
هر زمستان برای انسان ایرانی یادآورِ فرجامِ انقلابِ بیمسمای اسلامی است که با وعدهی بهشت به فتح جهنم نائل شدیم. در آستانهی فصلِ غارت انسان و آن بهمن آوارکش، میرحسین موسوی در دههی نهم زندهگیاش از حصر خانهگی در بیانیهای برای برونرفت از مشکلات کشور با بیان سه پیشنهاد نقشهی راه آینده را ترسیم کرده.
«اول- برگزاری همهپرسی آزاد و سالم در مورد ضرورت تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید؛ دوم- در صورت پاسخ مثبت مردم، تشکیل مجلس مؤسسان مرکب از نمایندگان واقعی ملت از طریق انتخاباتی آزاد و منصفانه؛ سوم – همهپرسی درباره متن مصوب آن مجلس به منظور استقرار نظامی مبتنی بر حاکمیت قانون و مطابق باموازین حقوق انسانی و برخاسته از اراده مردم».
سه پیشنهاد سه غلط ۱۷!
سه پیشنهادی که همهگی به دوران پسا جمهوریی اسلامی و نابودهگیی حکومت مرتبط است. در متن بیانیه تلاش شده سخنی از اسلام در حوزهی واژهگانی به میان نیاید. اما در جانِ بیانیه «هر عیب که هست ز مسلمانی ما است» برجسته است. به یک معنا آنچه در «حصرنامه» بهظاهر رد شده از در بیرون و از پنجره وارد شده و با بازگشتی «شکوهمندانه» فرموله شده است. در بخشی از «حصرنامه» که جانمایهی سخن میرحسین موسوی است آمده: «ایران و ایرانیان نیازمند و مهیای تحولی بنیادیناند، که خطوط اصلیاش را جنبش پاک «زن، زندگی، آزادی» ترسیم میکند […] همان حقی که شالوده انقلاب مردم در سال ۱۳۵۷ و قانون اساسی فعلی قرار گرفت برای نسلهای بعدی نیز محرز است»
زن، زندهگی، آزادی، شالودهی انقلاب اسلامی سال ۵۷ بوده؟
شعار زن، زندهگی، آزادی، در خیزش اجتماعیی اخیر وداع و فاصلهگیری از محتوایی است که قوانین منبعث از اسلام و انقلاب اسلامی دشمن هر سه جزء آن بوده. جمهوریی اسلامی هم از روز نخست برآمد و ترجمان آپارتاید جنسی و دینی بوده و هست. زندهگیکُش و زندهگیستیز بوده و هست. زنستیز بوده و هست. سخن از آزادی هم که در قوانین شرع مقدس و «اسلام عزیز» شوخی از نوع بیمزهاش است.
از کتابسوزان و کردکُشی و ترکمنکُشی و حمله به دانشگاه تا جوخههای تیرباران و سلاخیی انسان.
در خوانش میانخطهای متنِ میرحسین اما برداشتِ نادرست از اسلام برجسته و گلدرشت است. بهراستی شالودهی انقلابِ سال ۵۷ که اسلامی بود و شد زن، زندهگی، آزادی، بوده؟ انقلابی که اسلامی بود و ماند! این خوانش نادقیق میرحسین و تحلیل نادرست ۱۸۰ درجه با بنمایهی انقلاب اسلامی در تضاد است. جامعهی ایران دستکم پس از خیزش دی ماه ۹۶ با شعار محوریی «اصلاح طلب، أصولگرا دیگه تمومه ماجرا»، هم موج سبز از سر گذراند و هم با هرگونه اصلاحطلبی وداع کرد.
هراس از چیست؟ چرا نباید بچه را به اسم خودش صدا کرد؟ گذار و عبور یعنی چه؟ جنبش انقلابیی اخیر بهصراحت و روشنی در کف خیابان نابودی و نیستیی حکومت فریاد زده. چرا باید فریادِ کفِ خیابان «جمهوریی اسلامی نمیخواهیم» یا همان سرنگونی را با شرم و خجالت و با نام مستعار صدا زد؟ «تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید» در بیانیهی میرحسین چه معنایی دارد. آنچه در پسِ متنِ میرحسین و طرح سه پیشنهاد مفقود است سرنگونی و نیستیی تمامیتِ جمهوریی اسلامی است.
