جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

“منشور مهسا”ی سلطنت طلبان: نقد یا نفی؟ – شهاب برهان

بنا نداشتم در بارۀ “منشورهمبستگی و سازماندهی برای آزادی (مهسا) ” (رضا پهلوی و پنج حواری) چیزی بنویسم. تنها به طنز و تحقیر و بیزاری، در فیسبوک ام نوشتم: “اگر این ها منشور در آورده اند من هم  شور اش را در می آرم: از هرچه زن و هرچه زندگی و از هرچه آزادی است متنفرم! “

دوستی در کامنتی بر پست فیسبوکی من پرسید:
“شهاب جان اینها اجازه ندارند منشور بدهند یا منشور ایراد دارد؟ اگر دومی است ایراد آن کجاست؟ نمی شود که هرگاه سناریو طبق نظر و انتظار ما پیش نرفت شورش را در آوریم! “

پاسخ دادم:

“من نه وکیل مدافع حقوقی این جماعت هستم و نه منتقد منشورشان. منتقد منشورشان بگذار کسانی باشند که انتظاری از آن ها دارند. من نافی موجودیت سیاسی این باند ضدانقلابی هستم که با شعار “زن زندگی آزادی”، برای بازگشت سلطنت زیر پرچم ساواک و با تکیه بر سرنوشت سازی امپریالیستی پا اندازی می کند. همین و تمام.”

***

حالا که به اینجا رسید، بگذار با تکرار این که کار من نه نقد این “منشور مهسا” بلکه نفی موجودیت سیاسی این باند ضدانقلابی است که با شعار “زن زندگی آزادی”، برای بازگشت سلطنت زیر پرچم ساواک و با تکیه بر سرنوشت سازی امپریالیستی پا اندازی می کند، چند جمله ای هم اضافه کنم. بگذار رقبایشان به کم و کاست ها و نقاط مثبت و منفی “منشور مهسا” بپردازند. بگذار آن هائی که اساساً برای چنین باندی حقی سیاسی و دموکراتیک و جایگاه و مشروعیتی در رقابت آلترناتیوها قائل اند، به نقدِ “منشور”شان و به قیاس آن با منشورهای دیگر بپردازند، یا اثرات اتحادی و انشعابی اش را رصد کنند. من اینکاره نبوده ام و نیستم. حکایتی هست که جزئیات آن را به خاطر ندارم شاید ناصرالدین شاه بوده که دیوان اشعار آبکی اش را به شاعری می دهد تا بخواند و نظر بدهد. وقتی از او می پرسد اگر در جائی عیب و ایرادی دیدی نشان بده؛ او انگشت بر روی کل دیوان می گذارد! من انگشت نه بر روی “منشور مهسا” که بر موجودیت این باند پاانداز سلطنت و امپریالیسم می گذارم و به شازده پهلوی می گویم: “ابلها مردا! عدوی تو نیستم،  من انکار تو ام!”.

به چند نکتۀ رسواگرِ شیادی ضدانقلابی در این “منشور مهسا” اشاره و بسنده می کنم:

