آرامگاه لنین شاهد شکوهمندترین جشن پیروزی در تاریخ ماست! [۱]
۱۳ آوریل ۲۰۲۳
نامهای سرگشاده به رئیسجمهور فدراسیون روسیه و فرماندهی کل قوا، ولادیمیر ولادیمیروویچ پوتین
ولادیمیر ولادیمیرویچ محترم ،
برای همهی ما ۹ ماه مه یک تاریخ مقدس است. پیروزی بر نازیسم آلمان به رویداد مهم شکوهمندی در تاریخ هزار سالهی روسیه تبدیل شد. این مایهی غرور و تکیهگاه معنوی خلق چندملیتی ماست.
امروزه اهمیت این تاریخ چندین برابر شده است. میهن ما روزهای سختی را پشت سر میگذارد. با طمع و حرص و آز کشورگشایانه[۲] تصمیم گرفتهاند همه چیز روسی را نابودکنند. آنها با یک آرزوی شیطانی برای انتقامجویی و پایمالکردن میراث نیاکان ما تسخیر شدهاند. آنها در حال برنامهریزی برای فرسایش بیرحمانهی لایههای فرهنگ هزار سالهی روسیه هستند. کینهی آنها به شکلی وحشیانه در دونباس رنجکشیده فوران میکند. خمپارهها در حال انفجارند و شعلههای آتش، مکانهای آتشسوزی را فرامیگیرد. در مزارعی که تاکنون برای کار صلحآمیز استفاده میشدهاند، خون ریخته میشود. بسیاری از شهرها و روستاهایی که پیشاز این شلوغ بودهاند، به ویرانههای خاموش تبدیل شدهاند. شمشیر وحشیانی که فکر میکنند ارباب کرهی زمین هستند، هیچ شفقتی را نمیشناسد. این به زنان، کودکان و افراد مسن ضربه میزند – آنهایی که تنها گناهشان این است که نمیخواهند تسلیم ارادهی دیگران شوند، آنهاییکه اجازه نمیدهند آرمانها و ارزشهایشان مورد بیحرمتی قرارگیرد و دست از ریشههای خود و زبان روسی بردارند. چنین افرادی به دلیل وفاداری به نیاکان خود، قهرمانان سربلند و پیروزمندی که جهان را از فاشیسم آلمانی و نظامیگری ژاپنی رهایی بخشیدند، اعدام میشوند.
روسوفوبیای[۳][روسهراسی آمیخته با روسستیزی] غرب بیسابقه است. آرزوی واشنگتن، لندن و برلین برای حل«مسئلهی روسیه» تلخترین صفحات تاریخ گذشته را برای ذهن تداعی میکند: آتشهای تفتیش عقاید، انجمنهای جادوگران[۴] نازیها، اقدامات کو-کلاکس-کِلَن[۵]. جهانیگرایانی که راه ترور را درپیشگرفتهاند، «خط قرمزی» را که مردم عادی رعایت میکنند، نمیشناسند. طرح آنها برای استفاده از مهمات با اورانیوم ضعیفشده، گواه مستقیم ماهیت جنایتکارانهی سیاست امپریالیستی آنهاست.
همهی ما باید درککنیم که جنگی برای نابودکردن ما بهراهافتاده است. هدف آن تجزیهی کشور ما، به بردگی گرفتن مردم و تبدیل سرزمینهای ما به منطقهی غارت مستعمراتی است. این نه تنها مملو از باختهای در مقیاس بزرگ است، بلکه باختن در این شرایط به معنای ناپدید شدن است.
چالش کنونی به اندازهی دوران مشکلات در قرن هفدهم[۶]، جنگ میهنی [۷]۱۸۱۲، مداخلهی خارجی در ۱۹۲۰-۱۹۱۸، برخورد با فاشیسم در طول جنگ بزرگ میهنی و ویرانی خائنانهی اتحاد جماهیر شوروی، سرنوشت ساز است. ایالات متحدهی آمریکا و همدستان ناتویی آن در صدد چند برابر کردن دستاوردهای شریرانهی خود در «دههی۹۰ طوفانی» هستند.
