توضیح بعد از انتشار مقاله:
سایت محترم اخبار روز
پس از آن که شما لطف کرده مقاله من در رابطه با تظاهرات تبریز در حمایت از خوزستان را در سایت خود درج کردید، معلوم شده که شعار « آذربایجان، عرب، فارس، اتحاد! اتحاد!» (که یکی از محورهای تحلیل من بود) در آن تظاهرات به میان نیامده است و فعالان آذربایجانی طرح چنین شعاری را تحریف عامدانه و دست در دست هم پوزیسیون و اپوزیسیون می دانند. به این ترتیب، آن مقاله من بخاطر مکث روی یک شعار بی پایه، موضوعیت اش را از دست داده است، اما چون مقاله در هرحال منتشر شده و حذف کردن اش چیزی را حل نمی کند، خواهش می کنم این توضیح را در کنار آن پیوست کنید:
تا جائی که به ذکر شعار « آذربایجان، عرب، فارس، اتحاد! اتحاد!» از طرف من مربوط می شود، اولاً خود من از یکی از ویدئوها ( VOA ) که صدای جمعیت شفاف نبود، ” الاحواز ” را ” عربفاس” گرفتم که حالا متوجه شده ام سبب اش نزدیکی فوق العاده وزن و سیلاب این دو بوده است. ثانیا در جاهای دیگر هم این شعار را بصورت نوشته منتشر کرده بودند و من مطلقاً نمی توانستم گمانی از نادرستی عمدی یا سهوی آن داشته باشم. من در آن مقاله، از شعار ” آذربایجان الاحواز” هم ( که در ویدئوهای دیگر به وضوح قابل تشخیص بود) به یاد و آن را تجلیل کرده ام.
شهاب برهان
۶ مرداد ۱۴۰۰ – 28ژوئیه ۲۰۲۱
شهاب برهان: تظاهرات دوم مرداد ۱۴۰۰ تبریز برای پشتیبانی از اعتراضات مردم خوزستان، چند نقطه قوت استراتژیک داشت که اهمیت آن ها شاید در پشت جنبه ی نمادین این حرکت به چشم نیاید:
- این حرکت اگرچه چندی پس از تظاهرات حمایتی بسیاری دیگر از نقاط ایران صورت گرفت، اما سرانجام صورت گرفت و همین حادثه ای بسیارمهم است. اهمیت حرکت حمایتی آذربایجانی ها از اعتراضات خوزستانی ها علاوه بر ارزش و اهمیت اش برای جنبش خوزستان، برای خود جنبش ملی آذربایجان هم دارای اهمیت بسیار بود، از جمله در شکستن لاکِ “هرکس نجات خانه خودش”؛ غلبه ی (امیدوارم پایدار) بر خط مشی ئی که حضور ضعیف (اگر نگویم غیاب) مردم آذربایجان در جنبش های سراسری سال های اخیر و یا حمایت از جنبش های موردی و منطقه ای مردمان همسرنوشت با خود و بسنده کردن به “فوتبال تراکتور” و “قلعه بابک” و “دریاچه ارومیه” و غارت منابع طبیعی آذربایجان به دست مرکز را اینگونه توجیه می کرد که : “دیگران برای ما چه کرده اند که حالا ما بخاطر آن ها بها بپردازیم؟ ما سرمان فقط باید به کار خودمان باشد”! این خط مشی، حاصلی جز منزوی کردن جنبش ملی و حق طلبانه آذربایجان، و به پس قافله راندن آن در مبارزات سراسری برای سرنگونی جمهوری اسلامی نمی تواند داشته باشد. آذربایجان چه بخواهد و چه نه، پارچه ای ارگانیک، عضوی از پیکر چند ملیتی ایران و تحت حاکمیت یک نظام سیاسی فاشیستی و سلطه استعماری یک مرکز است. تصور حل مسائل ایران بدون مشارکت آذربایجان و حل مسائل اذربایجان بدون مشارکت آن در مسائل ایران، یک توهّم و یک خطای بزرگ کاربردی است.
- تا جائی که اطلاع دارم، فراخوان به این تظاهرات، با همنوائی، توافق و همکاری همه تشکیلات های ملی اذربایجان صورت گرفته است، چیزی که هم به دلیل تشتت های موجود در میان شان امری ناشدنی می نمود و هم بخصوص با توجه به این که موضوع فراخوان بیرون از مطالبات اخص خود آذربایجانی ها بود. اگر تجربه شیرین این همدستی و همداستانی، همچون آجری برای عبور از باتلاق توطئه های تفرقه افکنانه رژیم و فرقه گرائی های سخیف درونی در جنبش ملی اذربایجان و چیدن آجرهای بعدی برای گام های بعدی مورد عنایت قرار بگیرد، می شود آن را یک دستاورد مهم و کارساز در حرکت ملی اذربایجان ارزیابی کرد. چنین باد!
