مردم اسرائیل و مردم فلسطین إز تراژدی هولناک و نزاع تاریخی هفتاد سالهی خود خلاص نمىشوند تا زمانی که دو اتفاق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بزرگ، اساسی و همزمان در میانشان رخ ندهند
حملهی نظامی و تروریستی حماس به جنوب اسرائیل، جنگ غزه و اشغال نظامی شمال این خطه توسط ارتش اسرائیل، کنشگران سیاسی و اجتماعی در اپوزیسیون جمهوری اسلامی را وامیدارد که در برابر این رخداد بزرگ با پیامدهای بینالمللی و منطقهایاش، دست به موضعگیرند زنند. افزون بر آن که خود موضوع نیز در سرنوشت تحولات پیچیده امروز جهان و خاورمیانه میتواند نقش تعیین کنندهای ایفا کند. از این رو، هیچ کس نمیتواند در این باره جایگاه و موضع خود را مشخص ننماید. در پاسخگویی به چنین الزامی است که در ۸ نکته و در خطوط کلی و اساسی، ملاحظات زیر را در میان میگذاریم.
***
۱- دشمن واقعیِ اصلیِ مردم فلسطین در غزه خارجی نیست، اسرائیل نیست، آمریکا، اروپا یا غرب نیست، بلکه در حقیقت درونی است، اندرونی است، داخلی است، دولت – سازمان توتالیتر و اسلامی حماس (جنبش مقاومت اسلامی) است که ۱۷ سال در این خطه حکمفرمایی مطلق میکند و مردم غزه را زیر سلطه و گروگان خود قرار داده است.
۲- جنگ کنونی را سازمان تروریستی حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) با یک حمله نظامی به خاک اسرائیل و اعمال پروگروم ضدیهود آغاز کرد. حماس، یعنی شاخه فلسطینی اخوان المسلمین، از همان آغاز حاکمیتاش بر غزه در ۲۰۰۴ تا کنون، نابودی و محو اسرائیل را در سرلوحهی منشور و برنامه خود قرار داده است.
۳- در مقابله با جنگی که حماس آگاهانه، با برنامه ریزی قبلی و با پشتیبانی حزبالله لبنان و جمهوری اسلامی… به راه انداخت، اسرائیل برای دفاع از خود و با هدف نابود کردن نیروی نظامی حماس دست به بمباران و اشغال شمال غزه میزند. رهبری سیاسی حماس اما در قطر لانه کرده است و به سادگی منهدم نمیشود. نفوذ سیاسی- ایدئولوژیکی آن نیز با این جنگ از بین نخواهد رفت، اگر توسعه پیدا ننماید.
۴- جنگ هوایی و زمینی با نیروهای حماس که مردم غیر نظامی (سیویل) را سپر انسانی خود قرار میدهد و هم چنین جنگ در شهری با جمعیتی کثیر و متمرکز در مساحتی کوچک، به کشته شدن هزاران نفر از مردم و آوارگی چند صد هزار نفر میانجامد. در چنین شرایطی، وقوع جنایات جنگی از سوی ارتش اسرائیل از یکسو و وقوع جنایات جنگى از سوی حماس با سپر قرار دادن اهالی شهر، تا اندازهای اجتنابناپذیر بوده و یکی از ویژگیهای این جنگ را تشکیل میدهد. به پیرو حقوق بین المللی، این جنایات جنگی و تجاوز به حیات جسمی و روحی مردمان غیر نظامی از هر سو، بهویژه از سوی ارتش اسرائیل، به راستی باید توسط نهادهای غیر دولتی و جامعهی بینالمللی در هر سطح محکوم شوند و محکوم نیز میشوند.
۵- در توصیف درگیریها و اخبار جنگ، کشتهها، خسارات و غیره، بدون وجود خبرنگارانی مستقل در میدان جنگ نمیتوان از چند وچون ارقام قربانیان غیر نظامی و نظامی اطلاعات بیطرفانه و موثق به دست آورد. به جنگ تبلیغاتی طرفین نمی توان اطمینان کرد. به ویژه به تبلیغات حماس که نمونهای مشخص از آن را در دست داریم: پرتاب موشک از طرف سازمان جهاد اسلامی به سمت اسرائیل که در مسیر خود در بالای بیمارستانی در غزه منفجر میشود و حماس آن را به اسرائیل نسبت میدهد و رغم دروغ ۵۰۰ کشته را پخش میکند. اگر تساهال (ارتش اسرائیل) اخیرن به چند خبرگزاری خارجی و مستقل اجازه ورود به شمال غزه (البته همراه با نیروهای نظامی) را داده است، در سیستم پنهان و توتالیتر حماسی چنین چیزی قابل تصور نیست.
۶- پیروزی دولت – سازمان حماس در این جنگ، در حقیقت، پیروزی بنیادگرایی اسلامی خواهد بود. پیروزی متحدین آن یعنی جمهوری اسلامی، حزبالله لبنان و گروههای اسلامگرا در خاورمیانه و جهان برای مدتهایی مدید خواهد بود. پیروزی قدرتهاى دیکتاتوری، ارتجاعی یا توتالیتر چون روسیهی پوتین، چین استیلاطلب، پانترکیسم اردوغان و دیگر دیکتاتوریها خواهد بود. سرانجام پیروزی گروهها و احزاب پوپولیست و اقتدارگرای چپ و راست در جهان خواهد بود.
۷- در این میان باید گفت که دشمن اصلی این نیروهای دیکتاتوری، اسلامگرا و تمامیتخواه از نوع داعش، القاعده، حماس، جمهوری اسلامی و یا روسیه، چین، ترکیه اردوغان و دیگر اقتدارگرایان چپ و راست در دنیای امروز… اسرائیل نیست، آمریکا، اروپا و به طور کلی “غرب امپریالیست و کولونیالیست” نیست، برخلااف آن چه که اینان در لفاظیهای خود ادعا و تبلیغ میکنند. بلکه به واقع و در حقیقت، دشمن اصلی این دیکتاتوریها که امروزه اکثریت بزرگی از کشورهای جهان را تشکیل میدهند – آن چه که زیر عنوان “جنوب گلوبال” مینامند که شامل چین و روسیه هم میشود – تنها و تنها امر دموکراسی، آزادی، جدایی دین و دولت، آزادی زنان، برابری زن و مرد، حقوق بشر و اینگونه ارزشهای مدنی، مدرن و اونیورسال است که از دید این اقتدارگرایان باید نابود شود تا استبداد، دیکتاتوری و تاریکاندیشی خود را بتوانند پابرجا نگهدارند.
۸- مردم اسرائیل و مردم فلسطین إز تراژدی هولناک و نزاع تاریخی هفتاد سالهی خود خلاص نمىشوند تا زمانیکه دو اتفاق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بزرگ، اساسی و همزمان در میانشان رخ ندهند.
– اولین اتفاق در اسرائیل باید رخ ردهد. با شکل گیری پایدار یک حکومت طرفدار صلح و مبرا از جریانهای افراطی دینی، مهدویتی (messianique) و ناسیونالیستی، که جنگ افروزی، فلسطینیستیزی و توسعه طلبی را از راه ایجاد و تشویق کولونیسازیها و اشغال سرزمینها در کرانهی باختری رود اردن، با پشتیبانی و پاسبانی ارتش اسرائیل، به پیش میبرند. شکلیابیِ حکومت صلح طلبی در اسرائیل لازم است که وجود یک دولت مستقل فلسطینی در همسایگی خود در کرانه باختری و غزه را چون کلیتی بههم پیوسته و با اعتبار به رسمیت شناسد. در اسرائیل امروز، وجود یک دموکراسى و پلورالیسم دیرپا (به رغم بسیاری کمبودها و نقصها از جمله در اجرای گونهای آپارتاید)، وجود جوانان، زنان و جنبشهای اجتماعی فعال و آشنا با ارزشهای مدرنیته، وجود حزبها و انجمنهای مختلف و آزاد (از جریانهای آنارشیست و چپ تا میانه و راست افراطی) و در مجموع وجود یک جامعهی مدنی پیشرفته و متمدن، فعال و مترقی، لائیک و کثرتگرا، با پذیرش اشتراکها، اختلافها، تضادها و چندگانگی در درون خود، با اعتراضها و انتقادهایش از رژیم و سیستم و بالاخره در طرفداری از صلح و همزیستی با فلسطینیان… باری وجود این پدیدارهای اجتماعیِ توانا در کشور اسرائیل امروز، ترجمان نیروی بالقوه بزرگی است که میتواند چشمانداز امیدبخشی را نوید دهد: هم برای این کشور، هم برای حل و فصل نهاییِ مسألهی فلسطین و هم برای صلح و ترقی در کل منطقه خاورمیانه.
