سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

مجاهدین خلق و بازی دو سر باخت – حسن فرهنگی

در طول چهار دهه مجاهدین خلق اصول زندگی خود را بر مبارزه با حاکمیت ایران طراحی کرده و یک روز بدون آرزوی فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی سپری نکرده‌اند. بر این اساس آنها در روند مبارزه جان‌های بسیاری را از دست داده و صدمات زیادی را تحمل کرده و بنا به باور مذهبی – که مدام در معرض آن هستند حتی – آسیب‌ها را با جان و دل پذیرفته‌اند. باورمندان این حزب سیاسی در داخل ایران تحت سخت‌‌ترین و مخوف‌ترین شکنجه‌ها قرار گرفته – کشته شده و یا در تبعید اجباری وارد زندانی مخوف‌تر از زندان‌های ایران مانند اشرف در عراق شدند. بعد از رخداد  انقلاب ۵۷ و ایجاد شکاف به دلیل عدم توافق در توزیع قدرت مسعود رجوی رویه خود را بر مبارزه مسلحانه تغییر داده و از سال ۱۳۶۰ زبان اسلحه را وارد گفتمان سیاسی ایران کرد. حاصل تغییر گفتمان سیاسی به مبارزه مسلحانه، کشته شدن هزاران مجاهد و یا آوارگی هزاران تن دیگر بود. باری مبارزه آنها تا به امروز ادامه داشته و تنها حزب مستحکم و ساختارمندی است که با استفاده از تمامی فرصت‌ها توانسته‌اند بصورت پویا به فعالیت سیاسی خود ادامه بدهند. آنها با کشف و معرفی فعالیت‌های هسته‌ای رژیم صدمات جبران ناپذیری به بدنه سیاسی و امنیتی ایران وارد کردند. زمانی که احزاب مختلف در حال استراحت بودند این حزب تمام تمرکز خود را بر مبارزه معطوف کرده و سیتز با حاکمان ایران را به شغل تمام وقت تبدیل کردند. اگر امروز حکومت ایران در بدترین شرایط خود قرار گرفته بی‌هیچ اغراقی به دلیل نقش پررنگ سازمان مجاهدین خلق بوده است. اما پرسش این نوشته بر این استوار است که آیا این سازمان بعد از فروپاشی رژیم ایران به هدف خود دست پیدا خواهد کرد یا خیر؟ نظر نگارنده بر این است که آنها اگر تغییر رویه ندهند- بازنده اصلی این میدان خواهند شد که برای اثبات ادعای خود تنها به یک دلیل و چند ملاحظه اکتفاء می‌کنم.

صرف‌نظر از دلایل متعدد تنها یک دلیل کفایت بر شکست سازمان مجاهدین در روند مبارزاتی خود را نشان خواهد داد و آن دلیل این است – پراکندگی منبع قدرت سیاسی در داخل و خارج از ایران امکان مصادره شدن انقلاب توسط یک حزب یا گروه را منتفی می‌سازد- حال بیایید این گزاره را معنی کنیم.

رهبران سیاسی سازمان مجاهدین خلق در تصورات و باورهای سیاسی ۴۰ سال پیش  به سر برده و براین گمان هستند که اکثریت مردم ایران خواستار به قدرت رسیدن آنها بوده و در بزنگاه حادثه از مجاهدین دفاع خواهند کرد. آنها با غلو کردن بر مشروعیت، مقبولیت و محبوبیت خود امکان ائتلاف و همبستگی با گروه‌های سیاسی را از خود سلب می‌کنند. آنها بیش از واقعیت در تخیلات خود سیر کرده و حزب خود را تنها جانشین رژیم ایران قلمداد نموده و تمامی تخم‌مرغ‌های خود را در سبد پیروزی مطلق خود قرار می‌دهند که می‌توان از آن به عنوان مصادره جنبش مردمی یاد کرد. اما آیا تصور آنها چقدر به واقعیت نزدیک است؟ نظرسنجی‌های مختلف میدانی آشکار می‌سازد که واقعیت مطالباتی مردم از آرزو و خواسته آنها فرسنگ‌ها فاصله دارد. مردم رنگین‌کمان ایران، برعکس چهار دهه پیش خواسته‌های متفاوتی دارند که هر کدام از این خواسته‌ها را یک گروه سیاسی خاص نمایندگی می‌کند و خواهد کرد. جوانانی که با شعار “زن- زندگی- آزادی” به میدان آمده‌اند در هیچ شعاری خواسته‌های مجاهدین را فریاد نزده‌اند. این افراد که اکثریت جوانان ایران را تشکیل داده‌اند نه دلسپردگی به مجاهدین دارند و نه سرسپردگی به پهلوی. این‌ها به یک سیستم مترقی باورمندند و برای رسیدن بدان تا پای جان خواهند جنگید. از سوی دیگر دین‌داران و تغییرباوران که خوش دارم آنها را هنوز “اصلاح‌طلب” بنامم در بدنه سیاسی و اجتماعی نقش پررنگی داشته و طرفداران بسیاری را نمایندگی خواهند کرده و به سادگی عرصه را برای نمود مجاهدین و یا دیگر گروه‌ها باز نخواهند گذاشت. با یک نظرسنجی ساده می‌توان پی به جایگاه سیاسی و اجتماعی افرادی  همانند میرحسین موسوی برد که فردا روز فروپاشی نقش پررنگی را رقم خواهد زد. همچنین نباید فراموش کرد که بخش بزرگی از جامعه ایران سرخوردگان انقلاب ۵۷ بوده و به سلطنت باور دارند و شمارگان این افراد آنقدر بزرگ است که نمی‌توان از کنارشان بی‌تفاوت گذر کرد.  با این اوصاف مجاهدین باید درک درستی از وضعیت سیاسی ایران داشته و خود را به عنوان یک حزب تاثیرگذار و صاحب طرفدار قلمداد کنند نه بیشتر و نه کمتر! این گزاره در مورد سلطنت‌طلب‌ها و اصلاح‌طلبان داخل ایران نیز صدق می‌کند. درک این مسئله رویکرد سیاسی آنها را تغییر داده و باعث خواهد شد که به جای ایجاد شکاف و تفرقه برای فروکشیدن رژیم ایران به اتحاد حداکثری ایمان بیاورند. در نتیجه ذهن آنها برای اتحاد با دیگر گروه‌های سیاسی گشوده خواهد بود و این همبستگی مزایای بزرگی با خود به همراه خواهد داشت. نباید فراموش کرد که جمهوری اسلامی تمام تلاش خود را بر ایجاد شکاف متمرکز کرده و از اینکه مجاهدین خود را تنها منجی ایران قلمداد کنند بسیار خشنودند. چرا که همین باور آنقدر در بین اپوزیسیون اختلاف انداخته و انرژی آنها را مستهلک می‌کند که امکان مبارزه با رژیم ایران اندک اندک به حاشیه رفته و منتفی می‌گردد. اگر آنها تغییر باور داده و خود را یک حزب سیاسی موثر بازخوانی کنند در آن صورت به جای تمرکز بر مبارزه با مخالفان دیگر، با هسته مرکزی قدرت رژیم مبارزه کرده و باعث فروپاشی خواهند شد. اما فردای فروپاشی آنها نیز همانند دیگر گروه‌ها این امکان را پیدا خواهند کرد که از طریق ارائه مانفیست سیاسی و از طریق مناظره‌های تلویزیونی مردم را به حزب خود دعوت کنند و آن روز تصمیم گیر نهایی ملت خواهند بود و هر حزبی متناسب با محبوبیت و مقبولیت و وزن سیاسی صاحب قدرت خواهد شد. اما اگر مجاهدین به رویه سابق خود ادامه داده و تمرکز خود را بر سهم‌خواهی حداکثری کنند چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.

