شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

خصوصی سازی خوب بد زشت! درآمدی به لحظه ی حال دولت – محمد قراگوزلو

مهم ترین نکته در متن مبارزه با خصوصی سازی در کشورهایی که دولت های شان به رانت و فساد آلوده اند زمانی می تواند برای طبقه ی کارگر نان و کار و رفاه داشته باشد که مبارزه با کل سرمایه داری حاکم را هدف گرفته باشد. ساده لوحی مطلق است اگر کسی گمان زند که صاحبان بخش خصوصی در این کشورها خارج از چهارچوب مناسبات و سیاست های دولت عمل می کنند

برای غارت کشور شما به که “وکالت” می دهید؟

 آنچه در پی می خوانید مقدمه یی است برای ورود به تقسیم بندی های من از ادوار مختلف جمهوری اسلامی به منظور شناختِ “لحظه ی حال دولت”.  طرح موضوع خصوصی سازی از این جهت مهم است که مستقل از شیوه ی اجرای آن در کل مورد توافق تمام جناح ها و گروه های شریک در حاکمیت است. مضاف به اینکه در اجرای قطعی این برنامه ی نئولیبرالی کل اپوزیسیون راست کمترین اختلافی با بورژوازی حاکم ندارند. فقط می ماند نحوه ی اجرای آن و حل این “پرابلم” بسیار ناچیز که دولت در بازار حراج اموال ملی (نام واقعی خصوصی سازی) کارخانه ها و مراکز تولیدی و خدماتی را به چه کسانی به ثمن بخس واگذار می کند. طبیعی است که محتوای این دعوایِ خونینِ اپوزیسیون راست با جمهوری اسلامی بر سر واگذاری-هایی است که فی الحال و بدون احتساب درآمدهای آینده از دو تا سه هزار میلیارد دلار نیز می گذرد و هر که در این جنگ پیروز شود می تواند گرانبهاترین غنیمت و غنی ترین گنج خاورمیانه را به حساب خود و شرکایش بریزد. دندان های درنده ی گرازهای اپوزیسیون راست برای دریدن چنین طعمه یی سوهان خورده و تیز شده است. این جنگی است بسیار خونین تر از کودتای ۲۸ مرداد و ماجرای انتقام امپریالیسم امریکا از ملی شدن صنعت نفت. در این جنگ تمام منابع موجود و بالقوه ی ثروتمندترین کشور خاورمیانه وسط میدان قرار گرفته است. برای برداشتن این گنج و سپردن آن به صاحبان واقعی اش- که همان کارگران و زحمتکشان هستند- جانفشانیِ نیابتی کافی نیست. صاحبان گنج با تمام توان شان که همان “طبقه ی برای خود” است باید آستین ها را بالا بزنند و در خانه یی که ساخته اند سکونت گزینند. به قول استاد و رفیق ام احمد شاملو جان “این تاج نیست/ کز میان دو شیر برداری/ بوسه بر کاکل خورشید است….” به یاد داشته باشیم که ناتو به سردمداری فرانسه ی سارکوزی کشور لیبی را به خاطر ۸۵ میلیارد یورو از بیخ و بن شخم زد. وگرنه قذافی که بخشی از هزینه های کمپین انتخاباتی سارکوزی را پرداخته بود پیش از جنگ و اشغال و سقوط مانند صدام حسین هم خلع سلاح شده بود و هم تسلیم ناتو.  در ایران اما جنگ بر سر گنجی بالغ بر سی برابر مبلغ پیش گفته است و همین پول و سرمایه ی عظیم سبب شده است که اتاق فکر کفتارها برای ربودن آن دست به هر اقدام پلشتی بزنند. لازمه ی نخست به چنگ آوردن این غنیمت هنگفت کسب قدرت سیاسی است. کمپین راست از پاریس و الیزه و آمستردام تا واشنگتن و تورنتو فقط و فقط همین هدف را دنبال می کند. باقی وعده و وعیدهای بسته بندی شده در قوطی “دموکراسی” و “حقوق بشر” کشکی بیش نیست. بمب-های”دموکراسی” در بسته بندی تقاضا از ناتو برای اعلام “منطقه ی پرواز ممنوع” بر فراز آسمان ایران چه جان ها که نسوخته است. تانک و توپ های “حقوق بشر” و “جامعه مدنی” از هانوی و بالکان تا کابل و بغداد و تریپولی چه شهرها که ویران نکرده است. واپسین رویکرد تبلیغاتی این کمپین فاسد تبدیل “شهروندان” به “موکلان” بی اختیار است. بازیگران نقش اول این نمایش مبتذل سلبریتی هایی هستند که رمه وار از فرزند (رضا پهلوی) یک خاندان جانی تبعیت می-کنند. فرزندی که مدافع بی کم و کاست جنایات بی شمار پدران تاجدار خود و حامی تکرار همان خونریزی ها است. “شاهزاده”ی بی تاج و تختی که هنوز برتخت سلطنت جلوس نفرموده است دستوز کشتن “چپ” صادر می کند. این شاهزاده و متحدانش هنوز از راه نرسیده وعده ی شکستن رکورد سوهارتو می دهند! طیف بی خاصیتی از مولتی میلیاردرها که خون را بر سنگفرش خیابان های اسفند ۱۲۹۹ و مرداد ۱۳۳۲ و بهمن ۱۳۵۷ نمی بینند در سوراخ سنبه های این کمپین لانه کرده اند. رونوشت های کراواتی و ادوکولون زده اما مطابق اصل از ژنرال زاهدی و نصیری و خسروداد و ربیعی و لومپن هایی همچون شعبون بی مخ که در ذهن منجمد خود از یک ورشکسته ی سیاسی منجی یخی ساخته اند. آدمک های پوکی که سپهر سهمگین سیاست سرزمینی مانند ایران را با دفترخانه های “وکالت” و “ازدواج و طلاق” اشتباه گرفته اند. کمپینی کمیک که با پروپاگاندای رسانه ی اصلی زور می زند خود را از نردبان پوسیده ی پهلوی بالا بکشد. اگر طبقه ی کارگر و مردم زحمتکش برای نان و کار و مسکن و بهداشت و درمان و دارو و حمل و نقل و بیمه ی بیکاری و آموزش و پرورش رایگان و  دستمزدهای متناسب با رفاه و آزادی های فردی و اجتماعی مبارزه می کنند در مقابل تمام جریان های راست بازار محور هر آینه مترصدند بر”نعش این شهید عزیز” – به تعبیر اخوان- همچون کرکس ها فرود آیند و در نهایت تبهکاری کشور را ببلعند.

نکته ی مهم و در واقع مهم ترین نکته در متن مبارزه با خصوصی سازی در کشورهایی که دولت های شان به رانت و فساد آلوده اند زمانی می تواند برای طبقه ی کارگر نان و کار و رفاه داشته باشد که مبارزه با کل سرمایه داری حاکم را هدف گرفته باشد. ساده لوحی مطلق است اگر کسی گمان زند که صاحبان بخش خصوصی در این کشورها خارج از چهارچوب مناسبات و سیاست های دولت عمل می کنند.

