همان اندازه که شرکت در جنبش انقلابی «زن – زندگی – آزادی» و پشتیبانی از آن حین فورانی که داشت وظیفهی سیاسی نیروهای سکولار دمکرات بود، تلاش برای شناخت چند و چون این جنبش در پسا فروکش خیابانیاش هم نیاز بی چون و چرایی است که بر دوش روشنگران تحول سکولار دمکراتیک در ایران قرار دارد. جنبشی تکرارپذیر، که هم اینک نیز نه لزوماً به شکل رودررو بلکه به اعتبار «نه!» شهروندی به نظام حاکم، متدوام در اشکالی دیگر است. برشی دارای پیشینه و رو به آینده، برخوردار از پشتوانهی تاریخی، داشتن مابه ازاء اجتماعی و متکی بر درونمایهی گفتمانی و فرهنگی، که مجموعهی اینها خصلت روندی به آن میدهند. شهریور ۱۴۰۱ مهسا بروز انفجاری پتانسیلی بود که طی زمان فشرده شده است؛ نه بارانی در آسمانی بی ابر، بل بارشی پیشبینی پذیر هر آینه اگر سپهر سیاسی و اجتماعی ایران با نگاه ژرف نگریسته میشد. سرکوب بیرحمانهی جمهوری اسلامی هم، قادر به نقطه پایان نهادن بر مقاومت ژینا نبوده و نیست، برعکس، سرکوبگریهای پیشا این جنبش خود عاملی برای بروز انفجارگونهی آن بود.
در طول نزدیک به دو سالی که از برآمد «زن – زندگی – آزادی» میگذرد، واکاویهای بسیاری از دیدهای گوناگون در شناخت هزارلای این جنبش عرضه شده و هر کدام نیز از زاویهای بر این رخداد روندگونه پرتو انداخته است. اخیراً هم نوشتهی تفصیلی دیگری در بارهی این جنبش با عنوان «جنبش “زن، زندگی، آزادی” و چشم اندازهای آینده» (*) به امضای جمعی از دوستان در سایت «به پیش» انتشار یافته که نشان از کاری درازمدت و پژوهشی دارد. نوشتاری، هم برگرفته و هم برساخته و حُسناش نیز به همین. نوشتار به اتکای نگرشی نقادانه، از عمده تبیینهای تاکنون مطرح در زمینهی این جنبش بهره میگیرد و با ایستادن بر تزی که پیش میکشد آن را شناسنامهی تبیینی خود میکند. در این نوشتار جمعی، تکیهی اصلی بر جنبش شهروندی و جنبش حقوق شهروندی است؛ تزی گرچه قبلاً توسط دیگران به نحو یک مورد از موارد عنوان شده ولی در این نوشته با واکاوی فزونتر محور قرار گرفته است. این کار تیمی کوشیده است «زن – زندگی – آزادی» را در برآمد شهروندی شهروندان بربرسد. در کار خود موفق شده و دست مریزاد دارد.
در توضیح ترکیب سه مولفهای ناگسستنی «زن – زندگی – آزادی»، هیچ اندیشهورزی را نمیتوان یافت که این سه رکن را فقط در یکی خلاصه کند و خواسته یا نخواسته دو دیگری را از اهمیت بیندازد. اما آنجا که پای برقراری نسبت بین این سه پایه به میان میآید، تبیینات متفاوتی از این جنبش انقلابی شکل میگیرد و گهگاه حتی در استنتاجات تحلیلی از هم فاصله نیز میگیرند. مرتبط با چنین ورودی به موضوع، در یک نوع نگاه با این مواجه هستیم که وزن اصلی بر «زن» گذاشته میشود و بیشترین پتانسیل نهفته در«زن – زندگی – آزادی» ناشی از تبعیض بر زن در جمهوری اسلامی به توصیف در میآید. تا آنجا که برخی به افراط، حتی این جنبش انقلابی را با فمینیسم گره میزنند. در نگاهی دیگر اما این «آزادی» است که بیشترین بار از این ترکیب سهگانهی جنبش را بر دوش میکشد و دو دیگر را ذیل آن و البته با ارتباطی تنگاتنگ به توضیح برمیآید. این نگاه، کلید اصلی فهم این جنبش را در امر محوری آزادی فرض میدارد که نهایتاً ترجمان اثباتی رهایی است چونان مفهوم سلبی؛ رهایی از این یا آن تبعیض و هر تبعیضی نیز.
