جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جنگ بزرگترین شر است
کریس هجز، برگردان: پروین اشرفی

من ابزار جنگ را می شناسم. جنگ، سیاست با ابزارهای دیگر نیست. شیطانی است. من دو دهه را به عنوان خبرنگار جنگ در آمریکای مرکزی، خاورمیانه، آفریقا و بالکان گذراندم، جایی که جنگ‌ های بوسنی و کوزوو را پوشش می‌دادم. من ارواح ده‌ها نفر از کسانی را که در خشونت ...

روس ها به دام افتادند. اما آنها با فشار دادن ماشه واکنش نشان دادند. این یک جنایت است. جنایت روس ها. بیایید خواهان آتش بس باشیم. اجازه دهید برای بازگشت به دیپلماسی و خرد، توقف ارسال تسلیحات به اوکراین و خروج نیروهای روسیه از این کشور تلاش کنیم. بیایید پایان بخشیدن به جنگ را آرزو کنیم، قبل از اینکه هولوکاست هسته ای همه ما را ببلعد

روسیه به دام جنگ افتاد، اما این امر، عمل جنایتکارانه و تجاوزگری آن را تبرئه نمی کند

جنگ پیشگیرانه، چه در عراق و چه در اوکراین، جنایت جنگی است. فرقی نمی کند که جنگ بر اساس دروغ و اطلاعات ساختگی آغاز شود، همانطور که در عراق اتفاق افتاد، یا به دلیل نقض یک سری توافقات با روسیه، از جمله وعده واشنگتن مبتنی بر عدم گسترش ناتو به خارج از مرزهای روسیه، آلمان متحد، عدم استقرار هزاران نیروی ناتو در اروپای شرقی، مداخله نکردن در امور داخلی کشورهایی که در مرز روسیه قرار دارند و امتناع از اجرای توافقنامه صلح مینسک. اگر به این وعده ها عمل می شد، به گمانم حمله به اوکراین هرگز اتفاق نمی افتاد. روسیه حق دارد احساس خطر، خیانت و عصبانیت کند. اما این به معنای اغماض در مقابل کاری که می کند، نباید باشد. تهاجم به اوکراین، بر اساس قوانین پس از نورنبرگ، یک جنگ تجاوزکارانه جنایتکارانه است.

من ابزار جنگ را می شناسم. جنگ، سیاست با ابزارهای دیگر نیست. شیطانی است. من دو دهه را به عنوان خبرنگار جنگ در آمریکای مرکزی، خاورمیانه، آفریقا و بالکان گذراندم، جایی که جنگ‌های بوسنی و کوزوو را پوشش می‌دادم. من ارواح ده‌ها نفر از کسانی را که در خشونت بلعیده شده‌اند را در خود حمل می کنم، از جمله دوست نزدیکم، خبرنگار رویترز، کورت شورک، که در یک کمینگاه در سیرالئون به همراه دوست دیگرش، میگل گیل مورنو، کشته شدند..

من آشفتگی و سردرگمی در جنگ، تردید و گیجی مداوم را میشناسم. در یک آتش‌سوزی شما فقط از اتفاقاتی که در چند قدمی اطرافتان می‌گذرد، آگاه هستید. شما ناامیدانه، و نه همیشه موفقیت آمیز، تلاش می کنید تا بفهمید منشاء آتش کجاست، به این امید که بتوانید از در معرض آن قرار گرفتن جلوگیری کنید.

من درماندگی و ترس فلج کننده ای را احساس کرده ام که سال ها بعد مانند قطار باری در نیمه های شب بر سرم فرود می آید و مرا در حلقه های وحشت پیچیده و به حال خود وا می گذارد، قلبم می تپد و از بدنم عرق می چکد.

من ناله های کسانی را شنیده ام که از غم و اندوه دچار تشنج شده اند در حالی که بدن دوستان و خانواده، از جمله کودکان خود را چنگ میزنند. من هنوز آنها را می شنوم. زبان مهم نیست. اسپانیایی. عربی. عبری، دینکا، صربی کرواتی. آلبانیایی. اوکراینی، روسی. مرگ از میان موانع زبانی می گذرد.

