سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

استاندارد دوگانه و تعریف  متضاد برای حقوق بشر و تروریسم – ع – ترابی 

چرا حماس روز ۷ اکتبر به پاسگاه های نظامی درشهرک های اشغالی  حمله کرد؟

چرایی عوامل بقا و رشد گرایشات رادیکال در فلسطین؟

طرح موضوعات و پرسش های مرتبط

از دیدگاه امریکا و سیستم جهانی سرمایه درغرب  و رسانه های تبلیغی شان تعریف تروریسم تعریف ثابت و معین و مفهوم عامی ندارد و رعایت حقوق بشرنیز استاندارد یگانه ای ندارد و دفاع از حقوق اولیه انسان ها تابع ملیت و نژاد است .

 حمله ۱۵ مهرماه  (هفتم اکتبر) سازمان حماس به اسرائیل که با خشونت نیز توام بود و حمله تلافی جویانه و کشتار کورمردم غیر نظامی ساکن غزه  با مدرنترین تسلیحات نظامی که حمایت و تایید دولت های امریکا ، انگلیس ، آلمان ، فرانسه و کانادا برای ادامه این قتل عام خونین و نسل کشی فلسطینیان را درپی داشت  بار دیگر تعریف و تفسیر دوگانه مقوله تروریسم را چه سازمانی و چه دولتی ، از جانب کشورهای غربی حامی اسرائیل درمعرض چشم جهانیان به تصویر کشید .

تروریسم دولتی اسراییل و جنایت آشکار علیه بشریت = دفاع مشروع

تهاجم سازمان حماس و اعمال خشونت نسبت به شهروندان اسراییل = مصداق دقیق تروریسم

کشتارشنیع کودکان فلسطینی و سکوت این دولت ها در برابر جنایات جنگی دولت اسرائیل که مصداق نسل کشی و جنایت علیه بشریت است را  قیاس دهید با بمباران تعدادی از ساختمان های بزرگ دولتی ، مسکونی و تاسیسات صنعتی – نظامی در اوکراین توسط ارتش روسیه و تلفات غیرنظامیان و خروج مردم غیر نظامی دو طرف درگیرجنگ از مناطقی که نزدیک به میدان نبرد بود و بمباران تبلیغی رسانه های غرب برای بررسی  جنایات جنگی پوتین در دادگاه بین المللی و مجازات  او به جرم  جنایتکار جنگی در کشتار مردم اوکراین و جنایت علیه حقوق بشر و قس علیهذا !؟

برای جهان اثبات شد که استاندارد حقوق بشر از دید کشورهای غربی برای یک اوکراینی و یک فلسطینی تفاوت ماهوی دارد وحقوق بشر ابزاری در دست قدرت های جهانی است و به دلخواه خود آن را تعریف و مورد بهره برداری قرار میدهند.

تاریخ مبارزات جنبش های آزادیبخش ملی – دمکراتیک مردم جهان در دهه های اخیر نشان داده که از دیدگاه امریکا و غرب سرمایه داری تعریف و تفسیر مقوله تروریسم و تعمیم آن به دولت ها ، سازمان ها ،احزاب  و شخصیت های فعال در سپهر سیاسی جهان  ، تابع منافع اقتصادی – سیاسی سرمایه داری غارتگر جهانی است .

نلسون ماندلا – فراموش نکنیم که ماندلا رهبرحزب کنگره ملی افریقا زمانی که در زندان بود مشی مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته و مشی مبارزه مسالمت جویانه و کار سیاسی را جایگزین کرده بود اما  تا سال ها بعد نام خودش و حزبش در فهرست سازمان های تروریستی امریکا بود . حتی پس از پیروزی حزب  کنگره ملی افریقا بر رژیم نژاد پرست افریقای جنوبی وانتخاب ماندلا به ریاست جمهوری ،  تا سال ۲۰۰۸ و با وجودیکه  14 سال از انحلال رژیم آپارتاید میگذشت  هنوز از لیست تروریستی امریکا خارج نشده بودند .

احمد بِن بِلا – الجزایر در سال ۱۹۶۲ استقلال یافت و بن بلا رئیس جمهور شد . احمد بن بلا و هواری بومدین رهبران جبهه آزادیبخش ملی الجزایر که جنگ استقلال الجزایر بر ضد استعمار فرانسه را سازماندهی میکردند و و احزاب و سازمان های متبوعشان که در آن زمان علیه نظامیان دولت های استعمارگر مبارزه مسلحانه میکردند و  قوام نکرومه سیاستمدار و بانی استقلال کشور غنا از استعمار بریتانیای کبیر از نظر دولت های اشغالگر و استعماری فرانسه و بریتانیا  دشمنان دمکراسی بودند و مبارزات مسلحانه و آزادیبخش آنان در مقوله تروریسم تعریف شده غرب قرار میگرفت .