  • امضای رضا پهلوی به تنهائی گویای همه چیز و کافیست. این آدم أصلا چکاره است؟ چرا دور او جمع شده اند؟ جز وارث و مدعی سلطنت واژگون شده بودن چه امتیاز و ویژگی در این شخص هست که یک جریان سیاسی بر محور او شکل بگیرد؟ هیکل او دُمِ خروسِ قسم حضرت عباسی است که خوداش و همدستان اش می خورند که شکل حکومت آتی را مسکوت می گذارند. این منشور در یک کلام، منشور بازگشت سلطنت شازده رضا با حمایت امپریالیستی است.
  • از “گسستن زنجیر ستم، تبعیض و استبداد” می گویند و حیرتا که حلقۀ اول این زنجیر، از انقلاب ۵۷ بافته می شود!
  • می گویند “همه‌ی ما که زخمی از جمهوری اسلامی بر جان و تن خود داریم” …شما زخمی؟؟  صد البته تصادفا به زخمی های ستمشاهی اشاره ای نیست. لابد خبط تایپی بوده وگرنه عمد تاریخی در کار نیست!
  • دعوت از دولت های غربی برای منزوی کردن جمهوری اسلامی و اخراج سفرای آن و برای حمایت از این منشور و سازماندهیِ پس از آن (یعنی حمایت از این باند ضدانقلابی بعنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی و کمک به سازماندهی آن). البته این “تاثیرگذاریِ این دولت‌ها باید به نحوی صورت بپذیرد که آن‌ها حق دخالت در امور داخلی و تصمیمات مردم ایران را نداشته باشند“!! همانند تأثیرگذاری های کودتاهای سوم اسفند و ۲۸ مرداد که به نحوی صورت گرفتند که دخالتی در امور داخلی ایران نداشته باشند!
  • باورهای مشترک شش امضا کننده را “باورهای مشترک نیروهای خواهان تغییر نظام جمهوری اسلامی برای رسیدن به ایران دموکراتیک حکمرانی دموکراتیک جا زده اند.و اما فقط یکی دو نمونه از این باورهای مشترک شان:
  • ·       ” باید همه‌ی شهروندان از هر باور و قوم و جنسیت و گرایش جنسی در پیشگاه قانون، از حقوق و احترام برابر برخوردار باشند“. احترام که مالیات ندارد و ریخته توی کوچه، اما برابری حقوقی در برابر قانون، حساب و کتاب دارد و مشروط به قانون است. وقتی قانون بگوید تُرک و فارس برابر نیستند، زبان های عربی و کردی و ترکی با زبان فارسی برابر نیستند، زن و مرد برابر نیستند، شیعه و  سنی و دیندار و بی دین و دارا و ندار و کارگر و سرمایه دار و ایرانی و افغانی و بیمار پولدار و بی پول… برابر نیستند، احترام و حقوق شان برحسب قانون خواهد بود!  نباید فراموش کرد که بالاخره میخواهیم از جمهوری اسلامی یعنی حکومت آخوندی “گذر”  کنیم نمیخواهیم که انقلاب بشود!
  • ·        از آنجا که معنای “تمامیت ارضی” بقدر کافی فاش و رسوا شده است، ما “حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران” را شیک تر یافتیم.
  • ·       “پذیرش گوناگونیِ زبانی، قومی (اتنیکی)، مذهبی و فرهنگیِ“. کدام فاشیست و پان ایرانیست و ایرانشهری از آریائی محور تا شیعه محور تا کنون منکر “ گوناگونیِ زبانی، قومی (اتنیکی)، مذهبی و فرهنگیِ ایران” بوده است که این باند شیاد مژدۀ پذیرش آن را می دهد؟! تعارف آب حمام و این پذیرش خشک خالی ی چیزی که نه حکومت های پهلوی و نه جمهوری اسلامی هرگز منکر اش نبوده اند چیست بجز نفی واقعیت چندملیتی بودن ایران؛ انکار وجود ستم ملی؛ کتمانِ سلطۀ ستمگرانۀ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پان ایرانیسم فارس- آریا  و حالا فارس – شیعه محور بر ملت ها و اتنیک های غیر فارس و مسکوت گذاشتنِ حساب شدۀ  مطالبۀ برابر حقوقی ملت ها، و برابر حقوقی مذاهب با الغای مذهب رسمی؟
  • ·       ” پذیرش جایگاه زبان‌های مادری بر اساس قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی“. وقتی کلمۀ “جایگاه” جایگزین “حق” می شود، یعنی حرفی از حق آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری  را نمی شود زد و قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی نیز همانطور کشک است که در رژیم  های پهلوی و اسلامی بوده است؛ می شود چیزی در ردیف همان گفتۀ خاتمی که “در اسلام حقوق بشر نداریم، کرامت انسانی داریم“. حقوق، تعاریفی روشن، دقیق، قابل تقویم و تبیین و برشماری است، اما کرامت را تعریف کنید! می شود همان “کرامت” و “جایگاهی” که اسلام برای زن قائل است، همچنان که  “منشور مهسا” با شعار “زن زندگی آزادی” و با سرکشیدن خون زنان قهرمان جنبش انقلابی، فقط  وعدۀ “رفع تبعیض” از زنان را به زنان ایران وعده داده است.
  • و بالاخره، به تأسی از یکی از منتقدین این منشور، که پس از ذکر اشکالات، نوشته بود باید منصف بود و درخواست آزادی زندانیان سیاسی و لغو مجازات اعدام  را مثبت دانسته بود، من هم میخواهم منصف باشم. حقیقتاً تنها طبقۀ اجتماعی که از منشور “مهسا”ی این باند پااندازِ سلطنت و امپریالیسم و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و دیکتاتوری بازار آزاد و برده سازی کار ارزان منتفع می شود و اسباب دلگرمی و امید و نوید آن است،  طبقه کارگر ایران است. همانا وعدۀ پیوستن دوباره به همان کنوانسیون های سازمان جهانی کار که شاه هم پیوسته بود و جمهوری اسلامی هم پیوسته است و بخصوص، “ضمانت حداقل دستمزد عادلانه“، به راستی شایسته آن است  که طبقه کارگر (و حتا آنانی که هیچ در حساب نیستند مثل بیکاران، زحمتکشان، تهیدستان، به حاشیه رانده شدگان ایران)  باید در پشت سر این باند شاهپرست به نماز بایستند و شعار بدهند “زن زندگی ازادی! جاوید شاه!”