الف: پیش از فروپاشی، تفرقه‌افکنی بین مردم شکاف ایجاد خواهد کرد: کمااینکه این شکاف امروزه به خوبی قابل پیگیری است. در میان طرفداران خارج از ایران – بخصوص بین سلطنت‌طلبان و مجاهدین- تناقض و تعارض بسیاری به چشم خورده و حتی شاهد درگیری‌های پراکنده در کشورهای مختلف هستیم. این تعارض‌ها اندک اندک اصطکاک بزرگی را موجب شده و ایرانیان خارج را فرسوده کرده و تظاهرات و اعتراضات کم‌رمق شده و تاثیر خود را بر مجامع بین‌المللی از دست خواهد داد.

ب: شکاف بین مخالفین حاشیه امن رژیم ایران خواهد شد: سرگرم شدن مجاهدین با گروه‌های سیاسی دیگر باعث دور شدن آنها از هدف غایی شده و برای رژیم ایران حاشیه امنی ایجاد خواهد کرد. در حقیقت حاکمان ایران بدون اینکه حتی یک تیر شلیک کنند (حداقل برای مدتی) پیروز میدان خواهند شد. طبق این تحلیل مجاهدین و هرگروه دیگری که به ائتلاف و اتحاد باور نداشته باشد دست به خودزنی خواهند زد.

ج: مردم داخل کشور نسبت به باشندگان سیاسی خارج بی‌اعتناء و حتی بدبین خواهند شد: هرچند که بخش بزرگی از مردم داخل چشم به حمایت‌های ایرانیان خارج دارند اما مشاهده عدم بلوغ سیاسی در میان رهبران احزاب آنها را ناامید کرده و به سمت انتخاب گزینه‌های دیگر (از جمله مدارا با رژیم ایران) سوق خواهد داد. نتیجه این رفتار فقر روزافزون مردم و خودکشی دسته‌جمعی آنها خواهد شد.

د: دست حاکمیت برای کشتار مردم گشوده‌تر خواهد شد: ناامیدی جمعی که حاصل تفرقه است موجب خانه‌نشینی عده‌ بسیاری شده و در بزنگاه حادثه تنها عده اندکی بیرون خواهند آمد و حاکمیت اندک اندک هسته مقاومت را شناسایی کرده و از بین خواهد برد. البته این کار مانع فروپاشی نخواهد شد اما آن را به تعویق انداخته و روش را نیز تغییر خواهد داد. اگر امروز مبارزه مردم با شعار مترقی “زن – زندگی – آزادی” است فردا به شعار “نان” تقلیل خواهد یافت و حضور مردم آسیب‌پذیر در میدان مبارزه هم روش را تغییر خواهد داد و هم هزینه‌های انسانی را بالا خواهد برد.    

هرچند که بنده بر این باور هستم که سقوط رژیم ایران قطعی است و دلایل روانشناختی آن را در کتاب “حکومت تک نفره” اعلام کرده‌ام اما عدم توافق و اتحاد مجاهدین با دیگر گروه‌ها، ایران بعد از فروپاشی را دچار بحران خواهد کرد که به عنوان آخرین ملاحظه بدان اشاره می‌کنم.

ه: بعد از فروپاشی، جنگ‌های داخلی اتفاق خواهد افتاد: با توجه به رنگارنگی مطالبات و تنوع گروه‌های سیاسی پرطرفدار که در بالا بدان‌ها اشاره رفت، تمامیت‌خواهی سیاسی در ایران آزاد غیرممکن بوده و مجاهدین یا هر حزب تمامیت‌خواه مجبور خواهند شد که دوباره به مبارزه خود ادامه دهند. اما اینبار مبارزه با یک حکومت مستحکم و با ثبات و مستبد نخواهد بود بلکه برادرکشی در میان مردمی رخ خواهد داد که مطالبات متفاوتی نسبت به همدیگر دارند. اگر احزاب سیاسی موثر امروز نتوانند به تفاهم برسند فردای پیروزی با کسب قدرت مردمی به مبارزه مسلحانه روی خواهند آورد و هر فرد عاقلی می‌داند که این نوع مبارزه جز تجزیه و تحلیل نیروهای انسانی و ویرانی کشور هیچ دستآوردی نخواهد داشت. اما پذیرش رنگارنگی و تنوع فردای ایران را سهم همه باشندگان آن خواهد کرد و هر حزب و گروه و دسته‌ای متناسب با محبوبیت خود قدرت را جذب خواهد کرد.

