ارزشها، محوریترین اعتقادات جامعهاند و به رفتار افراد جهت میدهند. احترام و توجه جامعه معطوفِ ارزشهاست و همچنین معطوف و نثار کسانی که ارزشها در رفتار آنها مشهود است. ارزشها افراد جامعه را حول هنجارهای پذیرفته و مطلوب جامعه متحد میکنند و افراد جامعه نیز در عمل به این هنجارها، مشوق و حامیِ هماند. در برهۀ کنونی، ممتازترین ارزش جامعه که واجد حداکثریترین تقدیر و تشویق و حمایتِ افراد جامعه نیز هست، پوشش اختیاری یا همان حجاب اختیاری است. ارزشی که نماد و نمود و ثمرۀ تطور و تحولِ فرهنگ جامعه و هویت فرهنگی آن است.
ارزشِ پوشش اختیاری یا همان حجاب اختیاری که با اعتراضات «جنبش مهسا» واجد عالیترین مرتبه شد (اثبات شئ نفی ما عدا نمیکند و محرز است که ارزشها و مطالبات عالیِ دیگری نیز در این جنبش مطرح و درک شدهاند) و در زمانۀ پس از آن همچنان در اوج باقی ماند و در مرکز ثقلِ توجه جامعه قرار گرفت، هم برای جامعه و هم برای حکومت، از یک ارزشِ صرفاً فرهنگی یا ضد فرهنگی و یک انتخابِ برآمده از سبک زندگی فراتر رفته است و به خط مقدمِ مواجهۀ طرفین تبدیل شده است و لذا، واجد حداکثریترین تقدیر و تشویق و حمایتِ افراد جامعه نیز شده است. همزمان، با فشار و آزارِ سیستماتیک و همهجانبۀ حکومت علیه کنشگران و حامیان و مشوقان این ارزش، عزمِ جامعه نیز برای تحکیم و تشدیدِ این تقدیر و تشویق و حمایت، بیشتر شده است.
آنچه این مواجهه را خطیر و حیاتی کرده است نه لزوماً دو قطبیِ همیشگیِ حکومت ـ مردم بلکه رنگ و بوی هویتیِ آن است؛ هویتِ «ما»ی جمعی که حول این ارزش (و سایر ارزشهای مطلوب و مطبوع جامعه) و جنبش، قوام یافته است و در واقع یک همخواهی و همبستگیِ قرین به خون است. کشتهها، محکومان، مصدومان و زندانیانِ این جنبش (و اعتراضات گذشته) که در یاد و خاطرۀ جمعیِ معترضان رسوخ و رسوب کردهاند از عوامل مهم این همخواهی و همبستگیاند. این «ما»ی جمعی و هویت، حول ارزشهایی مانند حق تعیین سرنوشت، حق نقشآفرینیِ بیشتر در تصمیمگیریهای داخلی و خارجیِ حکومت و دولت، آزادی بیان و دﻓﺎع از آزادی ﺑﻴﺎن، احترام به سبک زندگی افراد و همزیستیِ مسالمتآمیز شکل گرفته است. ارزشهایی با ماهیت اجتماعی و فرهنگی و سیاسی که لزوماً سویۀ مادی یا فردی ندارند و اتفاقاً، صریحاً و عمیقاً سویههایی غیرمادی و جمعی دارند. این ارزشها و ماهیت آنها و هویتِ به وجود آمده و پرورشیافته از آنها و تعداد معتقدان و کنشگران و مشوقان و حامیان آنها در جامعه، خطیر و حیاتی بودنِ این مواجهه را فزاینده کرده است. در مقابل، حکومت نه لزوماً تحقق که حتی مطالبه و پیگیریِ تحققِ این ارزشها و هر گونه نمود و برزو آنها را معادل مخدوش کردنِ هویتِ خود و نمادهای هویت خود میداند و لذا با مشاهدۀ نتایجِ نمود و بروزِ همین یک قلم، یعنی ممتازترین ارزش جامعه در برهۀ کنونی (پوشش اختیاری یا حجاب اختیاری)، فشار و آزارِ سیستماتیک و همهجانبۀ خود را نثار «ما»ی جمعیِ شکلگرفته حول این ارزش و جنبش کرده است. تفکری که مثل همیشه هر مسئله را به بحران و بحران را به بحران امنیتی و بحران امنیتی را به یک نزاع بیولوژیک بدل میکند که در آن، الاوبلا حکومت حتماً باید طرف مقابل را به خاک بیفکند که البته، در این تقریباً یک سال (چنان چون همیشه)، هر چه تبر میزند، زخم که نه، جوانه میشود!