کشور ما بارها با مخاطرات وحشتناکی روبرو بوده است. گاهی به نظر میرسید که روسیه هرگز از خاکستر بلند نمیشود. اما دشمنان سستپیمان و گستاخ بارها و بارها شکست خوردند. بر خلاف تمام مشکلات، کشور ما از آزمایشات خارج شد، نه شکست خورده، بلکه قویتر، با تجربهتر و زیباتر. این امر بدخواهان روسیه را شگفتزده کرد و باورنکردنی بهنظرمیرسید. حتی در لبهی پرتگاه، مردم ما همیشه این قدرت را یافتهاند که متحد شوند، همهی چیزهای بیاهمیت را کنار بگذارند و در برابر خطر مرگبار ایستادگی کنند.
رهبری شوروی به ریاست ی. و. استالین دقیقاً میدانست که در آستانهی درگیری با فاشیسم نیاز به انجام چه کارهایی است. بهترین پاسخ را به خیزش ناسیونالیسم در غرب که هیولای هیتلر را به وجود آورد، داد. آمادگی مردم ما برای دفع هر دشمنی، بر اساس میهنپرستی عمیق شوروی بود. هر شهروندی با روحیهی خدمت فداکارانه به میهن و آمادگی برای دفاع از آن تا آخرین قطرهی خون تربیت شد.
دولت شوروی توجه زیادی به آموزش تاریخ داشت. در ماه مه سال ۱۹۳۴، شورای کمیسرهای خلق اتحاد جماهیر شوروی[۸] و کمیتهی مرکزی اتحادیهی سراسری حزب کمونیست (بلشویک) CC AUCP (B) [۹] «در مورد آموزش تاریخ در مدارس اتحاد جماهیر شوروی» فرمانی را صادر کردند. این حکم، تدریس تاریخ در مدارس را غیررضایت بخش اعلام کرد. این بیانیه تاکید کرد که ارائهی منسجم فرآیند تاریخی با «طرحهای جامعهشناختی انتزاعی» جایگزین شده است. در آن بر اهمیت «تحلیل صحیح و تعمیم صحیح وقایع تاریخی» تأکید شد.
دانشکدههای تاریخ مجدداً در مؤسسات آموزش عالی معرفی شدند. کار بر روی یک کتاب درسی یکپارچه آغاز شد. این کتاب جایگزین حدود شصت کتابچهی راهنما شد و دوران شوروی را بهعنوان ادامهی منطقی کشورمان معرفی کرد. کتاب درسی جدید در اکتبر ۱۹۳۷ منتشر شد.
هنر بهطور فزایندهای در پرورش میهنپرستی نقش داشت. در طول جنگ بزرگ میهنی، نمودارهای نمایش فیلم با شاهکارهایی چون الکساندر نِوسکی[۱۰]، ایوان مخوف[۱۱]، پیتر اول[۱۲]، سووُروف[۱۳] و سایر موارد که شخصیتهای تاریخی را بهعنوان مدافعان برجستهی میهن معرفی میکردند، درصدرقرارگرفتند.
اینها حقایق واقعیاند. آنها افسانهها در بارهی جزمگرایی و چشمانداز بستهی بلشویکها را ویرانکردند. زمانی که قدرت در کشور بیانگر منافع کارگران و دهقانان بود، حفظ منافع کشورمان در بهترین حالت بود. رویکرد طبقاتی لنینیستی- استالینیستی مانع آن نشد، بلکه به حزب کمونیست کمک کرد تا عمیقاً پیوند نزدیک بین منافع زحمتکشان و تربیت متفکرانهی میهنپرستانه را ببیند و با استواری بر آن تصریح کند.
موفقیتها در توسعهی جامعهی شوروی در قانون اساسی ۱۹۳۶ تثبیت شد. قانون اساسی جدید تمام محدودیتهای حقوق مدنی را حذف کرد. این امر در مورد گروههایی از شهروندان چون روحانیون، مأموران پلیس سابق تزاری و ادارهی پلیس مخفی نیز اعمال شد. آنها طبق قانون اساسی۱۹۱۸جمهوری سوسیالیستی فدرال روسیهی شوروی (RSFSR)[۱۴] و قانون اساسی ۱۹۲۴ اتحاد جماهیر شوروی[۱۵](USSR)، مجاز به رأیدادن نبودند. بدین ترتیب دولتِ هنوز شکنندهی شوروی از خود و در نتیجه میلیونها کارگری که منافعشان را بیان میکرد، محافظت کرد.
