شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

آموزه هایی از انقلاب پرو؛ پاسخ به یک حقارت! – امید بهرنگ

انگیزه نگارش متن حاضر، انتشار مقاله «آبیمائل گوسمان و تراژدی مائوئیسم در آند» توسط سایت "نقد" است. مارچلو موستو این مقاله را به طور اختصاصی و به مناسبت درگذشت آبیمال گوسمان رهبرحزب کمونیست پرو - راه درخشان (مشهور به صدر گونزالو) برای سایت...
آبیمائل گوسمان رهبر حزب کمونیست پرو – راه درخشان در دادگاه

انگیزه نگارش متن حاضر، انتشار مقاله مارچلو موستو به نام «آبیمائل گوسمان و تراژدی مائوئیسم در آند» توسط سایت “نقد” است.[i] مارچلو موستو این مقاله را به طور اختصاصی و به مناسبت درگذشت آبیمال گوسمان رهبر حزب کمونیست پرو (مشهور به صدر گونزالو) برای سایت نقد نگاشته است. اینکه مارچلو موستو (استاد به اصطلاح مارکسیست دانشگاه یورک در کانادا) دقیقاً کیست و گرایش فکری اش چیست، ذره ای در بررسی ما اهمیت ندارد. همچنین ما قصد پاسخ گوئی به تک تک تحریف های تاریخی و تهمت های بی پایه نویسنده این مقاله علیه حزب کمونیست پرو و شخص آبیمال گوسمان را نداریم. فقط می خواهیم بر برخی واقعیت های انکارناپذیر تأکید کنیم. قابل ذکر است که تمامی عبارت های داخل گیومه در این بخش از مقاله مارچلو موستو نقل شده اند.

گویی زمانهء عقب گرد، میانه حالی، فضاحت و خفت پایانی ندارد. در قاموس متقاضی، مترجم و ناشر این مقاله ذره ای متد علمی و روش پژوهش منصفانه جایی نداشته است. جای بسی شرمساری است که سایت نقد (که معمولاً مقاله های نسبتاً وزینی را ترجمه و منتشر می کند) به انتشار چنین مقاله ژورنالیستی، عامیانه و بی ارزشی دست زده است.

بررسی یک تجربه مبارزاتی یا تاریخی یا بررسی افکار یک حزب سیاسی یا رهبر آن درنهایت حکم می کند که شما به واقعیت همان ‌طور که بوده برخورد کنید و حداقل به اسناد، مدارک و شواهد موجود رجوع کنید. قابل ذکر است که بیش از دوازده سال مجله “جهانی برای فتح” ارگان “جنبش انقلابی انترناسیونالیستی” و همچنین نشریه “حقیقت”، ارگان “اتحادیه کمونیست های ایران (سربداران)” حاوی بسیاری از اسناد و گزارش از فعالیت های سیاسی – نظامی و نظری این حزب بوده است. ازجمله این اسناد مصاحبه با صدر گونزالو است که در آن او به صراحت و شفافیت از زندگی و افکار خود، خط حزب و تجربه جنگ خلق در پرو سخن رانده است. جملگی این اسناد به فارسی نیز منتشرشده و در اینترنت قابل دسترس اند.[ii] مطالعه این اسناد حداقل برای مترجم از دنیا بی خبر می توانست این فایده را داشته باشد که اسامی را درست ترجمه کند؛ بی طرفی علمی و وفاداری اخلاقی به حقیقت پیش کش!

موستو جنگ ۱۲ ساله خلق در پرو را «منفورترین تجربه سیاسی تحت نام سوسیالیسم» می داند. چرا که فرقه مائوئیستی در رأسش بوده است. موستو می تواند مخالف هر نوع “ایسم” و هر نوع مبارزه انقلابی باشد اما معلوم نیست او با چه منطقی یک ارتش چریکی چند هزار نفره با ده ها هزار میلیشیا را فرقه می نامد. فرقه به گروه محدودی گفته می شود که مسائل مورد علاقه یا مورد مشاجره شان ربطی به معضلات واقعی جامعه یا جنبش های توده ای نداشته باشد. چگونه می توان حزبی را فرقه نامید که توانسته بود در بیش از یک سوم روستاهای کشور، مناطق پایگاهی سازمان دهد و به کسب سراسری قدرت سیاسی نزدیک شود؟