***

باری بسیاری از دوستان و رفقا و مخاطبان این قلم جویای منظور من از “جمهوری اسلامی سوم” شده اند. در یادداشت فشرده ی “تجدید آرایش طبقاتی یا مضحکه” (هشتم خرداد ۱۴۰۰ و به مناسبت “انتخاب” ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهوری اسلامی) به وضوح نوشتم: « بورژوازی ایران به دوره یی رسیده است که من آن را خاتمه ی جمهوری دوم و آغاز جمهوری سوم می خوانم. این دوره ی ویژه باید به مقتضیات منطقه یی و بین المللی جدید و روند تازه ی انباشت سرمایه متناسب با این تحولات پاسخ مقتضی دهد….» در این یادداشت شتابزده تاکید کردم که ما با دوره یی سرنوشت ساز از “تجدید آرایش طبقاتی بورژوازی ایران” مواجه هستیم و مشارکت به شدت نازل مردم و پیشی گرفتن شگفت انگیز و البته قابل انتظار آرای تحریمی ( ۳۰ میلیون نفر) و کلاً آرای سلبی (۶۶ درصد : ۵۲ درصد تحریم+ ۱۴درصد آرای باطله) از آرای مثلاً اثباتی رئیسی (حدود ۱۷.۹ میلیون  از ۶۰ میلیون نفر حائز رای مساوی ۳۰ درصد از آرا) و پیروزی آرای باطله (۳.۷ میلیون نفر) بر آرای نفر دوم انتخابات(۳.۴ میلیون نفر) سردار دکتر محسن رضایی (دبیر مجمع تشخیص مصلحت وقت و معاون اقتصادی رئیس جمهوری کنونی) بسیار معنا دار است. مضاف به اینکه رای نازل به نامزد کم و بیش مورد تائید اصلاح طلبان (همتی: ۲.۴ میلیون) لابد یادآور رای ناچیز مردم به مصطفا معین در سال ۱۳۸۴ است. رقمی بالغ بر دو میلیون نفر که عباس عبدی هر رای به معین را رای نخبه گان دانشگاهی و هفت هشت برابر رای عمله ها و بی همه چیزان (طبقه ی کارگر) خوانده بود. این میزان مشارکت عملاً معنایی جز پشت کردن آحاد مردم به نظام حاکم نداشت. از منظر عباس عبدی به عنوان یکی از رهبران امنیتی سیاسی اصلاح طلبان کار حکومت زمانی تمام شد و از مشروعیت افتاد که مشارکتِ به شدت حداقلیِ ۱۸ درصدی در انتخابات مجلس را به کرونا نسبت داد و نخواست فریاد اعتراض خاموش مردم را بشنود. حال آنکه خبر کرونا تنها دو روز قبل از انتخابات اسفند ۹۸ اعلام و رسمی شده بود. عباس عبدی اما راست نمی گوید. همه ی راست را نمی گوید. فقط چهار ماه پیش از گزینش ۱۸ درصدی سردار دکتر قالیباف به عنوان نفر اول تهران در آبان ماه مردم کارگر و زحمتکش با فریاد نان / کار / آزادی نسخه دولت روحانی و حکومت را پیچیده بودند و جمع کثیری که در نهایت تعداشان به درستی دانسته نیامد به خاک افتاده بودند. نمایش لوس بی خبری و ریشخندهای هیستریک روحانی به گران شدن بنزین و به بازی گرفتن معیشت مردم فقط بر خشم معترضان می افزود. کمی که به عقب برگردیم، فقط کمی، با خیزش دی ۹۶ مواجه هستیم که از اعتراض به گرانی مواد غذایی بر بستر اعتصاب  طولانی کارگران هفت تپه شکل گرفت و پرچم استراتژی سیاسی اقتصادی نان کار آزادی و حکومت یا اداره شورایی را به میان جامعه و دانشگاه برد. جایی که دانشجویان خود را “فرزند کارگران” می دانستند و از اعماق جان از پدران اعتصابی خود حمایت می کردند. در همان حال اصلاح طلبان به مراتب بیشتر از اصولگرایان دولت روحانی را نکوهش می کردند که چرا در سرکوب تظاهرات گروهی کوچک کوتاهی می کند. آنان حتا از طریق مجله ی “اندیشه ی پویا”ی باند عطریانفر-قوچانی نشانی “ستاد دانشجویان چپ” را با چاپ عکسی از لنین “افشا” کردند. دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران! درست مانند همان سالی که دست اندرکاران همین مجله مقام های امنیتی را به “خطر عروج چپ” در دانشگاه ها تکان می دادند. روندی که در نهایت به سرکوب خشن “دانشجویان آزادی خواه و برابری-طلب” انجامید. در دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ اما اصلاح طلبان از زبان عبدی و تاجزاده و جلایی پور و علوی تبار شعار “اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا” را به محفلی حداکثر صد نفره چسباندند و به آن پوزخند زدند. اما علاوه بر جنبش دانشجویی جایی دیگر از ایران بسیار دورتر از تهران، پایتخت دیگری شکل بسته بود که پسوند به حق “اعتصاب جهان” را بر پرچم خود حک کرده بود. هفت تپه پایتخت اعتصاب جهان! عنوانی شورانگیز و به راستی بی مانند در جنبش کارگری منطقه و ای بسا جهان! کمتر کارخانه یی را در سطح جهانی می شناسیم که کارگرانش مانند هفت تپه استوار و پایدار و متحد و منسجم اعتصاب های مکرر آن هم بیش از ۹۰ روز را به بورژوازی تحمیل کرده باشند. علاوه بر پایتخت اعتصاب جهان هفت تپه گل سر سبد جنبش کارگری ایران نیز به شمار می رفت. در غیاب سندیکایی که به دلائل مختلف به حاشیه رفته و از روند مبارزه ی طبقاتی حذف شده و به یک نام افول کرده بود همه روزه مجمع عمومی کارگران در محیط کارخانه برگزار می شد و برنامه ی تداوم اعتصاب را به پشتوانه ی “خرد جمعی” اکثریت کارگران – که گونه یی فعالیت پیشاشورایی بود- طراحی می کرد. برگزاری مستمر این مجامع عمومی نویدبخش شکل بندی یک تشکل کارگری پایدار بود. راهگشای پیشروی سایر بخش های متشتت جنبش کارگری. راهی برای چسبیدن به اعتراض معمان و بازنشسته گان که فرار رو بود. روزنه یی که می توانست با مطالبه ی “افزایش دستمزد و تشکل مستقل” -به عنوان درد مشترک همه ی کارگران مزدی –اتحادی قدرتمند را شکل دهد. برای نخستین بار اعتصاب کارگران هفت تپه با حضور زنان و خانواده ها به سطح شهر و مقابل فرمانداری کشیده شد. سطح اعتراض مستمر کارگران چنان با شکوه بود که حتا رسانه های جریان اصلی و راست نیز ناگزیر از پوشش آن بودند. به تدریج جنبش کارگری ایران با رهبران جدید و جوان و با هوش و مصممی آشنا می شد که به درجه ی عمیقی از آگاهی طبقاتی دست یافته بودند. در همین راستا بود که اعتصاب به فولاد اهواز نیز رسید. اما یورش نیروهای یگان ویژه و دخالت افراد غیرکارگر و غیر مسئول و حضور چپ و راست افراد عجیب و غریبی از شوراهای اسلامی کار و ابواب جمعی علی ربیعی و ناگوارتر از همه دستگیری جمعی از رهبران کارگران و حوادث متعاقب آن از جمله اخراج و ارعاب و اعتراف گیری اجباری و سایر قضایا به تدریج ریل هفت تپه را تغییر داد. در شرایطی که شعار استراتژیک نان/ کار/ آزادی- اداره ی شورایی در کنار مطالبه ی مستقیم افزایش دستمزد تا سطح رفاه و ایجاد تشکل مستقل کارکری بدون اجازه ی دولت و کارفرما می توانست تمام طبقه ی مزدبگیر جامعه را زیر یک پرچم متحد کند ناگهان مطالبه ی عجیب “خلع ید” از کارفرمای بخش خصوصی و به طور مشخص یک سارق سرمایه دار حرفه یی به نام اسدبیگی به میان آمد زمانی که تمام خشاب های کارگران به سمت اسدبیگی به عنوان یک کارچاق کن فاسد عضو باند روحانی- جهانگیری نشانه رفت هفت تپه صاحبان جدیدی بالای سر خود دید. از امام جمعه ی “بسیار دلسوز و ساده زیست و کارگر پناه و ظلم ستیز” اهواز گرفته تا سایر روحانیون طیف اصولگرا و البته دانشجویان بسیجی عدالتخواه که خود را مانند شهریار زرشناس “مبارز خط مقدم” علیه خصوصی سازی ها و ضد”نئولیبرالیسم” می دانستند و اساساً سند این مبارزه را به نام خود زده بودند! داستان عوض شد…..

  یکی از روش های دولت نئولیبرال برای انباشت سرمایه خلع ید و به عبارتی فروش و واگذاری مراکز تولیدی و خدماتی سود ده دولتی به بخش خصوصی – خارج از حکومت و دولت – است. ترم “بخش خصوصی” بدون شرح نشان می دهد که این بخش اقتصادی بیرون از حوزه ی مهار و برنامه ی اقتصادی دولت هرگونه که بخواهد کار و فعالیت می  کند. چرا که فرض ثابت شده این است که مرکز تولیدی با پول “شخصی” صاحب آن ابتیاع شده و تابع هیچ مقررات دولتی نیست. درست مانند کسی که مثلاً یک یا ده تا تلویزیون می خرد و برای فروش قیمت مطلوب خود را به مشتری پیشنهاد می کند. از این ره آورد دولت فقط مالیات می گیرد و کاری به قیمت گذاری ندارد. در واقع ما اینجا داریم از “بازار آزاد” صحبت می کنیم. خریدار اموال دولتی در نظام  های سرمایه داری “متعارف” که هم شفاف هستند و هم سلپتوکرات نیستند علاوه بر شرکت در مزایده و پرداخت بالاترین مبلغ مورد نظر به دولت به لحاظ اقتصادی نه از رانت دولتی (مثلاً دلار جهانگیری یا ارز نیمایی و هزاران شارلاتان بازی دیگر) بهره می برد، نه وام های کلان بدون بازگشت می گیرد و نه به لحاظ حقوقی و البته سیاسی از رانت کلان وابسته گی قومی و فامیلی به دولت حاکم برخوردار است که بتواند مرکز تولیدی و خدماتی مورد نظر را بدون رقابت و به ثمن بخس بخرد و با آن هر کاری دلش خواست انجام دهد. دولت نئولیبرال در سرمایه داری های فرعی از طریق واگذاری اموال ملی (مثلاً مخابرات و نفت و پتروشیمی و جنگل و مراتع و…..) در واقع به یک خلع ید پر سود در راستای انباشت سرمایه دست می زند.در هیچ کجای دنیا هیچ دولت بورژوایی (الا در ایران) حق فروش جنگل و ساحل و سایر منابع ملی را به بخش خصوصی ندارد. اما برای یک نمونه از این “غارت” کافی است سری به رامسر بزنید تا ببینید با بریدن انبوه جنگل ها چه ویلاهایی ساخته اند. یا ساحل دریاچه ی خزر و…. بی هوده نیست که برخی از رفقا سرمایه داری حاکم فعای را “غیر متعارف” خوانده اند. در این سرمایه داری حتا اصل نئولیبرالی خصوصی سازی نیز تابع اصول شناخته شده ی مکتب شیکاگو و فریدمن نیست!! به این ترتیب به ساده گی می توان گفت و پذیرفت آنچه در ایران چهار دهه ی گذشته و به ویژه از سال ۷۰ تا کنون تحت عنوان خصوصی سازی انجام شده است علاوه بر تملیک اموال دولتی از سوی دوستان و بسته گان دولتی و واسته گان حکومتی ربط چندانی به خصوصی سازی ضدکارگری و طرح ارتجاعی “کوچک سازی دولت” ندارد. این برنامه دکانی بوده است برای یک سری از فک و فامیل ها که بر سر سفره ی انقلاب بنشینند و دو لپه بلمند! به این ترتیب در اینجا ما با دو دولت در بخش اقتصاد مواجه هستیم. در واقه سه دولت. یک بخش همان دولتی است که چهار تا مدرسه و درمانگاه و بیمارستان عهد بوقی دارد و کمترین دستمزد را به کارگر و معلم می دهد. یک بخش بیمارستان های مجلل و مدارس لوکس و دانشگاه های اولترا پولی – از مدرسه محمد خاتمی بگیر و بیا تا مدرسه خصوصی حداد عادل و بانو. یک بخش هم اقتصادی است که مراکز عظیم تولیدی و خدماتی را از آن خود کرده است. مانند قرارگاه خاتم سپاه. در این میان از بنگاه های کلان سرمایه دار مانند آستان قدس و بنیاد مستضعفان مطلقاً نمی توان به ساده گی گذشت! خصوصی سازی و خلع ید از بخش خصوصی و برگشت مرکز تولیدی به دولت را باید در این چهارچوب ارزیابی کرد.

در شرایطی که فقط و فقط دو مطالبه ی مشترک میان تمام کارگران مزدی یعنی افزایش دستمزد تا سطح رفاه و ایجاد تشکل مستقل می توانست هفت تپه را به جنبش های اعتراضی و مطالباتی روزانه ی کارگران و معلمان و بازنشسته گان پیوند زند؛ تاکید بی فرجام بر بالا بردن پرچم “خلع ید” از بخش خصوصی – به جای استمرار مبارزه در میدان “تشکل و دستمزد” – روند انکشاف مبارزه ی طبقاتی کارگران را به بن بست کشید. با وعده های رئیسی – که هنوز رئیس دولت نشده بود- “خلع ید” از اسدبیگی در حال تحقق بود. چنانکه خلع ید از روحانی – جهانگیری نیز در مسیر قاونی خود در شرف تحقق بود! در حالی که حتا بخش ناچیزی از اقتصاد ایران نیز در اختیار بخش خصوصی متعلق به اشخاص غیر دولتی نیست و کلاً تمام هلدینگ-های سودآور به مالکیت افراد نظامی امنیتی و منتسبان درجه ی یک و دو حکومت در آمده اند، جشن خلع ید از بخش خصوص در هفت تپه برگزار شد! “پیروزی” خلع ید مانند توپ صدا کرد. همه به همه تبریک گفتند. هنوز جشن این پ”پیروزی” تمام نشده بود که معلمان و بازنشسته گان با پرچم “همسان سازی دستمزدها” و البته افزایش دستمزد تا حد رفاه به میدان آمدند. از هفت تپه – که همیشه در کنار کارگران بود – اما خبری نبود. پنداری آنان کمترین دغدغه ی مزدی ندارند! به تدریج سفره ی هفت تپه از جنبش اعتراضی همه روزه ی کارگران (اعم از معلمان و بازنشسته گان و…) جدا شد و به جای آن پای “دانشجویان بسیجی عدالتخواه” به میدان آمد. این جماعت بسیجی هیچ مشکلی با خلع ید نداشتند. با آن همراه نیز بودند. چرا که خلع ید از اسدبیگی و شرکا در واقع یک آپرکات به باند روحانی – جهانگیری به نفع دولت در حال تاسیس رئیسی هم بود. اتفاقی نبود که “چشمان این و آن را بستند” و “اشتباهی” در ستاد تبلیغات ریاست جمهوری رئیسی گشودند!! با هوده بود که شبکه ی اصلی صدا و سیما یکی از کارگران “پیشتاز” مدافع خلع ید را در آستانه ی سال نو به مردم معرفی کرد تا مژده دهد “در دولت رئیسی همه چیز گل و بلبل شده است.” تمرکز مطلق بر خلع ید از بخش خصوصی در یک سرمایه داری غیر رقابتی و رانتی و فامیلی – رفقایی گفته اند “غیر متعارف” – آنهم فقط در یک کارخانه و پریدن از مطالبه ی فراگیر “دستمزد- تشکل” از هرکجا که آمده بود نتیجه اش – چنانکه من در گفتگو با رادیو پیام کانادا نیز پیش بینی کرده بودم و کلی ناسزا و لیچار و تهمت و حرف مفت نثارم شد-  خاموشی پایتخت اعتصاب جهان بود. هیچ یک از دانشجویان “عدالتخواه بسیجی” – درست مانند قاضی مقیسه- تحت هیچ شرایطی نمی توانست پرچم “خطرناک” و “ضدانقلابی” نان/ کار/ آزادی و اداره شورایی را بلند کند و خواه ناخواه در کنار سوسیالیست های جنبش کارگری قرار نگیرد! اما خلع ید از بخش خصوصی – که اصلا وجود خارجی نداشت و ندارد- مدافعان پر و پا قرصی داشت و دارد. از راغفر و مومنی بگیر و بیا تا سعید زیباکلام و وحید اشتری بسیجی! برای نمونه تا دیروز ما مدعی بودیم که یک کارتل پول ساز “خصوصی” مانند “دیجی کالا” نمی تواند متعلق به چند شهروند معمولی بیرون از حکومت باشد تا اینکه اخیراً ثابت شد بله! بعله! شما هیچ مرکز اقتصادی سود ده از بیمارستان های غیر دولتی گرفته تا پیمانکاری های نفت و پتروشیمی و فولاد و خودروسازی و داروسازی و ایران مال و هتل و اسنپ و مخابرات و همراه اول و ایرانسل و رایتل و واردات مربی خارجی (از ویلموتس تا کیروش) و بازیکن فوتبال و شرکت های خدماتی قرارداد موقت و مافیای مسکن و برج و تراکم و زمین خواری و جنگل خواری و دریاخواری و ویلاسازی در اعماق جنگل های ملی و کنار ساحل ها و واردات موبایل و لوازم خانه گی و خوراک طیور و مواد غذایی- حتا بستنی محترم “میهن”!!- و سیمان و فولاد و قیر و قبرستان و مراکز بانکیِ غیر دولتی را نمی توانید نشان دهید که صاحب یا صاحبان آن بخش مهمی از قدرت سیاسی حاکم نباشند و بدون رانت و وام های کلان بی برگشت و ارزهای دولتی صاحب این کارتل ها نشده باشند. حالا کارخانه-های زیر مجموعه ی شستا و آستان قدس و بنیاد مستضعفین و شرکت های متعلق به تعاونی های ناجا و سپاه و غیره بماند. حتا گرفتن مجوز  و ساخت و ساز یک نانوایی و قهوه خانه ی ساده با ارز دولتی به همین راحتی نیست چه رسد به مرکزی تولیدی با هزاران کارگر. اصلاح طلبان و شرکا که کلاه شان از نمد “خصوصی سازی” به شیوه ی خاص کمتر بهره برده است عنوان بی مسما و خنک “خصولتی” سازی را جایگزین کرده اند و اپوزیسیون دست راستی برانداز مرتب هشدار می دهد که اگر ما به قدرت برسیم خصوصی سازی واقعی را اجرا می کنیم و مراکز تولیدی و خدماتی سودآور را به جای استانداران و فرمانداران و سپاهیان بازنشسته به ژنرال های میهن پرست و بازنشسته ی ارتش و ساواک و مشابه واگذار می کنیم!