قوام نکرومه – کشور غنا قبل از ۱۹۵۶ مستعمره بریتانیا و پس از استقلال در۱۹۵۷ از کشورهای مشترک المنافع بریتانیا و دارای حکومت فرمانداری کل بود . با  تلاش و مبارزات قوام نکرومه  در ۱۹۶۰ کشورغنا را پس از رفراندوم قانون اساسی به جمهوری تبدیل شد و در انتخابات ریاست جمهوری  پیروز و تاسال ۱۹۶۶ رئیس جمهور بود . در سال ۱۹۶۶ زمانی که نکرومه در مسافرت خارج بود نظامیان علیه او کودتا و قدرت را بدست گرفتند . ( حتما” برای گسترش دمکراسی )

پاتریس لومومبا – کشور کنگو مستعمره پادشاهی بلژیک بود . پاتریس لومومبا هبر مبارزات برای استقلال کنگو درسال ۱۹۶۱ که  حزبش در انتخابات پارلمانی پیروز شده بود اولین نخست وزیر آن کشور شد . لومومبا  فقط ۶۷ روز در حکومت بود و به دستور رئیس جمهور وقت که مورد حمایت دولت استعمارگر بلژیک بود از کار برکنار و در حصر خانگی قرار گرفت . دولت وقت امریکا آیزنهاور با حذف فیزیکی لومومبا موافقت کرده بود و مقدمات ترور او با خمیر دندان زهرآلود فراهم شده بود که این طرح عملی نشد. لومومبا از حصر خانگی فرار کرد .  سرهنگ سسه سوکو از فرمانده هان نظامی کنگو با همکاری نیروهای بلژیکی لومومبا و دو وزیر وفادارش را در جنگل های کنگو دستگیر و تیرباران و سپس قطعه کرده و در اسید سولفوریک انداختند تا بقایای جسدشان پیدا نشود . به چه جرمی ؟ 

قتل لومومبا و یارانش نمونه آشکار تروریسم دولتی کشورهای مدافع دمکراسی برای غارت منابع اقتصادی است . در سال ۲۰۰۲ دولت بلژیک رسما” به خاطر نقش خود در قتل لومومبا و یاران وفادارش عذر خواهی کرد.

حتما” از دیدگاه  دول غربی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که با رهبری سازمان های جاسوسی انگلیس و امریکا علیه دولت ملی – دمکراتیک دکتر مصدق  انجام شد همانند اقدامات فوق  برای گسترش دمکراسی بوده و لاغیر !؟

کودتای شیلی و قتل پینوشه از نظر رسانه ها و دول غرب برای نجات دمکراسی بود و این لیست سیاه تروریسم دولتی و اشغال کشورها به بهانه های مختلف و انجام  کودتا های خونین و سرنگونی دولت های ملی با حمایت و تایید امریکا محدود به موارد فوق نیست .

 کشتار کودکان و زنان غیر نظامی فلسطینی و کارکنان سازمان های مدافع حقوق بشر و بهداشت جهانی در نوار غزه  و بمباران بیمارستان ها و اردوگاه پناهجویان ، دفاع مشروع اسراییل نام دارد و دولت های غربی ادامه این کشتار و نسل کشی را مصداق تروریسم دولتی و جنایت جنگی نمیدانند و بعلاوه ادامه این کشتار را تایید هم میکند .

یک بام و دو هوا

نمونه ای از استاندارد  دوگانه کشورهای غربی  برای  حقوق بشر و تروریسم  در مصاحبه  چندروز پیش جوژپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با تلویزیون الجزیره و در چند سطر زیر عیان است .

🔹 مجری الجزیره از جوزف بورل سوال میکنه ؛

🔻آیا رفتار اسرائیل در غزه جنایت جنگی است؟

🔸بورل جواب میده؛ من وکیل نیستم و این تخصص دادگاه لاهه است!

🔻مجری الجزیره میپرسه؛ آیا رفتار حماس در روز ۷اکتبر جنایت جنگی بود؟

🔸بورل جواب میده بدون شک جنایت جنگی بود.

🔻مجری الجزیره میگه مگه شما وکیل هستید…!!!

و ادامه میده برای همین متهم به معیارهای دوگانه اید.

– یهود ستیزی و یهود هراسی ، عرب ستیزی و اسلام هراسی و خشونت از جانب هر گروه و سازمان و یا دولت و حکومتی که انجام شود امری ناپسند و مورد تایید هیچ کسی نیست . چه عرب باشد چه اسرائیلی .

صلح طلبان وعدالت خواهان جهان با هر نوع ایدئولوژی و از هر مسلک و مرامی مخالف افراط گرایی و اقدامات خشونت آمیزهستند و برای رسیدن به آزادی ، دمکراسی ، استقلال کشور و امنیت سرزمین خود مبارزات مدنی و خشونت پرهیز  را انتخاب میکنند. اکثرگروه های مبارز فلسطینی که هر کدام  بخش هایی از مردم  فلسطین را نمایندگی میکنند رویه مسالمت آمیز را انتخاب کرده اند .

اگر جایگاه فلسطینی ها به عنوان مغلوب و مردمی آواره از سرزمین مادری و دولت اسرائیل به عنوان غالب و اشغالگراز ابتدا و یا  در برهه ای از زمان عوض و نقش غالب و مغلوب جابجا میشد و این مناقشه خونین نیز ادامه می یافت وجدان بیدار بشریت از مردم اسرائیل و صهیونیست ها دفاع میکرد نه فلسطینی ها .