میرحسین بهذات هنوز سرنگونیطلب نیست و نمیتواند باشد و چنین توقعی در مورد او بیمورد. نیستیی نظامی که ایران بربادده بود. «تغییر و تدوین» فریب است. نظام اسلامی با هیچ مواد نیروزا و دوپینگی سرپا نخواهد شد. اینگونه انشاءنویسیها که در «حصرنامه»تان آوردهاید: «اقتدار در سلاح و سرکوب نیست، بلکه در همراهی ملت است» این تکه را میتوان در هر انشاء و متنی جاساز کرد. از سر طنز تنها یادآور کلماتِ قصاری چون «اتوبوس از مینیبوس بزرگتر است» امام راحل است و درمان درد نیست.
پایانبندیی بیانیه و «حصرنامه» با بخشی از شعر شفیعیکدکنی آذین شده «طفلی به نام شادی گم شده است، با چشمهای روشن براق، با گیسویی بلند به بالای آرزو. هر کس از او نشانی دارد ما را کند خبر. این هم نشان ما: یک سو خلیج فارس، سوی دگر خزر» مصادرهی نامطلوب است از همان جنس مصادرهی انقلابیی «سراومد زمستون» در موج سبز.
و پیرمرد دیرهنگام و با کمی تأخیر مهرورز و رمانتیک شده. بهعنوان کسی که در دوران نخستوزیریی ایشان به حبس بودم و در دوزخسال ۶۷ شاهد انهدام آنهمه سرو آزاد بودم و دوستانام در داررقصیهای دوران طلایی، مرگ نصیب بردند از «حصر خانهگیی» ایشان شادمان نبوده و نیستم!
در روایتهای آسمانی و مذهبی که معنای آن بیش و پیش از همه بر شما دانسته است، آمده که دوزخ چندین طبقه دارد. پستجای دوزخ جایی است که میگویند دیگر از این بدتر نمیشود. با برآمد شیعیسم و خمینی حقیقتی نزد انسانِ ایرانی آشکارهگی یافت. از این بدتر هم میشود و شد!
آقای مهندس موسوی! ساخت نظام ولایی ترمیمناپذیر است و «تغییر و تدوین» در این ساخت ناممکن. دیگر از دست هیچ «مهندس» چون شما کاری بر نمیآید. چهارستون این نظام در لجن فرورفته! نمیتوان با «تغییر» و تعویض» کاغذ دیواری و رنگکاری و تعویض دروپنجره بنا را ترمیم کرد. جمهوریی اسلامی در کلیت خود باید برود
خبرها، گزارش ها و تصاویر بیشتر را در تلگرام اخبار روز ببیند!
آنانی که در دوران اعدام های جنایتکارانه حکومت
به دلایلی از اعدام رهانیده شدند که می توان گفت این رهانیده شدگان
بعد از رهانیدگی رفتار های مختلفی از نشان دادند:
-گروهی رسالتی در خود دیدند که کارشان زنده نگهداشت یاد کشته شدگان باشند
– گروهی خود را وارث دیگران می دانند
– گروهی خود را موظف دیدند که در پی حفظ
تشکیلاتی بروند که بخاطر آن تشکیلات زندان و نزدیک به اعدام شدند
– گروهی از تشکیلات و مبارزه بریدن و دیگه کاری به موضوعات ندارند
– گروهی از تشکیلات قبلی فاصله گرفتند و رسالتشان شد علیه تشکیلات قبلی فعالیت کنند
– گروهی هم چمدانی سند بهشان دادند که در بیرون براساس موقعیت و شرایط افشا گری علیه افراد خاص کنند
– گروهی هم با تجدید نظر در گذشته اشان
روش معقول تحولخواهی را پی گیر شده اند
– گروهی هم علنی مامور نهاد قدرت در جمهوری اسلامی شدند.
آقای اصلانی در کدام گروه می گنجد؟
پاسخ این سوأل چندان راحت نیست. ولی آنچه که تا حدودی مسلم است این است که فکر می کنم ایشان به رضا پهلوی وکالت داده اند که دخل حکومت سفاک و جبار را به هر ترتیبی که شده بیاورد و خود و خاندانش بر اریکه قدرت سوار شوند.