به هر حال مولفه ی نئولیبرالیسم می تواند بدون خصوصی سازی نیز به اقتصاد سیاسی بازار آزاد و حذف کلیه ی حمایت های دولتی از خدمات اجتماعی و پولی و کالایی سازی آموزش و بهداشت و درمان و غیره سر و سامان دهد. در نهایت اینکه در اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی تفاوت خصوصی سازی با بخش دولتی در این است که سود بخش خصوصی به جیب سرمایه دارانِ منتسب و نزدیک به دولت و حکومت می رود و سود بخش دولتی مستقیم به جیب کارفرمای بزرگی به نام دولت سرمایه داری. برای اثبات ادعای این نویسنده ی بی ادعا کافی است به ترکیب و تصمیم “شورای سه جانبه ی کار مزدی” در تعیین دستمزدها خم شوید. برای اطلاع دوستان همینقدر ناقابل عرض کنم که کل تصمیم نهایی این شورا در نهایت با لابی و همکاری مشترک و برادرانه به تصویب هر سه عضو شورا می رسد. سه عضو عبارتند از: نماینده ی دولت. نماینده ی کارفرما. نماینده ی “کارگران”. (شما بخوانید کارگزار شوراهای اسلامی کار) بی دلیل نیست که:

الف. کل جناح های حکومت جمهوری اسلامی با برنامه ی دستوری آزاد سازی بازار و حذف کل یارانه ها توافق نظر کامل داشتند و دارند و اندک اختلاف موجود میان شیب تند و کند آن بوده است. انتصاب اخیر محمدرضا فرزین (مدیر عامل بانک ملی و رئیس هیات مدیره بانک کارآفرین و رئیس سازمان خصوصی سازی و دبیر ستاد هدفمند سازی یارانه ها در دولت احمدی نژاد) به عنوان رئیس جدید بانک مرکزی بدون شرح گویای اول تا آخر داستان است. یک مانیتاریست تمام عیارِ دشمن خونی یارانه و مدافع سرسخت آزادسازی قیمت ها آمده است قدرت خرید مردم را افزایش دهد! آدمیزاد یاد کودتاهای امریکای لاتین می افتد که غالب “سیاستمداران” به قدرت رسیده بانکدار بودند.

ب. اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی از  اصلاح طلبان بریده و طالبان سلطنت و فرشگردی های فاشیست و “شورای مدیریت گذار” تا … نه فقط مخالفتی با بازار آزاد ندارند بلکه اختلاف شان با جمهوری اسلامی به طور مشخص روی این محور است که “شما بلد نیستید خصوصی سازی را طبق اصول صحیح آن انجام دهید و اگر ما به قدرت برسیم می دانیم چگونه این پروژه ی دستوری IMF  را عملیاتی کنیم.” در واقع خصوصی سازی به ویژه در کشورهای سرمایه داری پیرامونی مفهوم دیگر واگذاری و به ثمن بخس فروختن و بخشیدن اموال ملی به شرکا و دوستان و فک و فامیل است. حالا در نظر بگیرید با این سرمایه ی کلان و هنگفتی که در صنایع و خدمات مختلف ایران جا گرفته است و رقم آن شاید به بیش از دو تریلیون دلار برسد اگر مثلا دست “مبارک” جناب رضا پهلوی و دوستانش به این سرمایه ی کلان برسد آن را بر اساس برنامه ی خصوصی سازی خود به چه کسانی واگذار خواهند کرد؟

کوتاه کنم و بگذرم. اول اینکه هیچکس نمی تواند یک کارگاه بزرگ تولیدی و صنعتی و خدماتی و مالی و آموزشیِ “غیر دولتی” به ما نشان دهد که صاحب یا صاحبانش منصب بالا یا ارتباط تنگاتنگ با دولت و حکومت نداشته باشند. حتا در واگذاریِ زمین هایِ مرغوب تعاونی مسکن و رستوران و بیمه ی خودروهای فلان دانشگاه نیز “ریاست محترم” پاکت های مزایده را به نام رمز دوستان و اقوام درجه یک “محترم” باز گشودند. مدرک؟ تا دلتان بخواهد! شکایت از فساد؟ تا دلتان بخواهد؟ وعده ی سرخرمن و سرکاری کارگران و کارمندان دانشگاه؟ تا دلتان بخواهد. اخراج و “تعدیل” کارگران و کارمندان معترض به رانت؟ تا دلتان بخواهد. فهرست سیاه کارچاق کنان و دلالان و خبرچینان و بادی گاردهای سیکل و دیپلومه  با هوش متوسط به پائین که “دکترا ” و زمین و وام کلان گرفته اند و خود و زنشان از قبل رانت دانشگاه به اتومبیل های میلیاردی و ویلا های لاکچری و برج و هتل و رستوران و دم و دستگاه رسیدند فقط در مورد یک دانشگاه آزاد  متوسط و ظاهراً خصوصی مغز انسان شرافتمند را منفجر می کند. ده تا دوازده مولتی میلیاردر از قبل شهریه های مردم بدبخت در یک طرف و هفتصد هشتصد کارمند مفلس با بیست تا بیست و پنج سال سابقه ی کار اما بدون مسکن و بدون آینده! در طرف دیگر! برای فهم ساز و کارهای خصوصی سازی کافی است به ترکیب اعضای هیات مدیره این دانشگاه توجه کنید. و روسایی که از سوی رئیس این جمع منصوب می شوند و باقی ماجرا! دوم اینکه برنامه ی خصوصی سازی (حراج و واگذاری صنایع سود ده به بهای مفت) در جمهوری اسلامی به چنان فسادی کشیده شده است که مثلاً اصلاح طلبانی که در این حراج ها سرشان نیمکلاه رفته است آن را “خصولتی” می خوانند. به این بحث بازخواهم گشت. فقط این را هم بگویم و فعلا  بگذرم. آنان که گاو را از روی شاخش می شناسند بدون اطلاع از مبانی نظری و تاریخی اقتصاد سیاسی نئولیبرالیسم – که از ارنست مندل تا کالینیکوس و هاروی تفاسیر متفاوتی داشته – سرمایه داری تطور یافته یا همان نئولیبرالیسم را با “سرمایه داری نو” و نولیبرالیسم مخدوش کرده اند و برخی نیز هنوز از جناح راست بازار آزاد محور به عنوان لیبرال نام می برند بی آنکه توجه داشته باشند دوران سلطه ی ارتجاعی لیبرالیسم از دهه ی هفتاد میلادی و بحران اضافه تولید دولت رفاه به سر آمده است.

