شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

گفتمان سلطنت؛ تعامل، تعارض یا تناقض – امید طاهری

اگر رضا پهلوی مبانی دموکراتیک، استقلال فکری و شخصیت مستقل خود را مبنا قرار می ­دهند و از جایگاه، مشروعیت، کاریزما و توانایی کافی برای همسوسازی اپوزیسیون در دوران گذار برخوردارند، چگونە است که اقتدار و توانایی اقناع، هم گرایی و مهار طرفداران خود را ندارد!؟

اگر رضا پهلوی مبانی دموکراتیک، استقلال فکری و شخصیت مستقل خود را مبنا قرار می ­دهند و از جایگاه، مشروعیت، کاریزما و توانایی کافی برای همسوسازی اپوزیسیون در دوران گذار برخوردارند، چگونە است که اقتدار و توانایی اقناع، هم گرایی و مهار طرفداران خود را ندارد!؟

با آنکه زمان زیادی از پیدایش و گسترش پلتفورم نوپای کلاب ­هاوس در میان ایرانی ­ها نمی ­گذرد، شاهد حضور روزافزون دیدگاه ­ها و گرایش ­های گوناگون و متنوع هستیم. از انواع نگرش و خوانش­ های سیاسی-اجتماعی-فرهنگی حکومتی و ارزشی تا برانداز، اصلاح ­طلب و میانەرو تا تندرو و اصول گرا، جمهوری ­خواه پارلمانی و ریاستی تا سلطنت ­طلب مطلقه و مشروطه ­خواه، لیبرال تا سوسیالیست، مرکزگرای دوآتشە تا استقلال ­طلب و فدرالیست، طیف­ های چپ و راست رادیکال تا سنتریست، از دموکرات تا دیکتاتور، مدعیان حقوق بشر، سبزها، زن­ ستیز و فمنیست، خبرنگار تا بازاری و تاجر بورس، خواننده ­ی مجاز و غیرمجاز تا شاخ­ مجازی، تحلیل­گر و مفسر تا جوانان و مردم عادی، همگی ظرف، تریبون و سکویی برای ابراز و بازتاب دیدگاه و آرای خود یافته ­اند. میزان استقبال عمومی و اشتیاق برای پیوستن بە این پلت فورم را باید در محدودیت موجود در ایران و نبود فضا و بستر آزادانه برای اظهارنظر و گفتگو جستجو کرد.

جهان امروز را می ­توان به زندگی در اتاق شیشەای تشبیه کرد که واقعیت و حقیقت را درهم ­آمیخته، مرزهای خود و فراخود را درهم ­ریخته و تا آستانه ­ی بازنمایی ذات انسان­ ها پیشروی کردە است. در سایه ­ی شبکه­ های اجتماعی مشخصا کلاب­ هاوس، ماسک­ ها و نقاب ­های فریبا یکی پس از دیگری فرو می ­افتد و ارزش ­ها و نورم ­های تا دیروز موجه و مقبول یکباره تبدیل به آنومی می ­شود. خشم­ ها و نفرت ­ها، عواطف و احساسات، غرایز و غرائض، علایق و سلایق بنا بر اتمسفر حاکم و شرایط محیطی، همگی با کمترین میزان خودسانسوری و سانسور دیگری -که در نفس خود بایستی چنین باشد- در برابر افکار عمومی قرارگرفتە و قضاوت می ­شوند.