موستو تهمت می زند که حزب کمونیست پرو همواره «مخالف نظام مند اعتصاب و اشغال اماکن» بوده است. اتهامی بی اساس به حزبی که در طول ۱۲ سال دوره جنگ خلق توانست صدها اعتصاب توده ای عظیم در سراسر کشور سازمان دهد. حتی اگر بر مبنای ذهنیتی عقب مانده، اعتصاب را تنها به اعتصاب کارگران در یک کارخانه مشخص تقلیل دهیم، نمی توان نفوذ حزب کمونیست پرو- راه درخشان به ویژه در اواخر دوره ۱۲ ساله در میان کارگران را انکار کرد. نفوذ حزب در میان کارگران شهری بالأخص لیما و توانشان در به کارگیری اشکال مختلف مبارزات شهری و کارگری وسیع بود. این موفقیت از دید رسانه هایی مانند کانال چهار تلویزیون انگلیس هم دور نماند.[iii]

موستو واقعیت را تحریف می کند و بدون هیچ سند و مدرکی مدعی می شود گونزالو «هزینه پیروزی انقلاب را مرگ میلیونی می دانست» و انقلاب فرهنگی چین را انقلابی دانست که «راه تحول قلوب» را کشف کرد. ذهن موستو ناتوان از فهم بحث های انقلاب فرهنگی چین است که صدها میلیون نفر درگیر آن بودند و تأثیرات عمیق بر جنبش های انقلابی دهه شصت میلادی در سراسر جهان گذاشت. او نمی تواند این تلاش ها را مثابه راهی برای مقابله با احیا سرمایه داری در کشور سوسیالیستی بفهمد. موستو فکر می کند سازمان دادن انقلاب قدم زدن در ساحل دریای آرام و بی خروش است.

موستو غرض ورزی می کند و به تکرار تبلیغات هیئت حاکمِ پرو و امپریالیست ها می پردازد. گزافه هایی نظیر اینکه گونزالو «موجی از وحشت در میان بسیاری از پرویی ها ایجاد کرد» و راه درخشانی ها «تمامی کسانی که عضو حزب نبودند را دشمن تلقی می کردند» و «برای ایجاد خلأ قدرت به انهدام گزینشی نمایندگان دهقانان، فعالین اتحادیه کارگر و رهبران سازمان های زنان» و «سازمان های اجتماعی» روی آوردند. علیرغم همه این تبلیغات تا کنون از تصفیه درونی یا قتل فعالین مدنی یا دیگر اعضای احزاب اپوزیسیون گزارشی منتشرنشده است. به جز یک مورد که حزب کمونیست پرو در ارتباط با آن از خود انتقاد کرد.[iv] مارچلو موستو با منطق خرده بورژوایی قادر به فهم این مسئله نیست که خلأ قدرت، با حذف دیگر مخالفان سیاسی دولت حاکم به وجود نمی آید بلکه اساساً در مبارزه با نیروهای مسلح دشمن و نابودی یا عقب نشینی شان در اثر این مبارزه شکل می گیرد.

موستو به دروغ می گوید گونزالو «ارجاع به ماریاتگی را حذف کرد.» و هدفش برخلاف ماریاتگی «ایجاد روابط سرکوبگرانه میان حزب و جامعه» بوده است. ماریاتگی از بنیان‌گذاران حزب کمونیست پرو در سال ۱۹۲۸ بود و با انترناسیونال سوم همکاری می کرد. او با افکار پیشروی خود تأثیر بسزایی بر سراسر آمریکای لاتین گذاشته بود. موستو حتی زحمت آن را به خود نداده که تحقیق کند که چگونه تنها کسی که به قول خودش در پرو «برای دوره های مختلف افکار ماریاتگی را تدریس کرده» و افکار انقلابی او را از زیر آوار تحریفات رویزیونیستی بیرون کشیده، به حذف ماریاتگی دست یازیده است. گونزالو مدعی چنین امری نبوده است. موستو اگر ذره ای از شرافت علمی برخوردار بود به اسناد این حزب و مصاحبه مفصل و تاریخی گونزالو رجوع می کرد.[v]

موستو کینه توزی می کند و دشمنی اش نسبت به آبیمال گوسمان را به حد اعلا می رساند. او «انضباط و پرهیزکاری» گونزالو را به این نسبت می دهد که وی در دبیرستان کاتولیک ها آموزش دید و «کیش شخصیتش به روان نژندی» رسیده بود. کسی که طبق ادعای موستو (که معلوم نیست اطلاعاتش را از کجا به دست آورده) از یکسو «مدت ها در سنگرهایش در روستایی ترین مناطق پرو مخفی بوده» و از سوی دیگر «هرگز لیما را ترک نکرده» و همواره «از مخاطرات و دشواری های جنگ به دور» بود و پس از دستگیری برای «دستیابی به برخی امکانات در زندان» قرارداد صلح را پذیرفت. این اوج ابتذال است که وارسی خط یک حزب و رهبر آن و تحقیق و بررسی شرایط عینی تاریخی و پیچیدگی های یک انقلاب، درک کمونیست ها از آن شرایط و پیچیدگی ها و نحوه مواجهه شان با آن را به چنین مسائل احمقانه (برای مثال راحت طلبی فردی) تقلیل داد. رهبری که ۱۲ سال زندگی مخفی داشت و جنگ خلق را در سخت ترین شرایط هدایت کرد. بدون شک فراخوانی که گونزالو یک سال پس از دستگیری برای مذاکره و دستیابی به صلح داد، خطای مهمی بود[vi]  ولی این اوج حقارت و فرومایگی سیاسی است که گفته شود گونزالو “به ستایش از رژیم فاسد فوجیموری” پرداخت. این جعل آشکار تاریخ است.