شهاب برهان

۲۲ اسفند ۱۴۰۱  –  13 مارس ۲۰۲۳

https://akhbar-rooz.com/?p=196684 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

23 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ساتراپ آذربرزین
ساتراپ آذربرزین
1 سال قبل

اینجانب از یک روستا در ایران می نویسم . در دهات ما همه سلطنت طلب نیستند ولی باور کنید هیچکس کمونیست هم نیست . البته به فراخور دانش فردی و دسترسی به اینترنت کسی هم دیکتاتوری پرولتاریای دمکراتیک ( جایی که ملت بتوانند نفس بکشند ) را نه خوانده اند و نه دیده اند . کمونیست هایی هم که دیده اند ، به دین و مذهب و تفکرشان بی احترامی کردند . اما از زمان شاه حداقل نابود شدن ارباب و رعیتی را دیده اند و هنوز بنچاق های آن دوره را با ارج و قرب در یخدانهای قدیم نگه می دارند . شیوه زندگی ما در زمان شاه این بود که کشاورزی می کردیم و خان پنج یک به ما می داد ، یعنی او چهار میبرد و ما یک . بعد اصلاحات ارضی شد و ما شدیم صاحب زمین . بعد بچه های ما رفتند درس مجانی خواندند و حالا معلم و مهندس و دکتر شدند . آنها می گویند استالین بیشتر از آنچه که سرمایه دار بکشد ، کارگر و کشاورز است ، بخشی تیرباران ، بخشی هم رفتند تبعید و از سرما مردند . پسرم می گوید : استالین همزمان رضا شاه و پسرش بودند و تعداد اعدامی های او که گویا رفقایش هم جزوش بودند چند صد هزار برابر یا شاید میلیون برابر همه مرده های ایران ( نه فقط اعدامی ها ) بوده اند . حالا اگر جنایتهای استالین به کمونیست ها مربوط نیست ، چرا کارهای شاه به پسرش مربوط می شود ؟ میفرمایید سیستم سلطنت مقصر بود ؟ خب سیستم کمونیست هم سیستم است . شما می خواهید حق ما را بگیرید یا حق خودتان را از حکومت ؟ اگر دوست داری شاه بشوی ، خب مثل بهرام گور بیا و تاج از میان دو شیر بردار ، به پسر شاه چکار داری ؟ من نه با شاه کاری دارم نه با خمینی اما اگر از من بپرسی ما همه خاطرات خوبی از دوران شاه داریم . این خاطرات را عموم مردم دارند . اگر درمانگاه و مدرسه و راهنمایی ساخته شد تو ده ما ، شاه ساخت نه خمینی . اگر ارباب نابود شد ، شاه کرد نه کمونیست ها ( پسرم که می گوید کمونیست ها با اصلاحات ارضی مخالف بودند ) ما زمستان را به زور سر می کردیم تازه ارباب ما خوب بود چون آنزمان مصدقی بود ، بقیه که واویلا .
نویسنده مقاله : آنچه بالا نوشتم ، با کمی تغییر ( چون لهجه زیبایی گوینده و سواد او به گونه ای بود که نمیتوانستم عینا” بنویسم ) نوشته شده است و در واقع چون من در روستا شبها گاهی برای جمع کوچکی وقایع اتفاقیه را می خوانم ، این را مستقیم نوشتم تا شما که در خارج از کشور هستید هم اب و هوای روستا را استنشاق کنید و در تحلیل های خود ، ملت واقعی ایران را هم در نظر بگیرید . اگر توفیقی حاصل شد ، جوابیه شما را هم با رعایت امانت خواهم خواند . شاد و پیروز باشید و نوروزتان مبارک .
ساتراپ

