شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

پرتره ایی از انقلاب ناتمام ایران – سهیل آصفی

نبرد میان آرمان های انقلاب و واقعیات ضدانقلاب همچنان ادامه دارد. قدرت سیاسی در دستان بورژوازی تجاری انباشت، و بعدتر پس از پایان جنگ ایران و عراق به انحصار بوروکرات ها درآمد. در حالیکه نیروهای ضدانقلابی در بسیاری از اتاق های فکر غرب کمین کرده اند، نظام...

ترجمه مقاله ایی  کوتاه از سهیل آصفی روزنامه نگار مستقل و پژوهشگر دکترای تاریخ در دانشگاه شهری نیویورک (کیونی) که به مناسبت سالگرد انقلاب بهمن ۵۷ در سالهای گذشته منتشر شده است. مطلب  با دستمایه تصویری از دیدار دوباره دو زندانی سیاسی مارکسیست، دهه ها پس از همبندی در کمیته مشترک و نخستین زندان زنان سیاسی در ایران با یکدیگر به نگارش در آمده است. در چهل و دومین سالگرد انقلاب بهمن ۵۷ و در حالیکه نسیان تاریخی دوران شکست، فضا را به تسخیر خود درآورده است، نویسنده بر نبرد ادامه دار انقلاب و ضدانقلاب و تضادهای همچنان پابرجا تاکید می کند.

در میانه ماه سپتامبر ۲۰۰۹، ناهید خیرابی، فعال با سابقه مارکسیست و روزنامه نگار در حال دیدار از پاریس در سفر کوتاه خود از تهران، به همبند سابق خود فاطمه سعیدی بر خورد. چهار کودک سعیدی، مشهور به مادر شایگان، در رژیم شاه کشته شدند. آنها یکدیگر را برای اولین بار پس از چهار دهه در پایتخت فرانسه در جریان تظاهرات همبستگی با اعتراضات مردمی پس از انتخابات سال ۲۰۰۹ می دیدند. این همبندان، هر یک به دو جریان مختلف محبوب مارکسیست آن سالها در ایران تعلق داشتند. هر دو زمانی را در سلول انفرادی گذرانده و زیر شدیدترین شکنجه های فیزیکی و روحی قرار داشتند. آنها ابتدا در بازداشتگاه رسوای رژیم شاه ، کمیته مشترک ضدخرابکاری در دهه ۷۰ میلادی، و بعدتر در نخستین زندان زنان سیاسی در زندان قصر در بند بودند.

برخلاف زنانی که در “داد بیداد”، مجموعه خاطراتی از زنان زندانی سیاسی دیگر، منتشر شده است، داستان این دو همبند بیش از هر چیز نمایه ایی از واپسین پرده نقاش مارکسیست مکزیکی فریدا کالو است: “مارکسیسم به بیمار سلامتی می دهد.”

اما چگونه؟ این دو زن تنها تماشاگرانی منفعل نبوده، بلکه نمایه چیزی بس عمیق تر بودند. آنها پیروان منطق “نظم نوین جهانی” نشده، بلکه شرکت کنندگان فعال در مبارزه ایی بوده اند که برای آنها هرگز پایان یافته تلقی نشد. دو زن سیمای جوان آن سالهای پشت میله ها را نداشتند، اما شور آنها را پایانی متصور نبود. ناهید در سفر دور و دراز خود، به عنوان یکی از پیشگامان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران، بعدها روزنامه نگاری مستقل شد و در ایران ماند، و مادر شایگان پس از سرکوب انقلابیون از پس انقلاب مجبور به ترک وطن شد. “وقتی برای گریز از دست صاحب خانه ای که با ساواک همکاری کرده بود، داشتم در مسیری می دویدم، ماشینی که متعلق به مأموران رژیم بود، از روبرو آمد و جلویم را گرفت. در این هنگام مرا گرفته و به زور توی آن ماشین انداختند. در آن زمان با توجه به فقدان اسلحه لازم در سازمان، من تنها به یک نارنجک فتیله ای مسلح بودم که با سوار شدن به ماشین خواستم آن را منفجر کنم تا هم خودم کشته شوم و هم آن مزدور را به درک واصل کنم. اما، ناگهان چشمم به زن و بچه راننده مزدور ماشین افتاد که در ردیف جلو نشسته بودند. با دیدن بچه در بغل مادرش سریعاً خود را کنترل کردم. وجود آن بچه در آن ماشین دلیل روشن و قاطعی بود که از منفجر کردن نارنجکم خودداری کنم… تنها توانستم شیشه سیانورم را در دهانم شکسته و آن را بجوم…”. در پاسخ به کتاب دروغ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی درباره فرزندان به خاک افتاده اش، او شرح دستگیری خود را داده است. حالا جای شکنجه گران رسوای ساواک را بازجویانی گرفتند، مشهور به “حاج آقا.”