می توان هر نظری را نقد کرد و حتی با یک حزب انقلابی کاملاً مخالف بود. اما شنیع است که نسبت به برخورد جنایتکارانه یک رژیم سراپا ارتجاعی به زندانیان سیاسی سکوت کرد و حتی کوچک ترین اعتراضی به حبس سی ساله گونزالو و دیگر یارانش نکرد. موستو از «فرهنگ عدم مدارای» راه درخشانی ها نسبت به بومیان سخن می راند. اما جنایت های بزرگ تری که در سطح بین المللی نیز رسانه ای شدند را نمی بینید. او فراموش می کند که در همان مقطع و در دوره ریاست جمهوری فوجیموری با عقیم سازی زنان فقیر روستایی و بومی چه جنایاتی صورت گرفته است. ابعاد جنایت چنان بود که هیئت حاکمِ پرو مجبور شد علاوه بر اتهامات فساد و دزدی، سه سال پیش فوجیموری و سه تن از وزیران بهداشت او را بابت این جنایت سازمانیافته به محاکمه فراخواند. جنایتی که در جریان آن حدود ۳۰۰ هزار زن زیر فشارهای گوناگون در سال های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ عقیم شدند. رسماً ۲۰۰۰ زن به اجبار مستقیم به این کار تن دادند. بسیاری از عمل های جراحی بدون بیهوشی و داروی بی حس کننده صورت گرفت. حداقل ۱۸ زن حین عمل جان شان را از دست دادند.[vii]

تنها این مثال کافی است تا دریافت به واقع جنگی که “راه درخشانی ها” به پیش می بردند علیه که و علیه چه بود. آنان در یکی از فقیرترین کشورهای آمریکای لاتین که در آن سالانه ۶۰ هزار کودک از گرسنگی و بیماری می مردند، جنگ انقلابی را سازمان دادند و دنبال تغییرات اساسی در آن جامعه بودند.

“راه درخشانی ها” علیرغم هر اشتباه یا محدودیت ذهنی که در پیشبرد انقلاب در پرو داشتند، برنامه سیاسی و عملکردشان در مناطق پایگاهی بهترین محک برای ارزیابی واقعی از ماهیت جنگ شان و جایگاه تاریخی شان است.[viii] معضل صرفاً بی اطلاعی یا بی وجدانی اخلاقی آقای موستو نیست. ایشان اصلاً نفهمیده و برایش مهم هم نبوده که بفهمد محتوی جنگی که ۱۲ سال به طول انجامیده چه بوده است. جنگی که به قول خودش «تاریخ معاصر پرو را به نحو بازگشت ناپذیری تغییر داد و باعث شد تا در سراسر جهان درباره این کشور حرف بزنند.»

زمانی که گونزالو را پس از دستگیری به شکل وحشیانه ای در قفس به نمایش درآوردند وجدان بشریت بیدار به درد آمد. (هرچند مارچلو موستو هنوز در خواب است.) در آن مقطع بسیاری از افراد مترقی و انقلابی جهان به دفاع از آبیمال گوسمان برخاستند. در ایران نیز روشنفکر متعهدی چون احمد شاملو بدون ذره ای محافظه کاری گام پیش نهاد و فراخوان کارزار دفاع از جان و آزادی او را امضا کرد و به سهم خود تلاش کرد این کارزار گسترش یابد.[ix]

فاجعه است که پس از سی سال شاهد چنین مقاله بی سرو تهی در یک سایت چپ هستیم. معضل صرفاً درج حرف های مفت نیست. مشکل این است که انتشار این مقالات بدون کوچک ترین انتقادی در برابرش، عملاً در خدمت تقویت سخیف ترین روحیات، رویکردها و ارزش های اخلاقی است. زمانی که «رازدانی»، «انضباط آهنین»، مقاومت در زندان، نهراسیدن از مرگ و دشمن و مهم‌تر از همه دستاوردهای یک تجربه انقلابی به سخره گرفته می شود، باید قید هرگونه انقلابی گری را زد.