قدرت شوروی به موازات قویتر شدن، هر کاری برای متحدکردن جامعه انجام داد. حتی با تصمیمات بهظاهر پیشِپاافتاده مانند بازگرداندن جشن تعطیلات سال نو به این امر کمککرد. روزنامهی پراودا در سرمقالهی ۱۰ فوریهی ۱۹۳۶ جوهر این سیاست را اینگونه توضیح میدهد: «حزب همیشه با هرگونه مظاهر ایدئولوژی ضد لنینیستی «ایوانهایی [روسهایی] که پیوندهای خویشاوندی خود را فراموش کردهاند و کل گذشتهی تاریخی کشورمان را سیاه میکنند.»، مخالف بوده است.
صنعتیسازی، اشتراکیکردن، حذف بیسوادی، مدرنسازی سریع ارتش سرخ با توجه دقیق به مسائل تاریخ و فرهنگ ترکیب شد. همهی اینها پایهی محکمی برای پیروزی ما در جنگ شکوهمند میهنی فراهم کرد. پیروزی نظام شوروی در مه سال ۱۹۴۵ نقطهی اوج مسیر تاریخی روسیه بود.
اتحاد جماهیر شوروی به بهترین چیزها دستیافت. سیاست لنین و استالین ایدههای سوسیالیسم را با میراث چندصد سالهی یک قدرت بزرگ و یک فرهنگ بزرگ جوش داد. جهانبینی همچون زره ساخته و پرداخته شده بود. انبوهی از فاشیستها به آن حمله کردند. این امر اتحاد جماهیر شوروی را به رهبر جنبش برای صلح پایدار و پیشرفت اجتماعی تبدیلکرد. یک سپر موشکی هستهای برقرار شد که تا به امروز مانع اقدام به تجاوز از سوی جنگندههای ناتو بوده است.
ترکیب ارزشهای تاریخی و پیروزیها، اساس توسعهی حاکمیتی کشور ما را فراهم کرد. برخی از نمادهای درخشان حاصل این روند بود. استالین از آرامگاه لنین در رژهی افسانهای ۷ نوامبر ۱۹۴۱ خطاب به شرکتکنندگان گفت: «شما در حال آِغاز یک جنگ عادلانهی رهاییبخش هستید. باشد که در این جنگ از تصویر شجاعانهی نیاکان بزرگ ما الکساندر نِوسکی، دیمیتری دونسکوی[۱۶]، کوزما مینین[۱۷]، دیمیتری پوژارسکی[۱۸]، الکساندر سووروف، میخائیل کوتروسوف[۱۹] الهام بگیرید. پرچم شکستناپذیر لنین بزرگ بر فراز شما در اهتزاز باد.»
شاهکار قهرمانانی که مستقیماً از میدان سرخ به خط مقدم خارج از مسکو رفتند، جاودانه است. تصادفی نیست که عملِ تاریخیِ دلاوری بینظیرِ مدافعانِ پایتخت، هر ساله با رژهی۷ نوامبر مشخص شده است، سنتی که شما از آن حمایت کردهاید.
نماد دیگر، رژهی پیروزی در ۲۴ ژوئن ۱۹۴۵ بود. این رژه با رژهی پرچمدارانی که جی. کِی. ژوکوف[۲۰] در مورد آن نوشته بود، به اوج خود رسید : «هیچ چیز نمیتواند با لحظهای که دویست سرباز، کهنه سرباز جنگ، با ضربآهنگ طبل، دویست پرچم ارتش فاشیست آلمان را در پای آرامگاه لنین پرتاب کردند، مقایسه شود. بگذار انتقام جویان و کسانی که به ماجراجویی نظامی علاقه دارند، این را به خاطر بسپارند!»
مردم کشور ما همیشه آن پیروزی شکوهمند را به یاد داشتهاند. به همین دلیل است که راهپیماییهای یادبود «هنگ جاویدان» به سرعت به یک جنبش گستردهی مردمی تبدیل شد. خانوادههای میهنپرستان روسی، حضور در صفوف آن را مایهی افتخار میدانند.