 آیا رژیم اسرائیل در سالیان گذشته رویکرد مثبتی در تعامل با احزاب فلسطینی وبویژه دولت خودگردان کرانه باختری رود اردن به رهبری محمود عباس داشته است ؟ ( سوء مدیریت در دولت های خودگردان کرانه باختری ونوارغزه بحث دیگری است) .

آیا اسرائیل  در برابر مبارزات مدنی و خواسته های بحق فلسطینی ها رویکرد مسالمت آمیز داشته یا خیر ؟

با توجه به آمارکشته شدگان اعتراضات و شمار زندانیان فلسطین  پاسخ به دو پرسش فوق منفی است و بیانگر خشونت نظامیان اسرائیل درهرحرکت اعتراضی است. وجود حدود ۶۰۰۰ زندانی فلسطینی دراسارتگاه های اسرائیل نشان ازرفتارعدم تعامل و خشونت ذاتی نظامیان اسرائیل با مردم فلسطین دارد.

اگر با معیار اسرائیل و حامیان غربی آن ، حماس را یک سازمان تروریستی بدانیم  باید از حامیان اسرائیل پرسید که  ، رادیکالیسم حماس واقدام متقابل نظامی حماس علیه اشغالگری و کشتار مستمرمردم سرزمینش و برای دفاع  از آرمان فلسطین که همانا  تشکیل یک کشور مستقل است ریشه در چه عواملی دارد ؟

آیا قیاس حماس که در سرزمین خود علیه اشغالگری و برای موجودیت فلسطین مبارزه میکند با گروه داعش که در سرزمین های مختلف دست به ترور وکشتار می زند امر سنجیده ایست و مطابق تعاریف  معمول و  مرسوم در ادبیات سیاسی – دیپلماتیک میتوان ماهیت عملکرد و اهداف نهایی هر دو گروه حماس و داعش را یکی دانسته و حماس را مانند داعش یک گروه تروریستی نامید ؟

فراموش نکنیم که دولت اسرائیل از درون گروهای تروریست و شبهه نظامی هاگانا ، ایرگون ، اشترن و لهی بوجود آمد و رهبران گروه های تروریستی – صهیونیستی نامبرده شده ، افرادی مانند مناخیم بگین ، آریل شارون ،اسحاق شامیر و موشه دایان بودند که در سال ۱۹۴۸ مسئولان طراز اول دولت اسرائیل شدند. دولت اسرائیل رویه های تروریستی را پس از تشکیل یک دولت مستقل و به رسمیت شناخته شدنش در سازمان ملل هم ادامه داده و مخالفانش را در سرزمین ها و اقصی نقاط  جهان ترور کرده و یا ربوده و دستگیر و به اسرائیل برده است. دانشمندان هسته ای و پژوهشگران کشورهای دیگررا بوسیله جاسوس ها و عوامل خود درکشورهای دیگر ترور میکند و دیگر کشورها را به تروریسم متهم و به برکت حمایت غرب و سرمایه یهودیان افراطی در جنگ رسانه ای به مظلوم نمایی خود پرداخته و در اتهام زنی به مخالفان یکه تاز میدان است . بهر حال یک وجه مهم جنگ ها ، جنگ رسانه ایست.

 با آگاهی تاریخی از این موضوع که تمام سر زمین هایی که کشور های  اردن ، اسرائیل ،  نوار غزه و کرانه باختری رود اردن را تشکیل میدهند و از دوران امپراتوری روم شرقی ( بیزانس ) یعنی بیش ازهزار سال قبل تا تشکیل  کشور اسرائیل ،  فلسطین نامیده میشدند  ، آیا حماس به سرزمین دیگری حمله و تهاجم کرده است ؟ خیر .

طرح موضوع – قطعنامه ۲۴۲ و دولت خود گردان حماس در غزه

۱- ”  قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت در سال ۱۹۶۷ از اسرائیل می خواهد به مرزهای قبل از جنگ عقب نشینی کند و بلندی های جولان ، کرانه باختری رود اردن و نوارغزه را به سوریه ، اردن  وفلسطین مسترد نماید .بند اول با تاکید بر پایداری صلح در خاورمیانه به خروج نیروهای مسلح اسرائیل از سرزمین های اشغال شده در جنگ ۱۹۶۷ یعنی سه ناحیه فوق را خواستار شده. در بند دوم برای ضرورت رعایت حفظ صلح آمده : ” تضمین آزادی کشتیرانی در آب های بین المللی  و حل عادلانه مسئله گروگان ها.”

حماس در انتخابات ۲۰۰۶ فلسطینی ها در نوار غزه  در رقابت انتخاباتی با سازمان فتح  پیروزانتخابات میشود و بطور قانونی اداره نوارغزه را بعهده میگیرد؟  

آیا طبق بند دوم قطعنامه ۲۴۲ که نوارغزه یک منطقه مستقل است  و می تواند با سایر کشورها از طریق دریا ، هوا و زمین ارتباط داشته باشد و با توجه به اینکه  تشکیلات حماس از ۲۰۰۶  اداره  نوار غزه را عهده دار است  برای شکستن  محاصره غزه حق مقاومت و دفاع مشروع دارد یا نه ؟