– دومین اتفاق در کرانه باختری و غزه باید رخ دهد. مردم فلسطین نیز باید با به رسمیت شناختن حق حیات و استقلال برای یک دولت همسایه اسرائیلی، در درون خود انقلابی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی انجام دهند و یک جامعهی مدنی آزاد، لائیک، پلورالیست و طرفدار دموکراسى و صلح به وجود آورند و گروههاى اسلامگرا، دینسالار، توتالیتر، جنگ افروز و تروریست را در میان خود منزوى و طرد کنند. اما پرسش اصلى این است که آیا در فلسطین چنین ذهنیت دمکراتیک و لائیکی میتواند به دور از فرهنگ و ایدئولوژی اسلامگرا، تاریک اندیش و تمامیتخواه شکل گیرد؟ به ویژه در پی این جنگ کنونی با خانمانبراندازیاش، با کشتهها و آوارگی بسیاری از مردماناش. جنگی که مسبب اصلیاش البته حماس است و در نتیجه اجتنابناپذیریاش از سوی اسرائیل برای دفاع از خود، اما با پیش زمینهی سالها کولونیسازی، ظلم و ستم در کرانه باختری و محاصره غزه توسط این کشور و سرانجام با زیر پا نهادن امر خطیر ایجاد صلحی پایدار از راه ایجاد دو کشور مستقل فلسطینی و اسرائیلی در کنار هم.
اول باور نکردم که آقای شیدان وثیق که از مطالعه تحقیقات تئوریک ایشان لذت برده ام، متنی چنین را به قلم آورده اند. تقریبا همان ادبیاتی است که رژیم آپارتاید و نژاد پرست اسرائیل بکار برده است.
هیچ نمی فهمم که چگونه به خود اجازه دادند که موضوعی را بر قلم بیاورند که حداقل مطالعات لازم را در باره آن انجام نداده اند و بیشتر از طریق حدس و ذهن، یا نظری را طرح و یا نظری را رد کرده اند که در تضاد با کارهای تئوریک ایشان قرار دارد.
امشب با دوستی صحبت می کردم که عده نه چندان کمی از هموطنان، وقتی در مورد موضوعات خاصی تبحر پیدا می کنند، شاید بگونه ای نا آگاه، خود را در مقام آچار فرانسه تصور کرده و دنیا را مهره اسیر آن آچار
در آخر کار هم برای خالی نبودن عریضه پیشنهاداتی را طرح که در تضاد کامل با متن قرار دارد.
مقاله ای وزین در شان ایشان است. منتظر باشیم؟
فقط شیدان وثیق نیست. دیگر چپهای قدیمی ایرانی و بزرگان فلسفه چون هابرماس نیز با حماس به عنوان ترور اسلامی موضعگیری دارند. حتی حزب کمونیست اسراییل (نگاه کنید به مصاحبه ارشد ان حزب در همین سایت) نیز با حفظ همان موضعگیری مانند گروه های نامبرده فوق حماس را یک سازمان تروریستی میداند. و هیچ کدام نیز مانند چپ مقاومت ایرانی سنگ مبارزه با صهیونیسم را که خوراک تبلیغاتی رژیم ایران است را نیز به سینه نمیزنند. اینها خسته از اچشم نتظار ماندن صد ساله برای کمونیسم، امروز به خاطر مخالفت با اسراییل و امریکا از هم خط شدن با ترور اسلامی که کشورشان را به تباهی کشیده ابایی ندارند. ادبیت خشمگین و توهین آمیز نشان دهنده این امر است.
بورژواهای دموکرات غربی و غرب زده دائم حرف از دموکراسی و حقوق بشر می زنند و میدانند که تندروهای آنها ،معروف به دست راستی ها، در حقیقت موقعیت طبقاتی استثمارگرانه خود آنها را با آدم کشی هایشان حفظ میکنند. اگر راستها نباشند، دموکراسی ی وجود نخواهد داشت، تمام منطق وجودی روابط سلطه، یعنی مردسالاری و سرمایه داری و استعمار و غیره، با اراده راستها ممکن است. در حقیقت بروید از حماس و راستهای صهیونیست تشکر هم بکنید چون اگر آنها نباشند طوفان آنارشیستی و کمونیستی توده ها همه شان را می برد به هوا.
در این مقاله چند نکته(دیدگاهی و نگارشی) جلب نظر می کند:
پسوند ها در مورد اسرائیل ، آمریکا، اروپا ،“غرب امپریالیست و کولونیالیست” در گیومه قرار دارد.و پسوندهای (قدرتهاى دیکتاتوری، ارتجاعی یا توتالیتر) در مورد «روسیهی پوتین، چین استیلاطلب، پانترکیسم اردوغان و دیگر دیکتاتوریها،گروهها و احزاب پوپولیست و اقتدارگرای چپ و راست» بدون گیومه آورده شده. شاید این گونه نگارش در رابطه با مسئله دیدگاهی است که در واقع کوچکترین اشاره ای به نقش آمریکا، اروپا و غرب امپریالیست نشده است.
