه که زیر چتر حزب توده نرفته بودند بهتر شد؟ مهدی سامع یا اشرف دهقانی یا علی کشتگر و و و مثلا کجای دنیا را گرفتند. هرکدام یک گروهک تشکیل دادند که آنهم باز چند بار انشعاب کرد. نسخه ها و تحلیلهایشان از اکثریت و حزب توده اگر بدتر نبود، بهتر هم نبود…..»
• خب کاملا معلوم ست که نسبت به تمام مخالفان رژیم شاه انتقاد دارید و تمام موضوع را نیز در ضعف تئوریک همه در گدشته و حال میدانید. سئوال اینجاست که مردم باید چه میکردند ؟ امروز باید چه کنند؟ مشکل ما دیکتاتوری ی جا افتاده و مستمر ۱۰۰ ساله ست یا صد ها هزار نفر بقول شما با ضعف تئوریک که علیه این دیکتاتوری ها از جان خود مایه گذاشتند؟

۴ـ بالاخره فرمودید :« …حتی یک کدام از تمام این سازمان های چپ نتوانسته از زمان انقلاب تا کنون یکبار یک تحلیل درست و واقعی از وضع ایران بده. همیشه اول مردم امدن به خیابان بعد اینها چرتشان پریده و تحلیل کرده اند. میگن مردم نمیرن رای بدن، مردم میرن رای میدن. میگن مردم رای میدن، مردم نمیرن رای بدن. هیچکدام از تحلیلهاشون کمکی به ارتقای اپوزیسیون نکرده. همش هم در حال انشعاب و تلاش برای رسیدن یا حفظ قدرتند…»
• ببینید شما با «چپ » مسئله دارید و با مطلق گرائی منکر تمام تغییرات می باشید که در ۳۰ سال اخیر انجام گرفته. سازمان اکثریت و چپ ایران جزو اولین جریان های سیاسی جهان می باشند که از مشی مسلحانه فا صله گرفتند و هنوز رژیم جنایتکار و حتی شاه اللهی ها عمدا همه را با نام «چریکهای فدائی خلق» در هم میامیزد. اگر این نمی شد فاجعه خونین علیه مجاهدین خلق صد چندان بزرگتر میشد. البته شما حق دارید که فقط معایب و انحرافهای اکثریت را مطرح کنید.

۵ ـ وجود در پایان نوشتید : « باید واقعبینانه دید که فرخ نگهدار، فرخ نگهدار میشه چون قحط الرجال در این سازمانهای سیاسی داره. و الا نگهدار هم حداکثر میشد یک ژورنالیست یا صاحبنظر ساده مثل مسعود بهنود.»
• بنظر من برخورد شما نسبت به دگر اندیشان اعم از چپ یا میانه و راست فاقد احترام به مبانی پلورالیستی می باشد و گرنه آقای مسعود بهنود همیشه یکی از ژورنالیست های برتر جامعه ایران بوده ست و این بسیار زشت و ضد دموکراتیک می باشد که با چنین نویسنده ای چنین برخورد کرد.
در پایان خدمتتان عرض می کنم بعداز انقلاب ۵۷ تا امروز از درون افت و خیز های مردم و جنایات میلیونی حکومت هزاران نویسنده و فرهنگ ورز وارد صحنه شده که در تاریخ صد ساله ی ایران بی نظیر ست. نه در ایران و نه در خارج از کشور دیگر افسانه ی قحط الرجال صادق نیست. بهمین دلیل ست که در باره ی هر نوشته که با منافع و مصالح آرمانهای مردم مطابقت نداشته باشد ده ها بیانیه و اعتراضیه و نقد باز تولید تولید میشد. فرق نمی کند که خامنه ای بگوید یا نگهدار یا هر فعال دیگری . خواهشمندست نوشته ی خود را باز خوانی نمائید.
٣٣۹۹۰ – تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

     از : لقمان شمال

عنوان : گفتا ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست
هرزمانیکه یکی از «انقلابیون» اسبق تحت شرایطی ( براثر مطالعاتی و پذیرش نقطه نظرات جدید) تقدیس ارتجاع و حامیان زور و خشنونت حاکم را همراه با «تصحیح» راه و روش دوران علنآ پیشه میگیرد، سیل «پرخاش» یاران (همراه) نسبت بوی از «رفیق خائن» و „ریوزیونیست“ و „اپورتونیست“ و طرد وی از «جرگه» خودی، تا سیل «هورا کشان» مبنی بر پشتیبانی از برخوری «در خور واقعی» با او بچشم میخورد. ما با یک دقت «سطحی» در طول زندگی دراز و کوتاه خودمان قادریم از این قبیل افراد «واداده» فراوان رویت نمایم.
بی مناسبت نیست که شعر بجا که بیانکننده شرایط و وضعیت امروزی جامعه ایران است، باز نویسی شود.
روزی ز سر سنگ عقابی بهوا خاست
واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:
امروز همه روی زمین زیر پر ماست
بـر اوج فلک چون بپرم، از نظـر تــیز
می‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاست
گر بر سر خـاشاک یکی پشه بجنبد
جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که ازین چرخ جفا‌پیشه چه برخاست
ناگـه، ز کـمینگاه یکی سـخت کمانی
تیری ز قضاو قدر انداخت بر او راست
بـر بـال عـقاب آمـد، آن تیر جـگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست
بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی
وانگاه، پر خویش گشاد از چپ و از راست
گفتا عجبست اینکه ز چوبست و ز آهن
این تیزی و تندی و پریدنش کجا خاست؟
چون نیک نگه‌کرد، پر خویش بر او دید
گفتا ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست

«حکیم ناصر خسرو در حدود سال ۴۲۰هجری»
٣٣۹۷۷ – تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

     از : کوروش از تهران

عنوان : فرخ نگهدار، از آشفتگی فکری تا پریشان گویی سیاسی
نگهدار پس از برباد رفتن کلیه نظراتش امروز خود را بیش از گذشته افشا کرده و هنگامی که علامتهای اصلاح ناپذیر بودن حکومت اسلامی را مشاهده میکند و وقتی افق پیش رویش «تحولات بنیادین» و فروپاشی جمهوری اسلامی است تاب نمی آورد و درونمایه خود را بیرون می ریزد امثال نگهدار هرگز نمی خواهند بپذیرند که «ساختار» جمهوری اسلامی استبدادی و بحران ساز است و تغییر دادن «مهره ها» هرگز نتوانسته تحولی به نفع حقوق مردم پدید آورد.
٣٣۹۷۲ – تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

     از : پیمان نجفی

عنوان : دو خبر از یک سایت در کنار یک ودیگر که هر دو خبر حول خامنه ای می چرخد !
از یک طرف دادگاه حریری ، شخص خامنه ای را مسئول مستقیم ترور نخست وزیر فقید لبنان می داند که در آن خامنه ای باید محاکمه و پاسخگو شود و اما از طرف دیگر آقای فرخ نگهدار در ستون دیگر در همان سایت تلاش می نماید تا خصلت جنایت کارانه شخص خامنه ای تغییر یابد تا بتواند به حکومت خویش ادامه دهد!این را براستی باید کمدی تاریخ نامید!
دادگاه حریری: خامنه‌ای فرمان قتل را صادر کرد



در کیفرخواست دادگاه بین‌المللی رسیدگی به ترور رفیق حریری، از علی خامنه‌ای به عنوان صادر کننده دستور ترور نخست وزیر فقید لبنان نام برده شده است. براساس این کیفرخواست که روز دوشنبه (۱۷ ژانویه) صادر می‌شود، در پی فرمان آیت‌الله خامنه‌ای، عملیات ترور توسط نیروی قدس سپاه پاسداران طرح‌ریزی و از سوی افراد حزب‌الله لبنان اجرا شده است. http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news۱/۲۶۳۸۷/


آقای خامنه‌ای! فردوست‌ها از شما آریامهر می‌سازند! فرخ نگهدار

! http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/۲۶۲۹۳/
برخی بر من خرده می گیرند که بیهوده تلاش می کنم رفتار رهبری کشور در قبال منقدان و مخالفان حکومت تعدیل شود. آنها می گویند “ذات” و “فطرت” این کسان اجازه تعدیل نمی دهد. آنها می گویند فرق است میان طینت آقای منتظری و طینت این “رهبری”. قبول می کنم. رجال سیاسی متفاوت اند. اما موثرترین عامل تنظیم کننده رفتار رهبران سیاسی این تفاوت ها نیست؛ فشاری است که از سوی بلوک های قدرت بر آن “رهبری” اعمال می شود. من گناه همه فجایعی که رخ می دهد را تنها بر عهده رهبری نظام نمی گذارم. همه مسوولیم اما هرکس به میزان مسوولیت خویش. و این را من بارها به صراحت نوشته ام و گفته ام.
باز هم چپ های بدون برنامه برای ابراز وجود ، زیر تابلو حمله به فرخ نگهدار و اکثریت پنهان می شوند . »از نوشته کیانوش توکلی « در سایت ایران گلوبال
http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=۲-۶۴۳۹۲
سرنگونی رژیم اسلامی خود یک برنامه کاملی هست که آماج نهائی آن رسیدن به ازادی ودمکراسی نهادینه شده است!اما برنامه فرخ نگهدار در ۳۲ ساله گذشته با کمال اطمینان ـ فقط و فقط و تنها وتنها حمایت از جمهوری اسلامی واینک و به تازگی مروج اصطلاح اصلاح نظام دستاویز فرخ نگهدار گردیده است.از اقای نگهدار می پرسیم که نظام جمهوری اسلامی ضد امپریالیست و مترقی شما از چه زمانی به انحراف گرائید و زمینه ها و دلایل دگردیسی حکومت اسلامی که آنرا برای شما شاید ناخوش آینده کدامیک بودند وهستند و چرا قبلا نظام اسلامی مترقی بود وحالا دیگر نیست وحالا باید اصلاح گردد تا مترقی شود؟ و اصلا نظام مورد دلخواه آقای نگهدار چرا باید جمهوری اسلامی اصلاح شده باشد ونه حکومت کنونی! ایرادت رژیم اسلامی در حال حاضر از نظر فرخ نگهدار چیست و همه انحرافات از چه زمانی شروع شده است ؟
٣٣۹۵۱ – تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

     از : ی.صفایی صفایی

عنوان : راه توده هم بصدا در آمد . زمان آن رسیده که سازمان باید جوابگو باشد؟
نامه فرخ نگهدار و برائتنامه نویسان
اولی حرفش را زده
دومی، پشت انتقاد
پنهان شده اند!



هفته گذشته، نامه ای سرگشاده به قلم “فرخ نگهدار” رهبر سابق سازمان فدائیان اکثریت و عضو رهبری کنونی این سازمان به علی خامنه‌ای منتشر شد. سلطنت طلب‌ها و طرفداران بختیار و سلطنت مشروطه در سازمان اکثریت انتشار این نامه را دستاویزی برای موج انتقاد و حمله و گاه توهین‌های زشت به آقای نگهدار قرار دادند.
در مورد این نامه دو نکته وجود دارد:
۱- محتوای نامه آقای نگهدار و مطالب درست و نادرستی که در آن است و اصولا میزان ارزش سیاسی این شیوه نامه نگاری.
۲- حملاتی که “رادیکال”‌های سلطنت طلب چپ و طرفداران براندازی جمهوری اسلامی به آقای نگهدار بابت این نامه کرده اند.