در تبیینی که اما این دوستان در کار جمعیشان از «زن – زندگی – آزادی» ارایه دادهاند، محوری ترین موضوع پوشش دهندهی عمومی با جنبهی فراگیری همانا حق «زندگی» شهروند است که نظام جمهوری اسلامی آن را از مردم ایران ستانده است. نظامی که به شهروند تکلیف میکند تا بدانگونه بخورد و نخورد، بپوشد و نپوشد، برود و نرود، بخواند و نخواند و … که نظام میخواهد. نظامی که برای خود وظیفه انحصاری تعیین تکلیف برای همگان قائل است و برای رعیت و نه «شهروند» این یا آنی را میپسندد که خود حکم میدارد. اما این تبیین از سه گانهی مرکب، در عین هر تاکید بجایی که بر دو رکن «زن» و «آزادی» دارد و فراتر حتی، در توضیح دینامیزم این جنبش از جنبههای طبقاتی و تبعیضستیزانه در آن هم غافل نیست، نهایتاً ولی «زن – زندگی – آزادی» را در حق بدیهی زندگی آنهم فراخور زمانهی امروزین کاراکتریزه میکند. چرا که، جمهوری اسلامی نه فقط آزادی سیاسی را از «غیر خودی» سلب میکند و نه تنها بیشترین اجحاف را بر زنان و هر تبعیضدیدهی دیگر روا میدارد، که در اصل پنجه بر گلوی «زندگی» میفشارد.
این تبیین فقط در موضوع «زن» و یا حتی عمدتاً در این مهم متوقف نمیشود، ولو که میپذیرد بیشترین فشار حکومتی بر زن است تا مرد. نیز با همهی اهمیتی که طرح آزادی و مطالبهی آن به اشکال مختلف در این جنبش داشت، اما ارتفاع «آزادی» را فراتر از سطحی میداند که این جنبش ارزشمند از خود جلوه داد. واقعبینانه برمیگردد به آن چه که واقعیت پوششدهندهی جنبش انقلابی «زن – زندگی – آزادی» بود: ابراز وجود شهروندی صرفنظر از هر جنسیت و دین و باور و طبقه و قشر و اتنیکی و… این نیز، قبل از همه متبلور در حق انتخاب سلیقه و سبک «زندگی» برای انسان. تبیین شهروند – محور از این جنبش در واقع بر این میایستد که نزاع اصلی و جاری و ساری در ایران همانا بین نظام نافی حقوق شهروندی است با شهروندانی که میخواهند طبیعی زندگی کنند و نه در زندانی به بزرگی ایران.
ارزشگذاری این کار تیمی البته نه بمعنی تایید هر آورده در نوشتار آنهاست و نه طبعاً در مقام مقایسه، از قلم انداختن کارهای ارزشمندی که قبلاً چه در قالب صرفاً نظری و چه سیاسی – نظری در رابطه با «زن – زندگی – آزادی» ارایهشده و هر روز هم شاهد خلاقیتهایی دیگر در این عرصه هستیم. ارزش این کار تیمی برخوردار از انسجام خودویژه، به درک باز ژرفتر چند و چون این جنبش است و گشودن افق برای آن به سهم خود. اهمیت این تبیین در آنست که نشان میدهد: چون «زندگی» جریان دارد نمیتواند دربند بماند و «زن – زندگی – آزادی»، توقف نمیپذیرد زیرا چشم انداز دارد؛ نظام زندگیستیز اگر از تحدید و تهدید حق شهروندی دست بکشد، رخت بربسته و میرود؛ پیروزی ناگزیر «زندگی» گره خورده با ابطال این نظام است. گرهگاه اینجاست. حس و شعور شهروندی، دستاوردی است زاییده و پرورده طی تاریخ بیش از ۱۲۰ سال و به بهایی گران و آن را نتوان از شهروندان ایران بازستاند. «زن – زندگی – آزادی» پیش از همه با تاکید بر سطح تکاملی جنبش شهروندی و جنبش حقوق شهروندی توضیح میپذیرد.
کار صورت گرفته، کار ارزشمندی است چه از نظر تبیین نظری جنبش انقلابی «زن – زندگی – آزادی» و برنمایی ظرفیت متداوم آن و چه آنجا که در پایان مقاله در نگاه سیاسی بر متن و بستر شکاف اصلی نظام و این جامعه، به سناریوهای محتمل میپردازد. نیز این امتیاز را هم دارد که در سطح صرفاً آکادمیک نمیماند و میکوشد از دید خود هم جهتگیرانه بر شکل مطلوبی از گذار بایستد و هم از احتمال وقوع یا عدم وقوع آنها ارزیابی معین به دست دهد. اگرچه این نوشتار فصل بندی شده، در آنجایی که به تبیین دستاوردها و تاثیرات این جنبش انقلابی بر ذهنیت جامعه برمیگردد، نیاز به درنگ باز بیشتری داشت و لازم به موشکافی فزونتر بود. با اینهمه، این جمعبست جمعی از یک نقطه عطف بسیار قابل تامل در روند مبارزات سیاسی جامعهی ایران با نظامی شهروند ستیز و منکر حق شهروندی، ارزش مکث کافی بر مفاد آن دارد و طبعاً بدانگونه که خود تدوین کنندگان با نگرشی انتقادی به سراغ تبیینات تاکنونی از جنبش انقلابی «زن – زندگی – آزادی» رفتهاند، حاصل کار آنها را نیز میباید با دید نقادانه خواند و ارج نهاد.