۲۲ جولای ۲۰۱۱ در بیمارستان بستری بودم . اخبار تلویزیون از عملیات تروریستی در شهر اسلو و نزدیک ساختمان مقر دولت سوسیال دموکرات خبرداد که در ادامه به کشتار بیش از ۸۰ نفر از سازمان جوانان حزب سوسیال دموکرات که در اردوی تابستانی در جزیره اتویا شرکت کرده بودند جهان را بار دیگر مات و مبهوت کرد.طبق معمول «کارشناسان» امنیتی و ترویستی شروع به تحلیل و اظهار نظرکردند و صحبت از جهادیست ها و اسلامیست ها بود. بتدریج کسانی که از جزیره با جان زخمی و یاسالم بیرون آمدند از هیولائی که با نفرت از مسلمانان عملیات اسلو و جزیره را تدارک دیده بود و جوانان نروژی و دیگر ملیت ها را از نزدیک شلیک و از پای در آورده بود خبر دادند. او قبل از اقدام مانیفست خود را منتشر کرده بوده: مجموعه ای از بحث های سیاسی رسانه های بزرگ ، احزاب ، سایت ، رسانه های اجتماعی از اسلام هراسی و اسلام ستیزی بود .این آقای نروژی ناب و خالص آندرس بریویک بعد ها در دادگاه اسلو به زندان ابد محکوم شد که با ژست واداهای فاشیستی و هایل هیتلردیده شد.
سلام.بسیار ناامید شدم از عمق سطخی نگری که در گفته های شما وجوددارد.که در آن هیچ نگاهی به ذات و جوهر شکل گیری چنین خشونتی که در فلسطین و غزه جاریست نینداخته اید که اساسا در آن نقطه مرکزی این جنگ جاری را ۷ اکتبر می بیند و نه پیشینه تاریخی آن.در ابتدا فکر کردم به طنز نوشته اید و یا شاید مواضع دولت آمریکا را بیان می کنید ولی بعد متوجه شدم که واقعا باید گفت کشتار و ژنوسایدی که اکنون در فلسطین جاری شده است حقیقتا نقطه تعیین کننده ای در سرنوشت بسیاری از افاضات روشنفکری و وچرخش مهمی در باز تعریف جهان امروز است.شما آنچنان صلب نوشته اید که جا برای بحث باقی نمی ماند!
با این نگاه و تحلیل کشتار مردم و ادعای نتان یاهو در نابود کردن حماس نه تنها توجیه روشنفکرانه دارد که برای مردم فلسطینی رهایی بخش است، چرا که به قول نویسنده دشمن مردم فلسطین و عامل اصلی این جنگ درونی است و این عامل درونی در داخل فلسطین حماس و جهاد اسلامی است و در خارج از فلسطین حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی ایران و حوثی های یمن. این نگاه اگر در کابینه اسرایئل بنشیند نه تنها همین کشتار کنونی را تا به آخر ادامه می دهد بلکه با گسترش این جنگ برای نابودی دیگر جریانات اسلامی بقیه مناطق چون لبنان، کرانه باختری، ایران و یمن را نیز به خاک و خون کشیده تا موجبات رهایی مردم در این مناطق را فراهم کند. زهی بی شرمی که در توجیه جنایت اینقدر بی پروا قلم بزنی!!!
دشمن جامعه ی اسراییل نیز درونی است یهودیان ارتدوکس ،ناسیونالیست های توسعه طلب وشبه فاشیست و…دشمن مردم لبنان حزب الاه دشمن مردم یمن حوثی ها و دشمن مردم عراق دارو دسته های اسلامی وابسته به جمهوری اسلامی و دشمن مردم ایران رژِیم ولایت فقیه وجمهوری اسلامی است
سخن نه برسر حمله ی خارجی به این مرتجعان تروریست بلکه برسراین است که این نیروها ی اسلامی و توتالیتر مانع هر گونه راه حل منطقی.و حق طلبانه وانسانی و دمکراتیک در منطقه اند.باید از همکاری و پشیبانی برخی نیروهای چپ ایران پس از انقلاب با اسلامیست های خمینی زده درس اموخت و از حماس و حزب الاه و حوثی ها و دیگران به سبب غرب سیتزی شان دفاع نکرد. …
شما جناب فانی یزدی، نمی خواهید حقایق را ببینید. تا زمانی که عواطف و احساسات بر منطق و روشن اندیشی غلبه داشته باشد، فهم مطلبی از نوع همین مطلب ممکن نخواهد بود. شیدان وثیق از مبارزان قدیمی چپ دموکرات است. باید به او تبریک گفت که چنین روشن اندیشانه به مسئله اسرائیل و فلسطین به ویژه به جنگ کنونی می نگرد. پیشنهاد می کنم این مطلب را یک بار دیگر و این بار بدون عینک احساسات بخوانید.