فرخ نگهدار در نامه خود ضمن نگاه – در مجموع درستی- که به اوضاع سیاسی حاکمیت و رهبری جمهوری اسلامی داشته مرتکب چند اشتباه شده است.
از جمله اینکه ایشان بنا بر روش خود که معمولا این یا آن شیوه مبارزه را مطلق می کند، در این نامه نیز اعتقاد به اثرگذاری و تغییر در رفتار حاکمان را جزیی از “اصلاح طلبی” و نوشتن نامه و نصیحت برای ایجاد چنین تغییری را بصورت یک شیوه مطلق درآورده است. همه انقلابیون و همه اصلاح طلبان در طول تاریخ به امکان تغییر در رفتار حاکمان باور داشته اند. بحث بر سر آن است که چه شیوه‌ای، در چه لحظه‌ای می تواند در این عرصه کاراتر باشد. شاه هم سرانجام “تغییر” کرد و صدای مردم را شنید ولی نه با نصیحت‌های آقای خمینی در دهه ۴۰ و نه با نامه‌های سرگشاده علی اصغر حاج سید جوادی در دهه ۵۰، بلکه زیر فشار انقلاب مردم. آن نصیحت‌ها و آن نامه‌ها در زمان خود درست و جسورانه و افشاگر بود، اما همزمان با آن، هر جریان سیاسی در حد توان و امکانات خویش به آگاه سازی مردم برای شکل گیری یک جنبش انقلابی کمک می‌کرد. ما دیدیم که در سال ۵۷ نه آیت‌الله خمینی دیگر شاه را نصیحت ‌کرد و نه آقای حاج سیدجوادی برای او نامه نوشت. شاه نشان داده بود که با نصیحت و نامه تغییر نمی کند.
بنابراین، ضمن اینکه نامه نگاری به رهبر جمهوری اسلامی و یا هر رهبر دیگری، هیچ اشکال اصولی ندارد و حتی می‌تواند از زاویه دیگری به رشد آگاهی مردم کمک کند، و می توان از آن بعنوان یک شیوه استفاده کرد، اما چنین نامه نگاری به این شکل، با این محتوا و در این شرایط از نظر روش و اثربخشی اصولا کاری درست است؟ این خود زیر سوال است، چه رسد به اینکه بخواهیم آن را به عنوان یک شیوه اجباری “اصلاح طلبی” مطلق کنیم.
همین مطلق کردن این یا آن شیوه موجب شده که آقای نگهدار در اعتقاد ادعایی خود به ضرورت تغییر رفتار حاکمان بعنوان یک اصل “اصلاح طلبی” پیگیر نباشد و آشکارا نگران بوجود آمدن یک جنبش اجتماعی برای این تغییر رفتار باشد. در حالیکه برعکس، بنظر ما تجربه تمام تاریخ نشان داده که تغییر رفتار حاکمان بدون فشار و جنبش مردم، بدون به میدان کشیدن آنان، بدون پیوند زدن خواست‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی وسیع ترین اقشار مردم و با صرف نامه نگاری و نصیحت ممکن نیست. اینکه زمان شنیدن صدای این جنبش مردم برای حاکمانی از نوع شاه در ایران و بن‌علی در تونس دیگر دیر شده باشد یا هنوز فرصتی برای آقای خامنه‌ای باقی مانده باشد، دیگر دست ما و مردم نیست. ما در بیانیه‌های آقایان موسوی یا کروبی و خاتمی هم نوعی هشدار و نصیحت به حاکمان را می بینیم ولی آنان بدرستی این هشدار و نصیحت را در متن جنبش مردم قرار می دهند نه خارج از آن، یا بدتر از این، در برابر آن.
به ضعف‌های نامه آقای نگهدار از جهاتی دیگر نیز می‌توان پرداخت، مانند اشاره‌های بی‌دلیل و ناپخته‌ای که او به برخی نام‌ها کرده و آنها را نقش آفرین در مسیر آقای خامنه‌ای دانسته است، درحالیکه در حوادث و رویدادها – علیرغم نقش افراد در آنها- مجموعه‌ای از پایگاه‌ها و گرایش‌های سیاسی و طبقاتی و انگیزه های اقتصادی و حکومتی مطرح‌اند، نه این و یا آن فرد. بیش از این وارد این بخش نمی شویم، زیرا نمی خواهیم با موج آلوده‌ای که “رادیکال”های سلطنت طلب و “چپ”های شاهپور بختیاری برضد او و این نامه به راه انداخته اند همراه شویم. از جمله “برائت نامه” آقایان احمد پورمندی و ف. تابان که در آن از مواضع فرخ نگهدار در این نامه انتقاد کرده و عملا خواهان اخراج او از سازمان فداییان اکثریت شده اند!
درحقیقت، ریشه‌های اصلی بحث به اینجا بر میگردد که آقای نگهدار هنوز برای حاکمیت کنونی و در راس آن، اقای خامنه ای ظرفیت عقب نشینی در برابر مردم قائل است و منتقدان ایشان معتقدند چنین ظرفیتی دیگر وجود ندارد و این نوع نامه نگاری‌ها و امید بستن‌ها بیهوده است.
ایکاش، هم آقای نگهدار استدلال‌های خود را در همین زمینه دقیق‌تر مطرح می‌کرد و هم منتقدان ایشان استدلال‌های خود را به میدان می آوردند تا بتوان یک قضاوت سیاسی میان دو طرز تلقی از وضع حاکمیت کرد. هنوز هم ما اعتقاد داریم، مهم ترین بحث، همین نکته است! بحثی که به دور از توهین و تهدید به اخراج سازمانی، باید بصورت مستدل به آن پرداخت.
در یک چنین بحثی، این مهم نیست که عده ای اعتقاد به ظرفیت حکومت برای عقب نشینی داشته باشند و عده ای انقلاب ۵۷ را اشتباه ارزیابی کرده و توهم دولت سوسیال دمکرات بختیار، و از آن توهم آمیز تر، امکان و ادامه چنین دولت و سیستمی را پس از فروکش کردن شرایط انقلابی ۵۷ و بازگشت شاه به کشور را داشته باشند. مهم اینست که دو طرف استدلال های خود را مطرح کنند.
در حملات مکرری که در سال‌های اخیر به فرخ نگهدار و دیدگاه‌های او از درون سازمان اکثریت شده سه تن نقش اصلی را داشته اند. سهراب مبشری، فریدون احمدی و ف. تابان. از این سه تن یکی طرفدار حمله بوش به ایران بود و مخالفان آن را “دن کیشوت‌های ضدامپریالیست” می نامید. دیگری با شهریار آهی مشاور رضا پهلوی بیانیه صادر می‌کند و بالاخره سومی هم پایه گذار تز ضرورت نامه نگاری به خاتمی به منظور خراب کردن او و جنبش اصلاحات بود و امثال داریوش همایون را هم پای ثابت امکانات اینترنتی خود قرار داده است.
روشن است که اینان باید اول مواضع و تکلیف خود را روشن کرده و از گذشته خویش اعلام برائت کنند، تا بعد بتوانند در مورد فرخ نگهدار یا هرکس دیگر اظهار نظر کرده و از او اعلام برائت کنند. فرخ نگهدار هر نظری داشته باشد لااقل طرفدار رادیکالیسم واپسگرای سلطنت طلبانه یا حمله امریکا به ایران نیست. او نظر خودش را- که دربالا و در ارتباط با نامه مورد بحث نیز برخی انتقادها را به آن وارد دانستیم- روشن و صریح می گوید. منتقدان ایشان، از جمله طرفداران “برائت” بجای توهین و فحاشی و اعلام برائت چرا نظر صریح خود را درباره رویدادها و تحولات کشور با صراحت نمی گویند؟ اگر طرفدار براندازی جمهوری اسلامی هستند، چرا صریح اعلام نمی کنند که همه مردم بدانند؟ و در اینصورت چرا خودشان را به “جنبش سبز” چسبانده‌اند؟ کسانی که انتخابات را تحریم کرده بودند و در بوجود آمدن این جنبش نقشی نداشتند و رایی نداده بودند که بدنبال پس گرفتن آن باشند (مرور کنید اعلامیه رهبری سازمان اکثریت در آستانه انتخابات ۲۲ خرداد را) و اصولا اصلاحات در چارچوب جمهوری اسلامی را ناممکن می‌دانند، با جنبش سبز چه کار دارند؟ چرا نظرخودشان را درباره این جنبش، شعارهای آن، رهبران آن صریح نمی‌گویند؟ اگر تصور می کنند جنبش سبز موجی است نیرومند و تاریخی که هرکس همراه آن نشود له خواهد شد، خوب این را صریحا بگویند و اقرار کنند که فرصت طلبانه و از بیم له نشدن با این جنبش همراه شده‌اند و موج سواری می‌کنند و شعارها، خواست‌ها و رهبران آن را قبول ندارند و منتظر شکست آن هستند. اگر مشکلشان با فرخ نگهدار بر سر عدول از سوسیالیسم است، چرا با شهریار آهی و رضا پهلوی و طرفداران شاهپور بختیار و جرج بوش بر سر سوسیالیسم اختلاف پیدا نمی کنند؟ اگر معتقدند که می شود با این جمع برعلیه جمهوری اسلامی که هیچ؛ علیه فرخ نگهدار هم متحد شد چرا با صراحت و شهامت آن را بیان نمی کنند؟
بنظر می رسد مواضع فرخ نگهدار روشن است. کنگره سازمان اکثریت اگر قرار است به وضع این سازمان رسیدگی کند اول باید از این آقایان و از همگان بخواهد مانند فرخ نگهدار مواضع خود را روشن بیان کنند، نظر خود را درباره جنبش سبز به صراحت اعلام کنند، متحدان خود را تعیین کنند، تکلیف خود را با امریکا و شاهپور بختیار و رضا پهلوی و شهریار آهی و حمله به ایران و انقلاب ۵۷ روشن کنند و … تا بتوان درباره مواضع آقای نگهدار یا هر کس دیگر قضاوت کرد. بنظر ما زمان همراهی با سلطنت طلبان زیر پوشش رادیکالیسم به پایان رسیده است. شاید آنچه در تونس گذشت، درس عبرتی باشد نه تنها برای حاکمیت کودتائی جمهوری اسلامی، بلکه برای توهم زدگانی که روزگاری انقلابی و چپ بوده اند. جنبش سبز نشان داده است که رادیکالیسم در دفاع از انقلاب ۵۷، تلاش برای حفظ دستاوردهای آن دربرابر حاکمیت ارتجاعی است. هر تلاشی در این سمت، در همراهی با جنبش سبز مردم ما تلاشی است در جهت پیشرفت و ترقی اجتماعی و هر تلاشی بر خلاف آن حرکتی است واپسگرایانه و ارتجاعی. هر انتقادی که به مواضع فرخ نگهدار وارد باشد، او در کنار جنبش سبز و در سمت ترقی و پیشرفت اجتماعی کشور ایستاده است. مخالفان و اعلام برائت کنندگان از وی درست در نقطه مقابل این جنبش و در کنار واپسگرایانه ترین جریان‌های کشور قرار گرفته اند. تمایز بنیادین این دو در اینجاست نه در شعارهای توخالی و ژست‌های رادیکال.
٣٣۹٣۷ – تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

     از : رحمان تبریزی

عنوان : اگر فرخ نگهدار سخنگوی شما نیست پس چه کسی سخنگوی شماست؟
آخر ما نفهمیدیم برنامه اقتصادی فدائیان خلق برای ایران چیست. مگر هر حزبی نباید چنین برنامه ای داشته باشد و اعلام کند؟ شاید اگر اعلام کرده بود فرخ نگهدار برای این سازمان سخنگوی بهتری می شد؟ راستی سخنگوی فدائیان کیست تا ما سئوالات مان را از او بپرسیم؟ اگر فرخ نگهدار سخنگوی شما نیست پس او کیست و سخنگوی شما چه کسی است؟ کار حزبی فراتر از مقاله نویسی است، نه؟ متشکرم
٣٣٨۹۲ – تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

     از : بهروز

عنوان : رهایی از نگهداریسم و عروج آلترناتیو چپ
نگهدار و رفقایش مانند فتاپور و طاهری پور مسبب زوال بزرگترین سازمان چپ خاورمیانه شدند و عملا در شکست های جنبش مردم ایران نقش اساسی بازی کردند. شاید اگر الترناتیو چپ تضعیف نمی شد مجاهدین هم یکه تاز نمی شدند و به انجراف نمی رفتند و شاید سرکوب دهشتبار دهه شصت به نابودی سازمان چپ و انقلابی درون کشور منتهی نمی شد. به هر حال امیدوارم مرزبندی با نگهداریسم آغاز اتحاد فراکسیون های جنبش فدایی با هدف معرفی الترناتیو چپ باشد.
٣٣٨۷۲ – تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

     از : ش. ن آذرین

عنوان : نگهدار را باید منزوی کرد
آقای نگهدار البته حق دارد نظرات شخصی‌ خود را در هر مقاله و مصاحبه‌اش مطرح کند، اشکال از آنجا آغاز میشود که ایشان به عنوان یکی‌ از با نفوذ‌ترین رهبران سابق فدائیان (اکثریت)، در داخل و خارج سازمان، و همچنین به عنوان یکی‌ از سخنگویان (حد اقل) جناحی از این سازمان و در عین حال یک فعال سیاسی “چپ” شناخته میشود! نتیجه آنکه گفته‌های سخیفانه ایشان به حساب مجموعه نیروهایی که سابقا هم سنخ ایشان بوده اند گذاشته میشود و این خود میتواند ضربات جبران ناپذیر هم به حیثیت آن مجموعه (هرچند پراکنده و دارای طیف نظرات بسیار گوناگون) بزند و هم میتواند با گل الود کردن آب و مشوب کردن اذهان مردم (آنهایی که این مطلب را میخوانند یا میشنوند) در خدمت جمهوری اسلامی قرار گیرد، که این دومی‌ سالهاست ادامه دارد! نوشته بالا به خوبی‌ دیدگاه مخالف با روش و گفته‌های آقای نگهدار را نشان میدهد. باشد که دیگر همراهان سابق ایشان نیز صداقت لازم را برای ابراز بیرونی دیدگاه‌های خود، و منزوی کردن این شخص، نشان دهند
٣٣٨۶۰ – تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

     از : پیشگامی سابق سرافکنده

عنوان : اختر قاسمی زد تو خال!
من با خانم اختر قاسمی موافقم که میپرسد بابا حالا گیریم نگهدار بد است. پس چرا سازمان اکثریت گذاشته ایشان را گل سر سبدش؟ خانم قاسمی چرا اینرا از اتحاد جمهوری خواهان نپرسیدید؟ یا اینکه دیدید اینها در هر حال همان اکثریتی ها و توده ای ها هستند؟ باید گفت این صحنه گردانان مانند نگهدار را کی در صحنه نگه داشته. یکنفر؟ صحبت از یک جریان است. یک جریان فکری که کم قدرت هم نیست. باید بجای شخص نگهدار با این جریان یعنی بنظر من دست بالای سازمان اکثریت و اتحاد جمهوری خواهان برخورد کرد.
برخی ها در این سایت اشاره به نقش نگهدار در زیر به چتر رفتن حزب توده در زمان خمینی کرده اند. بنظر من تمام کاسه کوزه ها را سر یکنفر شکستن آنهم وقتی سازمانی از هزاران عضو و هوادار تشکیل میشه غیر منطقی است. دلیلی اصلی که سازمان اکثریت قافیه را به حزب توده باخت تنها فرخ نگهدار یا جمشید طاهری پور نیست دوستان. ضمن اینکه این دو نفر نقش مخرب بالایی بازی کردند اما اکثریت توسط حزب توده شاخ مات شد. دلیل اصلی آن ضعف تئوریک و بیسوادی سیاسی یک مشت چریک جوان بود که سالها وقتشان را بجای مطالعه بیهوده در خانه های چریکی گذارنده بودند و بعد از اینکه شاه دیگر رفت نه حرفی برای گفتن داشتند و نه هیچ جوابی برای مسایل روز. خودشان را نخبه میدانستند ولی نخبگی را با شعور سیاسی اشتباه گرفته بودند. متاسفانه ضعف تئوریک هنوز هم در تمامی جریانهای چپ ایرانی حتی در خارج از کشور باقی است. تازه مگر سرنوشت سازمان اقلیت و بقیه که زیر چتر حزب توده نرفته بودند بهتر شد؟ مهدی سامع یا اشرف دهقانی یا علی کشتگر و و و مثلا کجای دنیا را گرفتند. هرکدام یک گروهک تشکیل دادند که آنهم باز چند بار انشعاب کرد. نسخه ها و تحلیلهایشان از اکثریت و حزب توده اگر بدتر نبود، بهتر هم نبود. حتی یک کدام از تمام این سازمان های چپ نتوانسته از زمان انقلاب تا کنون یکبار یک تحلیل درست و واقعی از وضع ایران بده. همیشه اول مردم امدن به خیابان بعد اینها چرتشان پریده و تحلیل کرده اند. میگن مردم نمیرن رای بدن، مردم میرن رای میدن. میگن مردم رای میدن، مردم نمیرن رای بدن. هیچکدام از تحلیلهاشون کمکی به ارتقای اپوزیسیون نکرده. همش هم در حال انشعاب و تلاش برای رسیدن یا حفظ قدرتند. باید واقعبینانه دید که فرخ نگهدار، فرخ نگهدار میشه چون قحط الرجال در این سازمانهای سیاسی وجود داره. و الا نگهدار هم حداکثر میشد یک ژورنالیست یا صاحبنظر ساده مثل مسعود بهنود.
٣٣٨۵۷ – تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

     از : پویا ت

عنوان : نفرت تنها خشونت می اورد.
جناب مصطفی، برخلاف نظر شما انچه نظرات گاه و بیگاه اقای نگهدار و دیگر اصلاح طلبان نظبر خاتمی و موسوی بسیاری را از چپ و راست به خشم می اورد در همان است که انها بدرستی از تاثیر گفتار ایشان بر صحنه سیاسی اجتماعی کشور واقفند. مخالفت با این نظرات حق طبیعی شما و هر شهروند دیگری است. انچه من اما کمبود انرا در این میان حس می کنم در ضعف این اندیشه مخالف قاطع در ارائه یک اندیشه منسجم و پیگیر در مقابل ان است. سئوال من از این دوستان برائت کننده این است که شما چه کرده اید تا موضع خود را از خشونت طلبان و جوجه دیکتاتورهای امروز که می توانند دیکتاتورهای فردا را در استین خود به پرورند جدا کنید؟ اعلام برائت شما به چه میزان ناشی از اعتقاد قلبی اتان است و تا چه حد برای شنیدن کف زدن انها که به نظر شما باید به سمت همسوئی باانها رفت. فرهنگ سیاسی ما باید از این زنده باد و مرده باد و این خشونت های کلامی پاک شود. بدون انکه نطرات موسوی و یا نگهدار را قبول داشته باشم نحوه ارائه گفتمان سیاسی اشان باید سرمشقی برای همه دوستداران ازادی و پیشرفت ایران باشد.
٣٣٨۴۵ – تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

     از : مصطفا ف

عنوان : زاهدی بمیخانه سرخ روی زمی دیدم گفتمش مبارک باد بر تو این مسلمانی
نازنین رفیقی اظهارات گاه به گاه آقای فرخ نگهدار را به کردار مردی مثال زد که در
سر چشمه جویبار زلال دهکده(آن کارش را )کرد تا نامش بهر جهت برزبانها بماند !

