دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

فاجعه – ذکریا صنعتی

۱) شوک حاصل از ماجرا جان سخت است، زور آدم به او نمی رسد، هیچ هم معلوم نیست چقدر طول خواهد کشید، تا بتوان او را فراموش کرد و یا طوری با او کنارآمد، اگر بشود ماجراهائی اینگونه را اساسا فراموش کرد و یا با آنها کنار آمد. عکس العمل ممکن چه می تواند باشد؟ در صحنه ای از فیلم “پرسونا” (برگمن) یکی از قهرمانان زن این فیلم در اطاقی در یک بیمارستان ایستاده است. شب است، در گوشه ای از این اطاق یک تلویزیون قرار دارد، که مشغول پخش یک گزارش در مورد جنگ ویتنام ست. از صحنه های این گزارش یکی هم صحنه ای ست، که در آن یک روحانی بودائی در اعتراض به جنگ دست به خودسوزی می زند. عکس العمل آن زن در حین مشاهده این صحنه را به یاد بیاوریم. آیا تنها عکس العمل ممکن عکس العملی مشابه ای نیست؟ ‌تلاش برای بیان فاجعه هم نمی خواهد به جائی برسد. هیچ گزاره ای دوام نمی آورد، هیچ جمله ای از تصفیه ادبی یا تصفیه های مشابه جان سالم به در نمی برد. عجب حکایت وحشتناکی ست این بی بیان بودن در بحبوهه این همه تباهی. چکار باید کرد؟ زاویه نگاه به ماجرا را شاید باید تغییر داد؟ شاید بهتر باشد، که از تلاش برای بیان آن دست کشید؟ ویتگنشتاین بر این عقیده بود، که پدیده های مشخصی در عالم وجود دارند که بیان پذیر(sagbar) نیستند، آنها را تنها می شود نشان داد (zeigbar). بسیار خوب، یکی به ما بگوید، که این ماجرا را چگونه  نشان می دهیم؟ همینقدر می توان گفت، که حمله در بامدادان رخ می دهد، وقتی که همه هنوز در خوابند و بر حسب تعریف گزینه دیگری بجز از غافلگیر شدن پیش روی ایشان نیست. تاکتیک حمله برق آسا و غافلگیرانه را، که مانند بلائی آسمانی بر دشمن نازل می شود و فرصت نشان دادن هر گونه عکس العملی را از او می گیرد، از باختر زمین می شناسیم، از کارنامه نظامی کسانی که آنها هم برای تصفیه حساب با قوم یهود به میدان آمده بودند. از محصولات بر جا مانده از این تصفیه حساب یکی هم آشویتس ست. پسران یعقوب در حمله خود به شکیم انتقام “ناموس لکه دار شده” را اینگونه گرفته بودند، که «دو پسر یعقوب شمعون و لاوی برادران دینه هر یکی شمشیر خود را گرفته دلیرانه به شهر آمدند و همه مردان را کشتند. و حمور و پسرش شکیم را به دم شمشیر کشتند…و پسران یعقوب بر کشتگان آمده‌ شهر را غارت کردند…و گله ها و رمه ها و الاغ ها و آنچه در شهر و آنچه در صحرا بود گرفتند. وتمامی اموال ایشان و همه اطفال و زنان ایشان را به اسیری بردند و آنچه در خانه ها بود تاراج کردند» (سفر پیدایش، باب ۳۴). عناصری در این حمله وجود دارند، که علیرغم گذشت هزاران سال سرسوزنی از “اعتبار استراتژیک” لعنتی خود را از دست نداده اند و از این رو تکرار شده اند: مانند صاعقه بر یک شهر فرود آمدن، آدم های آن را کشتن، آن راغارت کردن، اطفال و زنان آن را به اسارت بردن، همه چیز و همه کس را به خاک و خون کشیدن. خداوند این پهنه جغرافیائی، مهم نیست چه نامی به او داده اند، قرار بود بر اساس مزمور شماره ۲۳ از مزامیر داوود “شبان” آدم ها باشد. او هزاران سال ست که هر بارزیر قول خود می زند.       

