تلویزیون برابری: برنامه آنالیز – گفتگوی آرش کمانگر با محمد قراگوزلو در ایران (نویسنده، مترجم، کنشگر سوسیالیست و استاد پیشین دانشگاه) به مناسبت سالگرد انقلاب ناکام ۵۷ ایران
جناب استاد داود صفری « تحلیلگر طبقات»
اگر طرح کشمکش قبل و بعد از انقلاب و به ویژه تاکید بر جمهوری صفر و تنازع و مبارزه طبقاتی میان دو اردوی بورژوازی حاکم و کارخانه و خیابان تا خرداد ۶۰ تحلیل طبقاتی از انقلاب نیست، اگر تکیه به متدولوژی گروندریسه و طرح پاسخ کاپیتالیستی به بحران کاپیتالیستی ( که از سوی مجری به اکونومیسم متهم می شود ) تحلیل طبقاتی نیست، اگر پرداختن به انقلاب های قرن بیستم و طرح بحران اقتصادی سوسیال دموکراسی با توجه به نظریه مارکسی اضافه تولید تحلیل طبقاتی نیست پس بفرمایید چیست ؟ در ضمن ایشان گفتند در جوانی خود و دوستان شان به دنبال ضربه زدن به ارتش و ساواک بوده اند که از طرف جناب خمینی و ابراهیم یزدی و مدرسه علوی منع شده اند. نقد نظر دیگران اگر توام با خصومت باشد نتیجه کامنت شما خواهد شد.
زحمت بکش یک بار دیگر اینبار با کمی دقت گوش کن شاید نظر منبرک و مبارک حضرتعالی عوض شود.
خیلی موفق باشی در این مچ گیری ناشیانه
ناصر عزیز، اجازه بدهید از نظر خودت شما شروع کنیم: «در ضمن ایشان گفتند در جوانی خود و دوستان شان به دنبال ضربه زدن به ارتش و ساواک بوده اند که از طرف جناب خمینی و ابراهیم یزدی و مدرسه علوی منع شده اند.» اگر تحلیلی طبقاتی در میان باشد چرا باید «جناب خمینی و ابراهیم یزدی و مدرسه علوی» بتواند با یک دستور ایشان را منع کنند؟ مگر اینها خود دشمنان طبقاتی نیستند؟ مهم بکار بردن مارکسیسم برای تحلیل شرایط موجود است، نه تحلیل سیاسی مبتنی بر «جناب خمینی و ابراهیم یزدی و مدرسه علوی» از یک طرف، و «متدولوژی گروندریسه و طرح پاسخ کاپیتالیستی به بحران کاپیتالیستی… بحران اقتصادی سوسیال دموکراسی با توجه به نظریه مارکسی اضافه تولید» از طرف دیگر. اتفاقاً مشکل ما، چپها، پیوند این دو است. ضمناً چرا هر نقدی را «مچ گیری» مینامیم؟ آیا نباید با نگاهی انتقادی به گذشتهٔ خود نگاه کنیم؟ نگاه انتقادی ما کجاست؟ کجاست تحلیل ما از «ماهیت طبقاتی شوروی» یا «ماهیت طبقاتی چین»؟ چرا چپ ما متوجه نشد که «ضد انقلاب استالینی» ضد انقلابی طبقاتی علیه پرولتاریا و به قدرت رسیدن مجدد بورژوازی بود؟ چرا چپ ما متوجه نشد انقلاب چین به رهبری مائو «انقلاب پوپولیستی دهقانان چین»، و از این رو «انقلابی بورژوا-دموکراتیک» بود. قرینههای کافی در نوشتههای لنین برای تحلیل انقلاب چین در دسترس بود و است. بدون داشتن تحلیلی دقیق از ماهیت طبقاتی دولتهای به اصطلاح سوسیالیستی، بدون بررسی روند تحول امپریالیسم (توسعهٔ آسیا)، چطور میتوانیم در این شرایط خطیر تصمیم درست سیاسی بگیریم؟ بیایید بحثی سازندهتر داشته باشیم. با تشکر
با لنین ، لنین گفتن و این که «قرینه های کافی درنوشته های لنین برای تحلیل انقلاب چین در دسترس بود …» بود. معلوم میشه خیلی ارتودوکس تشریف دارید .😊