و دیگرانی که ریشه این حمایتها ازعمل کردهای جمهوری اسلامی را درمناسبات
دیگر مثل (پروژ ساخت و ساز ونزوءلا)میدانند.
مسئولیت گفتارش را خود عهده دارند و رد آن بعهده آقای نگهذار هست.

و اما ضمن درود به آقایان احمد پورمند و ف.تابان جای خشحالی وامیداست که ایشان با اتکای بنفس اقدام بانتشار عمومی براءت خویش از موضع گیری اخیر
آقای فرخ نگهدار نموده اند و امید از آن سبب تا شاید سرفصلی شود تا دیگران
نیز با اتکای بنفس ناگفتها و پچپچهای محفلی ودر گوشی را آشکارا بیان کنند.
گرچه طی سی سال گذشته در فاصله انتشار جسورانه جزوه آقای
بهروز حقی که در (حافضه تاریخی سازمان فدائی)خواهد ماند تا مصاحبه اخیر
آقای علی کشتگر با صدای امریکا کم نبودند اعضاء وهوادارانی که انتقاد و اعتراضشان را نسبت به مواضع وعمل کرد آقای فرخ نگهدار و همفکرانش در سازمان بیان کرده اند.
اینک سئوال از آقایان پورمند و ف.تابان که آیا برائت ازموضع اخیر آقای نگهدار بدان معناست که سیاست گذاریها موضع گیریها وعملکرد آقای نگهدار و دوستانش در
سازمان یا بتعبیر آقای بهروز حقی (باند ایشان) مورد تائید شماست .
٣٣٨۴۰ – تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

     از : اختر قاسمی

عنوان : چرا سازمان اکثریت در مقابل نظرات نگهدار اعلام موضع نمی کند؟
فرخ نگهدار که با مواضع خود ضربه ی مهلکی به سازمان فدایی زد، با دفاع مستمر خود از رژیم ملایان به مردم و جنبش آزادیخواهی هم ضربه زد.در آخرین مواضع خود ملتمسانه به خامنه ای می گوید چه کار کند تا عمرش طولانی تر شود. متعجبم از سازمان اکثریت که چطور اجازه داده مواضع نگهدار هر روز آنها را بی اعتبار و بی اعتبارتر کند. فرخ نگهدار به دلیل پیشینه اش به نمادی از اکثریت تبدیل شده و مواضع او در جامعه، مواضع اکثریت تلقی می شود. و اگر مواضع او مواضع اکثریت نیست چرا اعلام موضع نمی کنند؟ با توجه به عکس العمل هایی که تا به حال در ایمیل های گروهی بچه های اکثریت دیدم ظاهرا این دیدگاه در سازمان اکثریت قابل توجه ست اما چرا صادقانه اعلام نمی کنند؟ چرا وقتی در یک گزارشم از آنها به عنوان سازمان سوسیال دمکرات نام بردم اعتراض کردند که آنها چپ هستند و نه سوسیال دمکرات؟ آیا نگهدار به عنوان یک عضو سازمان چپ ( آنگونه که خود می گویند) به یک رژیم توتالیتر و دیکتاتور خط می دهد که چگونه برای بقایش عمل کند؟ و اگر رژیم را قابل دیالوگ با یک سازمان چپ و اصلاح می دانند چرا در ایران مبارزه نمی کنند که بتوانند موثرتر باشند؟
٣٣٨٣٣ – تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

     از : ف. آزاد

عنوان : مسئله اساسی تر از این است
آقای تابان با سلام، مسئله موضع انتقاد شده و سیله شما اساسی تر از این مورد مشخص است. مسئله برمیگردد به ضعف اندیشه علمی و ایدئولوژی احساساتی سازمان فدائیان و اکسیونیسم بخش اکثریت از همان ابتدا، که به اینگونه عملگرائی مذبذبانه مورد انتقاد منجر میشود. نمونه ها بسیار قدیمتر و ضرر ها گرانتر است، لذا ارزیابی ها و انتقادات باید اساسی تر و پیشتر شروع میشدند. با احترام ف. آزاد
٣٣٨٣۰ – تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

     از : اسی س

عنوان : درس عبرت
فرخ نگهدار خوردی ؟ مردم تونس را دیدی حالا بشین هی از رژیم دفاع کن درود بر این ۲ مرد شجاع که راهشان را از امثال شما جدا کردند
٣٣٨۲٨ – تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

     از : حق

عنوان : جناب نگهدار، کدام کار رژیم تا حالا نفعی به حال این ملت درد کشیده داشته است که حالا شما ادعا می کنید که طرح «هدفمند کردن یارانه ها» ی دیوانه ی جانی ای مثل ا.ن به نفع مردم است؟
فرخ نگهدار خوب می داند که برای حذف یارانه ها باید اول دید که آیا مردم از پس حذف آن برمی آیند یا نه و آیا دولت از پشتیبانی اکثریت رای ملت برای اجرای طرحهای خود برخوردارست یا نه یعنی دولت معتبر و مشروع است یا نه. نگهدار بخوبی می داند ولی خیال می کند که ما فراموش کرده ایم که «دولت» ا.ن با تقلب، با تیراندازی به تظاهر کنندگان در خیابانها، با شکنجه و تجاوز جنسی به دختر و پسر، با از پل به پایین پرتاب کردن مردم، با خودرو از روی مردم رد شدن، با به زندان افکندن و شکنجه های مخوف مخالفان سیاسی اش، با برقراری حکومت نظامی در شهرهای کلان، با تهدید به زندان و اعدام هر کسی که با حذف یارانه ها مخالفت کند و خلاصه با بیرحمی و سوء استفاده کامل از قوه قهریه خود و فقط و فقط برای حفظ بقای کثیفش خود را به ملت ایران تحمیل کرده است. چنین «دولتی» هیچ حقی برای حکم راندن ندارد چون ملت این حق را به آن نداده است و این یعنی نمی خواهد امور کشوری در دست اینها باشد که برای کشور تصمیم گیری کنند. این یعنی «دولت» ا.ن نامشروع است و آن ولی وقیحش، خامنه ای، که این «دولت» را تایید کرده است هم نامشروع و بی اعتبارست. این یعنی مردم کل نظام را نمی خواهند و این یعنی ایران فاقد ثبات سیاسی است و هر کسی به هر دلیلی از هر طرحی از جانب این نظام را بجز کنار رفتن مسالمت آمیز این رژیم پشتیبانی کند بخشی از این نظام نامشروع و این «دولت» نامشروع و تبهکار است و دولت های خارجی ای که با چنین نظامهایی معامله می کنند حفظ منافع ملی خود را در آن می بینند و خواستار ادامه ی بقای این نظامها هستند. فرخ نگهدار این وسط ملت ایران را کاملا ول و قربانی حفظ و ادامه حیات منافع رژیم و دولتهای خارجی کرده است. او با اینکار خود هم نظام و هم «دولت» ا.ن را به رسمیت شناخته است. انگار خمینی گجستک دوباره زنده شده است و می گوید ۷۵ میلیون می گویند نه ولی من می گویم آری.

=======================================

نامه سرگشاده یک شهروند ایرانی به آقای فرخ نگهدار

آقای نگهدار محترم، شما نماینده من نیستید ولی همانطور که می دانید در انگلستان شهروندان این حق را دارند که از هر کسی که ادعا می کند که یک فعال سیاسی است پاسخ بخواهند. من بعنوان یک شهروند ایرانی رانده شده از کشورم از شمایی که ادعا می کنید یک فعال سیاسی و بخشی از آپوزیسیون رژیم کنونی در ایران هستید پاسخ می خواهم.

آقای نگهدار، شما با حمایت خود از طرح «هدفمند کردن یارانه ها» در مقابل ۷۵ میلیون ایرانی قرار داده اید و ثابت کرده اید که برای ملت ایران نه دمکراسی می خواهید و نه حقوق بشر وگرنه از ا.ن تیرخلاص زن روان پریش جانی حمایت نمی کردید. شما دمکرات نیستید. شما هیچ تخصصی در اقتصاد ندارید ولی ادعا می کنید که از صدها اقتصاددان داخلی و خارجی که این طرح را غلط می دانند بیشتر می دانید. در مورد حذف کردن و نکردن یارانه ها اولین و آخرین شرطش باید به مشروع بودن آن نظام وابسته باشد ولی این امر اصلا برای شما مهم نیست. شما می دانید که دارد. نظامی که خود را با زور سر نیزه به ۷۵ میلیون ایرانی تحمیل کرده است و به وجهی که در بالا آورده ام هیچ حقی در ایران ندارد. شما میدانید هر دولتی که می خواهد یارانه ها را حذف کند اول باید تناسبی بین درآمدها و بهای کالاها برقرار کند و تور نجاتی هم برای بازنشستگان، بیکاران و قشر کم درآمد جامعه فراهم کند. شایسته سالاری را در شغلهای حکومتی جایگزین تعهد به فاشیسم اسلامی سالاری کند. با فساد مالی گسترده بی حساب و کتاب حکومتی برخوردی جدی کند که هر سال دهها میلیارد دلار ثروت ایران را که باید در کشور برای سرمایه گذاری و کارآفرینی و پرورش استعدادها خرج شود را یا به جیب می زند (مثلا مجتبی خامنه ای ۱.۶ میلیارد پوند در انگلستان و ۶۰۰ میلیون یورو در آلمان در حساب شخصی خود دارد) یا به گروههای تروریستی حماس و حزب الله و طالبان و حامد کارزای ها می ریزد یا بصورت شمش طلا و دلار با کامیون به ترکیه روانه می کند (۱۸ میلیارد دلار )کشورهایی مثل سوریه و بلیوی به باد می دهد. روابط بین المللی خود را بوسیله تنش زدایی در عرصه برنامه هسته ای تغییر دهد و سیاست های ماجراجویانه اش در لبنان، فلسطین، افغانستان، یمن، عراق تغییر دهد که بواسطه این سیاست ها مردم کشورمان را سالهاست با تحریم های اقتصادی کمرشکن و تهدید جنگی خانمانسوز که خطر تجزیه ایران را بهمراه دارد روبرو کرده است.

آقای نگهدار، چنین رژیمی که باعث و بانی همه ی بدبختیهای ماست را چه کسان و دولتهایی حمایت می کنند؟ اینها کیستند و چرا از طرح ضدملی ا.ن/خامنه ای حمایت می کنند وقتی بخوبی می دانند که ۷۰ درصد مردم زیر خط فقر زندگی می کنند، تورم، بیکاری و فساد حکومتی بیداد می کند، درآمدها به ریال و قیمت ها به پوند انگلیسی شده است و بسیارانی شبها با شکم گرسنه می خوابند و با اجرای این طرح اوضاع بدتر شده و بدتر هم خواهد شد؟ دهها میلیون ایرانی به امراض روانی دچار شده اند و فحشا و اعتیاد و قاچاق و بزهکاری هم که به برکت این رژیم به حد اعلا خود رسیده است.

جناب نگهدار، کدام کار رژیم تا حالا نفعی به حال این ملت درد کشیده داشته است که حالا شما ادعا می کنید که طرح «هدفمند کردن یارانه ها» ی دیوانه ی جانی ای مثل ا.ن به نفع مردم است؟ طرح هر چه فقیرتر و گرسته تر کردن یک جامعه برای بیشتر کنترل کردن آن جامعه و برای حفظ بقای خود است، کاری که در کره شمالی کرده و می کنند با این تفاوت که ایران یکی از ثروتمندترین کشورهای جهانست و برای چپاول آن باید مردم را به هر وسیله ای که شده خفه کرد. چه وسیله ای بهتر از گرسنه نگاه داشتن آنها؟ شما در این نوع خفه کردن مردم نقش خود را بخوبی ایفا کرده اید و اگر این در راستای منافع ملی انگلیس و امریکا نبود میکروفونهایشان را در اختیار شما نمی گذاشتند. ما بیداریم، لطفا ما را خفته و ناتوان فرض نکنید. با احترام حق
٣٣٨۲۷ – تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

     از : بینش م ـ زیبا روز

عنوان : فقر سیاسی
برای درک فقر سیاسی جناب تگهدار هیچ نیازی به مطالعه کتب علمی در باره این دانش نیست . اگر در اقصی نقاط ایران از پیر و جوان در باره حکومت سوال کنیم ،چنانچه وابسته رژیم نباشند پاسخ قاطع این خواهد بود که جوانان معترض در جنبش سبز را یا هر مرامی که داشتند در شکنجه گاه ها مورد آزار قرار دادند .تعجب من در این است که جناب نگهدار برای دفاع از آرمان فکری خویش هیچ لزومی تداشت که با بدنام ترین نماینده آن این طور لاس دوستانه بزند
٣٣٨۲۴ – تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

     از : دماوندی

عنوان : درود بر فرخ نگهدار
با آقای فرخ نگهدار موافقم و شجاعت اش را تحسین می کنم وقت آن رسیده که اندیشه های خود را باز نگری کنیم؟!
٣٣٨۱۷ – تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

     از : رضا سالاری

عنوان : آقای نگهدار شاید قدری بزرگتر بود اگر اینچنین واکنشی و منفردانه عمل نمیکرد
فعال سیاسی، ‫روشنگر، روشنفکر و یا هر فردی از جبهه اپوزوسیون متعهد و مردمی باید همواره با مردم و برای مردم و هماهنگ با کلیه نیروهای اپوزیسیون دیگر، و بخصوص با دیگر افراد سازمان خودش، به شکل کاملاً هماهنگ رفتار و عمل کند و از تکروی های نفاق افکن دوری کند. او باید همواره دولت موجود را تحت فشار سیاسی، اجتماعی قرار دهد تا دولت به طرف فساد و انحراف کشیده نشود و به نیاز ها و حقوق و خواسته های مردم پاسخ جدی بدهد.