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

گروهی هشت نفربودند اما در دادن سیاه ای که آنرا منشوری گفتند شدن ۶ نفر در اقدام بعدی چند نفر می شوند باید ماند دید اما این گروه ۶ نفره رفتار فرصت طلبانه ای را از خود به نمایش گذاشته اند که باید گفت رفتار افراد این گروه مورد نقد بسیارانی قرار گرفته است که می بینیم آقا برهان به شیوه خودش به موضوع این شش نفر پرداخته است که بیان می کند من عدو این شش نفر نیستم بل در پی انکار آنهاست و…
اما از نوشتار آقا برهان چنین برمی آید که ایشان کینه ای نسبت به فارس ها و شیعه گری در ایران دارد و در برخورد با حرکت اعتراضی که با محوریت شعار زن زندگی ، آزاد ی بود یک نگرش ضد شعار زن،زندگی آزادی نیز از خود بروز داده است.
ایشان فارسی گری را عامل ستم ها دانسته است در دنباله نگرش ضد فارسی اش موضوع دیگری بنام شیعه گری را نیز عامل ستمگری دانسته است. اما ایشان وقتی شیعه گری را می آورد در نوشتارش دچار مشکلی می شود که باید گفت نگرش ضد فارسش و نسبت ستم گری به فارسیسم دادنش به پرسش گرفته می شود چون ایشان وقتی شیعه گری را پیش آورد باید متوجه می شد همان قوم هایی را که زیرستم فارس ها معرفی می کرد و برایشان مظلومننمایی می کردمبلغ شیعه گری هستند. بخشی از فارس ها در این بازی شیعه گری و شیعه خواهی حضور ندارند حتی می توان گفت قوم های غیر فارس مروجان و مجریان سرکوبگری شیعه گری هستند و….
اما شعار زن ،زندگی آزادی،
این شعار بگونه ای با ضد یت شیعه گری نمود یافته است این شعار پی ریز یک حرکت انقلابی و رنسانی بوده است که می تواند موضوع شیعه گری را به حاشیه ببرد.
که در اینجا آقای برهان هم با شیعه گری مشکل دارد هم با حرکت ضد شیعه گری که با شعار زن زندگی آزادی نمود یافته است
که این نوع رفتار ایشان، پرسش برانگیز می شود.

مریم
مریم
1 سال قبل

رفیق عزیز ، دانا و متعهد ما، درود بر شما! درود بر شما که تمام فریاد ها و اعتراضات من و امثال من را به روشنی و زیبایی نوشتید و کمی از درد ما کاستید .
همواره سلامت و استوار باشید که بی شک آینده از آن ماست .

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

لطفا با ادامه ایراد گیری و نفرت پراکنی به روند های مورد حمایت جوانان ایران و بدون اراعه بدیل و آلترناتیو انقراض تفکر نسل قرن بیستم را تسریع بفرمایید.

peerooz
peerooz
1 سال قبل
پاسخ به  مهرداد

مسلما!! “شاهزاده رضا چلبی ۶۳ ساله” و “مسیحه علی نژاد ۴۶ ساله” از جوانان “قدیم” ند و لابد در دوران خرد سالی آنها, ارایه را اراعه میگفتند!