۲) اینطور نیست، که با اقدام شتاب زده مشتی جوان احساساتی سر و کار داشته باشیم، که گویا قصد کشتن خود را داشته اند. قصد اولا نه قصد کشتن خود، بلکه قصد کشتن دیگران بود. دوما نه احساس، بلکه منطقی در کارست، حمله از یک عقلانیت پیروی می کند، حاصل تلاشی شتاب زده از امروز و دیروز نیست. طرح آن را از ماه ها یا شاید سال ها پیش ریخته اند. تدارک لجستیکی آن با دقت فراهم شده است. به نظر می رسد، که چیزی به حادثه و اتفاق واگذار نشده باشد. حتی در مورد انتخاب روز حمله حساب و کتابی وجود دارد: پنجاه سال بعد از حمله در یوم کیپور و بار دیگر در جریان یکی از جشن های مردم اسرائیل، جشن سوکوت. فیلسوف آلمانی هانس بلومن برگ در رابطه با دلیل انتخاب روز حمله در یوم کیپور نوشته بود: “ستاد فرماندهی عملیات تصمیم گرفت، که عملیات در روز دهم ماه رمضان، یعنی در ۶ اکتبر شروع شود. اما چرا این روز؟ در روز دهم ماه رمضان سال ۶۲۳ میلادی پیامبر اسلام شروع به تدارک و آمادگی برای جنگ بدر نمود، جنگی که ده روز بعد پیروزی اسلام در جهان اعراب و ورود اسلام به مکه را رقم زد”[۱]. این امید، که آنچه درقرن ششم میلادی در مکه رخ داده بود، بار دیگر در نوار غزه تکرار شود، از تفکر اسطوره ای ساده لوحانه ناشی می شود، با این وجود می توان یقین را بر این نهاد، که قبل از شروع حمله حتی بر خوشبین ترینان در صفوف آمران و طراحان ماجرا پوشیده نبوده است، که پیروزی نظامی بر دشمن میسر نخواهد بود. برای این کار دلایلی وجود دارند. مهم ترین این دلایل این ست، که دشمن دشمنی معمولی نیست. یکی از قدرتمندترین ارتش های دنیا در اختیار اوست. تجربه او در زورآزمائی های نظامی متعارف و غیرمتعارف به بیش از هفت دهه می رسد. علاوه بر این دشمنی بسیار جدی ست، یعنی در عمل ثابت کرده است، که بهتر است سر به سر او نگذارند. بسیار خوب، حالا که می دانیم، که امکان پیروزی نظامی بر دشمن وجود ندارد، چه می کنیم؟ دست اندرکاران جنایت یازده سپتامبر هم با این سئوال مواجه بودند. پاسخ آنها پیروزی سمبلیک بود. حماس برای تحقق پیروزی سمبلیک حتی دست به خلاقیت می زند و یک پوگروم (Pogrom) مدرن اختراع می کند: ویران می کنیم، می کشیم، به اسارت می بریم و به موازات آن با کمک رسانه های کلاسیک و رسانه های مدرن به همه دنیا نشان می دهیم، که چه بر سر دشمن آورده ایم و او چگونه در برابر ما زانو زده است. دوام یک پیروزی نظامی می تواند سالیانی باشد. دوام یک پیروزی سمبلیک اما می تواند ابدیتی باشد. هیچ هم مهم نیست، که کتاب آسمانی ما به کسانی که آنها را کشته ایم و غارت کرده ایم و به اسارت برده ایم، “اهل الکتاب” می گوید، یعنی آنانی که در سنت وحی و در سنت کتاب ایستاده اند و اصل و نسب ما، آنطور که کتاب آسمانی خودمان می گوید، به آنها می رسد. نیازی به ملانقطه بازی های اینگونه نیست. مرگ بر وحی و بر کتاب آسمانی و بر تئولوژی، زنده باد مذهب شهید سید قطب و زنده باد مذهب شهید بزرگوارحاج قاسم، که هر چه داریم، از او داریم.             