مهمترین خواسته مردم امروز ما آزادی مدنی و انتخابات آزاد و حقوق دموکراسی و مدرن شهروندی مطابق با منشور بین المللی حقوق بشر است. هدفمند کردن یارانه ها و مسئول و موظف کردن مردم در قبال پرداخت هزینه های واقعیشان، علیرغم فشار وحشتناک کنونی و مقطعی فعلی، ممکن است از نظر تاریخی کاری رو به پیشرفت ارزیابی شود، ولی این بایستی مدتها بدون عجله و هیجان زدگی فردی بشکلی بسیار پذیرفته و علمی مورد کند و کاو و تحقیق و بررسی علمی ، آنهم پس از مدتی طولانی بعد از مشاهدات عینی و دیدن نتایج، صورت میگرفت و در باره آن اظهار نظر میشد. چرا با این عجله و هیجان و دستپاچگی و جلوتر از سازمان خود؟ ! که چه بشود!؟ این کاری است که دولت کرده! این دیگر تأیید اپوزیسیون انهم با این شکل مسخره و نفاق افکنانه را لازم نداشت! سکوت بسیار بهتر از این جانبداری و تکروی پوچ و بی معنی بود!

نمیشود در مورد هر امری کارهای دولت جمهوری اسلامی را با دولتهای پهلوی مقایسه کرد! این که نشد دلیل که چون اپوزیسیون زمان شاه فرضاً اشتباه کرده و از طرح اصلاحات ارضی شاه دفاع نکرده، پس ما حالا باید از این طرح یارانه ای احمدی نزاد سخت دفاع کنیم! اینهم شد دلیل منطقی از طرف یک فرد به ظاهر برجسته یک سازمان سیاسی با چهل سال سابقه؟

آقای فرخ نگهدار، فدائی اکثریتی مردم، از مردم خودش میترسد که مبادا به خاطر عدم اعلام دفاع ایشان از طرح یارانه دولت، دولت احمدی نژاد را سرنگون کنند، همانگونه که او فکر میکند او، و سازمان و مردم، رژیم شاه در اثر این اشتباه اپوزیسیون سرنگون کردند!

‫ایشان توجه به ماهیت کاملاً متفاوت دو رژیم ندارد. هیچ دولتی، ولو کاملاً دموکراتیک، بدون مخالف و بدون جبهه ای از یک اپوزیسیون نیروهای مخالف وجود ندارد. پس فشار مخالفین با طرحهای مختلف دولتها همیشه وجود داشته و دارند. همین فشار هم بر رژیم پهلوی بطور طبیعی وجود داشت، منتها آن رژیم بعلت نداشتن روحیه و توان مدیریت سیاسی لازم معمولاً زود از هم میپاشید و زود افسرده و ناتوان میشد، در حالیکه جمهوری اسلامی، بعلت کسب تجربه فراوان، و پشتوانه دینی−خرافی چهارده قرنی، صدبرابر جان سختتر از رژیم صدامی عراقی شده و در برابر فشار مردم به این سادگی ها همچون گذشتگان ازپا در نمیآید!

رژیم از تفرقه نیروهای مخالف نهایت سوء استفاده را میبرد! شما همین بیوگرافی و تاریخچه خانواده پهلوی را نگاه کنید! هم شاه و هم فرزند ولیعهدش هردو فاقد ژنی توانا ‫برای هرگونه مدیریت و رهبری و ریاست هستند. علیرغم برخی صفات مثبت متجددانه، این هردو ثابت کردند حتی توان و اعصاب رهبری و مدیریت خانواده های خود را ندارند، چه رسد به مدیریت یک جامعه و کشور! اعضای خانوده ایکه که مدعی مدیریت یک جامعه است که نباید دچار ضعف و افسردگی و قهر و خودکشی شود!

آقای نگهدار پشیمانی از نقد خود بر اصلاحات ارضی شاه را بهانه طرفداری از طرح یارانه احمدی نژاد قرار میدهد، بدون اینکه به این جزئیات ماهوی و ریشه ای، که اساساً این دو رژیم اینچنین با هم قابل مقایسه نیستند، توجه داشته باشد! مهمترین مشکل ایشان نداشتن صبر اجتماعی، انعطافی و انقلابی است! او بسیار بی پروسس فکر و عمل میکند و نتایجی خیالی بدون واقعیت های ماهوی و تاریخی فقط اکنونی، یکشبه و خلق الساعه میخواهد! نگهدار شاید قدری بزرگتر بود اگر اینچنین واکنشی و منفردانه عمل نمیکرد.

٣٣٨۰۶ – تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

     از : پیمان نجفی پاسخ به ارانی گرامی

عنوان : نصیحت های برادرانه فرخ نگهدار به خامنه ای برای حفظ نظام بیشتر به یک شوخی تاریخی شباهت دارد تا به یک مقوله سیاسی!؟
دولت ضد ملی، طرح ملی ندارد! فرخ نگهدار متاسفانه در انگلستان بیش از اندازه با مسعود بهنود ها وعطاء الله مهاجرانی ها هم نشینی کرد و به این روزگار مبتلا شد! نگهدار راه سیاسی سید ضیاء طباطبائی و قوام االسطنه را برگزید ونه دکتر مصدق را که البته خودش هم زمینه های اولیه را داشت. فرخ نگهدار در جاها ئی از همدوره بودن با حمید اشرف و جزنی به افتخارات خود فخر می فروشد ومصاحبه می کند واگر آن انسانهای والا الان زنده بودن از گفتار،کردار و پندار فرخ نگهدار شرم داشتند!
دولت احمدی نژاد که گرفتار محاصره اقتصادی و در تلاطم های اجتماعی واعتراضات توده ای علیه گرانی بسر می برد لذا با سیاست کم کردن هزینه های دولتی می خواهد کمر مردم را بشکند تا مخارج دولت خویش را شاید تامین نماید!
دولتی که از دل کودتای انتخاباتی بیرون آمده است هیچگاه نمی تواند طرح ملی برای مردم داشته باشد!
٣٣۷۹۶ – تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

     از : ارانی

عنوان : با ۹۰ درصد آنچه شما می گویید موافقم….
آقای پیمان نجفی با ۹۰ در صد آنچه شما می گویید موافقم. از شما پرسشی دارم و آن اینست که سیاست های آقای نگهدار تا چه حد با سیاست های انگلستان در حفظ منافعش در ایران هماهنگی دارد.

مقایسه کردن طرح های شاه و «طرح» های احمدی نژاد برای ایران بوسیله آقای نگهدار خیلی مسخره است.

من فکر می کنم که رژیم و انگلستان به این نتیجه رسیده اند که منافع هر دو تنها با تبدیل کردن ایران به کره شمالی دوم حفظ می شود. و طرح هدفمند کردن یارانه ها در اصل طرح گسترش فقر عمومی در ایران است تا مردم به دنبال نان شب خود باشند و هوس آزادی نکنند. زمان شاه مردم شکمشان سیر بود و توانستند انقلاب کنند، اینرا رژیم و اربابانش خوب بیاد دارند. ایرانی را باید گرسنه نگاه داشت تا انقلاب نکند. آقای نگهدار، می دانم شما این نظرات را می خوانید، در این مورد چه نظری دارید؟ اینطور که معلوم است شما با احمدی نژاد هم نظرید که با ضرب چماق هم که شده باید این «طرح ملی هدفمند کردن یارانه ها» را به ملتی چپاند که کل این نظام را نمی خواهد. شما خود را در کنار احمدی نژاد چماق بدست و در درست در مقابل ملت ایران قرار داده اید. آیا شما از مردم بهتر می دانید که صلاحشان چیست؟ آیا شما از فریبرز رئیس دانا و صدها اقتصاددان در داخل و خارج از کشور که همیشه گفته و می گویند این طرح غلط است متخصص ترید؟
٣٣۷٨٨ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : پرتو نوری علا

عنوان : شاهدی از گذشته ها
آقای احمد پورمندی و آقای ف. تابان، به شما تبریک می گویم که چنین صادقانه و به جا، (البته کمی دیر) میان خود و آقای نگهدار، و بسیاری از همفکران و همراهان ایشان، خط فاصله کشیدید. بدون آن که بخواهم عزیزترین جوانان ایرانی را که در دوران انقلاب (به نظر من، خام و ناآگاه) وسیله دست افرادی چون آقای نگهدار یا کشتگر شده و در صف فدائیان اختلاف و جدائی انداختند، محکوم و مسئول شکست انقلاب بخوانم، همواره “اکثریت” را، مخلوق جوان ِ حزب توده (نه حزب توده ای که در آغاز شکل گیری اش حرکتی بسیار پیشرو در فرهنگ سیاسی ایران بود) همچون آفتی می دانستم که بار دیگر به جان ایران و ایرانی افتاده است. من شاهد حرکت مخرب آنان و ایجاد شکاف و نفاق در کانون نویسندگان ایران، بودم، و می دیدم که چگونه این حرکت از پیش مهندسی شده، در سطح کشور و در صف جوانان فدائی، رخنه می افکند و انقلاب مردم را به کژی می کشاند. کار سیاسی کار دشواری است، اما اعتراف به اشتباهات سیاسی، کار دشوارتری است. به همین دلیل به شمایان تبریک می گویم.
٣٣۷٨۵ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : ا. م. شیری

عنوان : همرائی با رفقا احمد پورمند و ف. تابان
رفقا! هر چند با تأخیر بسیار زیاد، اما بدرستی از آقای فرخ نگهدار اعلام برائت کرده اید، من نیز همرأئی خود را با شما اعلام می نمایم. متاسفانه، مشکل آقای فرخ نگهدار به همین موارد ختم نمی شود. همانطور که عملکرد ایشان نیز نشان می دهد، وی از همان اوایل پیروزی انقلاب بهمن، نقش بسیار مخربی بطور کلی در جنبش فدائی، بویژه در سازمان…(اکثریت) ایفاء کردند که نتیجه اش امروز در جلو چشم ماست. سازمانی از هم پاشیده و با کمترین تأثیرگذاری در جنبش ترقیخواهانه ایران…
پیروز باشید.
٣٣۷٨۲ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : یک خواننده

عنوان : ترفند مذبوحانه مقایسه این رژیم با حکومت شاه
زشت ترین ترفندی که امثال نگهدار و دار و دسته اصلاح طلبش پیش می برند اینه که هی این رژیم رو با حکومت شاه فقید مقایسه می کنند ولی از یک طرف توضیح نمی دهند که آن حکومت اولا اصلاحات رو خودش شروع کرد و نه اینکه مردم بهش التماس کنند (به اصول اصلاحات شاه مراجعه کنید که این رژیم نه تنها از اجرای آن هرگز بر نمیامد بلکه خیلی از آن حقوق را پس گرفت و روحانیت اش اساسا مخالف برخی اصول آن بود: حقوق زنان، اصلاحات ارضی، حقوق اقلیت های مذهبی و فرستادن سپاه های مختلف به روستاها برای امور قضایی و بهداشتی و آموزشی). بعد هم آن حکومت ظرفیت اصلاحات سیاسی داشت برای اینکه قانون اساسی مشروطه این اصلاحات رو ممکن می کرد کما اینکه خود شاه هم گفت صدای شما رو شنیدم و اجرای قانون اساسی رو قول داد. ولی جمهوری اسلامی گوشهاش رو گرفته تا نه تنها هیچ صدایی رو نشنوه بلکه توی گوش دیگران هم میزنه که چرا شماها شنیدید!
برای اینکه قانون اساسی مرتجع و عقب مانده ولایت فقیه این حق و اختیار رو به این حکومت میده.
از طرف دیگه هی دم از اصلاح طلبی می زنه ولی هرگز انقلاب اسلامی رو نه تنها به زیر سوال نبردند بلکه تأییدش هم می کنند. این نشون میده که اینها انقلابی گری و انقلاب خودشون رو قبول دارند ولی برای این رژیم اصلاح رو توصیه می کنند و نمیخوان که اینها با یک انقلاب زحمت رو کم کنند.
این نگهدار ِ جمهوری اسلامی که میخواد رفتار رهبر و رژیم رو عوض کنه یعنی نمیدونه که همه رفتار اینها بر اساس همون قانون اساسی نظام هست؟ نتیجه این اصلاح و این تغییر رفتار میدونید چی شد؟ این که یک عده که ادعای چپ و اصلاح طلبی دارند، تغییر رفتار دادند و به سیاهی لشگر جمهوری اسلامی و مشاور نامه نویس جنایتکاری مانند خامنه ای شدند. حکایت اون کسی است که ادعای پیامبری کرد وقتی بهش گفتند معجزه ات چیه؟ گفت به اون درخت میگم بیا اینجا و میاد. بعد ایستاد و رو به درخت و گفت: ای درخت! بیا اینجا! معلومه که درخت نیامد! چند بار تکرار کرد که ای درخت! بیا اینجا! وقتی درخت از جای خودش تکون نخورد یعنی تغییر رفتار نداد، مردک گفت: پیامبران تکبر ندارند! و راه افتاد و خوش رفت پیش درخت!
حالا حکایت تغییر رفتار و بی تکبر بودن این افراده. حالا که رهبر و رژیم تغییر رفتار نمیدن، اینها رفتارشون را تغییر دادن و رفتن زیر عبای نظام!
٣٣۷٨۱ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : زویا نامی

عنوان : رعایت دمکراسی
دوستان،بحث من در تائید یا رد نظرات آقای نگهدار نمیباشد . اما در شیوه برخورد شما اولا به اصل دمکراسی هیچ توجه ای نشده است . ایشان از جانب خودشان و با نام خودشان برخورد کردند نه با نام هیچ گروهی . دوما استفاده از کلمه برائت در تیتر نامه ، که نشان میدهد چقدر عجولانه و خام با مسئله بر خورد شده است .
٣٣۷۷٨ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : ایرج رشتی

عنوان : یواش یواش
آقای بهمن زنجانی
نظرات شما را تا حدی درست می دانم ولی خیلی مشکل است برای دیگران حکم صادر کردن.

