حال، زمانی که ثابت شده حزبی با نام “کمونیست” قادر به پیروزی در انتخابات دومین شهر بزرگ اتریش است و توانسته است موفقیت مشابهی را در سالزبورگ تحت شرایطی از نظر تاریخی دشوارتر تکرار کند، چرا حزب کمونیست اتریش باید نام خود را تغییر دهد؟ حزب کمونیست هیچگاه هدف خود برای پشت سرگذاشتن سرمایه داری و حرکت به سوی جامعه ای سوسیالیستی پنهان نکرده است
در پی پیروزیهای اخیر حزب کمونیست اتریش در انتخابات، بسیاری از مخالفان خواستار تغییر نام آن شدهاند. آنها حزب را به استالینیسم متهم میکنند، اما حزب سابقهی طولانی در مبارزه با گذشتهی خود دارد.
حزب کمونیست اتریش (KPÖ) که مدتها نیرویی کوچک در سیاست ملی بود، امروزه نه تنها به عنوان نیرویی رادیکال، بلکه به عنوان نیرویی در حال رشد انتخاباتی شناخته میشود. یکی از موفقیت های حزب در سال ۲۰۲۱ رخ داد، زمانی که الکه کاهر، از حزب کمونیست، به عنوان شهردار دومین شهر بزرگ کشور، گراتس، انتخاب شد. با این حال، رقابتهای اخیر در زالتسبورگ (حزب در انتخابات مارس به مقام دوم دست یافت) و اینسبروک (که این یکشنبه حزب توانست وارد شورای شهر بشود) نشان میدهد پیروزی در گراتس اتفاقی نبوده است. در انتخابات ملی که قرار است پاییز امسال برگزار شود، حزب کمونیست اتریش برای اولین بار بعد از سال ۱۹۵۹ شانس جدی ورود به پارلمان فدرال را دارد.
بسیاری از رسانههای شرکتی اتریش با این موضوع کنار نمی آیند. هر گاه حزب کمونیست اتریش در انتخابات به موفقیتی دست می یابد، این رسانه ها سازهای قدیمی را دوباره کوک می کنند: از حزب به دلیل تحسین “دیکتاتوریها” انتقاد میکنند و واگذاری بخش بزرگی از حقوق دولتی مقامات انتخابی حزب به مردم را به عنوان “پوپولیسم” مورد تمسخر قرار می دهند و به ویژه خواستار تغییر نام آن و محکوم کردن “فجایع کمونیستی” گذشته از جانب آن می شوند.
در یک مصاحبه به یادماندنی در سال ۲۰۲۲، شهردار گراتس، کاهر – بلندپایهترین مقام انتخابی حزب کمونیست اتریش، مجبور شد نیمی از زمان مصاحبه با هوبرت پاترر، سردبیر روزنامه پرتیراژ کلاینه زایتونگ را صرف پاسخگویی به سوال های او در مورد بلاروس، ولادیمیر پوتین، یوسیپ بروز تیتو و سردیسهای ولادیمیر لنین کند. رویکرد این روزنامه نگار به قدری عجیب تلقی شد که حتی تماشاچیان معمولی نیز از خانم شهردار عذرخواهی کردند.
با این حال، نظریهپردازان لیبرال و محافظهکار دست در دست هم از صحبت در مورد عدم انتقاد کافی در بازنگری به “تاریخ جناییکارانه” حزب کمونیست اتریش خسته نمی شوند.
مانفرد موگراوئر، مورخ حزب کمونیست اتریش، در مصاحبهای با راینر هاکاوف از ژاکوبن توضیح میدهد اتهامات مربوط به بی توجهی حزب کمونیست اتریش به اشتباهات خود واقعیت ندارد. او می گوید حزب مدتهاست به بازبینی گذشته خود پرداخته و بیش از سایر احزاب ِ با سابقه نه چندان پاکیزه در اتریش، خودانتقادی کرده است.
راینر هاکاوف: پس از موفقیتهای انتخاباتی هم در هم گراتس و هم زالتسبورگ، طولی نکشید که تاریخ حزب کمونیست اتریش دوباره در کانون توجه رسانهها قرار گرفت. دلیل آن چیست؟
مانفرد موگراوئر: جالب است که نه رأیدهندگان، بلکه خبرنگاران و نظریهپردازان سیاسی هستند که میراث تاریخی حزب کمونیست را به میان می کشند. در کمپینهای انتخاباتی، در خیابانها، در غرفههای اطلاعرسانی، مسائل تاریخی به ندرت مطرح میشوند.