بعد از تحریر

جنبش کارگری سوسیالیستی تنها برای ایجاد یک جامعه ی مرفه و آزاد و برابر مبارزه می کند. امری که هیچ سنخیتی با اهداف پلید اپوزیسیون راست ندارد. مطلقاً ندارد. در  نتیجه تاکید بر این مولفه اگرچه ممکن است در شمار بدیهیات باشد اما نوعی غریزه ی سیاسی به من تلنگر می زند که بر آن ابرام ورزم. مهم نیست که امثال من یا هر فعال سیاسی چپ و پیشتاز جنبش کارگری تا امروز چند گام به نفع تحقق آرمان های سوسیالیستی برداشته  است. این ها فی الحال علاوه بر شرافت و وظیفه ی انسانی در شمار سابقه ی افراد می گنجد و حداکثر جایی در “بهشت”  فقرا و بینوایان رزرو می کند! مهم این است که  چنانچه هر بابایی به اعتبار چند صباحی مبارزه بخواهد پسورد کارت اعتباری خود را در اختیار راست بگذارد از همان لحظه یی که کنار میز قهوه خوری با فلان سلبریتی نشسته است و حساب زیادی برای دو سه سال فعالیت خود باز کرده است خودخودخود را حذف می کند! لطفاً توهم برتان ندارد. وزن سیاسی چند روز روی صفحه مدیای جریان اصلی بودن کمتر از وزنه ی فلان چوبک فروش دوره گرد است. این جنبشی است که نخستین دبیرکل حزب کمونیست ایران را به محض گردش به راست “اوت” و “ناک اوت” کرد تا از “شورای مدیریت گذار” سر در بیاورد شما که هیچ نیستید.

***

در ادامه ی این سلسله مقالات برهه های مختلف دولت در حکومتی جمهوری اسلامی را ارزیابی می کنم و در نهایت به ماهیت طبقاتی خیزش پائیز ۴۰۱ نیز خم خواهم شد.

یکشنبه دوم بهمن ۱۴۰۱

https://akhbar-rooz.com/?p=190184 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
23 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نرگس دماوندی
نرگس دماوندی
1 سال قبل

جناب سعید آقا خوشحالیم که بعد از مدتی غیبت صغیر دوباره سر و کله شما و جناب ایرانی زیر مقاله دکتر پیدا شد و همان صحبت های اصلاح طلبان و ملی مذهبی ها را مجددن تکرار فرمودین. فقط می ماند یک موضوع مهم:
شما مثل همیشه با نفرت و کینه به شخص دکتر حمله کردی و دوستان تحریریه اخبار روز هم که گویا با اکراه این مقالات را منتشر میکنند و با مواضعشان سازگار نیست عین فحاشی شما را با دست و دلبازی درج کردن. قابل توجه شما و ادمین های اخبار روز :
مقاله دکتر روز دوم بهمن ماه در بخش دیدگاه سایت به مدت کوتاهی درج گردیده است. امروز ۱۰ بهمن خامنه ای رسمن و صریحن از خصوصی سازی دفاع کرد و همین امر نشان میدهد که نویسنده این مقاله چقدر هوشمندانه به حاکمیت زده است.
حالا ادمین اخبار روز لابد دو حدس را در ذهن خود مرور کرده::
۱. پیش بینی نویسنده از حساسیت رهبر جمهوری اسلامی و نقد آن از کجا آمده است و چرا نویسندگان اصلی و اکثریتی این سایت حتی یک اشاره ای در اخبار خود به آن نکردند؟
۲. هماهنگی اخبار روز با جناح های جمهوری خواه که قبلن همه عضو مرکزیت اکثریت بوده اند آیا دلیل دفاع اخبار روز از سیاست های نئولیبرالی و درج کامنت های آمیز و اتهام نیست؟

سعید ح.
سعید ح.
1 سال قبل

حانم دماوندی، اولاً من به آقای دکتر شما توهین نکردم، بلکه در محدوده ی یک کامنت خاطر نشان کردم که آنچه ایشان می نویسد، چیزی جز یک داستان نیمه جنایی و نیمه رآلیستی نیست، حرفهای کلی است که همه می دانند و با نگاه به سیاه مشق های قلبی ایشان، اشاره کردم که موضع واقعی سیاسی ایشان چیست و ریشه آن در کجا دفن است و مطالبی دیگر. اما شما و مریدان دیگر آقای دکتر همواره از پاسخ به مطالب من و مطالب انتقادی دیگران امتناع می کنید، چون، بنظر میرسد چیزی برای گفتن ندارید. اما یک نکته در باره ی هوش پیامبرانه ی آقای دکتر شما: خامنه ای در سال ۹۲ مسئله ی خصوصی سازی را مطرح کرد. اصلاً علاوه براین: تا بحال چه کسی و کدام جناح از جناح های رژیم جمهوری اسلامی اساساً و اصولاً با خصوصی سازی، با مالکیت خصوصی بر ابزار تولید مخالف بوده است؟ حتی میر حسن موسوی تان هم در دهۀ شصت مخالف خصوصی سازی نبود. بنابراین “پیش بینی «هوشمندانه» آقای دکتر شما، فقط برای شما و دیگرمریدان ایشان که متاسفانه کم سواد و کم اطلاع تا بیسواد اند، یک پیش بینی هوشمدانه یا پیامبرانه است، نه برای کسانی به مانند من. در ضمن، من نه ملی-مذهبی و نه اصلاح طلب بوده ام و هستم. من کما فی السابق چپ ام ، اما نه چپ مقاومت محوری، نه چپ روسفیل،نه چپ طرفدار بیت رهبری، بلکه چپ مستقل که باور دارد «مبارزه برعلیه امپریالیسم وسرمایه داری جدا از مبارزه برای آزادی، عدالت اجتماعی و بویژه برعلیه ارتجاع حاکم نیست» . جهت اطلاع شما: یک؛ اخبار روز، یک تریبون آزاد برای همۀ جریانهای دمکرات و چپ است و دو؛ جمهور خواهان یک جناح نیستند، بلکه جمهوری خواهان چپ که مخالف نئولیبرالیسم هستند، هم داریم.
موفق باشید

