سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

لباس قانونی ” سرجام خواهی رژیم” در بلژیک! – عظیم هاشمی

 ازبدو نشو ونمای اسلامیهای ضد انقلابی در سالهای ۱۳۵۶-۵۷  شاهد بند وبستها،حمایتهای آشکار ونهان، سکوت ویا در بهترین حالت نق ونوقهای تهی محتوا از جانب کل سر مایه داری جهانی با این دارودسته ها و رژیم منبعث از آنها که بر ایران حاکم گردید، بوده ایم. اگر گاهی هم موضعی متفاوت دیده شده است،گونه ای از ناچاری دولتهای غربی راوادار به اتخاذ چنین مواضعی نموده است – موضع گیری هماهنگ پس از فتوای قتل سلمان رشدی توسط خمینی یک نمونه است  – اما تا کنون اغلب تلاشها بر این پایه قرار داده اند که مماشات وبند وبستهای خود را یا پنهان نمایند ویا آنرا در جعبه هایی قرار داده اند تا دسترسی عموم مردم  به  درونمایه های آنها هرچه بیشتر سخت گردد.

اما اکنون مجلس بلژیک با مصوبه  خود مبنی بر تائید توافقات  قبلی نماینده دولت این کشور با سفیر رژیم حاکم برایران در بلژیک  رقم زننده فاز جدیدی در حمایت و بند وبست با رژیم گردید!

ساده لوحانه است  اگر  حامیان  چنین برنامه هایی را تنها  79 نماینده پارلمان بهمراه هیات دولت بلژیک قلمداد نماییم، نقش دولتهای فرانسه، آلمان وغیره را نه تنها نمیتوان نادیده گرفت بلکه چه بسا هماهنگ کننده گان اصلی  چنین طرحی همین دوقدرت برترسرمایه داری در اروپا بوده اند!

همانگونه که بقدرت خزیدن دارودسته های اسلامی برای  نجات نظم سرمایه داری ایران در سال ۱۳۵۷ در گرو حمایتهای دولتهای غربی بوده است  اکنون هم رژیم می داند با هماهنگی ویاری بخشی  دولتهای غربی است که می تواند  امر سرکوبگری اش را بنحو مطلوبی به  پیش ببرد.براین مبنا ودر راستای حفظ نظم موجود یکی از  مهمترین خواسته  های رژیم حاکم بر ایران از دولتهای غربی  “سرکوب جامع ومشترک” علیه مردم ایران  می باشد.

 نه تنها بخش عمده وقدرتمند سرمایه دارن داخل ایران   بلکه  قدرتهای  سرمایه داری جهانی  اعم از چین، روسیه، آلمان، فرانسه و…نیزبراین امر واقفند  که علاوه بر اینکه  دارودسته های حاکم بر ایران  دارای پتانسیل سرکوبگری بی حد ومرزی می باشند بلکه  علیرغم پاره ای موانع هنوز قادر به سرکوب خشم هر دم فزاینده اعتراضی توده ها می باشد ودر نتیجه  حفاظت از رژیم حاکم را تنها راه مهارو جلوگیری از توفانهای  بر اندازانه ای می دانند که امکان فرا روییدن آن به مبارزه همه جانبه ای علیه نظم سرمایه داری  وجود دارد.

اکنون دولت بلژیک به این خواسته رژیم یعنی “سرجام خواهی” شکلی قانونی وعلنی داده است. چنین شکل قانونی برای “سرجام ” نه تنها دست رژیم رابیش از گذشته باز می گذارد تا به ترورها وجنایات خود ادامه دهد بلکه هموارکننده راهی خواهد شد تا دیگر دولتها نیز در وقت مقتضی همین گونه اقدام نمایند.بدون شک  تصویب چنین لوایحی بسترساز اقدامات بیشتر رژیم علیه مخالفین می باشد. البته چنین سرجام خواهی منحصر به رژیم ایران نیست و بسیاری از دولتها در چنین راستایی قرار دارند حتا دولت اسلامی اردوغان پا را چنان فراتر گذاشته که بصورت رسمی وعلنی  خواستار باز گرداندن مخالفینی که در این کشورها پناهنده هستند شده است و دولتهای اروپایی نیزبنحوی در صدد یافتن راهی قانونی برای  تمکین درمقابل خواسته های رژیم  ترکیه هستند !

اینکه نظام سر مایه داری با “سرکوب جامع مشترک “بهتر می تواند اهداف و برنامه های خود را به پیش ببرد اگرچه بدیهی است  اما اینکه دولتی در غرب  مانند بلژیک بتواند به مماشات، بند وبست، امتیاز دهی و… با رژیمی که خود عامل صدها ترور  دراروپا می باشد  لباس قانون   بپوشاند  آیا نشاندهنده این نیست که دولتهای غربی اگر فرصت وموقعیتی پیدا کنند حتا فراتر  از دولتهایی مانند چین وروسیه یعنی یاوران مهم رژیمهایی چون جمهوری اسلامی و نظامیان برمه می باشند  گام برخواهند داشت؟ 

ارائه چنین طرحی از جانب یک  “دموکراسی” اروپایی  و تائید آن توسط پارلمان چنین” دموکراسی” آیا خود نشانگر این نیست که  آنچه دولتهای غربی گاها درمورد حمایت گری از مخالفین رژیم ایران ازجمله شاهزاده منتظرالسلطنه هاو یا ظاهرالاشرفها ویا گذرکنندگان و غیره  بیان می کنند چیزی فراتر از یک ظاهرسازی وبازی رسانه ای نیست؟ شخصا سالها است چنین حمایتیهایی را مصداق  «حکایت خشم سلطان از وزیرخود و گوسفند وبچه گرگ پیامد آن» می دانم وبس!

چنین سیاست دولتهای غربی، خود موجب یک آشقته بازاری از تحلیلها ی غیر واقعی وموضع گیریها ی عبثی گردیده است که نمونه اخیرش در سراسیمگی طیف گسترده ای خصوصا در جریانات  باصطلاح چپ که: چه نشسته ایم که غرب دارد آلترناتیو سازی می کند! جالب اینکه در این طیف گسترده  که برخی از آنها  هرچند امتداد سر برآوردن  رژیم کنونی را به گودالوپ  می کشانند اما عاجز از این هستند تا پاسخی به این پرسش دهند که نمودهای اینکه اکنون آن ملزومات گوادالوپ نشینها از میان رفته یا تغییری اساسی نموده است کدامها هستند که  حالا در صدد  میدان سازی برای یک  آلترناتیو برآمده اند .اینها حتا ناتوان از دیدن واقعیاتی که درسالها قبل ازقدرت گیری اسلامیها در ایران، در همسایگی ایران  یعنی  در جامعه پاکستان رخ داد، می باشند. انها  نه تنها این اولین بستر را نمی بینند بلکه شوربختانه  ازآنچه پس از  مردم ایران  مردم کشورهای افعانستان،ترکیه وعراق و… گرفتار بعدی آن  بوده اند نیز یا نادیده می گیرند ویا آنرا خارج یک بستر همگون  مرتبط با یکدیگر مورد ارزیابی قرار می دهند.

 آنچه نادیده انگاشتنش مارا ازشناخت واقعی برنامه ریزیهای دولتها در حمایت از دولتها ی مختلف و بالاخص رژیم حاکم برایران منحرف  می کند این است که : سر مایه داری جهانی سالیانی است به این نتیجه رسیده است که یک راه مطمئن برای حفظ نظم سرمایه داری ادغام یافتگی هرچه فزونتر سرمایه با مذهب می باشد! چنین ادغام یافتگی در جوامعی که اسلام برتری مذهبی دارد به اشکال بارزتری نسبت به دیگر جوامع خود را نشان داده است. البته نمی توان فراموش کرد که چگونه حاکمان  مختلف برای پیشبرد سیاستهایشان از چنگ اندازی به مذهب و بسیج جنایت کارانه علیه دیگران هیچ دریغی ندارند که یک  نمونه ان در برمه  تحت زعامت  آن سان سوچی -که مدال حقوق بشر هم بر سینه اش آویزان کرده بودند- علیه روهینگیایی ها دیدیم و یا “دموکراسی” اروپایی  لهستان که در آن دولت حاکم   با توسل به مذهب کاتولیک، تمام قد بر علیه بسیاری از خواسته ها ی مردم و بالاخص زنان صف آرایی نمود و یا اگر درونمایه مصوبه اخیر شورای نگهبان  ایالات متحده  بر علیه قانون ۵۰ سال قبل همان شورا را بدرستی ارزیابی نمائیم آیا خود  گویای توسل هرچه بیشترسرمایه به مذهب  نمی باشد؟. بنابراین حفظ رژیم حاکم بر ایران نه تنها از اوجب واجبات برای دارودسته های این رژیم می باشد بلکه اگر بر آیند سرمایه جهانی را بدرستی مورد ارزیابی قرار دهیم  متوجه می شویم که به دلائل مختلف،درمقطع فعلی، آنها نیزقائل به چنین اوجب واجباتی می باشند. . آیا مصوبه اخیر در بلژیک گویای بارزارزشگزاری چنین اوجب واجباتی در میان دولتمداران اروپایی نیست؟

اما آیا اکنون وقت آن نرسیده است که تحلیهای گذشته در مواردی از جمله نگاه غرب به رژیم مورد  ارزیابی مجدد قرار گیرند.بدون شک  کشمکشها،ترورها و جنگهای بین السرمایه ای  امری است واقعی اما فروکاهیدن این جدالها  به سوء نیت این یا آن فرد، مرتجع بودن این یا آن دولت یا” خیرخواهی” یکی در برابر شرارت دیگری وغیره نیز امری است که رسانه های رسمی در ان ید بیضایی دارند.جالب اینکه وقتی  صخره سخت واقعیات این تفاسیر فروکاهیده شده را در هم می شکند ریل جدید این مفسران بازهم در همان راستا قرار می گیرد و باز هم نفس خروجی آنها همان می شود که بوده است. اما وقتی خطر مشخص تغییری ساختاری دولتی را مورد تهدید قرار دهد آن جدالهای بین السرمایه ای بکناری گذاشته می شود تا کلیت خدایگان سرمایه  ازگزند اهریمنان سوسالیست خواه محافظت گردد!

گذشته از  رسانه های رسمی که تبلیغ گری نظم موجود بعنوان بهترین گزینه انسان را بعهده دارند و این رسانه ها دربسیاری مواقع  مبشران  مقولاتی مانند رژیمهای ایدئولوژیک، برنامه های نئو لیبرالیستی، صهیونیسم جهانی، توطئه های جهانی غیره وغیره  که اغلب توسط باصطلاح فرهیختگان و کارشناسان وروشنفکران راست یا چپ بورژوازی و گاها هردو اشاعه می یابد می باشند و شوربختانه بسیاری ازفعا لین کارگری واجتماعی هم به تکرارشوندگی آنها دامن می زنند.

یکی از این موارد همین بند وبستهایی است که سالها است بین رژیم و قدرتها صورت می گیرد ومستوری علت العلل واقعی آن حتا ازجانب کسانی که خود را در جبهه مقابل نظم سرمایه داری تعریف می کنند نیز دیده می شود. هر چند آشکاری واقعیات تلنگری به این بخش وارد می کند اما چون کمتر به نقد ریشه ای نگرش های قبلی خویش می پردازند همان مشکلات و نقصانها وانحرافات  گذشته در تحلیهای بعدی استمرار می یابد.-که در بالا اشاره ای نمودم  به سراسیمگی چند روز قبل خصوصا در طیف باصطلاح چپ ازآلترناتیو سازی غرب برای ایران – در صورتی که سالها سکوت غرب در برابر کشتارها، اعدامها، شکنجه های دد منشانه و احکام زندانهای طویل المدت گویای جامه عمل پوشاندن غرب برچنین خواسته -سرجام-  رژیم می باشد، همانگونه که قبلا گفتم ممکن است بتوان نمونه های اندکی از عدول هم پیدا نمود اما برآیند آنچه تاکنون شاهدآن بوده ایم نه تنها برنداشتن گامی موثر بر علیه رژیم بلکه تجهیزحا کمان ایران  به مدرنترین ابزارهای شکنجه، دستگاه های شنود وغیره و تبادل طلاعت لازمه بوده است .

مثمر ثمر بودن رژیم برای سرمایه داری جهانی که  بعضا منجر به  یاری بخشی او درسرکوبگریهایش شده است- که عریان ترین نمونه اش در آخرین ساعات شب گذشته  در بلژیک اتفاق افتاد – اگر چه موجب انبساط خاطر رژیم می باشد اما آیا سیر مبارزات جاری  رقم زننده فصل نوینی در سپهر سیاسی – اجتماعی ایران نخواهد گردید؟وآیا چنین  فصل نوینی خواهد توانست خنثاگر برنامه ها ی سرمایه داری برای  تحکیم خواست سرجامی رژیم گردد ؟ فرا نرفتن از چهار چوب های تعریف شده سرمایه داری که تحت عنوانهایی چون مبارزه مدنی ، مبارزه خشونت پرهیز و غیره که همواره از طرف  جریانات ضد انقلابی وابسته به حاکمیت ویا بخشهای غیرحکومتی اشاعه می یابد  آیا  بجز تمکین به  سرکوبگریهای ۴۴ ساله رژیم وتداوم آنها ارمغان دیگری برای مردم ایران بهمراه دارد؟

عظیم هاشمی

https://akhbar-rooz.com/?p=162519 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x