جنگ روسیه در اوکراین بر تیترهای رسانه ها در امریکا و اروپا مسلط شده است. این جنگ به عنوان رخ دادی با هویت نسلی، و به عنوان مفصلی درتغییر جغرافی سیاسی نمایش داده میشود که مانند ۱۱ سپتامبر تاریخ جهان را به قبل و بعداز آن جنگ تقسیم خواهد کرد.
اما بخش اعظم جهان، از تحولات در اروپای مرکزی شگفت زده نیست، یا حتی لزوما با گرفتاری اوکراین هم دردی نمی کند. پنج کشوری که با قطعنامه سازمان ملل درمحکومیت تجاوز مخالفت کردند قابل پیش بینی هستند: روسیه، بلاروس، کره شمالی، اریتره و سوریه. اما ۳۵ کشوری که رای ممتنع دادند دربرگیرنده برخی کشورهای قدرتمند مانند چین، هند، ایران و افریقای جنوبی هستند. در واقع هیچ کشوری در جنوب جهان تحریمها علیه روسیه را امضا نکرده است.
درنگ برخی از این کشورها به خاطرآن است که به صادرات نظامی روسی متکی هستند. کشورهای دیگر به دلیل در خطر افتادن روابط تجاری با مسکو یا پکن احتیاط میکنند.
تریتاپارسی در MSBNCنیز یادآورشد که کشورهای غیرغربی از دورویی غربی خسته شده اند و به انگیزههای غربی در تحریم روسیه مشکوکند.
در گفتگو با دیپلماتها و تحلیلگران از سراسر افریقا، آسیا و خاورمیانه و امریکای لاتین، برای من آشکار شد که این کشورها تا حد زیادی با گرفتاری مردم اوکراین احساس هم دردی میکنند و روسیه را متجاوز میدانند. اما درخواستهای غربی که آنها برای حمایت از”نظم مبتنی بر قواعد” با فداکاری گران قیمتی روابط تجاری خود را با روسیه قطع کنند واکنشی نفرت انگیزایجاد میکند. آن نظم بر قواعد استوار نیست، درعوض به امریکا اجازه داده است با معافیت ازجزا قوانین بینالمللی را نقض کند. پیام غرب در باره اوکراین بدآهنگی کرکننده خودرا به سطح کاملا جدیدی رسانده است، و غیرممکن است حمایت کشورهایی را که اغلب بدترین جانب نظم جهانی را تجربه کردهاند به دست آورد.
علاوه برخشمِ این کشورها به ریاکاری غربی، بسیاری ازکشورهای جنوب جهان، زمانی که به ستیزههای خونین درحال وقوع درجاهای دیگر جهان، در اتیوپی، میانمار، و در سراسر خاورمیانه توجهی نشان داده نمیشود، به صورت قابل درکی نسبت به تمرکزبی تناسب توجه روی جنایتهای جنگی که روسیه در اوکراین مرتکب میشودعصبانی هستند.
این نگرانی هم وجود دارد که حمایت نظامی غربی از اوکراین می تواند به نزدیکی بیشتر جهان به جنگی جهانی، شاید حتی به نقطه مبادله سلاح هستهای منجرشود که پی آمدهای سختی برای کشورهایی که بسیار دور از میدان جنگ واقع شده اند دربردارد.
این دلایل برای درنگ – در محکوم کردن روسیه، در حمایت از تحریمها، درمسابقه برای دفاع اوکراین- معقول هستند.
آن دلایل تاحدزیادی نامربوط هم هستند.
مسئله ریاکاری
روسیه حق حاکمیت کشور دیگری را نقض کرده است. روسیه اصول قوانین بینالمللی را که چندین قرن سابقه دارد شکسته است. روسیه تجاوز خود را با ادعای آن که اقدام او برای جلوگیری یا پیش دستی برحمله ای علیه روسیه بوده توجیه کرده است. از این رو روسیه همان استدلالی را که امریکا برای تجاوز به عراق در سال ۲۰۰۳ از آن استفاده کرد، طوطی وار تکرار کرده است.
اما رفتار روسیه در اوکراین نباید با اقدامات امریکا در افغانستان یا عراق سنجیده شود. بلکه این تجاوز باید بر اساس قوانین بین المللی مورد داوری قرارگیرد. حمایت امریکا از دولت کیف یا ریاکاری آن در رابطه با اقدام های گذشته نباید دراینکه کشورهای دیگر اوضاع در اوکراین را چگونه می بینند نقشی ایفا کند. یکی هم ممکن است شکایت کند که چون فرانسه در سال ۱۸۷۰ به پروس تجاوز کرد از روسیه انتقاد نمیکند.
همان استدلال اغلب درباره موضع پیرامون حقوق بشر هم شنیده می شود، که کشورهایی مانند امریکا به خاطر سابقه بی اعتبارخود نمی توانند هیچ ادعایی را– مثلا، درباره شکنجه- مطرح کنند. اما ریاکاری یک کشور منفرد سیستم چند وجهی را بی اعتبار نمیکند. استاندارد برای مقایسه- مانند جنایتهای جنگی روسیه دراوکراین- نه سابقۀ امریکا در این موضوع بلکه بدنه قوانین بینالمللی درباره حقوق بشراست.