۳) اظهارات ضد و نقیصی در محافل بین المللی در مورد نقش رژیم ولی فقیه در فاجعه حمله حماس وجود دارند.    

رژیم خود می گوید، که ارتباطی با ماجرا ندارد. باید مستند سخن گفت، مدرک روی میز گذارد، نیاز به پژوهش و تحقیق وجود دارد، با این وجود یک حس قوی، که ریشه خود را در یک تجربه تاریخی چهل و چند ساله دارد، می گوید، که فاشیسم اسلامی در تهران نمی تواند با ماجرا، حال مستقیم یا غیرمستقیم، بی ارتباط نباشد. هر چه باشد سالیان درازی ست، که این رژیم منطقه را و خاورمیانه را، هر وقت که اراده می کند، به خاک و خون می کشد و کسی هم گویا جلودار او نیست. شاید باید یک سئوال قدیمی و به ظاهر از مد افتاده  را دوباره از آرشیو بیرون آورد: سیاست مماشات اروپا با فاشیسم سکولار در دهه سوم قرن بیستم سرانجام به کجا ختم شد؟ آنچه اما تا اینجای قضیه از آن با اطمینان می توان سخن گفت، این ست، که حماس بدون پشتیبانی مالی، لجستیکی، نظامی و غیره رژیم ولی فقیه توانائی دست زدن به چنین جنایتی را نمی داشت. برای سهیم بودن رژیم ولی فقیه در فاجعه حمله حماس، مهم نیست شکل این سهیم بودن چه بوده باشد، دلایلی وجود دارند، که همه از آن آگاهیم: می دانیم که فاشیسم اسلامی مبتلا به یک دوآلیسم بدوی ست. این دوالیسم همه واقعه عالم را نزاع میان دو جبهه خیر و جبهه شر می داند: جبهه خیر متشکل از جمهوری اسلامی و متحدان او، جبهه شر متشکل از امریکا، اروپای غربی و اسرائیل. رژیم ولی فقیه بر اساس این تقسیم بندی دوگانه بیش از چهار دهه هدف پایان دادن به هژمونی امریکا در خاورمیانه را دنبال می کند. حاصل کار یک جنگ فرسایشی در مقابل متحدان امریکا در منطقه است. هیچ متحد امریکا در منطقه را سراغ نداریم، که آزار این رژیم به او نرسیده باشد. نیاز “ام القرای اسلامی” به عمق استراتژیک نیز از محصولات بلاواسطه همین دوالیسم ست. مسئولیت ایجاد این عمق بر عهده گروهای نیابتی رژیم ولی فقیه در لبنان، عراق، یمن و نوار غزه قرار دارد. دست فاشیسم اسلامی باید باز باشد، تا بتواند هر وقت که اراده کند، دست به تغییر معادلات در سیاست منطقه بزند، ملت های منطقه را زیر فشار قرار دهد و از آنها باج بگیرد. طبیعی ست، که از این باج گیری سهمی هم به گروه های نیابتی او می رسد. همچنین می دانیم، که فتیشیسم “رهائی قدس” یکی از برجسته ترین عناصر پاتولوژیک در ایدئولوژی رژیم ولی فقیه ست. جنایتی نیست، که جمهوری اسلامی مرتکب آن نشده و برای توجیه آن مستقیم یا غیر مستقیم به این فتیشیسم مراجعه نکرده باشد. تئوری این فتیشیسم تکرار اراجیف “پروتکل بزرگان صهیون” در کیفیت و شکل تازه ای ست: “رژیم غاصب صهیونیستی” عالم را تحت کنترل خود دارد وهرتوطئه ای بر علیه جهان اسلام و بر علیه رژیم ولی فقیه که بتوان تصور آن را نمود، از او ناشی می شود. دامنه این تصور تا آنجا پیش می رود ، که در ماجرای قتل های زنجیره ای یقین بیت رهبری در ابتدا بر این قرار داشت، که سرکرده آدمکشان و اوباشان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، کسی که از روی تصادف محرم بیت رهبری نیز بود، از “رژیم صهیونیستی” خط می گرفته است. این فتیشیسم خون ریز و جنگ افروز ست. پس از حمله حماس وعکس العمل اسرائیل می توان همه تدارکات راهبردی چند سال اخیر در جهت عادی نمودن روابط اعراب و اسرائیل را فراموش نمود. جمهوری اسلامی علنا بارها و بارها طرفین عربی پیمان صلح ابراهیم را تهدید نموده بود. این پیمان پس از حمله حماس شانسی برای ادامه حیات ندارد. آنچه که به دانسته ها باید اضافه نمود، این ست، که یک بحران منطقه ای می تواند برای رژیم ولی فقیه در حکم پادزهر بحران داخلی باشد. جنبش “زن، زندگی، آزادی” رژیم ولی فقیه را دچار بزرگ ترین بحران حیات خود نموده بود. منحرف نمودن افکار عمومی در داخل کشور و سمت دادن آن بسوی آنچه که در نوار غزه می گذرد، فرصت تنفسی بزرگ برای رژیم خواهد بود. راز بقای فاشیسم بحران ست. خمینی اگر زنده می بود، شاید در توصیف فاجعه حمله حماس به اسرائیل می گفت، که این حمله یک نعمت الهی بود. فاشیسم اسلامی برای ادامه حیات به “نعمت های الهی”، یعنی بحران هائی این چنینی نیازمند ست.      