با توجه به اینکه مجاهدین یکی از احزاب موثر در مبارزه با رژیم ایران است، در این مجال اندک تنها به مختصری از تاثیرات شکاف بین آنها و دیگر گروه‌ها پرداختم و غرض این بود که نشان بدهم که عدم تغییر رفتار سیاسی مجاهدین را وارد چرخه شکست دیگر خواهد کرد. امیدوارم رهبران این حزب با واقعبینی وزن سیاسی خود را درک کرده و سهم‌خواهی آنها متناسب با همین وزن باشد. اگر آنها در این برهه از زمان تحلیل واقعبینانه‌ای نداشته باشند فرد روز جز پشیمانی عایدشان نخواهد شد. چرا که فردای براندازی یا باید همانند همیشه در خارج از ایران به مبارزه خود با گروه و یا حکومت نوظهور بپردازند و یا داخل را به آشوب کشیده و برادرکشی را آغاز کنند که در هر دو حالت غیر از باخت چیزی عایدشان نخواهد شد. و صد البته مردم تحت ستم همواره ایران نیز از آسیب تصمیم اشتباه آنها در امان نخواهند بود.

حسن فرهنگی

نویسنده و روانشناس

https://akhbar-rooz.com/?p=194852 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

25 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیا
کیا
1 سال قبل

” رای اکثریت سنای آمریکا برای حمایت از یک حکومت دمکراتیک در ایران”

این سر و صدایی که مجاهدین دو روزه راه انداختن را کی میتونه توضیح دهد و تا چه اندازه واقعیت دارد و اگر واقعیت دارد چه تاًثیری در روند وقایع آینده خواهد داشت!؟

پرتو
پرتو
1 سال قبل

اقای آهی
شما بجز یک سری کلی گویی و جملات ادبی خوب چیزی دیگر نمیتوانستید بنویسید.

این جمله از درون متن است که نوشتید و البته محک خوبی است برای خود شما و سازمانی که طرفدار ان هستید.

اساسی ترین مسئله هر انقلاب در این جوامع رهبری است که خواسته ها و نیازهای متکثر را به صدا و هدف و قدرت مشترک تبدیل کند.. کار پیشگام و روشنفکر و مبارز آزادی خواه انقلابی و جریانهای پیشتاز که بسیار وسیعتر و جلوتر از توده ها به پیشرفت و شکوفایی و سعادت کشورش تعهد و توجه داشته و آگاهی رسانی وسیعی انجام داده.

بفرمایید نشون بدید که شما و سازمان شما بهتر از مجاهدین میتونید این کار را انجام دهید. این گوی و این میدان.
در ۴۴ سال قبل که چیزی از شما ندیدیم. در جریان این ۶ ماه انقلاب هم که باز ناپدید بودید. شاید در ۴۰ سال اینده کاری انجام بدید که خودتون بتونید بهش افتخار کنید وگرنه بقیه اش حرفهای تو خالی است.

خوش بود گر مَحَکِ تجربه آید به میان
تا سِیَه روی شود هر که در او غَش باشد

یک خواننده
یک خواننده
1 سال قبل
پاسخ به  پرتو

کاری به مشکل شما و آن دیگری با یکدیگر ندارم ولی اگر رهبری به سوی نابودی ایران از طریق تقرب به صدام و بعد تر تقرب به بوش جونیور و حالا هم سرسپردگی به امثال جولیانی و بولتون و پمپئو و سیا را بتوان مبارزه با رژیم دانست خوشا به حال کسانی که از این نوع رهبری ها ناتوان بوده اند و کاری نکرده اند.

پرتو
پرتو
1 سال قبل
پاسخ به  یک خواننده

هر انچه گویی هستم ، هر انچه گویی هستی؟
شما یک گزارش در رابطه با رهبری خودتون و سازمانی که طرفدار ان هستید به مردم بدید. تا ما هم شاید با روشهای درست مبارزه که شما سنگ انرا به سینه میزنید اشنا بشویم.

علی آهی
1 سال قبل

انقلاب مسئله مشترک اکثریت مردم خسران دیده ازیک قدرت یا حکومت مستقر است .. اقدام خصوصی چند حزب و سازمان و گروه و دسته و کیش و خویش و قوم و جریان و نحله و ووو پراکنده و غیرمتحد و غیرهمسو نیست .. یک حرکت جمعی و فراگیر نتیجه سالها جنون و جنایت نظام مستقر و در تقابل و رویارویی با حق جمعی در معنای وسیع انسانی است . در مقابل استبداد، بی عدالتی ،فساد جنایت و کلآ انحراف و حکمرانی غلط با انباشت مطالبات و حقوق پایمال شده اکثریت تصمیم جمعی به تغییر میگیرد … در کشورهایی که احزاب و سندیکاها و سازمانهای نیرومند متشکل اقتصادی ، صنفی ، سیاسی اجتماعی فرهنگی با منشورها و هدف های مشخص بسته به موجودیت شان شکل نگرفته . اساسی ترین مسئله هر انقلاب در این جوامع رهبری است که خواسته ها و نیازهای متکثر را به صدا و هدف و قدرت مشترک تبدیل کند.. کار پیشگام و روشنفکر و مبارز آزادی خواه انقلابی و جریانهای پیشتاز که بسیار وسیعتر و جلوتر از توده ها به پیشرفت و شکوفایی و سعادت کشورش تعهد و توجه داشته و آگاهی رسانی وسیعی انجام داده و تلفات و سختیهای زیادی را برای مسئولیت پذیری و آگاهی رسانی و عشق و تعهد اش متقبل شده این نیست که پس از شکل گیری رهبری و به پیروزی رساندن انقلاب ! به نقد رهبری بنشیند و نقطه سر خط و سرانجام رحمت به مرده شور اولی!!!؟؟؟ از ورق زدن قباله های کهنه جز ضعف و خطا بیرون نمیزند که بوی گندش حی و حاضر است … ولی یک جریان مذهبی که در همیشه تاریخیش از زمان ورود جز خفت و تجاوز و شکست و غارت و جنایت و بربریت و توحش و کثافت و چرک و لجن از آن بهره ای به مردم و کشور نرسیده °!؟ پس از اینکه سقف کل کشور از آن به سرمان فرود آمده با جهل و لج داعیه باز هم اسلام که بوی کپک و تعفن و چرک و خون و نجاست میدهد را با کلمه های بیگناه انقلابی جلوه دهد و با نخ نما ترین شیوه هائی که گاه شنیدنش موجب تهوع و سرگیجه اکثریت مطلق پس از اینهمه هستی سوزی و زیان میشود باز ادعای رهبری پیشرفت کند!!! این فضاحت و بیشرمی فقط میتواند در ایران عزیز صورت بگیرد که جریانی با اینهمه چراغ به بیراهه برود و مشاعیر خود را به عقل و عرف و تجربه و زندگی‌ببندد و همچنان زور بزند ..بماند انحراف و اشتباه توسل به صدام و فروغ و صد زخم بیدرمان دیگر ناشی نادانی و اشتباه گذشته…مجاهدین در هر شکلش فقط یک اهانت آشکار به تمدن و انسان ایرانی است..

