در جلوی داروخانههای تهران صفهایی به سبک شوروی دیده نمی شود، اما کمبودها همچنان ادامه دارد. هیچ چیز غیرعادی در قفسههای دارو که پر از دارو هستند، به چشم نمیخورد، اما برخی از نیازهای اساسی وجود ندارند.
“متاسفم، کولیستین تمام شده است.” در مرکز پایتخت، یک مشتری جدید، و دوباره پاسخ “نداریم”. علی (همه نامها تغییر کردهاند)، داروساز کشیک شب که تازه از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده، میگوید: این برای اولین بار نیست، این آنتیبیوتیک، مانند بسیاری دیگر از داروها، از زمانی که تحریمها علیه ایران در سال ۲۰۱۸ بازگردانده شدند، کمیاب است.
وزارت امور خارجه آمریکا سلسله معافیتهای بشردوستانه ای تعیین کرده است. اما وقتی به آنها اشاره میشود، داروسازان پاسخ میدهند، “امروز، ۹۰ درصد داروها در ایران تولید میشوند،” در حالی که کشور قبلاً بیشتر آنها را وارد میکرد. یک مورد نمادین از پیروی: در حرف شرکت های دارویی غربی میتوانند قانوناً با ایران تجارت کنند، اما از این کار خودداری میکنند زیرا از ارسال سیگنالهای منفی بازارهای مالی می ترسند.
روی قفسهها چند محصول خارجی کمیاب، به ویژه اروپایی، وجود دارد که با روشهای نامشخصی وارد شده اند. علی لبخند میزند: “از آنجا که با شرکتهای غربی نمیتوان از طریق حساب بانکی ایرانی معامله کرد، ما به پول نقد متوسل میشویم. یکی از همکاران بالای من در وزارت بهداشت مسئول سفر به خارج با مقادیر زیادی پول نقد برای خرید دارو است.”
زمانی که واکسن HPV ناپدید شد
ایران برای تأمین مواد اولیه شیمیایی به هند که “دسترسی به آن آسان است” متکی است. مواد اولیه راحت تر از محصولات نهایی به دست می آیند. مواد اولیه پس از پیمودن مسیری دشوار، سرانجام مونتاژ و ساخته میشوند. به این ترتیب، صنعت داروسازی ایران تلاش میکند کالاهای نهایی را که اکنون تنها به صورت قطرهای وارد میکند، بازسازی کند.
آیا تلاشهای دولت ایران برای مقابله با اثرات سخت تحریمها به خصوص در زمینه دارو مؤثر بوده است؟ برای داروهای رایج و معمول، ایران توانسته از فروپاشی کامل جلوگیری کند و تأمین این داروها همچنان ادامه دارد. اما در مورد سایر محصولات که شامل داروهای خاصتر و کمیابتر میشود، وضعیت به همین وضوح نیست و اغلب دشواریهای بیشتری وجود دارد.
علی، درباره کلاسهای مختلف محصولات دارویی که به شدت کمیاب شدهاند می گوید: مشکلات خاصی برای تامین داروهای حیاتی وجود دارد. “آنتیبیوتیکها برای بیماریهای نادر، داروهای ضدسرطان، واکسنها علیه برخی عفونتهای جنسی مسری. در میان اینها، او به “ویروس پاپیلومای انسانی [باعث ایجاد زگیلهای پوستی و تناسلی و در مواردی انواع سرطان ها می شود. واکسن HPV برای جلوگیری از این بیماری است] اشاره میکند که شیوع آن به نرخ هشداردهندهای در حال افزایش است. برای تولید یک واکسن به هفت مولکول نیاز است؛ ما فقط دو تا داریم.