بهزاد کریمی ۳۱ خرداد ماه ۱۴۰۳ برابر با ۲۰ ژوئن ۲۰۲۴
” انقلاب زن زندگی آزادی ” در برلین..
این جریانات با دنباله روی ازجریانات راست و پرو امپریالیستی و در قامت”جبهه سوم”مرعوب تبلیغات رسانه های بیگانگان شدند و با شرکت در این تظاهرات نشان دادند که در فردای تجاوز احتمالی به ایران در پارکابی بیگانگان برای سرنگونی رژیم اسلامی خواهند جنگید.
در فراخوان برلین که اقای کریمی هم حضور داشتند و به ان افتخار هم مینمودند ، نه تعداد تظاهر کنندگان مهم بود و نه نیت پاک اکثریت شرکت کنندگان . هیچ یک از این فاکتورها ماهیت تظاهرات را تعیین نمی نماید . آنچه اهمیت دارد ماهیت گرداننده و سیاست حاکم براین تظاهرات بود . ماهیت هر تظاهراتی را سیاست حاکم رهبران آن،اهداف تعیین شده آن تعیین میکنند نه نیت خوب وخوش قلبی افراد.این تظاهرات درخدمت تشدید تحریمهای اقتصادی، بستن سفارتخانههای ایران، مخالفت با حرکت ایران به سوی شرق،تبلیغ تجزیه طلبی در ایران و ایجاد شرایط تجاوز به ایران بود …
خوش به سعادت آنانی که پارکابی همیشگی روسیه هستند:
پارکابی تزار = دفاع از اشغال سرزمینی قرارداد ترکمانچای
پارکابی شوروی = توضیحی لازم ندارد
پارکابی پوتین = ضدیت کور و بیمارگونه با غرب تمدن بشری حتی بقیمت دفاع از تجاوز وحشیانه پوتین.
راهپیمایی برلین بهانه است!مشکل شماازطرفی خیزش انقلابی۱۴۰۱؛شعارزن؛زندگی؛آزادی؛همایش وتجمعات مرتبط ازسوی نیروهای چپ انقلابی..درشهرهای مختلف جهان وازطرف دیگرشیفتگی بی حد به حماس وهنیه؛یحیی سنوار(طبق کامنتهای مکررموجود)است که شما را تبدیل به پارکابی داعش شیعی کرده(مانند دوران جنگ ارتجاعی۸ساله که پارکابی خمینی بودید).
بغیرازمجاهدین؛شما؛محورمقاومت وپهلوی پرستان جریان دیگری برای غرب وشرق؛فرش قرمزپهن نکرده.خیزش زن؛زندگی؛آزادی ادامه همان تظاهرات۹۶؛۹۸وشعارهای:نان؛کار؛آزادی اداره شورایی کارگران نیشکر۷تپه؛آذرآب اراک و..شعارفرزند کارگرانیم کنارشان میمانیم دانشجویان است که بدنبال همه گیری کرونادچاروقفه شده بود. فقر؛ستم؛گرونی میریم تاسرنگونی نه سلطنت؛نه رهبری-آزادی؛برابریسقف-کتاب وگندم؛قدرت بدست مردم نه نان داریم؛نه خونه حجاب شده بهانهنه سوختبری؛نه کولبری-آزادی؛برابریسپاهی؛بسیجی داعش ما شماییخامنه ای قاتله-ولایتش باطله!
شما و همفکرانت نذر دارید که در زیر هر مقاله یک لنگه کفش پرت کنید وکلیشه هائی را که ۴۵ سال شنیده و دیده ایم را تکرار کنید:
“خطر حمله نظامی امپریالیسم جدّی ، حتمی و فوری ست !! ”
شما که اهل منطق و استدلال هستی و مو را از ماست بیرون می کشی و برای یک یا چند تظاهرات که فقط بخشی از ایرانیان میلیونی خارج از کشور شرکت کردند این قدر سینه به تنور می چسبانی .بفرمائید با سلیقه خود و همفکرانت سازمانده تظاهرات اصیل و بی عیب در حمایت از جنبش های داخل ایران بر پا کنید.
در ضمن کسی که هنوز در عوالم شرق و غرب سیر می کند معلوم نیست چه در سر دارد .از ناچاری مواضع پیک نت و شرکاء را اینجا می نویسد. اما در مورد حکومت کودک کش دلواپس نباش چون آنها بدون تحریم اقتصادی هم ماهیت مافیائی و غارتگری خود را از همان اول انقلاب ۵۷ و خصوصا در جنگ بی معنی ۸ ساله نشان دادند. یک کمی د رمورد حق حاکمیت مردم ومشروعه خواهان امام زمانی بنویس. ۳ شنبه«عید غدیر»ست چه برنامه ای را پیشنهاد می کنی؟ در«انتخابات» یکشنبه شرکت میکنی؟