حسن نکونام
حسن نکونام
1 سال قبل

درودی دیگر به آقای شهاب گرامی!

از تلاش شما برای ارسال این همه لینک، از دستاورد های قلمی خود، صمیمانه سپاسگزارم. تردیدی نیست که مطالعه آنها، به غنای فکری دیگران ومن کمک می کند.
مانا باشید!

نادر عصاره
نادر عصاره
1 سال قبل

این گونه خشونت کلامی با گرایشی سیاسی که پایگاه اجتماعی آن جزئی کم یا زیاد از ملت ایران است، با گرایشی که بیشترین حملات به منشور آن از سوی بقایای دیکتاتوری سابق صورت گرفته، منشوری که با تمام حسن ها و خطاهایش، بر خواسته های دموکراتیک و بر تکثر گرایی صحه گذاشته، گرایشی که از ساختار متجدد متکثر عینی جامعه ایران بشمول جنبش زنان، ملیت ها و دیگر گروهیندی ها دارای استقلال و آزاد اندیشی و عدم تابعیت، تاثیر گرفته، حملات خشونت آمیز کلامی به این گرایش، معنای دگر ستیزی و برخورد حذفی از سوی گرایشی با سنت یکتاگرایی و خود محوری را نشان می دهد. البته فکر نمی کنم شهاب برهان خود را کنشگری برای دموکراسی در ایران بداند. ولی برای آن کس که دموکراسی خواه است، این خشونت ورزی کلامی نامبرده متضاد با بنیاد دموکراسی یعنی دشمنی با تکثرو اینجا دشمنی با مخالف سیاسی است. زیرا بنیاد عینی برای دموکراسی، تکثر فکری و اجتماعی و نقض این تکثر با غیر مجاز دانستن آن و نهایتا با حذف، یعنی یکسان سازی فکری و اجتماعی بنیاد دیکتاتوری است. مسئله این است:
یکتا گرایی، دگر ستیزی و حذف حتی با قتل حکومتی، یا تکثرگرایی، دگر پذیری، همزیستی و صلح اجتماعی!

خشایار ابراهیمی
خشایار ابراهیمی
1 سال قبل
پاسخ به  نادر عصاره

این کامنت به معنی موافقت یا مخالفت با این نوشته نیست.
ولی این قلم فکر می کند : بجای کلی گوئی های «منطق دان» در نمایشنانه کرگدن اثر آوزن یونسکو، کمی نزدیک تر با اندیشه های یکدیگر برخورد منطقی ، صمیمانه و روشنگرایانه کنیم.
البته یادداشت های زیر این نوشتار نشان می دهد. اختلاف برداشت ها و داور ی ها و ترجمه ها بسیار وسیع ست.
بهر صورت باید جمله ای ، گزاره ای ، پاراگرافی یا کل آن را به نحوی مستدل به نقد کشید .
تا من خواننده بفهمم منقد در باره ی کدام بخش از نوشته ی نویسنده انتقاد دارید. یا چرا کل مطلب را قبول ندارد؟
نقد یک نوشته ی سیاسی با «آری» و «نه» یا «موافقت» و «مخالفت» پیش نمیرود.
بهتر ست روشنگری کنیم .

حسن نکونام
حسن نکونام
1 سال قبل

به شهاب برهان گرامی و با درود!