چندین مطالعه در مورد رابطه بین تشدید تحریمها و کاهش (یا حتی رکود) امید به زندگی سالم برای ایرانیان بیمار انجام شده است. بیماریهایی که در ایران به طور غیرعادی کشنده هستند بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی – به ویژه بیماریهای قلبی عروقی – دقیقاً همان بیماری هایی هستند که درمان آنها به داروهای کمیابی نیاز دارد که به دلیل تحریم های مالی کمیاب هستند. . مقالهای از Global Health در سال ۲۰۱۶ – یعنی قبل از موج جدید تحریمهای دونالد ترامپ – می گوید “چالشهای مداوم برای واردات داروها، لوازم و مواد خام پزشکی… باعث شدهاند تقریباً ۶ میلیون بیمار ایرانی به درمانهای ضروری برای مقابله با بیماریهای قابل انتقال و غیرقابل انتقال (NCDs) دسترسی نداشته باشند.”
بر اساس تحقیقات یک سازمان غیر دولتی ایرانی، تحریمهای مالی به مرگ ۶۵۰ بیماری تالاسمی از سال ۲۰۱۸ انجامیده است، در حالی که از ۲۳۰۰۰ نفر افراد مبتلا به این بیماری، ۱۰،۰۰۰ نفر مجبور به زندگی با “عوارض جدی” هستند. این بیماری ارثی باعث کمبود هموگلوبین شده و کمخونی ایجاد میکند که تنها با مصرف منظم محصولات دارویی قابل کنترل است – همان محصولاتی که در شش سال گذشته ورودشان به ایران ممنوع شدهاست.
تحریم ها علاوه بر محرومیت های مستقیمی که در بخشهای مختلف ایجاد میکنند، همچنین بر عملکرد کلان اقتصادی کشور فشار میآورند. یک دلار در سال ۲۰۱۶ با ۴۳،۰۰۰ ریال مبادله میشد؛ امروز یک دلار بیش از ۶۰۰۰۰۰ ریال [رقم توسط مترجم به روز شده است] فروخته میشود. تولید ناخالص داخلی ایران، که در پی انتخاب دونالد ترامپ به نصف کاهش یافته، هنوز به سطح قبلی خود بازنگشته است. تورم در سال تقویمی ۲۰۲۳ به ۵۰ درصد نزدیک شد، بدون این که افزایش قابل توجه در دستمزدها برای جبران آن صورت گیرد.
اما تأثیر عمیقتر تحریمها در ایران در جای دیگری است. از سال ۱۹۷۹، یک شبکه تولید کامل در پاسخ به تحریمهای آمریکا شکل گرفته و اکنون به حداکثر ظرفیت خود رسیده، زیرا منابع ارزشمند کشور در حال اتمام است.
آبهای آلوده منطقه داغ و خشک خوزستان
در یک جزیره کوچک در تالاب شادگان در مرکز خوزستان، در مرز با عراق، تا جایی که چشم کار می کنند درختان نخل بدون برگ به چشم می خورند. محمد، قایقران می گوید: “این جا منظرهای سرسبز بود. امروز با خشک شدن تالابها، درختان در حال مرگ هستند.” “روز به روز، تنوع گونهها کاهش مییابد. برای دههها ما مراقب بودیم که اکوسیستم خود را حفظ کنیم. ما فقط مقدار محدودی ماهی صید میکردیم، متناسب با نرخ تولید مثل ماهی.” در این روستای دورافتاده ماهیگیری، که زبان عربی بیش از فارسی صحبت میشود، آبها به آرامی عقبنشینی میکنند.
محمد، سازنده قایق، ادامه میدهد: “امروز، شکارچیان زیادی وجود دارند. از آنجا که آنها از ماهیگیری الکتریکی استفاده میکنند، تمام گونههای زنده را در مناطقی که این نوع ماهیگیری انجام می شود، نابود میکنند… این نوع ماهیگیری بی پیش زمینه نیست، به خاطر خشک شدن تالاب ها ماهیگیران به روشهای مایوسانه متوسل میشوند، که فقط محیط زیست ماهیگیری منطقه را بیشتر تخریب میکند.”