چرا حماس روز ۷ اکتبر به پاسگاه های نظامی درشهرک های اشغالی  حمله کرد ؟

نقبی به حوادث چند سال قبل

 دومین معاهده صلح اسلو در سال ۱۹۹۵بین اسرائیل و فلسطین منعقد میشود . اسحاق رابین نخست وزیر اسرائیل و یاسرعرفات  رهبر ساف به نمایندگی مردم فلسطین امضا میکنند . به فلسطینیان در بخش هایی از کرانه باختری و نوار غزه خودمختاری  داده میشود ولی باز هم اشاره ای به کشور مستقل فلسطین نمی شود . اسحاق رابین درماه نوامبر ۱۹۹۵ ترور میشود . امید صلح از بین می رود و راست افراطی اسرائیل به هدف خود که همانا عدم قبول یک کشور مستقل فلسطینی و به رسمیت نشناختن ان است میرسد و در حقیقت معاهده و توافق اسلو را که یک راه حل دو جانبه و به نفع اسرائیل هم بود از بین می برد . پس از آن و علیرغم معاهده اسلو اسرائیل رفتار خشونت بار را ادامه و سیاست های صلح آمیز را نادیده گرفت و راه را برای خشونت های بزرگتر هموار کرد .

در اجلاس کمپ دیوید در سال ۲۰۰۰ مفاد معاهده صلح کمپ دیوید برای تشکیل کشور مستقل فلسطینی به نتیجه نمیرسد و اعتراضات و قیام فلسطینی ها آغاز میشود و تا ۲۰۰۵ ادامه می یابد که به آن انتفاضه دوم هم گفته میشود.

در نوامبر ۲۰۰۴ عرفات می میرد و محمود عباس جانشین او میشود . در سال ۲۰۰۵ توافق آتش بس بین محمود عباس و آریل شارون امضا میشود.

 درسال ۲۰۰۶ اسرائیل به حزب الله لبنان و به حماس در نوار غزه عملا” اعلان جنگ و خشونت را به منطقه باز میگرداند.  

در سال ۲۰۰۶ حماس در یک روند دمکراتیک و قانونی با حضور ناظران بین المللی در انتخابات منطقه غزه پیروز و اداره دولت خود گردان غزه را بعهده می گیرد.

با توجه به ادامه کشتار مردم فلسطین توسط اسرائیل در ماه ژوئن ۲۰۲۰ شورای حقوق بشر سازمان ملل در عرض یک هفته ۵ قطعنامه علیه اسرائیل تصویب میکند . تاکنون هیچ کشوری به اندازه اسرائیل در معرض توبیخ سازمان ملل قرار نگرفته است .

از ۲۰۰۷ تا کنون  غزه اززمین و هوا و دریا در محاصره اسرائیل قراردارد و همه تردد ها تحت کنترل اسرائیل است.

در ۶ دسامبر ۲۰۱۷، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در یک سفر جنجالی به اسرائیل  بیت‌المقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و سفارت این کشور در اسرائیل از تل آویو به بیت‌المقدس انتقال یافت . این اقدام برخلاف قطعنامه های سازمان ملل و سیاست خارجی آمریکا  در ۷۰ سال گذشته بود . ترامپ به این هم اکتفا نکرد واز کیسه خلیفه به بخشش سرزمین مردم سوریه پرداخته و اعلام میکند که بلندی های جولان که بخشی ازخاک سوریه است به اسرائیل تعلق دارد.   

طرح صلح ابراهیم با کوشش امریکا برای صلح دائمی میان اسرائیل و کشورهای عربی و باز کردن سفارتخانه ها و بستن پیمان های نظامی -امنیتی بین اسرائیل و کشورهای عرب  وانعقاد قراردادهای تجاری پیش می رود .

نتانیاهو در پارلمان اسرائیل  نقشه خاورمیانه جدید را نشان میدهد که اثری از کشور فلسطین و سرزمینی بدین نام در نقشه خاورمیانه و جغرافیای جهان وجود ندارد .

نتانیاهو در سازمان ملل نقشه خاورمیانه جدید را نشان میدهد که اثری از فلسطین وجود ندارد و هدف خود از حذف وجود فلسطین از جغرافیای جهان و فراموش کردن اذهان مردم جهان از موضوعی بنام کشور فلسطین را بطور علنی آشکار میکند.

این گستاخی نتانیاهو در سازمان ملل دهن کجی و توهین به تمام کشورهای جهان بود که به بسیاری از قطعنامه های سازمان ملل برای تشکیل کشور فلسطین رای مثبت داده بودند.

در کریدور اقتصادی هند – اروپا که در صورت اجرا قراراست از کشورهای هند – امارات – عربستان- اردن – اسرائیل – و یونان به اروپا برسد منافع اقتصادی ۳ کشورعربی به اسرائیل گره زده میشود و از فلسطین خبری نیست. 

تا چند روز قبل از ۷ اکتبر دیدار ها برای انعقاد پیمان های نظامی – امنیتی بین امارات و عربستان و اسرائیل برگزار میشود و اسرائیل کم کم به هدف خود که به تاریخ سپردن کشوری بنام فلسطین است نزدیک میشود.  

با توجه به موارد فوق ، مصائب تاریخی سرزمین فلسطین و مسئله ای بنام آرمان فلسطین و مبارزات آنها برای داشتن حقوق انسانی و کشوری مستقل رو به فراموشی است .