نتیجه و پایان مقاله:
“آقای مهندس موسوی! ساخت نظام ولایی ترمیمناپذیر است و «تغییر و تدوین» در این ساخت ناممکن. دیگر از دست هیچ «مهندس» چون شما کاری بر نمیآید. چهارستون این نظام در لجن فرورفته! نمیتوان با «تغییر» و تعویض» کاغذ دیواری و رنگکاری و تعویض دروپنجره بنا را ترمیم کرد. جمهوریی اسلامی در کلیت خود باید برود”.
عینک بسیار بسیار پر رنگ گذشته بر چشمان جناب اصلانی, حتی مانع دید این واقیعت میشود که موسوی ۸۰ ساله در پی «تغییر» و تعویض» و ترمیم کاغذ دیواری و رنگکاری و تعویض در و پنجره نیست. حتی گذشت زمان نیز بر تضعیف این پر رنگی تاثیری نداشته و مایه تاسف است.
جناب اصلانی, کاش نمی نوشتی.
دقیقه نوزدهم از مصاحبه با عنایت فانی از بی بی سی
https://www.youtube.com/watch?v=_xoMSeCpR3Q
بهترین گزینه شازده است. نه دزدی کرده نه کسی را سال ۶۷ اعدام کرده. بچه بوده اومده خارج و تمام این مدت پول توجیبی از مامانش گرفته و زندگی کرده. حالا اگر پول مامانش از غارت مردم ایران بوده به شازده ربطی نداره. آقای اصلانی را هم زندان نیانداخته.
در هیج کجای جهان یک [فرد ] و حکومت [فردی نمی تواند [گزینه خوب ] برای تعیین سرنوشت مردم یک کشور باشد چه رسد به این که [بهترین گزینه ] باشد.
دست از این «خوش مزگی» ها بردارید «گذشت آن زمان ها که آن سان گذشت ! »
همین که شازده و اعوان و انصارش در همین چند ماه به پشتیبانی همیشگی مردم خارج از کشور به جنبش های واقعا موجود داخل کشور لطمه زدند کافیست و نشان می دهد این گزینه شما نه تنها خوب نیست بلکه برعکس فاجعه انگیز ست .
پیوسته باید همبستگی صفوف میلیونی ایرانیان خارج از کشور برای پشتیبانی از مبارزات مردم در ایران
پیروز باد جنبش «زن ، زندگی ، آزادی»
دیکتاتوری در هر شکل و شمایل با تاج و بی تاج محکوم ست
اینطور که پیداست نظر آقای مهدی صلواتی به نظر آقای شاهزاده محمد رضا پهلوی نزدیک است .
آقای اصلانی مقاله خود را چنین آغاز میکنند:
هر زمستان برای انسان ایرانی یادآور فرجام انقلاب بیمسمای اسلامی است که با وعدهی بهشت به فتح جهنم نائل شدیم. در آستانهی فصل غارت انسان و آن بهمن آوارکش، …..
– در این دو سطر، ایشان متاسفانه حرکت بزرگ تودەهای میلیونی ایران را بخاطر فرجام آن “انقلاب بیسمای اسلامی” نام بردە و با ابراز “فصل غارت انسان و بهمن آوارکش” عملا مبارزە مردم به تنگ آمدە از جور و ستم شاهی را به کناری نهادە، همسو با جمهوری اسلامی، آن را اسلامی نام نهادە و همسو با سلطنت طلبان آن را انقلابی بی مسما و آوارکش میخواند. شاید ایشان بگویند چنین منظوری نداشته باشند اما سخن ایشان همین را تداعی میکند. هرچند بعد از فروردین ١٣۵٨ با اعلام جمهوری اسلامی عملا زمینه اصلی بقدرت رسیدن گام به گام اسلامییان بنیادگرای شیعه در ایران باز شد، اما با این حال نمیتوان این همه جانفشانی و مبارزە تودەهای کار و زحمت، انقلابیون و بویژە چپ و دمکراتهای ایرانی را که به سرنگونی حکومت ارتجاعی شاە انجامید دودوستی پیشکش مرتجعین نمود و بخاطر فرجام ناخوشایند آن، آن حرکت راستین مردمی را تحریف کرد.