اصولاً اشکالی ندارد رسانهها با توجه به اهمیت دوباره ی حزب، به تاریخ آن توجه کنند. اما این عادلانه نیست که KPÖ (حزب کمونیست اتریش) تماما به شکل منفی نشان داده شده و از او خواسته شود پاسخگوی کل جنبش کمونیستی باشد. به عنوان مثال، من مصاحبه ای را به یاد دارم که در آن از الکه کاهر خواسته شد تا در مورد قحطی در اوکراین در دهه ۱۹۳۰ توضیح دهد. فلوریان کلنک، سردبیر مجله خبری فالتر، با اشاره تمسخرآمیز به کتاب سیاه، به موفقیت انتخاباتی در گراتس واکنش نشان داد.
حقیقت این است که هیچ نیروی سیاسی دیگری مانند جنبش کارگران سازمانیافته، ارتباط نزدیکی با تاریخ خود ندارد. تصویر حزب کمونیست اتریش از خود، به شدت تحت تأثیر نقش فداکارانهاش در دوران دیکتاتوری نازی و سهم آن در بازسازی دموکراتیک پس از ۱۹۴۵ شکل گرفته است. حزب کمونیست اتریش نیروی اصلی مقاومت ضد فاشیستی در اتریش و یکی از سه حزب بنیانگذار جمهوری دوم پس از جنگ بود. با این حال، تصویر عمومی از کمونیسم در اتریش کمتر تحت تأثیر این دستاوردهای تاریخی و بیشتر به دلیل هماندیشی حزب کمونیست اتریش با اتحاد جماهیر شوروی و سایر کشورهای سوسیالیسم موجود شکل گرفته است.
راینر هاکاوف: حزب کمونیست اتریش همیشه به عنوان حزب کمونیستی که به شدت به مسکو وفادار است، دیده میشد. دلایلش چه بودند؟ این رابطه چه تأثیراتی بر روی حزب داشت؟
مانفرد موگراوئر: اینکه حزب کمونیست اتریش با سیاستهای رهبری شوروی همراستا بود، در میان جنبش بینالمللی چیز تازهای نیست. تأثیر انقلاب اکتبر به قدری زیاد بود که نیازی به تحمیل نقش رهبری اتحاد جماهیر شوروی در اردوگاه سوسیالیستی نبود. این واقعیت که اتریش در سال ۱۹۴۵ توسط ارتش سرخ از فاشیسم آزاد شد، همبستگی اعضای حزب کمونیست اتریش با اتحاد جماهیر شوروی و سایر کشورهای سوسیالیستی را بیشتر عمیق کرد.
با این حال، بزرگترین مشکلات در تاریخ حزب ناشی از این رابطه نزدیک است. جدیترین مشکل این است که حزب کمونیست بیشتر اوقات از تحولات نامطلوب در کشورهای سوسیالیسم موجود انتقاد نکرد. بیعدالتیها و حتی جنایات آشکار، کتمان شده یا به تابو تبدیل شدند.
همبستگی تقریباً مطلق و غیرانتقادی با اتحاد جماهیر شوروی، عامل اصلی حاشیهنشینی و انزوای حزب در دوران جنگ سرد بود. نگرش غیرانتقادی حزب کمونیست اتریش نسبت به کشورهای سوسیالیستی بار سیاسی ایجاد کرد که فعالان کمونیستی با وجود تعهد روزمرهشان، در میان مردم، کارخانهها یا در جنبشهای اجتماعی، به سختی می توانستند آن را جبران کنند.
تأثیرات منفی این روابط نزدیک با اتحاد جماهیر شوروی به ویژه در سالهای ۱۹۵۶ و پس از ۱۹۶۸-۶۹ – طی قیام مردمی در مجارستان و سرکوب بهار پراگ – به خوبی آشکار شد.
حزب کمونیست اتریش به عنوان بخشی از جنبش جهانی کمونیستی، به شدت تحت تأثیر نقاط عطف سیاسی مهم در سالهای ۱۹۵۶، ۱۹۶۸ و ۱۹۹۰ قرار گرفت و هر یک از این سالهای بحرانی همواره به کاهش عضویت در حزب منجر شد. با این حال، تاریخ حزب نباید فقط از منظر این تحولات بینالمللی روایت شود.
تاریخ حزب کمونیست اتریش فراتر از یک سری بحرانهای داخلی حزب است. فراتر از تحولات سیاسی جهانی، حزب همیشه یک جنبش اجتماعی رادیکال بود و در جنبش کارگری اتریش ریشه داشت. اگرچه نفوذ آن به طور پیوسته از دهه ۱۹۵۰ به بعد در سطح سیاسی عمومی کاهش یافت، اما قطعاً نقش سیاسی مهمی در سطح شهرداریها و در شرکتهای صنعتی بزرگ ایفا کرد.
همچنین باید به نقش آن در جنبشهای خارج از پارلمان مانند جنبش صلح، در ابتکارات ضد فاشیستی، در جنبشهای همبستگی با کشورهایی مانند ویتنام و نیکاراگوئه، و در جنبش جدید زنان اشاره کرد.
راینر هاکاوف: با این حال، اغلب به حزب کمونیست اتهام زده میشود به اندازه کافی تاریخ خود را نقد نکرده است. به نظر شما، وضعیت فعلی در مورد “بازنگری” تاریخ حزب چگونه است؟
مانفرد موگراوئر: اتهامی که به حزب کمونیست در مورد نقد نکردن تاریخ خود زده می شود، یک کلیشه است. پس از ۱۹۹۰، آنها یک بازنگری را آغاز کردند که در آن دیدگاه انتقادی نسبت به تاریخ حزب مورد توجه قرار گرفت. در تحلیلهای تاریخنگاری که طی سی سال گذشته در محیط حزب کمونیست اتریش منتشر شده، هیچ یک از مسائل و مشکلات نادیده گرفته نشده است.
یک نمونه، اعاده حیثیت از قربانیان اتریشی استالین است که فرانتس موهری، رئیس سابق حزب کمونیست اتریش، خدمات برجستهای در این زمینه ارائه داد. امروزه، حزب دیدگاه تجدیدنظر شدهای نسبت به تاریخ خود دارد که بر پایه “نقد” اشتباهات گذشته و همچنین به رسمیت شناختن دستاوردهای تاریخی حزب است.
در طی بیست تا سی سال گذشته، مقالاتی که در مورد تاریخ حزب در نشریات مرتبط با حزب کمونیست اتریش منتشر شده است از مقالات تمام احزاب دیگر در تمام مجلات اتریشی بیشتر است. اغراق نیست اگر بگوییم هیچ حزب دیگری در اتریش چنین ارتباط انتقادی به این اندازه با تاریخ خود ندارد. پس مشکل بیشتر – و من توپ را به زمین منتقدانی که ذکر کردید می اندازم – این است که هنوز گفتگوی عمومی وسیع و جامعی در مورد نتایج و یافتههای این تحقیقات صورت نگرفته است.
ولفگانگ شوسل، صدراعظم سابق، اخیراً حزب کمونیست اتریش را یک “برند سمی” خوانده و یوهانا میکل لایتنر، فرماندار ایالت اتریش سفلی، اعلام کرده که استفاده از نام حزب کمونیست اتریش “غیرمسئولانه” است. چنین اظهاراتی از حزب محافظهکار خلق اتریش (ÖVP) تعجبآور نیست. اما چرا رسانههای لیبرال به تحقیقات فعلی در مورد تاریخ حزب کمونیست به سختی توجه میکنند؟
البته عامل اصلی این است که اکثر آنها اساساً علاقهای به بررسی جدی تاریخ حزب کمونیست اتریش ندارند. حتی اگر قرار باشد کل کتابخانهها از کتاب هایی در این مورد پر شود، باز هم حاضر نیستند از کلیشههای خود دست بر دارند.
من همین برداشت را از گفتگوهای شخصی با روزنامهنگارانی که خود را “چپ لیبرال” میدانند، به دست آوردهام. پس از موفقیت حزب در انتخابات در گراتس و سالزبورگ، برخی از رسانهها به عنوان “کارشناس” تاریخ حزب کمونیست اتریش با من تماس گرفتند. با این حال، معلوم شد، اکثر آنها علاقهای به یافتههای تحقیقاتی جدیدتر یا ارزیابیهای متوازن از تاریخ حزب نداشتند.
برای آنها، من فقط به عنوان منبع بالقوه ای که باید اشتباهات و «جنایتهای» جدیدی در تاریخ اخیر حزب کمونیست اتریش را آشکار کند، مورد توجه بودم. آنها افشاگریهایی را به عنوان روزنامهنگاری «انتقادی» منتشر می کنند. آنها مایلند فصلی در مورد اتریش به کتاب سیاه کمونیسم منتشر شده در دهه ۱۹۹۰ اضافه کنند تا وجهه خود را بالا ببرند.