تمام اقدامات گفته شده دولت اسرائیل از عمل نکردن به قطعنامه های سازمان ملل و شورای امنیت عمدتا”  با  حمایت علنی امریکا وکشورهای اروپایی و یا سکوت آنها به پیش رفته و می رود .

کسانی که حماس را به اعمال خشونت و تروریسم متهم می نمایند باید توجه داشته باشند  که مبارزات خشونت پرهیز و مدنی  مردم برای تحقق مطالبات خود ، در درون یک کشور و در ارتباط  با حاکمان مفهوم دارد و نه یک حکومت اشغالگر .

همچنین درباب همزیستی مسالمت آمیز که معمولا” برای کشورها ی همجوارتعریف می شود پس از تشکیل دولت های خودگردان در کرانه باختری و نوارغزه که بنابر قطعنامه های سازمان ملل و پیمان اسلو از اسقتلال رای برای اداره سرزمین خود برخوردارند اسراییل با دخالت های خود نیز خط بطلانی  به رعایت اصل همجواری کشیده و نشان داده که پس از تشکیل کشور مستقل فلسطین برای متعهد بودن به رعایت همجواری مسالمت آمیز فاقد چنین ظرفیتی  است .

وقتی در زندان بزرگی بنام غزه محصور هستی و راه های مسالمت جویانه به نتیجه نمی رسد و دشمن موجودیت سرزمینت  را در مجامع بین المللی به سخره گرفته و محو می نماید ،  برای دفاع از خود و بقا مردم و سرزمینت  مجددا” و بناچار رادکالیسم را جایگزین مسالمت می نمایی.

به ظن قوی با توجه به موارد فوق وعوامل دیگری که برای حماس روشنتر است و نیز تحلیل شرایط منطقه و جهان ، حماس با محاسبه غلط یا درست  و آگاهی یا ناآگاهی از عواقب آن اما با طرحی دقیق و حفاظت اطلاعات قوی حمله ۷ اکتبر را برای زنده کردن دوباره آرمان فلسطینی ها و بیدار کردن وجدان بشریت صلح خواه تدارک و انجام میدهد .

اگر فرضا” و مطابق اظهار نظر دولتمردان غرب ، حمله حماس به اسراییل و کشتن شهرک نشین های نظامی و غیر نظامی مصداق  تروریسم  باشد ، آیا هیچ انسان آزاده و صلح طلبی میتواند این حقیقت را انکارکند که این حمله در چهارچوب مبارزه علیه اشغالگری و شهرک سازی بی پایان و شکستن حصر وخشونت مداوم و کشتار نامحدود فلسطینی ها توسط ارتش اسرائیل باید تعریف شود نه با تعریف و تفسیر تروریسم نامیدن حماس از جانب امریکا و اروپا و تبلیغات رسانه ای غرب .

آیا میتوان منکر این واقعیت شد که بخشی از مردم فلسطین به رهبری  نیروهای حماس از بزرگترین زندان روباز جهان در منطقه غزه خارج شده و برای رهایی از حصر به بخشی از سرزمین اشغال شده فلسطین رسوخ کرده و علیه دولتی اشغالگر و نژادپرست دست به تهاجم و اقدام خشونت آمیز زده است ؟

آیا طبق بند دوم قطعنامه ۲۴۲ که نوارغزه یک منطقه مستقل است و می تواند با سایر کشورها از طریق دریا ، هوا و زمین ارتباط داشته باشد واسرائیل سالهاست که آن را محاصره کرده ، شاخه نظامی حماس به عنوان بازوی نظامی دولت خود گردان غزه  برای شکستن  محاصره حق مقاومت و مبارزه برای شکستن محاصره غزه و دفاع مشروع دارد یا نه ؟

آیا حمله حماس به اسرائیل در روز ۷ اکتبرجنایت جنگی است ؟

تبلیغات دروغینی که اسرائیلی ها از ابتدای جنگ در مورد کشتار کودکان یهودی و حمله به جوانان شرکت کننده در یک   فستیوال موسیقی و قتل عام آنها توسط حماس ، انتساب حمله موشکی به بیمارستان غزه به حماس و موارد دروغین دیگری که از رسانه های پر بیننده غرب و تلویزیون های فارسی زبان به تفصیل و شرح جزئیات پخش میشد نیروهای صلح دوست  را در پاسخ صریح به پرسش فوق  دچار سردرگمی نموده بود. اما به مرورکه کذب بودن آنها از جانب برخی رسانه های خبری  جهان مشخص شد رسانه  ها و تلویزیون های غربی نیز تایید وپخش کردند. کذب بودن کشتار جوانان یهودی در جشنواره موسیقی توسط حماس  نیزتوسط روزنامه اسرائیلی هاآرتص افشا و مشخص شد که بالگرد های اسرائیلی به اشتباه مرتکب این کشتار شده اند.