پس فقط مارکسیست های غیربلشویکی نمی فهمیدند و نمی فهمند که «نبوغ» لنین در سالهای زندگیش برای تحلیل انقلاب چین بعداز جنگ جهانی دوم هم می توانست «معجزه » کند.😀
آقای قراگوزلو متولد ۱۳۳۸ خود را معرفی کرد که در انقلاب ۵۷ نوزده ساله بود و در این مصاحبه و تمام کارهایش کتبی و شفاهی اش پروسه تغییر و تکامل او در دسترس ست. چندین کتاب نوشته ؛ نسبت به تمام تلاش های نیروهای چپ در سراسر جهان و ایران با تمام فروتنی بدون در نظر گرفتن نظر فردی خود ابراز همبستگی نشان می دهد. چه در مورد انقلاب اکتبر روسیه و چه در مورد وقایعی که در افغانستان بعداز ۱۹۷۷ اتفاق افتاد.🙏🙏🙏
حالا شما آمده ای اینجا ، بدون توجه به این که ،کسی نمی داند شما در سال ۵۷ چند ساله بودی و در کجای صف بندی نیروهای انقلاب و ضد انقلاب ۵۷ قرار داشتی و چه می گفتی و تحلیلت چه بود . به آقای قراگوزلو و نیروهای چپ رهنمود های «شکست خورده» ی لنینی می دهی ؟
در تمام طول مصاحبه بردباری و ملاحظه های آقای قراگوزلو در برابر برخورد سطحی و «جول» نالیستی آقای کمانگر را ستودم .🤘
نگارنده مثل آقای قراگوزلو و میلیونها نفر دیگر در آن روزهای بی نظیرو شادی آفرین انقلاب شاهد بودم.
هرگز طنین سرودهای رادیو تلویزیون و انواع اعلامیه های سازمان ها و گروهها و شخصیت های سرشناس در مطبوعات را فراموش نخواهم کرد. 🤘
دارائی جنبش انقلابی مردم ایران و نیروهای مخالف حکومت شاه همان بود که دیدیم .حالا اگر شما در آن روزها خودتان و دیگرانی وجود داشتند که بهتر فکر می کردند و تحلیلشان مناسب تر و مارکسیستی تر و طبقاتی تر بود . بهتر است تعریف کنید ، معرفی کنید ، حتی اگر خودتان بهترین مقاله های را نوشتید ارائه کنید خجالت نکشید .😊
معلومه که شما و مجری برنامه آقای کمانگر، خواننده ی این کامنت ها و شنوندگان و بینندگان مصاحبه را عصبانی می کنید.
نگارنده که میداند بعضی از زندانیان سیاسی که از زندان شاه آزاد شدند و سازمان راه کارگر را به محوریت محمد رضا شالگونی بنیان نهادند. درروزهای پیش از ۱۹ بهمن و بعداز ۲۲ بهمن در کجا سرگرم و مشغول بودند و اصلا برایشان مردم و انقلاب مطرح نبود.
در عالم هپروت سیر می کردند و با چند تا کارگر که کارفرمایشان فرار کرده بود در کارخانه ای تحصن کرده بودند که چه بشود ؟ نمی دانم .
بعداز چندی که اعلامیه های راه کارگر صادر شد . نوشتند «انقلاب مرد ، انقلاب دگری باید کرد»
این ها را فقط به خاطر آقای کمانگر می گویم که به خودش و سازمانش نگاه کند که در ۲۲ بهمن چه می گفتند ؟
حالا یقه ی آقای قراگوزلو را چسبیده که بگوید اگر هرکدام از گروههای چپ به قدرت میرسیدند وضع چگونه رقم می خورد؟
سازمانی که اصلا حتی امروز دموکراسی را قبول ندارد و با دوستان خود بر سر این موضوع سالهاست دعوا دارند و خرج خود را سوا کرده اند . بحث انقلاب ۵۷ را به بیراهه می کشاند.
لبخند های آقای قراگوزلو در پاسخ به چنان سئولاتی کافی و بهتر از صد ها کلمه بود.
بهتر ست شما هم پروسه تغییرات ایدئولوژیکی خود را از انقلاب بهمن تا امروز بنویسید تا رفع سوء تفاهم شود.
اگر از لنینیست ارتدوکس بودن منظورتان پایبندی به تحلیل علمی و پیگیری استراتژی طبقهٔ جهانی کارگر باشد، با افتخار میگویم یک لنینیست ارتدوکس هستم. شما شاید در آن روزها که «بحران بورژوازی ایران» باعث شد جناحی از بورژوازی جایش را به جناح پیکر بدهد خوشحال بوده باشید، شادی حق شما بوده است، ماجراجویی خصیصیهٔ خوردهبورژوازی است. من نه عضو و نه طرفدار راه کارگر نیستم. در مورد دموکراسی هم باید پرسید دموکراسی کدام طبقه؟ طبقهٔ شما که از استثمار کارگر سود میبرید یا طبقهٔ ما، طبقهٔ جهانی کارگر، که دیر یا زود بساط بربریت بورژوایی را برخواهد چید؟
بله، برای ما اصل طبقه و تحلیل طبقاتی است چون فلاکت زندگی اکثریت جامعه که به طبقهٔ ما تعلق دارند حاصل سلطهٔ طبقاتی است، همهٔ بحرانهایی که طبقهٔ ما تاوانش را میدهد حاصل رقابتهای طبقهٔ بورژوازی است. چه کسی از محوریت بحث طبقاتی میترسد؟ آنکه استثمار میکند و اگر طبقات برچیده شوند باید از کنج آسایشش برخیزد و کار کند. ما شاهان و سرمایهداران را برای کار به معدنها خواهیم فرستاد.
از اصل مطلب و سئوال بنده فرار نکنید!
بار دیگراز کامنت پیشین :
«حالا شما آمده ای اینجا ، بدون توجه به این که ،کسی نمی داند شما در سال ۵۷ چند ساله بودی و در کجای صف بندی نیروهای انقلاب و ضد انقلاب ۵۷ قرار داشتی و چه می گفتی و تحلیلت چه بود . به آقای قراگوزلو و نیروهای چپ رهنمود های «شکست خورده» ی لنینی می دهی ؟»
در ضمن در نوشتارت از ضمیر اول شخص جمع «ما» استفاده می کنی !
پس اگر در سال ۵۷ محفل ، هسته ، گروهی داشتید باید مثل بسیاری که عرض کردم مواضع خود را مثل بقیه تیلیغ کرده باشید:
نوشتم: «نگارنده مثل آقای قراگوزلو و میلیونها نفر دیگر در آن روزهای بی نظیرو شادی آفرین انقلاب شاهد بودم. هرگز طنین سرودهای رادیو تلویزیون و انواع اعلامیه های سازمان ها و گروهها و شخصیت های سرشناس در مطبوعات را فراموش نخواهم کرد. 🤘» ولی ننوشتی که« شما » و محفل و گروهتان یا حزبتان کجا بودید و چه موضعی داشت؟ بجای حرف های کلی مجرد و ایماء و اشاره ، رک و پوست کنده حرف بزن . چگونه به امروز رسیدی و گرنه میشود همان داستان «من آنم که رستم بود پهلوان» همینطوری که نمیشه حرفهای «شما» را به بحث آقای قراگوزلوترجیح داد. در ضمن لنین به طبقه «شما» ، طبقه جهانی کارگر اهمیت نداد و راه دیگری با کارگران ، دهقانان وسربازان روسیه پیمود که بعداز بیش از یک قرن و فروپاشی نیازی به توضیح بیشتر ندارد. این ها را برای خوانندگان می نویسم .که شما فکر نکنید سکوت خواندگان علامت رضایت از حرفهای پرت و پلای «شما» ست.
شخص من مهم نیستم، ولی من نمایندگی جریانی تاریخی را میکنم که برای مدرسهٔ علوی کار نکرد، در روسیهٔ به غایت عقبمانده توانست نمایندگی طبقهٔ کارگر را بکند، نه طبقهٔ کارگر روسیه، بلکه طبقهٔ کارگر کل جهان. طبیعتاً چپ ایران که لنین را از دریچهٔ استالین و مائو شناخته است نمیداند که لنین برآن بود که انقلاب اکتبر یا باعث زنجیرهای از انقلابات پرولتری در غرب میشود و یا زنجیرهای از انقلابهای بورژوایی در شرق. با به خاک و خون کشیده شدن انقلاب پرولتری در آلمان، به لطف «رفقای سوسیالدموکرات»، شاهد موجی از انقلابهای بورژوایی در شرق بودیم از جمله انقلاب پوپولیستی دهقانان چین به رهبری مائو. همین انقلابهای بورژوایی باعث شد آسیای عقبمانده صنعتی شود و اکنون شاهد امپریالیسم چین هستیم که امپریالیسم اروپا و آمریکا را به چالش کشیده است و شاهد جنگهایی از جنس جنگ جهانی اول خواهیم بود. اگر به جای نوستالژی خردهبورژوایی انقلاب ۵۷ سعی کنیم تحلیلی علمی ارائه کنیم، شاید برای یکی از دو طرف جنگ آینده قلمفرسایی نکنیم و بتوانیم کاری که لنین کرد را تکرار کنیم.
چپ ایرانی
2 سال قبل
هیچ ضد چپی بهتر از این آقای کمانگر نمیتواند به چپ ضربه بزند
اما چه میشود کرد؟ آب سربالا می رود و …
اجازه دهید از این فرصت برای آینده درس بگیریم! آقای قراگوزلو فرمودند که روحیهٔ شاعرانه داشتند و البته مسلح هم بودند، قبل از انقلاب با خمینی ارتباط داشتند و بعد از انقلاب هم با مدرسهٔ علوی. فرمودند قبل از انقلاب هدفشان خروج از کشور و پیوستن به سازمان فتح بود. در هیچکدام از این مواضع اثری از بحث طبقاتی نمیبینید. متأسفانه من هنوز هم در بحثهای سیاسی به خصوصان جوانان داخل کشور بحث طبقاتی نمیبینم. بحث همواره «علیه رژیم» است. چه کسی از طرح بحث طبقاتی میهراسد؟ کسی که از ساخت طبقاتی جامعه سود میبرد، یعنی بورژوازی! در نتیجه اولین درسی که باید از تجربهٔ آقای قراگوزولو بگیریم این است که «محور بحث سیاسی» باید طبقاتی باشد. یعنی باید تصوری از طبقات و لایههای مختلف آن داشته باشیم، و بر حسب این تصور مبتنی واقعیات (یعنی آمار و ارقام) بتوانیم تحلیلی ارائه دهیم و سپس بر مبنای تحلیل بتوانیم «استراتژی مستقل طبقهٔ کارگر» را تدوین و پیاده کنیم. اگر به فرض آقای قراگوزلو در جوانی چنین میکردند، متوجه فرق طبقهٔ کارگر صنعتی و خردهبورژوازی بازاری (از بقال سر کوچه تا خردهفروشهای بازار سنتی) میشدند و برای آقای مدرسهٔ علوی کار نمیکردند. اکنون نیز اگر چنین نکنیم فردا خود را پادوی مدرسه علویهای آینده خواهیم یافت و چند دهه بعد در مصاحبه شروع به توجیه این موارد در خاطرات خواهیم کرد.
واقعیت سرسخت مادی این است که اکثریت جامعه به طبقهٔ کارگر حقوقبگیر تعلق دارند و این طبقه باید «سیاست مستقل طبقاتی» خودش را طرح کند، آن را پیش ببرد، و هر نیروی دیگری یا در راستای سیاست مستقل طبقاتی ما فعالیت میکند و یا هیچ حمایتی از جانب ما نخواهد شد. مهم نیست چقدر زندان میرود، فعال حقوق بشر است (در همهجای دنیا حتّیٰ جانیترین آدمها هم فعال حقوق بشر هستند و زندان میروند)، مهم نیست علیه رژیم است؛ سوال چنین است: آیا ما باید برای کسی که خود با استثمار کارگران زندگی میکند فعالیت کنیم؟ پاسخ ما یک نه محکم و استوار است!
peerooz
2 سال قبل
افراد کم حوصله معمولا به ویدئو ها به ویژه انواع طولانی آن توجهی ندارند چون بر عکس مقالات نمیتوان با نظر سطحی و اجمالی تصمیم به خواندن آنها گرفت ولی این ویدئو نظری اجمالی به انقلاب انداخته و حافظه جناب قراگوزلو در مورد نام ها و تاریخ وقایع واقعا شگفت آور است.
جناب استاد داود صفری « تحلیلگر طبقات»
اگر طرح کشمکش قبل و بعد از انقلاب و به ویژه تاکید بر جمهوری صفر و تنازع و مبارزه طبقاتی میان دو اردوی بورژوازی حاکم و کارخانه و خیابان تا خرداد ۶۰ تحلیل طبقاتی از انقلاب نیست، اگر تکیه به متدولوژی گروندریسه و طرح پاسخ کاپیتالیستی به بحران کاپیتالیستی ( که از سوی مجری به اکونومیسم متهم می شود ) تحلیل طبقاتی نیست، اگر پرداختن به انقلاب های قرن بیستم و طرح بحران اقتصادی سوسیال دموکراسی با توجه به نظریه مارکسی اضافه تولید تحلیل طبقاتی نیست پس بفرمایید چیست ؟ در ضمن ایشان گفتند در جوانی خود و دوستان شان به دنبال ضربه زدن به ارتش و ساواک بوده اند که از طرف جناب خمینی و ابراهیم یزدی و مدرسه علوی منع شده اند. نقد نظر دیگران اگر توام با خصومت باشد نتیجه کامنت شما خواهد شد.
زحمت بکش یک بار دیگر اینبار با کمی دقت گوش کن شاید نظر منبرک و مبارک حضرتعالی عوض شود.
خیلی موفق باشی در این مچ گیری ناشیانه
ناصر عزیز، اجازه بدهید از نظر خودت شما شروع کنیم: «در ضمن ایشان گفتند در جوانی خود و دوستان شان به دنبال ضربه زدن به ارتش و ساواک بوده اند که از طرف جناب خمینی و ابراهیم یزدی و مدرسه علوی منع شده اند.» اگر تحلیلی طبقاتی در میان باشد چرا باید «جناب خمینی و ابراهیم یزدی و مدرسه علوی» بتواند با یک دستور ایشان را منع کنند؟ مگر اینها خود دشمنان طبقاتی نیستند؟ مهم بکار بردن مارکسیسم برای تحلیل شرایط موجود است، نه تحلیل سیاسی مبتنی بر «جناب خمینی و ابراهیم یزدی و مدرسه علوی» از یک طرف، و «متدولوژی گروندریسه و طرح پاسخ کاپیتالیستی به بحران کاپیتالیستی… بحران اقتصادی سوسیال دموکراسی با توجه به نظریه مارکسی اضافه تولید» از طرف دیگر. اتفاقاً مشکل ما، چپها، پیوند این دو است. ضمناً چرا هر نقدی را «مچ گیری» مینامیم؟ آیا نباید با نگاهی انتقادی به گذشتهٔ خود نگاه کنیم؟ نگاه انتقادی ما کجاست؟ کجاست تحلیل ما از «ماهیت طبقاتی شوروی» یا «ماهیت طبقاتی چین»؟ چرا چپ ما متوجه نشد که «ضد انقلاب استالینی» ضد انقلابی طبقاتی علیه پرولتاریا و به قدرت رسیدن مجدد بورژوازی بود؟ چرا چپ ما متوجه نشد انقلاب چین به رهبری مائو «انقلاب پوپولیستی دهقانان چین»، و از این رو «انقلابی بورژوا-دموکراتیک» بود. قرینههای کافی در نوشتههای لنین برای تحلیل انقلاب چین در دسترس بود و است. بدون داشتن تحلیلی دقیق از ماهیت طبقاتی دولتهای به اصطلاح سوسیالیستی، بدون بررسی روند تحول امپریالیسم (توسعهٔ آسیا)، چطور میتوانیم در این شرایط خطیر تصمیم درست سیاسی بگیریم؟ بیایید بحثی سازندهتر داشته باشیم. با تشکر
با لنین ، لنین گفتن و این که «قرینه های کافی درنوشته های لنین برای تحلیل انقلاب چین در دسترس بود …» بود. معلوم میشه خیلی ارتودوکس تشریف دارید .😊
پس فقط مارکسیست های غیربلشویکی نمی فهمیدند و نمی فهمند که «نبوغ» لنین در سالهای زندگیش برای تحلیل انقلاب چین بعداز جنگ جهانی دوم هم می توانست «معجزه » کند.😀
آقای قراگوزلو متولد ۱۳۳۸ خود را معرفی کرد که در انقلاب ۵۷ نوزده ساله بود و در این مصاحبه و تمام کارهایش کتبی و شفاهی اش پروسه تغییر و تکامل او در دسترس ست. چندین کتاب نوشته ؛ نسبت به تمام تلاش های نیروهای چپ در سراسر جهان و ایران با تمام فروتنی بدون در نظر گرفتن نظر فردی خود ابراز همبستگی نشان می دهد. چه در مورد انقلاب اکتبر روسیه و چه در مورد وقایعی که در افغانستان بعداز ۱۹۷۷ اتفاق افتاد.🙏🙏🙏
حالا شما آمده ای اینجا ، بدون توجه به این که ،کسی نمی داند شما در سال ۵۷ چند ساله بودی و در کجای صف بندی نیروهای انقلاب و ضد انقلاب ۵۷ قرار داشتی و چه می گفتی و تحلیلت چه بود . به آقای قراگوزلو و نیروهای چپ رهنمود های «شکست خورده» ی لنینی می دهی ؟
در تمام طول مصاحبه بردباری و ملاحظه های آقای قراگوزلو در برابر برخورد سطحی و «جول» نالیستی آقای کمانگر را ستودم .🤘
نگارنده مثل آقای قراگوزلو و میلیونها نفر دیگر در آن روزهای بی نظیرو شادی آفرین انقلاب شاهد بودم.
هرگز طنین سرودهای رادیو تلویزیون و انواع اعلامیه های سازمان ها و گروهها و شخصیت های سرشناس در مطبوعات را فراموش نخواهم کرد. 🤘
دارائی جنبش انقلابی مردم ایران و نیروهای مخالف حکومت شاه همان بود که دیدیم .حالا اگر شما در آن روزها خودتان و دیگرانی وجود داشتند که بهتر فکر می کردند و تحلیلشان مناسب تر و مارکسیستی تر و طبقاتی تر بود . بهتر است تعریف کنید ، معرفی کنید ، حتی اگر خودتان بهترین مقاله های را نوشتید ارائه کنید خجالت نکشید .😊
معلومه که شما و مجری برنامه آقای کمانگر، خواننده ی این کامنت ها و شنوندگان و بینندگان مصاحبه را عصبانی می کنید.
نگارنده که میداند بعضی از زندانیان سیاسی که از زندان شاه آزاد شدند و سازمان راه کارگر را به محوریت محمد رضا شالگونی بنیان نهادند. درروزهای پیش از ۱۹ بهمن و بعداز ۲۲ بهمن در کجا سرگرم و مشغول بودند و اصلا برایشان مردم و انقلاب مطرح نبود.
در عالم هپروت سیر می کردند و با چند تا کارگر که کارفرمایشان فرار کرده بود در کارخانه ای تحصن کرده بودند که چه بشود ؟ نمی دانم .
بعداز چندی که اعلامیه های راه کارگر صادر شد . نوشتند «انقلاب مرد ، انقلاب دگری باید کرد»
این ها را فقط به خاطر آقای کمانگر می گویم که به خودش و سازمانش نگاه کند که در ۲۲ بهمن چه می گفتند ؟
حالا یقه ی آقای قراگوزلو را چسبیده که بگوید اگر هرکدام از گروههای چپ به قدرت میرسیدند وضع چگونه رقم می خورد؟
سازمانی که اصلا حتی امروز دموکراسی را قبول ندارد و با دوستان خود بر سر این موضوع سالهاست دعوا دارند و خرج خود را سوا کرده اند . بحث انقلاب ۵۷ را به بیراهه می کشاند.
لبخند های آقای قراگوزلو در پاسخ به چنان سئولاتی کافی و بهتر از صد ها کلمه بود.
بهتر ست شما هم پروسه تغییرات ایدئولوژیکی خود را از انقلاب بهمن تا امروز بنویسید تا رفع سوء تفاهم شود.
اگر از لنینیست ارتدوکس بودن منظورتان پایبندی به تحلیل علمی و پیگیری استراتژی طبقهٔ جهانی کارگر باشد، با افتخار میگویم یک لنینیست ارتدوکس هستم. شما شاید در آن روزها که «بحران بورژوازی ایران» باعث شد جناحی از بورژوازی جایش را به جناح پیکر بدهد خوشحال بوده باشید، شادی حق شما بوده است، ماجراجویی خصیصیهٔ خوردهبورژوازی است. من نه عضو و نه طرفدار راه کارگر نیستم. در مورد دموکراسی هم باید پرسید دموکراسی کدام طبقه؟ طبقهٔ شما که از استثمار کارگر سود میبرید یا طبقهٔ ما، طبقهٔ جهانی کارگر، که دیر یا زود بساط بربریت بورژوایی را برخواهد چید؟
بله، برای ما اصل طبقه و تحلیل طبقاتی است چون فلاکت زندگی اکثریت جامعه که به طبقهٔ ما تعلق دارند حاصل سلطهٔ طبقاتی است، همهٔ بحرانهایی که طبقهٔ ما تاوانش را میدهد حاصل رقابتهای طبقهٔ بورژوازی است. چه کسی از محوریت بحث طبقاتی میترسد؟ آنکه استثمار میکند و اگر طبقات برچیده شوند باید از کنج آسایشش برخیزد و کار کند. ما شاهان و سرمایهداران را برای کار به معدنها خواهیم فرستاد.
از اصل مطلب و سئوال بنده فرار نکنید!
بار دیگراز کامنت پیشین :
«حالا شما آمده ای اینجا ، بدون توجه به این که ،کسی نمی داند شما در سال ۵۷ چند ساله بودی و در کجای صف بندی نیروهای انقلاب و ضد انقلاب ۵۷ قرار داشتی و چه می گفتی و تحلیلت چه بود . به آقای قراگوزلو و نیروهای چپ رهنمود های «شکست خورده» ی لنینی می دهی ؟»
در ضمن در نوشتارت از ضمیر اول شخص جمع «ما» استفاده می کنی !
پس اگر در سال ۵۷ محفل ، هسته ، گروهی داشتید باید مثل بسیاری که عرض کردم مواضع خود را مثل بقیه تیلیغ کرده باشید:
نوشتم:
«نگارنده مثل آقای قراگوزلو و میلیونها نفر دیگر در آن روزهای بی نظیرو شادی آفرین انقلاب شاهد بودم.
هرگز طنین سرودهای رادیو تلویزیون و انواع اعلامیه های سازمان ها و گروهها و شخصیت های سرشناس در مطبوعات را فراموش نخواهم کرد. 🤘»
ولی ننوشتی که« شما » و محفل و گروهتان یا حزبتان کجا بودید و چه موضعی داشت؟
بجای حرف های کلی مجرد و ایماء و اشاره ، رک و پوست کنده حرف بزن .
چگونه به امروز رسیدی و گرنه میشود همان داستان «من آنم که رستم بود پهلوان»
همینطوری که نمیشه حرفهای «شما» را به بحث آقای قراگوزلوترجیح داد.
در ضمن لنین به طبقه «شما» ، طبقه جهانی کارگر اهمیت نداد و راه دیگری با کارگران ، دهقانان وسربازان روسیه پیمود که بعداز بیش از یک قرن و فروپاشی نیازی به توضیح بیشتر ندارد.
این ها را برای خوانندگان می نویسم .که شما فکر نکنید سکوت خواندگان علامت رضایت از حرفهای پرت و پلای «شما» ست.
شخص من مهم نیستم، ولی من نمایندگی جریانی تاریخی را میکنم که برای مدرسهٔ علوی کار نکرد، در روسیهٔ به غایت عقبمانده توانست نمایندگی طبقهٔ کارگر را بکند، نه طبقهٔ کارگر روسیه، بلکه طبقهٔ کارگر کل جهان. طبیعتاً چپ ایران که لنین را از دریچهٔ استالین و مائو شناخته است نمیداند که لنین برآن بود که انقلاب اکتبر یا باعث زنجیرهای از انقلابات پرولتری در غرب میشود و یا زنجیرهای از انقلابهای بورژوایی در شرق. با به خاک و خون کشیده شدن انقلاب پرولتری در آلمان، به لطف «رفقای سوسیالدموکرات»، شاهد موجی از انقلابهای بورژوایی در شرق بودیم از جمله انقلاب پوپولیستی دهقانان چین به رهبری مائو. همین انقلابهای بورژوایی باعث شد آسیای عقبمانده صنعتی شود و اکنون شاهد امپریالیسم چین هستیم که امپریالیسم اروپا و آمریکا را به چالش کشیده است و شاهد جنگهایی از جنس جنگ جهانی اول خواهیم بود. اگر به جای نوستالژی خردهبورژوایی انقلاب ۵۷ سعی کنیم تحلیلی علمی ارائه کنیم، شاید برای یکی از دو طرف جنگ آینده قلمفرسایی نکنیم و بتوانیم کاری که لنین کرد را تکرار کنیم.
هیچ ضد چپی بهتر از این آقای کمانگر نمیتواند به چپ ضربه بزند
اما چه میشود کرد؟ آب سربالا می رود و …
اجازه دهید از این فرصت برای آینده درس بگیریم! آقای قراگوزلو فرمودند که روحیهٔ شاعرانه داشتند و البته مسلح هم بودند، قبل از انقلاب با خمینی ارتباط داشتند و بعد از انقلاب هم با مدرسهٔ علوی. فرمودند قبل از انقلاب هدفشان خروج از کشور و پیوستن به سازمان فتح بود. در هیچکدام از این مواضع اثری از بحث طبقاتی نمیبینید. متأسفانه من هنوز هم در بحثهای سیاسی به خصوصان جوانان داخل کشور بحث طبقاتی نمیبینم. بحث همواره «علیه رژیم» است. چه کسی از طرح بحث طبقاتی میهراسد؟ کسی که از ساخت طبقاتی جامعه سود میبرد، یعنی بورژوازی! در نتیجه اولین درسی که باید از تجربهٔ آقای قراگوزولو بگیریم این است که «محور بحث سیاسی» باید طبقاتی باشد. یعنی باید تصوری از طبقات و لایههای مختلف آن داشته باشیم، و بر حسب این تصور مبتنی واقعیات (یعنی آمار و ارقام) بتوانیم تحلیلی ارائه دهیم و سپس بر مبنای تحلیل بتوانیم «استراتژی مستقل طبقهٔ کارگر» را تدوین و پیاده کنیم. اگر به فرض آقای قراگوزلو در جوانی چنین میکردند، متوجه فرق طبقهٔ کارگر صنعتی و خردهبورژوازی بازاری (از بقال سر کوچه تا خردهفروشهای بازار سنتی) میشدند و برای آقای مدرسهٔ علوی کار نمیکردند. اکنون نیز اگر چنین نکنیم فردا خود را پادوی مدرسه علویهای آینده خواهیم یافت و چند دهه بعد در مصاحبه شروع به توجیه این موارد در خاطرات خواهیم کرد.
واقعیت سرسخت مادی این است که اکثریت جامعه به طبقهٔ کارگر حقوقبگیر تعلق دارند و این طبقه باید «سیاست مستقل طبقاتی» خودش را طرح کند، آن را پیش ببرد، و هر نیروی دیگری یا در راستای سیاست مستقل طبقاتی ما فعالیت میکند و یا هیچ حمایتی از جانب ما نخواهد شد. مهم نیست چقدر زندان میرود، فعال حقوق بشر است (در همهجای دنیا حتّیٰ جانیترین آدمها هم فعال حقوق بشر هستند و زندان میروند)، مهم نیست علیه رژیم است؛ سوال چنین است: آیا ما باید برای کسی که خود با استثمار کارگران زندگی میکند فعالیت کنیم؟ پاسخ ما یک نه محکم و استوار است!
افراد کم حوصله معمولا به ویدئو ها به ویژه انواع طولانی آن توجهی ندارند چون بر عکس مقالات نمیتوان با نظر سطحی و اجمالی تصمیم به خواندن آنها گرفت ولی این ویدئو نظری اجمالی به انقلاب انداخته و حافظه جناب قراگوزلو در مورد نام ها و تاریخ وقایع واقعا شگفت آور است.
هیچ ضد چپی بهتر از این آقای کمانگر نمیتواند به چپ ضربه بزند
اما چه میشود کرد؟ آب سربالا می رود و …
؟؟؟؟