عامل دوم این است که امروز دیگر چیزی به نام تاریخنگاری «رسمی» حزب کمونیست اتریش وجود ندارد. دورانی که حزب کمونیست میتوانست یک روایت تاریخی الزامآور را به اعضای خود ارائه دهد، به پایان رسیده است. تحقیقات زیادی از محیط فکری حزب بیرون میآید، اما این تحقیقات توسط رهبری حزب انجام نمیشود و بخشی از یک برنامه تحقیقاتی سیستماتیک است.
حتی متون کتاب مصور ۱۰۰ سال حزب کمونیست اتریش، که من آن را ویرایش کردهام، یا کتاب والتر بایر که در صدمین سالگرد حزب توسط کمیته اجرایی فدرال در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، در هیچ کمیته حزبی مورد بحث قرار نگرفت و یا توسط هیچ ارگان حزبی “تایید” نشد. با این حال، وجه مشترک همه این تحقیقات و بررسی ها این است که تاریخ حزب را تا حد امکان جامعتر در چارچوب نگاه تازه ما به تاریخ ارائه میکنند و هیچ حوزه ای از مشکلات را کنار نمیگذارند.
راینر هاکاف: وضعیت کلی تحقیق در مورد تاریخ حزب کمونیست اتریش را چگونه میبینید؟ بزرگترین شکاف در تحقیقات کجاست؟
مانفرد موگراور: در تاریخنگاری آکادمیک در اتریش، تحقیقات مربوط به حزب کمونیست اتریش به طور محدودی انجام شده و این موضوع تقریباً هیچ جایگاهی در دانشگاهها ندارد. این محدودیت نه تنها در مورد حزب کمونیست اتریش، بلکه در مورد کل تاریخ جنبش کارگری اتریش نیز صدق می کند. از دهه ۱۹۷۰ شاهد افزایش علاقه به تحقیقات مربوط به جنبش کارگری و کمونیسم بودیم، این علاقه پس از سال ۱۹۹۰ به طور چشمگیری کاهش یافته و به نوعی منسوخ شده است. با وجود افزایش تحقیقات مربوط به کمونیسم پس از سال ۱۹۹۰ در سطح جهان، این تحقیقات به ندرت و تنها به طور خلاصه به تجربههای مرتبط با اتریش پرداختهاند.
از نظر من، بزرگترین شکاف در تحقیقات، ارائه آن بخش از تاریخ حزب کمونیست است که بر تأثیرات تاریخی اجتماعی و فرهنگی آن تمرکز دارد. تحقیقات قبلی، از جمله تحقیقات من، عمدتاً به تاریخ سیاسی حزب پرداخته اند. با این حال، موضوعات متعددی وجود دارند که میتوان با استفاده از روشهای “تاریخ حزب از پایین” با آنها برخورد کرد. سؤالاتی در مورد فرهنگ سیاسی حزب، در مورد زندگی سازمانی روزمره، در مورد ریشههای حزب در محیط کارگران در سطح محلی و غیره تاکنون به ندرت بررسی شدهاند.
هدف این است که تاریخ سیاسی و سازمانی حزب کمونیست اتریش را با رویکردهای جدیدتر تاریخ اجتماعی و فرهنگی تلفیق کنیم.
راینر هاکاف: ضد کمونیسم بدون شک عنصر ثابت تاریخ پس از جنگ اتریش است. اهمیت آن امروز چگونه است و چه تغییری کرده است؟
مانفرد موگراور: اغراق نیست اگر بگویم ضدکمونیسم در هیچ جایی در اروپای پس از ۱۹۴۵ ، به اندازه اتریش و آلمان غربی قوی نبوده است. من حتی تا جایی پیش میروم که بگویم حزب کمونیست اتریش از ابتدای دوران بلافاصله پس از جنگ به دلیل سلطه ضد کمونیسم هیچ شانسی نداشت.
ضد کمونیسم از آن زمان تغییرات کارکردی متعددی داشته است، از جمله از زمان پایان تقابل سیستمی جنگ سرد. اکنون تقریباً ۳۰ درصد از رأیدهندگان در گراتس و سالزبورگ ثابت کردهاند که واژه “کمونیست” در نام حزب دیگر عامل ترس نیست. امروزه، آنها حزب کمونیست را بر اساس سیاستهای عینی و اعتبار نامزدهای آن ارزیابی میکنند، کلیشهها و تعصبات دوران جنگ سرد عمدتاً قدرت خود را از دست دادهاند.
احتمالاً تاریخ گذشته حزب کمونیست اتریش در ملاحظات انتخاباتی مردم عادی جایگاه بسیار پایینی دارد، شاید اصلاً نقشی ندارد. در درازمدت، خبرنگاران و نظریهپردازان نمیتوانند از این واقعیت که مسائل مهمتری برای رأیدهندگان وجود دارد، چشمپوشی کنند. دستکم، زمانی که حزب کمونیست اتریش در نهایت موفق به ورود به مجلس ملی در پاییز شود، خبرنگاران و نظریهپردازان باید تمرکز خود را بر روی بررسی دقیقتر دلایل موفقیتهای انتخاباتی حزب قرار دهند، به جای اینکه تنها بر روی جنبههای منفرد تاریخ حزب تمرکز کنند.
راینر هاکاف: کمتر مصاحبهای با شهردار گراتس، الکه کاهر یا فعال کمونیست برجسته سالزبورگ، کی-مایکل دانکل وجود دارد که در آن از آنها خواسته نشود نام حزب کمونیست اتریش را تغییر دهند. نظر شما در این باره چیست؟
مانفرد موگراور: برای من، این تقریباً نشانهای غمانگیز از تنگنظری کسانی است که آماده تحلیل تحولات کنونی نیستند. بحث اینکه حزب کمونیست اتریش باید “کمونیست” را از نام خود به دلیل تجربههای تاریخی کنار بگذارد، مدتی طولانی در درون حزب مورد بحث قرار گرفت. از آنجا که تنها معیار حقیقت عمل است، چنین نظراتی اکنون درون حزب کمونیست اتریش – با توجه به موفقیت انتخاباتی در گراتس – ساکت شدهاند، فقط رسانهها همچنان دنبال این مسائل هستند، برای مثال، باربارا توت در فالتر پیشنهاد نام جدیدی برای نام “به شدت آسیبدیده حزب کمونیست اتریش” داد.
حال، زمانی که ثابت شده حزبی با نام “کمونیست” قادر به پیروزی در انتخابات دومین شهر بزرگ اتریش است و توانسته است موفقیت مشابهی را در سالزبورگ تحت شرایطی از نظر تاریخی دشوارتر تکرار کند، چرا حزب کمونیست اتریش باید نام خود را تغییر دهد؟ نه تنها کمونیستها، بلکه هر فعال سیاسی حرفه ای در اتریش، باید به چنین ایدهای اعتراض کند.
حزب کمونیست هیچگاه هدف خود برای پشت سرگذاشتن سرمایه داری و حرکت به سوی جامعه ای سوسیالیستی پنهان نکرده است. من نیز معتقدم علیرغم تجربیات منفی کشورهای سوسیالیسم واقعاً موجود، اکثریت مردم گزینهای سوسیالیستی به جای سرمایهداری را از بنیاد مثبت میدانند.
امروزه استفاده از برچسب عمومی “چپ” به عنوان توصیفی برای حزب نه تنها کمککننده نیست بلکه ممکن است حتی مضر هم باشد. بسیاری از مردم، به اشتباه، احزاب و گروههایی که با این برچسب شناخته میشوند را دور از واقعیت و خودبرتربین میدانند و بر این باورند که این گروهها به مسائل و مشکلات واقعی و روزمره مردم عادی توجه ندارند. این نگرش منفی تا حدی به خاطر تمرکز ظاهری این گروهها بر مسائل جنگ فرهنگی است. در اتریش، اصطلاح “کمونیست” ممکن است صدای بهتری باشد.
منبع: ژاکوبن- برگردان برای اخبار روز: همایون فرزاد
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- چرا مقاومت اهمیت دارد: فلسطینی ها یکجانبه گرایی و سلطه اسرائیل را به چالش می کشند – برگردان: همایون فرزاد
- ایران و ترور سلمان رشدی؛ تحریم های بیشتر چه می آورد؟
- فاشیست ها متعلق به دستگاه جنایتکار هستند – گفتگو با ولودیمیر شمریس فعال حقوق بشر اوکراینی
- هر کس پشت بمب گذاری های کرمان است؛ شعله ور شدن آتش جنگ منطقه ای را می خواهد