 گرچه خشونت تولید خشونت متقابل میکند ونمیتوان رفتار خشونت آمیز برخی جوانان تحقیر شده فلسطین که در سرزمین و خانه های خود به اسارت گرفته شده اند در روز ۷ اکتبر ودر چنین بزنگاهی که از دیوارهای زندان حتی بطورموقت خارج شده اند منکر شد و بروز این رفتار با روانشناسی اجتماعی قابل درک است،  اما با  افشای اخبار کذبی که بر اساس آن خشونت و تروریسم حماس را تفسیر و ترویج میکردند اتهام جنایت جنگی توسط حماس را کمرنگ میکند .

خشونت برخی از نیروهای حماس در حمله چند ساعته به شهرک ها ، در مقابل حجم خشونتی که اسرائیل در طول ۷۵ سال در حق فلسطینیان انجام داده و از هیچ جنایتی فرو گذار نکرده مثال کاه و کوه است .

 اخیرا” برخی مقامات نظامی اسرائیل در مصاحبه ها ،  تبلیغات دروغین رسانه های صهیونیستی و رسانه های غربی را در چارچوب جنگ رسانه ای علیه دشمن  توجیه می کنند اما این اقدامات  با هیچ معیار اخلاقی و انسانی قابل دفاع نیست.

تظاهرات مردمی در کشورهای  جهان در دفاع از حقوق فلسطینی ها و محکوم کردن اسرائیل و اظهار نظر خیلی از احزاب سیاسی بیانگراین امر است که گرچه برخی اقدامات خشونت آمیز حماس در حمله اخیر را که با دروغپردازی و پروپاگاندا خیلی بزرگتر از واقعیت نمایش دادند تایید نمیکنند اما  با تروریسم نامیدن حماس مخالف هستند واستاندار دوگانه دول غربی برای حقوق بشر را افشا میکنند.

قضاوت در مورد درستی یا نادرستی تصمیم  حماس و عواقب  حمله ۷ اکتبر برای فلسطین و اسرائیل و کشوهای منطقه و جهان، نخست به مردم فلسطین که در ۷۵ سال اخیر همواره در مجامع بین  المللی دادخواه  رسیدگی به جنایات  اسرائیل بوده اند و هنوز هم  تاوان میدهند مربوط میشود و سپس به وجدان بیدار مردم اسرائیل و جهان .

اما پیش بینی قطعی روند های پیش رو و تاثیرات مترتب این حمله برای تحقق آرمان فلسطین و راه حل دوکشور درمیان مدت وابسته به چگونه  پیشبر اقدامات زیر است:

برگزاری اجتماعات و تداوم و گسترش اعتراضات خیابانی در کشورهای عرب مسلمان ، امریکا و اروپا و سایر کشورهای جهان  برای توقف جنگ و مهار اسرائیل توسط امریکا و استقرا صلح پایدار،  گسترش فعالیت های رسانه ای و مصاحبه ها و مناظره ها برای تهییج افکارعمومی مردم بیشتری در کشورهای جهان علیه کشتار و نسل کشی فلسطینی ها ، بکارگیری  یک دیپلماسی فعال ازجانب دولت مردان جهان برای اخذ چراغ سبز دولت امریکا برای حل این مناقشه تاریخی ،  درخواست برگزاری فوری دادگاه بین المللی برای بررسی جنایات جنگی  و نسل کشی دولت اسرائیل و شخص نتانیاهو ، بستن سفارت خانه های اسرائیل در کشورهای جهان ، قطع روابط تجاری و بستن شریان های نفتی به اسراییل و ابطال پیمان های امنیتی کشورهای آسیایی با اسرائیل اقدامات بین المللی تاثیر گذاری برای مجازات اسرائیل است .

همراهی دولت های عرب متحد امریکا ودیپلماسی فعال آنها برای تحقق آرمان فلسطین نقش و وزن مهمی دارد و حل این مناقشه برای مشروعیت داخلی رهبران کشورهای پر جمعیت عرب  نیز بسود  آنهاست .

گرچه بطور کلی خشونت و ترور مورد نکوهش جوامع صلح طلب جهان است و نگارنده  مخالف افراط گرایی سازمان حماس و خشونت هستم ، اما بر این باورم که حماس بعد از ۲۰۰۶ که اداره غزه را عهده داربوده است تا قبل از ۷ اکتبر عملیات محدودی در موضع دفاع از هسستی مردم غزه و مقاومت مشروع انجام داده و تروریسم اسراییل و رادیکالیسم حماس از منظر حقایق بالا قابل درک است .

چه عواملی موجب بقا و رشد رادیکالیسم در حماس و سازمان های سیاسی  فلسطین می شود ؟

تاسیس سازمان حماس و سایر گروه های رادیکال مذهبی و غیر مذهبی در فلسطین که مشی مسلحانه را برای تقابل با اسراییل اتخاذ کرده اند اساسا” ازسال ۱۹۶۴ و با اعلام موجودیت سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) آغاز شده و معلول رفتارخشونت

 بار دولت نژاد پرست اسرائیل و حامیان جهانی اش در ضایع کردن حق فلسطینی ها برای تشکیل یک کشورمستقل بود .

دفاع از حقوق پایمال شده مردم فلسطین قبل ازتشکیل حماس ، جهاد اسلامی و حزب الله لبنان عمدتا” توسط  ساف با انجام عملیات مسلحانه و حمایت سیاسی دول عرب و فعالیت  دیپلماتیک انجام میشده و محدود به حماس ومحور مقاومت نمیشود.