شما نوشتید
“مشکل شما ناشی از نداشتن آگاهی و شناخت از مبارزه حقوق بشری است.”
شما در همین جمله حکم دادید که شما شناخت دارید و نویسنده این کمنت شناختی از مبارزه حقوق بشری ندارند. من تا بحال چنین حکم زمختی نشنیده بودم. من عضو سازمان عفو بین الملی هستم. بنظر من باید این جمله را بنوشته ام اضافه میکردم تا سوء تفاهم ها کمتر شود. من به این نتیجه رسید ه ام که سازمان عفو بین المللی باید در همان کشوری که فعالیت می کند که معمولن کشورهای دموکراتیک هستند,( در ایران که سازمان عفو بین الملی شعبه ای ندارد.)
باید به احزاب سیاسی که دم از خقوق بشر می زنند تا رای مردم را جذب کنند بخواد, صداقت بیشتری نشان دهند , صدایشان را در باره اعدام ها در ایران و یا هر کشور دیگری بلند کنند. اینکار را در مورد ترکیه انجام دادند و چون ترکیه مایل است عضو اتحادیه اروپا شود سال های سال است که اعدامی صورت نمیگیرد. حتی افرادی مثل اوجلان. همین چند روز پیش جلوی مجارستان ایستادن تا آزادی های دموکراتیک را نقض نکند و ووو. و آنه هم قول هائی دادن.
ولی امضاء جمع کردن و بسفارت خانه های ایران فرستادن بنظر من وقت تلف کنی است.
شما در ادامه نوشتید
“سازمان عفو بین الملل یا هر سازمان دیگر حقوق بشری نمی تواند شعار سقوط یا حتا تغییر آن را بدهد.” درست می فرمائید و من هم چنین چیزی ننوشتم.
شاد باشید. تمام
٣٣۷۷۶ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : سروش

عنوان : سوال شاید بی پاسخ
با این حجم شمشیر از رو بستن به آقای نگهدار ( کاری به درستی یا نادرستی اش ندارم ) آقای تابان گروهها و اشخاص هم نظر ایشان به پرسش های زیر پاسخ دهند
۱-فرض کنید خامنه ای قبول کرد که راه پیموده اشتباه بوده وقبول کرد برنامه شما چیست ؟قبول می کنید ؟ به توطئه متهم اش می کنید ؟ اگر امثال نگهدار قبول کردند همان برخوردی فعلی را دارید ؟ لطفا نگوئید محال است در دنیا این مهم انجام گرفته باور ندارید بفرمائید تجربه شیلی پینوشه سالهای آخر حکومتش ، اسپانیا فرانکو و….
۲- شهامت داشته باشیم تجربه مالزی – که تحولاتش همزمان با انقلاب ما بود- را بگوئیم جایگاه وپیشرفت آن کشور با ایران مقایسه کنید آیا هدف به قدرت رسیدن این یا آن است یا پیشرفت کشور و آسایش مردم ؟
۳- چرا ماندلا ماندلا شد ؟مدت زندانی بودش یا کار ی که با مخالفان و زندانبان اش کرد؟
۴- آبا این حجم دیدگاه بر علیه نگهدار ( باز کاری به درستی و نادرستی نظر این گروه هم ندارم ) آیا می توان بر حکومت پیروز شد ؟ با کدام تشکل و نیرو ، چهار نفری هم که ظاهرا کنار هم بودند از هم برایت می جویند و تشویق جوانان و خام ها ( نپخته در عمل – آنان که زندگی و مبارزه را در کتاب ها خوانده اند وقتی که همان کلمات را در زندگی واقعی می بینند آن را نمی شناسند ! ) دلیل حقانیت می شود.
۵- آقای تابان و هم فکرانش از بین دو گزینه کدام را دوست دارید (جنبه ایده آل اش را فکر نمی کنم با توجه به شرایط منطقه و کشور ) آیا بعد این رژیم وضعیت عراق و افغانستان را ، یا شر کت در حکومتی همراه آقای خامنه ای ؟ اگر دومی را انتخاب می کنید با کدام هوادار ( با توجه تعداد نظرات پای مقاله شما ) ؟ اگر تسلیم نظر هوادارا ن بشوید ، آنگاه یعنی اثبات نظر نگهدار . در غیر این صورت …..
لطفا نفرمائید این ها اما و اگر است . سازمان های مسئول برای اما و اگر هم باید برنامه داشته باشد .از آن مهمتر وظایف سازمان ها را از یاد نبرید رابطه اش با مردم و جامعه را.اگر خیلی ازاکثریت جامعه جلو باشی شاید سر از ناکجا آباد در بیاوری .
٣٣۷۷٣ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : پیمان نجفی

عنوان : لااقل احمدی نژاد دراجرای طرح هدفمندی یارانه ها، فرخ نگهداررا درکنار خود دارد!دولت ضد ملی نمی تواند طرح ملی ارائه دهد.رهبران جنبش سبز نیز مخالف طرح یارانه هستند
اجرای طرح هدفمندی یارانه هابه جزء طرفداران دولت کودتائی دهم هیچ حامی جدی ندارد.هرکس با این طرح مخالفت کند مجازات می شود.نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز در پذیرش آن تحت فشار قرار گرفته اند .اما دولت احمدی نژاد باید خیلی خوشحال باشد که آقای فرخ نگهدار بعنوان یکی از نیروهای اپوزیسیون که مخالف سرنگونی نظام در خارج کشور هستند را نسبت به اجرای طرح هدفمندی یارانه ها متقاعد نموده و حمایت ایشان را جذب کرده است! دولت ناکار آمد نهم ودهم که صنعت ، اقتصاد و مسکن کشور را به نابودی کشانده است ،چگونه می تواند پاسخگوی نیاز های مردم در همه زمینه ها باشد؟

صدای امریکا در روز یکشنبه ۲۸ آذردر مورد اجرای قانون هدفمندی یارانه ها با آقایان حسن داعی، فرخ نگهداربه بحث و گفتگو نشست که دیدگاه های فرخ نگهدار در جانبداری از طرح هدفمندی یارانه های احمدی نژاد بعنوان یک راهبرد ملی بسیار حائز اهمیت وسئوال برانگیز بود!ایشان رسما از طرح های احمدی نژاد حمایت می کنند ودریک مقایسه کاملا غیر منطبق تاریخی برای مثال یاد آوری می نمایند که علیرغم استبداد سیاسی شاه ،اپوزیسیون سیاسی در آن دوره می بایستی از طرح های مثبت حکومت شاه حمایت بعمل می آورد!؟

اجرای طرح هدفمندی یارانه هابه جزء طرفداران دولت کودتائی دهم هیچ حامی جدی ندارد.هرکس با این طرح مخالفت کند مجازات می شود.نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز در پذیرش آن تحت فشار قرار گرفته اند .اما دولت احمدی نژاد باید خیلی خوشحال باشد که آقای فرخ نگهدار بعنوان یکی از نیروهای اپوزیسیون که مخالف سرنگونی نظام در خارج کشور هستند را نسبت به اجرای طرح هدفمندی یارانه ها متقاعد نموده و حمایت ایشان را جذب کرده است!

دولت ناکار آمد نهم ودهم که صنعت ، اقتصاد و مسکن کشور را به نابودی کشانده است ،چگونه می تواند پاسخگوی نیاز های مردم در همه زمینه ها باشد؟

دولت احمدی نژاد باید کنار برود نه اینکه مورد حمایت قرار بگیرد!دولتی که با ماجراجوئی خویش کشور را در محاصره اقتصادی قرار داده است هیچ اعتبار قانونی ندارد که از طرح هایش پشتیبانی بعمل آید!

آقای فرخ نگهدار تاکنون در موارد زیر که برای همگان شناخته شده است از طرح های احمدی نژاد حمایت جدی بعمل آورده است!آقای نگهدار با پذیرش و پشتیبانی از طرح های مختلف محمود احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور کودتائی و دست نشانده خامنه ای به وی رسمیت و مشروعیت می بخشد!این در حالیست که جنبش سبز ، احمدی نژاد را اکیدا بعنوان رئیس جمهور قانونی ایران نشناخته و نمی پذیرد!وقتی مشروعیت رئیس جمهور یک کشوربه اثبات نرسیده باشد ،چگونه طرح های اورا می توان پذیرفت؟آقای احمدی نزاد ابتدا باید برادری خودرا ثابت کند سپس بر سر ارثیه به مجادله بپردازد!آقای نگهدار با مشروعیت دادن به طرح های بی پایه احمدی نژاد تلاش می کند تا وی را رئیس جمهور قانونی ومنتخب مردم جا بزد واز طرف دیگر گاه وبیگاه خود را حامی جنبشی قلمداد می کند که آن حرکت عظیم بعنوان جنبش سبز ،اساسا احمدی نژاد را رئیس جمهور منتخب و قانونی مردم ایران در انتخابات کودتائی ۲۲ خرداد سال ۸۸ به رسمیت نمی شناسد!

یکم ـ لغوهمه تحریم ها تصویب شده توسط شورای امنیت ملی سازمان ملل و کشورهای غربی و آزاد گذاشتن جمهوری اسلامی در همه زمینه های اقتصادی جهت تهیه نیازهای زیر بنائی درهمه عرصه ها درراه تامین و تجهیز فرآورده های هسته ای و اتمی حکومت اسلامی که باید آزادانه مانند بقیه کشورهای جهان فراهم گردد!

دوم ـ حمایت از نشست سه جانبه ایران، برزیل و ترکیه با حضور محمود احمدی نژاد ، لولا داسیلوا و رجب طیب اردوغان به منظور توافق درباره تبادل سوخت هسته‌ای که در تابستان سال جاری برگزار شد.

سوم ـ پشتیبانی از فرمان احمدی نژاد به وزیر اقتصاد که وی را موظف کرده است تا در مدت دو ماه برنامه عملیاتی و راهکارهای مناسب برای اجرای صحیح قانون «مالیات بر ارزش افزوده» را تدوین کند و تا زمان ابلاغ دستور العمل های لازم و تمهید شرایط مناسب، اقدامات مربوط به اخذ هر نوع وجوه در اجرای این قانون متوقف شود.

آقای فرخ نگهدار که در دوران فعالیت سیاسی خویش به حمایت های بی دریغ از جمهوری اسلامی شناخته شده است که اینک با پشتیبانی از طرح های محمود احمدی نژاد دفتر سیاسی نوینی برای ایشان گشو ده شده است!

فرخ نگهدار که خودرا طرفدار جنبش سبز می داند ، در حالی از طرح های گوناگون احمدی نژاد حمایت بعمل می آورد که همه رهبران جنبش سبزتاکنون با بیشتر طرح های مختلف رئیس جمهورکودتائی به مخالفت برخاسته اند!

آقای نگهدار از اجرای قانون هدفمندی یارانه های احمدی نژاد به عنوان یک طرح ملی یاد می کند ،ما از ایشان سئوال می نمائیم ،مگر دولت کودتائی برخاسته از انتخاباتی که دستانش به خون مردم آغشته است آیا می تواند برنامه های ملی نیز داشته باشد؟

چرا اجرای قانون هدفمندی یارانه ها در تدابیر امنیتی بسیار شدید در حال پیاده شدن است؟کدام طرح ملی با ترس و وحشت به اجراء در آمده است که این بار بتوان به کرسی بنشیند؟

آقای نگهدار در این مصاحبه می گوید،آن اشتباهی که نیروهای سیاسی در مخالفت با اصلاحات ارضی شاه در دهه چهل بعمل آمد اینک نباید علیه طرح های آقای احمدی نژاد صورت بگیرد!؟

اما ایشان فراموش می نماید که شخص احمدی نژاد نیز به تقلید از آیت الله خمینی همچنان مخالف اصلاحات ارضی شاه مانده است و هیچ یک از رجال سیاسی جمهوری اسلامی تاکنون جرات نکرده اند که از اصلاحات و انقلاب سفید شاه پشتیبانی نمایند!

اصلاحات شاه در مورد آزادی زنان و حق شرکت آنها در انتخابات باعث خشم ارتجاعی آیت الله خمینی گردید تا مانع تحولات مدرن در جامعه شود تا آنجائیکه همه آن اعتراضات در آن دوره به یک جنبش ارتجاعی ۱۵ خرداد سال ۴۲ ختم گردید و انقلاب اسلامی سال ۵۷ نتیجه آن شد!

اگر آقای نگهدار خواسته باشند که اینک با گذشت ۴۰ سال از اصلاحات شاه در دهه چهل پشتیبانی بعمل آورند ،قاعدا مخالف آیت الله خمینی و انقلاب اسلامی خواهند شد که در قاموس تفکرات ایشان نمی گنجد!

آقای نگهدار در عرصه سیاست همواره از این شاخ به آن شاخ پریده اند وهیچگاه از یک اسلوب و پرنسیب اصولی ودرست تبعیت نکرده اند! یک بار از مبارزه ضد امپریالیستی خمینی حمایت جانانه کرده اند و از طرف دیگر از اقتصاد دولتی را ه رشد غیر سرمایه داری پشتیبانی کرده اند واز جانب دیگر ازاقتصاد لیبرالی و باز جهان آزاد استقبال نموده اند!

اندیشه های سیاسی آقای نگهدار همانطوریکه برای همگان شناخته شده است ، رژیم سیاسی جمهوری اسلامی ایران را حکومتی قانونی و خودی تلقی می کنند که فعالیت نیروهای سیاسی بایستی فقط در چهارچوب همین نظام صورت گیرد وهمواره از نظر ایشان حذف جمهوری اسلامی یک ماجراجوئی و خلاف نیازهای تاریخی مردم ایران هست!
٣٣۷۷۲ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : آرش

عنوان : بیایید نتیجه را در «تلفیق» ابزار ممکن بدست آوریم
دوستان گرامی من درباره روابط سازمانی سازمان نامبرده اطلاع چندانی ندارم. ولی درباره موضعی که آقای نگهدار و دیگران مروج آن هستند چند کلمه می نویسم:

هنوز هم که هنوزه در راستای

هدف «برقراری دمکراسی پایدار در ایران»
و استراتژی «تغییر مسالمت آمیز مرحله ای»؛

قبول رهبری مجازی خامنه ای در ازای پذیرش حق حاکمیت مردم و انتخابات آزاد کم هزینه ترین و موفق ترین سناریوست.

خب چه اشکال دارد همه اهرم ها شامل زور مدنی، فشار روانی… برای مجاب کردن ایشون به کار گرفته بشه؟ مگر همه باید یک نقش را بازی کنند. بیایید نتیجه را در «تلفیق» ابزار ممکن بدست آوریم نه تضادو حذف بعضی اهرم ها!
.
کسانی هستند که بنا بر تجربه و یا شهود ظرافت ها و پیچیدگی های بیشتری را درک می کنند. بگذارید آن ها هم نقش تاریخی خود را ایفا کنند. رمانتیزم آرمان گرایی گذشته و در نتیجه رویاپردازی های کنونی نباید ما را خیلی مغرور کند… بویژه وقتی خود «نقشه راه» مشخصی روی میز نگذاشته ایم.
٣٣۷۷۰ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : به آقای تابان

عنوان : مالکیت خصوصی، مالکیت غیرخصوصی، اقتصاد دولتی، اقتصاد آزاد، اقتصاد مخلوط
آقای تابان عزیز،

موضع صریح سازمان فدائیان خلق در قبال مالکیت خصوصی چیست؟

برایم مشخص بفرمایید که در یک انتخابات آزاد در ایران مانیفست شما در باره موارد زیر چه در بر خواهد داشت:-

مالکیت خصوصی، مالکیت غیرخصوصی، اقتصاد دولتی، اقتصاد آزاد، اقتصاد مخلوط

همانطور که می دانید طبق منشور جهانی حقوق بشر مالکیت خصوصی بخش مهمی از حقوق حقه هر فردی است. واضح است که فرخ نگهدار با مالکیت خصوصی و بازار آزاد هیچ مشکلی ندارد.

دوم، فکر می کنید واکنش ملت ایران به بازار غیر آزاد و مخالفت با مالکیت خصوصی چه خواهد بود؟ منکه تا حالا رغبت و جنبشی مردمی که بدنبال براندازی مالکیت خصوصی در ایران باشد را به عمرم ندیده ام.