در خوزستان، پیشرفت خشکسالی نگرانی بزرگی است، هم در مناطق مردابی شادگان و هم در مرکز صنعتی آن، اهواز. در تابستان، بادهای سوزان در منطقه میوزند، و گرد و غبار نارنجی جو را میپوشاند و ساکنان را مجبور میکند برای روزها به خانههای خود پناه ببرند. وقتی گرد و غبار عقبنشینی میکند، مشکلی به همان اندازه حاد باقی میماند: کمبود آب آشامیدنی. در نتیجه، املاح موجود در هر لیتر آب به ۲۸۵۰ (میلیگرم/لیتر) می رسد. سورایا، صاحب یک آپارتمان لوکس در اهواز، میزان املاح آب شیر را اندازهگیری میکند و می گوید آب با املاح بیش از ۵۰۰ میلیگرم/لیتر، دیگر قابل نوشیدن نیست. او از یک دستگاه شش فیلتری برای تصفیه آب استفاده می کند.
چه کسی میتواند چنین دستگاهی را تهیه کند؟ سورایا می گوید: “هر کسی که من میشناسم این دستگاه را دارد. اما نه همه”. یعنی به محض اینکه از مرکز مرفه اهواز خارج شوید، پیدا کردن این فیلترها غیرممکن است. “هزینه آن بسیار زیاد است”. جواد، ساکن شهر کوچک حمیدیه، میگوید. “ما مجبوریم بطری آب خریداری کنیم، که بار سنگینی بر درآمد ما است. این یکی از دلایل اصلی مهاجرت است.”
مهاجرت از این منطقه از هم اکنون آغاز شده است. این مهاجران خشکسالی در مناطق سالمتر کشور پناه میگیرند، جایی که آنها به جمعیت بیکاران و کارگران غیررسمی که در حاشیه شهرهای بزرگ که در حال رسیدن به نقطه انفجاری است، میپیوندند.
خوزستان یکی از مناطقی است که بیشترین تأثیر را از گرمایش جهانی میپذیرد. اما استرس آبی به دلایل آب و هوایی مسلط و یا کاهش آب های رودخانه ای نیست، بلکه از غارت آبهای زیرزمینی است.
حاکمیت، پسته، و خشکسالی
مشکلات کنونی ایران ریشه در مدل توسعهای دارد که پس از انقلاب ۱۹۷۹ پیاده شد و به تأسیس جمهوری اسلامی منجر گردید. در حالی که این انقلاب به طور قطع جنبههای دینی قابل توجهی داشت، هدف اصلی آن مقابله با بورژوازی “کمپرادور” بود. این بورژوازی از روابط نزدیک با ایالات متحده برخوردار بود و در حکومت محمدرضا پهلوی، شاه آخر ایران، تحت حمایتهای ویژهای قرار داشت.
بنابراین، انقلاب ۱۹۷۹ ضدامپریالیستی قرار بود طلاق بزرگ از ایالات متحده باشد. انقلاب قرار بود یک مدل تولید داخلی به منظور رهایی از سلطه غرب به وجود آورد. و سلسله تحریم هایی که بر کشور اعمال شد، این مسیر را، حتی وقتی که تب انقلابی سال های اول فروکش کرده و ملاها، نمایندگان طبقه حاکم جدید، مشغول چپاول دستاوردهای حاصل شده بودند، تحکیم کرد.
رژیم جدید قصد داشت با سرعت زیادی به خودکفایی برسد. در یک معنا، این یک موفقیت چشمگیر بود. تجربه ایرانی یکی از معدود تلاشهای موفق برای صنعتیسازی دولتی، در زمانی است که کشورهای جنوب به تجارت آزاد روی می آورند. با این حال، در بسیاری از بخشها، این خط مشی به قیمت استخراج نامتوازن منابع طبیعی صورت گرفت، که عواقب آن دردناک خواهد بود.
به این دلیل در بخش کشاورزی، که امروز ۹۰ درصد آب کشور را به خود اختصاص میدهد. در یک کشور خشک با خاک نامرغوب، تأمین غذایی کشور مشکل ساز شد. در حکومت شاه، واردات محصولات کشاورزی مزایای قابل توجه نسبی برای کشور فراهم کرده بود. اما پس از ۱۹۷۹، دیگر زمان تجارت آزاد نبود، بلکه زمانی بود برای جمهوری اسلامی که حاکمیت خود را تحکیم کند، و برای واشنگتن که کشور را منزوی کند.