قوانین بین المللی البته ابزاری ناقص است، چون با تعامل دولتهای معیوب با یکدیگر چیزی ایجاد نمیشود. اما، مانند قوانین کشوری مصرح در قانون اساسی ملی، قوانین بین المللی نیز قابل استنتاج است. با زیر سوال بردن سابقه کسانی که به این قوانین متوسل می شوند،ما باید به جای بی اعتبار کردن قوانین بین المللی در تقویت مطلوبیت بیشترآن در تمام سطوح تلاش کنیم.
ایلهام عمر دقیقا همین کار را انجام میدهد. او خواستارپیوستن امریکا به دادگاه جنایی بینالمللی است. اگر واشنگتن میخواهد ولادیمیر پوتین را درمقال دادگاه جنایت جنگی قرار دهد، باید خواهان اجرای همان قوانین بر سربازان و شهروندان امریکایی نیز باشد.
اینجا حساب سرانگشتی خوبی است. به طورکلی برای اجتناب از کاربست هراستانداری ازاتهام استاندارد دوگانه استفاده نکنیم. بلکه برای حذف استاندارد دوگانه تلاش کنیم.
اثرجنگ بر جنوب جهان
بسیاری از کشورها مایل به عبور از روسیه نیستند چون نسبت به تاثیر اقتصادی تحریمهای کرملین نگرانند. چرا آنها باید بابت حفظ اصول قوانین بین المللی که شمال جهان با معافیت ازمجازات آن را نقض می کند فداکاری کنند؟
حقیقت ناخوش آیند موضوع این است که درحال حاضر جنوب جهان ، خواه دررژیم تحریمها شرکت کند یا نه از نتیجه تجاوز روسیه رنج می برد.
درماه مارس قیمت مواد غذایی بیش از همیشه بالا رفت. تعجب آور نیست، چون روسیه و اوکراین روی هم رفته ۳۰ درصد از صادرات گندم و ۲۰ درصد ازصادرات ذرت را به عهده دارند. اوکراین درسال گذشته عملا خرمنی عالی داشت، اما بدون دسترسی به حمل کالا از بنادر دریای سیاه که از سوی کشتیهای جنگی روسیه محاصره شده است نمیتواند ذخایرحبوبات خود را به راحتی به بازار برساند.
این تنها هزینه واردات موادغذایی نیست. این هزینه موادغذایی روینده است.
بسیاری از تولیدات غذایی به صورت جهانی برای تولید کود و حفظ ماشین آلات مکانیکی شده مانند تراکتور بر سوخت فسیلی متکی است. حتی اگر کشوری موادغذایی خود را تولید کند و از اوکراین یا روسیه گندم وارد نکند، با افزایش هزینه های انرژی توان آن برای تغذیه مردم حود به سختی ضربه میخورد.
همه اینها، نه تنها به خاطر رنج تحمیل شده بر اوکراین بلکه به خاطر مشقتی که هرکسی در سراسر جهان با افزایش قیمتها تجربه میکند باید خشم را برروسیه متمرکز کند. اگر تحریمها – باازهم گسیختن تلاش جنگی روسیه- بتوانند به پایان جنگ سرعت بخشند این به سود منافع اقتصادی شخصی تمام کشورها است که از تحریمها حمایت کنند.
اجتناب از جنگ سوم جهانی
افراد اندکی خارج از کرملین خواهان دیدن ادامه جنگ در اوکراین هستند. و هیچکس بیش از مرم اوکراین که به تحمل رنج حملات روسیه ادامه میدهند خواهان صلح نیست.
اما تصورغلطی وجود دارد که اوکرایینیها از توافق خودداری میکنند، و به همین خاطر جنگ ادامه دارد.
روسیه بدون هیچ دلیل قابل دفاعی به اوکراین حمله کرد. اوکراین، با وجود اشکالات نظامی، با دست یابی به نوعی بن بست (پات) از خود دفاع کرده است. رئیس جمهور ولودیمیر زلنسکی حمایت خود از توافقهای مختلف از جمله بی طرفی را مطرح کرده است. اما این ولادیمیر پوتین است که از پایان دادن به این جنگ خودداری میکند. پوتین با اصرار بر تلاش خود برای تصرف کیف و دیگر شهرهای بزرگ، ارتش خود را برای تصرف خاک کافی راهی شرق و جنوب کرده است تا نشان دهد که تجاوز او بیهوده نبوده است.
اوکراین، درنظریه، میتوانست خاک خود را به ارتش روسیه واگذارکند. این امرمیتوانست داروی تلخی برای قورت دادن باشد، اما فورمول “زمین دربرابر صلح” گاهی دربعضی جاها و زمانهای دیگر جواب داده است.
