«ما قدرت جهان و رهبری آن را به زنان دادهایم! ای زنان جهان، اگر عادل و منصف هستید مسئول آن باشید!» – باب اول پانزدهمین وحدت بیان
همانطور که برخی روایات تاریخی به تفصیل شرح دادهاند۱، در تابستان ۱۸۴۸ میلادی هنگامی که انقلابات در سراسر اروپا موج میزدند، و تقریبا همزمان با انتشار بیانیه کمونیست توسط مارکس و انگلس؛ یکی از نیاکان من و رهبر انقلابی بابی بت شکن و زن شیعه ایرانی که توسط بابیان به عنوان «بازگشت» فاطمه (یعنی دختر محمد پیامبر) مورد تحسین قرار گرفت، و در میان آیندگان به عنوان طاهره قرﺓالعین (نور چشم) (وفات۱۸۵۲ میلادی) شناخته شده است، در دهکده بدَشت در شمال ایران، استان سمنان، جایی که آن زمان رهبران بابی و عوام به دستور رهبر خود، یعنی باب (که خودش آن هنگام در آذربایجان ایران زندانی بود) برای تعیین سرنوشت نهضت جمع شده بودند، فیالبداهه در جایگاه اشخاص برجسته حجاب از سر برداشته در ملأ عام ظاهر شد. ایجاد غوغایی که تا به امروز، با رسوایی نهادهای مذهبی ارتدوکس به دلیل ظاهر شدن بدون حجاب در ملأ عام طنینانداز شده است. قرﺓالعین در آنجا ظاهرا به دلیل اعلام لغو نظام اسلامی همراه با شریعت آن دارای اعتبار است، او در این جریان الوهیت خود را اعلام نمود، درحالی که کتاب مقدس جدیدی به نام بیان (شرح) را از طرف باب بهجای قرآن معرفی کرد. برخی روایات سخنان او را به این مضمون نمایش دادهاند: «من همان کلامی هستم که قائم (ناجی اسلامی) پادشاهان و فرمانروایان زمین را فراری داده است!»۲.
چهار سال بعد در اواخر تابستان ۱۸۵۲ میلادی، همچنان که سلطنت خودکامه قاجار و متحدان مرتجع آن در آستانه فروپاشی تلاش کرده بودند تا خیزش بابیان در سراسر ایران را با بدعتی که نمایندگی میکردند سرکوب نمایند؛ و چهار سال حبس توسط نیروهای دولتی را برای آنها به عنوان مخالف سیاسی- مذهبی درنظر بگیرند، در پی سوء قصد نافرجام بابی به جان سلطان قاجار، ناصرالدین شاه (متوفی ۱۸۹۶ میلادی)؛ قرﺓالعین با دستور سلطنتی به مرگ محکوم و خفه گردید که جسدش را جایی در باغ سلطنتی (باغ ایلخانی) تهران دفن کردند۳. اگرچه از ظهور بهاییگری و جنبش مدرن زنان ایرانی بیش از چند دهه پس از سال ۱۸۵۲ میلادی نمیگذرد، هردو جنبش متعاقبا و اغلب به دلایل متناقض مدعی شدند که متعلق به خودشان میباشند. فمینیستها و فعالین ایرانی قرن بیستم مانند صدیقه دولت آبادی۴ (متوفی ۱۹۶۱ میلادی) یا شاعره نوگرای بتشکن فروغ فرخزاد (متوفی ۱۹۶۷)۵ از نمونه او الهام گرفتند. حتی این گمانهزنی وجود دارد که خود نظریهپرداز اسلام-مارکسیست انقلاب اسلامی، علی شریعتی (متوفی ۱۹۷۷)۶، در خفا بابی بود- روحانی ستیزی سازش ناپذیر وی شاهدی تلویحی برای این هدف است، البته لازم به یادآوری نیست که همسر فقید وی تا زمان اجبار دولت خمینیگرا هرگز حجاب بر سر نگذاشت. سخنرانیهای شریعتی در حسینیه ارشاد که به صورت یک جلد صحافی شدهاند، و عنوانش فاطمه فاطمه میباشد۷، نیز بهنظر میرسد که بیش از فاطمه پارسای شیعه ارتدوکس، تعظیمی به قرﺓالعین باشد.