ساتراپ آذربرزین
ساتراپ آذربرزین
1 سال قبل

آقای ناصر دریا دل عزیز
نه ! راه باز نبود . همانطور که خمینی قدرت مطلقه ولی فقیه را می خواست ، آقای مسعود رجوی هم قدرت را برای خود و همانطور کامل و تمام می خواست . مباحث درونی شورا کاملا مشخص می کند. البته استراتژی سرنگونی اینبار بر بنایی استوار شده که سازمان مجاهدین نمی پسندد . شما یادتان هست که آقای رجوی روی تخته سپید دو موضوع را نوشت : اول قیام مردمی و انقلاب خودجوش
دوم : جنگ مسلحانه به رهبری ما !
از حاضران خواست نظر بدهند و در نهایت گفت : ( نقل به مضمون ) انقلاب خود جوش به درد ما نمی خورد چون ما نقش رهبری آنرا نخواهیم داشت .
به این معنی که : حتی اگر رژیم سرنگون شود و ما ( آقای رجوی ) رهبری آنرا بدست نداشته باشد ، انقلاب نیست . البته من مخالفتی ندارم ، اگر زنده هستند ، خب بشوند رهبر ولی مردمی که من می بینم آرزوی زندگی در جامعه آرمانی ( اشرف یک و دو و هزار و آلبانی ) را ندارد . جامعه ایران مانند کامبوج مقاومت خواهد کرد و آقای رجوی قدرت اجرای چنین برنامه برای جامعه آرمانی اش را نخواهد داشت . فراموش هم نکنیم که آقای رجوی برای یک تغییر ساختار سازمانی دو هزار نفره نتوانست بدون سرکوب و حذف فیزیکی و شکنجه موفق شود .
حالا سوال اینجاست که شخص شما ( هر کس یک رای دارد ) حاضر هستید چنین آزموده را برای ملت ایران طلب کنید ؟
من برای خودم و خانواده چنین آرزویی ندارم چه رسد به اینکه از چنین هدفی دفاع کنم ، همانطور که نکردم . نوشتم و تکرار می کنم : ملت ایران از حقایق بسیاری مطلع هستند که ظاهرا الیته فرهنگی و سیاسی یا بیخبر هستند و یا سر خود را زیر برف کرده اند .
فراموش هم نکنید هر گروه سیاسی برای آرمانهای خود می جنگد ، بله مجاهدین تلاش بسیاری کردند و این تلاش غیر قابل نادیده گرفته شدن است و حق هم دارند به دنبال آرمان خود باشند ولی این حق برای دیگران هم وجود دارد و مجاهدین در شورا ثابت کردند که هر کس نظر دیگری دارد باید حذف شود . سوال موجه اینست که چند درصد مردم ایران حذف خواهند شد اگر آنطور که آقای رجوی قول داده : نشست های دیگ و حوض را در جوادیه و نازی آباد اجرا خواهم کرد ، را نپذیرند ؟
شما به عنوان یک چپ یا راست یا هر نحله فکری اگر حاضر به قبول هستید ، کاملا آزادید همین الان به آلبانی بروید ، لطف کنید گزارش موفقیت و رضایت خود را هم برای ما بی تجربه ها ارسال کنید ، خوشحال می شویم .
با سپاس از توجه .