پس از پیروزی بر فاشیسم، درآمیختن اندیشههای سوسیالیستی و میهنپرستی شوروی دستاوردهای بیشتری را به همراه داشت. کشور احیا شده، اتم را مهار کرد و آغازگر عصر فضا شد. اتحاد جماهیر شوروی نیروهای مترقی سیاره را متحد کرد و به فروپاشی امپراتوریهای استعماری کمک کرد. جمهوری خلق چین بر روی نقشه جهان پدیدار شد. ویتنام، جمهوری دموکراتیک خلق کره، کوبا، لائوس و سایر کشورها، مسیر سوسیالیسم را برگزیدند. چین که به یک ابرقدرت تبدیل شده است، متحد کلیدی روسیه در مواجهه با تهدیدات جدی است. روشن است که جمهوری خلق چین به آرمان اکتبر شکوهمند ۱۹۱۷ و پیروزی شکوهمند 1945 متعهد است.
هنگامی که در سال ۱۹۹۱ اتحاد جماهیر شوروی شکست خورد، دلیل آن ذیحق بودن اخلاقی غرب یا قدرت شکستناپذیر آن نبود. و همچنین ویژگی توهمآمیز «آزمون کمونیستی» آنگونه که صاحبنظران حیلهگر از سولژنیتسین[۲۱] تا سوانیدزه[۲۲] میخواهند باور کنیم، نبود. علت واقعی فاجعه، ترک پیوند بین اندیشههای پیروزمند سوسیالیسم و میهنپرستی مردمی بود. قدرت شوروی «پدیدهای بیگانه در خاک روسیه» نبود. دوران شوروی تمام آنچه را که در تاریخ روسیه بهترین بود، از آن خود کرد. آنهایی که اتحاد جماهیر شوروی را ویران کردند، همزمان فرهنگ، آموزش و تضمینهای اجتماعی ما را از بین میبردند و ماممیهن ما را بر لبهی پرتگاه قرار میدادند. «مباشران پرسترویکا» و «اصلاحطلبان» گستاخ، شهروندان ما را مجبور میکردند که از کشورشان متنفر شوند و چیزهایی را هدف قراردادند که آن را متحد نگه میداشت: جمعگرایی [نظام اشتراکی]، عدالت و دوستی خلقها.
مشکلات کنونی روسیه، اوکراین و دیگر جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی، نتیجهی مستقیم جنایات شنیع گورباچف و یلتسین است. این ضدیت با شوروی و روسوفوبیا بود که مستقیماً در تراژدی اتحاد جماهیر شوروی مقصر بودند. پس از آن بود که اوکراینِ برادر شروع به تبدیلشدن به یک پایگاه ضد روسیه کرد. پس از اینکه نتوانستیم جلوی این روند را بگیریم، اکنون در حال برداشت میوههای تلخ سالهایی هستیم که ایدههای باندرا در حال غالبشدن بودند. برادران یکدیگر را میکشند در حالی که سازماندهندگان ناتویی کشتارگاه با خوشحالی دست های خونآلودشان را به یکدیگر میمالند.
«جنگ صلیبی» جدیدی علیه ما اعلام شدهاست. امپراتوری شیطان دهها کشور را زیر پرچم خود گردآوردهاست. محافل حاکمیتی آنها آشکارا متعهد به تجزیهی کشور ما هستند. آنها حتی میترسند انفجارهای خط لولهی نورد استریم را اقدامات تروریستی بینالمللی اعلام کنند. علاوه بر این، دشمنان ما به دنبال «حذف» فرهنگ روسیه هستند. شما به عنوان رئیس دولت ما با اعلام عملیات نظامی ویژه با این چالش تاریخی مقابله کردهاید.
این درخواست زمانه است که از خانهی مشترکمان در برابر تهماندههای فاشیست، شوالیههای توتنی[۲۳] معاصر و پیروان دیوانهی هیتلر دفاع کنیم. بار خاصی بر دوش نسل کنونی روسیه قرار گرفته است: توقف لغزش به سمت پرتگاه. تنها تضمین، قدرت ملت و حاکمیت ملی آن است. برای کسب یک پیروزی تاریخی جدید، روسیه نیازمند یک اقتصاد مؤثر، علم و آموزش سطح عالی، پتانسیل نظامی قوی و حمایت متحدان در سراسر جهان است.
