این گونه دست اندازیها و محو کردن آثار جنایات پیشین تازگی ندارد، گاه به بهانه «ساماندهی» و گاه به بهانه «کمبود جا». نوشته زیر را شهریور ماه سال ١٣٨۴ نوشتم و پخش کردم، امروز هنوز همانجایم و این بار در اوضاع نابسامان مملکت که همواره برایشان «نعمت» محسوب میشود، وقیحانه تر کمر به نابودی نام و نشان عزیزان ما بستهاند.
نام عزیزان ما را از صفحات تاریخ حذف نکنید! / فرزانه راجی
به خود گفتم:«خب تو که تمام این سالها یک بار بیشتر سرخاکش نرفتی، اضطرابت از چیست؟» اضطرابم نه از گور به گور شدن او است و نه از ناپدید شدن قبرش. آنچه مرا مضطرب میکند ناپدید شدن خودش است، خاطرهاش است و پاک کردن اسمش از صفحه تاریخ.
*****
ایمیل را که خواندم دچار اضطراب شدم. جزییات آن را یادم نیست ولی مضمونش این بود که مسئولین شهرداری و بهشت زهرا تصمیم گرفتهاند گورستان خاوران را «ساماندهی» کنند. و دقیقا همین «ساماندهی» نگرانم کرد. باید کاری کرد. برای مردهها یا برای زندهها؟ نمیدانم. فرقی ندارد به هرحال به نظر میرسد گاهی مردهها اهمیتشان از زندهها بیشتر میشود. شاید هم ترس از «ارواح» این زندههاست که عدهای را برآنداشته خانهای ابدی آنها را «ساماندهی» کنند. بر در هر«خانه»ای سنگی، پلاکی یا نشانی بگذارند و نام صاحبخانه را برآن بنویسند. و اگر جا کم آمد چی؟ نمیدانم. شاید همین باعث اضطرابم شد. حتما جا کم میآید. نمیدانم در آن گورستان چندصدمتری یا حداکثر ١٠٠٠ متری، چند تا سنگ، پلاک یا نشان میشود گذاشت. میدانم که به راحتی میتوان حق وحقوق مردهها را نادیده گرفت، بویژه اگر که صاحبی نداشته باشد. پس آنها خیلی هم نگران «ارواح» مردگان نیستند، آنچه آنها را نگران کرده زندهها هستند. آن هم نه حق وحقوقشان، بلکه سوالاتشان. و ناتوانی اینان در پاسخ به این سوالات. پاسخ برای آنهمه کشتار ویا پاسخ برای دفن دستهجمعی آن کشته شدگان. مشکل آنها زندهها هستند، نه مردهها. زندهها هستند که میدانند اگر مردهاشان را گوربه گور کنند و یا نشان گورش را پاک کنند دیگر پیدایش نخواهند کرد. به خود گفتم:«خب تو که تمام این سالها یک بار بیشتر سرخاکش نرفتی، اضطرابت از چیست؟» اضطرابم نه از گور به گور شدن او است و نه از ناپدید شدن قبرش. آنچه مرا مضطرب میکند ناپدید شدن خودش است، خاطرهاش است و پاک کردن اسمش از صفحه تاریخ. ومیدانم که اگر بخواهند این کار را بکنند او خودش قادر نیست کاری بکند. تمام بار حفظ این نام به عهده من است. حفظ صفحات و یا حتی کلماتی از تاریخ. یادم آمد اوایل دهه شصت بود که تاریخ ایران را میخواندم و در هیچ کتابخانهای دولتی و دانشگاهی نتوانستم نشانی از صفحات تاریخ سلسله پهلوی پیدا کنم. تمامی آن صفحات به عیان و با کمال گستاخی و بیمسئولیتی از کتابهای تاریخ کنده شده بود. مردهها اینطوری حذف میشوند و تاریخ به اینگونه ابتر میشود و تحریف، بخصوص اگر که مدعی نداشته باشد. بخصوص که همه مخالف آن اشخاص و نامها باشند، انگار کسی دلش برای تاریخ نمیسوزد! خب اگر تصمیم بگیرند آنجا را دوباره بلدوز بیاندازند واینبار چمن بکارند و چندتایی هم سنگ قبر بگذارند، آنوقت چه کسی باور خواهد کرد که فرشید نامی هم در آن گورستان به خاک سپرده شده یا اصلا چه کسی باور خواهد کرد که او چگونه کشته شده؟ شاید هم کسانی بیایند و اساسا وجود چنین کسی در تاریخ را انکار کنند. آنوقت چه کسی باور خواهد کرد که من برادری به نام فرشید داشتم که روز ١٧ مهر سال ۶٠، درست ١٧روز پس از دستگیریاش و حتما بدون محاکمه و دادگاه اعدام شد و هرگز ندانستیم در کدامین کنج و گوشه گورستان خاوران با لباسهای خونین برتنش به خاک سپرده شد؟ اضطرابم بخاطر از دست دادن دوباره او بود. بخصوص که میدانستم این بار میتوانم کاری بکنم و باید بجنبم. شاید برای همین بود که با حرارت پیشنهاد دادم همه خانوادههایی که در آن گورستان عزیزدفن شدهای دارند به آنانی که داعیه ساماندهی گورستان را در سردارند مراجعه کنند و یا مشخصات عزیز خود را اعلام کنند و پیگیر سنگ قبری به نام او شوند. مهم نیست او کجاست. مهم این است که نامش را کسی خط نزند. میگویم حتی اگر جای کافی برای گذاشتن سنگ قبر برای همه آنان نیست، اصلا سنگ قبر را فراموش کنیم، بیاید و اسامی اعدامشدگان و مبارزین دفن شده در آن گورستان را برلوحی در کنار در بنویسید و یا بالای هرکانالی که در هر کدامش دهها جوان به خاک خفتهاند، و بعد تمام آن گورستان را تبدیل به گلستانی کنید برای بازی بچههایشان و قدم خواهران و برادران، مادران و پدران … آنها، ولی نام عزیزان ما را از صفحه تاریخ خط نزنید. مادران، خواهران، همسران، برادران، پدران و فرزندان آنها میتوانند به یاد عزیزانشان گلهای آن گلستان را ببویند. اگر واقعا هدفی انسانی در کار است! اگر که نیست ترجیح ما این است که گورستان را به همان شکلی که هست حفظ کنیم و یا اگر قرار است ساماندهی شود خود برآن امر نظارت داشته باشیم.
سایت “زنان ایران جهان ”
فرزانه راجی
٨/۶/١٣٨۴
تمام ان جانهای شعله کشیده در ذهن و خاطر ما و دیگر ایرانیان ازاده نقش بسته اند و پاک شدنی نیستند! ! ! به هیچ وجه!
ان اراذل و اوباش حکومتی نخواهند توانست که حتی یک خاطره را پاک کنند! شدنی نیست!
حکومتی ها فقط عزم ایرانیان را برای روفتن خودشان استوارتر میکنند!