اگر یکی از عرصههای نمود و بروز ارزشهایی مانند حق تعیین سرنوشت و نقشآفرینیِ بیشتر در تصمیمگیریهای داخلی و خارجیِ حکومت، انتخابات و چالشیترین مواجهه، انتخابات ۸۸ و اعتراضات پس از آن بود (که لزوماً همهگیر نشد و پس از مدتی و با فشارهای حداکثری سرکوب شد)، این بار اما عرصۀ نمود و بروزِ ارزشِ پوشش اختیاری یا همان حجاب اختیاری همۀ جامعه و بازۀ زمانیاش نه لزوماً روزها و ماههای اعتراضات، که همیشه و همهجاست! این تفاوت و این چالشِ مدام و این مواجهۀ جاری در همیشه و همهجا، بیشتر از بعضی ارزشهای دیگر (لزوماً بیشتر و نه حتماً مؤثرتر) هویت حکومت را مخدوش و هویت «ما»ی جمعی را منعکس و تقویت کرده است. همین میل به انعکاس و تقویتِ «ما»ی جمعی و همین خدشۀ بیشتر و البته، اشتیاق جامعه به کسبِ پیروزیِ حتی کوچک و موردی (که البته این موارد قطرات سیل است) در برابر حکومتی که چند ماه پیش بالاخره توانست با سرکوبِ خشن و خونبار و بیرحمانه، معترضان را (موقتاً) از میدان بهدر و بهظاهر و موقتاً شکست دهد، علاوه بر بسط و قوامِ این ارزش، سببسازِ تحقق ارزشهایی دیگر (با ماهیت سیاسی) نیز هست.
از سوی دیگر انعکاس و بازتولیدِ مدام و گونهگون و سطحبهسطح و نسلبهنسل و رنگبهرنگِ ارزشِ پوشش اختیاری یا همان حجاب اختیاری، خود به پشتیبانی و همدلیِ بیش از پیشِ معتقدان و مشوقان و حامیان و دلگرمیِ کشنگران و تحکیم و تقویت این ارزش منجر شده است. این حمایتها و همدلیهای فزاینده و هر روز بیش از پیش، حاکی از آن است که پوشش اختیاری یا همان حجاب اختیاری دیگر صرفاً مطالبه و مسئلۀ بخشِ بزرگی از زنان نیست و تبدیل به یک مطالبۀ عمومی و فراتر از آن تبدیل به ممتازترین ارزش جامعه و واجد حداکثریترین تقدیر و تشویق و حمایتِ افراد جامعه شده است. مطالبهای که یک حقِ محرزِ شهروندی است و در تقریباً یک سال گذشته، فشار اجتماعیِ معتقدان و مشوقان و حامیان و کشنگرانش چنان سهمگین و خردکننده بوده است که حکومت، که تا پیش از «جنبش مهسا» پوششِ ساده و معمولیِ مهسا امینی را نیز برنمیتافت و به خاطر آن پوشش جان وی را ستاند، امروز تا پستوها و راهروهای ادارات عقب نشسته است و از سردرِ مکانهای حکومتی برای اجبارِ حجاب زور میزند. این مهم، بیانگر آن است که همخواهی و همبستگیِ قرین به خونِ مردم و مبارزۀ نابرابرِ کشتهها، محکومان، مصدومان و زندانیانِ این جنبش در برابر جهل و گلوله، برای تحقق یکی از مطالباتشان به ثمر نشسته است و مردم توانستهاند عرصۀ عمومی و خیابان را مسخرِ ارادۀ خویش نمایند و ممتازترین ارزش جامعه را زندگی کنند. آنچه تا کنون دیدهایم، نظیر شناسایی افراد بیحجاب با هوش مصنوعی یا فشارهایی چون اجبار به مقنعه و برخورد خشن و وحشیانه با تحصن دانشجویان دانشگاه هنر، بیشتر از جنس تقلا و تلاش مذبوحانه بوده است تا اِعمال قدرت. تا این لحظه، در مواجهۀ هویت «ما»ی جمعیِ جامعه و هویت برساخته و اجباریِ حکومت، ارزشِ ممتازِ اکثریت، زور و اجبار اقلیت را بیاثر کرده است.
منبع: جامعه ی نو