جدای از اینکه چه گروهی در نوارغزه وکرانه باختری در قدرت باشد حق فلسطینی ها برای موجودیت سرزمین و داشتن کشوری مستقل قابل چشم پوشی و یا معامله با اسراییل نیست چه از جانب سازمان های فلسطینی چه دول عرب .

 مبارزه برای احقاق حقوق انسانی مردم  فلسطین از جانب هر گروه و با هر شیوه مبارزه که انجام شود مورد حمایت آنهاست است . بخشی از مردم فلسطین در نوار غزه حماس را بعنوان نماینده خود انتخاب کرده اند همانطور که در آخرین انتخابات اسراییل بیشتر اسرائیلی ها حزب لیکود و نتانیاهو را .

چرا علیرغم وجود سازمان آزادیبخش فلسطین ( ساف )  که تمامی نحله ها و احزاب  سیاسی مردم  فلسطین را در خود متشکل و نمایندگی میکرد حماس بوجود می آید و درمقابل ساف که وجهه بین المللی دارد واز حمایت اکثریت مردم فلسطین برخودار بود حماس قد علم میکند و مورد حمایت بخش قابل توجهی از مردم فلسطین قرار میگیرد و متعاقب آن در انتخابات ۲۰۰۶ نوار غزه  در رقابت انتخاباتی با سازمان فتح یعنی بزرگترین گروه ساف پیروزانتخابات میشود و اداره نوارغزه را بعهده میگیرد؟ ( سوء مدیریت در دولت های خودگردان کرانه باختری ونوارغزه بحث دیگری است) 

برای شناخت این عوامل چند دهه به عقب برگردیم :

جنبش جهانی صهیونیسم که پس از تشکیل کشور مستقل اسرائیل  در سال ۱۹۴۸ به هدف خود یعنی وطن ملی یهودیان  درسرزمین موعود  جامه عمل پوشیده بود سال ها فرصت داشتند که با پذیرش عملی قطعنامه های سازمان ملل و عمل به  راه حل دو کشور به چرخه خشونت پایان دهند. اما دولت های راست اسرائیل که از ابتدا و در نهان با تشکیل دولت مستقل فلسطین مخالف بودند همواره چوب لای چرخ مصالحه های بین المللی گذاشتند و به خشونت و کشتار ادامه دادند .

ساف در سال ۱۹۶۴ اعلام موجودیت کرد و تقریبا” تمام احزاب فلسطینی با گرایشات سیاسی مختلف اعم از مذهبی های سکولار یعنی سازمان الفتح  که  چند سال بعد رهبران آن یاسرعرفات و فاروق قدومی شدند ،  جبهه دمکراتیک و جبهه مردمی و جبهه خلق برای آزادی فلسطین یعنی طیف چپ مارکسیست ها  که رهبران آنها  نایف حواتمه  ، احمد جبرئیل و جُرج حَبَش بودند و سایر گروهای کوچک و بزرگ ملی و دمکراتیک وغیره  در آن متشکل شدند و هدف خود را مبارزه مسلحانه برای انقلاب مردم فلسطین علیه اسرائیل و تشکیل کشور فلسطین اعلام نمود.

پس از ۴ نبرد خونین در سال های  1948 ، ۱۹۵۶ ، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ که بین اعراب و اسرائیل بوقوع پیوست بدهی های مصر به امریکا زیاد شد و توان باز پرداخت نداشت و از طرفی متوجه شد که با توجه به حمایت های بین امللی از اسرائیل و بویژه حمایت تمام قد مالی – تسلیحاتی امریکا و کشورهای غربی توان مقابله با اسرائیل را ندارد و قراداد صلح کمپ دیوید را پذیرفت و در این مسئله فلسطینی ها را هم دخالت ندادند و شکاف بین اعراب بوجود آمد و اتحاد آنها برابر اسرائیل از بین رفت . ( تحلیل درستی یا نادرستی این اقدام انورسادات و تاثیراین اقدام بر وقایع بعدی در جهان عرب موضوع این مقاله نیست ).

 ساف در سال ۱۹۷۴ وجهه بین المللی خوبی کسب کرد و در نوامبر سال ۱۹۸۸ شورای ملی فلسطین در الجزایر برگزار و ساف با  تغییر خط مشی و دیدگاه از جنگ مسلحانه دست کشید و با پذیرش قطعنامه های ۱۸۱ تقسیم فلسطین به دو کشور مجزا برای یهودیان و اعراب ساکن ، قطعنامه های ۲۴۲و ۳۳۸ آتش بس درخاورمیانه و خارج شدن اسرائیل از سرزمین های اشغالی ، اسرائیل را برسمیت شناخت وگامی دیگر در راه صلح برداشت.

پیش تر و درسطور بالا اشاره کردم که دومین معاهده صلح اسلو در سال ۱۹۵۵ امضا شد و به فلسطینیان در بخش های خاصی از ساحل غربی و باریکه  غزه خود مختاری اعطا شد. علیرغم اینکه در این معاهده به کشور مستقل فلسطین اشاره نشده بود و سازمان حماس هم در ۱۹۸۷ ایجاد ودر حال رشد بود و راست افراطی صیهونیستی  اسحاق رابین را ترور و به  خشونت ادامه میداد ، حداقل تا سال ۲۰۰۰ ساف نماینده اکثریت قاطع مردم فلسطین  در جهان بود و از حمایت فلسطینی های رانده شده از سرزمین مادری که درکشورهای  اردن و مصر و لبنان و سوریه زندگی میکردند و همچنین مهاجران فلسطینی در سایر کشورها نیز برخوردار بود . 