- شعارهای این تظاهرات بار کیفی سیاسی- اخلاقی بسیار درخشانی داشتند: «آذربایجان، خوزستان، اتحاد! اتحاد!». همبستگی، اتحاد و پشتیبانی یک نیاز حیاتی و استراتژیک در عرصه مبارزات بطور کلی، و بویژه در مبارزات چند وجهی و چند لایه جنبش های متعدد و درهم تنیده سیاسی، طبقاتی، اتنیکی، جنسی، زیست محیطی در ایران است. آذربایجان به نوبه خود، ندای این اتحاد را سر داد، نه بر روی کاغذ و تومار امضا کردن های کنار فنجان قهوه و پشت مونیتور کامپیوتر، بلکه در خیابان و سینه در سینه نیروهای سرکوب.
شعار «آذربایجان الاحواز، اتحاد! اتحاد!» نکته بس مهم دیگری در این تظاهرات بود که حساب حمایت خود را از حمایت های نمایشی پان ایرانیست ها جدا کرد.
شعار «آذربایجان، عرب، فارس، اتحاد! اتحاد!» درخشانترین شعار این تظاهرات بود. این شعار مبتنی بر همبستگی و اتحاد، از یکسو جلو عرب ستیزی پان فارس ها و پان ایرانیست های نژادپرست در آمد و بر هویت اتنیکی اعراب تاکید گذاشت، و همزمان، با آوردن فارس به حلقه اتحاد، مرز خود را با پان تورکیسم ضد فارس رسم کرد و نشان داد که مخالفت ومبارزه اش با پان فارسیسم و سلطه گری و ستمگری پان ایرانیستی فارس محور، بهیچوجه دشمنی با مردمان فارس و فارسی گو نیست که اکثریت همین مردمان فارس نیز تحت ستم استبدادی و طبقاتی صاحب امتیازان و صاحب قدرتان فارس (و غیر فارس) قرار دارند و تنها در اتحاد میان خودشان است که خواهند توانست پیکاری مؤثر و نیرومند را به پیش ببرند. این شعار، جهشی مترقی و جبرانی ضروری بر شعار تاسف آور تظاهرات ۱۰ مهر ۱۳۹۹ تبریز بود که کورد و فارس و ارمنی را دشمن آذربایجان قلمداد می کرد.
امواج توفنده شعار «بی شرف! بی شرف!» خطاب به نیروهای سرکوب در برابر شعار برخی تظاهرات کنندگان: «نیروی انتظامی، حمایت! حمایت!» نشان بارزی از رشد جسارت و ریختن ترس، و تشخیص نیروی دشمن از نیروی دوست در موقعیتی است که هنوز نیروهای رژیم وارد فاز ریزش و هزیمت نشده اند تا بشود روی تزلزل شان و به پیوستن بخشی از آنان به مردم حساب کرد.
در انتها، ولی نه کم اهمیت تر از نکات پیشگفته، حضور محسوس زنان در این حرکت بود. بسیار بیش از انچه که در ویدئوها به چشم می آید، صدای نیرومند زن ها در شعارها گویای حضور پرشمار انان نه بعنوان تماشاگران پیاده روها بلکه بعنوان فعالان میدانی است و این خود باز یک جهش کیفی و حیاتی به پیش است.
کسی توقع ندارد که این تظاهرات همچنان بی وقفه ادامه پیدا کند. اما مردم تبریز و فعالان جنبش ملی آذربایجان در این خیز، میله پرش را یک درجه کیفی بالاتر از همیشه قرار دادند و با موفقیت از آن پریدند. جای تبریک و احساس غرور دارد.
سوم مرداد ۱۴۰۰ – ۲۵ ژوئیه ۲۰۲۱
شکی نیست که مردم تبریز در بیشتر حرکتهای مترقی پیشقدم بوده اند.
در مقطع کنونی نیز تبریز با حرکت حمایتی از اعتراضات بحق مردم خوزستان که بیانگر درد مشترک و همبستگی با آنان میباشد با شعارهایش بدرستی مرزبندی خود را با نیروهای فرصت طلب و پان ترکیسم و ناسیو نالیسم و جیره خواران خارجی که میتوانند سیار خطرناک باشند بنمایش گذاشت.
متاسفانه غیبت آلترناتیو چپ این خطر را افزایش داده و ما نمیتوانیم فراموش کنیم که با پرچم فاشیسم نمیتوان با فاشیسم مبارزه کرد.
هم میهن گرامی, آقای شهاب برهان, درود بر شما!
سپاس فراوان بر شما برای این نوشتار سنجیده و مسئولانه که بیگمان در تدقیق راه مبارزات آذربایجانی ها (و دیگر ملیت هایمان) تاثیر بخش خواهد بود و اگر نمی نوشتید, شاید پدید نمی آمد.
برجسته سازی نکات همگرایانه در این تظاهرات, عطر آن نسیم بهاری و دور گذاری ست که اکثریت عظیم مزد بگیران و زحمتکشان اسیر در سرمای زمستانی حکومت تبهکار سرمایه داری-اسلامی ایران دیری ست به انتظارش نشسته اند…
امید آنکه در مقام یار دیرینه, تلاش خود را در پدیداری جبهه ی چپ نیز بکار گیرید.
روز ما, روزی ست که بیشینه ی ایرانیان بازو به بازو با شعار:
“آذری, ترکمن, بلوچ, کرد, عرب، فارس، اتحاد! اتحاد!”
بنیان حکومت فریب و دزدی و کشتار را به هم ریزند و حکومتی حقیقتا از مردم, بدست مردم, برای مردم بسازند!