۴) دیوید شیپلر، خبرنگار سابق نیویورک تایمز در اسرائیل، در کتابی با عنوان Arab an Jew. Wounded Spirits in a Promised Land از یک ژنرال سابق ارتش اسرائیل به نام ایتزاک زگف، که برای مدتی فرماندار نظامی نوار غزه هم بود، روایت می کند، که او چگونه در اواخر دهه ششم قرن بیستم با هدف ایجاد رقیب سیاسی برای الفتح و کمونیست ها در مناطق فلسطینی به ایجاد جریان های اسلامی در فلسطین کمک نمود: “دولت اسرائیل یک بودجه در اختیار ما قرار داد و ما این بودجه را در اختیار مساجد قرار دادیم”[۲]. شیپلر در چاپ مجدد و بازنگری شده کتاب خود در سال ۲۰۰۲ می نویسد: “این کمک مالی زودرس در حکم بذر تشکیل حماس و گروه های دیگر اسلامی در فلسطین بود، که با توسل به ترور روند صلح اسرائیل و فلسطین را نابود کردند”[۳]. حماس با این تفاسیر یک فرانکشتاین سیاسی ست، که خالقان آن کنترل خود بر محصول خویش را به مرور زمان ازدست دادند. این اما تنها یک بخش و تنها بخش کوچکی از حقیقت است. مدل های توضیح تک سلولی از عهده تبیین آنچه که در فلسطین از اواسط قرن بیستم تا به امروز رخ داده است، بر نمی آیند. دلایل بیشماری برای ادامه این فاجعه وجود دارند. به تاثیر عمیق جنگ سرد بر ماجرا باید جداگانه پرداخت. بدون بررسی خطاهای فاحش راهبردی فلسطینیان هم فهم ماجرا ممکن نیست. آنچه که آن را به هیچ وجه نمی توان نادیده گرفت، سهم ایدئولوژی “اسرائیل بزرگ” در ماجراست. قدرت سیاسی در اسرائیل هیچگاه از این ایدئولوژی فاصله نگرفت. هیچ دولتی در اسرائیل را سراغ نداریم، که برای حل معضل تاریخی بین اسرائیل و فلسطین کوچک ترین قدمی بسوی فلسطینی ها برداشته باشد. دولت رابین شاید یک استثناء بود. حاصل کار او، که قرارداد اسلو باشد، به بایگانی سپرده شد. همه دولت های اسرائیل، بدون استثناء، به سیاست شهرک سازی در مناطق اشغالی ادامه دادند. همه دولت های اسرائیل، بدون استثناء، به سیستم آپارتاید در رابطه با فلسطینیان وفادار ماندند. همه دولت های اسرائیل، بدون استثناء، در مقابله با فلسطینیان سیاست “با خاک یکسان کردن” را در پیش گرفتند. هیچ دولتی در اسرائیل فلسطینیان را جدی نگرفت، هیچ دولتی در اسرائیل فلسطینیان را به عنوان مخاطبان یک دیالوگ صلح به رسمیت نشناخت، سیاست همه دولت های اسرائیل در مقابل فلسطین تا به امروز از لوله تفنگ بیرون آمده است. گاهی اینطور به نظر می رسد، که قدرت سیاسی در اسرائیل، مهم نیست، این قدرت در اختیار کدام حزب و کدام دسته سیاسی قرار داشته باشد، علاقه ای به حل مسئله ندارد. مادامی که بتوان مستعمره بودن را به عنوان تنها شکل ادامه حیات به فلسطین تحمیل نمود، هیچ لزومی هم برای حل مسئله وجود نخواهد داشت.