شرط کلیدی پیروزی، ایستادگی ملت و پایمردی ایدئولوژیک آنها در هر رویارویی است. ما تجربهی نیاکانمان را داریم که توانستند با اتحاد به مخاطرات مرگبار پاسخ دهند. روسیه نیاز به تحکیم نیروهای سالم میهنپرست برای دفاع، توسعه و شکوفایی میهن عزیزمان دارد. کشور ما به یک «قرارداد اجتماعی» از نوع جدیدی نیاز دارد که اساس آن نگرش محترمانه به مردم، همبستگی زحمتکشان و احترام عمیق به جایگاه تودهها باشد.
یک جبههی میهنپرستانه علیه امپراتوری غرب نمیتواند از برخورداری برخی از حق سرکوب و غارت دیگران رشدکند. برای تشکیل چنین جبههای باید تمام توهماتی را که در اواخر قرن بیستم بر کشور ما تحمیل شده است، کنار گذاشت. عقاید تعصبآمیز نئولیبرالی برای مردم ما گران تمام شده است. مدتهاست که زمان آن فرا رسیده است که درک کنیم که پرورش نفرت نسبت به دوران شوروی یک رویکرد مضر و جنایتکارانه است.
روسیه برای دستیابی به پیروزی و حل وظایف مهم تاریخی باید حول ایدههای خلاقانه و نمادهای الهامبخش متحد شود. در این روزهای ماه مه، مردم ما با چشمانی اشکبار و با [احساس] غرور در قلبهایشان، به شاهکار بزرگ نیاکانمان ادای احترام میکنند.
ما باید به جشن روز پیروزی به عنوان یک اقدام کلیدی برای اتحاد مردم بنگریم. پیام و محتوای این رویداد مقدس است. تمام نمادهای آن نیز همین گونهاند. اقدام شرمآور پوشاندنآرامگاه لنین، بسیار مخرب است و قابل تحمل نیست[۲۴]. در چنین لحظات ویژهای فکر خوبی نیست که بااهمیتترین نماد را پنهان کنیم. پوشاندن آرامگاه لنین سیگنال کاملاً نادرستی را ارسال میکند.
رژهی نظامی در میدان سرخ در ماه مه ۲۰۲۳ باید حامل پیامی ویژه به سوی آینده باشد. شرکتکنندگان در این رژه، شایستهی استقبال از جایگاه آرامگاه لنین هستند. چنین رویداد مهمی نماد قدرتمندی از استحکام معنوی ما خواهد بود. این امر بدون تقویت اشتیاق جاودان به حقیقت، انسانیت و عدالت در دل شهروندان ما غیرممکن است!
تنها در نتیجهی چنین حقایق، چنین رویدادها و چنین الهامهایی است که غرّشهای تاریخی روسیه میتواند پیروزیهای جدیدی را رقم بزند!
زنده باد مام میهنمان، کشوری مقتدر، سربلند و عادلانه!
گنادی زیوگانوف، رئیس کمیتهی مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه و
رئیس حزب کمونیست فدراسیون روسیه در دومای دولتی مجلس فدرال فدراسیون روسیه
[۱] https://cprf.ru/2023/04/the-lenin-mausoleum-is-witness-to-the-greatest-triumph-in-our-history/
[۲] Conquistadors
واژهای اسپانیایی به معنای کشورگشا که به ویژه برای کشورگشایان اسپانیایی در آمریکا طی قرن شانزدهم استفاده میشود. (م)
[۳] Russophobia
بیزاری شدید نسبت به روسیه و هر چیز روسی، به ویژه نظام سیاسی یا آداب و رسوم و ارزشهای اتحاد جماهیر شوروی سابق. (م)
[۴] witches’ Sabbath
بَزم جادُوان، نام گردهمایی فرضی جادوگران است که به باور مسیحیان سدههای میانه در شبهای ویژهای برگزار میشد. از حدود سال ۱۴۰۰ میلادی به اینسو، در بسیاری از مناطق اروپا، گروههای مسیحی میپنداشتند که جادوگران در مواقع ویژهای گرد هم میآیند تا شیطان را پرستیده و جشنی گناهآلود بر پا کنند و طرح کردارهای شیطانی بعدی خود را بریزند.
مسیحیان که میپنداشتند یهودیان نیز شیطانپرستاند، اینگونه بزمهای جادوگرانه را نیز کنیسه و سَبَت (شنبه، روز تعطیلی یهودی) مینامیدند. در روایات انگلیسی باور بر این بود که خود شیطان نیز در این بزمها حضور مییافت و جادوگران را میلیسید و با این کار داغ سیاهی بر آنها بهجا میگذاشت.( م، نقل از ویکی پدیا)
[۵] کو کِلاکس کِلَن (به انگلیسی: Ku Klux Klan، KKK) نام سازمانهای همبستهای در کشور ایالات متحدهی آمریکا در گذشته و امروز میباشد که پشتیبان برتری نژاد سفید، یهودستیزی، نژادگرایی، ضدیت با آئین کاتولیک، بومیگرایی و نفرت نژادی میباشند. آنها برای رسیدن به اهداف خود به اعمال غیراخلاقیای متوسل میشوند. برای نمونه پریشان ساختن شکل خود و ترساندن سیاهان آمریکا استفاده از ابزار ترور، خشونت و ایجاد وحشت از جمله حربههای آنان جهت پیشبرد عقایدشان است. (م، نقل از ویکیپدیا)
[۶] در دورهی ۱۶۰۶ تا ۱۶۱۳ هرج و مرج بیشتر مناطق مرکزی مسکو را فرا گرفت. بویارهای مسکووی، قزاقهای لهستانی-لیتوانیایی-اوکراینی، و گروههای مختلف ماجراجو و شهروندان ناامید از جمله بازیگران اصلی آن بودند. بویارها در واقع از اعضای اصلی اشراف فئوال و غیر شاهزادهی جامعهی قرون وسطایی روسیه بودند که پس از فتح مغول، قدرت مستقل قابل توجهی را در بخشهایی از روسیه پیدا کردند که از سوی شاهزادگان مسکووی مهار شد. (م)
[۷] جنگ بورودینو در ۷ سپتامبر ۱۸۱۲ میلادی، با حملهی ارتش امپراتوری اول فرانسه به رهبری ناپلئون بناپارت به روسیه و رویارویی آنها با ارتش امپراتوری روسیه در مجاورت روستایی با همین نام بهوقوع پیوست. این جنگ، یکی از خونینترین جنگهای ناپلئونی بود. این جنگ بین ۷۰ تا ۸۰ هزار نفر تلفات برجای گذاشت. شامل بیش از چهل هزار سرباز روسی و بیش از سی هزار سرباز فرانسوی. در این جنگ ارتش امپراتوری اول فرانسه به ارتش امپراتوری روسیه تلفات زیادی وارد کرد ولی موفق به نابودی آن نشد. حدود یک سوم از نیروهای ارتش فرانسه نیز در این نبرد کشته یا زخمی شدند. (م، نقل از ویکی پدیا)
[۸] the Council of People’s Commissars of the USSR
[۹] Central Committee of All-Union Communist Party (Bolsheviks)- CC AUP (B)
[۱۰] Alexander Nevsky
[۱۱] Ivan the Terrible
[۱۲] Peter I
[۱۳] Suvorov
[۱۴] the Russian Soviet Federated Socialist Republic (RSFSR)
[۱۵] the Union of Soviet Socialist Republics (USSR)
[۱۶] Dmitry Donskoy
[۱۷] Kuzma Minin
[۱۸] Dmitry Pozharsky
[۱۹] Mikhail Kutruszov
[۲۰] G.K.Zhukov
گئورگی کنستانتینوویچ ژوکوف (به روسی: Георгий Константинович Жуков) (۱ دسامبر ۱۸۹۶ – ۱۸ ژوئن ۱۹۷۴) نظامی بلندپایه و سیاستمدار اهل اتحاد جماهیر شوروی بود. (م، نقل از ویکی پدیا)
[۲۱] Solzhenitsyn
اَلکساندر ایسایِویچ سولژنیتسین، زادهی ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ – درگذشته ۳ اوت ۲۰۰۸ ، نویسندهی اهل روسیه و برندهی جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۰ ناراضی و تبعیدی زمان استالین (م)
[۲۲] Svanidze
روزنامهنگار تلویزیونی روسیه نیکلای سوانیدزه و روزنامهنگار ماکسیم شوچنکو در یک گفتگو پیرامون نقش استالین در یک برنامهی تلویزیونی شرکت کرد. شوچنکو ادعا کرد که به لطف رهبری استالین بود که مردم شوروی مهاجمان نازی را دفع کردند. برعکس، سوانیدزه استالین را مقصر مرگ میلیونها سرباز شوروی میدانست و …(م).
