شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

پوپولیسم حکومتی در ایران و چهره پوپولیستی طیفی از اپوزیسون برونمرزی – احمد هاشمی

نتیجه حکمرانی جاهلانه ولی فقیه با همراهی دو تدارک چی تحت عنوان رئیس جمهور، باعث تخلیه روستاها، تراکم حاشیه ­نشین­ ها، رکود اقتصادی و گرانی نفس‌گیر، بیکاری جوانان، بحران محیط زیست، ورشکستگی سیاست آب...

نتیجه حکمرانی جاهلانه ولی فقیه با همراهی دو تدارک چی تحت عنوان رئیس جمهور، باعث تخلیه روستاها، تراکم حاشیه ­نشین­ ها، رکود اقتصادی و گرانی نفس‌گیر، بیکاری جوانان، بحران محیط زیست، ورشکستگی سیاست آب و هوا، سقوط شدید پس‌اندازهای مردم، بدهی‌های سنگین دولت، کسب ‌و کارهای راکد شده، واحدهای تولیدی تعطیل‌ شده، فساد لجام‌ گسیخته و رانت‌خواری گسترده، افزایش طلاق، اعتیاد و بزهکاری، میلیون‌ها پرونده در قوه قضاییه شده است

مقدمه و چکیده

برای فهم پوپولیسم حکومتی، باید ساخت قدرت در ایران را ارزیابی نمود. ساخت قدرت در ایران یک جانبه است. در این ساخت حلقه واسطه ای مانند احزاب و نهادهای مدنی ما بین حکومت و مردم وجود ندارند.  
حکومت برای امیال سیاسی خود بطور مستقیم دست به بسیج توده های بی شکل می زند و در نتیجه زندگی سیاسی “توده ای” می شود ، به همین دلیل سیاست بطور کلی و سیاست روزمره  به طور خاص در این ساخت، همواره عناصر قدرتمندی از پوپولیسم را در خود دارد. مخالفین حکومت نیز در این میدان مجبور به بازی هستند، از این رو میتوان نتیجه گرفت که تمامی نحله های سیاسی ایران به نوعی دچار پوپولیسم بوده وهستند.
بر آمد پوپولیسم در اروپای غربی وآمریکا، موفقیت های پوپولیست های جناح چپ در آمریکای لاتین و همچنین گسترش گفتمان های پوپولیستی در سایر نقاط جهان، پوپولیسم را باردیگر از حاشیه به هسته ی سیاست معاصر بازگردانده است و همچنین  اصطلاح “سرایت پوپولیستی”  که ارتباط  بسیار نزدیکی به  مفهوم پوپولیسم  به مثابه “روح زمانه”  دارد، تاثیر خود را در طیف های سیاسی مختلف برجای گذاشته است.

 تحت تئاثر این  سرایت پوپولیستی است که طیف های سیاسی معینی در اپوزیسون برون مرزی ایران، در چهار سال گذشته از ریاست جمهوری ترامپ در آمریکا و اعلام  خروج او از برجام، با  توجه به گسترش اعتراضات مردم در ایران، بدون توجه  به نقش مخرب سیاست های ترامپ در رابطه با دموکراسی، حقوق بشر، همبستگی و صلح؛ از دیپلماسی عمومی او در رابطه با ایران حمایت تلویحی نموده و او را پشتیبان مردم ایران قلمداد نمودند. 

در این نوشته ابتدا نقش مخرب پوپولیسم حکومتی در ایران مورد گفتگو قرار می گیرد و در ادامه  پیرامون چهره پوپولیستی طیف های سیاسی معینی از اپوزیسون برون مرزی بحث می شود.

پوپولیسم حکومتی

وقوع انقلاب اسلامی منجر به حذف گفتمان تجددگرایی پهلوی در ایران شد. پیروزی این انقلاب، پیروزی سنت گرایان ایدئولوزیک شیعی بود. انقلاب ایران را می توان یک جنبش پوپولیستی مذهبی ارزیابی نمود. چهره پوپولیستی سنت گرایان ایدئولوزیک شیعی، بعد از کسب قدرت نیز تدوام پیدا نمود.

استفاده پوپولیستی از سمبول ها و استعاره ها و غریزه ها و احساسات مردم، ارائه راه حل های ساده با وعده وعید های توخالی، تمرکز روی شخصیت ها به جای برنامه، گفتار درمانی بجای تغییرات ساختاری و تحقیر روشنفکران، خصلت نمای پوپولیسم مذهبی سنت گرایان ایدئولوزیک شیعی در ایران است.

سنت گرایان ایدئولوزیک شیعی از طریق پوپولیسم حکومتی و با استفاده از نمادهایی مانند: گروگانگیری (نماد ضد آمریگایی)، نماد جنگ افروزی (صدور انقلاب) و نماد ضدیت با علم (بستن دانشگاه ها) برای امیال سیاسی خود بطور مستقیم دست به بسیج توده های بی شکل زدند و در این مسیر تمامی نیروی غیر خودی را سرکوب و از صحنه سیاسی خارج کردند.

پیروزی سنت گرایان ایدئولوزیک شیعی به رهبری خمینی، در واقع همراه با شکست ملی گرایان و چپ ها در ایران بود، هرچند وجود اسلام سیاسی لیبرال یعنی دولت موقت برای مدتی کوتاه، هنوز مانعی برای حذف نهایی آن ها بود.

اسلام گرایان لیبرال، مخالف ولی فقیه، حجاب اجباری، اجرای احکام شریعه و موافق دموکراسی محدود لیبرالی بودند. آنها در عرصه سیاست خارجی، با موضع ایجاد توازون، دیدگاه کلان تمایل به غرب و نگران از سوگیری به شرق را داشتند. و همچنین تلاش برای بهبود روابط با همه کشورها، به خصوص با آمریکا را داشتند. دولت موقت، دولتی مصلحت گرا، آرمان گریز و پیرو سیاست اصلاح طلبی گام به گام بود.

شرایط انقلابی داخلی و مخالفت خوانی های محیط بین المللی به همراه منازعات و چند دستگی سیاسی درونی، شانسی برای ادامه حیات دولت موقت باقی نگذاشت.

گروگانگبری اعضای سفارت آمریکا به استعفای مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت منجر شد، به این ترتیب اسلام سیاسی لیبرال از قدرت حذف شد و راه برای قدرت یابی سنت گرایان ایدئولوژیک شیعی هموار گشت. اما هنوز تا دست یابی به قدرت کامل راه درازی در پیش بود، زیرا در جبهه مقابل ملی گرایان  لیبرال با استفاده از فرصت تاریخی با پیروزی “ابوالحسن بنی صدر” دست به رقابت شدید زدند.
ادامه گروگانگیری و حمله عراق به ایران، به رقابت بین ملی گرایان  لیبرال و سنت گرایان ایدئولوژیک شیعی کیفیت جدیدی بخشید و در نتیجه تخاصمات بین این دو گروه به اوج خود رسید، به نحوی که سرانجام مجلس رای به عدم کفایت سیاسی بنی صدر داد، بدین ترتیب سنت گرایان توانستند، ملی گرایان لیبرال را نیز از قدرت به زیر کشند.

حذف بنی صدر، آغاز به قدرت رسیدن سنت گرایان ایدئولوژیک شیعی با رفتارهای آرمان گرایانه و امت گرایانه بود. حکومت مبتنی بر اسلام ناب محمدی هدف تعالی آنها بود. آن ها به نام  حفظ و دفاع  از کیان اسلام و با توسل به نظریه ام لقرا، ادعای جهان شمولی داشتند.

 در نتیجه  حفظ نظام جمهوری اسلامی، وحدت جهان اسلام و صدور انقلاب در جهت اهداف فراملی کیان اسلام، مهمترین خطوط راهبردی آنها بود.

در فاصله سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸  آن ها توانستند، همه اپوزیسیون را سرکوب و از صحنه خارج کنند و حکم تعطیلی اپوزیسیون قانونی را نیزصادر نمایند.

 با بر پائی حزب فراگیر جمهوری اسلامی و ایجاد تمرکز اداری و سیاسی چشمگیر از طریق نهادهای سیاسی- مذهبی  و اطلاعاتی مختلف همچون ائمه جماعات، کمیته های انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران،  بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید، جهاد سازندگی و سازمان بسیج اقتصادی و… از یک سو پایه های قدرت را استحکام بخشیده و از سوی دیگر موفق به بسیج توده ای گسترده ای شدند.

تداوم بخشدن  به جو انقلابی و تا حدودی ضد سرمایه دارانه  وعدالت خواهانه، همراه با اجرای سیاست های اجتماعی و اقتصادی مردم گرایانه زیر پوشش نماد “ضد آمپریالیستی (ضد آمریکایی)”، هویت سیاسی و جهت گیری داخلی سنت گرایان ایدئولوژیک شیعی بود.

در این دوره فراکسیون غالب درمیان سنت گرایان ایدئولوژیک شیعی، انقلابیون بنیادگرای اسلامی رادیکال معروف به “چپ اسلامی” بود. “چپ اسلامی” در گروگان گیری، بستن دانشگاه ها، آغاز جنگ ایران و عراق نقش تعیین کننده ای داشت. در مقابل این فراکسیون جریان معروف به “راست اسلامی” قرار داشت.

چپ اسلامی به دخالت گسترده دولت در اقتصاد، محدودیت مالکیت و کوچکتر کردن بخش خصوصی باور داشت در مقابل موضع راست اسلامی آزادسازی اقتصادی، محترم بودن مالکیت و عدم دخالت گسترده  در تجارت خارجی، کاهش نقش دولت در اقتصاد کشور و تقویت بخش خصوصی و سپس افزایش مالیات وانحصاری نبودن بازرگانی خارجی بود. مبارزه این  دو جناح، سرانجام به انحلال حزب جمهوری اسلامی منجر شد.

پایان جنگ ایران و عراق، مرگ خمینی،  انتخاب رهبری جدید، تغییر قانون اساسی، فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد و نظام دوقطبی، زمینه ساز دگرگونی های گسترده ای در نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران شد.

مهمترین  این تغییرات  به حاشیه رانده شدن چپ اسلامی بود.

دوران سازندگی رفسنجانی و اصلاحات خاتمی  و ادامه حیات پوپولیسم حکومتی درچهره تازه

بر اساس ائتلاف نانوشته ی میان رفسنجانی رئیس جمهور و خامنه ای رهبر، راستاهای کلی سیاست خارجی در فاصله سال های ۱۳۷۶ – ۱۳۶۸ شامل دو مولفه اساسی بود: دیپلماسی اقتصادی و صدور انقلاب.

دیپلماسی اقتصادی یک ضرورت برای نجات نظام بعد از جنگ بود . با وجود اینکه جمعیت کشور در فاصله ده سال از ۴۰ میلیون به ۵۵ میلیون رسیده بود، اما تولید ناخالص داخلی سرانه،  40 در صد کاهش یافته بود. برای رفسنجانی هیچ چاره دیگری جز اینکه با دیپلماسی اقتصادی  سیاست تعامل با غرب را در پیش گیرد و از نهادهای مالی بین المللی مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، تقاضای کمک کند و سیاست عادی سازی روابط با کشورها در دستور کار قرار دهد، تا از این طریق با جذب سرمایه های گذاری های خارجی، بخشی از سرمایه مورد نیاز برای باز سازی ویرانه های ناشی از جنگ را تامین نماید.

سیاست” تعدیل اقتصادی” و در پی آن سیاست “تثبیت اقتصادی” رفسنجانی  که در واقع رهنمود های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی بود، با  تک نرخی کردن ارز، خصوصی سازی های گسترده، حذف رایانه ها، کوچک کردن دستگاه دولت و افزایش مالیات در عمل پیاده شد.

 محور سیاست های رفسنجانی در دوره سازندگی

 الف-  بر توسعه اقتصادی و رقابت برای کسب منافع مادی در چارچوب منافع طبقه متوسط ایران قرار داشت و نتیجه این سیاست این بود که طبقات فرودست و حتی مزدبگیران طبقه متوسط توان مشارکت در این رقابت با نوکیسگان اقتصادی را نداشتند و به حاشیه سیاست های اقتصادی رانده شدند.

ب- طرد و حذف روشنفکران دگراندیش، باعث گسترش مخالفت بخش فرهنگی طبقه متوسط ایران با سیاست های رفسنجانی شد.

 در این دوره اعتراضات مردم  در نجف اباد و زنجان (مرداد۱۳۷۰)، تجمع و تظاهرات جمعی از جانبازان شیراز (فروردین۱۳۷۱) اعتراضات و درگیری در مشهد (خرداد۱۳۷۱)، اراک (اردیبهشت۱۳۷۱)، قزوین (مرداد ۱۳۷۳) و شورش در منطقه اکبرآباد اسلامشهر در حومه تهران (فروردین ۱۳۷۴) به شدت سرکوب شد.

چرخش طبقاتی بخشی از سنت گرایان ایدئولوژیک مانند رفسنجانی و خاتمی از اتکا به طبقات پایین و طبقه متوسط سنتی به سمت طبقات بالا، سرمایه داران و طبقه متوسط جدید، باعث حاشیه نشین شدن و از دور خارج شدن تهی دستان، حاشیه نشینان، طبقات فرودست و مزد بگیر در جامعه شد.

پیروزی محمد خاتمی یا به عبارت دیگر اصلاح طلبان دوم خردادی نتیجه شکل گیری بخش فرهنگی طبقه متوسط ایران تا اقتصادی آن بود. یکی ازویژگی های این بخش از طبقه متوسط، خواسته های دموکراتیک مشخص فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن است.

ناتوانی اصلاح طلبان دوم خردادی در سازماندهی و بسیج این قشراز طبقه متوسط ایران، یکی از دلایل انفعال و سرخوردگی طبقه متوسط ایران بود.

قشر اقتصادی طبقه متوسط ایران نیز بهره چندانی از سیاست ورزی اصلاح طلبان دوم خردادی نبرده اند. با وجود اینکه از سال ۷۸ در نتیجه افزایش درآمدهای نفتی، دولت خاتمی بودجه مناسبی در اختیار داشت، اما فقدان برنامه برای اصلاحات اقتصادی و همچنین ناتوانی و کم توجهی و سردرگمی و  بی تفاوتی دولت اصلاحات به  مسئله حیاتی اقتصاد کشور، این بودجه نیز صرف توسعه و گسترش مناسبات رانتی در نهادهای نظامی و امنیتی و بنیادهای رنگارنگ زیر نفوذ ولی فقیه شد. در حقیقت از این درآمدها، نیروهای افراطی بیشترین بهره را بردند و با بنیه اقتصادی قوی تر بر شدت بحران سازی افزودند.

 در این سال ها سپاهیان به همراه بنیادگرایان اسلامی راست گرا و محافظه کار از همان ابتدا به کمک  امکانات نهادی – سازمانی  و فرهنگی – سیاسی مذهب شیعه و مهمتر از همه در پناه ولی فقیه پایه های قدرت خودرا استوار کردند.

اصلاح طلبان  دوم خردادی به رهبری خاتمی از همان ابتدا کسب قدرت مجریه و درادامه دور دوم قوه مجریه و مقننه به دلیل هویت مبهم و سیال، چند رگه و معلق “دموکرات”، اسلام گرا” ، ملی گرا، راست محافظه کاز و “لیبرال/نئولیبرال” نتوانستند در مقابل فشار ولی فقیه و سپاهیان و حامیان او مقاومت کنند.

 بحران سرخوردگی در طبقه متوسط  ایران، و نارضایتی طبقات فرودست جامعه، امکان استفاده از حربه  پوپولیسم حکومتی را غیرممکن نمود،  احمدی نژاد شهردار تهران، در قامت پوزیسیون از “رمزگان  دو گانه بالا – پایین”  شانس بزرگی ساخت. برآمد احمدی نژاد “پوپولیسم روی دست پوپولیسم” بود. او با سازماندهی و جذب طبقات محروم جامعه ، رئیس جمهور ایران شد.

جنبش سبز آخرین شانس اصلاح طلبان دوم خردادی

در آستانه انتخابات سال ۱۳۸۸ باز شدن اندک فضای سیاسی منجر به  جنبش انتخاباتی درهفته های اول انتخابات شد. احمدی نژاد این بار قادر به ایفای نقش پوزیسیونی نبود و دو گانه بالا – پایین   دیگر کارآئی نداشت.

  اصلاح طلبان با استفاده از این فرصت طلایی، مبارزات انتخاباتی را گسترش داده و توانستند اقشار متوسط شهری را به خصوص در شهرهای بزرگ بسیج نمایند. اقتدارگرایان و در راس آنها، دولت سایه  در مقابل عمل انجام شده ای قرار گرفتند.

پروژه حذف کامل اصلاح طلبان که از مدت ها قبل برنامه ریزی شده بود، همراه با تقلب در نتیجه انتخابات و اعلام پیروزی احمدی نژاد در دستور کار دولت سایه قرار گرفت.

واکنش میلیون ها نفر در ایران به این پروژه سرکوبگرانه ،آغاز جنبش اعتراضی بود، که بعدها به عنوان جنبش سبز با شعار “رای من کو” معروف شد. دامنه و عمق این جنبش به خصوص در میان اقشار متوسط چنان عمیق بود که رفسنجانی را هم به حمایت دو پهلو از آن واداشت.

 اگرچه جنبش سبز شکست خورد، اما آثار عمیقی در وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران بر جای گذاشت.

 شکست پوپولیسم حکومتی

در دوره احمدی نژاد و روحانی توسعه دفاعی- امنیتی دکترین مسلط در جمهوری اسلامی بوده است که مورد پشتیبانی ولی فقیه قرار داشت.

الگوی اقتصادی این دکترین، اقتصادی متمرکز با برنامه ریزی و کنترل شده، مانند برنامه های پنچ ساله با چشم اندازهای بیست ساله، که الگوی مسلط در سیاست های افتصادی جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تاکنون بوده است .

نتیجه دکترین توسعه دفاعی- امنیتی با  هدف “صدور انقلاب”، گسترش “عمق استراتژیک” و ماجراجویی هسته ای و توسعه موشکی، شش دور تحریم بین المللی در ایران بود.

 تحریم دور نخست در سال های ۱۳۵۹- ۱۳۵۷، دور دوم بعد از جنگ ۱۳۷۴-۱۳۶۲، دور سوم تصویب “قانون  داماتو” ۱۳۸۳دور چهارم از آذر ۸۹ علیه برنامه هسته ای و دور پنجم تحریم های هوشمند اوباما و آخرین دور تحریم های دوره ترامپ بوده است.

ولی فقیه برای مقابله با بحران ارزی در سال۱۳۹۱، در اثر تاثیر شدید تحریم های هوشمند اوباما، “اقتصاد مقاومتی” را در دستور کار قرار داد.

“اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که در شرایط فشار، در وضعیت تحریم، در دشمنی ها و خصومت های شدید می تواند تعیین کننده رشد و شکوفایی کشور باشد” (ولی فقیه)

از آن زمان، “اقتصاد مقاومتی” نیز جزئی از دکترین توسعه دفاعی- امنیتی شده است.

 در دکترین توسعه دفاعی- امنیتی نهادهایی مانند سپاه و بسیج، نه تنها باید وظیفه سازماندهی مردم را به عهده گیرند و نقش احزاب سیاسی و نهادهای مدنی را بازی کنند، بلکه آن ها باید برای مهار بخش خصوصی، فعالیت های اقتصادی را نیز سازمان داده و کنترل  کنند و بدین وسیله از تشکل و انسجام نیروهای متعلق به طبقات مدرن جلوگیری  نمایند.

افراد متنفذ سیاسی و وابستگان این دکترین توسعه دفاعی- امنیتی با ایجاد انحصارات اقتصادی در تولید و تجارت، مانع بخش خصوصی به حوزه های اختصاصی هستند.

اقتصاد زیرزمینی سازمان یافته ای، توسط حامیان  توسعه دفاعی- امنیتی شکل گرفته است، که با استفاده حداکثر، از موهبت اقتصاد جهانی نئولیبرالی، مانع شکل گیری اقتصاد ملی در ایران شده است.

بر اساس آنچه گفته شد طبقه نوخاسته ای از سرمایه داران وابسته به مرکز قدرت (بیت رهبری و سپاه پاسداران) شکل گرفته است که به اقتصاد شبه دولتی و یا آنطور که در ایران معروف است، اقتصاد خصولتی نام گذاری می شوند. این طبقه نوخاسته بخش عمده پس اندازهای خود را به سرمایه گذاری در زمین و ساختمان، امور بازرگانی و سرمایه گذاری در خارج از کشور اختصاص می دهند.

دوره احمدی نژاد دوره تسلط کامل، دکترین توسعه دفاعی- امنیتی بود.

 روحانی و اغلب مردان سیاسی پیرامون او (اعتدالیون)، جزءافراد متنفذ و وابستگان به دکترین توسعه دفاعی- امنیتی بودند.

 دوره اول ریاست جمهوری روحانی همراه بود با وظیفه ای که رهبری به او محول کرده بو د، یعنی: حل مشکل تحریم.

با امضای برجام، این وظیفه به پایان رسید و انتظاری را که بخش خصوصی ضعیف ایران از امضای برجام داشت، انتظاری بی پایه بود. دور دوم ریاست جمهوری روحانی بازگشت کامل به مدار دکترین توسعه دفاعی- امنیتی بوده است.

 نتیجه حکمرانی جاهلانه ولی فقیه با همراهی دو تدارک چی تحت عنوان رئیس جمهور، باعث تخلیه روستاها، تراکم حاشیه ­نشین­ ها، رکود اقتصادی و گرانی نفس‌گیر، بیکاری جوانان، بحران محیط زیست، ورشکستگی سیاست آب و هوا، سقوط شدید پس‌اندازهای مردم، بدهی‌های سنگین دولت، کسب ‌و کارهای راکد شده، واحدهای تولیدی تعطیل‌ شده، فساد لجام‌ گسیخته و رانت‌خواری گسترده، افزایش طلاق، اعتیاد و بزهکاری، میلیون‌ها پرونده در قوه قضاییه شده است.

 ناکارآمدی نظام حکمرانی کشور، مردم را خسته، ناامید و زمین‌گیر کرده است. این نابسامانی ­های غیرقابل ‌انتظار جامعه را به سمت ناپایداری، فرسودگی و زوال پیش برده است و جامعه را آسیب پذیر نموده و از ظرفیت تاب آوری جامعه به شدت کاسته است.

 دلایل اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸

وضعیت حکومت جمهوری اسلامی در اثر انباشت نارضایتی مردم، در زمینه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و زیست محیطی به ویژه اقتصادی در این ۴۲ سال، به مراحل مخاطره آمیزی در این سه سال اخیر رسیده و نتیجه آن  نیزاعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ بوده است.

الف- اقتصادی

  • معضلات  واحدهای صنعتی خصوصی و دولتی، که نتیجه آن اعتراضات صنفی گسترده کارگران در ایران بوده است.
  • نابسامانی ها  در سیاست های پولی و بانکی و بحران در موسسات مالی که منجر به گردهمایی و تحصن های گسترده اقشار مختلف مردم شده است
  • بیکاری گسترده و ناامیدی برای آینده، بخصوص در نسل جوان کشور
  • تغییرات مداوم ارز و به تبع آن افزایش سرسام آور گرانی
  • بحران در صندوق های باز نشستگی
  • طرح افزایش قیمت های حامل انرژی
  • نگرانی اقشار ضعیف از حذف رایانه ها و مساعدت های دیگر اجتماعی
  • نقش ویژه حکومت در تحریم و انزوای اقتصادی 
  • فساد گسترده  و  سیستمی درعرصه اقتصادی
  • افزایش رانت و گسترش قاچاق و اقتصاد زیرزمینی در نهادهای موازی در حکومت
  • مشلات فزاینده معیشتی مردم
  •  

ب- اجتماعی

  • نابرابری در حقوق زنان
  • فقر و نابرابری فزاینده
  • افزایش فاصله طبقاتی
  • وجود تبیض گسترده در همه ابعاد
  • گستردگی فساد در تمای ارکان های رژیم  و به ویژه  درمسئولان
  • بروز و پرده برداری از پرونده های فساد مالی گسترده در کشور
  • افزایش عدم اعتماد به تمامی دستگاه های حکومت
  • نگرانی از امنیت قضایی و نارضایتی از عملکرد دستگاه قضایی
  • مختل شدن امنیت روانی و اجتماعی در اثر نگرانی درباره آینده
  • بحران مشارکت و بحران ناامیدی به خصوص در نسل جوان
  • گسترش آسیب و ناامنی های اجتماعی

ج- سیاسی

  • تداوم خیره سرانه حکومت فردی ولی فقیه
  • یکدست سازی سیاسی در همه ارگان های حکومتی
  • دشمن تراشی  و دگم های مبارزه با “نظام سلطه و استکبار جهانی”
  • تشنج افزایی منطقه ای، بین منطقه ای و بین المللی
  • عدم پاسخگویی به مطالبات مردم
  • خروج از برجام و اقدامات کشور های ۱+۵
  • اثار تحریم های ناشی از نقض حقوق بشر در حکومت
  • اثار تحریم های ناشی از توسعه موشکی

 د- فرهنگی و رسانه ای

  • انحصار فرهنگی و رسانه ای در همه ابعاد
  • افزایش خشونت در روابط اجتماعی
  • مقابله و سرکوب روشنفکران، روزنامه نگاران، دانشگاهیان دگر اندیش
  • یکسان سازی فرهنگی  در چارچوب سنت گرائی ایدئولوژیک شیعی
  • تلاش برای مسدود نمودن فضای مجازی

ه- زیست محیطی

تشدید  آلودگی هوای کلان شهرها
کمبود آب و بحران آب و خشکسالی
تخریب جنگل ها و مراتع

ادامه دارد

احمد هاشمی
[email protected]

https://akhbar-rooz.com/?p=108899 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

23 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
یهودی_ایرانی
یهودی_ایرانی
2 سال قبل

با سلام به شما اقای هاشمی:
چند نمونه این سیاستهای مردم گرایانه نادرست را در این جا خواستم بیاورم :
١. در مقالهٔ اقای نگهدار ، چشم انداز مناسبات امریکا و خاورمیانه ایشان چند عبارت تحقیر امیز را در مورد یهودیان (مهمانان ناخوانده) و کشور اسرائیل (مینی کشور) دیده میشود.
٢. در مورد حزب چپ فدائیان موضع انها در مورد انفجار دوم نطنز انها دولت اسراییل را تروریست میخوانند.
٣. مقاله اقای امیر حسین لادن ، اسراییل و برنامه هولوکاست ایران، کاملا موضعشان به شبه نازی ها متمایل است.
نظر شما در این سه مورد چیست؟
سلامت و موفق باشید!

حسنک
حسنک
3 سال قبل

جامعه ی در آستانه یک انفجار؟

امروز, شنبه ۱۴ فروردین ماه، مصطفی اقلیما، جامعه‌شناس در مطلبی در روزنامه آرمان ۱۴ فروردین نوشت: 
“هر چه بیشتر به مردم وعده بدهیم و حل کردن مشکلات بنیادین را به تأخیر بیاندازیم به همان اندازه شدت انفجار اجتماعی را بالاتر می‌بریم.” 

وی افزود که: 
“مردم برای شکم خود به خیابان‌ها می‌آیند هنگامی که فشار اقتصادی به مردم بیش از توانایی آنها می‌شود به‌صورت طبیعی این فشارها به اعتراضات خیابانی منجر خواهد شد.”

در این مقاله اقلیما به خشم خروشان جامعه و لشکر گرسنگان اشاره می کند و ادامه می دهد: 
“گرانی‌ها جامعه را عصبی کرده و جامعه در آستانه یک انفجار است. این اتفاق اگر امروز رخ ندهد بدون‌شک در آینده نزدیک رخ خواهد داد.”

آیا امسال شاهد انفجاری دیگر خواهیم بود؟

یحیی انوری
یحیی انوری
3 سال قبل

مرسی سانسور! حد اقل به اطلاع خود ایشون برسونید.انتقاد باعث تصحیحمان میشه.واقعا مایوس کننده بود!

یحیی انوری
یحیی انوری
3 سال قبل

۱ظاهرا قرار بود مطلب در مورد پوپولیسم باشد ولی “تاریخچه مختصری از ج ا “از آب در اومده!
۲ا…
۳قیامهایی که در دوره “پرزیدنت “رفسنجانی روی داد بدلیل حذف روشنفکران نبود و بدلیل سیاست موسوم به تعدیل اقتصادی -که همان دستورالعمل بانک جهانی بود -بوقوع پیوست.

خشایار ابراهیمی
خشایار ابراهیمی
3 سال قبل

هنر و دشواری تحلیل لحظه کنونی معما ست !
ولی مرور بر حوادث تاریخی آسان تر ست. چون بعضی از معماها ی قدیمی حل شده ست.

در روزهای مهیج سال ۵۶ که شکاف های حکومت بعداز بحران های بین المللی نفتی و اقتصادی دامن ایران را نیز گرفت آشکار شده بود.
بعداز تعویض نخست وزیر ۱۳ ساله هویدا ، حوادث سیاسی یکی بعداز دیگری در خارج و داخل نازل می شد.
هوش و نبوغی زیادی لازم نبود که فهمید حکومت و شاه در مخمصه گیر کرده اند.

ولی از تحلیل سیاسی ، برنامه و شعار های اساسی از طرف هیچ جریان مخالف حکومت و واقعا موجود خبری نبود.
همه چیز حکومت و مخالفان بعضا در رسانه های مختلف داخلی و خارجی به اشکال و مقادیر مختلف بازتاب می بافت.
بازار شایعه بیش از پیش رواج یافته بود و نوارهای کاست مذهبی در شبکه مساجد روضه های خمینی ، یزدی ، بنی صدر و دیگر نیروهای مذهبی را پخش می کردند. بازار عزاداری برای مصطفی خمینی و علی شریعتی داغ بود…
انقلاب آن طور صورت نگرفت که قبلا خیال می کردیم.« پوپولیسم پیروز شد»

در این ۴۲ سال هم جان مردم به لبشان رسیده . مخالفان حکومت هم افتادند و بلند شدند و هزازان نفر جان باختند.
مردم با ابتکار خود علیه حکومت به مقاومت و مبارزه روی آوردند .
در نبود آزادی بیان و قلم و فعالیت سیاسی دگر اندیشان ، حکومت اسلامی هر کار توانسته انجام داده ست.
جنبش های مردمی در چنین شرائطی نمی تواند دائمی باشد .
بعداز هر سرکوب، زمانی طول می کشد که مردم دوباره از ریر فشار مرگبار بلند شوند.
این رسم سرکوب گران ست که بیرحمانه از این روش بربرمنشانه استفاده می کنند.
بعداز جنبش ۹۶ و ۹۸ که آخری وحشتناک تر از همیشه بود مردم در حال تمرکز قوای خود هستند.
ما در پشت جبهه چه کردیم و چه می کنیم؟
متاسفانه هرکس بر اساس برداشت خود جانبازی های مردم را تعریف و تفسیر می کند.
از دوم خرداد ۷۶ تا امروز مردم حکومت را به چالش کشیدند نه بر عکس.
آقای هاشمی در مرورش بر حوادث در بسیاری موارد موضوعات را «وارونه» دیده ست.
کیست که نداند نتیجه ی مبارزات خستگی ناپذیر مردم در ایران بود که تعادل قوا را به نفع جبهه مردم علیه حکومت کشتار تغییر داده ست.
مردم با تجربه عملی خود یاد گرفتند و یاد دادند که حکومت اصلاح ناپذیرست.
در آخرین انتخابات میزان مشارکت گویا ۲۰ در صد بوده ست و در انتخابات آنیده حتما کمتر از آخرین.
حکومت در مانده تر از همیشه فقط به حفظ قدرت فکر می کند.
چه باید کرد که مبارزات مردم و گذار به آلترناتیو حکومت اسلامی مانند سال ۵۷ توسط پوپولیستهای جدیدی مصادره نشود؟

مرتضی
مرتضی
3 سال قبل

با درود
افق و دورنمای روشن برای کسب آزادی و عدالت در ایران حاصل فرایندی از ملتقای جنبشهای اجتماعی معاصر و گرایشات و تشکلات ضد سرمایه داری خواهد بود.
نه تنها جنبش های اجتماعی معاصر در ایران باید از یک همگرایی و هماهنگی اولیه برخوردار شوند, بلکه علاوه بر آن نیز لازم است که ارزشها, روشها و چشم اندازهای ضد سرمایه داری در این جنبش ها تقویت گشته و گرایشات ضد سرمایه در مقام رهبری باشند.
ناگفته نماند که عنصری از پوپولیسم در گفتمان چپ نیز همواره موجود است؛ توسل به “توده های مردم” برای یک بسیج سراسری و کشوری علیه دولت جنبه های قوی پوپولیستی در خود دارد.

خشایار ابراهیمی
خشایار ابراهیمی
3 سال قبل
پاسخ به  مرتضی

سپاس از توجه شما
مسئله محوری و عمده در حکومت های دیکتاتوری و تمامیت خواه گذار به شرائط دموکراتیک مبتنی بر حق شهروندی مطابق استاندارهای واقعا موجود در جوامع مختلف می باشد.
اگر در نظر بگیریم که میزان دیکتاوری و دموکراسی در جوامع مختلف بین صفر تا ۱۰۰ در صد نوسان می کند. حتی در تئوری پیشرفته ترین و آزاد ترین کشور سرمایه داری ، دموکراسی به حد کمال نمی رسد و تبعض و تضاد های های طبقاتی مانع آزادی ، برابری و همبستگی ، صلح و…. می.شود
با این وجود دلیلی ندارد که چپ به وظایف مرحله ای خود برای فراهم کردن زمینه های مادی و معنوی برای فرا روئیدن مناسبات سرمایه داری به سوسیالیسم تلاش نکند.
از زمان مارکس و انگلس جنبش چپ و کارگری مشحون از اختلاف نظر ها بوده ست.
همین امروز بنا برمقاله ها و اعلامیه های باز نشر شده در اخبار روز مشاهده می شود
که برای بعضی از نیروهای چپ مثلا در سازمان راه کارگر
بخشی از فعالان این سازمان شعار گذار و سرنگونی جمهوری اسلامی را مستقیم به « آزادی و سوسیالیسم » محول می کنند .
بخشی دیگر گذار و سرنگونی جمهوری اسلامی را با « آزادی ، دموکراسی و سوسیالیسم » توام می کنند.
گروه اول مقوله ی دموکراسی را بورژوائی می نامند .
در حالیکه چپ جهانی از انترناسیونال اول تا امروز مشکلی با دموکراسی نداشته ست و روزا لوکزامبوگ ها برای تقویت و تحکیم طبقه کارگر بر نیاز دموکراسی و حفظ آن پاقشاری می کرد.
در سال ۵۷ نیز در خلاء ۲۵ سال تجربه پارلمانتاریسم و آزادیهای اساسی صنفی و سیاسی تمام نیروهای اجتماعی شمول گروههای چپ در برابر پوپولیسم نیروهای مذهبی به رهبری خمینی خلع سلاح شدند.
برای امپریالیسم جهانی فرقی نمی کند که دولت ملی دکتر مصدق را ساقط کند یا سالوادور آلنده سوسیال دموکرات یا فیدل کاستروی سوسیالیست رهبر انقلاب کوبا .
باید دید برای بهبود ، اصلاح ، رسد ، تکامل و حتی انقلاب در یک جامعه سرمایه داری چه نیروهای بالقوه و بالفعل موجود ست.
پارلمانتاریسم در حکومت های پادشاهی و جمهوری توازن قوای اجتماعی را تا حد زیادی نشان می دهد.
نیروهای چپ جدید در کشور های اروپائی وزن خود را در فعالیت سیاسی را بخوبی تشخیص می دهند.
متاسفاانه ما چپ ها در ایران همیشه قدرت خود را دست بالا گرفته ایم و بیشتر به انقلاب توجه داشته ایم تا آگاهی و سازماندهی نیروهای مختلف اجتماعی به خصوص کارگران و حقوق بگیران.
کارگران و حقوق بگیران باید در کار و زندگی نمایندگان واقعی خود را بشناسند تا در چارچوب مناسبات سرمایه داری بتوانند در تغییر قوانین و رفاه اجتماعی بیشر شرکت کنند.
تمام دولت های رفاه با تلاش سوسیال دموکرات ها و احزاب چپ و سبز تقویت شدند و توسط احزاب محافظه کار ، راست و سیاست های نئولیبرالی و پوپولیستی تضعیف گردند.
با همین مکانیزم مردم آمریکا توانستند ادونالد ترامپ را بزیر بکشند.
ما در ایران از این تجربیات محروم بوده ایم.
تجربه شکست آمیز انقلاب ۵۷ مردم ایران را محافظه تر کرده ست.
به همین دلیل تمایل به گذار مسالمت امیز بیشتر ست.
ولی این به معنی راه حل نیست.
نگارنده هنوز بر سئوال خود در کامنت قبل تاکید دارد.

مرتضی
مرتضی
3 سال قبل

با درود 
تقلیل دادن یک جمعیت ۸۲ میلیونی به “مردم ایران” بدون اشاره به تفاوتهای طبقاتی, بینشی و لایه ای مابین این ۸۲ میلیون خود شاید نمونه ای از یک پوپولیسم انتزاعی و مجرد باشد.
حاشیه نشینان شهری (در تهران و شهرستانها) در دیماه ۹۶ و آبانماه و دیماه ۹۸ نشان دادند که (از معدود اقشار و لایه های اجتماعی در ایران هستد) به سطح آگاهی طبقاتی برای سرنگونی این رژیم رسیده اند.
جذابیت مبارزات غیر خشونت آمیز و اجتناب از شیوه های قهر آمیز پر واضح است و مسلما ظرفیت های بسیار بیشتری برای درگیری مردم عادی در مبارزات دارد, با هزینه هایی بسیار نازل و کمتر.
اما اینکه آیا گزینهء گذارِ مسالمت آمیز در نظامی فاشیستی مانند ج.ا. تا چه حد واقعا امکان پذیر است, پرسشی است که تجربه ای ۴۲ ساله ی مردم ایران بدان پاسخی منفی داده است.

مارکس و انگلس اتفاقا دموکرات ترین سوسیالیست های دورانشان بودند.
برای آنان مردم سالاری و دموکراسی به مثابه خود سازماندهی و خود مختاری مردم بود.
مبارزه برای مردم سالاری یعنی مبارزه برای تحقق قدرت کارگران و زحمتکشان.
در دههء سوم قرن بیست و یکم, سرمایه داری (به طور مشخص نئولیبرالیسم و دیکتاتوری “بازار آزاد”) اساسی ترین و بزرگترین مانع برای تحقق حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان است.

گامهای اولیه برای جلوگیری از سلطه پوپولیست های نوین بر جنبش های مردمی در ایران را شاید بتوان در دو نکته خلاصه کرد:
۱) پرهیز از تحلیل های پوپولیستی و تقلیل ندادن پیچیدگی های طبقاتی, جنسی, نژادی یک جامعه ی ۸۲ میلیونی به “مردم ایران” (تحلیل مشخص از آرایش بندی های مشخص طبقاتی و قشری).
۲) شناسایی جایگاه منفی و عملکرد های مخرب نئولیبرایسم در انهدام مردم سالاری و دموکراسی و اتخاذ مواضع و سیاستهای صریح و شفاف ضد نئو لیبرالی و ضد سرمایه داری؛ جایگزینی دیکتاتوری بازار با خود سازماندهی مردم.  

    

احمد هاشمی
احمد هاشمی
3 سال قبل

با سلام
اجازه بدهید به این سوال شما ” ما در پشت جبهه چه کردیم و چه می کنیم؟ در ادامه مقاله در آینده با بضاعت موجود خودم، جواب دهم.
چرائی این جمله شما “قای هاشمی در مرورش بر حوادث در بسیاری موارد موضوعات را «وارونه» دیده ست” برایم روشن نسیت.
با شما هم نظر هستم که مردم در یک پروسه طولانی در عمل به اصلاح ناپذیری حکومت می رسند، اما وظیفه کنشگران سیاسی است که در پرتو دانش سیاسی و با تجزیه و تحلیل روند های سیاسی به موقع، اصلاح ناپذیری حکومت را تئوریزه کنند

خشایار ابراهیمی
خشایار ابراهیمی
3 سال قبل
پاسخ به  احمد هاشمی

با سلام و سپاس از پاسخ شما
یک از مواردی که اساسا قابل قبول نیست .مطلق کردن نقش «سنت گرایان ایدئولوزیک شیعی» در فرایند انقلاب یا فروپاشی حکومت تمامیت خواه پادشاهی و یا «حذف گفتمان تجدد گرائی حکومت پهلوی » توسط آنها ست که در پاراگراف زیر آمده ست :نیروهای شرکت کننده داخلی و خارجی تاثیر گزار در انقلاب بیش از این هاست که شما اشاره کردید.

پوپولیسم حکومتی

در حالیکه در فرایند انقلاب یا گذار از حکومت پادشاهی به حکومت اسلامی هزاران عامل و کنش و واکنش وجود داشته ست. بدون نقش فائقه ی امپریالیسم جهانی که جیمی کارتر در ایران آنرا نمایندگی کرد امکان انتقال قدرت به سنت گرایان ایدئولوزیک شیعی به آن سادگی نبود که دیدیم. ارتش که برای منافع غرب در جنگ سرد به ظفار لشگر کشی می کرد باید در مقابل واپسگرایان داخلی اعلام بی طرفی می کرد.
درست بر عکس این سیاست ، در بهار عربی بعداز سقوط حسنی مبارک و انتخاب مرسی از اخوان المسلمین
باید کودتا می شد و ارتش زمام امور را درست می گزفت.
امروز نباید د رمورد دخالت دائمی قدرتهای جهانی در پیچ های تند گذشته ساده نگری کرد که بسیار خطرناک ست.
اگرحوادث گذشته را مرور می کنیم حتما باید همه جانبه و مبتی بر گزارشی دقیق از آنچه بود باشد که اکثریت نیروهای مختلف شرکت کننده در آن صحت وقایع را بپیرند. اگرچه می دانیم بعضی نیروها از خود داستان و روایت می سازند ولی خوشبختانه نیروهای صادق و راستین ملی ، چپ و دموکرات و لیبرال و قومی به مراتب وسیع ترند.

در مورد وقایع بعداز انقلاب نیز تفاوت نگاه و متدلوژی زیاد ست .

اصلاح طلبان حکومتی
در دوم خرداد ۷۶ اتفاقی خارج از حکومت اتفاق افتاد و آن شرکت وسیع جوانان و زنان در انتخابات بود که رهبران همیشگی حکومت را یعنی خامنه ای ، رفسنجانی ، ناطق نوری ، فلاحیان ، ولایتی و……را به چالش کشیندند.
شاید با تغییر سران قوه مجریه و مقننه تغییراتی در قوانین و اجزای آنها صورت گیرد.
در انتخابات مجلس نیز ترکیب نمایدگان به سود «جناح چپ» یا «خط امام » یا اصلاح طبلان حکومتی تغییر کرد.
تجربه دو دوره دولت خاتمی با مجلس اصلاح طلبان حکومت ثابت کرد که در حکومت ولایت فقیه قدرت در دست ولی فقیه و حلقه های مرتبط با او ست . حکومت ولایت فقیه کاریکاتور های مجلس ، دولت و نهادهای مختلف را برای فریب مردم ایارن و جهانیان نمیش می دهد.
آقای هاشمی اساس دموکراسی نمایندگی / پارلمانی / وکالتی همین ست. ولی چنین چیزی در حکومت اسلامی وجود ندارد.
مردم در دوم خرداد ۷۶ و سال ۸۰ خاتمی را انتخاب کردند که او بر خلاف رفسنجانی شخصیت های کاردانی را وزیر کند که جوابگوی نیازهای تلمبار شده جامعه باشند. در سال ۷۸ نیز ترکیب مجلس را مردم عوض کردند. ولی حکم حکومتی ولی فقیه و مجلس خبرگان و شورای تشخیص مصلحت برای این ساخته شده که فقط خواسته های حکومت ولایت فقیه تامین شود نه مردم !!!
هیچ کس و جریانی جز ولی فقسه و ذوب شدگانش نمی تواند در این جارچوب قانون را تغییر دهد یا پیشنهادی را به قانون تبدیل کند.
پس آقای هاشمی به فرض محال اگر شورای نگهبان تقاضای نمایندگی نیروهای لیبرال ، دموکرات و چپ را هم باطل نکند و امثال فریبرز رئیس داناها و فروهر ها و مهندس سحابی ها با رای مردم به مجلس بروند کاری از پیش نخواهند برد.
امیدوارم حمل دفاع از نیروهای اصلاح طلب حکومتی نشود .ولی خواستم عرض کنم که مهم نیست که خاتمی ها و نبوی ها قدرت سازماندهی توده ها و خواسته های آنها را نداشتند. مهم این ست که بدانیم بازی اقلیت و اکثریت مجلس شورای اسلامی قلابی ست چون بعدش در فیلتر مجلس خبرگان گیر می کند و چندین فیلتر دیگر.
وبا همین مکانیسم تمام شعارهای پوپولیستی چپ و راست خمینی و دیگر سران حکومت در بین صندلی های نهاد های ارتجاع ماستمالی شد و فقط آن کاری را کردند که می خواستند. بهمین دلیل تمام نیروهای چپ و راست ایران و جهان می دانند که حکومت ایران چیست.

رضاخان
رضاخان
3 سال قبل

با آمار سخن بگویید .بخش عمده زیر بنای صنعتی ایران بر اثر پتانسیل انقلاب ملی دموکراتیک بهمن ۵۷ و پس از جنگ مخرب ایران- عراق و جو مطالبه گری ملی در دوره رفسنجانی و خاتمی و مقداری هم احمدی نژاد و مقداری روحانی ساخته شد . به عنوان مثال حدود ۷۰ هزار مگاوات نیروگاه ساخته شد که با حدود ۱۵۰۰۰ مگاوات زمان شاه جمعا حدود ۸۵ هزار مگاوات در خاورمیانه بینظیر است . حدود ۸۰ واحد عظیم پتروشیمی ساخته شد که الان ظرفیت آن در دسترس من نیست . همینطور مجتمع های عظیم فولاد و سیمان و کشت وصنعت و ساخت ۸ یا ۹ خط لوله گاز سراسری و گازرسانی به اکثر شهرها و روستاهای ایران و بخصوص مجتمع عظیم پارس جنوبی و گسترش صنعت مخابرات و اینترنت و غیره . تنها صنعتی که زیاد ساخته نشد کارخانه های قند بود که در زمان شاه برای انرژی رسانی به مردم فقیر به اندازه کافی ساخته شده بودو احتمالا علت دیگر آن واردات شکر توسط “تجار محترم” بعد از انقلاب بود . علت اینکه اپوزیسیون فشل است (راست که ول معطل است ) کم آگاهی یا نا آگاهی چپ نسبت به زیربنای صنعتی ایران بخصوص در بعد از انقلاب است (حتی قبل از انقلاب هم اپوزیسیون شاه اطلاع کمی از زیر بنا داشت )و احتمالا علت اصلی عدم فروریزی جمهوری نیز همین زیر بنای صنعتی است . علل مشکلات ایران را در غیر از زیر ساختهای صنعتی باید جستجو کرد .

احمد هاشمی
احمد هاشمی
3 سال قبل
پاسخ به  رضاخان

سلام

اجازه بدهید با آمار سخن بگوییم و آمار هم در مقایسه اهمیت دارد:

دو کشور ایران و کره جنوبی از دهه ۱۹۶۰ توسعه صنعتی را شروع کردند. یک فرض غیر قابل انکار است ، کره جنوبی کشوری فقیر بود و ایران کشوری با مواهب نفت و سایر مواد خام طبیعی و کشوری ثروتمند.

 اکنون کره جنوبی درپنچ  بخش استراتزیک صنعتی در زمره کشورهای صنعتی جهان قرار دارد.

فولاد: کره جنوبی چهارمین کشور صادرکننده فولاد جهان است.

پالایشگاه: کره جنوبی بدون داشتن منابع انرژی داخلی، صاحب ۳ پالایشگاه مدرن و بزرگ از ده پالایشگاه مدرن جهان است.

خودرر: پنجمین کشور تولید کننده خودرو جهان است.

کشتی سازی: سفارشات کشتی سازی  در کره جنوبی در سال ۲۰۱۳ با ۴۱ میلیارد دلار در مقام اول جهان بود.

الکترونیک فناوری اطلاعات و ارتباطات: رتبه چهارم در جهان دارد

 اما در ایران

صنایع با فناوری بالا ۱ تا ۲درصد ، صنایع با فناوری سطح پایین ۲۰ درصد،  صنایع با فناوری متوسط ۳۰ درصد

باقی صتایع ایران خارج از حوزه رقابت با صنایع توسعه یافته است، که به فناوری منبع گرا معروف است

از صنایعی که شما نام برده اید مایلم یکی  را بطور مثال، یعنی صنایع سیمان را مورد بحث قرار دهم.

ما اکنون بزرگترین تولید کننده سیمان در خاور میانه هستیم، اما چه بهایی برای آن می پردازیم:

از طریق صنایع سیمان ۳۰ میلیون تن گاز دی اکسید کربن به هوا می فرستیم. ۱۴ درصد حمل و نقل ما سیمان است ، صنایع سیمان  ۸۱ درصد انرژی فسیلی مصرف می کند،از این طریق هم ۸۰۰ هزار تن دی اکسید کربن به هوا می فرستیم.

در مجموع کارشناسان معتقدند  با این سطح تکنو لوژی و مدیریت  و..  ممکن است برای صاحبان این صنایع سودی داشته باشد، اما ضررش برای مردم ایران است.

رضاخان
رضاخان
3 سال قبل
پاسخ به  احمد هاشمی

با درود
من میخواستم بگم دولتها و حکومت به آن شکل که شما بیان کردید پوپولیست نبودند. پوپولیست چپ احتمالا ونزوئلا است که به جای هزینه کردن در زیر بنای صنعتی فقط یارانه های مختلف داد و الان به عنوان یک کشور نفتی محتاج بنزین و برق و آب است .درست است که در ایران از روشهای نئولیبرالی استفاده کردند ولی بخشی از حکومت بنوعی نماینده سرمایه داری ملی- صنعتی برآمده از خرده بورژاوازی بودند که تمام قوت و ضعف خود را در زیر بنای صنعتی به معرض نمایش گذاشتند .زیر بناهای فرهنگی و اجتماعی سویه دیگر تحولات بود که وابسته به سرمایه داری سنتی- تجاری موجود بود شاید بشه گفت همگی نتایج مردود داشتند و همه میبینیم .بنابرین وقتی از پوپولیسم صحبت میشود باید دید کجاها پوپولیسم موثر بوده و نمیشود همه را یک کاسه کرد .اما وقتی میفرمایید با کره جنوبی باید مقایسه شود بلا نسبت شما و دوستان در صحنه معنی آن این است که سه سه بار نه بار غلط کردیم انقلاب کردیم گویی انقلاب دست کسی است که انقلاب بکند یا نکند ولی از سه کشوری که در قرن بیست انقلاب بزرگ مردمی شد یعنی روسیه و چین و ایران دو تای اونها ابرقدرت بعد از آمریکا شدند ولی چون بخشی از چپ چه مذهبی چه سکولار نتوانست شرایط ایران را درک کند بهانه لازم به عوامل بشدت راست داد که ایران از حضور چپ محروم شود گر چه مجریها ی این داستان محرومیت بعضا چپ خرده بورژوازی بود ولی تصمیم گیرندگتن اصلی راست سنتی- تجاری بودند . شما همون اول کار کل انقلاب را با این جمله “انقلاب ایران را می توان یک جنبش پوپولیستی مذهبی ارزیابی نمود” به اسفل اسافلین فرستادید انقلابی که یک قلم آن در اول انقلاب این بود که در حالی که حدود ۵۰۰۰ زن معترض برعلیه حجاب اجباری به صحنه آمدند میلیونها زن زحمتکش بدون توجه به چادر یا غیر چادر با تکانه و مومنتوم همان انقلاب ، در صحنه اجتماع ظاهر شدند و حتی در دفاع میهنی مشارکت کردند که ضرورتا یکی از پیامدهای آن حضور خود آنان و بخصوص فرزندان همین قشر است که الان به عنوان موافق و یا مخالف در صحنه اجتماعی حضور دارند . ولی اینکه ایران ابرقدرت نشد و یا حتی کره جنوبی نشد مقصر اصلی بخش المشنگه ساز چپ است که جو را میخواستند آنچنان لاتینیزه کنند که هم استراتژی بشود هم تاکتیک ولی نه از تاک نشان ماند. با خرده بورژوازی بورژوا شده که نمیتوان ابرقدرت شد . ضمنا راست و حسینی بگویید راست هستیم و نحوه عمل کره جنوبی و نظامیان قبل از ۱۹۸۰ را ترجیح میدهیم تا برسیم به ۱۹۸۰ به بعد و توسعه صنعتی که البته این هم باید برای شرایط مشخص ایران مدل شود و پیاده شود شاید راه خوبی باشد خب همراه با بخش راست و تند و تیز همین حکومت با نظام بین الملل ساخت و پاخت کنید دنبال چی هستید . حتما باید خوانین بیایند. ولی شرایط کره جنوبی با ایران زمین تا آسمان تفاوت دارد . کره جنوبی صرفنظر از ادغام در نظام سرمایه داری جهانی واقتدارگرایی مربوطه به خودش مبنای درآمد را بر اساس کار و ارزش افزوده گذاشت در صورتیکه ایران چه در زمان شاه و چه بعد از انقلاب درآمد عمدتا بر اساس فروش نفت بود . در زمینه آلودگی در مراحل اولیه صنعتی شدن کدام کشور آلودگی ایجاد نگرد . همین چین کره زمین را چیزی نمانده بود به همراه دیگر کشورهای صنعتی پیشرفته به فنا بدهد ولی استراتژی بعد از صنعتی شدن آن در حال حاضر و آینده احتمالا سبز کردن صنعت موجود است .تحلیل شرایط ایران پیچیده است و با پوپولیست خواندن این سیستم نمیتوان آنرا بدون در نظر گرفتن زیربناهای صنعتی و فرهنگی- اجتماعی موجود و حتی نظامی تحلیل کرد و استراتژی طراحی کرد.

احمد هاشمی
احمد هاشمی
3 سال قبل
پاسخ به  رضاخان

با سلام
شما نوشته اید که:
در زمینه آلودگی در مراحل اولیه صنعتی شدن کدام کشور آلودگی ایجاد نگرد . همین چین کره زمین را چیزی نمانده بود به همراه دیگر کشورهای صنعتی پیشرفته به فنا بدهد ولی استراتژی بعد از صنعتی شدن آن در حال حاضر و آینده احتمالا سبز کردن صنعت موجود است .”
پاسخ من :

 

وزنه سنگین تخریب محیط زیست در کشورهای در حال توسعه از دو سو می آید، یک سوی این تخریب، در اثر نرخ رسد اقتصادی بالا و بی کیفیت، که در پروسه  صنعتی شدن با استفاده بی رویه از مواد خام و انرژی می باشد. از سوی دیگر تخریب زیست محیطی ناشی از فشار فقر، که در همراه با آگاهی محدود از  نتایج وخیم انهدام محیط زیست است ، نقش عمده ای بازی می کند.

رشد اقتصادی، هدف اصلی سیاست های اقتصادی دولت ها است. روشن است که رشد اقتصادی سریع ، باعث ایجاد زیان های جدی به محیط زیست می شود.

دیدگاه رایج و مسلط امروزه این است که رابطه رشد اقتصادی و کیفیت محیط زیست در کشور های در حال توسعه  به صورت ( ( وارونه U است  و به منحنی زیست محیطی کوزنتس معروف است و آن بدان معنی است که در سال های اولیه رشد اقتصادی مقدار تخریب زیست محیطی افزایش می یابد اما به مرور زمان و پس از رسیدن به سطح معینی از رشد ، کیفیت محیط زیست بهبود می یابد.

به کارآیی این دیدگاه، در کشور های در حال توسعه،  در عمل می توان  شک نمود، اولا این  چرخش اجباری که قرار است اتفاق بیفتد، تا کنون کمتر شاهد آن بوده ایم ، ثانیا زمان این نقطه عطف، نامعلوم است، در نتیجه، ادعای بهبود اتوماتیک زیست محیطی ممکن است بسیار دیر اتفاق بیفتد و یا هرگز اتفاق نیفتد.

هوشنگ
هوشنگ
3 سال قبل
پاسخ به  رضاخان

استفاده از نام و عنوان یک عنصر دست نشاندهء انگلیس برای دفاع از ج.ا. از آن “معجزاتی” است که همه می دانند فقط از دست چه کسی برمی آید.
اگر اپوزوسیون ج.ا. فشل است پس چرا پس از ۴۲ سال کردستان هنوز مانند خاری در چشم ج.ا. باقی مانده است و سنگری تسخیر ناپذیر است.
پس چرا هر روز این مقدار بگیر و ببند و دستگیری و زندانی و شکنجه و اعدام.
توهمی به خود راه ندهید این عذاب مرگ جمهوری اسلامی است که مشاهده می کنید.
اگر این “زیر بنای” صنعتی ج.ا. چنین است و چنان است پس چرا نیمی بیشتر از صنایع و شرکت های کشور در حال ورشکستگی و از بین رفتن هستند؟
شاید دلیل اصلی مشکلات در جمهوری جهنمی اسلامی این باشد که (به گفتهء افرادی مانند توکلی) “فساد و دزدی در آن نهادینه و سیستماتیک شده است.” جالب بود که پس از چند ماه کثافت کاری ها و دزدی های خود توکلی نیز افشا شد. قضیه ای فساد در ج.ا. واقعا سیستماتیک است!
و اکنون پخش واکسن های کرونا نیز به دست مافیای سپاه و دیگر مافیا ها افتاده است.
هر چیزی که در ایران بتواند دزدیده شود و با احتکارش پولی به جیب سپاه و متحدانش ریخته شود, به سرقت رفته, احتکار شده و مافیای اش به وجود می آید؛ و این است فشرده ترین بیان “اقتصاد-سیاسیِ جمهوری جهنمی اسلامی.”
رفیق زنده یاد فریبرز رئیس دانا فقط یک نمونه از متفکرین و اقتصاد دانان چپ در ایران بود که تک تک پیش بینی هایش کاملا درست و صحیح از آب درآمدند.

رضاخان
رضاخان
3 سال قبل
پاسخ به  هوشنگ

من از عنوان رضاخان که بعدا رضا شاه شد استفاده نکردم . وجه تسمیه آن اینه که من چون زمان تولد در خانواده غیر “خان” بدنیا آمده بودم مامور ثبت احوال که احتمالا چپگرا بوده و احتمالا سری هم در خمره خمار داشته و همه را میشناخته نام مرا در شناسنامه “رضاخان” نوشته . به این ترتیب هم به خانواده تلقین خانی کرده بود و هم خوانین اون زمان را مسخره .تنها من نبودم چند نفر دیگر از هم سالان من هم بودند . در صورتیکه اگر اتفاقی خربزه میدیدیم چنان از پوستش نمیگذشتیم که مردم بدانند نه خانی رفته نه اساسا خانی بوده پس معجزه ای اگر بوده از مامور ثبت احوال بوده من بی تقصیرم . این از داستان رضاخان . دوما من از جمهوری از هیچ نوعش دفاع نکردم و اگر از من می پرسید یحتمل بگم حکومتی مانند حکومت حسن صباح در داخل قلعه الموت را میپسندم نه در خارج از قلعه الموت . من واقعیاتی را بیان کردم که بنظر من هر تحلیلگری باید برای شروع به آنها توجه کند . و….اینکه اپوزیسیون فشل است یا نیست . خب وقتی نمیتوانند در یک پلتفرم مشترک شوند من میگم فشلند شما هم بگید فشلند.

هوشنگ
هوشنگ
3 سال قبل
پاسخ به  رضاخان

با عرض احترام این به اصطلاح “توجیح” شما برای انتخاب نام “رضا خان” آنچنان نامنسجم, سخره و آشفته حال می باشد, که بی پاسخ گذارده شدن آن بهترین عکس العمل است.
در امتداد این نامنسجمی, تعبیر و تفسیرهای شما از مفهوم های “اپوزوسیون” و پلاتفرم و اشتراک عمل است.
اگر مایل بودید لطفآ تقاضا نمایید تا کاملا و مفصلا توضیح داده شود چرا تمامی تعبیر های شما برعکس و وارانه می باشد. 
به نظر می رسد که شما علاقه ای وافری به واژگان فشل دارید, اما شوربختانه از یاد می برید که چگونه اکنون, فشل ترین پدیده در جامعه ای ایران دولت جمهوری جهنمی اسلامی است, که تنها کاری که از دستش برمی آید دزدی, احتکار, آدمکشی, زندانی کردن و شکنجه است.
یعنی این دولت غیر از سرکوب سیستماتیک مردم ایران و انهدام و تخریب جامعه هیچ امر دیگری را در کشور بطور سیستماتیک نمی تواند انجام دهد.
که به چنین پدیده ای می گویند: دولت فشل, یا دولت درمانده، فرومانده، وامانده.
پس چندان تعجب نکنید اگر امسال, سال ۱۴۰۰, سال سرنگونی انقلابی جمهوری طاعونی اسلامی باشد.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسهالی! 

رضاخان
رضاخان
3 سال قبل
پاسخ به  هوشنگ

رضاخان اگر بفرض “توجیه” نامنسجم و آشفته حال هم بود ولی تهمت و افتراء روشن و صریح به هیچ کس نبود . گوئی “رضا خان” اسم خاصی است مانند “حضرت آدم” که هیچکس نباید استفاده کند . خان بعد از رضا هم احتمالا یک پسوند غیربومی است که وارد فرهنگ ما شده است . واژه مهمی نیست که پیرامون آن بحث شود . مانند پیشوند سید . اینکه غیر منسجم بودن مطالب من از طرف شما بطور مفصل نوشته شود مربوط به شماست هر جوری راحت هستید اما الزاما جوابی دریافت نخواهید کرد چون شما بای دیفالت انقلاب ۵۷ را با جمهوری اسلامی یکسان پنداشته اید . اما در مورد خط آخر نوشته شما با احترام عرض کنم که شما در سال ۱۴۰۰ کمون تهران را در ایران برقرار کنید بخیل نیستم قول میدم اگر در قید حیات باشم به سهم خود برایتان هورا بکشم . من برای اینکه بیش ازین موجب ناراحتی نشوم ادامه نمیدهم .این آخرین مورد استفاده از “رضاخان” است منبعد اگر نوشتم از واژه “خفه خان” استفاده میکنم و اگر ننوشتم بدانید خفقان نوشتاری گرفته ام .

هوشنگ
هوشنگ
3 سال قبل
پاسخ به  رضاخان

پیشوند “سید” اتفاقا بسیار تبعیضی و نشان از حضور دیرپای یک کاست روحانی در دین اسلام دارد. 
طنز تلخ تاریخ در این است که دین اسلام که در آغاز علیه نظام کاستی در ایران بود چگونه خودش در تکامل این مذهب دست به ایجاد یک نظام بر مبنای کاست زد.
برای همین است که نوآوران مذهبی امروزه مخالف استفاده از عنوان سید هستند, مانند محمد حسین کاظمینی بروجردی.
انقلاب ۵۷, انقلابی دو بُنی بود که هنوز پس از ۴۲ سال اکثر تاریخدانان در فهم این خصلت دو بُنی انقلاب ۵۷ درمانده اند.
اینکه شما (یا من یا هر کس دیگر) بخیل باشد یا نه کوچکترین تغییری در اصل قضیه (شرایط غیر قابل تحمل کنونی کشور) نمی دهد.
به اولین کامنت در این بلاگ دقت کنید که چگونه تمامی مردم در ایران پیشبینی انفجار و انقلابی دیگر را در سر دارند.
مردم با دولتی فشل, و نظامی وامانده, درمانده و فرومانده که جز کشتن مردم و تحمیل مرگ تدریجی و آهسته به میلیونها نفر کاری دیگر از دستش برنمی آید روبرو هستند.
پرسشوارهء اساسی و مرکزی در این مرحله از مبارزات مردم ایران برای عدالت و آزادی این است که دست آورد امثال شما (و امثال من و دیگران) برای سرنگونی انقلابی این رژیم چه هست و چه خواهد بود؟   
هر گونه گفتمان دیگری چیزی نیست جز اشاعه ای غیر مسئولانه ای هواس پرتی, آشفته فکری و گیجی.
با احترام    

(رضاخان سابق)
(رضاخان سابق)
3 سال قبل
پاسخ به  هوشنگ

جمع بندی کامنتهای بنده و ختم کلام
از انقلاب مشروطیت تا انقلاب ۵۷ به عنوان دو انقلاب مردم ایران در قرن بیست چند بار شرایط بنیادی برای تغییر سیستم بوجود آمد ولی مولفه های غیربنیادی آمادگی تغییر سیستم را نداشت . تنها بعد از ۱۷ شهریور ۵۷ بتدریج آلترناتیو قوام گرفت و به ۲۲ بهمن ختم شد . آن آلترنناتیومبتنی بر مبارزات ۳ رکن موجود در صحنه سیاست در آنزمان بود بورژوازی تجاری-مذهبی دوم بورژوازی ملی صنعتی ( عمدتا غیر مذهبی) سوم کارگران و پیشه وران و تا حدودی هقانان که بر علیه رکن چهارم موجود در صحنه سیاست یعنی نظام سلطنت برخاسته بودند و با اتحاد رژیم شاه را بزیر کشیدند .بعد از انقلاب درنظام طبقاتی ایران جابجایی اساسی صورت گرفت و بورژوازی ملی صنعتی (دولتی و غیر دولتی ) جدید از دل تحولات بعد از جنگ با ایجاد زیر ساختهای صنعتی سر برآورد و باقیمانده همان بورژوازی ملی صنعتی ای که در انقلاب ۵۷ مشارکت کردرا با تحولات صنعتی دهه ۷۰ و ۸۰ و بسیار کمتر در دهه ۹۰ تکمیل کرد و در شکل و شمایل جدید ظهور بیرونی یافت خرداد ۷۶ و جنبش موسوم به سبز بازتاب چنین تحولاتی بود و تا زمانیکه بورژوازی ملی -صنتعی با بیگانگان زد و بند نکرده است بالقوه یکی از ارکان جبهه متحد فرضی برای ایجاد تحولات بنیادین است . اگر این انحراف در گفتنمان و موجب حواس پرتی و گیجی و آشفته فکری است همه کامنتهای مرا فراموش کنید و آنها را به زباله دانی سایت اخبار روز بریزید .والسلام .