اگر ملت ایران به اقتصاد آزاد بگویند بله، سازمان های کمونیستی مثل سازمان فدائیان خلق چه خواهد گفت و خواهد کرد؟
٣٣۷۶٨ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : بهمن زنجانی

عنوان : از مبارزه حقوق بشری شناخت پیدا کنیم
آقای رشتی،
نظر شما احساسی و قابل درک اما ناشی از نداشتن شناخت است. یک سازمان حقوق بشری دارای آلترناتیو سیاسی برای یک رژیم نیست و بنا به تعریف نمی تواند باشد. فقط نقض حقوق بشر را نقد می کند، در هر رژیم و کشوری که رخ دهد، در آمریکا، اروپا، آفریقا و الی آخر. بنابراین حتا اگر رژیمی در حال سقوط حتمی باشد، سازمان عفو بین الملل یا هر سازمان دیگر حقوق بشری نمی تواند شعار سقوط یا حتا تغییر آن را بدهد. تنها می تواند از حاکمان خواهان تصحیح رفتارشان بشود یا در مواردی حتا خواهان پیگرد قضایی شان بشود (آن هم باید با دلایل و مدارک قابل ارائه در دادگاه و نمی شود به سبک مخالفان ما با جمع کردن امضا! خواهان محاکمه کسی شد حتا اگر از جنایتکار بودن او اطمینان داشته باشیم). زمانی که این حاکمان با مدرک از سوی دادگاه های بین المللی متهم می شوند (مثل نمونه عمرالبشیر) یا خودشان به جنایت اذعان می کنند (مثل جرج بوش در خاطرات اخیر)، سازمان های حقوق بشری نیز خواهان پیگرد قضایی این گونه حاکمان هستند، ولی باز هم نمی توانند خواهان تغییر رژیم یا حتا دولت در آن کشورها شوند؛ مثلا شعار بر له یا علیه بوش یا اُباما نمی دهند. عفو بین الملل هم در هر دو مورد بالا موضع گیری صریح کرده و به درستی خواهان پیگرد عمر البشیر و بوش شده است. مشکل شما ناشی از نداشتن آگاهی و شناخت از مبارزه حقوق بشری است.
٣٣۷۶۷ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : حمید ابراهیمی

عنوان : آیا باید نقد کرد؟
به همه دوستانی که میگویند بجای اعلام برائت از نظرات آقای نگهدار میبایست نظرات او را نقد کرد میگویم؛ همانطور که پرداختن به تحلیلهای حسین شریعتمداری (سردبیر دست نشانده ولی فقیه در روزنامه کیهان) کاریست بس بی ارزش و عبث، نقد نظرات آقای نگهدار نیز چیزی جز اتلاف وقت نخواهد بود. بگذریم از اینکه نظرات ایشان سی و چند سال است که در حال نقد است. آنهایی که از این نقدها بی اطلاعند احتما در سیاره ای بجز کره زمین زندگی میکنند.
٣٣۷۶۵ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : مسعود محمدی

عنوان : کمی عمیقتر به سازمانتان و مواضعتان فکر کنید
گامی مثبت است اما اصلا کافی نیست. به امید این که به نتیجه منطقیتر برسد. کمی فکر کنید که این چه سازمانی است که در آن از نگهدار و ملیحه محمدی گرفته تا “چپ” سلطنتی (= مبلغان نزدیکی به رضا پهلوی) تا آنهایی که خود را کمونیست می دانند، تا کسانی که خود را «سوسیال دمکرات» می دانند (حالا سوال نمی کنم چطور و چرا و با چه پشتوانه فکری و سابقه ای سوسیال دمکرات شده اند) تا چندین گرایش دیگر در آن گل می گویند و گل می شنوند و هر از گاهی از هم “برائت” می جویند (در باره این زبان دیگران تذکر داده اند. از این زبان هم “برائت” بجویید!). در یک اتحادیه یا سندیکا می توان و باید تمام این گرایش ها را داشت (هر چند در جنبش مخالفان ما این مساله در شرایط کنونی قابل تصور نیست)، اما در یک «سازمان» خیر. چگونه است که این گرایش های مختلف اکثریتی در بسیاری از سازمان ها و حرکت ها (با جهت گیری های مختلف مثل اتحاد جمهوریخواهان، جمهوریخواهان دمکراتیک لائیک، جبهه ملی اروپا …) حضور دارند و باز هم در یک سازمان هستند؟ آیا چاره ای جز نگاه توطئه آمیز می ماند؟ آیا باید گفت می خواهند امکانات و انتخاب ها را برای آینده باز نگه دارند و هر کدام از این جریان ها که پا گرفت و “موفق” شد همه گرایش های اکثریت را در بربگیرد؟ اگر با هم تفاوت دارید این تفاوت هایتان در عمل چگونه منعکس می شود؟ فقط در نوشته؟ در عمل چه می کنید؟ اگر صداقتی در کار هست که حتما در بسیاری از افراد هست، دست از این نام بردارید و گذشته ای را که سرشار از اشتباهات فاحش است دور بریزید، سازمان های مشخصی با هویت خودتان به وجود آورید یا به سازمان های دیگری که فاقد این گذشته هستند بپیوندید. کمی هم به مواضعتان فکر کنید. یک روز دفاع بی قید و شرط از خمینی، یک روز دفاع بی قید و شرط از موسوی و کروبی! خواهان اجرای کامل قانون اساسی هم که هستید، پس اختلافتان چیست؟
٣٣۷۶٣ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : آمان محمد بیجارک

عنوان : دوستان باید با خود صادق باشند
نویسندگان نامه احمد و تابان هر دو دوستان اصلاح طلب هستند ولی چیزی که مرا به تعجب می اندازد این است که این دوستان با خود صادق نیستند زیرا انچه که فرخ میگوید خود آقایان هم در نوشته های مختلف ولی به شکل محافظه کارانه گفته اند و نوشته اند. اما یک چیزی که من را به تعجب انداخته گویا دوستان با تحول اقتصادی احمدی نژاد از ریشه مخالفند . دوستان حکومتهای دیکتاتور همیشه با رشوه و سرکوبی سر پا بوده است آنچه که امروز احمدی نژاد به صورت دست و پا شکسته صورت میدهد آینده ایران است این مسئله باعث خواهد شد که مردم ایران از دولتهای خود مستقل باشند و احتیاجی به این نخواهد داشت که دستش را به سوی حکومتهای خود دراز کنند. امروز مردم ایران وابسته به دولت است این تحول باعث خواهد شد در آینده دولت وابسته به مردم باشد. مردم پرستی را بگذارید کنار و یک خورده آینده نگر باشید.
٣٣۷۶۰ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : ایرج رشتی

عنوان : خود بزرگ بینی
خیلی ممنون که با این نامه جواب این حرافی ها دادید.
طرفداران هیتلر هنوزم معتقدند که اطرافیان هیتلر آدم ها بدی بوده اند و نه خود هیتلر لمپن. خامنه ای را از جنتی و خاتمی(نماز جمعه) و یا احمدی نژاد جدا دانستن کاری بسیار احمقانه است. خامنه ای مسئول همه ی سیاست ها و مشکلات ممکلت داری در ایران است. مگر اینکه کور و کر باشیم و قانون اساسی اسلامی و اعمال فاشیستی خامنه ای را در این دوران ندیده بگیریم وپندو اندرز های مسخره به” رهبر” بدهیم. من شخصن با سازمان عفو بین المللی مشکل دارم وقتی به تیهکاران حاکم در ایران نامه های شکایتی بخاطر زیر پا گذاشتن حقوق بشر می فرستن ولی ایرانیان را پشت سر هم با همین قانون اساسی ارتجائی اعدام می کنند. تمام
٣٣۷۵٨ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : کمال

عنوان : عجبا!
عجبا که وقتی پیشگامان جنبش یعنی کسانی چون میرحسین موسوی، وضع موجود را به ژیم های توتالیتر شبیه شوروی دوران استالین و یا رومانی زمان چائوشسکو مقایسه می کنند و دروغگویی دولتمردان جمهوری اسلامی را با تبلیغات گوبلز تشبیه می کنند، حالا فرخ نگهدار می آید و از خشن ترین فرد این نظام استمداد می طلبد و به خیال خود می خواهد او را اصلاح کند و به راه مردم بکشاند. عجبا از این ناآگاهی.
٣٣۷۵۶ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : ardeshir shomali

عنوان : ما از این مواضع اعلام برائت می کنیم!
با سلام به همه کسانی‌ که نامه سر باز شده آقای نگهدار به آقای خامنه‌ای را خواندن .

من با نامه یاد شده همراهم و اتفاقا بر عکس این دوستان و همه آنانی‌ که تفسیری در این اعتراض نامه نوشتند .نامه آقای فرخ نگهدار را نسبت به جایگاهی که آقای نگهدار به عنوان یک اصلاح‌طلب و یک انسان خواهان تغییرات اجتماعی بدون خشونت و تغییرات ممکن با توجه به توازن نیروی واقعی‌ و موجود در جامعه ،این نامه را بسیار دقیق و منطقی‌ یافتم .البته اینهمه اعتراض را نیز درک می‌کنم . به خوبی‌ به یاد دارم که حدوداً ۲۰ سال پیش آقای نگهدار نامه بازی هم به آقای رضا پهلوی نوشته بود در آن‌هنگام نیز همین برخورد‌ها شاید هم تند تر به آقای نگهدار کردن اما همان دوستان معترض آن روز امروز چنان از نزدیکی‌ به آقای پهلوی سخن میگویند که اگر کسی‌ احتمالاً سیاست و برنامه آقای پهلوی را نقد کند از طرف همان معترضان دیروز به نامه آقای نگهدار غیر دمکرات و غیر حقوق بشری متهم می‌کند .به نظر من این نامه باز آقای نگهدا ر به آقای خامنه‌ای به مراتب مناسب تر و ضروری تر بوده است .اجاز می‌خواهم از همینجا از آقای نگهدا ر تشکّر کنم برای نوشتن این نامه .

اردشیر -۲۰
٣٣۷۵۴ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : ناظر بی طرف

عنوان : حسرت به دل
دیر آمدی آقای تابان، ولی حالا هم که اومدی خوش آمدی!.سالیان ساله که من آرزو میکنم ایکاش به جای اینهمه سازمان و فرقه و گروه و دسته و انشعابهای رنگارنگ، گروهی از انسانهای مسئول و دلسوز و ایراندوست پیدا می شدن که دست در دست یگدیکه، طرح حزب چپ را بر بنیاد فرهنگ مردم ایران پی بریزن و دلیرانه می کوشیدن بدون خشونت و خونریزی و دوز و کلک یا وابستگیهای رسواکننده، به فریادرسی مردم ایران به طور کلّی برسن. دریغا که سالهاست حسرت به دل مونده ام. در این دنیای به این بزرگی، هیچ نشانه ای از آن انسانها نمی بینم. دریغا!.
٣٣۷۵٣ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : مسعود سفری

عنوان : برائت
با سپاس از شما رفقا به جهت اتخاذ موضع نسبت به سیاستها و اعلام برائت از مواضع آقای نگهدار!

و اما دوست عزیز آقای بینام! نقد مطلب آقای نگهدار ( از سوی اعضای سازمان )اتلاف وقت – ایجاد سوء تفاهم و در مجموع ذهنیتی را در جنبش تقویت میکند که گویا رفقای سازمان با بخش قابل توجهی از مواضع ایشان موافق بوده و فقط در تحلیلهای اینچنینی با یکدیگر زاویه فکری دارند و از سوئی آقای نگهدار بیش از دو دهه است که ثابت کردند به چه اصول و پرنسیپهائی پایبندند و تا چه حد نقد ها را بجان میخرند!
٣٣۷۵۲ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : مسعود سفری

عنوان : برائت
سلام رفقا!
پیشنهاد میکنم که شما جای امضا را باز بگذارید تا دیگر رفقا مجبور نباشند هر یک به تنهائی یک برائت نامه بنویسند. با سپای فراوان- مسعود سفری
٣٣۷۵۰ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : Hadi Shahab

عنوان : چه مدت افراد دیگر این سازمان نیاز به تفکر برای اعلام برائت یا همراهی با نظرات اخیر نگهدار دارند؟
بله هر کس که اندکی از رنج و دارد این مردم بستوه آمده آگاه باشد و اگر هم با کارنامه سازمان اکثریت آشنایی نداشته باشد.
تنها با شنیدن نظرات اخیر نگهدار مییابد که با چه کسی آقایان احمد پورمندی – ف. تابان در یک سازمان بوده یا هنوز هستند؟

راستی اگر تمام گذشته سازمان اکثریت را بفراموشی بسپریم باز این سوال پیش میاید که چرا فقط ۲ نفر از این سازمان با نظرات اخیر نگهدار اعلام برائت میکنند؟

یا چه مدت افراد دیگر این سازمان نیاز به تفکر برای اعلام برائت یا همراهی با نظرات اخیر نگهدار دارند؟

سرنگون باد جمهوری اسلامی

هادی شهاب
٣٣۷۴۹ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : بینا داراب زند

عنوان : اعلام برائت از نگهدار کافی نیست
متاسفانه پرونده به مرداب فرو رفتن “فدائیان اکثریت” به همان سال پیدایش این جناح باز می گردد. همان هشداری که رفیق تقی شهرام در جزوه “مسائل حاد جنبش ما” به رفیق “احمد اشرف” داده بود.
این نقطه ای که اینک نگهدار بر آن ایستاده است، نتیجه طبیعی راهی است که از بدو شکست انقلاب ۱۳۵۷ توسط “اکثریتی ها” گرفته شد. یعنی هدف شرکت در قدرت سیاسی حاکم در عوض انتقال قدرت به نهادهای مردمی (دمکراتیک)، که هنوز هم با شرکت در “جنبش سبز” موسوی دنبال می شود.
نگهدار آینده ی کلیه شماست. به او چون آینه آینده خود نظاره کنید.
٣٣۷۴٨ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : رضا سالاری‫

عنوان : ‫نقدی دلسوزانه ضمن تأیید موضع نویسندگان
‫نقدی دلسوزانه ضمن تأیید موضع نویسندگان
ادبیات دینی: نویسندگان محترم چرا از ادبیات و واژه «برائت» که بیشتر ریشه و کاربد دینی در تاریخ و فرهنگ ایران دارد و بویژه یادآور اعلام جمله ارتجاعی برائت از مشرکین خمینی به سران عربستان سعودی در اعمال حج دهه ۸۰ میلادی دارد، استفاده کرده اند؟ واژه مقبول دیگری وجود نداشت؟

‫تعهد روشنفکران و روشنگران: روشنفکر و روشنگر متعهد و واقعی کسی است که در هر زمان و وضع و حالتی جانب مردمش و یا حکومت شوندگان را بگیرد و از حقوق سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و اطلاعاتی آنان در مقابل حکومت کنندگان دفاع و مبارزه کند. بمحض اینکه روشنگر جانب حکومت کننده را حتی فقط در یک مورد در نظر بگیرد و با آنان همراه شود عهد و پیمان خود را شکسته و اگر نگوئیم جانب خیانت را گرفته، حداقل خودرا از این سمت پر افتخار و پر مسئولیت روشنگری و روشنفکری برای ابد برکنار کرده است. شاید اقایان ‫پورمندی و تابان به صرف همین علت و دلیل پیمان و تعهد روشنگری و روشنفکری با مردم محروم مانده ایران، راه خود را از اقای نگهدار، که درواقع ساده ترین راه را انتخاب کرده و با دلخوشی اینکه اگر رهبر متحول شود و عقاید اورا قطره قطره بپذیرد، تمام کارها بر وفق مراد خواهد بود و او به مقصودش رسیده، بدرستی و بحق جدا کردند!