[۲۳] فرقه برادران خانهی آلمان مریم قدیس در اورشلیم [۳] (لاتین: Ordo domus Sanctæ Mariæ Theutonicorum Hierosolymitanorum، آلمانی: Orden der Brüder vom Deutschen Haus St. Mariens in Jerusalem)، که معمولاً با نام فرقه تتونیک شناخته میشود، یک فرقهی نظامی دوران قرون وسطی است که اکنون فقط به مسائل مذهبی فرقه کاتولیک اختصاص دارد. این فرقه ابتدا برای این تأسیس شد که به مسیحیان کمک کند تا در ارض مقدس بیمارستان بسازند. همچنین بعد از اصلاحات مارتین لوتر بخشی از فرقه به پروتستان تبدیل شد که اکنون دیگر وجود ندارد. (م،نقل از ویکی پدیا)
[۲۴] اشاره به پوشاندن آرامگاه لنین جهت تعمیرات و بازسازی است. (م)
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- گنادی زیوگانوف: پاسخ به فشار خارجی باید یک تغییر اساسی در سیاست بین المللی باشد
- برنامهی حزب کمونیست فدراسیون روسیه : «برنامهی احیاء: ده گام به سوی حیات باشکوه » – برگردان: مسعود امیدی
- از سه رنگ به سرخ؟ پاسخ حزب کمونیست کارگران روسیه به لایحه ی تغییر رنگ پرچم روسیه
- چپ روسیه درجهان پسا شوروی چگونه زنده ماند – ژاکوبن، ترجمه ی: داود جلیلی
خواستههایی که زیوگانف از پوتین، نمایندۀ الیگارشی سرمایه داری روسبه دارد و بایدهایی را که در بخشهای پایانی نامۀ سرگشاده اش مطرح میکند که:
«… برای تشکیل چنین جبههای باید تمام توهماتی را که در اواخر قرن بیستم بر کشور ما تحمیل شده است، کنار گذاشت. عقاید تعصبآمیز نئولیبرالی برای مردم ما گران تمام شده است. مدتهاست که زمان آن فرا رسیده است که درک کنیم که پرورش نفرت نسبت به دوران شوروی یک رویکرد مضر و جنایتکارانه است…. … روسیه برای دستیابی به پیروزی و حل وظایف مهم تاریخی باید حول ایدههای خلاقانه و نمادهای الهامبخش متحد شود… و… »
نشان دهندۀ وجود نگرشی به شدت اتوپیایی و ایده آلیستی است همانند پیشنهاد سال گذشتۀ فراکسیون حزبشان در دومای روسیه مبنی انتخاب پرچم سرخ با آرم داس و چکش به عنوان پرچم فدراسیون روسیه و به آن می ماند که بخواهیم برای حل مشکلات انجیل عیسی را لای جلد کاپیتال مارکس بگذاریم و یا از خرس خواهش کنیم که به جای بجه زاییدن تخم بگذارد!
در اینکه حزب کمونیست روسیه و یا چین امپریالیستی هستند شکی نیست ، ولی مهم در تضاد بین امپریالیستها و تلاش در ” یک قطب و چند قطبی” شدن جهان امپریالیستی است . کسی نمیتواند بگوید که آنها با هم تضادی ندارند چون در جنگ جهانی اول و دوم هم برسر تقسیم جهان یکدیگر را تکه پاره میکردند . برای درک بهتر ، ” یک یا چند قطبی” بودن جهان ، بهتر است که بطور مجازی و موقتی خود را رهبر و یا تصمیم گیرنده مردم کشوری بدانید که کشور تک قطبی جهان کشور شما را از زمین ، آسمان و دریا تحریم کرده باشد و چاره ای جز بندگی و بردگی در برابر اوامر آن ابر قدرت نداشته باشید . در غیر اینصورت کشور شما ویرانه و مردم آن آواره طاعون زده در هیچ کشور و یا جزیره دور افتاده ای پناهی برای اسکان خانواده من و شما نداشته باشند . البته این شرایط مربوط به دولتهایی است که بخودی خود نتوانند روی پای خود بایستند و منافع خود را بر منافع ملی و مردمی مقدم بشمارند .