با شما همراستا هستم، اما، از برخورد عاطفی /احساسی بایستی برحذر باشیم. بهتر است هر نیروئی را ، در آنجا که، نقطه قدرت و مفید خود می داند، به نقد بنشینیم. تا حدی به این نقد نزدیک شده ای، اما آنگاه که از « نقد » به « انکار » می رسی، و بخشی از شعر شاملو را به کمک می طلبی، نظرت را نارسا می کنی. زیاد به کامنت های مثبت، نباید دلخوش بود، زیرا که این کامنت ها، فاقد بیان نظری برای اندیشیدن هستند، و فقط اظهار نظری برای اعلام وجودند. نمی توانیم با پاک کردن صورت مسئله، آن را از اذهان بزدائیم. بخشی از این مردم، بهر دلیلی، که جایش اینجا برای پرداختن به ان نیست، تحت تاثیر جریان « شاه الهی » ها ست. برای آگاه کردن این بخش از مردم، نفی و یا انکار کردن آن و توسل به شعر شاعران نیست، بلکه دادن « آگاهی تاریخی » است. در اینصورت باید همه مواد این منشور را مورد یک نقد جدی قرار داد.، و به ریشه سلطنت نقب زد، و سربرآوردن هیولای حکومت اسلامی را، نتیجه منطقی دیکتاتوری سلطنت در ایران، بر شمرد، و آگاهی به اذهان رساند.
ایام بکام!

شهاب برهان
شهاب برهان
1 سال قبل
پاسخ به  حسن نکونام

اقای نکونام گرامی ممنون ام از بازخورد شما و سعی می کنم توصیه های شما را به گوش بگیرم. شما را توجه می دهم که نفی و انکار من در قبال منشور این باند، همانطور که توضیح داده ام به معنای آن است که اصلا برای آن ها حقانیت و مشروعیتی دموکراتیک برای مشارکت در رقابت های آلترناتیوی قائل نیستم، اما برخلاف برداشتی که شما کرده اید، هرگز چنین جریاناتی و شخص رضا پهلوی و تلاش برای بازگرداندن سلطنت و وجود طرفدارانی متاسفانه در درون مردم را نه هرگز از نظر دور داشته، نه کم بها داده و نه با بی تفاوتی از آن گذشته ام. بگذریم از مطالب بسیاری که از وقتی قلم به دست دارم در افشا و نقد سلطنت و حکومت پهلوی ها نوشته ام، در سال های اخیر یکی از کسانی بوده ام که بدون اکتفا به افشاگری از دوره حکومت پهلوی ها، مقالات توضیحی و تحلیلی و روشنگرانه در باره مسئلۀ بازگشت سلطنت به ایران نوشته ام. برای آن که مطمئن باشید به توصیه های خوب شما پیش از شناختن شما همیشه پایبند بوده ام می توانید به برخی از مقالات اخیر من در این زمینه در لینک های زیر نگاهی بیاندازید. ممنون از شما .

 در ضمن، از دواوری شما نسبت همه خوانندگانی که در اینجا نسبت به من با سخاوتمندی دلگرمی داده اند،  ناخرسند ام. از همه آن ها صمیمانه سپاسگزارم و مطمئن ام که سودی در تمجید از منی که نمی شناسند نداشته اند و از روی درک نوشته و توافق با روح آن بوده است. بازهم از آنان ممنون ام.

https://eshtrak.wordpress.com/2018/05/03/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%8C-%D8%AC%D8%B3%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%A7%D8%A6%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%B1

/

https://eshtrak.wordpress.com/2018/05/03/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%8C-%D8%AC%D8%B3%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%A7%D8%A6%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%B1

/

https://www.akhbar-rooz.com/tag/%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86/
https://www.google.com/search?q=%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8+%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86+%D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%86%D8%AA&rlz=1C1GCEA_enFR1040FR1040&sxsrf=AJOqlzUDrdyP60Vdnmjh4a47lVKI8U5bFw%3A1678903698233&ei=kgkSZILnDdm8kdUPy5uz4AY&ved=0ahUKEwiC-K3Uw979AhVZXqQEHcvNDGwQ4dUDCA8&uact=5&oq=%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8+%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86+%D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%86%D8%AA&gs_lcp=Cgxnd3Mtd2l6LXNlcnAQAzIFCCEQoAEyBQghEKABOggIABCiBBCwAzoECCMQJzoECC4QQzoICC4QgAQQsQM6BQgAEIAEOgQIABBDOgsIABCABBCxAxCDAToICC4QsQMQgwE6CAgAEIAEELEDOggIABCABBDLAToICC4QgAQQywE6BggAEBYQHjoICAAQFhAeEA9KBAhBGAFQ4RFYhDxguz9oAXAAeACAAXeIAewJkgEEMTUuMZgBAKABAcgBAcABAQ&sclient=gws-wiz-serp
https://www.facebook.com/RadioZamaneh/posts/10160227681320705/