هوشنگ
هوشنگ
3 سال قبل

انقلاب مشروطیت در حقیقت امر ادامه ی جنبش بابیان برای تحولات عمیق اجتماعی در کشور بود.
اما در عمل بزرگترین “دست آورد” انقلاب مشروطه و قانون اساسی برخاسته از آن فقط رسمیت بخشیدن به کاست روحانی شیعه در کشور و قانونی کردن نقش روحانیون در سیاست گذاری های جامعه بود؛ متمم های قانون اساسی مشروطه!
در یک بررسی تطبیقیِ انقلاب مشروطه با انقلاب های همدورهء آن (مانند انقلاب مکزیک) می بینیم که هیچ دستی به مناسبات ارضی در ایران زده نشد, اقشار روحانی به حاشیه ای جامعه رانده نشدند (مانند انقلاب مکزیک) و غیر از سندی صوری و تا حدود زیادی بی استفاده, هیچ تغییر اساسی انجام نگرفت.   

به تعبیر عباس امانت, جنبش ملی کردن صنعت نفت در ایران, خود معادل یک تحول عظیم اجتماعی است و می تواند یک “نیم-انقلاب” محسوب شود.

تحولات پس از ۱۷ شهریور تا حدود زیادی حاصل غلیان های کاذب و تهیج های مصنوعی و کاملا مهندسی شده از سوی پیروان خمینی بود. وقایعی مانند آتش سوزی سینما رکس (که ۶۰۰ انسان بیگناه در آنجا زنده زنده سوختند) تا آخوندها بتوانند زیر پای شاه را خالی کنند. 
علاوه بر اینکه خود رژیم شاه در اطاعت از سیاستهای ضد-کمونیستی و ضد-ناسیونالیستی غرب در دوران “جنگ سرد” بزرگترین پرورش دهنده و حامی آخوندها در ایران بود: از روبوسی شاه با کاشانی پس از کودتا علیه مصدق, تا انهدام معبد بهائیان در اقدام مشترک سپهبد باتمانقلیچ و آخوند فلسفی, تا تاسیسی “انجمن حجتیه” بدست ساواک, پر و بال دادن به امثال “حسنیه ارشاد”, مکتب اسلام,….تا استخدام کردن آیت الله بهشتی و باهنر در آ.پ., و ده ها و صد ها و هزاران نمونهء دیگر از همکاری های انداموار بین شاه و شیخ. بدین ترتیب می بینیم که در حقیقت امر بدیل آخوندی پس از ۲۸ مرداد ۳۲ در حال تکوین بود, و ۱۷ شهریور ۵۷ فقط یکی از مراحل نهایی آن بود و نه آغاز کار.   

جنبش ضد سلطنتی در ایران همواره بر مبنای دو اردوگاه مجزا شکل گرفته بود: 
اردوی اول شامل ائتلافی از طبقات و اقشار مترقی و مدرن: روشنفکران مترقی, زنان, هنرمندان, کارگران, اساتید دانشگاه و آموزگاران,…     
و اردوی دوم که ائتلافی از بازار و حوزه بود.
خصلت دو بُنی انقلاب نیز برخاسته از این وجود این دو پایه های متفاوت و متضاد در جنبش ضد سلطنتی بود.
اردوی دوم با هزار کلک و حقه بازی (آتش سوزی سینما رکس,…) به قدرت رسید و ۴۲ سال می شود که جهنمی و زندانی عظیم به وسعت ایران آفریده است.  
شایان توجه است که پس از ۴۲ سال هنوز غیر از دو نویسنده: آقایان محمد رضا نیکفر (در تحلیلی فلسفی, سیاسی) و محمد قائد (در تحلیلی تاریخی, ژورنالیستی) هیچ کس دیگر به این خصلت دو بُنی بحران ۱۳۵۵-۱۳۵۷ پی نبرده است.

“بورژوازی ملی” در ایران نیز همواره بیشتر افسانه بوده است تا هر چیز دیگری, به دلیل سادهء عدم رشد معتارف سرمایه داری در ایران, (موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران – احمد اشرف).
پس از به اصطلاح “انقلاب سفید” و حل سرمایه دارانه ای مناسبت ارضی در ایران, سیستم سرمایه داری بالاخره تبدیل به شیوهء تولید غالب در جامعه گردید, اما سرمایه داری ایرانی نیز آنچنان شیرپلنگآهوئی بود که تقریبا هیچ خصوصیتش به سرمایه داری کلاسیک شباهت نداشت, جز راندن میلیونها نفر از روستاها به شهر, گسترش اقتصاد غیر-رسمی (Informal Economy) و رواج و توسعه ای آلونک نشینی و حلبی آبادها (که در دوران پس از “انقلاب سفید” جان تازه ای گرفت, اما در ج.ا. با حضور ۲۰ تا ۲۵ درصد جمعیت کشور به عنوان حاشیه نشینان ابعاد فاجعه باری به خود گرفته است).   

توهم به وجود “بورژوازی ملی” در قرن بیستم و یکم (دوران تفوق شرکتهای چندین ملیتی, برتری سرمایه های مالی و ادغام سرمایه جهانی در یک بازار جهانی) چیزی نیست جز زمینه سازی برای مشروعیت دادن به ج.ا. و سپاه (مرکز اقتصادی نظام).  

بد نیست پس از ۱۰۰ سال درجا زدن و تکرار اشتباهات مکرر, با یادگیری از این تاریخ دردبار راهی تازه را تجربه کنیم.
پروژه های مردمی, انقلابی تنها آزمایش ها و اقدام های اصیلی هستند که امکانات چنین تجربیات تازه ای را فراهم می آورند.   

فریبرز خاجیان
فریبرز خاجیان
3 سال قبل
پاسخ به  هوشنگ

از بعداز سفر جمی کارتر به ایران در ژانویه ۱۹۷۸ ورق بسود اردوی دوم یعنی واپسگرایان برگشت.
معلوم نیست چرا حکومت شاه مقاله ی معروف احمد رشیدی مطلق علیه خمینی را در دیماه ۵۶ منتشر کرد
آیا حکومت می خواست نیروهای مذهبی را علیه نیروهای چپ و ملی بسیج کند؟
آیا حکومت این کار را بدون توجه به منافع آمریکا و غرب در جنگ سرد، وقایع افغانستان و استراتژی غرب علیه شرق انجام داد؟
از دیماه ۵۷ سمبه ی نیروهای مذهبی و متحجر پر زور شد و نماز عید فطر سال ۵۷ نمایش قدرت آنها بود.دیگر هیچوقت اردوی اول نتوانست در صحنه ی سیاسی تاثیر چندانی بگذارد.
ثابتی می گوید تقصیر شاه بود اگر ۱۰۰۰ نفر رهبران مذهبی را دستگیر می کردند نماز عید فطر برگزار نمی شد و انقلاب صورت نمی گرفت.
ولی نزدیکان شاه هنوز در باره ی مقاله ی احمدی رشیدی مطلق هدف و برنامه ی خود را فاش نمی کنند.
بنا بر مطالب رسانه ها و وقایع مهم سال ۵۵ و ۵۶ چنین بود :
در اردوی اول نامه ی سرگشاده رهبران جبهه ملی به شاه در سال ۵۶ در روزنامه ها منتشر شد. کانون نویسندگان تقاضای فعالیت رسمی صنفی نمود. ۱۰ شب کانون در انیستیتو گوته با استقبال مردم روبرو شد.دانشگاه ها پر شور و به حرکت در آمد. چند سخنرانی برگزار شد…
در اردوی دوم مرگ مصطفی خمینی و علی شریعتی بساط روضه خوانی و عزاداری را رونق داد.
هدف حکومت از انتشار مقاله ی «ارتجاع سرخ و سیاه» با نام مستعار احمد رشیدی مطلق چه بود؟
هرچه بود واپسگرایان را برای اعتراض و عزاداری تشویق نمود و همین باعث شد که این اردو بتدریج سراسر ی شود و هیچ نیروئی نتوانست از آن جلوگیری کند.
آیا این امر اجتناب ناپذیر بود؟
آیا اشتباهاتی از جانب حکومت صورت گرفت؟
آیا تحریکات عمدی علیه نیروهای مذهبی صورت گرفت؟ چرا؟

هوشنگ
هوشنگ
3 سال قبل

جناب فریبرز مشاهدات شما کاملا صحیح است.
تمامی اینها؛ از انتشار آن نامهء کذایی که یک شبه خمینی را برای عموم ایرانیان نامی آشنا کرد, تا تبدیل شدن آیت الله بی.بی.سی. به بلندگوی آخوندها, تا حمایت صریح سران غرب از خمینی در کنفرانس گوادالوپ تاکتیک هایی بود که غرب برای استراتژی سرکوب انقلاب در ایران استفاده کرد.
    

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


23
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x