گفته شده، گرچه تاکنون اعتراف نشده، سایه تاریخی طاهره قرﺓالعین، «بردارنده حجاب»، با مهسا امینی (که توسط نیروهای امنیتی پلیس ارشاد جمهوری اسلامی در سیزدهم سپتامبر ۲۰۲۲ به قتل رسید و موجب جرقه و تحریک رویدادهای جاری شد) و به نوعی به الگوی راستین قرﺓالعین تبدیل و مورد بازنگری قرار گرفته، مدتهاست بر وقایع جاری پدیدار شده در ایران معلق است، چرا که قرﺓالعین نخستین زن نوگرای ایرانی بود که در پدرسالاری اسلامی را در ریشه آن، و بویژه حجاب را به چالش کشید، بهطوری که بار دیگر قاطعانه به چالش کشیده شده و از آن سرپیچی میشود، این بار توسط همه اقشار زنان ایرانی و نه صرفا یک فرد. شعار این خیزش، «زن، زندگی، آزادی»، همچنین تجلیگر آنچه است که قرﺓالعین و همه زنان ایرانی پس از وی برایش بپاخاسته، مبارزه کرده و میجنگند. به یک معنا، رویدادهای جاری با توجه به روحانی ستیزی آشکار آن، همچنین تکرار انقلاب مشروطیت (۱۹۰۶-۱۹۰۹میلادی) از همان جایی است که متوقف شد: جنبشی که در ابتدا توسط بابیان ازلی در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم رهبری گردید و اساسا هم برای مهار قدرت کنترل نشده سلطنت مطلقه و همچنین روحانیت مرتجع شیعه پشت سر آن طراحی شده بود ۸. با توجه به مداخله روسیه تزاری در کودتای سال ۱۹۰۹ میلادی در کنار قاجارها و برخی متحدین روحانیشان، همانند قهرمان متعصب ضد بابی خمینی، یعنی شیخ فضلاله نوری (متوفی ۱۹۰۹ میلادی)- چهره فریبکار ارتجاعی دورهای که جمهوری اسلامی سالیان متمادی برای تحسین و تجلیل از وی از مسیر خود خارج شده است- این جنبش در یک دهه بعد پیش از این که به طور کلی در سایه قرار گیرد بهآرامی از بین رفت تا این که با ظهور شاهان پهلوی و مدرنیستها، دولتگرایان و دیکتاتوری دلارهای نفتی و نفتگرایان آنها در دهه ۱۹۲۰ میلادی کاملا فروکش کرد. لیکن خاطره و انگیزه آن زنده ماند چراکه در دوران اشغال ایران توسط انگلیس و شوروی (۱۹۴۱-۱۹۴۶ میلادی) و با دو دوره کوتاه نخست وزیری محمد مصدق (متوفی ۱۹۶۷ میلادی) در اوایل ۱۹۵۰ میلادی در جلوهای نوین دوباره ظاهرشد۹.
درحالی که تاریخهای معاصر ایران تاریخ آن را با آیتاله خمینی (متوفی ۱۹۸۹)، انقلاب اسلامی او و حجاب زنان برجسته و نشانه گذاری مینمایند، ۴۳ سال گذشته ثابت کرده است که سال ۱۹۷۹ میلادی و جمهوری اسلامی در واقع انحرافی تاریخی بوده است و نه جریانی مترقی که آن را با انقلاب مشروطه و اهدافش مرتبط میکند. بنابر این شاید رویدادهای معاصر، به ویژه اگر رژیم ملاها به زیر کشیده شود، همانطور که در جریان بوده، یک مکانیسم خود-اصلاحگر تاریخی باشند. در واقع رویدادها ثابت کردهاند که خمینی و انقلاب اسلامی او در واقع یک ضد انقلاب در برابر انقلاب مشروطه بودهاند: ضد انقلابی که در چهار دهه گذشته در همه زمینهها به شدت جامعه ایران را از پیشرفت بازداشته و فلج کرده است، و صرفا مطلقگرایی پادشاهان سابق را با مطلقگرایی ملاها جایگزین کرد ( نظم ولایت فقیه و مقام معظم رهبری غیر از سلطنت مطلقه یک عمامهدار چیست)؛ این ملاها بودهاند که همیشه بدترین افراطهای قدرت ریشهدار و پدرسالارانه آن را چه در زمان صفویان یا قاجارها و سپس جمهوری اسلامی تقویت کردند، یعنی «شیعه سیاه» که علی شریعتی در کتابها و سخنرانیهایش، در مقابل «تشییع سرخ» تحت قدرت مردمی که احتمالا تشیعی بود که زمانی کوتاه در ایران توسط بابیان ازلی نمایندگی میشد ۱۰ ، با آرمانهای انقلابیشان برای تغییر جامعه ایران از اقتدارگرایی دربار سلطنتی و به ویژه ساختارهای قدرت پدرسالار که توسط سلسله مراتب دینی حوزه علمیه با تسلط و قدرت کنترل نشدهاش بر آگاهی جامعه ایران تقویت میگردید، به شدت از آن انتقاد کرده بود.