سعید ح.
سعید ح.
1 سال قبل

این مقاله به مانند تمامی مقالات،یا بهتر بگویم، به مانند تمامی سیاه مشق های آقای دکتر هیچ ارزش روشنگرانه ندارد. همان حرف های کلی وهمان اسرار آشکاری است که همه می دانند. مش قاسم بقال هم با همان زبان آقای دکتر می تواند آنرا برای ما حکایت کند؛ مثالاً این جمله ی آقای دکتر را نگاه کنید «کل جناح های حکومت جمهوری اسلامی با برنامه ی دستوری آزاد سازی بازار و حذف کل یارانه ها توافق نظر کامل داشتند و دارند و اندک اختلاف موجود میان شیب
تند و کند آن بوده است». چه چیز ناشناخته ای در این گفته است؟هیچ. آقای دکتر برخلاف ادعای بی پایان شان، تحلیل از( به اصطلاح خود) «جمهوری اسلامی سوم»، – حال بماند که چرا سوم؟؟!!! – ارائه نداده، بلکه به مانند همیشه یک داستان نیمه جنایی، نیمه رآلیستی، پیچیده در الفاظ چپ های اکابری زمانهای ماضی را به هم بافته است. “کرامات” ایشان به مانند “کرامات” آن شیخی است که «پنچه را باز کرد و گفت یک وجب». اینکه ایشان در مقالات خود فقط و فقط، پاچه اصلاح طلبان را میگیرد، خود و مریدان ایشان این عمل را “ضروت تعین خط و مرز خود با جریان های راست داخلی و خارجی و افشای آنها” می دانند، شگرد یا شامورتی بازی آن افرادی است که اگر سرشان به دوایر رسمی و نیمه رسمی جریان حاکم در ایران وصل نباشد،اما وجود شان، به اصطلاح “تحلیلهای” مشعشع شان نه تنها هیچ خطری برای دستگاه دزد و جنایتکار حاکم ندارد، بلکه در ایجاد تشدد، در دادن آدرس اشتباهی به مخاطبین، کمک شایانی به حضور میدانی_رسانه ای دوایر و عناصر وابسته به قدرت ارتجاعی حاکم می کند – یعنی به ویژه به بیت رهبری و سپاه جنایتکار اسلامی. از اینکه هواداران ایشان به مانند «هیئت خونخواهان امام حسین» وارد میدان می شوند به غیر خودی ها تهمت می زنند و نمره بد می دهند، هم نباید تعجب کرد، چراکه جزمگرایی و بی سوادی، خود را به اشکال گوناگونی بیان می کند. این عمل مریدان آقای دکتر هم یکی از اشکال جزمگرایی و بی سوادی است. این گفته که اگر آقای دکتر موضع صریح بگیرد برای ایشان در ایران مسئله ساز خواهد شد، تنها زمانی قابل درک و فهم است که تابحال هیچ کسی در ایران در مقابل رژیم ارتجاعی اسلامی موضع صریحی نگرفته باشد. در صورتی که میدانیم بسیاری از روشنفکران، هنرمندان و فعالین کارگری و مدنی در ایران زندگی می کنند و بعضی از آنها در همین سایت اخبار می نویسند و در برابر جنایات رژیم اسلامی سکوت نرکدند و نمی کنند، کاملان روشن و شفاف حرف میزنند وموضع میگیرند . گویا آقای دکتر و مریدان سینه چاک ایشان هنوز درنیافته اند که “انقلاب کارگری” شان خرج دارد، کمتراین اش حبس کشیدن است. اما داستان آقای دکتر چیز دیگری است، اگر خواننده ی محترم، مقالات ایشان را دنبال کرده باشد، می دانند، سکوت ایشان در برابر اصولگرایان یعنی ارتجاعی ترین جناح یک رژیم ارتجاعی، یک تاکتیک امنیتی یا حفظ خود که مشروعیت هم دارد، نیست، بلکهاز نظر ایشان حرکتی است آگانه برای تقویت «جبهه ی محور مقاومت» برعلیه «امپریالیسم جهانخوار به سرکردگی آمریکا» ست. دفاع آشکار ایشان از پوتین و دیگر دیکتاتور های مرده و زنده هیچ تناقضی با دیدگاه های ایشان ندارد. ایشان اگر جزوه هوادران شرمنده رژیم نباشد، دستکم جزو آن چپ های بی خطری است که وجودشان برای رژیم اسلامی ، به ویژه برای دوایر امنیتی و رسانه ای آنها، موهبتی مبارک است. در ایران تعداد آنها زیاد است، برخی از آنها دکان دونبش باز کرده اند، یا بقول بچهای جنوب شهر، دو طرف بار می زنند. باری این ننه- من- غریب ام- بازی هایی که مریدان ایشان را انداخته اند که اگر دکتر بی پروا آنچه که در فکر نهان دارد را بیان کند، بلافاصله حکم جلب او صادر می شود،هیچ اساس امنیتی ندارد. در کوزه همان طراوت که در اوست. بدین خاطر به دوستان ناشناخته ام آقای امیر ایرانی، آقا و یا خانم نیک و آقای کیا باید بگویم، بحث با این جماعت عملاً بی معنی است. فقط باید، اگر وقتی بود و حالی، این و آنجا به این جماعت تذکر کوتاهی داد، که امر برایشان مشتبه نشود که گویا دمکرات ها ، چپ های مستقل و غیر جزمی در صحنه حضور ندارد و تریبون آزاد اخبار روز رهن دائمی این جماعت است. والسلام

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

پرسشی است:
این نوع نوشتارها ارزش توجه دارند یا خیر؟
موضوع را به توسعه مناطقی جغرافیایی با مرزهای مشخص می بریم که این مناطق جغرافیایی افراز شده نام کشوری را بر خود دارند.
در یک روندی که تجربه بشری را بنامیش می گذارد بعد از به عمل در آوردن تئوری ها رویایی در مناطقی از جهان و حذف آنها، بسیاری از کشورهایی که در پی تحول بودن و در پی توسعه در سرزمینشان رفتند متوجه شدند یا به این نتیجه رسیدند که برای تحقق برنامه هایشان به چیزی بنام سرمایه نیاز دارند این توسعه خواهان دیدن اگر در کشورشان نگرشی ضد سرمایه است و یک عناد عقیدتی نسب به سرمایه وجود دارد این نگرش ها باید کنار گذاشته شودد و در پی جذب سرمایه بروند و…
اما در جذب سرمایه دو مشکل برای این کشورها پیش می آمد و خواهد آمد:
– یکی وجود نیروهایی بنام سرمایه دار که اگر این نیروها مهار و کنترل نشوند مشکل ساز می شوند .
– دیگری سرمایه ای که باعث رونق شود نسل آزادی خواهش را نیز بوجود می آورد که این نیروهای آزادی خواه شرایط را بر مستبدین سخت خواهد کرد و….
حال اگر بخواهیم به نوشتارهایی مانند نوشتار ارائه شده توسط آقا قراگوزلو تو جه کنیم
ایشان موضوع سرمایه و ضدیت با آن را در خدمت تسویه حساب های باندهای حکومتی قرار داده است؛ روش ایشان پرسش برانگیز است و
تعجب برانگیز است!
می بینیم دولت های که موضوع سرمایه گذاری در کشور را با تعامل با خارج پررنگ کردند و یا می کنند تا بدین طریق خواسته ا ندو یا می خواهند-
بازی اصل ۴۴ مورد علاقه خامنه ای و با تفسیر خاص خامنه ای که از دوره احمدی نژاد به شکل چپاولگری خاص اجرایی شد که در این چپاولگری دیدیم توسط نهادهای امنیتی موازی و نظامی شرکت هایی که خصولتی نامیده شد شروع به چپاول اموال کردند و… –
را بپرسش بگیرند و عمل چپاولگری باند خاص خامنه ای را خنثا کنند،
این دولت ها خنثا کننده روش باندهای چپاولگر خاص بیت خامنه ای
مورد انتقاد این محقق مان (آقای قراگوزلو) قرار می گیرد و…
در مورد دولت های خنثی کننده روش خامنه ای می توان گفت
این دولت ها ضعفشان این است که می خواهند با قوانینی که نیروهای خاص خامنه ای باید تائید کنند به مقابله با چپاولگری باند خامنه ای بروند
آنهم چپاولگری خاص برنامه ریزی شده از دولت احمدی نژاد در پی تصاحب همه شرکت ها دولتی و یا خصوصی بخش خصوصی که با آنها همراهی نداشتند رفتند و در دولت رئیسی به شکل دیگر می خواهد انجام بگیرد.
این دولت های مقابله گربا روش خامنه ای، بجای استفاده از نیروی مردمی بصورت اعتراضی و پس زدن باند حاکم به روشی رو می آورنذ که تجربه شده است و در بازی های خامنه ای مغلوب شدند. آوردن ضعف های دیگر دولت های مقابله گر با روش خامنه ای فعلن موضوع بحث نیست.
این پرسش در مورد آقای قراگوزلو است
این روش برخورد با دولت هایی که بنام اصلاحاتی مطرح هستند ناشی از اینست چون آقای قراگوزلو در کشور است باید احتیاط کند آنرا بکوبد که باند حاکم می خواهد کبیده شود
و یا اینکه آقای قراگوزلو با این روشش می خواهد خودش را فردی مورد وثوق به باند حاکم نشان دهدو…