آزاده زنگنه
آزاده زنگنه
1 سال قبل

هزاران درود و سپاس برای روشنگری و دانش
این همه درک- شرافت و شجاعت کم نظیر!!
از ایران تشنه‌ی انقلاب سوسیالیستی به هرکجا که شما و همرزمان تان هستید .به امید پیروزی واقعی. دروغگویان مرتجع و فرصت‌طلبان جورواجور ننگ بر شما باد.

peerooz
peerooz
1 سال قبل

آیا کسی میداند چرا یک کومونیست, عضو فیس بوک بوده و در آن کامنت میگذارد؟

“جولین آسانژ مؤسس و مدیر وبگاه ویکی‌لیکس می‌گوید:[۲۹]

فیس‌بوک تنفر آمیزترین ابزار جاسوسی است که تاکنون ایجاد شده‌است. هر کس که نام و مشخصات دوستان خود را به شبکه اجتماعی فیس‌بوک اضافه می‌کند باید بداند که به شکل رایگان در خدمت دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکاست و این گنجینه اطلاعاتی را برای آن‌ها تکمیل می‌کند.

به گفته وی فیس‌بوک یک گنجینه اطلاعاتی بسیار بزرگ از نام و پیشینه افراد است که کاربران آن را به شکل داوطلبانه در اختیار این شبکه اجتماعی قرار می‌دهند ولی این ابزار توسط دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی آمریکا مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. دسترسی این دستگاه‌های اطلاعاتی به اطلاعات ذخیره شده در فیس‌بوک آن را به یک ابزار خطرناک بدل کرده‌است.[۲۹]”.
و بقیه کثافتکاری های فیسبوک در مقاله پائین:

 فیس بوک فارسی 
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D8%B3%E2%80%8C%D8%A8%D9%88%DA%A9

جلال
جلال
1 سال قبل
پاسخ به  peerooz

درود بر شما پیروز گرامی برای اطلاعات مفیدتان! اما ‌واقعا چه بتید کرد در نبود و نداشتن مدیای مستقلی که بتوان از طریق آن با مخاطبان ارتباط بر قرار کرد؟ واقعا مسیله غامضی است، نیست؟
زنده باشید و پیروز که هستید!

peerooz
peerooz
1 سال قبل
پاسخ به  جلال

جناب جلال, ممنون از کامنت. علاوه بر اشکالات ذکر شده, با هر کلیک در سایت فیس بوک چندر غازی به جیب جناب زاکر برگ و شرکا میرود که ذره ذره میلیارد ها دلار شده و لابد بهترین راه مبارزه! با سرمایه داریست. چه باید کرد؟ نمیدانم ولی آیا “طاعت ازدست نیاید گنهی باید کرد”؟ گمان ندارم.

آزاده زنگنه
آزاده زنگنه
1 سال قبل

سلام آقای برهان بسیار گرامی
هزاران درود و سپاس و آغوش های گرم نثار شما و همرزمان شجاع تان،که حرف.. ایده هرچه حقیقت را می‌شود تنها از شماها شنید.
مرگ بر دروغ­گویان فرصت طلب.
💖🚩🚩🚩🚩🌸🌸🌸🌸💖💖💖💖