سالها پس از آن شکنجه ها، ناهید خیرابی در نقشی بس یار کوچک در فیلم زندان زنان ظاهر شد که آن صحنه ها نیز سانسور شدند. او با تدریس متد استانیسلافسکی (سیستم)، تجارب دهه ۷۰ میلادی را زیست. روزنامه های به اصطلاح “میانه رو/اصلاح طلب” ایران امروز حضور این نوع روزنامه نگار مستقل را تحمل نمی کنند، همزمان موج تازه ضدچپ  به سیاست اصلی داخل حاکمیت ایران بدل شده است.

 در سی و هفتمین سالگرد انقلابی که “جزیره ثبات” کارتر را به زیر کشید، در حالیکه تروئیکای ایران در تقلا برای گشودن دروازه ها به روی غرب است، و نشریه اکونومیست پایان انقلاب را اعلام کرده است، اثری از نقاشی های دیواری شاخص ضدامپریالیستی هانیبال الخاص و شاگردانش بر دیوار سفارت سابق ایالات متحده امریکا در ایران دیده نمی شود. هرچند، بار دیگر، همه شواهد بر حقانیت نظر رحمان هاتفی در به کار بردن اصطلاح “انقلاب ناتمام” شهادت می دهند. هاتفی در “زندان توحید”، نامی که جمهوری اسلامی بر کمیته مشترکی که آن زنان در در دهه ۷۰ میلادی در آن شکنجه شدند گذاشت، زیر شکنجه در دهه ۸۰ میلادی کشته شد.

نبرد میان آرمان های انقلاب و واقعیات ضدانقلاب همچنان ادامه دارد. قدرت سیاسی در دستان بورژوازی تجاری انباشت، و بعدتر پس از پایان جنگ ایران و عراق به انحصار بوروکرات ها درآمد. در حالیکه نیروهای ضدانقلابی در بسیاری از اتاق های فکر غرب کمین کرده اند، نظام کنونی در تقلا برای عرضه نسخه نئولیبرالی خود است. با حضور دار و دسته رفسنجانی در قوه مجریه، دور دیگری از نئولیبرالیسم، از جمله کاهش حجم دولت و خصوصی سازی ها، به دستور کار روز بدل شده اند.

بار دیگر، بازسازی سرمایه داری در ایران، نه بر اساس استعدادهای طبیعی، یا پتانسیل های بهبود اجتماعی، که از طریق شیوه های اقتدارگرایانه ایی که برای تحمیل دیکته های خود به جامعه تلاش می کند پیش می رود. در همین حال ساختار نوظهور سرمایه داری در ایران، همچنان در تقلا برای استقرار ساخت سیاسی قابل تداوم خود است. حکمرانان محلی، مورد حمایت سیاست های نئولیبرالی جهانی، خواب های فراوانی را برای دوران پس از تحریم ها دیده اند که یحتمل  روندهای ناتمام یک انقلاب ناتمام را تداوم خواهد بخشید.

https://akhbar-rooz.com/?p=102873 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x