الف باران گرامی ممکن است لطف کنید و توضیح دهید که به چه دلیل چین و روسیه را امپریالیست می دانید؟
این سئوال را از شما می کنم ، چون با توجه به سایر کامنت هائی که از شما خوانده ام، امید دارم که بنده و سایر خوانندگان ، پاسخ مستدلی از شما بخوانیم.
این سئوال را با آقای مهرداد نمی توان در میان گذاشت.
ایشان در ذیل همین مقاله کامنتی گذاشته اند و صحبت از مارکسیست واقعی می کنند.
اطلاع ندارم که آیا مهرداد دیگری هم در اخبار روز کامنت می نویسد یا خیر.
اما با توجه به کامنت هائی که تاکنون از آقای مهرداد خوانده ام این ارزیابی را ندارم که پاسخ مستدلی از ایشان بخوانیم.
ماهیت حزب در رهبری سیاسی دولت تعیین کننده ماهیت مالکیت دولتی است .
چین و یا روسیه که دهه هاست با “دیکتاتوری پرولتاریا ” و ” انترناسیونالیسم پرولتری” خداحافظی کرده و برنامه و اساسنامه حزبی را در خدمت سرمایه برای رقابت باسایر ممالک امپریالیستی به منظور قدرت برتر شدن در جهان تغییر داده است دیگر نمیتواند سوسیالیستی باشد …
بطور خلاصه ، اگر راه بازگشت سرمایه مسدود نشود ، سوسیالیسم به قهقرا باز خواهد گشت .
با احترام فراوان…
با سپاس از توجه شما
سمیر امین بارها گفته است این است که روسیه با همه ی توانایی های نظامی خود، هرگز از سرمایه دیگر کشورها ندزدیده است؛ بلکه امین می گوید که شوروی برای نگه داشتن کشورهای دوست های خود نه تنها سودی نداشته است بلکه هزینه پرداخت.
در مورد چین هم سیاست تجاوزکارانه نمی بینیم.
لنین ۵ مشخصه برای امپریالیسم بر می شمارد.با استناد به داده ها و آمار می شود به این نتیجه رسید که این ۲ کشور این ۵ مشخصه را دارند یا ندارند.
.
«جنگ صلیبی» جدیدی علیه ما اعلام شدهاست. امپراتوری شیطان دهها کشور را زیر پرچم خود گردآوردهاست. محافل حاکمیتی آنها آشکارا متعهد به تجزیهی کشور ما هستند. آنها حتی میترسند انفجارهای خط لولهی نورد استریم را اقدامات تروریستی بینالمللی اعلام کنند. علاوه بر این، دشمنان ما به دنبال «حذف» فرهنگ روسیه هستند. شما به عنوان رئیس دولت ما با اعلام عملیات نظامی ویژه با این چالش تاریخی مقابله کردهاید.
با درود :
این بار دومی ا ست کهدر زمینه حزب به اصطلاحکمونیست روسیه برایتان نقدی میگذارم. این حزب به همان اندازه از مفهومکمو میشم به دور است که حزب کمونیست چین. روسیه به همان اندازه وارد جرگه امپریالیسم شده که بدون تعارف چین. این که حزب کمونیست روسیه چشم خود را بروی تجاوز آشکار روسیه به اوکراین میبندد تداعی چه مطلبی است ؟ همگامی با نیو تزاریسمروسیه ؟ با همراهی پوتین نو مسیحی؟ آیا زحمتکش اوکراینی که اماج بمباران های کور روسیه قرار گرفته تفاوتی با زحمت کش روس دارد؟ روسیه شوروی نیست…. اقتصادش تک محوری وبا استثمار دو منطقه عمده کاریو نفتی در سیبری حاصل شده که آن همدر مسیر رکود ناکزیر اقتصادی است ….جنگ تجاوز گرانه روسیه هم جز عمده قربانیانش از میان ملیت های غیر روس میباشند….پاسخ یک مارکسیست واقعی نه بلند به ناتو و استثمار مافیایی روس میباشد….حزب کمونیست روسیه یا پای خود را از این مضحکه جنگی به بیرون میکشد سا به اندازه دیکتاتور کوتوله معاصر پوتین شریک جرم در کشتار مردم بی گناه اوکراین میباشد…حزب کمونیست روسیه را من با حزب توده دست کم دوران خمینی قابل مقایسه میدانم به همراهی فداییان اکثریت دست کمدر آن دوران « طلایی» …..