منتقد
منتقد
1 سال قبل

بشکند دستی که خیانت به قلم میکند!
آنچرا که ازین مقاله میشود تفهیم کرد تحریف تاریخ آغاز مبارزات مسلحانه طبق اسناد موجود غیر قابل انکار یا فتوای خمینی در کشتار هواداران مجاهدین در پیگرد طول و عرض مبارزات دیپلماسی قبل از جنگ تحمیلی که با تحمل یک سال بعد از تحدید خمینی بطول انجامید، آزادیخواهان در روشنگری به صفت ذات ارتجاع آخوندیسم الزام افشای بلادرنگ آنها بوده است مشی مبارزه قهرآمیز با انتشار بیانیه ای تحت دفاع از خود بطور گسترده منتشر شد که
از تیتر مقاله که چه عرض و گله ای باید داشت که میتوان محتوا را براحتی دریافت که با تملق و کنایه از یکطرف و خنجر از روی دگر و سنگ از زمین هوا بر سر مجاهدین کوبیدن و برای خالی نبودن عریضه نام آنرا مقاله گذاشتید که شاید جایی در ذهن چرکین آفتابه بدستان و شاید سهمی در جناح منتقدین بلاتکلیف بیعمل پیدا شود. از کوزه همان تراود که درون اوست و مشت “مقاله” نمونه خروار ضدیت کور است !
کاری به نوع دروغ و تحریف تاریخ که خود توهینی به شعور مردم و تحدیدی برای عامه و خاص است در اینجا اشاره ای ندارم، “وقتی وجدان با قلم شکسته میشود” انتظاری نیست .
.
گله مندم از تحریر و نشر دست نوشته هایست که با بازی با جملات و کلمات تقلا برای تحمیل نظرات شخصی با عناوینی توهم ساز به عینیات داشته و دارند. که صدای پای بازیگران نوشتاری با ابزار شارلاتانیزم و دروغ و دونگ ریسمون میبافند.
.
محتوای هر مقاله ای آغازی و پایانی و یک جمع بندی در مسیر هدفی مشخص دارد که بطور شفاف ذهن آدمی را از توهمات و حصار ذهنگرایی دور کند،
این مطلب را تنها در رابطه با همان چند خط اول مقاله نوشتم. اینرا هم عرض میکنم که ” هنر راهبه ایست که با مردمانش بیدار باشد” این تیتر یکی از نوشته هایست که رابطه عجیم و ناگسسته با وظایف هنرمند نسبت به تاریخ و جامعه اش دارد ” پیام قلم چیست؟ ” خیانت به تاریخ ، خودبینی مفرد؟ یا برسی پدیده هایی مفهومی ؟ برسی عقلانی، نقد و انتقاد و راه حل برای رشد تکاملی رو بجلو؟
هدف چیست ؟
منافع فردی یا جمعیست؟ اتحاد در حول و حوش ائتلاف برای آزادی و دمکراسی و سکولاریزم، معرفت “شناحت” علم و دانش و برخورد با پدیدههای دور و نزدیک؟ تایین نزدیکترین مسیر برای رسیدن به هدفی مشترک که منافع مردم را تداعی و عملی میکند؟ یا دکان نانوایی و حلوا حلوا کردن و دهن پر کردن و چای و شیرینی و محفل نشینی؟
اگر دشمن دجاله واپسگرای ضد علم و ضد عقلگرایی و زن ستیز جنایتکار رژیم ملایان که برای عام و خاص بوضوح روشن است، پس این روزه گرفتنهای شکدار برای چیست؟ این نوع توهم سازیها برای چیست؟ آیا برای نیروهایی که چپ مارکسیست واقعی هستند ضرورت تاریخ ایجاب نمیکند که در مقابل توطعه ملموس شیخ و شاه که با کمک مماشات غرب آشکارا آگاه و افشاء شده بایستند که واقع ضرورت تصریح ائتلاف نیروهای مولده در جبهه خلق را بطور شفاف در یک جبهه مشترک برای سرنگونی رژیم ملایان اقدامی فوری و بایدی است الزامی بدانند!
باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز، این گوی و این میدان، آن زن و مرد عمل و دلسوز و نگران آزادی و دمکراسی برای آینده ایرانند باید از انحراف و توهم سازی و دروغ و تحریف بطور جد جلوگیری و پرهیز وارد میدان عمل بشوند.

حسن
حسن
1 سال قبل
پاسخ به  منتقد

مطلب نسبتا طولانی بود اما در آن جز آه و ناله و شماتت چیزی مشاهده نشد. شما حتی به یک مورد از مقاله نقد وارد نکردید. فارغ از مظلوم نمایی بفرمایید کجا تحریف تاریخ صورت گرفته و با کدام بند از مقاله مخالف هستید

ناصر دریادل
ناصر دریادل
1 سال قبل

بی شک مطلوبترین آدم‌ها برای  رژیم  کسانی هستند که فاقد استراتژی مشخص  برای  سرنگونی  هستند،هر چه این آدم‌ها  پر حرف تر، معمولی تر ،تنهاتر ،غیر متشکل و بی عمل تر باشند،  طبیعتا برای آنها مطلوب تر هستند !

 رژیم اخوندی به خوبی  این افراد و جریانات را آنالیز میکند ، ومی بیند که این گونه آدم‌ها  ،دانش سیاسی  خود را  تنها در چنبره ایی از الفاظ بی پایانمدام دوره میکنند بدون آنکه  زمین از گام های آنها اندکی به خود بلرزد و یا برگی را برگی بیافزاید. نظاره گرانی که فرو رفتن میهن را می بینند و حتا توانشنیدن این حرف لنین را در کتاب «بیماری کودکی چپ روی در کمونیست » را ندارند :« پیروزی بر دشمن نیرومند تر از خود فقط در صورتی ممکن استکه به منتهی درجه نیرو به کار برده شود.و از هر شکافی در میان دشمنان هر قدر هم کوچک باشد و از هر گونه تضاد منافع بین بورژوازی « ارتجاع » و‌کشورهای دیگر و بین بورژوازی « ارتجاع» و گروهای دیگر  در داخل کشور و یا کشورهای دیگر استفاده کند . و چه خوب لنین در مورد سازش قراردادبرست  پاسخ این گونه آدم ها ی کوته بین را از قبل داده است :« انها صلح برست را سازشی با امپریالیستها میپنداشتند که گویا از نظر اصولی غیرمجازو برای حزب پرولتاریای انقلابی زیانبخش است.» و البته لنین دقیقا بعد از این جمله با مثالی ساده و عامه فهم جواب آنها را داده است. حالا کجا هستندآن نیروی سیاسی چپ که لنین فریاد بر داشته بود که اگر کسی این مطلب را نفهمیده باشد بویی از مارکسیسم نبرده است! فکر میکنید چرا مارکسیستهااغلب به مستقل بودن خود بیشتر افتخار میکنند تا به اینکه در حزبی و یا سازمانی گرد هم بیایند؟؟؟  

چون آن وقت باید به میدان و خیابان بیایند و با هزاران تضاد بی شمار در خیابان گلاویز شوند و از دل همه این رویدادها سالم و زنده و پویا بیرون بیایند! آیا از خودتان پرسیده اید که چرا به جای ایجاد یک حزب جنگنده در عرصه اجتماع  که توانایی اش را ندارید گاها هم سو با راست ارتجاعی سنگ به پاییگانه نیروی رزمنده در برابر این ارتجاع مهیب میزنید؟ و امروز  که یکی دو نفر پیدا می شوند تا کمی از بی عملی سال‌های گذشته خود را جبران کنند وسعی میکنند نگاه شان را تنها کمی تغییر دهند  مورد غضب قرار میگیرند و بدون هیچ شرمی میگوید :« سوم : مسعود رجوی با شخص خمینی بر سرولایت فقیه مشکل پیدا کرد ، رجوی می خواست رهبر و ولی فقیه باشد که خمینی گفته بود : پسرک می خواهد رهبر باشد .» 