هشدار! تحت عنوان “نقد بتوارگی و نقد ایدئولوژی” دارید چه ارزش (بتواره ترین تصور از انقلاب) و چه رویکردی (غیر علمی ترین و ایدئولوژیک ترین روش در بررسی واقعیات) را آگاهانه یا ناآگاهانه جا می اندازید؟ اگر واقعاً خواهان تغییر رادیکال جهان موجود هستید مراقب باشید شما تبر بر تن شاخه ای می زنید که بر رویش نشسته اید!

دستاوردهای برجسته!

در مورد انقلاب پرو به اندازه کافی اسناد، مدارک و شواهد موجود است که هر پژوهشگر علاقمند به انقلاب و تاریخ کمونیسم می تواند به آنها رجوع کند. در مورد برخی ضعف ها و مشکلات خطی که این حزب دچارش بود نیز تاکنون اسناد مهمی از سوی “کمیته جنبش انقلابی انترناسیونالیستی” (زمانی که موجود بود) و احزابی چون “حزب کمونیست انقلابی آمریکا” و همچنین “اتحادیه کمونیست های ایران (سربداران) و بعدها حزب کمونیست ایران (م ل م) نگاشته شده که هر یک به نوبه خود یاری رسان جمعبندی از آخرین انقلاب پرولتری در قرن بیستم هستند.

 در اینجا قصد، تکرار آن‌ها نیست. تلاش آن است که با ترسیم فضایی که در آن دوران – مشخصاً بر جنبش کمونیستی ایران – غالب بود، به تأثیرات مثبت این انقلاب و برخی آموزه های آن پرداخته شود و بر ضرورت جمعبندی علمی – انتقادی همه جانبه تر و کامل تر پرتو افکنده شود.

جنگ خلق در پرو تقریباً همان مقطعی آغاز شد که مبارزه مسلحانه در جنگل های شمال ایران. کمونیست روشن بینی چون زنده یاد سورنا درخشان[x]  که اخبار این جنگ را جسته گریخته دنبال می کرد، به رفقا می گفت ما باید مانند آنان عملیات جنگی خود را سازمان دهیم. هنوز دقیقاً برای ما روشن نبود اینان کیستند و خط و تفکر آنان چیست. آن زمان مطبوعات ایران هر از چندی به شکل محدود اخبار درگیری های مسلحانه در پرو را تحت عنوان عملیات “راه درخشان” منعکس می کرد.

نسل انقلاب ۵۷ زمانی با نام حزب کمونیست پرو – راه درخشان آشنا شد که انقلاب ایران در بعد سراسری دچار هزیمت شده بود. مبارزه مسلحانه سربداران و قیام آمل با شکست قطعی روبرو شد و مبارزه مسلحانه مجاهدین کاملاً به بن بست رسیده بود. جنگ جاری در کردستان نیز عمدتاً به دلیل اتخاذ استراتژی تکیه به شکاف میان دولت ایران و عراق با محدودیت های نظامی هردم فزاینده روبرو می گشت.

زمانی که مشخص شد در رأس جنگ خلق، حزب کمونیست پرو – راه درخشان قرار دارد، پرتو امیدی واقعی درخشید. اخبار جنگ خلق روحیه کمونیست های ایران را بالا برد. روحیه کسانی که یا در زندان بودند و یا در بیرون زندان در تلاش بودند تا در شرایط سخت جنبش بین المللی کمونیستی پس از شکست چین و قدرت گیری حکومت دین‌مدار و ضد کمونیست دوآتشه جمهوری اسلامی بر مسیر انقلاب و کمونیسم گام بردارند.

در مقابل فرجام تلخ انقلاب ۵۷ و سرنوشت رقت انگیز انقلاب نیکاراگوئه که به سازش انجامید، (به عنوان آخرین انقلاب های قرن بیستم که توانستند رژیم های مستقر را سرنگون کنند) تلاش رفقای پروئی برای همه کمونیست های واقعی که مخالف اردوگاه شوروی و چین بعد از مائو بودند جلب توجه می کرد. به ویژه جنگی که رهبری اش از همان آغاز اعلام کرد این جنگ در خدمت به مبارزه انقلابی بین المللی علیه امپریالیسم و برای رسیدن به کمونیسم در سراسر جهان است.[xi]

به مرور که آشنائی با این تجربه بیشتر شد چند ویژگی برجسته جنگ خلق پرو روشن تر شد.

یکم ضرورت رهبری کمونیستی و اعمال آن بر تمامی مراحل و روندهای انقلاب. این در تضاد با خط و روحیه ای بود که در دوره انقلاب ۵۷ بر جنبش کمونیستی ایران غالب شده بود. به دلیل تهاجم دولت دینی و جو مذهبی گسترده در میان توده ها، کمتر کسانی بودند که فعالانه و با جرئت و قدرت در میان مردم بگویند ما کمونیستیم و از عقاید کمونیستی خود و ضرورت رهبری کمونیستی دفاع کنند.

دوم، جنگ خلق پرو به قدرت خارجی وابسته نبود. آنان اساساً به توده های فرودست جامعه تکیه داشتند. آنان با سلاح های بسیار ابتدایی مبارزه مسلحانه را آغاز کردند و همانند داستان‌های گالیور، مورچه هایی بودند که با عملیات بی شمار و کوچک تلاش داشتند دیوی عظیم را به بند کشند. در جنگ انقلابی تکیه به نیروی خود امری اساسی است. در آن دوره مجاهدین به دلیل نتایج استراتژی نظامی بی حاصل شان به این جمعبندی رسیدند که با تکیه به عراق ارتش سازمان دهند. کومله و دمکرات نیز در مقابل حملات متمرکز جمهوری اسلامی به فکر استفاده بیشتر از امکانات مرزی افتادند و قادر نبودند مانند گذشته به مردم تکیه کنند. آنان به دلیل فقدان استراتژی روشن در جنگ به عقب نشینی های مدام تن می دادند. جنگ خلق پرو واقعیت بلافصلی بود که با تکیه بدان می شد محدودیت های سیاسی – نظامی – طبقاتی مبارزه مسلحانه جاری را مورد نقد و بررسی قرارداد و تلاش برای دستیابی به طرحی نو را الهام بخشید.

سوم، هدف از برپایی مبارزه مسلحانه، برای حزب کمونیست پرو، کسب سراسری قدرت سیاسی بود. به قول گونزالو در کوله پشتی رزمندگان این جنگ قدرت سیاسی قرار داشت. او به درستی تأکید کرد که زمانی در مورد سیاست با مردم حرف می زنید، نمی توانید در مورد دولت حرف نزنید؛ و زمانی که از دولت سخن می رانید، نمی توانید در مورد قوای مسلح که قلب دولت را تشکیل می دهد چیزی نگویید؛ و زمانی که در مورد قوای مسلح صحبت می کنید، نمی توانید در مورد ابزار و روش های درهم شکستن آن چیزی نگویید. و این مسئله اساسی هر انقلاب است.

اعضای حزب کمونیست پرو تحت رهبری او به تحقیق و مطالعه دقیق ساختار اقتصادی، اجتماعی جامعه و تضادهای آن پرداختند و بر آن پایه امکان پذیری آغاز جنگ و تداوم آن را ثابت کردند. آنان با نقشه های معین مراحل تدارکاتی لازمه را از سرگذراندند و در لحظه مناسب با تکیه به نیروی نسبتاً محدودی جنگ را آغاز و توانستند با تحمل زحمات و مشقات زیاد جنگ را توده ای کنند.[xii]

آنان نه طرفدار مشی چریکی جدا از توده بودند؛ نه به دنبال تبدیل کردن مبارزه مسلحانه به اهرم مذاکره و چک و چانه زدن با دولت. آنان دنبال سازمان دادن اهرمی برای پشتیبانی از مبارزات خودبه‌خودی توده ها، نیز نبودند. گونزالو تمامی تجارب نظامی متعلق به مشی های نظامی مختلف در آمریکا لاتین را مورد مطالعه و نقد قرار داده بود و به درس های مثبت و منفی آنان توجه می کرد. او به دنبال سازمان دادن جنگ بی پایان نیز نبود. به همین دلیل مدام با نقشه ریزی های آگاهانه گام به گام دنبال تکامل جنگ بود. آنان هر نقشه عملیاتی خود را بر اساس تحلیل از وضعیت، تعیین آماج، اجرای و سرانجام جمعبندی از آن طراحی کرده و با خودروئی و خرده کاری مقابله می کردند. در زمینه چگونگی طراحی نقشه ها، به اجرا گذاشتن و جمعبندی از آنها، زبانزد بودند. اصل راهنمای شان این بود که “هر تکاملی به عدم تعادل پا می دهد” و از همین رو نقشه ها نیز باید تکامل یابنده باشند. یعنی مدام تغییراتی که به واسطه اوضاع عینی و عملی شدن نقشه ها رخ می دهد را در نظر گیرد. آنان با تکیه به چنین توانایی هایی توانستند مناطق پایگاهی سرخ را در مناطق روستایی پرو سازمان دهند و از قدرت سیاسی برای تغییر مناسبات اقتصادی – اجتماعی سود جویند.