برای افزایش عملکرد کشاورزی، دولتهای ایرانی به صورت بیسابقهای به منابع آبزیرزمینی کشور، منبع اصلی آب آشامیدنی، متوسل شدند و اکنون بهای آن را می پردازند. ایران پس از چنین و ایالات متحده سومین کشوری است که ذخایر آبزیرزمینی خود را در دهههای اخیر از دست داده است. تنش ها در مورد دیگر منبع اصلی آب جاری کشور یعنی یخچالهای طبیعی نیز در حال افزایش است. رودخانههایی که از این یخچال های طبیعی سرچشمه می گیرند، تاثیرات منفی متحمل میشوند.
در حومه شهر اهواز، روی زمین ترک خورده، جواد به یک جریان باریک آب اشاره میکند:. “وقتی بچه بودم، میتوانستم در کنارههای رودخانه بازی کنم یعنی جایی که ما اکنون قدم میزنیم. در سالهای اخیر، آبهای جاری از یخچالهای طبیعی کوههای زاگرس به شرق منحرف شدهاند، تا بخش دیگری از کشور را در مقابل ما تغذیه کنند.” رودخانه کارون، که منبع آن در رشته کوههای شمالی است، بخش بزرگی از خوزستان را آبیاری میکند و سپس به رودخانه های دجله و فرات می پیوندند.
مقامات ایرانی مسیر یخچالهای طبیعی کوههای زاگرس را به سمت شهر اصفهان، در شرق دورتر، که رودخانههای آن در حال خشک شدن است، منحرف کردند. دسترسی به آب در خوزستان به طور قابل توجهی کاهش یافته است و درگیریهای مکرری را برانگیخته است. نه تنها مقدار آن بلکه کیفیت آن نیز بدتر شده است: همزمان با کاهش جریان آب تمیز از کوهها، تأثیر زبالههای صنعتی که در رودخانه تخلیه میشوند، ده برابر افزایش یافته است. در نهایت، این تصمیم حادثه دیپلماتیکی را با عراق به وجود آورد، که دومین شهر بزرگ آن، بصره، به یخچالهای طبیعی کوههای زاگرس و آبهای رودخانه کارون وابسته است.
این افزایش تنشها بر سر آب را نمیتوان تنها به تحریمهای مالی نسبت داد. در داخل ایران، یک بخش قوی در زمینه صادرات محصولات کشاورزی وجود دارد که از این شرایط بهره می برد و منافعش به طور مستقیم با تأمین غذایی کشور مرتبط نیستند. صاحبان تولید پسته، که محصولات آن آبزیرزمینی بسیاری را مصرف می کند، به عنوان مثال بین سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۲۱، ۴۰ درصد محصولات خود را به خارج فروختند. با این حال، تحریمها مانع هرگونه تغییر قابل توجهی میشوند. با ممانعت از واردات غذا، آنها ایران را وادار به ادامه مدل خودکفایی که توسط انقلاب ۱۹۷۹ آغاز شده بود، می کنند.
آنها همچنین تبادلات فناوری، لجستیکی یا علمی با کشورهای خارجی را که میتواند بهرهوری مدیریت آب را افزایش دهد، به خطر میاندازند. در سال ۲۰۱۸، یک مقاله توسط Carnegie Endowment for International Peace هشدار داد که تحریمهای جدید آمریکا “احتمالاً تبادل ضروری تخصص [در مقابله با مشکل آب ایران] را مسدود میکند و حتی انگیزههای بیشتری برای ادامه سیاستهای خودکفایی به مؤسسه های ایرانی میدهد.”
