
در عصرِ هایهویِ بی هلهله
با خودِ خویشتن
به اندیشه نشستن
محالیِ مجال است.
محبوسِ قفس تنگیِ خاک،
واهشته به کهکشانِ سرابیم
و سرگشته
بر موجخیزِ حوادث،
اسیرِ حلقه حلقههای گردابیم.
شب
پیاپی و پیوسته
سیاه تر میشود
انگار
و ظلمت
شادکامیِ استیلایش را
در آبخونِ حفرههای قلوب
به سور میآید
و مجمرِآفتاب
یخبندانِ فاجعه را چاره ساز نیست .
***
در عصرهایهویِ تهی از هلهله
باری،
پرداختن به خودِ خویشتن
– در درنگایِ دمِ آهی حتا –
تمنایِ محالی ست .
*********
ناپا – ۱۳ ژانویه ۲۰۱۵