اینگونه افراد که تنها هنرشان در چهل و اندی سال گذشته به جز هیچ ،هیچ نبوده است ، این گونه با راست پهلوی همنوایی میکند او حتا نمیداند که بحثاگر بر قدرت بود که راه هموار بود .کافی بود که شرافت انسانی رابویید و کنار گذاشت! اما نه، او نمیخواهد بداند.و تلاشی وافر برای ندانستن حقیقتدارد.

جریان و سازمانی که هر روز  رژیم ،شعار مرگش را سر میدهد و توطئه پشت توطئه برای نابودیش طرح و برنامه میریزند! 

ناصر دریادل

علی
علی
1 سال قبل

درسته

ساتراپ آذربرزین
ساتراپ آذربرزین
1 سال قبل

البته که مجاهدین داخل کشور هوادارانی دارند اما چند نکته را هم در نظر داشته باشید :
هواداران مجاهدین در داخل کشور در سنینی هستند که فقط می توانند پای صندوق رای بروند ، اینکه به قول آنها شورشیان داخل اگر کاری می کنند ، حتما هوادار سازمان نیستند .
دوم : مقایسه تغییر رهبری زنان در جامعه ایران با تغییر و انتقال رهبری به زنان در سازمان نکته بسیار حساسی است که از دید مردم ایران پنهان نمانده است ، در سازمان انتقال قدرت با حذف فیزیکی و سرکوب انجام ، در جامعه ایران این انتقال و پذیرش رهبری زنان در انقلاب زن زندگی ، آزادی به شکل یک حرکت و رشد اجتماعی انجام شد . تفاوت مهم آن : در سازمان از بالا و با سرکوب و حذف فیزیکی ، در جامعه از بطن جامعه و قربانیان آن به دست رژیم بودند نه از درون صفوف مردم .
سوم : مسعود رجوی با شخص خمینی بر سر ولایت فقیه مشکل پیدا کرد ، رجوی می خواست رهبر و ولی فقیه باشد که خمینی گفته بود : پسرک می خواهد رهبر باشد . این برای مسلمانها می تواند موضوع قابل توجه باشد ، ولی برای عموم جامعه که از اسلام گذر کرده اکنون فقط یک جوک شده است .
چهارم : مسعود رجوی بعد از حنیف نژاد که پایه گذار سازمان بود ، در جریان انشعاب و مارکسیست شدن آن دسته از مجاهدین واقعا مجاهدین را حفظ و به نوعی نگرش جدیدی را وضع کرد ، مریم رجوی تنها وارث یک سازمان پس از دوران اعدام مردسالاری در سازمان است ، بله اعدام و نه رشد لازمه تکامل . به معنای دیگر هنوز وقتی پای مسائل جدی می رسد ، مسعود رجوی یا به اسم مسعود رجوی اطلاعیه داده می شود ، بهترین نشانه اینکه مریم رجوی محلی از اعراب ندارد .
اما شورای ملی مقاومت : آنزمان که شورا می توانست در دهه نود واقعا به جذب حداقل نیروها و افراد مستقل سیاسی بپردازد ، معلوم شد ، مسعود رجوی انتخاب می کند ، چند نفر میروند و به فرد میگویند : اجازه داری درخواست عضویت دهی !!!! با استفاده از حضور افراد منفرد مانند دکتر قصیم ، هزار خانی ، متین دفتری و دیگران ، با قدرت تمام افراد عضو سازمان را به شورا سرازیر کرد که مشخص است هنگام رای گیری چگونه در مقابل رهبر ایدیولوژیک خود موضع می گیرند .
اینها بخشی از مواردی است که از چشم مردم ایران پنهان نمانده است .
متاسفانه بخش روشنفکر ( که امیدواریم باشند ) فکر می کنند ملت ایران به علت دوری از مسائل بیخبر هستند که اینطور نیست ، ملت ایران می داند چه کسانی حتی یک روز در عمر هفتاد ساله خود کارگری نکردند و روز مزد نبودند ، می دانند رهبری یک نفره چیست ، می دانند همکاری و دادن اطلاعات نیروهای در جنگ به دشمن یعنی چه چون بچه هایشان کشته شدند و این ربطی به خمینی و صدام ندارد ، هر دو را دشمن میدانند و خیلی موارد دیگر .
با سپاس از توجه همه .

گربه شد عابد و مسلمانا
گربه شد عابد و مسلمانا
1 سال قبل

جناب نویسنده چند نکته نادرست را ضمن نوشته خود به خورد خواننده می دهد. یکی این که گویا مجاهدین خیلی رژیم را تضعیف کرده اند حال آن که به جز ترور های اولیه سال شصت و کمی هم شصت و یک که آن هم به تقویت رژیم انجامید و باعث سرکوب وسیع نیرو های مترقی شد خبری از تضعیف رژیم نبود و خبر از تقویت رژیم و تضعیف نیرو های مترقی مبارز وآچمز کردن مبارزه بود!
شرکت در جنگ صدام و خمینی به نفع صدام هم اسمش مبارزه با جنگ طلبی نیست و شرم آور است.

آیا نویسنده واقعاً معتقد است که اسراییل به اطلاعات اتمی رژیم دسترسی نداشته است تا آن را به اطلاع جهانیان برساند و مجاهدین بودند که آن اطلاعات را داشتند؟
اسراییل ترجیح داده بود که خودش را در پشت صحنه نگاه دارد و اطلاعات را از قول چلبی ها منتشر کند. یک تاکتیک کاملا شناخته شده و هدفمند!

