چپ همواره به ادبیات اهمیت داده است، نه فقط در روسیه و در شرایط پساانقلابی، بلکه از همان آغاز و توسط مارکس
و انگلس. مارکس در «خانواده مقدس» بر اســاس فلســفه تاریخ، بــه تحلیل ادبیات می پردازد و تأکید می کند که نویسنده مرتجعی چون بالزاک، قابل ستایش است؛ چراکه با وجود پیش داوری کاتولیکی اش، تحلیلی عمیق از تحولات مهم تاریخی عصر خود را به تصویر می کشد. به عبارتی مارکس معتقد بود که بالزاک قدرت به چنگ آوری واقعیت را داشت. زیبایی شناسی مارکس و نگاه او به آثار ادبی و هنری در اتصال جدایی ناپذیری با جهان بینی انقلابی او قرار داشت. رئالیسم سوسیالیستی، تجربه ای است که در روسیه قرن بیستم، با همه شرایط و ویژگی های خاص خودش، به وقوع پیوست اما در سنت چپ ادبیات همواره مورد توجه بوده اســت
شرق- در شــهریور ۱۳۲۰ و پس از ورود متفقین به ایران، دوره حکومت رضاشــاه به پایان رسید و او پس از مدتی از ایران تبعید شــد. این دوره اگرچه همراه با آشفتگی سیاســی و نبود امنیت و بحران غذایی است، اما از سوی دیگر نوعی از آزادی سیاســی و اجتماعی نیز به وجود می آید. به طور کلی دهه بیســت در تاریخ معاصر ایران دوره حائز اهمیتی است. با پایان استبداد رضاشــاه، گروه های مختلف سیاسی سربرآوردند که مهم ترین شان حزب توده ایران بود که در همان سال ۱۳۲۰ تشکیل شد. اما دهه بیست از جنبه ای دیگر هم اهمیت دارد و به نوعی می توان آن را دهه گروه ها و محفل های مختلف ادبی و روشــنفکری دانست. در همین سال ها است که نویسندگان و شاعران و روشنفکران ایرانی، شاید تحت تأثیر فضای روشنفکری فرانسه، در کافه ها گردهم می آیند و حلقه های مختلفی شکل می گیرد. دهه بیست از دوره های درخشان ادبیات و هنر ایران است و به نوعی می توان گفت که تکیه بر دستاوردهای نهضت مشروطه دارد. یکی از مهم ترین اتفاقاتی که در میانه این دهه رخ می دهد، برگزاری نخستین کنگره نویسندگان ایران به ابتکار کمیسیون ادبی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی به منظور توسعه روابط دو کشور است.
این کنگره با حضور هفتادو هشت شاعر و نویسنده سنتی و نوگرا، از چهارم تا دوازدهم تیرماه ۱۳۲۵ در محل باغ خانه فرهنگ شوروی برگزار شد.
بستر تاریخی
کنگره نویســندگان ایران در زمانی تشکیل می شــود که ارتش شوروی هنوز در ایران حضور داشــت و فرقه دموکرات آذربایجان و موضوع نفت شــمال از مهم ترین مسائل کشــور بودند. احمد قوام در بهمن ماه ۱۳۲۴ برای بار چندم به نخست وزیری می رسد و
وظیفه خود را حل این مسائل می داند. او کمی بعد از رسیدن به نخست وزیری به شوروی ســفر و چندین بار با استالین مالقات می کند. در این میان تشکیل کنگره نویسندگان ایران نشــانه ای است از رابطه نزدیک دولت ایران و شــوروی در این دوره. در کتاب «نخستین کنگره نویســندگان ایران» که در ســال ۱۳۲۶ منتشر شد، اشاره هایی به این موضوع شده از جمله اینکه: «روز ۱۳ تیر آقای کالیشیان نماینده وکس در ایران ضیافت باشکوهی به افتخار اعضای کنگره در خانه فرهنگ برپا کرد و روز ۱۴ تیر جناب آقای بهار وزیر فرهنگ وقت در قصر زیبای صاحبقرانیه پذیرایی گرمی از اعضای نخستین کنگره نویسندگان ایران و مهمانان شــوروی به عمل آورد. در مهمانی آقای کالیشیان دو تن از شاعران بنام ایران آقایان حبیب یغمایی و رهی معیری آثاری از ورا اینبرو الکساندر سورکف دو شاعر روس که مهمان کنگره بودند به شعر فارسی درآورده و قرائت کردند».
در مراسم افتتاح کنگره، قوام، سفیر شــوروی در ایران و عده ای از وزیران و رجال آن دوره حضور دارند. ریاست کنگره نیز بر عهده محمدتقی بهار است که وزیر فرهنگ کابینه قوام نیز هســت. درباره کنگره نویســندگان هنوز ناگفته های زیادی وجود دارد که شاید در آینده با انتشار اسناد بیشتر، جزئیات دیگری از تشکیل کنگره نویسندگان روشن شود.
اهمیت ادبیات پس از انقلاب اکتبر
برگزاری کنگره نویســندگان ایران به منظــور برقراری رابطه نزدیک تــر میان ایران و شوروی، نشــان می دهد که ادبیات و فرهنگ چه نقش مهمی در روسیه پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ داشــته اســت. به طورکلی پــس از انقلاب اکتبر فرهنــگ اهمیت زیادی در
روسیه پیدا کرد و اگرچه پس از مدتی محدودیت های زیادی توسط حزب اعمال شد اما با این حال ادبیات و هنر نقش مهمی در روزهای پس از انقلاب داشتند.
لنین در دو مقاله مشهور «تولستوی و دوران او» و «تولستوی و نهضت نوین کارگری»، با انتقــاد از خصلت نخبه گرایانه هنر بورژوایی، بر وجــه «مردم گرایی» در هنر و ادبیات دست می گذارد و هنر راستین را در بازنمایی رنج میلیون ها نفر مردم زحمتکش می داند. در فضای آزاد پس از انقالب نیز ادبیات توده ها خلق شــد. از یک سو پرولتاریا و دهقانان مورد خطاب نویســند گان و شــاعران قرار گرفتند و از ســوی دیگر، صدای نویسند گان و شــاعران انقلابی توسط توده های مردم شنیده شــد. به عبارتی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، هنر و ادبیــات خــود را آفریــد و اتفاقا نه به شــکلی آمرانه. واقعیت این اســت که ادبیات، پیــش از وقوع انقلاب، «انقلابی» بود و از این رو نمی توان آنچــه را که بعدها به عنوان رئالیسم سوسیالیستی صورتبندی شد صرفا زاییده بخش نامه «حزب» دانست، بلکه باید ریشــه های آن را بیش از هرجا در فرهنگ سیاسی روسیه قرن ۱۹ پی گرفت. گرایش های
رادیکالیســم هنری، ســال ها قبل از اکتبر ۱۹۱۷ در جامعه روســیه به وجود آمده بود و زایش این گرایش ها بیش از هر چیز به شرایط خاص روسیه بازمی گشت. نظام استبدادی تزاری از یک ســو و عقب مانده گی در برابر اروپای غربی از ســویی دیگر، ادبیات و هنر را به ســمت رادیکالیســم ســوق داده و به عنوان فضایی برای بازتاب وضعیت سیاســی و اجتماعی مطرح می کرد. در چنین شــرایطی بود که پس از به وقوع پیوســتن انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ ،بخش غالب جریان های ادبی و هنری، هیچ ابایی از پیوند با سیاست و حتی فراتر از آن، هیچ ترسی از «ایدئولوژیک» بودن نداشتند؛ چراکه در روزهای آغازین انقلاب، آرمان جمعی بر همه چیز حاکم بود و ســیر وقایع تا آســتانه انقلاب به گونه ای بود که به قول آیزایا برلین، تمایز هنر و سیاســت به عمد نادیده گرفته می شــد. از این رو ادبیات انقلابی اکتبر ۱۹۱۷ ،نه زاده خواســت یک فرد، بلکه زاده شرایط عینی و اجتماعی کشور بود. شــخص لنین در مقام رهبر انقلاب، نه فقط رهبر حزب، بلکه روشنفکری با سلایق زیبایی شناسی بود و عجیب آنکه ادبیات کالسیک روسیه را به ادبیات انقلابی پس از اکتبر ترجیح می داد. به عبارتی لنین نه طرفدار مایاکوفسکی، بلکه طرفدار پوشکین بود و شاید همین وجه روشــنفکرانه لنین بود که او را از اســتالین جدا می کرد. اما بحران اصلی که پس از انقلاب دامنگیر ادبیات روســیه شد، از اواخر دهه ۲۰ میلادی و زمانی که رهبران حــزب، همه چیز و خاصه ادبیات و هنر را در انقیاد خود می خواســتند، آغاز شــد. پس مسئله نه انقلابی بودن ادبیات یا ایدئولوژیک بودن نویسندگان و شاعران، بلکه تقلیل یافتن و محدودشــدن انقلاب در اراده بلشویک ها بود. درواقع چپ همواره به ادبیات اهمیت داده است، نه فقط در روسیه و در شرایط پساانقلابی، بلکه از همان آغاز و توسط مارکس
و انگلس. مارکس در «خانواده مقدس» بر اســاس فلســفه تاریخ، بــه تحلیل ادبیات می پردازد و تأکید می کند که نویسنده مرتجعی چون بالزاک، قابل ستایش است؛ چراکه با وجود پیش داوری کاتولیکی اش، تحلیلی عمیق از تحولات مهم تاریخی عصر خود را به تصویر می کشد. به عبارتی مارکس معتقد بود که بالزاک قدرت به چنگ آوری واقعیت را داشت. زیبایی شناسی مارکس و نگاه او به آثار ادبی و هنری در اتصال جدایی ناپذیری با جهان بینی انقلابی او قرار داشت. رئالیسم سوسیالیستی، تجربه ای است که در روسیه قرن بیستم، با همه شرایط و ویژگی های خاص خودش، به وقوع پیوست اما در سنت چپ ادبیات همواره مورد توجه بوده اســت. به بیــان یوگن روله در کتاب «ادبیات و انقلاب»، نویسندگان «کمونیسم را جدی گرفته اند؛ زیرا کمونیسم ایشان را جدی گرفته است.»
حاضران در کنگره
بر اســاس فهرستی که کتاب «نخستین کنگره نویسندگان ایران» به دست داده، «۷۸ نفر از شــاعران و نویســندگان ایران از طرف رئیس هیئت مدیره انجمن برای شــرکت در کنگره دعوت شــدند و فقط عده معدودی از آنها به علت کسالت و یا مسافرت و علل دیگر از حضور و شرکت در کنگره خودداری کردند». از میان کسانی که به کنگره دعوت شــده بودند، برخی همچون محمد قزوینی، نصراالله فلسفی، محمد حجازی و عباس اقبال آشــتیانی، در مراسم حاضر نبودند. هیئت رئیسه این کنگره متشکل بود از کریم کشاورز، صادق هدایت، میلانی، سرور محصص، علی اکبر دهخدا، بدیع الزمان فروزانفر، علی اصغر حکمت و علی شــایگان و ریاســت آن را هم محمدتقی بهار بر عهده داشت. تعداد زنانی که در کنگره حضور داشتند اندک بوده اما با این حال حضور یک زن در هیئت رئیسه کنگره موضوع قابل توجهی است. به جز او، دکتر فاطمه سیاح، فروغ حکمت و زهرا خانلری در فهرست دعوت شدگان
به کنگره بودند.
فهرســت چهره هایی که به کنگره دعوت شده بودند نشان می دهد که شاخص ترین روشــنفکران ایران در آن دوره در فهرســت دعوت شــدگان قرار داشتند. همچنین همه گرایش های سیاسی و فکری در این فهرست دیده می شوند و ترکیب هیئت رئیسه کنگره نیز نشــان می دهد که برگزارکنندگان کنگره تلاش داشــته اند که برچسب چپ به کنگره الصاق نشــود و ریاســت چهره ای ادبی چون محمدتقی بهار هرگونه تردیدی را در این زمینه از بین می بُرد. کنگره روز سه شــنبه چهارم تیرماه، با سخنان مستشارالدوله، رئیس هیئت مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شــوروی سوسیالیستی در باغ خانه فرهنگ افتتاح شد. پس از او، اولین سخنران محمدتقی بهار در مقام وزیر فرهنگ و رئیس کنگره اســت. او صحبت هایش را درباره اهمیــت جمعی که گرد آمده اند آغاز می کند و می گوید: «…در دربار محمود غزنوی نیز چنین مجمعی از شعرا و فضال در یک زمــان گرد نیامده بود. من به این مجلس بــزرگ و پر از روح تبریک می گویم و بدان روح لطیفــی که در ایــن مجمع به وجود آمده و از امتزاج با افکار و آرزوهای وطن دوســتانه نویســندگان و گویندگانی که یک پیکــر زیبای اجتماع ملی به وجود آورده اســت درود می فرســتم». سخنرانی بهار نکته ای حائز اهمیت دارد که نشان دهنده روح جمعی آن دوره است. او در جایی از صحبت هایش می گوید که «حیات عبارت از جنبش و فعالیت اســت و حیات ادبی نیــز همواره در گرو فعالیت ها و جنبش ها بــوده و از این رو حرکت
انقلابی خواه اجتماعــی خواه فکری و عقلی موجب ترقی ادبیات و باعث بروز و ظهور ادبا و نویسندگان بزرگ شده و می شود». بهار به مشروطیت و تأثیر آن بر ادبیات هم اشاره می کند و می گوید که «شــک ندارم که جنبش امروز –جنبشی که در نتیجه جنگ خونین
و حرکت آزادی خواهانه روشنفکران و تحول بزرگ سیاسی و اجتماعی و ادبی پیدا شده است- بار دیگر دسته تازه و مکتبی بزرگ و استادانی نامدار برای ما تدارک خواهد کرد که پیشتازان آن تحول با موجود نبودن کوچک ترین وسایل تشویق خوشبختانه امروز در میان ما نشســته اند». اغلب شعرهایی که در کنگره خوانده می شود، درونمایه ای اجتماعی و سیاســی دارند و بسیاری از آنها در ستایش انقلاب اکتبر یا کارگران و دهقانان است. چند سخنرانی و مقاله و قطعه و داستان کوتاه نیز در روزهای برگزاری کنگره خوانده می شود که از میان آنها می توان به داستان خوانی بزرگ علوی اشاره کرد. در این بین نگاه تیزبین و متفاوت صادق هدایت قابل توجه است. در میان نامه های هدایت به حسن شهید نورائی، اشــاره هایی به کنگره نویسندگان شــده و موضع گیری هدایت نشان می دهد که او درک دقیقی از هدف برگزاری کنگره داشــته اســت. او همچنین به تندی به شعرهایی که در آنجا خوانده شــده می تازد: «از مسافرت رسمی و نطق و این جور چیزها عقم می نشیند و نمی خواهم پروپاگاندا بشــوم. اگرچه دو، سه روز اســت که این بلا به سرم آمده: لابد اطلاع دارید که انجمن فرهنگی ایران و شــوروی، کنگره نویســندگان درست کرده و دو، سه روز است که در آنجا هستم. مخصوصا دیروز به قدری بغل گوشم شعر خواندند که هنوز سرم گیج می رود». هدایت در جایی دیگر هم به شهیدنورائی می نویسد که «امثال حکمت و اورنگ و بدیع الزمان و نفیسی و غیره بیشتر به درد آنها می خورد و ما هم عاشق چشم و ابروی کسی نیستیم».
———-
اسامی مدعوین نخستین کنگره نویسندگان ایران
در این کنگره که با تمامی حواشی آن از ۴ تا ۱۲ تیر ۱۳۲۵ به طول انجامید، افراد زیر به عنوان سخنران و مهمان دعوت شدند: آذراغلی، اعتمادزاده، افراشته، عباس اقبال، جلال آلاحمد، امینی، دانش بزرگنیا، علی بزرگنیا، ملکالشعرا بهار، ذبیحالله بهروز، بهمنیار، پژمان بختیاری، ابراهیم پورداوود، تقوی، فریدون توللی، دکتر جرجانی، جلی، جواهری، صادق چوبک، ابوالقاسم حالت، حبیباللهی، مطیعالدوله حجازی، حشمتزاده، علیاصغر حکمت، فروغ حکمت، حمیدی شیرازی، دکتر پرویز ناتل خانلری، زهرا خانلری، دکتر خطیبی، علیاکبر دهخدا، رعدی آذرخشی، ژاله، حسین سمیعی ادیبالسلطنه، فاطمه سیاح، دکتر شایگان، شکوهی، شمس، شهاب فردوسی، شهریار، منوچهر شیبانی، صبحی، صدارت، دکتر صورتگر، طاعتی، طباطبایی، احسان طبری، بزرگ علوی، پرتو علوی، دکتر علیآبادی، فرات، فروزانفر، فلسفی، فیاض، میرزا عبدالعظیمخان قریب، قهرمان، میرزا محمدخان قزوینی، کریم کشاورز، کمالی، کیا، گرگانی، گلچین، گنابادی، مهکامه محصص، مدرس رضوی، مژده، دکتر محمد معین، معینیان، رهی معیری، موید ثابتی، میلانی، علی ناصحی، سعید نفیسی، نواب صفا، عبدالحسین نوشین، نیما یوشیج، صادق هدایت، جلالالدین همایی و حبیب یغمایی.
سخنرانی طبری و قرائت قطعنامه کنگره توسط بهار
آخرین سخنرانی که مقاله خود را به کنگره ارائه کرد احسان طبری بود. او که سخنانش را ذیل عنوان «درباره انتقاد و ماهیت هنر و زیبایی هنری» مطرح میکرد، با بیان نکاتی پیرامون انتقاد و انتقادکننده، ماهیت هنر و زیبایی هنری، عناصر هنر، ایجاد و ادراک هنری، هنرمند را محصولی اجتماعی دانست و گفت: «هنر محصول دماغ کسی است که روحیات او را شرایط زندگی محیط ساخته. پس هنر تحریری و انتزاعی و مجزا از زندگی مادی غیرممکن است.»
طبری افزود: «در این کنگره بحثهایی شد که همه خام و بیسرانجام ماند، یا روزنامهنویس از روی بیمهری در مقاله خود نوشت که برخی افراد در کنگره نویسندگان پیشنهاد میکنند که وزن و قافیه را از شعر بردارند. اگر این قبیل مطالب را از روی اصرار در ایراد تهمت ننوشته باشند، بدون شک مطلب را بد فهمیدهاند.»
او افزود: «من که خود از هواخواهان تحول ادبی هستم از فرصت و تناسب موضوع استفاده میکنم، برای آنکه عقیده خود را در این مسئله شرح دهم. اگر در مطالب که عرض میکنم دقت فرموده باشند، حتماً متوجه شدهاند که تا چه اندازه هنر به عنوان یک محصول اجتماعی تابع تحولات اجتماع است. درست است که به قول آقای صورتگر هنوز همان خورشید که از پنجره خانقاه سعدی به درون تابیده از پنجره اطاق ما میتابد و حتی پیش از سعدی نیز این چشمه درخشان بر آرامگاه عاد و ثمود تابیده بود، ولی انسانی که این خورشید را میبیند تفاوت کرده است.»
بعد از سخنان احسان طبری، ملکالشعرا بهار، رییس کنگره با تشکر از صبر، تحمل و مشارکت حاضران در مباحث کنگره، متنی را به عنوان قطعنامه نخستین کنگره نویسندگان ایران برای تصویب اعضا قرائت کرد.
متن این قطعنامه که به تصویب اعضای نخستین کنگره نویسندگان ایران رسید، بدین شرح است: ادبیات ایران در طی قرون متمادیه هماره از جنگ خیر و شر و پیکار یزدان و اهریمن سخن گفته، احساسات عالیه انساندوستی و برابری ابنای بشر را در دلها برانگیخته و از این رهگذر نه تنها در اخلاق و فرهنگ مردم ایران بلکه در ادبیات و مدنیت جهانی تاثیری به سزا و عمیق داشته است.
ادبیات معاصر نیز کم و بیش این وظیفه بزرگ، یعنی هدایت و تربیت مردم را انجام داده، در جنبش آزادی ایران سهم بزرگی به عهده گرفته، به خصوص عدهای از نویسندگان و شاعران در طی جنگ اخیر با اصولی که حریت و فضیلت و فرهنگ جهانی را مورد تهدید قرار داده بود به مبارزه برخاسته و خلق را آگاه ساختند.
معهذا میتوان گفت که نثر و نظم کنونی ایران چنان که از سخنرانیها و مباحث کنگره برمیآید، وظایف دیگری در تقابل مردم ایران و جهانیان به عده دارد که باید در آینده انجام دهد. با در نظر گرفتن مراتب فوق:
۱. کنگره آرزومند است که نویسندگان ایران در نظم و نثر، سنت دیرین ادبیات فارسی، یعنی طرفداری از حق و عدالت و مخالفت با ستمگری و زشتی را پیروی نمایند و در آثار خود از آزادی و عدل و دانش و دفع خرافات هواخواهی نموده، پیکار بر ضد اصول و بقایای فاشیزم را موضوع بحث و تراوش فکر خود قرار دهند و به حمایت صلح جهانی و افکار بشردوستی و دموکراسی حقیقی برای ترقی و تعالی ایران کوشش کنند.
۲. کنگره آرزومند است که نویسندگان و شاعران به خلق روی آورند و بدون اینکه افراط روا دارند در جستوجوی اسلوبها و سبکهای جدیدی که ملایم و منطبق با زندگی کنونی باشد برآیند و انتقاد ادبی سالم و علمی را که شرط لازم پیدایش ادبیات بزرگ است، ترویج کنند.
۳. کنگره آرزومند است که مناسبات فرهنگی و ادبی موجود بین ملت ایران و تمام دموکراسیهای ترقیخواه جهان، بالاخص اتحاد شوروی بیش از پیش استوار گشته، به نفع صلح و بشریت توسعه یابد.
۴. کنگره از هیات مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که انعقاد این کنگره از ابتکارات حسنه آن به شمار میرود، سپاسگزار است.
۵. کنگره تاسیس یک کمیسیون و تشکیلات موقتی که بنیاد اتحادیه گویندگان و نویسندگان ایران را پیریزی کند، ضروری میداند و اجرای این منظور را هیات رییسه محول مینماید.
ممنون بابت این مقاله مفید.