دلار به عنوان سلاح جنگ
زمانی بود که بقیه جهان از اعمال کورکورانه تحریمهای آمریکا امتناع میورزید. اتحادیه اروپا، به ویژه، یکی از شرکای تجاری ایران باقی مانده بود. در سال ۱۹۹۶، قانون تحریمهای ایران که توسط بیل کلینتون تصویب شد، هر شرکت آمریکایی و غیرآمریکایی که با ایران معامله می کرد را با انزوا در بازارهای مالی تهدید کرد. در پاسخ، شورای اروپا یک سری اقدامات را تصویب کرد که شرکتهای اروپایی را از پیروی از تحریمها منع میکرد: جریمههایی برای کسانی که تسلیم تحریم ها می شدند در نظر می گرفت، و خسارت نقدی برای کسانی که آسیب می دیدند می پرداخت. چنین موضع قاطعی را امروزه دشوار می توان تصور کرد.
استقلال اروپا نسبت به ایالات متحده به حداقل رسید. همانطور که جامعه شناسان گرگوار مالارد و جین سان در یک مقاله در ۲۰۲۲ توضیح میدهند، اثربخشی تحریمها از برتری مالی جهانی آمریکا ناشی میشود. بحران ۲۰۰۸ یک نقطه عطف بود. در زمانی که بانکها و شرکتهای اروپایی به شدت به نقدینگی نیاز داشتند، ایالات متحده – از طریق فدرال رزرو و سپس بانک مرکزی اروپا – موافقت کرد آنها را، به شرطی که آنها با قوانین آمریکا موافقت کنند، نجات دهد.
بازیگران اروپایی توافقنامههای متعددی را امضا کردند “که نیاز به تعویض تمام مدیریت ارشد شعب بانکی… و نشان دادن تمایل واضح برای همکاری با مقامات آمریکایی داشت.” به منظور نشان دادن حسن نیت خود، برخی بانکها حتی مقامات سابق آمریکایی را استخدام کردند. به عنوان مثال، HSBC در نهایت استوارت لوی، مدیر سابق دفتر کنترل داراییهای خارجی (OFAC)، شاخه وزارت خزانهداری آمریکا که مسئول اجرای تحریمها است، را به عنوان رئیس بخش انطباق خود منصوب کرد.
شرکتهای تسلیحاتی آمریکایی و شرکتهای امنیتی خصوصی از بزرگترین بهرهبرداران افزایش تنشها با ایران هستند.
در سال ۲۰۰۸، OFAC، دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری ایالات متحده آمریکا [که مسئول اجرای تحریم هاست] خط سختتری را در پیش گرفت. این دفتر خواهان دسترسی به معاملات اروپایی ها و تنبیه کسانی که با ایران معامله میکردند یا از افشای اسرار بانکی امتناع ورزیدند، شد. اما سلاح قدرتمندتر OFAC کنترل آن بر ارز ذخیره بینالمللی است. در سال ۲۰۰۸، این دفتر شرکتهای اروپایی را که قانون ایران آمریکا را نقض کرده بودند، از بازتأمین مالی با فدرال رزرو منع و آنها را از دسترسی به بازارهای مالی محروم کرد.
در چند سال، یک تغییر ۱۸۰ درجهای رخ داده است. از ترس OFAC، و فدرال رزرو، شرکتهای اروپایی اکنون از هرگونه تماس مستقیم یا غیرمستقیم با ایران اجتناب میکنند. پس آیا تعجبی دارد که “معافیتهای بشردوستانه” که توسط ایالات متحده پیشبینی شدهاند، رعایت نمیشوند؟
نئوکانها و ملاها: بهترین دشمنان؟
دکترین “فشار حداکثری” دونالد ترامپ علیه ایران، که توسط جو بایدن نیز دنبال شده است، به طرز عجیبی در ضعیف کردن هژمونی ملاها ناتوان به نظر میرسد. کمبود واردات به وضوح سلطه رژیم بر جامعه را تقویت میکند و سود طبقه حاکم را تامین می کند. مدیر یک شرکت فناوری ایرانی که ما با او در شیراز ملاقات کردیم می گوید: “تحریمها و سانسور دو تیغه قیچی هستند”، “در سال ۲۰۱۵، زمانی که [تحریمها] به طور جزئی برداشته شدند، بخش خصوصی ایران شروع به شکوفایی کرد و توانست تا حدودی از رژیم استقلال پیدا کند. با این حال، بازگرداندن تحریمها این سیستم را از رشد بازداشت و ارتباط آن با دولت را تنگتر کرد.”