چهارم، یکی از برجسته ترین دستاوردهای حزب کمونیست پرو بسیج گسترده زنان در جنگ بود. برای نخستین بار در تاریخ جنگ های انقلابی پارتیزانی در دنیا، حزبی توانست به چنین موفقیتی دست یابد و به اهمیت نقش زنان در انقلاب و به طور مشخص شرکت توده ای زنان در مبارزه مسلحانه پی ببرد. حزب کمونیست پرو پس از انشعاب از رویزیونیست های طرفدار شوروی به جنبش توده ای زنان که آن زمان در پرو فعال بود، توجه کرد. حزب نقش فعالی در مبارزات زنان ایفا کرد و توانست نگاه بسیاری از وکلای زن فعال در آن جنبش را به خود جلب کند. تعداد زیادی از وکلای زن بدل به کادرها و رهبری حزب کمونیست پرو شدند. حزب کمونیست پرو جز معدود احزاب کمونیست در دوره خود بود که بسیاری از افراد رهبری و کادرهای آن را زنان تشکیل می داد.

این حزب در دهه هفتاد میلادی کتابچه ای در زمینه ستم بر زنان منتشر کرد و در آن نشان داد که چرا این مسئله برای انقلاب پرولتری اهمیت دارد و چرا تنها با انقلاب است که می توان نقطه پایان بر این ستم تاریخی نهاد. هرچند آن کتابچه مهر زمانه و محدودیت های تاریخی آن دوره را بر خود داشته اما گامی به پیش در جهت رهایی زنان به دست خودشان بود. بی شک در انقلاب های پرولتری پیشین – و به طور کناری در جنگ های انقلابی داخلی – زنان نقش مهمی ایفا کردند اما حزب کمونیست پرو بود که توانست طلسم چگونگی بسیج گسترده زنان در جنگ انقلابی را بشکند.[xiii]

پنجم، یکی دیگر از برجسته ترین دستاوردهای حزب کمونیست پرو تبدیل زندان به سنگر درخشان نبرد بود. آنان سیاست ایجاد “مناطق پایگاهی” را در زندان هم به پیش بردند و با مبارزات جمعی کنترل و اداره زندگی در زندان را به دست خود گرفتند. زندانیان پروئی در دهه هشتاد میلادی الهام بخش انقلابیون در سراسر جهان بودند. به قول یکی از نمایندگان زندانیان انقلابی در فیلم “راه درخشانی ها” «ما به مثابه اسیر جنگی و به مثابه رزمندگان ارتش چریکی خلق سه وظیفه را به پیش می بریم. علیه نقشه های کشتار که بخشی از کارزار حکومت است می جنگیم و خواهان حقوق خود به مثابه زندانی هستیم؛ خود را از لحاظ ایدئولوژیک سیاسی آماده می کنیم و تلاش می کنیم خود کفا باشیم تا باری بر دوش توده ها نباشیم.»

هرچند مقاومت در زندان به تناسب قوای مساعدی که به دلیل جنگ خلق حاصل شده بود ربط مستقیم داشت. اما ابتکار عمل های انقلابی، جسورانه و قهرمانانه و از جان گذشتگی رفقای زندانی و توانایی شان در جلب حمایت مردم از خود، آنان را به الگویی برای انقلابیون و کمونیست های جهان بدل کرد. بی جهت نبود که دولت ارتجاعی پرو دوبار در سطح گسترده – اسرای جنگی را قتل عام کرد. در ۱۹ ژوئن ۱۹۸۶ در زندان های ال فرونتون، گانچو و کالائو صدها زندانی به قتل رسیدند. و در ماه مه سال ۱۹۹۲ ارتش به زندان کانتوگرانده حمله کرد و بیش از ۴۰ تن از زندانیان مرد و زن (که شامل چند تن از بهترین رهبران زن این حزب بودند) را به قتل رساند. بیش از صد نفر نیز در این یورش وحشیانه مجروح شدند.[xiv]

همه این دستاوردها در دهه هشتاد میلادی برای کمونیست ها و انقلابیون در سطح ایران و جهان جذبه داشت. به ابتکار “کمیته جنبش انقلابی انترناسیونالیستی” از همان ابتدا کارزارهای دفاعی از جنگ خلق در بعد جهانی به پیش برده شد.

زمانی که با مواضع سیاسی نظری حزب کمونیست پرو بیشتر آشنا شدیم. مواردی هم وجود داشت که چندان درست به نظر نمی رسید. ارزیابی رفقای پرویی از اوضاع جهانی، ذهنی گرایانه بود. آنان گمان می کردند انقلاب جهانی وارد مرحله تعرض استراتژیک شده است. حزب کمونیست پرو به تأسی از مرحله بندی که مائو از سه مرحله جنگ انقلابی (دفاع استراتژیک – تعادل استراتژیک – تعرض استراتژیک) کرده بود، استعاره تعرض استراتژیک را برای توصیف موقعیت عینی انقلاب جهانی به کار برد. این تحلیل با واقعیت – به ویژه شکست سوسیالیسم در چین و دگردیسی ضد انقلابی بسیاری از انقلاب های رهائی‌بخش ملی – خوانایی نداشت. با نگاه امروز اسلامی شدن انقلاب ۵۷ و به قدرت رسیدن بنیادگرایان دینی خود نشانه ای از عقب‌گرد سیاسی در جهان بود که هنوز عوارض منفی آن پابرجاست.