من می دانم زخم ها چه شکلی هستند. پاها منفجر شده اند. سرها به صورت توده ای خونی و خمیری منفجر شده اند. در معده ها سوراخ ایجاد شده اند. حوضچه های خون. گریه برای مردگان، گاهی برای مادرانشان. و بو. بوی مرگ. بزرگترین قربانی برای مگس ها و انگل ها.

من توسط پلیس مخفی عراق و عربستان کتک خوردم. من توسط کنتراها در نیکاراگوئه اسیر شدم، آنها با رادیو به پایگاه خود در هندوراس صحبت کردند تا ببینند آیا باید من را بکشند یا نه، و دوباره در بصره پس از اولین جنگ خلیج فارس در عراق، بدون اینکه بدانم آیا اعدام خواهم شد، تحت مراقبت دائمی بودم و اغلب بدون غذا، با نوشیدن از گودال های گلی.

درس اول در جنگ این است که ما به عنوان افراد متمایز از هم، اهمیتی نداریم. ما تبدیل به اعداد می شویم. علوفه. اشیاء. زندگی ای که زمانی گرانبها و مقدس بود، بی معنا می شود و قربانی اشتهای سیری ناپذیر خدای جنگ میگردد. هیچ کس در زمان جنگ مستثنی نیست.

یوجین اسلج درباره تجربیات خود به عنوان یک تفنگدار نیروی دریایی در اقیانوس آرام جنوبی در جنگ جهانی دوم نوشت: “ما بی مصرف بودیم. پذیرش این امر سخت بود. ما از ملت و فرهنگی می آییم که برای زندگی و فرد ارزش قائل است. اینکه خود را در موقعیتی بیابید که زندگی شما کم ارزش به نظر برسد، نهایت تنهایی است. این تجربه یک تحقیر است.”

تصور جنگ توهم زاست. ادراک را به چالش می کشد. شما به هنگام فرو نشاندن آتش، هیچ درکی از زمان ندارید. چند دقیقه. چند ساعت. جنگ، در یک لحظه خانه‌ها و جوامع، یعنی همه چیزهایی را که زمانی آشنا بود را نابود می‌کند، و ویرانه‌هایی را بر جای می گذارد که در حال دود شدن هستند و همچنین آسیب‌هایی بر شما وارد میکند که تا آخر عمر با خود حمل می‌کنید. شما نمی توانید آنچه را که می بینید، درک کنید. من به اندازه کافی طعم جنگ را چشیده ام، بدنم از ترس، طوری به جسمی ژلاتینی تبدیل شده بود که بدانم جنگ همیشه شیطانی است، خالص ترین بیان مرگ است، لباس میهن پرستانه بر تن کرده و به زبان آزادی و دموکراسی سخن میگوید و به ساده لوح ها به عنوان بلیط ورود به عظمت، افتخار و شجاعت فروخته میشود. این یک اکسیر سمی و اغوا کننده است. همانطور که کرت ونه‌گات نوشت،آن‌هایی که زنده می‌مانند پس از آن تلاش می‌کنند تا خود و جهانشان را دگرباره خلق نمایند.

جنگ تمام سیستم هایی که زندگی را حفظ کرده و پرورش می دهند، یعنی سیستم های خانوادگی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، زیست محیطی و اجتماعی را نابود می کند. هنگامی که جنگ آغاز می شود، هیچ کس، حتی کسانی که اسماً مسئول جنگ هستند هم نمی توانند حدس بزنند که چه اتفاقی خواهد افتاد، جنگ چگونه توسعه خواهد یافت، چگونه می تواند ارتش ها و ملت ها را به سمت حماقت انتحاری سوق دهد. جنگ خوب اصلا وجود ندارد. این امر شامل جنگ جهانی دوم هم می‌شود که به صورت تجلیل از قهرمانی، خلوص و نیکی آمریکا، به شکلی دروغین و شسته و رفته، اسطوره ‌سازی شده است. اگر حقیقت، اولین قربانی جنگ است، ابهام دومین قربانی آن است. لفاظی ستیزه جویانه ای که توسط مطبوعات آمریکایی پذیرفته و تقویت شد، اهریمن سازی ولادیمیر پوتین و ارتقای اوکراینی ها به وضعیت نیمه خدایان، درخواست مداخله نظامی قدرتمند تر، همراه با تحریم های فلج کننده برای سرنگونی دولت ولادیمیر پوتین، کودکانه و خطرناک است. روایت رسانه های روسی هم به اندازه روایت ما ساده انگارانه است.