کارگران در شهر خوزستانی حمیدیه ساز بسیار متفاوتی میزنند. اما آنها نیز از اثرات تحریمها شکایت دارند. چند صد کیلومتر دورتر، آن ها در دنیای کاملاً متفاوتی زندگی میکنند. جواد می گوید: “اینجا آیندهای وجود ندارد. بیکاری، نابرابری، فساد، آلودگی آب، آلودگی هوا، گرمای خفهکننده تمام سال… ما از این رژیم متنفریم. این رژیم سالها رویاهای ما را کشته است،”
ساکنان این منطقه عرب، که اغلب از تبعیض شکایت میکنند، قاطعانه با جمهوری اسلامی مخالفند. اما خاطرات جنگ با عراق هنوز زنده است، همانطور که حمایت غرب از صدام حسین زنده است، و همانطور که تعهد و پشتیبانی از فلسطین نیز قوی باقی مانده است. تحریمها توسعه شگفتانگیز فقر را به دنبال داشته و مردم را حتی بیشتر به دولت وابسته میکند و خرده کمک هایی که دولت پرداخت می کند، کافی نیست.
کوبا، کره شمالی، عراق، ونزوئلا… جمهوری اسلامی ایران اولین نظامی نیست که دوام قابل توجهی نشان داده است، و به نظر می سد توسط تحریم های آمریکا بیش از آن کهک ضعیف شده باشد، تقویت شده است. اگر تحریمها به اهداف نئوکانها پاسخ ندهند، اما تعداد قابل توجهی از شرکت ها را غنی می کنند. شرکتهای تسلیحاتی آمریکایی و شرکتهای امنیتی خصوصی از بزرگترین بهرهبرداران افزایش تنشها با ایران هستند. مدیرعامل لاکهید مارتین مخالفت خود را با توافق هستهای ایران (JCPOA) که توسط باراک اوباما تحمیل شد، اعلام کرد – به این دلیل که سفارشان تسلیحاتی او را کاهش می داد.
فراتر از رابطه تنگاتتگ ابرشرکت های نظامی-صنعتی، با طبقه سیاسی آمریکا، بخش نفت هر بار که تحریمهای جدید علیه ایران اعلام میشوند، رونق میگیرد. ما میتوانیم از محققان جاناتان نیتزان و شیمشون بیشلر برای نشان دادن رابطه نزدیک بین افزایش تنشها بین ایالات متحده و کشورهای تولیدکننده نفت خاورمیانه، از یک طرف، و افزایش سود غولهای نفتی آمریکایی، از طرف دیگر، تشکر کنیم.
فراتر از گفتمان تحریکآمیز شاهینها در واشنگتن، آیا عملکرد واقعی تحریمها برای حفظ وضعیت دائمی تنش با تعدادی از کشورها، به منظور حفظ یک سیستم اقتصادی که باید با پایان جنگ سرد منقضی شده باشد، نیست؟ با توجه به مثال ایران، دقیقاً همین است که ما با آن روبرو هستیم.
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- قانون اساسی جدید شیلی به کارگران شیلیایی قدرت می دهد – برگردان: کمال فرهمند
- چشمان بینای جنگ: روایت های روزنامه نگاران فلسطینی در بحبوبه نسل کشی در غزه
- حکم مهم ICJ ممکن است توسط اسرائیل کنار گذاشته شود؛ اما ایالات متحده و بریتانیا نمی توانند آن را نادیده بگیرند
- نیویورک تایمز: در پاکستان چه خبر است؟ – برگردان: کمال فرهمند