بدلایل بالا نه تنها آقای نگهدار را اصلاً نمیتوان یک روشنگر خواند، بلکه آقایان سروش و گنجی و موسوی را بمراتب بالاتر از ایشان و روشنفکر تر از ایشان نامید! ایشان را حتی نمیتوان یک سیاستمدار زبده قلمداد کرد، چون اصلاً از قدرتی سیاسی برخوردار نیست که چنین نصایحی به خامنه ای رهبر نظام ارتجاعی میکند! شاید اگر در موقع و موضع قدرت و موقعیت سیاسی رفسنجانی پیش از انتخابات بود می توانست چنین مو عظه هایی بکند که البته همه میدانند بهیچوجه کارگر نبوده است و رژیم را سرکوبگر تر کرده است!

خنده دار اینست که ‫آقای نگهدار میخواهد سید علی روضه خوان را که یک عمر مردم را با روضه ها و موعظه های خود سرگرم کرده و فریب داده تا قدرتش ولایی شود به راه راست هدایت کند و از قدرت خود و سرکوبگران نظامی و سپاهی و بسیجی خود بکاهد و به موعظه های یک « کافر لائیک چپ خدا نشناس اکثریتی یار حزب توده و دشمن خدا و اسلام »
«همه القاب و اتهامات ازدیدگاه و تلقی سید علی و آخوندهای زیر دستش»، گوش کند و مملکت را از قدرت خود رها کند!

‫نگهدار اکنون جز یک معامله گر سیاسی چیز دیگری نیست. او براستی تعهد روشنگری و روشنفکری و تحزب و سازمان دادن و گرفتن مردم همراه با جناح اپوزیسیون را با راحت طلبی، میان برزنی، نگاه بیزینسی، معامله گری سیاسی قاطی کرده است.

‫نام او در تاریخ بعنوان بزرگترین معامله گر سیاسی باقی خواهد ماند!‫ ناگفته نماند، که ای دریغا، بسیاری کامنت های گذشته من فقط بخاطر امکان خائن خواندن راه و مشی نگهدار حذف و سانسور شده است! زنده باد نقد و انتقاد سیاسی و روشنگری و روشنفکری متعهد و سازنده در خدمت مردم ویا حکومت شوندگان، نه چون جانبداری و شاید خیانت امیز و بدون قید و شرط از حکومت کنندگان چون راه و مشی نگهدار!
٣٣۷۴۶ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : رشید آزاد

عنوان : برائت از نگهدار
آقای حمید ابراهیمی خاک بر سر آن اپوزیسیون وجنبشی که امثال تفکر نگهدارها بخواهد مانع یک شکلگیری وهمبستگی مردم ما شود . این دوستان اکثریتی همیقدر که صداقت داشتند واعلام برائت از تفکر متحجرانه ایشان کردند باید دستشان را فشرد .
٣٣۷۴۵ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : احسان امیری

عنوان : نقد نه تخطئه
به نظرم به جای نقد نظریه به تخطئه و هجو صاحب نظر پرداخته اید. این شیوه راه به جایی نمی برد. برائت هم تصادفا یک ترم مذهبی است که نمی دانم چگونه توسط دوستان چپ مصرف شده است. به جای اعلام برائت ، به تبیین نظر نگهدار بپردازید
٣٣۷۴۴ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : احمد صبوری

عنوان : فرخ نگهدار نماینده صادق و نگهدار دلسوز بورژوازی (مدرنیته) ایران
بورژوازی ایران بدنبال بحران جهانی سرمایه در بحران عمیقی دست و پا می زند . رژیم اسلامی یعنی حافظان مسلمان سرمایه داری واقعأ موجود ایران با تمام وجود برای خروج از این بحران به هر حربه ای متوسل می شود.
عده ای پریشان خاطر تمامی قضایا را از منظر دعوای مدرنیته و سنت می بینند. آقای نگهدار قطعأ نه جخ از مادر زاده شده و تجربه سیاسیش و ارتباطاتش (جهانی و داخلی) اینقدر گسترده است که هیجان زده نشده و جامعه و جهان را خوب بشناسد(داریوش همایون هم اینرا به خوبی می فهمد). وی بسادگی دکتر بختیار می فهمد که حرکت در مسیر سرنگونی رژیم(آنچه من ارزوی آنرا دارم) نیروها و خواسته هائی را رها خواهد کرد که بورژوازی ایران توان پاسخ دادن به کوچکترین آنها را ندارد (اینبار برای خفظ وضع موجود مذهب را هم در کنار ندارد) لذا وی می بیند بحران آنچنان تعمیق خواهد یافت که حتی آدمی نظامی و پاپولیست مثل چاوز هم قادر به کنترل آن نخواهد بود. حال اگر به این معادله خواسته های نیروهای ملی را هم که خیلی مدرن هستند و تمایلات جدائی طلبانه آنها را هم اگر بیفزائیم نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان. برای احتراز از شق انقلاب که برای یک طرفدار صادق مناسبات طبقاتی (بازار چپاول آزاد) از اهم وظایف است به رفیق نگهدار (چه با مسما) و رفقا طاهری پور و فتا پور هر کدام مأموریت هائی ارجاع مشود. یکی به رژیم مشاوره می دهد ، یکی به ملی ها (بورژوازی خارج از حکومت و اصلاح طلب ها) و یکی به بقایای شاه. آقایان مدرنیست(بازار آزادی ها) باور کنید اینها تجربه دارند و می دانند که توده ها را نمی توان رها کرد کار برایتان سخت خواهد شد.
اما رفیق فواد ببین رژیم مدرن ژیگلوی تونس گرسنه ها را می کشد رژیمی مشابه آن نهایت آرزوی عملی مدرنیست هاست برای ایران. راه حل همراه شدن با بورژوازی نیست . راه حل همان است که برای آن هزاران خون پاک فدائی بخاک ریخت راه حل انقلاب سوسیالیستی است بگذار این مناسبات طبقاتی به زباله دان تاریخ بریزد یادت باشد که قاتلین عزیزانمان هر قدم که از این خواست دور شویم بلندتر برایمان کف می زنند و بیشتر به کنفرانس های تهوع آورشان دعوت می شویم.
٣٣۷۴۲ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : عباس رحمتی

عنوان : دیر کردید رفیق شفیق
زمانی که فرخ نگهدار وسازمانش در سالهای ۶۰ تا ۶۷ بچه های مبارز و مجاهد را لو می دادند باید این نامه منتشر می شد نه حالا، ولی باید گفت ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است .باید راه دیگری را در آن زمان انتخاب می کردید این اولین بار نیست که ملت ایران در مقابل رژیم ایستاده اند و تا رژیم را زمین نزنند از پای نمی نشینند این را آینده (نزدیک) مشخص خواهد کرد . ولی کاری که ما وشما باید بکنیم حمایت از مردم است متاسفانه نیروهای روشنفکر ما همیشه در هر مقطع سرنوشت ساز سوراخ دعا را گم میکنند و سودش به جیب رژیم می رود .در چنین مقطع حساس باید ناپاکی ها از درون جنبش بیرون ریخت ، باید نگهدارها و امثالهم که کم هم نیستند افشا شوند تا جوانان و مبارزان راه آزادی آنها را بشناسند باید اتحاد را پیش روی خود قرار دهیم و از تفرقه پرهیز کنیم در این مقطع باید تفکرات پلید فرخ نگهدار را هدف قرارداد همان تفکری که از خامنه ای و احمدی نژاد طرفداری می کند باید ریشه های این تفکر را به مردم نشان داد تا این بار در نطفه خفه اش کنند . بایدتفکرات ضد مردمی را ریشه یابی کرد تا در حرکت مردمی که در پبش راه است دچار یاس و سرخوردگی نشوند این وظیفه هر آزادیخواه است . درست است که این رفقا دیر به حقیقت رسیده اند ولی باید خجسته باد گفت . پیروز باشید.
٣٣۷٣۹ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : فائزه محسنی

عنوان : اعلام برائت درست
من هم برای نوشتن این مقاله و برخورد مسولانه و روشنگرانه شما با نظرات آقای نگهدار تشکر می‌کنم،اگر چه این برخورد باید مدتها قبل انجام میشد
٣٣۷٣۶ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : رشید

عنوان : مواضع «قابل انتظار» فرخ نگهدار
کار خوبی کردید که از مواضع «قابل انتظار» فرخ نگهدار تبری جستید. این آقا با همفکرانش از همان اوایل انقلاب، با زیرکی و عدم صداقت در پی تقدیم مجموعه فداییان به حزب توده بود. در حال حاضر که از شوروی نشانی نیست، به موضع کاملا متضاد غلتیده و مدافع سیاست گستاخانه احمدی‌نژاد در حذف یارانه‌ها بدون ایجاد شبکه حمایتی از تهیدستان و دلسوز خامنه ای جلاد شده است. برائت شما تاثیری در ایشان ندارد ولی حداقل نشان می‌دهد که ایشان و همفکرانش چه موضع ضد مردمی در ارتباط با توسعه اجتماعی-اقتصادی میهن ما دارند.
٣٣۷٣۵ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : حمید ابراهیمی

عنوان : تشکر و سپاس
آقای نگهدار یکی از معضلات جدی در عدم شکلگیری یک اپوزیسیزیون دمکرات و مترقی است. او همچنین یکی از بزرگترین مشکلات در مقابل شکلگیری یک حزب چپ مدرن و دمکرات است. و بر همین اساس اعلام برات شما از ایشان بسیار بجا و قبل تقدیر است. کپی آقای نگهدار در جنس مخالف خانم ملیحه محمدی است، که چه خوب میشد از اشان هم برات میجستید. سازمان اکثریت باید بطور جدی در رابطه با عضویت این دو نفر در سازمان تصمیم گیری کند.

پیروز باشد
٣٣۷٣٣ – تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۹       

     از : مینا ملکی

عنوان : روشنگری یا مخدوش گری
با نظر آقای تبریزیان کاملا موافقم. همانطور که میبینید آقای سامع و چپ های افراطی (همچنان در توهم مبارزه با دشمن، امپریالیسم و بورژوازی و رژیم پیشین و از این شعار های کلیشه وار تو خالی) هم برای شما دست میزند و معلوم نیست شما از چه موضعی با فرصت طلبی چون نگهدار طرف شده اید. سوال اینجاست که شما چقدر به مهدی سامع ها نزدیکید که برایتان کف میزنند؟
ببینید برای روشن شدن مطلب یک مثال کوچک میزنم. از دید نه همه ولی بسیاری از ایرانیان دعوا های بین اصول گرایان دولتی و اصلاحطلبان جنگ حیدری و نعمتی است. مشابه همین هم هست دعوای شما با فرخ نگهدار. در عمل همینطور بنظر میاید. چه زیبا میگوید خانم بقراط که “صحنه سیاست ایران (خوشبختانه تنها) در انحصار آنهایی باقی نماند که در شکل‌گیری رژیم کنونی همکاری خالصانه داشتند و همچنان برای «گذار» از آن نشانی‌های غلطی می‌دهند که معنایی جز درجا زدن در برزخ جمهوری اسلامی و یا جانشینی حکومتی مشابه آن ندارد. ” این “آنهایی که آدرس غلط میدهند” یکی اش فرخ نگهدار است و با اجازه دوستان بعدی اش خود شمایید. و یک سوال ساده)
حال بجز مهدی سامع ها چه کسانی میتوانستند با تعییرات بسیار کوچکی عینا همین مقاله را نوشته باشند. ….. بینگو .
٣٣۷٣۰ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : ی. صفایی

عنوان : اعلام برائت شما از مواضع آقای نگهدار
با درود وسپاس،
دوستان چقدر خوب می شد که از همان سالها که اکثریت به کژراهه افتاد اعلام برائت می کردید و خود را از این همه تهمت به بی صداقتی نجات می دادید، نکردید و کار به جایی کشیده شد که سخنگوی بیت فقیه با انشاالهم گفتن غلیظش در صدای آمریکا شما را بخود آورد. باری زمان آن فرارسیده که بخش بزرگی از رفقای سازمان با این نوع تفکر که می رود تا جنبش مردم ایران را به کوچه بن بست سوق دهد تکلیف خود را هم با خود وهم با مردم وهمچنین با سازمان روشن کنند. گفتم هرچند دیر است ولی باز هم فکر می کنم اندک صداقتی در یاران جنبش سیاهکل بجا مانده باشد که به طرف مردم بازگردند. دونفر کم است بایستی این متن را بنام همه‍ی رفقا می فرستادید تا مردم بدانند که چه کسانی با تفکر نئولیبرالیسم درون سازمانی همراه نیستند.
باری در طول تاریخ کم نبوده و کم نداشتیم افرادی که به جنبشهای مردمی در ایران خیانت کردند و یا آگاهانه آدرس عوضی دادند ومردم در کوچه بن بست گیر کردند! به تاریخ مراجعه کنید .
من بر این باور هستم و پامی فشارم که این نوع تفکر را باید بطورکلی بایکوت کرد. چون امثال آقای نگهدار در این موقعیت فقط حساس بذر ناامیدی پاشیده و مردم را یکبار دیگر در بن بست سیاسی قرار می دهند.
باشد که در یک همبستگی فراگیر، نیروهای دلسوز قلم بدست بگیرند و در جهت بایکوت کردن این افراد واز طرفی آگاهی دادن به مردم بپاخیزند.
٣٣۷۲۹ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : حمید هوشور

عنوان : ما از این مواضع اعلام برائت می کنیم
نوشته حاضر موجبات امیدواری آنهایی را که به دنبال یک سازمان سیاسی دمکراتیک چپ میباشند فراهم می‌آورد. امید انست که این مقاله آغاز یک حرکت واقع بینانه در صفوف سازمان فدائیان خلق باشد برای یک استحاله عمیق در جهت ایجاد نیرویی که با ارائه راهکار‌های جدید و انقلابی بتواند در آینده نزدیک به صورت یک نیروی پیشرو عمل نماید. جنبش چپ ایران در سی‌ سال اخیر به طور عمده همواره دنباله رو حرکت‌های پوپولیستی بوده در حالی‌ که انتظار این است که این جنبش یک نیروی رهبری کننده باشد.
٣٣۷۲٨ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : حبیب تبریزیان

