بگذار کسی گذشته را پاک کند
بی دغدغه رنگ، در آیینهِ پاک .
بگذار کسی زِ ذهن تب دار
فقط
ما را به سر آغازِ تقابل، ببرد
آنجا که
درنگِ شاه در خدمت غرب
وحشت زده کرد
خواهران نفتی
کاسبانِ انصاف
ناجیانِ قدرت
پاسبانانِ خلاف .
مهره در دام گهِ حادثه
او بود که از منظر غرب
بی آن که زبان گشاید از شامِ سمور
.
پالید و
نمود و
سقفِ بیداد، شکست
نسلِ ناراضی را .
کوبیدنِ اتهام بر مغزِ اسیر
فرمایشِ اعتراف بی اصلِ وجود
در سایهِ رعب .
بگذار کسی دوباره آغاز کند
با اصلِ صداقت، اما نه دروغ
فرمانده که بود؟
در فرامینِ سقوط.
داریوش لعل ریاحی
شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