نیک
نیک
1 سال قبل

هیات تحریره محترم سایت اخبار روز, با نگاهی به پوینت های مثبت و منفی که در عرض ۲۴ ساعت از ۱ به ۱۱ و از ۱۱ به ۳۹ و از ۲ به ۳۷میرسد شکی باقی نمیماند که رفقایی با دسترسی به سیستم های مشابه روبوکال به شیوه ماکیاولی هدفشان را تأمین میکنند. تصور میکنم بسیار سازنده تر خواهد بود اگر با حذف پوینت های مثبت و منفی رفقا را تشویق به توضیح نقطه نظراتشان و بحث های سازنده کنید. متاسفانه هنگامی که رفقا با مطلبی مخالفند اما فاقد دلیل و برهان قانع کننده ای برای مخالفت میباشند با دادن امتیازی منفی خیال خود را آسوده میکنند و در واقع مساله را حل نشده باقی میگذارند. با تشکر. 

مانی ماندگار
مانی ماندگار
1 سال قبل

@ نیک!
خواننده خود شعور دارد و بی نیاز است از “ترجمه” (تحریف) شما‌. اشاره نویسنده به اشتراک نظر پیرامون خصوصی سازی بین راست حاکم (شامل همه جناح های حکومتی و راست خارج از کشور است. و شما تنها به راست حاکم بسنده می کنید. اگر من دنبال ماموری می بودم که وظیفه اش در نهان، شلوغ بازی و تخطئه و سفسطه و انحراف افکار و تکثیر روایات رسانه های اصلی باشد، قطعا از فردی ناشی مثل شما استفاده نمیکردم.

کیا
کیا
1 سال قبل

شما هم تفسیر میکنید!
جناب نویسنده از سرمایه داری بخصوص لیبرال آن و خصوصی سازی بجا سخن می گوید و بیشتر به اصلاحطلبان و دولت روحانی می پردازد !
گویی حاکمیت فعلی هنوز مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است “این برداشت من است و نه تفسیر”
در مورد طبقه کارگر و قشر هایش باید به سهم تولیدی آن در اقتصاد و جامعه نگاه کرد طبقه کارگر نفت و گاز و صنایع سنگین ‌وزنه دیگری در تولید اقتصادی دارند تا کارگر بنا و حتی کارگران از جان گذشته نیشکر که کارخانه اشان با انحصار ورود نیشکر از بازده افتاده است و عملا حقوق بگیر دولت شده اند!

نرگس دماوندی
نرگس دماوندی
1 سال قبل
پاسخ به  کیا

کیا جان درود
به جای تند تند کومنت نوشتن آرام آرام مقاله دکتر را بخوان. چون میدانم خیلی عجله داری من زحمت کشیدم!!! و چند سطر کوتاه از یک بخش آن را اینجا برایت گذاشتم تا بدانی نویسنده به هر دو جناح و کل حکومت تاخته
“کل جناح های حکومت جمهوری اسلامی با برنامه ی دستوری آزاد سازی بازار و حذف کل یارانه ها توافق نظر کامل داشتند و دارند و اندک اختلاف موجود میان شیب تند و کند آن بوده است. انتصاب اخیر محمدرضا فرزین (مدیر عامل بانک ملی و رئیس هیات مدیره بانک کارآفرین و رئیس سازمان خصوصی سازی و دبیر ستاد هدفمند سازی یارانه ها در دولت احمدی نژاد) به عنوان رئیس جدید بانک مرکزی بدون شرح گویای اول تا آخر داستان است. یک مانیتاریست تمام عیارِ دشمن خونی یارانه و مدافع سرسخت آزادسازی قیمت ها آمده است قدرت خرید مردم را افزایش دهد! آدمیزاد یاد کودتاهای امریکای لاتین می افتد که غالب “سیاستمداران” به قدرت رسیده بانکدار بودند”
موفق باشی عزیز

کیا
کیا
1 سال قبل

با تشکر !
با تکرار ، من احساس می کنم که جناب دکتر با تامل و کمی تاخیر مطالبش را می نویسند ، شاید نباید اصرار داشت چونکه ایشان در داخل کشور زندکی می کنند و به ایشان باید حق داد!

نیک
نیک
1 سال قبل

سرکار بی نیاز با تشکر از شما که مرا مورد لطف خود قرار دادید. شاید دوستان دیگر این “تحریف” شما را برای من “ناشی” ترجمه کنند. شما خود فهمیدید چه میگوید؟ من که نفهمیدم.

نیک
نیک
1 سال قبل
پاسخ به  نیک

انگار تیم بازنشستگان اردوگاهی از سفر باز گشتند و آنچنان در دادن پوینت منفی عجله داشته اند که حتی متن دو خطی ما را نخوانده وظیفه انقلابی خود را انجام دادند . ما گفتیم حرف این هموطن رو نفهمیدیم یکی توضیح بده. به من ۱۱ پوینت منفی میدن که چرا نفهمیدم! عجب منطق قویی دارند این رفقا. 

آرش ادیبان
آرش ادیبان
1 سال قبل

با درود
منظور شما اینکه , باید از کسانی که مردم را “اراذل و اوباش “خطاب میکنند یا از کسانی که با مدرسه رفاه همکاری کردند یا نژاد پرستهای ضد اوکرایینی و روسوفیلها وطنی که ناشی نیستند و سابقه کاری طولانی در وابستگی دارن استفاده کنید.
با آرزوی سلامتی
و پیروزی جنبش زن,زندگی,آزادی
نه به بهشت اجباری چه از طریق (شریعت یا جبر تاریخ).

شبان خسته
شبان خسته
1 سال قبل

اندک اندک،
اندک اندک،
ناتو یی ها میرسند،
اندک اندک،
اندک اندک،
جنگ پرستان میرسند،
پول گیران، چشم بسته در رهند،
فیک و تهمت، ناسزا، سر می دهند!

آب به لانه مورچگان (یا یک مورچه با چهارتا “شناسنامه”) ریختید!
درود بر شما!

نیک
نیک
1 سال قبل
پاسخ به  شبان خسته

جناب شبان, خسته نباشید. ما درخواست کردیم کسی مطلب جناب ماندگار را برای مای ناشی توضیح دهد تا با اصلاح خود بتوانم حد اقل به عنوان یک مامور به استخدام ایشان درآییم . شما بجای توضیح آن مطلب با این شعر تان کار ما را سخت تر کردید. حال باید کسی را پیدا کنیم که شعر شما را توضیح دهد. میفرمائید اندک اندک ناتویی ها میرسند. کجا اندک اندک ؟ شما همچون صدام حسین وقتی نیروهای آمریکایی در فرودگاهش بودند و آنها را انکار میکرد رضا پهلوی را در فرودگاه تهران نمیبینید. جنگ پرستان هم که در پشتیبانی از حمله روسیه به فقیرترین کشور اروپا اندک اندک نیامده اند که سالهاست اینجا حضور پررنگی دارند. میفرمائید ” پول گیران، چشم بسته در رهند, که این خود فیک و تهمت، ناسزاست که خود شما سر می دهید! لطف کنید شعر نگوئید. 