هنگامی که روزانه مورد اصابت صدها گلوله یا گلوله های صربستانی بودیم و زیر شلیک تک تیراندازهای دائمی قرار می گرفتیم، در زیرزمین های سارایوو هیچ بحثی در مورد صلح طلبی وجود نداشت. دفاع از شهر منطقی بود. کشتن یا کشته شدن منطقی بود. سربازان صرب بوسنی در دره درینا، ووکوار و سربرنیتسا، ظرفیت خود را در جنایات خونین نشان داده بودند، از جمله با تیراندازی به صدها سرباز و افراد غیرنظامی، و تجاوز جنسی به زنان و دختران. اما این اعمال، هیچ یک از مدافعان سارایوو را از زهر خشونت، و آن نیروی ویرانگر روح و روانی که جنگ داشت، نجات نداد. من یک سرباز بوسنیایی را می شناختم که هنگام گشت زنی در حومه سارایوو صدایی از پشت در شنید. او با تفنگ AK-47 خود به در شلیک کرد. یک تاخیر چند ثانیه ای در جنگ می تواند به معنای مرگ باشد. وقتی در را باز کرد، با بقایای خونین دختر ۱۲ ساله ای روبرو شد. دختر او ۱۲ ساله بود. او هرگز بهبود نیافت.

فقط خودکامه ها و سیاستمدارانی که رویای امپراتوری و هژمونی جهانی را در سر می پرورانند، با تکیه به قدرت خداگونه ای که از طریق استفاده از ارتش ها، هواپیماهای جنگی و ناوگان در اختیار دارند، و همراه با بازرگانان مرگ، که تجارتشان سرازیر کردن سلاح به کشورهاست، از جنگ سود می برند. گسترش ناتو به اروپای شرقی، میلیاردها سود برای لاکهید مارتین، ریتون، جنرال داینامیکس، بوئینگ، نورثروپ گرومن، شرکت خدمات تحلیلی، هانتینگتون اینگالز، هومانا، سیستم های تسلیحاتی چند ملیتی بریتانیا و تکنولوژی دفاعی آمریکایی هاریس به همراه داشته است. دامن زدن به درگیری در اوکراین، میلیاردها دلار بیشتر برای آنها به همراه خواهد داشت.

اتحادیه اروپا صدها میلیون یورو برای خرید تسلیحات برای اوکراین اختصاص داده است. آلمان بودجه دفاعی خود را برای سال ۲۰۲۲ تقریباً سه برابر خواهد کرد. دولت بایدن از کنگره درخواست کرده است که ۶.۴ میلیارد دلار بودجه برای کمک به اوکراین اختصاص بدهد که مکمل ۶۵۰ میلیون دلار کمک نظامی به اوکراین در سال گذشته است. اقتصاد جنگ دائمی، خارج از قوانین عرضه و تقاضا عمل می کند. این ریشه باتلاق در طول دو دهه در خاورمیانه است. این سرچشمه درگیری با مسکو است. تاجران مرگ، شیطانی هستند. هرچه جسد بیشتری تولید کنند، حساب های بانکی آنها بیشتر می شود. آنها از این درگیری سود خواهند برد، همان درگیری ای که میدانیم با هولوکاست هسته ای معاشقه میکند و به زندگی بر روی زمین هم پایان می بخشد.

همه ما زمانی که در اروپای شرقی در سال ۱۹۸۹ و در جریان انقلاب ها و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی گزارش می دادیم، تحریک خطرناک و متأسفانه قابل پیش بینی روسیه – که زرادخانه هسته ای آن مانند شمشیر داموکلس بالای سر ما بود – توسط گسترش ناتو را متوجه شده بودیم.