آنچه به نقد اتاق ­ها و محافل سیاسی و گاها پرمخاطب در این پلت فورم برمی­ گردد، استفادە از رانت مودیریتوری و بعضا نام ­آشنا بودن است که در تلاشی هماهنگ و برنامه ­دار جهت حذف یا انکار دیگری گام برداشته و تخریب و به حاشیه ­راندن آرا و گفتمان مخالف و مقابل را سازمان و سامان می ­دهد. در میان این طیف­ ها اشاره ­ی مستقیم من -اگرچه نه مطلق اما غالب- به دو طیف فعالین ج.ا و گروه ­های پراکندەی حامیان پادشاهی و سلطنت است کە البتە از لحاظ کمی با فاصله در کنار گروه نخست ایستاده ­اند. رویەی گروه اول بنا بر شناخت و توقعی که از ماهیت و موجودیت رژیم داریم قابل درک و روشن اما آنچه سوال ­برانگیز و به ­حق شک­ برانگیز است، رویکرد و عملکرد گروه­ های سلطنت ­طلب است که در تضاد با شعارهای دلربا نظیر ضرورت همدلی و اتحاد در دوران گذار و ایران همه ­رنگ و آزاد و دموکرات برای همه در فردا، هی چگونە تفاوت، تنوع و تمایز را بە­رسمیت نشناختە و برنمی تابد. تا جایی کە همان نگاه و ادبیات تحقیرآمیز و تقلیل گرایانه ­ی رژیم کنونی را چەبسا بی­ پرواتر بەکاربستە و هرگونه صدا و نگرش و اندیشه را با برچسب ­های ایران ­ستیز، دشمن، منافق، تجزیه طلب و تروریست خفە می­ کند. اینان کە اکثرا خارج ­نشین و متمول ­اند، بر روی کاناپە­ای لم ­دادە و با پیکی در دست، در میان گروه ­های پنجاه تا شصت نفره نفرت­ پراکنی و دیگری­ ستیزی را جانمایی و نسخه ­ی سیاسی می ­پیچند، شب­ ها خواب تعظیم رعایا و مراسم دست­بوسی از اعلی حضرت می ­بینند و روزها بی­ توجه به چیستی و چگونەزیستن مردم، گردنبد زرین ایران­ زمین و آریامهر بر گردن می آویزند.

آنچنان خدمات دودمان و خاندان پهلوی را بە مردم می ­فروشند گویی حافظه ­ی تاریخی مردم ماهی ­وار کوتاه و از یاد برده ­اند در سایه ­ی ضرورت سرنگونی رژیم پیشین بود که بە مصیبت کنونی گرفتار آمده ­اند. انگار ارباب و خداوندگار زمینی ­شان ز روی لطف از خزانه ­ی شخصی و ثروت از پیش ­داشتە و اندوختەاش، سخاوت به­ خرج داده و بستەای از زر و فر خود را در پیش پای بندگان انداختە است. خدماتی کە در صورت انجام نیز حداقل وظیفه­ ی شاهان و حاکمان و مسئولان در قبال مردم است.

 از یادبردە یا چنین می­ خواهند؟ سە انقلاب مشروطه، سفید و خلق ­های ایران در تاریخ نه ­چندان دور با هدف ایجاد تغییر، ترمیم و تحول در همان سیستم پادشاهی رخ دادە است. از یادبرده یا تحریف می­ کنند؟ همسویی چپ­ ها، دموکرات ­ها و مذهبیون در کنار تقویت جنبش­ های هویت ­طلبانه در آذربایجان و کردستان در آن زمان -که امروزه با تداومش بە خوزستان و بلوچستان و سایر نقاط هم گسترش یافته- محصول ملی­ گرایی افراطی و غیرمنطبق با واقعیات موجود، خودکامگی، فردمحوری، اشرافیت و سیاست ­های دین ­ستیز و مردم گریز، همگون ­ساز و شوونیستی بوده است. از یادبردە یا می­ خواهند از یاد ببریم؟ میراث آن­ یکی قحطی بود و میراث این ­یکی فقر و فلاکت، آن­ یکی کشور را به روسیه و امریکا و بریتانیا واگذار می ­کرد این ­یکی به چین، آن­ یکی برداشتن حجاب را اجباری می ­کرد این ­یکی داشتنش را. در آن ­یکی اعتقاد بە نظام شاهنشاهی اولویت بود و در این ­یکی التزام به ولایت فقیه، آن­ یکی ولی­نعمت بود و این ­یکی ولی امر.