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  نیک

جوابی دندان شکن!
من فکر میکنم بعضی از چپها از طرفداران سلطنت و حزب‌الله ایها هم سخت تر وابسته اند و در حال تاملم که دیگر کامنتی برای دکتر ننویسم چونکه ایشان هم با سکوت مانند رضا پهلوی این طرفداران را تایید می‌کنند و دلخوش به این تعداد انگشت شمار “فند” هستند.

احمد صبوزی‌ جهرمی
احمد صبوزی‌ جهرمی
1 سال قبل

دوست عزیز اگر دلت با چهارتا فحش رکیک به بورژوازی در حاکمیت فعلی و خامنه ای خنک‌ مشود اجازه بدهید من به نیابت رفیق قره گوزلو چند تا فحش‌ ناموسی به خامنه ای بدهم و دلتان را خنک کنم. مقاله نوشتن اصولی دارد اینکه رژیم فعلی اخ‌ است که مقاله نیست نوشتن ان کار هر بند تنتانی نویس مبتدی است. قضیه اینست که عقب مانده های در حاکمیت آنقدر از نظر ذهنی و تاریخی عقب مانده هستند که خطری برای انقلاب نیستند جریان بورژوازی پرو غرب خطر اصلی برای انقلاب است. متاسفانه شما چندان با تفاوت یک قیام و یک انقلاب اجتماعی آشنا نیستید. تصورتان این است که‌بعد از فروپاشی رژیم اسلامی همه به پیک نیک‌ و کنار دریا می روند و متوجه نیستید که تازه از آن لحظه است که جنبش کارگری کاملا مسیر خود را از بورژوازی جدا می کند مثل ریگ شوراهای کارگری (کارگر فقط کارگر‌صنعتی نیست) ایجاد می شود تقاضاها رادیکال می شود خواستار مصادره ثروت های دزدیده شده بتوسط‌ ریش وپشمو های مونگل و کرواتی های هفت خط می شوند. کارگران کارخانه های خصوصی شده خواستار مدیریت شورایی و ……می شوند بورژوازی به جنگ خواهد آمد اما چون بورژوازی پرو غرب در داخل تشکیلاتی ندارد جنبش کارگری زمان کافی دارد که مستحکم شود.‌ شاملو‌ برای همه نمی نوشت درک شعرش نیاز به آموزش دارد.‌ شعر باسمه ای شعاری نمی گفت متاسفم‌که بکویم‌ قره گوزلو برای رهبران جنبش کارگری می نویسد قطعا آنها نیاز به شعار و مرگ بر این و آن ندارند قرار است در اینجا با هم تبادل دانش کنند. خوش وسلامت باشید

احمد صبوزی‌ جهرمی
احمد صبوزی‌ جهرمی
1 سال قبل

اگر خیلی آزارتان می دهد نخوانید.‌ این مقاله ها آنقدر سنگین است که مغزهای تنبل شده بتوسط مدیا مسلط بوزژوایی توان خواندنشان را ندارند مخاطبان این سبک مقالات را به سادگی نمی توان فریب داد

بنده خدا
بنده خدا
1 سال قبل

آقای صبوری جواب شما خطاب به کیست؟

زاکانی ری شهری
زاکانی ری شهری
1 سال قبل

اسحاق جهانگیری : امروز فساد مثل موریانه به جان انقلاب افتاده است .
این مردک پول پرستِ دزد!
حکومت دزد سالار(کلِپتوکرات)

شرایط هستی کارگر‌‌ان.‌.مبارزاتش و بازتابهای آن،آگاهی شان را تا درجه ای ارتقاء می‌دهد که خویش را بمثابه یک طبقه مستقل دیده و ضرورتاً خود را با مبارزه علیه بورژوازی تعریف کند .. هویت طبقاتی هر چند پیش شرطی برای آگاهی طبقاتی است ولی خود آن آگاهی نیست بدین دلیل که پرولتاریا در جامعه بورژوائی زندگی می‌کند و تمامی روابط اجتماعی اصلی و روبنای ایدئولوژیکی آن را تجربه می‌کند.این بدان معنا است که هر چند کارگران با کارفرمایانِ شان مبارزه می‌کنند اما اکثریت وسیعی از آنان بطور اجتناب ناپذیری، غالباً به ایدئولوژی بورژوائی آلوده هستند!
سپاس و قدردانی از زحمات شما نویسنده-
رفیق گرامی، موفق و سلامت باشید.

نیک
نیک
1 سال قبل

جناب قراگوزلو ؛ شما به بهترین نحوی جناح های مختلف سرمایه داری در کشورمان را توضیح دادید تا توده مردم دلیل مخالفت با آنان را عمیقا درک کنند و به چاه دیگری نیفتند. اما شما خود مشگل راه را ندانسته بیان کردید. بار ها شنیده ایم که این فقط طبقه کارگر است, پیگیر ترین در امر انقلاب که بدون رهبری آن انقلاب به انحراف میرود. اگر انقلابی به رهبری طبقه کارگر و حزب سیاسی آن, بلشویک ها و لنین و بدنبالش دیکتاتوری پرولتاریا به وسیله استالین نتوانست ضمانت کننده حفظ و پیروزی سوسیالیسم باشد از کارگران هفت تپه بدون لنین و حزبش چه توقعی دارید. همانگونه که داعمالخمری مثل یالتسن میتواند پس از ۷۰ سال کارگران انقلاب کرده را فریب دهد, بسیج و مکتب اسلام چرا نه؟ آنچنان از اعتصابات کارگران هفت تپه مینویسید که اگر کسی نداند تصور میکند که در هفت تپه کمون پاریس دیگری رخ داده. میفرمائید ” هفت تپه پایتخت اعتصاب جهان! عنوانی شورانگیز و به راستی بی مانند در جنبش کارگری منطقه و ای بسا جهان! کمتر کارخانه یی را در سطح جهانی می شناسیم که کارگرانش مانند هفت تپه استوار و پایدار و متحد و منسجم اعتصاب های مکرر آن هم بیش از ۹۰ روز را به بورژوازی تحمیل کرده باشند.” این کارگر زدگی همچون آمریکا ستیزی کمر نیروهای چپ را شکسته و با آرمانشهرشان که همانند جامعه بی طبقه توحیدی و حکومت صدر اسلام ناملموس برای توده هاست, قافیه را از پیش به سلطنت طلبان باخته است. 

احمد صبوزی‌ جهرمی
احمد صبوزی‌ جهرمی
1 سال قبل

تبدلیل شهروند مذاخله گر‌ به موکل ذلیل چه قره گوزلو‌زیبا می گوید. برای باز غارت این دو سه ترلیون به که وکالت می دهید.‌ امیدوارم بعضی از این چپ های ورشکسته قلابی قدیمی ﴿ منظورم آن کم سواد هایی است که در جوانی با بازی پر هیجان سیاسی کمبودهای روانیشان را ارضاع می کردند و حالا برای شعار همه با همه که آخرش هم همین قیم یابی است جیغ می کشند) از این باز یغما چیزی گیرشان بیاید.
رفیق واقعا منتظریم که به تحلیل طبقاتی خیزش جاری هر چه زودتر برسی و وزن طبقاتی نیروهای درگیر را برایمان بررسی کنی.‌خسته نباشی.

ناصر کمانکر
ناصر کمانکر
1 سال قبل

مقاله بسیار خوبیست و حاوی تحلیلی مفید و هشداری به موقع به جنبش کارگری.

کیا
کیا
1 سال قبل

“…. و در نهایت به ماهیت طبقاتی خیزش پائیز ۴۰۱ نیز خم خواهم شد.”

امیدوارم که مقالات سریعتر نوشته شود قبل از تغییر حکومت اسلامی!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


23
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x