همیشه ازطرز صحبت کردن وافکار اقای مهدی اصلانی کینه ونفرت از هرکسی که یک روز در این حکومت سمتی داشته بروز میکند خدا به داد مردمی برسد که دراینده بخواهند سخنی غیر از ایشان وامثلهم بزنند.
شما در این نوشته چرا نمی گوید راه حل شما برای سرنگونی چگونه است ؟
اینکه راه حل موسوی خوب است یا بد است ؟ بهرحال یک راه حل است
اگر آن را قبول ندارید حق شما است
ولی شما چگونه می خواهید سرنگونی بیاوری ؟
هیچ چیزی برنامه و یا حتی نامه هم ندادی
@ نیک
موسوی اگر ذره ای پشیمان بود پیش از هرچیز از دروغی که پیرامون بی خبری از اعدام های ۱۳۶۷ گفت، عذرخواهی می کرد و اطلاعات خود را با مردم در میان میگذاشت.
موسوی اگر ذره ای پشیمان بود، مسائل پنهان همچون ادامه جنگ، عزل منتظری و بسیاری مسائل مبهم دیگر را با مردم در میان می گذاشت.
شما فهمیدید که موسوی در پروژه ای نقش آفرینی می کند که نگارنده اش غرب است، و اینگونه سپر “میر” تان شده اید. اما گویا غافلید و نفهمیدید که این پروژه ها آنقدر نخ شده که برای شانسموفقیت ندارند. نگاهی به حیاط خلوت آمریکا در آمریکای جنوبی بیندازید که کودتاهای آمریکا همه ناکام می مانند، و یا به عربستان که برای دستورات امریکا تره هم خرد نمی کنند.
با درود
لحن نویسنده را پر از طعنه و متلک می بینم. اصلا نویسنده محترم احتمالا به خاطر دوری ممتد از زبان فارسی، متن را غلط فهمیده اند. آقای موسوی دارد می گوید همان حقی که در سال ۵۷ موجد و موجب این قانون اساسی شد برای جنبش زن زندگی آزادی هم متصور است
آقای دانشور، شاید مسئله مربوط به دوری ممتد از زبان فارسی نباشد.
چون برخی از هموطنان در خارج از کشور با زبان کشورهای محل اقامت خود هم آشنائی چندانی ندارند . مطالعه جدی آن ها به زبان فارسی است.
مشکل آقای اصلانی شاید این باشد که متن را با دقت نخوانده اند.
البته فریاد کف خیابان جوانان را نمیتوان از موسوی هشتاد و اندی ساله انتظار دشت. ولی به عنوان رهبر پیشین اصلاحات و نخست وزیر محبوب امام، این بیانیه قدمی دیگر به سمت فروپاشی رژیم است، این بار با چراغ سبز سران سابق حکومت!
مقاله البته در خور کسانی است که سالها به او دخیل بستند و امروز با سکوت تنهایش گذاشتند. رجوع شود به پیک نت و نگهدار
جناب اصلانی بی انصافای و برداشت اشتباه شما از چنین متنی که در آن از خضوع و افتادگی و پشیمانی مسلمانی در سن ۸۰ سالگی در حصری ۱۲ ساله حکایت میکند عجیب است. آیا با چنین تفسیر هایی امیدی به پیوستن سپاهی و بسیجی به انقلاب میتوان داشت؟ آیا این خود مدرک مکتوبی نیست بدست جلادان و سران سپاه که به بدنه سپاه نشان دهند که ببینید اگر موسوی در حصر و پشیمان قابل بخشش نیست پس وای به حال همه ما؟ شما به طرز عجیبی جمله “همان حقی که شالوده انقلاب مردم در سال ۱۳۵۷ و قانون اساسی فعلی قرار گرفت ” را بد فهمیدید. موسوی از حق تغییر قانون اساسی صحبت میکند که برایش انقلاب شد و قانون اساسی کنونی محصولش بود کجا گفته که زن، زندهگی، آزادی، شالودهی انقلاب اسلامی سال ۵۷ بوده؟ بد نیست اگر نامه قدیانی را در همین سایت مطالعه نماید.