جناب نویسنده که بنده جسارت نمی کنم که بدون شناختن ایشان اتهام مجاهد با چراغ خاموش را به ایشان بزنم دقیقا خط چند هفته اخیر مجاهدین را پیش می برند که چون خودشان را در مقایسه با طرفداران پهلوی خیلی ضعیف و عقب مانده می بینند به فکر فریب دادن چپ و احزاب کردی افتاده اند و در عین دشمنی خونی با چپ و حزب قاسملو خیال می کنند که می توانند سر چپ ها و کرد ها کلاه بگذارند و با کمک آن ها اول رضا پهلوی را بزنند و بعد هم خدمت خود آن ها برسند. حتی امروز دیدم که چیزی را علیه رضا پهلوی و هوادارانش از «کار آنلاین» دربالای صفحه اول سایتشان گذاشته اند! کار انلاین را این ها دشمن خونی خود می دانند و همیشه از آن و چند سازمان چپ به عنوان جبه متحد ارتجاع نام می بردند.

مسعود جان عوض نشده است اما چون بی پرنسیپ است می تواند وارد این بازی شود تا بتواند بعد از گذراندن خر وامانده خود از پل چنان درسی به چپ ساده لوح و کرد ساده لوحی که ممکن است فریبش را بخورند بدهد که هاج و واج بمانند و به خودشان بگویند که تقصیر ماست که نفهمیدیم این دشمن چرا یکمرتبه دوست شده بود و چه در سر داشت!
گربه شد عابد و مسلمانا!

خودم
خودم
1 سال قبل

شما از این که هواداران مجاهدین هی اینجا می آیند و هی تند و تند و روزی چندین بار به کامنت های همدیگر رأی مثبت و به کامنت های منتقدان رأی منفی می دهند، در کار نوشتن وفرستادن این مقاله به اخبار روزدر چنین شرایطی و درست در انطباق با خط جدید و ریاکاری نوین جناب رهبر عقیدتی متوجه چیزی و حساب و کتابی نمی شوید؟

خوبی مجاهدین همین است که کار آدم را راحت می کنند!
به نوشتنشان دقت کنید. همه طوری می نویسند که گویی خواننده ای بی طرف هستند که تصادفاً این مقاله را دیده اند و نسبت به آن نظری مثبت پیدا کرده اند و تا حدی آن را منصفانه و خوب یافته اند و تصادفاً یک کامنت هم گذاشته اند!

ناصر دریادل
ناصر دریادل
1 سال قبل

جمهوری اسلامی برای ماندگاری جبهه های مختلف باز میکند، در نگاه اول شاید فکر کنید تضاد بین سلطنت طلبان و مجاهدین است ، حال آنکه تنها با کمی نگاه به جریان راهبری رضا پهلوی نگاه کنیم ( از حضور پر قدرت سوزان ملونی و نایاک از جرج تاون تا مونیخ از مونیخ تا بروکسل هر جا که رضا پهلوی و تیمش حضور داشته مسئله اولشان مجاهدین بوده و نه رژیم،،، رژیم از سالها قبل با حضور اصلاح طلبان حکومتی در جریان راست ،خود را برای یک همچو روز هایی آماده کرده است. این متاسفانه جریان چپ است که درک صحیحی از شرایط امروز قیام و جایگاه خودش و نهایتا آینده میهن ندارد. جریان چپ از همه طیفش اگر امروز انتخاب خود را نکند ،فردا حداقل برای یک دوره دیگر ،دیر است.

mostafa
mostafa
1 سال قبل

نوشته نسبتن منطقی بود. ولی مشکل مجاهدین با حکومت اسلامی تقسیم قدرت نبود مشکل این بود که خمینی اصول ولایت فقیه را زور چپان کرد که آنها مخالف بودند ابتدا احتمال اصلاح را میدادند و تا سال ۶۰ اصلا ح طلب بودند . و در ۳۰ خرداد ۶۰ چون مجاهدین خلق به حکومت توهم داشتند نتوانستند وحشیگری خمینی را پیشبینی کنند و در این روز سرکوب شدند. تا این روز بسیاری از احزاب مانند جبهه ملی, سازمان چریک های فدای خلق (اقلیت ) که با پیکار ۱۱ اردیبهشت قرار بود راهپیمایی برگزار کنند به علت خفقان میسر نشد . تبعید و کشتار ربطی به مجاهدین و مشی آنها نداشت. زیرا بقیه گروها هم بی نصیب نماندند. از جمله سعیدی سیرجانی , فروهر , … وحشیگری در ذات این نظام بود و هست و خواهد بود. نشستن با پومپئو , بولتن و… هم برای تنگ تر کردن میدان برای حکومت اسلامی است و جنایت نیست.   

پرتو
پرتو
1 سال قبل

جای خوشحالی است که در این پنج ماه قیام بلاخره بخشی از نیروهای روشنفکر اپوزیسیون به این واقعیت پی بردند که مجاهدین یکی از سازمانهای اصلی اپوزیسیون هستند که نه میتوان انها را نادیده گرفت و نه میتوان انها را دور زد. از اینرو بخشی از نیروهای جمهوری خواه که به معنی واقعی کلمه خواستار سرنگونی حاکمیت کنونی هستند میبایستی در مورد نوع ارتباط خودشان با مجاهدین یک بازنگری جدی انجام دهند.

Sam
Sam
1 سال قبل

همکاری مجاهدین با صدام و همصدایی با منفورترین چهره های سیاسی بین المللی، امثال جان بولتن، جولیانی، تد کروز، سناتور مک کین، مایک پنس، ایروین کاتلر و انواع اقسام صهیونیست ها و همه دشمنان میهنمان را هیچگاه نباید ا از نظر دور داشت.
مجاهدین برای رسیدن به هدفشان با هر شیطانی حاضرند داخل جوال شوند، و بخاطر همین عناصری به مراتب خطرناک تر از آخوندهای حاکم می‌باشند.
هرچند نوسنده مقاله خواسته بگوید که ” انشالله گربه است”

حسن فرهنگی
حسن فرهنگی
1 سال قبل
پاسخ به  Sam

بنده نخواستم بگویم «انشاالله گربه است» بلکه واقع بینانه سازمان مجاهدین را یک گروه نسبتا پرطرفدار دیدم. بعد از فروپاشی رژیم آنها می توانند به اندازه جنایاتی که مرتکب شده اند بازخواست شوند. شاید بتوانند از خود دفاع کنند. بحث من اکنون است که بدون اتحاد بازندگی آنها حتمی است. و این باخت آسیب به روند دموکراتیزه شدن درون کشور هم خواهد زد.