فرانک شهیدی
فرانک شهیدی
1 سال قبل

دوست عزیز !
اقای شهاب برهان زنده و پرتوان باشید واقعاً به وجود امثال شما کمونیستهای پیگیر و با مسئولیت از اعماق جان افتخار میکنم.( و آقای محمد قراگوزلو گرامی)
من در نارمک تهران زندگی میکنم و در همانجا بدنیا آمده ام،و اصالتاً از پدر و مادری اهل رضاییه و از طبقه کارگر هستم.هم پدر و مادر کارگر روز مزد…. به اصطلاح بازنشسته
هر دو بی مسکن و سرگردان خسته و آواره ……
بدرستی اشاره کردید،خط بخط متن ارزشمند شما واقعیت جامعه امروز ماست. البته این نظر من است.امیدوارم هرچه زودتر برگردید.. شرایطی فراهم شود که شما عزیرِ انقلابی و رفقای گرامی تان را از نزدیک ببینم و بیشتر یاد بگیرم!!🍀🍀🌺🌺🙏✌تبعیدیان عزیز ما.

سیروس
سیروس
1 سال قبل

با درود به آقای شهاب برهان عزیز ! خشم قابل تحسینی که بر علیه ریشه‌های ستم در نوشته‌هایتان موج میزند ، به اندازه طنز ویرانگرتان لذتبخش است . قلمتان توانا و همیشه در خدمت زحمت‌کشان و تهیدستان باد .

رامتن
رامتن
1 سال قبل

مقاله‌ای در حد مقالات کیهان شریعتمداری در تهران…. متأسفم برایت “اخبار روز” !!!!

احمد صبوزی‌ جهرمی
احمد صبوزی‌ جهرمی
1 سال قبل
پاسخ به  رامتن

بزعم حضرت عالی‌ارتجاع حتما نحوه پوشش و انگلیسی بلد نبودن است اما انحراف یک انقلاب با توسل به قدرتهای غربی و موج سواری حتما یعنی برای شما حرکت بجلو است. برای زحمتکشان این دو ارتجاع آبشخورشان یکجاست بهره وری از زحمت دیگران اگر شریعتمداری بازاری موتلفه ای همان می گوید که رفیق شهاب می‌گوید که در تعجبم‌.‌رفیق می گوید ما به جریان سلطنت انتقاد نداریم نفی آش می کنیم.این شاملوی بزرگ است که به این ۶ شارلاتان می گوید
: “ابلها مردا! عدوی تو نیستم، من انکار تو ام!”.

نسیم
نسیم
1 سال قبل

هرکس که طرفدار جمهوری اسلامی نبود ابله می شود؟
خیلی متین هستید!

شیوا حیدریان
شیوا حیدریان
1 سال قبل

درود بر شما
این باند های سرسپرده و ضد زن را هرچه بیشتر
افشا کنید.اینها دشمنی بس کثیقتر و هارتر از رژیم کپک زده حاکم بر ایران هستند. زنده باد مارکسیست‌های دلسوز.

نسیم
نسیم
1 سال قبل

این دقیقا” مشکل اصلی تحلیل ارتجاعی ضد امپریالیست هاست.
“اینها دشمنی بس کثیفتر و هارتر از رژیم حاکم بر ایران هستند”، پس با رژیم همکاری کنیم!
“اینها” هر روز موضوع جدیدی می شوند و تماما” بهانه ای بیش نیستند: سال ۶۰ پیکار بود، زمان جنگ صدام بود، دیروز ترامپ بود، امروز این بخش اپوزیسیون است فردا هم حتما” دیگری خواهد بود.
در نهایت بخشی از جمهوری اسلامی باقی می مانید.

نیما اسکندری
نیما اسکندری
1 سال قبل
پاسخ به  نسیم

ازخدایان تا شاهان ، از فرعون مصر تا هیروهیتو امپراتور ژاپن همه «موهبت الهی » بودند که گاهی روحانبون و شاهان در یک نهاد ، کاه جدا و دست در دست در جواع حکومت کرده اند.نگاهی به جغرافبا جهان و منطقه نشان می دهد با تمام حکومت های کج و کوله دیگر دوران این نهاد ها گذشته و شما و همفکرانات نمی توانید در اینجا موضوع اصلی را به بیراهه بکشانید.
دیکتاتوری در هر شکل و شمایل بدون قید و شرط محکوم ست جه با تاج چه بی تاج!!!
از جنبش «زن ، زندگی ، ازادی » در ایران حزف بزن.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


23
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x