آنچه که قیام ملی ضد اسلامی کنونی ایران، انقلاب زنانه در سال ۲۰۲۲ میلادی تاکنون نشان داده، این است که قدرت روحانیت مرتجع بر آگاهی جامعه ایران با طلسم تاریک خود پس از قرنها، سرانجام به صورت انبوه و دستهجمعی شکسته شده است- و برای خوبی و نیکی. نتیجه رویدادهای جاری هرچه باشد-چه رژیم در مدت کوتاهی سقوط کند یا در یک دوره طولانی- هیچ بازگشتی وجود ندارد. ضربالمثل «سزار از روبکون عبور میکند» در ایران عملا با رهبری زنان ایرانی اتفاق افتاده است: حوادثی که خود رژیم با قتل مهسا امینی در ۱۳ سپتامبر سال ۲۰۲۲ میلادی باعث آن شد.
با این حال، باید تاکید داشت در هنگامی که دولتهای غربی و متحدین شریک آنها احتمالا اکنون دستهایشان را از ذوق دورنمای سقوط حکومت ملایی Mullocracy با بازارها و سودهای بالقوهای که میتواند برای آنها بگشاید به هم میمالند؛ واقعیت آن است که این انقلاب ایرانی دارای نیروی چپ و سوسیال دموکراتیک آشکار است. زنان و مردان ایرانی در خیابانهای ایران نمیجنگند و کشته نمیشوند تا نئولیبرالیسم منحط ملاها با نئولیبرالیسم وال استریت و داووس جایگزین شود. آنها برای تبدیل جامعه ایران به یک دولت نفتی کمپرادوری شبیه آنچه که تحت حاکمیت پهلویها بود یا در پادشاهیهای عربی خلیج میگذرد نمیجنگند و کشته نمیشوند. زنان ایرانی برای حقوق خود به عنوان انسان بر علیه پدرسالاری شرور مذهبی و همراه با مردانی که در پشت سر آنها برای برابری اجتماعی و اقتصادی که شاه و همچنین ملایان بیش از یک قرن آنها را نادیده گرفته و انکار کردهاند میجنگند و کشته میشوند. هنگامی که- و نه اگر- این انقلاب به پیروزی برسد قطعا یک نظم سوسیال دموکراتیک سکولار بومی جایگزین آن خواهد شد، نظمی که میراث قرﺓالعین و محمد مصدق هردو خواهد بود.