 هردو با فعالیت آزادانه­ ی احزاب مشکل داشتند و دارند، آن ­یکی تک ­حزبی رستاخیز را مرجع می دانست و این ­یکی تک­ حزبی جمهوری اسلامی، آن­ یکی می­ گفت: اگر کسی مخالف این حزب است، پاسپورتش آماده و از ایران برود! این ­یکی ­ها: هرکسی دوست ندارە پاشە از ایران برە! آن­ یکی ساواک داشت و این ­یکی اطلاعات و ساس، آن­ یکی بر مسند سلطنت می­ نشست و این­ یکی بر منبر ولایت، آن­ یکی دست­ب وسان را در دربار مشرف می­ کرد و این ­یکی آنان را در بیت، آن­ یکی شنل ابریشم و تاج زرین بر تن و بر سر داشت و این ­یکی عبا و عمامه ­ای سیاه. هردو انحصارطلب و اقتدارگرا بودند و هستند! ثروت و سامان ملت را در اختیار داشتند و دارند! حرفشان کلام آخر و حکم و حجت و لازم­ الاجرا بود و هست! خود را سرچشمه­ ی قدرت و معیار تشخیص می­ دانستند و می­ دانند! هر دو فرا و ورای مردم و قانون بودند و هستند! بنا بر این، تفاوت ظاهری و ماهوی چندانی میان رژیم پیشین و کنونی در ایران نمی ­بینیم. بهترین گزارەی قابل بیان این است: آن­ یکی دیکتاتور نسبتا خوبی بود و این یکی دیکتاتوری بسیار بد!  

به نظر می ­رسد که گفته ­های اخیر آقای رضا پهلوی هم در رد نظام فردمحور و ضرورت سیستم ­محوری از سویی و تاکید بر دموکراسی و جمهوریت از دیگر سو، برآیند شناخت و درک چنین واقعیت­ های تاریخی، ذهنی و عینی است و از همین ­رو -اگر هدف نهایی ایشان مشروعیت ­بخشی به مقام سلطنت در چهارچوب انتخابی ­بودن نباشد- خوانش و بینشی قابل ستایش است. اما در چشم­ انداز و دورنمای نظام مورد نظر ایشان و مورد ادعای سلطنت ­طلبان ده ­ها نقطه ­ی مبهم، تاریک و گاهی متناقض به چشم می ­خورد. اگر آقای پهلوی بەدنبال معرفی و مطرح ­سازی خود به ­مثابه ­ی فردی از جامعه و شخصیتی مستقل است، چرا نسبت بە بەکارگیری لقب شاهزادە حساسیتی ندارد؟ و اگر این نقش را قبول دارد آیا رویکرد پادشاهی پدر و پدربزرگشان را در تمام زمینه ­ها تایید می ­کند؟ اگر ایشان بەدنبال در کانون قرارگرفتن نیست، دلیل این برجستەسازی و ترافیک رسانەای برای مصاحبه­ های اختصاصی چیست و اگر هست این جایگاه  را در عمل چگونە تعریف می ­کند؟ آیا تاکید بر نقش فردی و فراحزبی با سیستم ­محوری همخوان است؟ اگر به­ دنبال جایگاهی در صحنه ­ی سیاسی ایران است، برنامەی مشخص ایشان برای فردای ایران چیست و چرا به صراحت برنامه و شناسه و اهداف خود را در چهارچوب مرامنامه و اساسنامه ­ای شفاف در اختیار عموم قرار نمی­ دهد؟ اگر با سلطنت موروثی و نقش سمبولیک پادشاه در نظام مشروطه مخالف است و خود را جمهوری ­خواه می­داند، دقیقا از چە شکل و ساختاری حمایت می ­کند؟ اگر معتقد به حزبیت و پلورالیسم است چرا در راستای تاسیس حزبی با ماهیت و برنامەای مشخص گام برنداشته است؟  آیا ادامەی رویەی کنونی مبتنی بر عدم شفافیت، ابهام و نامشخص بودن سازه، ساختار و برنامه ­ی مطلوب و ایدەآل برای فردای ایران، بە تکرار تاریخ در همان چرخه­ ی معیوب نخواهد انجامید؟

و در نهایت سە پرسش بنیادین هر ذهن بیداری را به ­خود درگیر می ­کند:

نخست، چرا در لابلای مواضع و سخنان آقای پهلوی کوچکترین اشاره ­ای به چگونگی تحقق مطالبات و خواسته ­های اتنیک­ های غیرفارس در ساختار مطلوب ایشان نمی­ شود که از قضا یکی از مسائل و موضوعات اساسی در فردای ایران است؟

دوم، اگر ایشان مبانی دموکراتیک، استقلال فکری و شخصیت مستقل خود را مبنا قرار می ­دهند و از جایگاه، مشروعیت، کاریزما و توانایی کافی برای همسوسازی اپوزیسیون در دوران گذار برخوردارند، چگونە است که اقتدار و توانایی اقناع، هم گرایی و مهار طرفداران خود را ندارد!؟

سوم، طرفداران سلطنت که از اکنون ندا و نوای حذف و دشمنی با دگراندیشان و مخالفان سر می دهند، در صورت به قدرت رسیدن با آنان چه خواهند کرد!؟

https://akhbar-rooz.com/?p=110791 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
3 سال قبل

ظاهرن آقای طاهری در نوشتارش تلاش داشته بیان کند شاه و شیخ در سرزمینمان دو روی یک سکه هستند و هر دو در استبداد و استبداد پروری مشترک هستند و هر دو برای بقای خود به هم نیاز دارند، اگر منظور آقا طاهری چنین باشد که باید گفت تلاش ایشان ستودنی است.
اما باید توجه داشته باشیم پاتک تفکر شاه و شیخ خواهی تلاش برای آزادی و دمکراسی در یک واحد ملی بنام ایران، جدا از هر بازی هویت خواهی کاذب است که ممکن است این بازی هویت خواهی قومی از طرف همان شیخ و شاه خواهان باشد که ایرانیان را از هویت ملی ایرانیشان دور کنند و بدین طریق خود را ایران خواه نشان دهند و به بقیه انگ های ضد ملی بزنند.
پس ذهنیت مبارزاتی با شاه و شیخ،
جاری و ساری کردن روحیه آزادی خواهی و دمکراسی خواهی در تمام ایرانیان جدا از موضوع قومیت و زبانیشان است.
در ایران واحد آموزش به زبان مادری باید با نگرش آموزشی کودکان و یاد گیری اولیه آنها شکل گیرد نه براساس پررنگ کردن موضوع قومیتشان، کودکان بعد از یادگیری اولیه آماده می شوند برای یادگیری زبان مشترک بین تمام ایرانیان .
بازی امثال رضا پهلوی که خودش هم نمی داند چه می خواهد را نباید زیاد جدی گرفت اینها نمایش های کوتاه مدتی هستند که ذهن را از موضوعات داخلی که رقابت بین گروه هاست دور کند و دلواپسان را از مخمصه نجات دهند و…

ایراندوست
ایراندوست
3 سال قبل

با توجه به جامعه متنوع ایران، نظام سلطنتی میتواند ضامن چند پاره نشدگی کشور و حامی‌ استقلال و ثبات سیاسی در ایران باشد ولی با این شازده، کاری نمیتوان پیش برد. ایشان در حال و هوای خودش است و از مواهب زندگی‌ لذت میبرد. از آنجایی که فردی شایسته برای جلوس پادشاهی ایران را نداریم و در دنیای مدرن امروزی، در آینده هم پیدا نخواهد شد و از طرف دیگر خوشبختانه , مدل روسی سنتی‌ حزب طراز نوینی دیروزی شوروی یا الیگارشی امروزی غیر دمکراتیک روسی یا مدل چینی‌، سرمایه داری کنترل شده از حزب کمونیست یا اقتصاد کوپنی کوبا و… تاکنون جواب نداده پس باید مدل آمریکایی را جایگزین کنیم یعنی‌ ریاست جمهوری با دو مجلس قانون گذاری و یک شورای امنیت ملی‌ قوی منتخب از سه قوه با زیر مجموعه‌هایشان. نقد معضلات جامعه را هم باید دمکراتیک‌وار به چپ همیشه شاکی‌ ایده‌الیست سپرد تا اصلاحات را نهادینه کنند تا جامعه از لغزش به راست افراطی بی‌ قلب و چپ افراطی بی‌ مغز دوری گزیند ! 