تمامی دولت های راست افراطی اسرائیل که  پس از معاهده کمپ دیوید سرکار آمدند زمانی که ساف مبارزه مسلحانه را کنار گذاشت ومشی مبارزه سیاسی و مسالمت آمیز برای خاتمه خشونت و راه حل دو کشور در سرزمین فلسطین را پذیرفت  با ادامه کشتار و شهرک سازی و عمل نکردن به قطعنامه های سازمان ملل و شورای امنیت  برای راه حل دو کشور عملا” به تضعیف این سازمان پرداختند و موجب تقویت گرایشات رادیکال مذهبی مانند حماس و جهاد اسلامی شدند .

حماس ( حرکت مقاوت اسلامی )  یک گروه سیاسی – نظامی مسلمان سنی مذهب و از شاخه های جهانی اخوان المسلمین است که  همزمان با شروع  تظاهرات فلسطینی ها علیه رژیم اسرائیل که آن را انتفاضه اول می نامند در سال ۱۹۸۷ توسط شیخ احمد یاسین  بنیانگذاری شد و طبق منشور آن موظف به نابودی اسرائیل است . با خشونت روز افزون اسرائیل رویکرد سیاسی حماس کم رنگ تر و رویکرد نظامی انها بیشتر شد .

قدر مسلم دولتمردان اروپایی به یمن نهادهای قدرتمند جامعه مدنی و احزاب سیاسی که از دمکراسی نسبی در این کشورها پاسداری میکند و تفاوت ساف و سازمان های رادیکالی مانند حماس را میدانستند اگر منافعشان ایجاب میکرد میتوانستند با فشار به دولت های راست افراطی اسرائیل آن ها را تشویق و ترغیب به مذاکره و مصالحه با ساف نمایند تا هم از تضعیف جایگاه ساف وبزرگترین حزب آن یعنی  فتح  دربخشی از مردم فلسطین و بویژه نسل جوانتر و جوانان فلسطین که از تحقیر جانشان به لب رسیده جلوگیری نمایند و هم در تعامل با ساف در حل نهایی مسئله فلسطین موجب میشدند  تعداد کمتری جذب حماس و گرایشات رادیکال شوند .

زندگی مردم فلسطین در نوار غزه و کرانه باختری در تمام دوره اشغال با تحقیر و تبعیض از جانب دولت اسرائیل مواجه بوده و هر دو منطقه  تحت کنترل اسرائیل است . یکی بیشتر و یکی کمتر . وقتی  مشی سیاسی  و راه های مسالمت جویانه و دیپلماسی برای رهایی چندین نسل از فلسطینی ها از اسارت اسراییل جواب نمیدهد از یک سو گرایشات رادیکال برای پاسخ به خشونت اسرائیل را تقویت  و از سوی دیگر تضعیف  مشی مسالمت آمیز را در پی دارد .

بدیهی است صهیونیست های راست اسرائیل که تشکیل کشور مستقل فلسطین و بازگشت آواره گان فلسطین به سرزمین خود را قبول ندارد برای توجیه تداوم رفتارخشونت آمیز خود و عدم تحقق آرمان فلسطین ، مبارزه قهر آمیز و جنگ نابرابر با  مردم فلسطین در کرانه باختری و حماس در نوار غزه را به مذاکره سیاسی با ساف و حماس ترجیح میدهند . خطاست چنانچه فکر کنیم که امریکا و اروپا که حامیان اسرائیل هستند از این موضوع و دیدگاه  راست افراطی اسرائیل مطلع نبوده اند .

باید پرسید چرا امریکا و اروپا همچنان از راست افراطی اسرائیل حمایت میکنند و ظاهرا” عاجز و ناتوان از تغییر مواضع آن کشورند !؟

در ارتباط با پرسشی که در عنوان این بخش ذکر شده ،آیا برای شکل گیری و تقویت رادیکالیسم حماس و جهاد اسلامی که هدفشان نابودی اسرائیل است پاسخی جزخشونت و کشتار مداوم جوانان فلسطینی و زندانی کردن آنها و عدم پذیرش راه حل دوکشور توسط دولت اسرائیل میتوان یافت ؟

من انتظار داشته و دارم که تضعیف آگاهانه نقش و جایگاه سازمان های دمکراتیک فلسطینی ازجانب اسرائیل و جهان غرب به  تقویت جایگاه گروهای حماس و جهاد اسلامی  درمیان مردم  فلسطین منجرمی شود و چنانچه باز هم حماس یا جهاد اسلامی در دفاع از راه حل دو کشور بتوانند چنین حمله ای به اسرائیل سازماندهی و انجام دهند چرخه کشتار و خشونت وخیم تر و عواقب آن نا مشخص تر .

https://akhbar-rooz.com/?p=224717 لينک کوتاه

3.1 7 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x