این اقدام تحریک آمیز، که شامل ایجاد پایگاه موشکی ناتو در ۱۰۰ مایلی مرز روسیه می شود، احمقانه و بسیار غیرمسئولانه بود. هرگز از نظر ژئوپلیتیکی معنا نداشت. با این حال، این امر، تهاجم به اوکراین را توجیه نمی کند. بله، روس ها به دام افتادند. اما آنها با فشار دادن ماشه واکنش نشان دادند. این یک جنایت است. جنایت روس ها. بیایید خواهان آتش بس باشیم. اجازه دهید برای بازگشت به دیپلماسی و خرد، توقف ارسال تسلیحات به اوکراین و خروج نیروهای روسیه از این کشور تلاش کنیم. بیایید پایان بخشیدن به جنگ را آرزو کنیم، قبل از اینکه هولوکاست هسته ای همه ما را ببلعد.

منبع : SCHEERPOST

کریس هجز روزنامه نگار برنده جایزه پولیتزر است که به مدت پانزده سال خبرنگار خارجی برای نیویورک تایمز بود، جایی که به عنوان رئیس دفتر خاورمیانه و رئیس دفتر بالکان در این روزنامه خدمت کرد.

https://akhbar-rooz.com/?p=143830 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
peerooz
peerooz
2 سال قبل

اخیرا چندین بار در کامنت های قبلی گفته شد که متاسفانه “تا ابله در جهانه ارقه در نمیمانه” و اینکه اکثر آتش ها از گور بریتانیای کبیرو تخم و ترکه و عمله اکره آن بر میخیزد.

مقاله زیر تقریبا به تفصیل به توضیح این مطلب پرداخته است. اقلا از زمان ریاست جمهوری ترومن که نه تنها اولین بمب های اتمی را در ژاپن بکار برد و ناتو و CIA را تاسیس کرد بلکه از همان زمان توسط CIA اکراین را تحریک میکرد که با شوروی در افتد و امروز می بینیم که اوکراینی های بینوا و روسیه ابله را بهم در انداخته و تمام رسانه های غربی پر از رشادت و شجاعت اوکراینی ها و رئیس جمهور کمدین سابق میباشد و “ز هر طرف هم که شود کشته سود امپایر است”. مقاله قابل خواندن است. 

https://www.counterpunch.org/2022/03/04/let-them-kill-as-many-as-possible-united-states-policy-toward-russia-and-its-neighbors/

شاهد
شاهد
2 سال قبل

نویسنده نمک گیر نیویورک تایمز است و انتظار دیگری هم از وی نمیرود. وقتی از حمله ناتو به یوگسلاوی یاد میکند، روحش لطیف شده و ارواحی که به دوش می کشد را به رخ خواننده می کشد و بروی خود نمی آورد که رسانه هایی که وی مزدبگیر یکیشان بوده، چه نقشی در دروغ سازی و کاشتن تخم نفرت بین مردم داشتند.
نمونه: تعویض لباس جنگجویان او. چ. کا. تا آنها را در گزارشات خود بعنوان شهروندان قربانی صرب ها جا بزنن
نمونه دیگر: تیتر اول تایمز که می گفت “صرب ها راربه جهنم بفرستید!
انا وقتی به حمله روسیه می رسد این روح “لطیف” یکمرتبه خشن و خشک می شود و از خبرنگار یک قاضی جنگی می سازد که از قاضی صلواتی هم سریع تر حکم می دهد: روسیه جنایتکار!

نصرت درویش
نصرت درویش
2 سال قبل
پاسخ به  شاهد

درود بر شاهد
سپاس از روشنگری شما
ظاهر مطلب، ضد جنگ است
اما شما باطن ماجرا را هم نشان دادید
بدرستی اشاره کردید که کریس هجز در زمان حمله وحشیانه آمریکا به یوگسلاوی در وغپراکنی می کرد
مانند امروز که نحوه گزارش دهی رسانه های غربی کاملا یکطرفه است و از شیوه های گوبلز در امر دروغپراکنی استفاده می شد

البته این نکته را باید اضافه کرد که هم نویسنده ، هم مترجم، نسبت به روسیه با بی طرفی برخورد نمی کنند
مترجم که با اتحاد شوروی هم مشکل اساسی داشت

مجید تمجیدی
مجید تمجیدی
2 سال قبل

این روزها نظر و مقاله خوب , انسانی که از دل و تجربه ملموس جنگ برآید … ستاره سهیل است و کمیاب، در مقابل انبوه موضع گیری های تحلیلی خالی از روح انسانی ، ممنون از ترجمه.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x