باقر
باقر
1 سال قبل
پاسخ به  حسن فرهنگی

اقداماتی که انجام داده اند . نه جنایاتی که انجام داده اند . همیشه اصل بر برائت است مگر این که در دادگاه با وکیل مدافع و ادله و شواهد و ….. خلاف آن ثابت شود .

Kourosh
Kourosh
1 سال قبل

درود و سپاس از این نوشتار ارزشمند،
متأسفانه اپوزیسیون ما ، بدون استثنا، از چپ و راست و مذهبی و غیر مذهبی و ملی و… جمهوری خواه و پادشاهی خواه و…. تا به حال رفتاری بسیار “جهان سومی” داشته است و هر کدام ساز خودش را زده است و خود را بهترین میداند.
با دوست مجاهدی بحثی میکردم، گفتم، عدم اتحاد اپوزیسیون برای مبارزه با حکومت جنایتکار اسلامی، بزرگترین خطا و خیانت اپوزیسیون و راز بقای حکومت جنایتکار اسلامی میباشد. او گفت ، ما شورای ملی مقاومت را تشکیل دادیم و از همه خواستیم که بیایند و در این شورا با هم متحد شویم، اما دیگر گروه ها مقصرند که نیامدند.
گفتم، خوب شما پیشنهادی دادید که با شکست مواجه شده است، پس باید راه های دیگری را برای اتحاد جستجو کرد….البته، او نپذیرفت و به قول معروف، از نظر او مرغ فقط یک پا داشت، آن هم پای مجاهد!
امیدوارم که اپوزیسیون ایرانی ، کمی از دموکراسی جهان آزاد و دموکرات درس بگیرد تا بتوانیم با اتحاد و مبارزه ای فرا گروهی و ملی حکومت جنایتکار اسلامی را سرنگون کنیم.
به امید آن‌روز

کیا
کیا
1 سال قبل

گزینه زنی های نسبتا خوب ولی نه کامل!
فرض کنیم حاکمیت فعلی عقب نشینی نکند و در مرور زمان ضعیف تر شود ولی ماشین سرکوب را در دست وکنترل داشته باشد و موقعیت تجزیه کشور را فراهم کند و در ضعف کامل عقب نشینی در برابر جریانات پارتیزانی به آن تحمیل شود مسلما جریان کرد ها توانایی دفاع از خود را باز می‌یابند و منطقه خود را آزاد می‌کنند ولی توانایی آزاد کردن تمام ایران را ندارند!
در این موقعیت جریانی مانند مجاهدین یا همنوع آن در مناطق دیگر گشور شانس خود نمایی خواهند داشت وسیر تحولات مسیری را طی خواهد کرد که در این نوشتار مورد توجه قرار نگرفته است!
گزینه های دیگری هم محتمل است که باشرایط و تحولات آینده بستگی دارد ،که به مطلب فوق ارتباط ندارد و از آن گذر میکنم.

حسن فرهنگی
حسن فرهنگی
1 سال قبل
پاسخ به  کیا

بله بنده با لحاظ ملاحظات شما این مقاله را نوشته ام و آرزو می کنم که رژیم جنگ های داخلی را به مردم تحمیل نکند. اما پرسش های زیادی در مورد نوشته شما مطرح می شود. گیرم که رژیم با سرسختی جنگ داخلی را تحمیل کرد. اینجا چندین پرسش مطرح می شود. ۱- آیا اتحاد مجاهدین با دیگر گروه ها باعث تضعیف جمهوری اسلامی نمی شود تا مجبور به عقب نشینی شود و هزینه بیشتری بر دست مردم نگذارد و جنگ را گزینه بهتری نبیند؟ ۲- آیا هدف مجاهدین کلنگی کردن کشور است و تا به هر طریقی که شده حاکمیت ایران را به دست بیاورند. ۳- آیا اگر رژیم ایران باعث برادرکشی شود تنها مجاهدین در میدان خواهند بود یا هسته های مقاومت متعددی در داخل شکل خواهد گرفت؟ (که به باور من احتمال دومی امکانپذیرتر است و گروه های مختلف به جنگ های پارتیزانی روی خواهند آورد. ۴- آیا ایران کلنگی و مخروبه به دست مجاهدین خواهد افتاد یا هنوز احزاب دیگر برای سهم خواهی خواهند جنگید؟
پاسخ به تمامی پرسش های بالا نشان می دهد که مجاهدین برای سهم داشتن به اندازه محبوبیت خود باید سمت اتحاد برود وگرنه بازنده اصلی این مبارزه خواهد بود.

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  حسن فرهنگی

خوب می‌توانیم گزینه زنی را مانند دایره شیطانی ادامه بدهیم که قصد ما مسلما نیست.
اما در بوجود آمدن گزینه بالا مقصر اصلی و مسبب آن حاکمیت فعلی است که دست بالا را دارد و مسئول است.
سؤالات حالات مطرح شده از طرف شما همه می‌توانند یک گزینه باشند و وزنی در خور خود دارند.

حسن فرهنگی
حسن فرهنگی
1 سال قبل
پاسخ به  کیا

البته مقصر اصلی وضعیت حاکمیت است. من از منظر سیاسی وضعیت مجاهدین خلق و آسیبی که از حاکمیت دیده را در کتاب «حکومت تک نفره» نوشته ام که اگر مشتاق باشید می توانید مطالعه کنید.
حکومت تک نفره – Payhip

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  حسن فرهنگی

با تشکر
مجاهدین هم به حاکمیت آسیب رسانده اند و هم آسیب خورده اند موضوع روشنی است اما خط دمکراتیکی که مجاهدین تعریف می کنند ساده قابل هظم و باور نیست ،چون انحصار طلبی اشان کاملا شفاف و آشکار است ، بهتر است برای این مشکل راه حلی بجویند ، در غیر اینصورت ، هرآنچه که فرموده اید ، بازی دو سر باز را رقم خواهند زد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


25
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x