عنوان : نقد انقلاب و اعلام برائت از ان بجای اعلام برائت از عریضه نویس
در اینکه عریضه خفت آور آقای نگهدار روان هر انسان آزادی دوستی را بشدت خراش میدهد تردیدی نیست. و در این هم که ایشان برای عریضه و یا عرضحال خود پاسخی نخواهد گرفت تردیدی نیست ولی، این حقیقت زمخت تاریخی را هم نمیتوان از نظر دورداشت که پدیده خامنه ائی مثل پدیده برژنف و استالین در روسیه و چائوشسکو در رومانی و پول پوت در کامبوج بخشی از آن گفتمانی هستند که شالوده یک انقلاب سیاسی ـ اجتماعی را بنا نهادند.
نمیتوان از یکسو بر روی گفتمان انقلاب هاله قدسی انداخته، بر حقانیت تاریخی آن پای فشرد و مصممانه در برابر آن قدرتی که که انقلاب و همه ی نیروهای انقلابی در تقابل با آن خود را تعریف کرده و هویت می یافتند ایستاد و هم زمان به انکار بنیادی همسنگران خود که امروز چیرگی یافته اند برخواست و اجزاء آنرا تکفیر کرد. خامنه ائی اگر نه صد در صد بلکه تا حدود بسیاری بر مواضعی ایستاده است که گفتمان آنقلاب حامل آن بود: مبارزه با امپریالیسم، با رژیم غرب گرای پهلوی ، مبارزه با اسرائیل و البته استقرار جمهوریتی که این خواست ها را متحقق گرداند. تنها خواستی که متحقق نشد و روی آن اجماع هم نبود دموکراسی بود که بنظر من آنها یی هم که این شعار را میدادند هیچ کدامشان نه درکی از آن داشتند و نه صداقتی در مطالبه آن. بر این مبنا میتوان گفت که سازمان اکثریت مثل بسیاری از نیروهای انقلاب در منظومه ایی قرار داشت که یکسر ان به خمینی و سر دیگر آن به همین دارو دسته حاکم کنونی ختم میشد و میشود.
خلاصه بگویم تکفیر یکدیگر بدون نقد کل انقلاب و گفتمان حاکم بر آن مغایرت کامل با این اعلام برائت ها دارد. حکومت برژنف از آسمان به زمین شوروی نیفتاد حاصل همان گفتمانی بود که لنین و پلخانوف و تروتسکی و بوخارین و استالین بانیان آن بودند. البته از درون این گفتمان گورباچف و خروشچف هم زاده شدند ولی همه اینها پارادایمیکال اجزاء یک حالقه از یک اسپیرال کور تاریخی بودند.
من نیروهای سیاسی را به جمهوریخواه ، چپ ، سلطنت طلب ، دینی ملی و یا .. تقسیم نمیکنم بلکه آنهارا به نیروهای تجدد و ضد تجدد تقسیم میکنم. این تقسیم بندی« امروزه» از درون همه جریان های سیاسی میگذرد. و تا هنگامیکه این مرزبندی جای مرزبندیهای عصر انقلاب را نگرفته است این تکفیر ها و اعلام برائت ها هم ادامه خواهد یافت. امروز مرز جبهه آزادی و ضد ازادی همه جبهه بندیهای عصر انقلاب را شکسته است و نیروهای ازادیخواه هرچه زودتر به این حقیقت واقف شوند تخیص دوست و دشمن آسانتر خواهد بود.
حبیب تبریزیان
٣٣۷۲۵ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : ahmad binam

عنوان : nghdar
دوستان ارجمند بهتر نبود بجای برات از آقای نگهدار اندیشه ایشان را نقد میکردید .
بنظر من این کار تاثیر بیشتری در آگاه کردن خانندگان داشت . اینکه مخلفان تشکیلاتی و سیاسی آقای نگهدارشما را به خاطر برات از ایشان مورد تحسین قرار دهند چه سودی برای خاننده جوان در داخل کشور دارد ، و چه نتیجهه ا ی برای شما . دیدگاه اخبار روز در رابطه با مسائل کشور روشن است و نیازی به اعلام برات نیست . راستش دلیل این برخورد را نفهمیدم. بیشتر مثل برخوردهای درون سازمانی در دوران گذشته است تا برخوردی دموکراتیک با نظری مخالف . ای کاش این مطلب را نمی نوشتید .
پیروز باشیدن
٣٣۷۲۴ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : ا. ناآگاه

عنوان : موضع گیری درست بعضی ها، و تعیین نرخ در وسط دعوا به وسیله بعضی های دیگر!
بعضی ها می خواهند وسط دعوا نرخ تعیین کنند. موضع گیری درست این دو عضو محترم فداییان خلق، در برابر سقوط هروز بیشتر از روز پیش فرخ نگهدار، یک موضع گیری بسیار درست و اصولی است. اما حمایت دروغین و صد بار بدتر از دشمنی فرخ نگهدار و امثال او از جنبش، مطلقا به معنای ناحق بودن جنبش نیست.

یکی می نویسد «کروبی و موسوی (عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام) که مرتب در آن شرکت میکند و راهکار های استمرار حکومت وحشی و آدمخوار اسلامی را بررسی میکنند».
وخودش را آگاه هم می نامد!

من حق دارم شک کنم که همان اندازه ادعای او در مورد فعالیت در پیشگام و دوستی و همرزمی و… با آقای تابان راست باشد که این ادعای او که موسوی مرتب در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام « شرکت میکند و راهکار های استمرار حکومت وحشی و آدمخوار اسلامی را بررسی میکنند»!

من حق دارم به این مشکوک باشم که افرادی از این دست، مسئله اصلی اشان ضدیت با جنبش است، و مشکلشان هم همراهی سایت اخبار روز است با جنبش، به جای دشمنی با آن!
من در سیاست، وقتی که می بینم کسی خود را در پشت یک نام مستعار قرار می دهد، حتی اگر این کار را به خاطر رعایت مسایل امنیتی و با حسن نیت کامل هم انجام دهد، ترجیح می دهم که آدمی بدبین باشم تا خوشبین.
مخصوصا وقتی که او دروغ به این آشکاری هم می گوید که موسوی مرتب در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام «شرکت میکند و راهکار های استمرار حکومت وحشی و آدمخوار اسلامی را بررسی میکنند»!
٣٣۷۲٣ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : مهدی سامع

عنوان : سپاس از این موضع گیری
من به سهم خود از این موضع گیری به جا و روشنگر قدردانی می کنم. موفق باشید
٣٣۷۲۱ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : ب آگاه

عنوان : راستی چرا اینقدر دیر؟
آقای تابان گرامی، من شما و زنده یاد برادرتان را خوب میشناسم و شما هم مرا خوب میشناسید. زمانی در یک راه و هدف بودیم و خیلی هم نزدیک بهم . پیشگام را میگویم. زمانی که شما دو تن به اکثریت رفتید، جیران ماندم. راه و هدف ما ۱۸۰ درجه با هم فرق کرد (یکشبه) ما به راه و هدف ضد هم رفتیم.
از آن روزی که این سایت را براه کردید، روزانه به آن سر میزنم. گاه نکته ای را میگویم در پادداشت مطلبی. برخی از آنها سانسور میشوند و برخی نه. در این دوره هماره نگاه به بازگشت شما به دوران ۵۷-۵۹ داشتم. امروز جرقه نخست آن را شاهدم و امیدم نه بر جرقه که شعله ور شدن جدایی از سیاهی ها و راه تهوع آوری هست که نه تنها نگهدار که دیگر کسان درون اکثریت ۳۰ سال هست که میپیمایند و شما بخوبی آنان را میشناسید. به شما برای برداشت این قدم تبریک میگویم. ولی همراه قدیمی من، بقول معروف شتر سواری دولا دولا نمیشود. چندی پیش مطلبی در خصوص نامه اخیر کروبی نوشتید، یعنی در نهان باور دارید که کروبی و موسوی (عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام) که مرتب در آن شرکت میکند و راهکار های استمرا حکومت وحشی و آدمخوار اسلامی را بررسی میکنند و دیگر بازحویان و آدمکشان (همانهایی که برادر شما و هزاران رفیق و دوستان ما را سلاخی اسلامی کردند) که امروزه اصلاح طلب!!! شده اند، همه از یک قماشند و تمام سعی شان ادامه کاری این رژیم منفور هست.
مخالفت بانکهدار و خامنه ای و همراه شدن با کروبی و موسوی، تلاشی هست عبث و بدور از منطق و خرد. جدایی از نظرات نگهدار آنجا به واقعیت کشیده میشود که با تفکر و اندیشه نگهدار مبارزه کرد نه صرفا با شخص نگهدار. نگهدار یکی از سخن گویان شیوه اقتصادی نیولیبرالیسم هست و منافع طبقاتی او در منافع طبقاتی خامنه ای و احمدی نژاد به هم گره خورده. اصلاح طلبان همانگونه که گنجی در مانیفست جمهوریخواهی خود نوشت، دفاع و برقراری اقتصاد نیولیبرالیسم در ایران هست و بس. شما نمیتوانید با نگهدار مخالف باشید اگر به راه و روشی که اصلاح طلبان برای اقتصاد و جامعه ایران دراند موافق باشید.
شاد باشید
٣٣۷۲۰ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : خسرو داوری

عنوان : دست مریزاد
دوستان عزیز، نویسنده ی مطلب حاضر. با درودهای صمیمانه، از شما به خاطر این اقدام شرافتمندانه، صادقانه و شجاعانه بسیار سپاسگزارم. حال، انتظار فراوان از شما و دیگر دوستان فدائیان خلق ایران (اکثریت) این است که از در غلتیدن هر چه بیشتر این سازمان خوشنام به دامن بورژوازی جلوگیری کنید. سازمان اکثریت باید یک سازمان مارکسیستی-لنینیستی باقی بماند. سپاس
٣٣۷۱۹ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : پرویز بی نام

عنوان : این افراد به طور غیر مستقیم و در خفا از سقوط رژیم جلوگیری می کنند
همین افراد بودند که شما جوان ها را گول زدند و شاه بیچاره را بیرون کردند حالا فهمیدید این افراد از اول برای تاسیس جمهوری اسلامی تلاش می کردند و دستور از بالا می گرفتند و در به سلطنت رسیدن خمینی و خامنه ای دست داشتند و نقش اول را بازی می کردند حالا کم کم پرده ها کنار می رود و به لطف ماهواره های زنده حرف های این افراد بلافاصله به گوش مردم می رسد که چه اهدافی دارند .
سلطنت کردن خامنه ای و سلطنت کردن فرخ نگهدارها هر دو به یک شکل است و امثال این افراد به طور غیر مستقیم و در خفا از سقوط رژیم جلوگیری می کنند .
حالا زود است ماهیت این افراد برای مردم روشن شود هرچند ملت به اینگونه افراد پشت کرده اند.
٣٣۷۱۷ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : شهلا

عنوان : ببینید چه کسانی برای ایشان هورا می کشند
علی شاکری نحستین کسی است که برای فرخ هورا کشید, حتمی سفر های آقای علی شاکری به ایران , دستگیری , مصاحبه و بعد ماجرای آزادی ایشان و حضور مجددشان در میان اپوزیسیون از برای تبلیغ برای “آقا”را فراموش نکردید.
٣٣۷۱۴ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : صادق ی

عنوان : بسیار شایسته و مدبرانه بود تصمیم شما
بسیار شایسته و مدبرانه بود تصمیم شما. این افراد مشکوک باید طرد شوند و از اسم سازمان شما برای گسترش مواضعشان استفاده نکنند.
اگر این افراد دل سوخته افرادی چون خامنه ای هستند چه بهتر که به ایران برگردند و ازادانه در ببت رهبری و نظام فعال باشند .
صدای امریکا و امثال این رسانه ها باید از به کارگیری این افراد خودداری کنند و از نیروی مخالف واقعی استفاده کنند
٣٣۷۱٣ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : آرمان

عنوان : قدم مثبتی گذاشتید
با سلام امیدوارم که این قدم مثبت شما کمکی به جنبش مردم ایران بکند. از اینکه بعد از سالها تردید بلاخره واقعیت فرخ نگهدار را خودتان نیز متوجه شدید خوب است اما دوستان تا کی می توانید در یک سازمان سیاسی بمانید که نظرات فرخ نگهدار مورد قبول بخش غالب رهبران آن می باشند. دوستان این سازمان سیاسی دیگر اکنون تبدیل به لباس کهنه ای شده است که فایده ای برای شما ندارد. مشگل فقط نگهدار نیست بلکه نداشتن برنامه مشخص سیاسی و هرج مرج فکری است که نگهدار نمونه بارز آن در سازمان اکثریت است. آیا وقت آن نیست که نیروی خود را برای نجات این کشتی بی تحرک و فرسوده بکار نبرید و به جای آن نیروی خود را در ساختن یک سازمان سیاسی مبارز و انقلابی به کار ببرید. مطمنا برای شما هنوز سخت است باور کنید که یار سابق شما دیگر با شما نیست اما این نیز می گذرد و مهم مبارزات مردم ایران است نه یک برگ سوخته سیاسی بی اعتبار و رسوا. سازمان اکثریت دیگر نمی تواند به یک وسیله تحرک انقلابی تبدیل شود و اگر نمی خواهید همراه آن به عمق سیاه تاریخ سقوط کنید اکنون باید آن را رها کنید و همراه همفکران خود یک تشکل انقلابی و پویا برپا کنید.
٣٣۷۱۲ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : آرش

عنوان : اخراج از سازمان اکثریت و اتحاد جمهوریخواهان
اخراج ایشان از سازمان فداییان خلق ” اکثریت” و اتحاد جمهوریخواهان ایران نخستین اقدامی ست که باید عملی شود
٣٣۷۱۱ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : غزال طبری

عنوان : زنده باد
ممنون..ممنون..هزار بار ممنون …مدت ها بود دلم میخواست یکی این حرف ها رو بزنه…حق مطلب رو ادا کردید.ممنون
٣٣۷۰۹ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : Ahmad Khojandi

عنوان : درود بر شما.
درود بر شما.
شما را بخون هزاران همرزم و رفیق مبارزی که جان باارزش خود را در مبارزه با این مرتجعین فدای ملت کردند, نگذارید جنبش چپ ما اینچنین توسط نگهدار و نگهدار ها پایمال و به بدنامی کشانده شود.
٣٣۷۰٨ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹       

     از : خواننده

عنوان : حتا خود اصلاح طلبان هم که فرخ نگهدار از سیاهی لشگر آنهاست حاضر نیستند این نظر تهوع آور را بگویند
این نظر که حتی از اصلاح طلبان خود حکومت هم عقب افتاده تر است از طرف کسی که ادعای مثلا «چپ» و دمکراسی و حقوق بشر دارد تهوع آور است. تهوع آور! خوب است که رفقایش زودتر از همه علیه این نظرات تهوع آور در این سایت موضع گرفتند.
هر کسی که از جنبش سبز پشتیبانی می کند از این نظرات متهوع اعلام برائت می کند حتی اصلاح طلبان که این نگهدار از سیاهی لشکر آنهاست.
حاج آقا نگهدار باید حزبش را عوض کند و به موتلفه اسلامی بپیوندد برای اینکه حتی جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی هم از او پیشرفته تر هستند. دیدید در صدای آمریکا چطور از ته گلو «انشاء الله» میگه!
٣٣۷۰۷ – تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۹  

https://akhbar-rooz.com/?p=9026 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x