در حالی که بعضی از بخشهای چپ جهانی ممکن است با شک وتردید به رویدادهای جاری در ایران همچون نوعی رویداد قابل پیشبینی «تغییر رژیم» که توسط غرب سازماندهی شده نگاه کنند، اجازه دهید به خوانندگان اطمینان دهم که انقلاب زنانه ۲۰۲۲ در انگیزهها و رانش روی زمین خود با این موضوع فاصله زیادی دارد. مردم ایران از حکومت خودکامه دینسالار فاسدی که توسط آیتالهها به آنها تحمیل گردیده، با قوانین پوشش قرون وسطاییاش، به معنای واقعی کلمه آنان را از نظر فرهنگی و همچنین مادی طی چهار دهه فقیر نموده و به آنها فشار میآورد به سادگی ناخوش و خسته هستند. نیازی به یادآوری نیست که اکثریت این نسل که هم اکنون در خیابانهای ایران میجنگد و میمیرد حتی به حکومت دینی رای نداده است. بدین ترتیب این وظیفه بقایای چپ غربی است- یعنی، کسانی که فریفته تبلیغات سیاه کرملین، محیط زیست رسانهای-جایگزین Alt-media آنلاین و رسانههای اجتماعی پر سر و صدای Mouthpices آن نیستند- از زنان و مردان ایرانی در مبارزه آنها علیه حکومت خودکامه دینی خمینی و کابوس پدرسالارانه آن پشتیبانی نماید. فمینستهای غربی به ویژه در حمایت از خواهران ایرانیشان دست در دست، شانه به شانه تا پیروزی وظیفهای جدی دارند، چراکه این انقلاب باید پیروز شود- که یقین دارم چنین خواهد شد- انقلاب آنها همچنین برای آزادی زنان در همه جا و یک تغییر دهنده بازی تاریخی-جهانی خواهد بود که مانند هیچیک از نمونههای پیش از آن نیست، نیازی به ابراز کوبیدن میخ بر تابوت اسلامگرایی در همه جا نیست زیرا دولت اسلامگرا جریانی بود که خمینی و ضدانقلابیونش برای نخستین بار به راه انداختند. بگذار طاهره قرهالعین «بردارنده حجاب»، «بازگشت» فاطمه نمونه باشد- و چه بسا به عنوان خودش یا به عنوان فاطمهالزهرا، حتی رهبر این انقلاب زن ایرانی علیه پدر-مردسالاری اسلامی.
به زنان، زندگی و آزادی در ایران و سراسر جهان! یا صاحبالزمان فاطمه!
پانویسها:
۱. Such as nuqṭat’ul-kāf (The Point of the Letter K) attributed to Ḥājjī Mīrzā Jānī Kāshānī, ed. E.G. Browne (Leiden: E.J. Brill, 1910). ↑
۲. See the chapter Qurrat’ul-ʿAyn: The Removal of the Veil in Abbas Amanat, ‘Resurrection and Renewal: The Making of the Bābī movement in Iran, 1844-50’ (Ithaca: Cornell University Press, 1989): 295-315. ↑
۳. Presently, the most detailed and reliable academic monograph in any language on Qurrat’ul-Ayn remains Soraya Adambakan’s 2008 doctoral dissertation (in German), ‘Qurrat al-‘Ayn Eine Studie der religiösen und gesellschaftlichen Folgen ihres Wirkens’ (Berlin: Klaus Schwarz Verlag, 2008); Denis MacEoin’s ‘The Messiah of Shīrāz’ (Leiden: EJ Brill, 2009) is among the more reliable current studies on the Bābī movement of 19th century Iran. Tendentious and sectarian Bahāʾī accounts should generally be avoided even when crafted as academic studies. ↑
۴. https://en.wikipedia.org/wiki/Sediqeh_Dowlatabadi (retrieved 28 September 2022). ↑
۵. https://en.wikipedia.org/wiki/Forugh_Farrokhzad (retrieved 28 September 2022). ↑
۶. https://en.wikipedia.org/wiki/Ali_Shariati (retrieved 28 September 2022). ↑
۷. https://www.al-islam.org/fatima-fatima-ali-shariati ↑
۸. See Siyyid Miqdād Nabavī-Razavī’s seminally important ‘tarikh-i-maktum: nigāhī bi-talāsh-hā’i sīyāsī-i-fa’’alan azalī dar mukhālifat ba ḥukūmat-i-qajār va tadaruk-i-inqilāb-i-mashrūtih (Concealed History: An investigation into the role of Azalī [Bābī] activists in opposition to the Qājār regime and the genesis of the Constitutional Revolution)’, Tehran, 2014; also see, Janet Afary, ‘The Iranian Constitutional Revolution, 1906-1911’ (New York: Columbia University Press, 1996). ↑
۹. https://en.wikipedia.org/wiki/Mohammad_Mosaddegh (retrieved 28 September 2022). ↑
۱۰. https://www.al-islam.org/articles/red-shiism-black-shiism-ali-shariati (retrieved 28 September 2022).
ماخذ: کاونتر پانچ