پرویز امیدوارپور
پرویز امیدوارپور
3 سال قبل
پاسخ به  ایراندوست

نرود میخ آهنین بر سنگ
اگر حکومت پادشاهی و پادشاهان ایرانی با آن همه حمایت مردم در جنبش مشروطه لیاقت و درایت داشتند .
می توانستند بتدریج خود را با قواعد مشروطه سلطنتی وفق دهند. از تمام حمایت هائی که جهان سرمایه داری به خاطر موقعیت ژئوپولیتیکی ایران بعداز کودتای ۱۲۹۹ از رضا خان میرپنج فرمانده ی هنگ قزاق روسی کرد تا انقلابیون روسی به ایران نظر نداشته باشند به پیشرفت های پبشتری نائل می آمدیم.
متفقین مجبور نمی شدند که در شهریور ۱۳۲۰ ایران را اشغال و رضاشاه را خلع و تبعید کنند.
از بد شانسی پادشاهان بی درایت ، در فاصله ی شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ مردم ایران و آزادیخواهان نمایشی باشکوه از استعداد خود در پیاده کردن سنت های مشروطه جهانی و ایرانی به جهانیان نشان دادند که با جنبش قانونی کردن ضنایع نفت ایران تا ابد در پیشانی تاریخ خواهد درخشید.در این دوره حکومت ایران ایران از قانون اساسی
مشروطه پیروی می کرد.
بدبختانه پادشاه مشروطه ایران در آن دوره یعنی اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی لگد بر بخت خود زد و با قدرتهای بزرگ جهان برای رسیدن به قدرت فائقه و مقام شاه شاهان ـ شاهنشاه ـ و قبضه کردن تمام قدرت در دست خود با کودتای نظامی مشروطه پارلمانی / سلطنتی را ساقط نمود.
عملکرد های شاه بعداز کودتای ۲۸ مرداد پاسخگوی نیازهای جامعه ی مشروطه خواه ، آزادی خواه ، عدالت جو و…نبود و منجر به بی تفاوتی ، مقاومت و مبارزه منفی گردید و مردم عملا در ۲۵ سال از فعالیت های صنفی ، سیاسی و مدنی محروم گردید.تمام ندانم کاری های حکومت دیکتاتوری بعداز کودتای ۲۸ مرداد فقط و فقط به نفع روحانیت مرتجع گردید که در بحران سیاسی و اقتصادی جهانی سال ۵۵ موجب درماندگی حکومت شاه گردید و روحانیون بخاطر قدرت بسیج توده های مردم که خیال می کردند باید به عده و وعید های خمینی اعتماد کنند به بزرگترین فاجعه تاریخ معاصر ایران تبدیل شد.
حال بعداز ۴۲ سال عقب گردو جنایت هماره با فساد و دروغ اکثریت مردم با تجربه فردی خود فهمیدند که روحانیون و مرجع تقلید هم دروغ می گوید وبرای رسیدن به قدرت و حفظ آن دست به هر جنایت و خیانتی می زند.
نتیجه : مردم ایران بعداز تمام سیاهکاری های شاهان در تاریخ ۲۵۰۰ ساله با جنبش مشروطه تلاش کردند پادشاهان را مشروطه به قاتنون اساسی کنند که با صبوری از ۱۲۸۵ تا ۱۳۵۷ پادشاهان قاجار و پهلوی را تحمل کردند.
به مصداق «نرود میخ آهنین بر سنگ » پادشاهان ایران از استعداد پای بند شدند به مشورطه سلطنتی برخوردار نبودند.
و شوربختانه در دام خمینی و روحانیون دروغگو افتادند . حالا که تکلیف روحانیون هم برای مردم روشن شده ست.
ادعای جنابعالی « نظام سلطنتی میتواند ضامن چند پاره نشدگی کشور و حامی‌ استقلال و ثبات سیاسی در ایران باشد»
معلوم نیست از کجا به دهن شما خطور کرده ست؟
بهر صورت بی توجهی به تجارب ۱۰۰ ساله ی بعداز مشورطه می باشد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x