اما دادن امتیاز سرزمینی پایان جنگ را تضمین نمیکند. پوتین اعلام کرده است که هدف او “نازی زدایی” اوکراین ومتحد کردن سرزمینها در روسکی میر( جهان روسی) است. پوتین با موفقیت در متحدکردن دونباس در داخل خاک روسیه، میتواند توجه خود را بر برنامه اصلی خود برای تصرف کیف متمرکز کند.
با این حال تصرف خاک پیش درآمدی حتی برای سناریوهای بدتر بوده است. در طنین وحشتناک تبعیدهای داخلی دوران استالینیستی که لهستانیها، و دیگران را هدف گرفته بود، دهها هزار اوکراینی ، با اعزام حدود ۱۰۰.۰۰۰نفر به مناطق بسیار دور سیبری و هلال شمالی با اجبار در داخل روسیه جابه جا شده بودند. متحدان پوتین حتی پیشنها کرده اند تمام اوکراینیها را برای بازآموزی به اردوهای متمرکزاعزام نمایند به نحوی که وفاداری آنها را به اربابان جدید روسی تضمین نماید.
از این رو اوکراینیها برای زندگیشان میجنگند. اروپا و ایالات متحده با تامین جنگافزار از آنها حمایت میکنند تا از خودشان دفاع کنند، اما آنها مواظب بوده اند این کار را به نحوی انجام دهند که نیروهای ناتو را به جنگ مستقیم با ارتش روسیه نکشاند. هدف انتقال سلاحها صریحا جلوگیری از گسترش ودامنه جنگ به مناطق خارج از اوکراین است.
من با این فکر که روسیه روی فشاربه کشورهای بالتیک یا غرب به لهستان و مجارستان مصمم است موافق نیستم. من باورندارم که متوقف کردن روسیه در اوکراین معادل متوقف کردن ارتشهای عثمانی در سال ۱۶۸۳درخارج از دروازه های وین است.
اما باورهم ندارم که ممنوعیت ارسال جنگ افزار به جنگ جاری پایان خواهد داد. این کار تنها به زندگی بسیاری، اوکراینی های زیادی پایان خواهد داد – همانطور که ممنوعیت ارسال جنگ افزار در دوره میانه دهۀ ۱۹۹۰ اساسا محکومیت به مرگ بسیاری از بوسنیاییها بود. من در طی جنگ یوگسلاوی به اشتباه از ممنوعیت ارسال اسلحه حمایت کردم، فکرمیکردم که ارسال اسلحه با ریختن بنزین روی آتش قابل مقایسه است. ممنوعیت ارسال جنگ افزار به پایان دادن به جنگ کمک نکرد ( بلکه، جنگ افزارهای بیشتر بود که در سال ۱۹۹۵ کرواتها را هم در کرواسی و هم در بوسنی به غلبه بر واحدهای نظامی صرب قادر ساخت).
در دوران جنگ سرد، – پس از بحران موشکی کوبا- توافق نانوشته ای بین واشنگتن و مسکووجود داشت که جنگهای نیابتی در جهان سوم نباید همراه با خطر تقابل هسته ای بین آنها انجام شود. جنگ در اوکراین متفاوت است ، در این جنگ روسیه مستقیما درگیر است. اما مادامی که ناتو پابرزمین یا هواپیما در آسمان جنگ نگذارد دو ابرقدرت باید با رعایت پروتکل مشابهی ( اگر لازم باشد محرمانه) موافقت کنند . بازگشت به گفتگوهای کنترل سلاحهای هسته ای باید بخشی از هر معاملهای برای پایان جنگ در اوکراین باشد.
چه کسی نگران است؟
انتظار آن که جنوب جهان نسبت به اوکراین باید به همان شیوه ای که اروپا نگران آن است نگران باشد بی معنی است. آینده واقعی امنیت اروپا درخطر است، و پناهندگان اوکراینی لهستان و المان، و نه افریقای جنوبی و برزیل را غرق میکنند.
اما با این حال جنگ دراوکراین دلالتهای جهانی دارد که میتواند هرکسی را نسبت به مسیرخویش دلواپس کند. تمام کشورها باید نگران باشند که بی اعتنایی روسیه به حق حاکمیت اوکراین به عنوان سرمشقی به کشورهای قدرتمند دیگری که به خاک همسایگان خود نظر دارند خدمت خواهد کرد. همه کشورهاباید نسبت به افزایش سریع قیمتها و تهدید امنیت غذایی نگران باشند. و تمام کشورها باید نسبت به آن که جنگ چگونه (باردیگر) اتکای مرگبار به سوختهای فسیلی را آشکارکرده است بسیارناراحت باشند.
آری، شمال جهان ریاکاراست. اما این ریاکاری باید فراخوان به جنگ افزار، نه عقب نشینی به بیطرفی ترسناک، بدبینانه و سرانجام خطرناک باشد.
****
جان ففر مدیر سیاست خارجی در فوکوس است. آخرین کتاب او حق در سراسر جهان: شبکه جهانی راست افراطی و پاسخ چپ است.
سرچشمه: پورتساید
https://portside.org/2022-04-22/why-ukraine-affects-whole-world