مورد مهم‌تر، تز آنان مبنی بر ضرورت نظامی کردن حزب بود. این نکته صرفاً امری مربوط به پیشبرد جنگ خلق در پرو نبود. گونزالو “حزب نظامی” را راهی برای جلوگیری از احیا سرمایه داری در دوران سوسیالیسم نیز می دانست. این جمعبندی ناظر بود بر نقش منفی ای که ارتش سرخ در شوروی در جریان کودتای رویزیونیست ها در شوروی پس از مرگ استالین در نیمه اول دهه ۵۰ میلادی و ارتش سرخ چین در جریان کودتای هواکوفنگ – تنگ شیائو پینگ پس از مرگ مائوتسه دون در سال ۱۹۷۶ ایفا کردند. او فکر می کرد از طریق “نظامی شدن” حزب می توان بر تضاد میان حزب و ارتش در جامعه سوسیالیستی فائق آمد. تز “حزب نظامی” جمعبندی از شکست انقلاب های سوسیالیستی در چین و شوروی را ساده سازی می کرد. این تفکر مکانیکی نه تنها مانع درک درست از پیچیدگی های جامعه سوسیالیستی و درس های مهم انقلاب فرهنگی در چین و به طور کلی ادامه انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا بود بلکه بازدارنده بحث و بررسی بیشتر در مورد تجارب انقلاب های سوسیالیستی پیشین و دیدن برخی کاستی های واقعاً موجود در آن‌ها می شد. مباحثی که همان مقطع توسط باب آواکیان در کتاب “فتح جهان” طرح شده بود.

بعدها که حزب کمونیست پرو شعار “جنگ خلق تا کمونیسم” را فرموله کرد عملاً راه را بر هرگونه تفکر انتقادی در جمعبندی از گذشته جنبش کمونیستی بست. این محدودیت های خطی که همان زمان قابل تشخیص بودند همراه با برخی درک های جزم گرایانه (از کمونیسم و رهبری کمونیستی که بعدها وضوح بیشتری یافتند و در ادامه بدان خواهیم پرداخت) این حزب را به نسبت در موقعیت ضعیفی قرارداد. درست در مقطعی که جنگ خلق با پیشروی های تعیین کننده ای روبرو شده بود و انقلاب به واسطه گره خوردگی تضادهای گوناگون در عرصه ملی و بین المللی با اوضاع عینی پیچیده ای رودررو شد.

متن کامل را اینجا بخوانید


[i]. مقاله مارچلو موستو در لینک زیر قابل دسترس است:

 

[ii]. اغلب این مقالات در نشریه حقیقت (دوره دوم) شماره ۲۲ آبان ۱۳۷۱، درج شده است.

[iii] . این کانال تلویزیونی، فیلم مستندی از پیشرفت های جنگ خلق در پرو منتشر کرد. این مستند نخستین بار تحت نام “راه درخشانی ها” در ماه ژوئن و مجدداً در ماه سپتامبر ۱۹۹۲ پخش شد. برای اطلاعات بیشتر در مورد محتوی این فیلم به معرفی نامه ای که در نشریه حقیقت (دوره دوم) شماره ۲۲ آبان ۱۳۷۱، منتشر شده رجوع کنید.

[iv] . در عملیاتی یکی از مسئولین سازمان های غیردولتی ترور شد. حزب کمونیست پرو در این مورد از خود انتقاد به عمل آورد. گونزالو در مصاحبه اش مدام حتی در مورد زیاده روی ها در اعمال خشونت نسبت به نیروهای دشمن هشدار می داد. او زیاده روی ها را جنبه منفی هر انقلابی می دانست و همواره تأکید می کرد که باید تا حد معینی به جلو رفت نه بیش از آن.

[v] . در این زمینه رجوع شود به سند کمیته مرکزی حزب کمونیست پرو تحت عنوان “ماریاتگی را احیا کنید و حزب را بازسازی کنید” مندرج در مجله انترناسیونالیستی “جهانی برای فتح” شمار ۲ – ۱۳۶۴.

[vi] . در نقد فراخوان صلح به مقاله “شورش بر حق است” از اتحادیه کمونیست های ایران (سربداران) که در مجله انترناسیونالیستی “جهانی برای فتح” شماره ۲۱ – ۱۳۷۴ منتشرشده، رجوع کنید.