۵) «آنچه که هر کدام از دو ملتی که در فلسطین در کنار هم و با هم زندگی می کنند، به آن نیاز دارند، تعیین سرنوشت خود به دست خویش، خودمختاری و امکان تصمیم گیری آزادانه است. این بدان معنی نیست، که برای اینکار نیاز به تشکیل یک کشور است، که این اصول را پیاده کند. اعراب در فلسطین برای توسعه و رشد آزادانه خود نیاز به یک کشور عربی ندارند، یهودیان در فلسطین برای توسعه و رشد آزادانه خود نیاز به یک کشور یهودی ندارند. توسعه و رشد اعراب و یهودیان هر دو می توانند در یک جامعه دو ملتی تحقق پیدا کنند، جامعه ای که در آن هر کدام از این دو ملت در مورد مسائل خویش، و هر دو با هم در مورد مسائل مشترک تصمیم می گیرند…و هیچکدام از این دو ملت هم لازم نیست، از آن هراس داشته باشد، که در چنین جامعه ای از سوی ملت دیگر زیر سلطه قرار بگیرد»[۴]. این سطور را مارتین بوبر نه امروز و نه دیروز، بلکه در سال ۱۹۴۷ به روی کاغذ آورد. اتوپی ترسیم شده در سطور او آنقدر شریف است، که می توان آن را بهانه ای برای یک دعوت و یک فراخوان قرار داد:

مردم شریف اسرائیل، مردم شریف فلسطین!

برای حل معضلی، که بیش از نیم قرن خون شما را می ریزد، راه حل کاملا دیگری وجود دارد. اگر باور نمی کنید، به مارتین بوبر مراجعه کنید.

***

 منابع:

۱)Blumenberg, Hans     

Präfiguration

Arbeit am politischen Mythos

۲۰۱۴، Frankfurt am Main

صفحه ۱۰

۲) به نقل از:

Baumgarten, Helga

Hamas

Der politische Islam in Palästina

۲۰۰۶، München

صفحه ۳۲

۳) همانجا صفحه ۳۲

۴) Buber, Martin

Ein Land und zwei Völker

 Zur jüdisch-arabischen Frage

۱۹۸۳، Frankfurt am Main

صفحه ۲۶۱               

https://akhbar-rooz.com/?p=219763 لينک کوتاه

3 8 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading