پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

برادران گمشده ام – محمود طوقی

آنک

برادران گم شده ام

یکایک از کوه فرود می آیند

و با کوله باری از شبنم و شعار از مرز ممنوع می گذرند

آنک برادران گمشده ام

از مرز زمان می گذرند

و در خاطره و یادها جاودان می شوند

اشاره

بعد از ۵۱ سال در ۲۶ اسفند ۱۴۰۰محل دفن فرمانده فراهانی و دوتن از یارانش ناصر سیف دلیل صفایی و اسماعیل معینی عراقی در آرامستان قزوین پیدا شد. پیش از این محل دفن سه شهید دیگر سیاهکل در سال ۵۷ در اراک پیداشده بود.

علی اکبر صفایی فراهانی که بود

از ضرورت و چگونگی تشکیل گروه پیشتاز جزنی- ظریفی می گذرم و تفصیل آن را حواله می دهم به کتاب سازمان چریک های فدایی خلق به قلم این کمترین و پی می گیرم زندگی صفایی فراهانی را تا۲۶ اسفند ۱۳۴۹.

محفل جزنی

در سال ۱۳۴۲ محفل جزنی (بیژن و منوچهر کلانتری و حشمت الله شهرزاد )روی نحوه فعالیت ،هدف و روش متمرکز بود .پس از بحث هایی چند گسترش تشکیلات و عضو گیری های جدید در دستور کار قرار گرفت.

منوچهر کلانتری کیومرث ایزدی را که در سال ۱۳۳۳ در زندان قصر با او هم بند بود عضو گیری کرد.

تقسیم وظایف

گروه به سه بخش تقسیم شد . مسئول جذب افراد و تبلیغات به بیژن واگذار شد و تشکیلات و تعلیمات به شهرزاد و شناسایی مناطق به  کلانتری و ایزدی.

بیژن در سال ۴۴ دستگیر شد و ۹ ماه در زندان بود.در این مدت  کیومرث ایزدی از گروه جداشد و منوچهر کلانتری با محفل ظریفی تماس گرفت که خود در رابطه با محفل عباس سورکی بود.

گام های عملی

با یکی شدن محفل ها گروه به دو کمیته تقسیم شد :

کمیته سیاسی و کمیته شناسایی.

جزنی و سورکی و ظریفی و کلانتری عضو کمیته سیاسی بودند و زاهدی و شهرزاد و کلانتری عضو کمیته شناسایی.

بعد از مدتی جزنی چهار نفر را عضو گیری کرد:حمید احسن،ابراهیم تیبا، فرخ نگهدار وقاسم رشیدی.

در فروردین ۱۳۴۶ منوچهر کلانتری برای بررسی امکانات به اروپا رفت و سورکی جای او را گرفت.

در این زمان مشعوف کلانتری به بیژن وصل شد، مشعوف در هنرستان صنعتی با صفایی فراهانی ارتباط داشت .

فراهانی که بود

فراهانی در تهران بدنیا آمد در سال ۱۳۱۸ .در ۱۶ سالگی با کارگری بنام علی در چاپخانه تابان آشنا شد .علی او را با اندیشه چپ آشنا کرد و چون او را مستعد دید او را به جعفر طاهری وصل کرد .

طاهری که بود

طاهری از کارگران و سندیکالیست های قدیمی بود که در زمان رضا شاه فعالیت کمونیستی داشت .با تشکیل حزب در مهر ۱۳۲۰ به تشکیلات کارگری حزب پیوست اما دیری نگذشت که با رضا روستا صدر جریان کارگری حزب اختلاف پیدا کرد و از حزب جداشد.

طاهری دنبال تشکیل حزبی ناب از کارگران بود و گروهی تشکیل داد و نشریه تضاد ارگان این گروه بود.از اصول عضویت او در این تشکیلات اشتغال به کار یدی و نداشتن مالکیت غیر منقول و منقول کمتر از ۲۰۰۰. تومان بود

طاهری دست فروش بود و لباس هاس دست دوم می فروخت .در سال ۱۳۴۰ چند درجه دار را عضو گیری کرد که باعث حساسیت پلیس و دستگیری گروه شد .طاهری در زندان چهره خوبی نشان نداد و آزاد شد (بیژن جزنی طرح جامعه شناسی و استراتژی انقلابی ایران ص۷۸-۷۷)

با نزدیک شدن فراهانی به مشعوف کلانتری از آن جا که طاهری مخالف هرگونه فعالیت علنی بود رابطه خود را با فراهانی قطع کرد.

کلانتری مدتی بازداشت شد و بعد از آزادی بهمراه فراهانی کمیته دانشاموزی مرتبط با جبهه ملی را تشکیل داد و در سال ۱۳۴۰ در مراسم بزرگداشت شهدای سی تیر در ابن بابویه فراهانی دستگیر و زندانی شد بعد از آزادی دیپلم گرفت و در سال ۱۳۴۲ به هنرستان عالی نارمک رفت و در همین سال با کلانتری مرتبط شد وگروه کوهنوردی کاوه حاصل آشنایی او با اسکندر صادقی نژاد،جلیل انفرادی و سعید کلانتری ست.

فراهانی از طریق کلانتری به شهرزاد وصل شد که از فعالین گروه جزنی بود.

غفور حسن پور در سال ۱۳۴۵ توسط کیان زاد عضو گیری شد و به ظریفی وصل شد و از طریق ظریفی محفل لاهیجان را سازماندهی کرد :ابوالقاسم طاهر پرور،رحمت پیرونذیری، گداعلی بوستانی ،رضا عابدینی و اسکندر رحیمی اعضا این محفل بودند.

گسترش تشکیلات

دو خانه تیمی گرفته شد و گروه آماده ورود به فاز عملیاتی شد.

مصادره پول های بانک تعاونی و توزیع شعبه کشتارگاه توسط صفاری آشتیانی تهیه شد و در دستور کار قرار گرفت.

گروه به دو اکیپ تقسیم شد :اکیپ عملیاتی :سورکی،سرمدی،افشار و صفاری بودند و اکیپ محافظ:جزنی ،مشعوف و برومند و صفایی فراهانی بودند

دستگیری گروه

سورکی از ناصر اقایان که از اعضا محفل گروه رزم آوران حزب توده بود در خواست سلاح هایی را کرد که در نزد او بود.

ساواک از طریق ناصر آقایان که قبلاً به خدمت پلیس در آمده بود از وضعیت گروه آگاه بود. در خواست سلاح ساواک را هوشیار کرد که گروه آماده ورود به فاز عملی ست پس دستگیری گروه در دستور کار ساواک قرار گرفت. و جزنی و سورکی هنگام تحویل سلاح از ناصر آقایان در ساعت ۵:۴۵ دقیقه نوزدهم دی ۱۳۴۶ دستگیر شدند .

در تاریخ۲۲دی  فراهانی به گروه  پیشنهاد کرد برای دور شدن از تیررس ساواک به جنگل بروند که گروه نپذیرفت بدو دلیل بخاطر فصل سرما و نبودن گروه شهر برای پشتیبانی.

۲۶ دی عزیز سرمدی و دوم بهمن ضرار زاهدیان دستگیر شد.

ظریفی مخفی شده بو د و از طریق ایرج واحدی پور با تشکیلات تهران تماس گرفت تا با ورود گروه به فاز عملی رادیو پیک از گروه حمایت تبلیغاتی کند. تشکیلات تهران حزب توده که توسط عباس شهریاری رهبری می شد دربست تحت کنترل ساواک بود.

در ۲۵ بهمن ظریفی و جلیل افشارتوسط شهریاری دستگیر شدند.

خروج از کشور

ساواک در پی گیری هایش به مشعوف رسید پس طرح خروج در دستور کار قرار گرفت، به دو دلیل:دور شدن از تور ساواک و دوم آموزش های رزمی.

تماس با تشکیلات تهران

خبط دوم را گروه مرتکب شد و از طریق واحدی پور گروه با عباس شهریاری تماس گرفت تا کمک کند گروه خودرا به خارج برساند.

طرح توسط ساواک ریخته شد و برای این که گروه به شهریاری مشکوک نشوند قرار شد فراهانی و آشتیانی را اجازه ورود به عراق بدهند تا بقیه گروه را دستگیر کنند و بعد در زمان مناسب فراهانی و آشتیانی را با دو کمونیست زندانی عراقی معاوضه کنند.

یک خوش شانسی تاریخی

فراهانی و آشتیانی در عراق دستگیرشدند و پلیس عراق تصمیم گرفت آن ها را معاوضه کند که در ۲۶ مرداد ۴۷ در عراق کودتا شد و آن دو از زندان خلاص شدند و به اردوگاه الفتح  رفتند.

فراهانی در آن جا بانام ابوعباس فرمانده یکی از واحد های فلسطینی شد . 

احیاء گروه

غفورحسن پور از بازماندگان گروه که ارتباطش با حمید اشرف از تیر ۴۷ قطع شده بود توانست ۴ تیم را سازماندهی کند:

۱-تیم کوه :محمد هادی فاضلی ،سیف دلیل صفایی و هوشنگ دلخواه

۲- تیم شهر

۳-تیم اسلحه:غفور، اسکندر رحیمی و رحمت پیرونذیری

۴- تیم علمی:مهدی سامع ،ابراهیم نوشیروان پور و دانش بهزادی

شعاع اله مشیدی و فاضلی و سیف دلیل صفایی در سال ۴۷ توسط غفور عضو گیری شدند .

ناصر سیف دلیل صفایی که بود

نام اصلیش سیف دلیل صفایی بود و ناصر نام عموی جوانمرگ اوست که به شکل غیررسمی به سیف ضمیمه شده است .در سال ۱۳۲۲ در سنگسر بدنیا آمد اما بعدها خانواده اش به بندر ترکمن رفتند. تحصیلات ابتدایی ش را در همین شهر گذراند و در سال ۱۳۴۰ بارتبه اول کنکور در استان مازندران وارد دانشگاه پلی تکنیک شد.

از فعالین صنفی دانشکاه بود مسئولیت کتابخانه دانشکاه از جمله وظایف او بود.

 مهندس مکانیک بود و در سال ۱۳۴۶به گروه جزنی پیوست و مسئولیت او در گروه تدارکاتی بود.

غفور هوشنگ دلخواه را عضو گیری کرد و به سیف دلیل وصل کرد تا پوسته نارنجک بسازند .

حمید اشرف

غفور بشکل تصادفی در بهمن ۱۳۴۷ حمید اشرف را یافت و با آمدن او تیم کوه و شهر شکل گرفت

در سال ۱۳۴۸ اسماعیل معینی عراقی برای ساخت فرستنده و گیرنده توسط غفور عضو گیری شد .

اسماعیل معینی عراقی که بود

 در سال ۱۳۲۱ در اراک بدنیا آمد و در سال ۱۳۴۱ به دانشکده پلی تکنیک رفت و در سال ۴۵ فارغ التحصیل شد .

در اوایل سال ۴۹ هادی خدابنده لنگرودی توسط غفور عضو گیری شد و به اسکندر صادقی نژاد وصل شد .

آمدن صفایی به ایران

در زمستان سال ۴۸ فراهانی به ایران آمد وبا مهدی سامع و حمید اشرف و اسکندر صادقی نژاد ملاقات کرد تا حرکتی در کوه را سازماندهی کنند و با کمال تعجب دید همه چیز برای حرکت آماده است پس به اردن باز گشت تا با خود سلاح بیاورد .

فراهان با صفاری آشتیانی و مقداری زیادی سلاح به ایران باز گشت .

در آوردن سلاح ها از خرمشهر به تهران معینی عراقی و آشتیانی نقش داشتند.

مصاده بانک وزرا

بانک ملی وزرا برای تامین مالی گروه مصادره شد در این عملیات فراهانی و معینی عراقی و حمید اشرف و آشتیانی و اسکندر صادقی نژاد نقش داشتند.

گروه رفیق مسعود

پابپای تلاش غفور حسن پور و حمید اشرف برای احیاء گروه جزنی گروهی دیگر در حال بر آمدن بودند که به افتخار نام و مرام باشکوه یکی از موسسین آن مسعود احمد زاده گروه رفیق مسعود نام گرفت(حمید اشرف جمع بندی سه ساله)

فکر تشکیل گروه از آن امیر پرویز پویان بود اما سه نفر دیگر در تشکیل این گروه نقش داشتند؛ مسعود احمد زاده ،عباس مفتاحی و بیژن هیرمن پور.

نخستین گام وحدت

فراهانی از طریق سیف دلیل صفایی با عباس مفتاحی ملاقات کرد. فراهانی از زمان معلمیش در ساری عباس مفتاحی را می شناخت.فراهانی بدنبال کسی می گشت تا به او ریاضی درس بدهد و معلمین عباس مفتاحی را معرفی کردند که اول شاگرد ریاضی بود.

تماس فراهانی با مفتاحی به سرانجام نرسید چون مفتاحی به چریک شهری و تقدم شهر بر روستا باور داشت ولی فراهانی به همزمانی شهر و روستا و به تقدم تاکتیکی شهر بر روستا باور داشت (حمید اشرف جمع بندی سه ساله)

ادامه وحدت به عهده حمید اشرف و مسعود احمد زاده واگذار شد چرا که فراهانی برای شناسایی راهی جنگل های شمال بود.

شناسایی جنگل های شمال

این شناسایی از تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۴۹ از دره هفت حوض با حضور فراهانی و انفرادی و رحیم سماعی و عزیز سرمدی و اسحاقی و هادی بنده خدا لنگرودی و عباس دانش بهزادی و حمید اشرف و اسکندر صادقی نژاد آغاز شد.

مرحله اول شناسایی سه ماه طول کشید.

مرحله دوم شناسایی از مرزن آباد آغاز شد و در این مرحله محدث قند چی به گروه پیوست.

ایرج صالحی در این مرحله از گروه جداشد و گروه با هفت نفر به راه خود ادامه داد و در میانه راه هوشنگ نیری به گروه پیوست.

گروه ۹ بهمن بطرف سیاهکل حرکت کرد .

ضربه خوردن گروه

در سال ۱۳۴۸ ایرج محمودی و عبدالرضا نواب دستگیر شدند و در زیر شکنجه حرف زدند و نام ۶ نفر را بردند مهدی سامع و ابراهیم نوشیروان پور دستگیر شدند اما غفور ناشناخته ماند.

در سال ۱۳۴۹ سه نفر دیگر بنام های ابوالحسن خطیب ، مهدی فردوسی  ومحمود نوابخش دستگیر شدند.در این باز جویی باز نام مهدی سامع و غفور حسن پور مطرح شد.

مهدی سامع در ۱۹ آذر و غفور در۲۳ اذر ۴۹ دستگیر شد.در بازرسی خانه پدری غفور مدارکی مهم بدست ساواک افتاد.

 غفور به شدت  شکنجه شد بحدی که ساواک مجبور شد پای چپ او را که سیاه شده بود قطع کند(جمشید طاهری پور ،خاطرات -ایران گلوبال ۲۸ بهمن ۱۳۹۰)

معینی عراقی و محمدهادی فاضلی و شعاع الله مشیدی در ۱۱ بهمن دستگیر شدند .

سیف دلیل صفایی در تاریخ ۱۲ بهمن دستگیر شد و ساواک در یافت در شمال خبرهایی هست

در تاریخ ۱۵ بهمن هویت صفایی فراهانی برای ساواک روشن شد.

روز شمار حماسه سیاهکل

۱۶ بهمن فراهانی در ملاقاتش با حمید اشرف از ضربه خوردن تیم شهر مطلع شد

۱۷ بهمن ساواک به لاهیجان رفت و آماده باش سراسری داده شد

چون امکان دستگیری ایرج نیری بود گروه از ارتفاعات به دامنه آمد تا هادی لنگرودی ایرج را از امکان دستگیرشدن مطلع کند .هادی دستگیر شد وگروه برای آزادی هادی به پاسگاه سیاهکل حمله کرد .

۲۰ بهمن نخستین اعلامیه جنبش مسلحانه انقلاب ایران صادر شد

۲۰ بهمن شاه به اویسی دستور سرکوبی گروه را صادر کرد 

۲۱ بهمن کمیسیون جنگی تشکیل شد وکماندو ها با هلی کوپتر عازم منطقه درگیری شدند

۲۲ بهمن در درگیری گروه با نیروهای اعزامی  هوشنگ نیری زخمی شد

۲۹ بهمن فراهانی ونیری و انفرادی دستگیر شدند و رحیم سماعی در درگیری زخمی شد

۳۰ بهمن گروه موفق شد خط محاصره را بشکند و یکی از هلی کوپتر هایی را که کماندوها را پیاده می کرد سرنگون کند

۲ اسفند رحیم سماعی به شهادت رسید و فرهودی زخمی شد

۴ اسفند فرهودی و دانش بهزادی دستگیر شدند

۸ اسفند   محدث قندچی دستگیر شد

۱۹ اسفند دادگاه گروه آغاز شد وهمگی به اعدام محکوم شدند

 دادگاه تجدیدنظر این حکم را تایید کرد

حکم اعدام ۱۳ نفر را سپهبد فردوست دادستان نظامی به شاه داد و شاه امر و مقررفرمودند این حکم اجرا شود.

ایران در بعد از ظهر ۲۶ اسفند ۱۳۴۹ سراسر تب کرد .عیدی شاه به مردم نقره داغ بود.(مصطفی مدنی نشریه عصر نو -۲۱ بهمن ۸۹)

رستاخیز سیاهکل

بیژن جزنی حرکت سیاهکل را نقطه عطفی در سیر تکاملی جنبش انقلابی ایران می دانست که از دورانی جدید در مبارزه خبر می داد.

شاه آن را حرکتی برای با زگردانیدن فئودال ها اعلام کرد.

 اپورتونیست ها آن را ماجراجویی مشتی جوان احساساتی خواندند

چپ بریده ونادم آن را نابالغی خود خواسته خواند

سایه نشین های بی عمل آن را تقلیدی کور کورانه از کوبا و آوانتوریسمی انقلابی نامیدند

همه این موجودات باورشان نبود که هشت نفر بتوانند محشری به این بزرگی بر پا کنند.

حقیقت ماجرا چه بود.؟ چرا شاه و اپورتونیسم سخنور نتوانست گدازه های خشم مردم را در جنگل های سیاهکل ببیند و چاره ای اندیشد. براستی راز سیاهکل در چه بود؟   

https://akhbar-rooz.com/?p=150675 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علی
علی
2 سال قبل

مزار سه تن دیگر از شهدای حماسه سیاهکل، احمد فرهودی ،عباس دانش بهزادی و هوشنگ نیری هم در دماوند قرار دارد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x