[vii] . برای اطلاعات بیشتر در زمینه عقیم سازی زنان بومی به گزارش بی بی سی رجوع کنید:

https://www.bbc.com/persian/world-43887676

همچنین مقاله “عقیم کردن اجباری قوم های بومی در کشور پرو” در نشریه لوموند دیپلماتیک در لینک زیر:

https://ir.mondediplo.com/2004/05/article322.html

[viii] . پس از شکست جنگ خلق جامعه پرو شاهد آن‌چنان قهقرایی شده که امروزه دور محلات ثروتمند در لیما دیوار اختصاصی کشیده اند. در جریان همه گیری ویروس کرونا پرو در رتبه نخست بالاترین نرخ مرگ‌ومیر در جهان به نسبت جمعیتش قرار دارد. آمار فوتی های کرونا نزدیک به ۶۰۰۰ نفر به ازاء یک میلیون نفر است. برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به لینک زیر:

https://ir.mondediplo.com/2021/09/article3845.html

[ix] . احمد شاملو زمانی که با دعوت مستقیم فعالین “کارزار بین المللی برای دفاع از جان دکتر آبیمال گوسمان” برای امضای فراخوان این کارزار روبرو شد، بلافاصله و بدون قید و شرط – با حفظ و ارائه نظرات انتقادی اش – آن را قبول کرد.

[x] . رفیق سورنا درخشان (مراد) از اعضای رهبری اتحادیه کمونیست های ایران و قیام آمل بود که در روز ششم بهمن ۱۳۶۰ اسیر شد و چند ماه بعد زیر شکنجه جان باخت.

[xi] . رجوع شود به سند “جنگ خلق را در خدمت به انقلاب جهانی گسترش دهید” مندرج در مجله انترناسیونالیستی “جهانی برای فتح” شماره ۸ – ۱۳۶۶.

[xii] . مارچلو موستو می نویسد: «این سازمان به رغم ادعاهای رسمی اش بدون هیچ ارتباطی با دهقانان پدید آمده بود. طرفداران آن در بدو تأسیس تنها ۵۱ نفر بودند و تا مدت‌ها نیز حضور سیاسی اش محدود به دانشگاه آیاکوچو بود که محل پرورش معلمان و نسل جدید تکنیسین های منطقهٔ داخلی ـ جنوبی پرو محسوب می‌شد.» حزب کمونیست پرو هیچگاه مدعی این نبود که از همان ابتدا با دهقانان رابطه داشت. آنان بر پایه آموزه های مائو سازمان دادن جنگ انقلابی را تنها طریق بسیج گسترده دهقانان می دانستند. موستو بدون هیچ شناختی از مائو و مائوئیسم در این زمینه قلم فرسایی می کند.

[xiii] . رجوع شود به مقاله “زنان و جنگ” نوشته کارول آندرئاس، استاد جامعه شناسی در دانشگاه کلورادوی شمالی. این مقاله در جزوه سلسله گفتارهای رادیوئی “صدای سربداران” به نام “زنان و انقلاب” در سال ۱۳۶۹ (در سایت آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران) در لینک زیر قابل دسترس است.

http://www.iran-archive.com/sites/default/files/2021-07/ettehadiieye-komonistha-sarbedaran-zanan-va-enghelaab.pdf

[xiv] . شرح مقاومت قهرمانانه زندانیان در این دو قتل‌عام در شماره ۶ مجله “جهانی برای فتح” در سال ۱۳۶۵ و در شماره ۱۸ همین مجله در سال ۱۳۷۱ قابل دسترس است. مقاومت در زندان در مستند “راه درخشانی ها” در سال ۱۹۹۲ در شبکه چهار تلویزیون انگلستان پخش شد، نیز بازتاب یافته است.

https://akhbar-rooz.com/?p=129886 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Amir
1 سال قبل

ان چه که حقیقت دارد این است که سربداران در گرفتن شهر امل و بدست گرفتن ان دچار خطاهای جبران ناپدیری شده که نقدی از این خطاها تا به حال من از طرف شماها ندیده ام. تازه شما ها بعد از این شکست و در حالی که افراد امنیتی رزیم زیر نطر تان داشتند به تشکیل گنگره و دعوت دیگر اعصا به این گنکره در تهران میشوید که منجر به گرفتن بقیه اعطا عتان می شود و انحلال سازمان شما به کلی. ان چیزی که در کتاب پرنده نو پرواز نوشته شده است جز نشانی ا ز خودکشی چیز دیگری نیست. این جریان اگر بر عملیات سریع پارتیزانی تکیه کرده بود، عملیات نطامی هنوز هم در جریان بود و چراعی بود برای امید و حرکنهای مشابه دیگری در سطح ایران. درود بر تمام کسانی که در این اقدام و بعدش دستگیر شدند، شکنجه شدند و بعد هم شهید شدند
.درود به تمام کسانی که در این عملیات کشته شدند. زنده باد ازادی و برابری.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x