ارمغان پیروز و باران آدرمینا ، اگر بزعم شیدان وثیق « در نکته ۷» از ۸ فرمان او : [ آمریکا، اروپا و به طور کلی “غرب امپریالیست و کولونیالیست ” نیست، برخلاف آن چه که اینان در لفاظیهای خود ادعا و تبلیغ میکنند.] پس همتون جمع شوید بجای این شعار دادن ها ی مبتذل «مبارزان قدیمی چپ دموکرات» تاریخ جهان را از اول بنویسید. تا خیال خودتان را ازهزاران کتاب و مقاله که در نکوهش امپریالیسم و کلونیالیسم (استعمارگری) نوشته شده راحت کنید. اصلا مهاتما گاندی را باید از نو محاکمه کرد که چوب لای چرخ انگلیس در هندوستان گذاشت . نلسون ماندلا را نیز باید از قبر در آورد و زندانی کرد و آپارتهاید دوباره در آفریقای جنوبی برقرار شود . الجزایر به فرانسه پس داده شود و ویتنام دوباره جولانگاه آمریکا شود . بمب های اتمی هیروشیما و ناگازاکی هم واجب بود .اصلا روسیه تزاری و خلافت عثمانی هم بهتر از امروز بود مگه نه؟ بعد راجع به فلسطین صحبت می کنیم.
مقاله ای بسیار اموزنده که به جای سیاه /سفید بینی رایج و بازگشت به کشمکش های ۷۵ سال پیش با ژرف نگری به این معضل پرداخته است وراه حلی واکاوانه پیشنهاد می کند که می تواند به صلحی پایدار میان اسرییل و فلسطین بیانجامد. تا هنگامی که راست افراطی در اسراییل و حماس در قدرت باشند ( در کرانه ی باختری تشکیلات خود گردان به این سبب از برگزاری انتخابات طفره می رود که می داند حماس برنده ی ان خواهد بود ) امیدی به حل این مشکل نیست.
نوشته بسیار دقیقی است که با واقعیات این منطقه همخوانی دارد.
هم در اسرائیل وهم در فلسطین، بله می شود
تجربه افریقای جنوبی به ما می گوید می شود.
با مبارزه مدنی در فلسطین و فشار افکار عمومی دنیا، که دولت ها را وادار به حمایت از دولت فلسطین کند.یک کنکره متحد فلسطینی که عناصر تند رو و افراطی را طرد کند.به صراحت موضع بگیرد،با عملیات تروریستی به شدت مخالفت کند و افراطیون را طرد کند.
همانطور که با خشم خواهان نابودی سفید پوستها در افریقای جنوبی و اخراج مهاجمان بودیم!!ولی راه حل دیگری هم وجود داشت.واین بار امپریالیسم هم به مدد آمد.
آنها که حمله سازمان واپسگرای اسلامی حماس به غیر نظامی های اسرائیل در ۷ اکتبر را با ۷۵ سال جنایات اسرائیل در سرزمین های اشغالی توجیه می کنند و کسانی که بمبارانها و حملات وحشتناک علیه مردم بی دفاع غزه توسط اسرائیل از بعداز ۷ اکثبر را بخاطر عملکرد وحشیانه حماس در ۷ اکتبر توجیه می کنند تشابهات قریبی با یکدیگر دارند.
عملیلت تروریستی حماس در ۷ اکفبر علیه غیر نظامیان اسرائیلی بدون قید و شرط محکوم ست و صد البته انتقامجوئی اسرائیل و کشتتار مردم غزه نیز تردید ناپذیر محکوم و جنایت جنگی می باشد
دموکراسی پارلمانی اسراییل که تا کنون ایستایی هفتاد سالش اش را در دنیای مدرن ضمانت کرده بزودی از شر دولت فاسد و احمق نتانیاهو خلاص خواهد شد. آقای وثیق این را بدرستی میبیند و البته باید انتظار آنرا نیز بزودی داشته باشد. امریکا و اروپا بلافاصله پس از جنگ تسهیلات آنرا نیز فراهم خواهند کرد. اما اتفاق دوم به زعم ایشان منوط به تشکیلات خود گردان و دیگر جناح های پیشرو فلسطینی دارد.
جوهر کلام مقاله در همان ابتدا با تصریح شروع جنگ توسط وحوش حماس خود نشان گر موضعگیری صحیح کنشگران پیشرو چپ است.