سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکته‌ای پیرامون نسبت عبدالکریم سروش و «شرم‌گاه» زنان – فرشین کاظمی نیا

با این حساسیتی که عالم نواندیش مسلمان به «شرم‌گاه» زنان دارد، اگر- پناه بر خدا- روزی از «موزه‌ی اُرسی» پاریس بگذرد و تابلوی L’Origine du monde اثر «گوستاو کوربه» را ببیند، چه خواهد کرد؟ آیا فقط به «وا اسلاما» ،«واشریعتا» اکتفا می‌کند یا ممکن است به پاره‌کردن و امحاء تابلوی «خاستگاه جهان» دست بیازد و برای تهذیب اخلاق آستین جهادی بالا بزند؟

وآخَر دَیِّن

نکته‌ای پیرامون نسبت عبدالکریم سروش و «شرم‌گاه» زنان

شگفتا! دکتر سروش در امتداد انتقاد اخیرش به برهنگی خانم گلشیفته فراهانی، مطلبی* نگاشته که چنین جمله‌ای در آن آمده است:

«عامه‌ی دین‌داران، نیم بیش‌تر عقلای جهان را می‌سازند و بسیاری از علمای اخلاق[را]»…

در متن، از قیود مجهول مانند «بسیاری» یا «کثیری» استفاده شده تا به زعم او «قبح برهنگی» با انتساب به عقیده‌ی «اکثر» مومنان موجه جلوه کند. جای سوال است ایشان چگونه «عقلای جهان» را احصاء نموده که «نیم‌ بیش‌تر»شان را «عامه‌ی دین‌داران» فرض کرده است؟ نظر «بسیاری از علمای اخلاق» را چگونه دریافته است؟ چرا به این نقطه که می‌رسد، از امر تجربی و «آزمون‌ پذیر» پوپری فاصله می‌گیرد و مانند رهبران مذهبی و ایدئولوژیک، «متافیزیکی» و «استعلایی» سخن می‌گوید و پیش‌فرض پرداختن به «امور طبیعی و بدیهی» را دارد؟ او، خود را در این بحث که و کجا فرض کرده؟ صحت گزاره‌هایش را چگونه می‌توان، حتی به تقریب و گمانه سنجید؟

 مساله این است که مدعی، علیرغم این‌که می‌داند «روش‌شناسی» چیست؛ از آن در چنین اموری اجتناب می‌ورزد و صحت گزاره‌ی خود را به امری موهوم مانند «خواست-یا سلیقه‌ی-عموم مسلمانان» پیوند می‌زند.

این رویکرد مرا به یاد جمله‌ی مشهور «ابوالعلا معری» می‌اندازد که گفته بود: «اهل دنیا دو دسته‌اند، باعقل بی‌دین و آن‌دیگری که دین‌ دارد و بی‌عقل است.»** وقتی نزد دکتر سروش، «بیش‌تر عقلای جهان» دین‌دارانی‌ هستند که برهنگی را شایسته‌ی تحقیر می‌شمرند، آیا به جا نیست که سخن نغز ابوالعلا از دین‌باوران، تکرار نمودهای متصلب دینی و باورنشین را از فراز قرون و اعصار برایمان تداعی کند؟

کار فیلسوف دینی به کجا کشیده است که ادعا می‌کند یک بازیگر سینما جایی- که دستکم من نمی‌دانم کجا یا در کدام صحنه بوده- «شرم‌گاه» خود را برهنه کرده و او خوشش نیامده، و در ذهن و ضمیر نگاه داشته تا که امروز از خاطرش بگذرد و غیرت مسلمانی‌اش را بجنباند و قلم به تقببح آن بچرخاند! آیا آقای سروش، با چشمان خود، چنان‌که تصریح کرده، «بدن سر تا پا برهنه» و «شرم‌گاه» خانم گلشیفته فراهانی را دیده یا از موثقین اسلام‌پناه و نزدیکان خود شنیده و سنجیده است؟ آیا در این فقره‌ی مهم برای دین‌ورزی، تحقیق کرده یا مانند روح‌الله خمینی- همان‌که برایش‌ محترم و باسواد است- و سعایت «مهاجرانی» از «سلمان رشدی» را پذیرفته بود، بدون بررسی، چنین یا‌وه‌ای را باور کرده و این عبارات سخیف را نوشته است؟

وانگهی دکتر سروش، چه صلاحیتی در امور فیلم و نمایش و هنرهای دراماتیک- آن‌هم در دنیای آزاد – دارد که «سلیقه‌ی شخصی» خود را به حساب «اکثرِ عقلا» و «اخلاق‌مداران» می‌گذارد؟ آیا او مثلاً فیلمی از برگمان یا کوبریک یا پولانسکی یا کشیلوفسکی دیده است؟ آیا در آن فیلم‌ها هم مترصد برهنگی «شرم‌گاه» بازیگران زن بوده؟ یا از او اساساً چنین انتظاری نمی‌رود، و چون خمینی که در مصاحبه با «اوریانا فالاچی» گفت «باخ» و «بتهوون» را نمی‌شناسد و اطلاعی ندارد، نمی‌توان امور تمدنی دنیای آزاد را از ایشان هم متوقع بود؟

با این حساسیتی که عالم نواندیش مسلمان به «شرم‌گاه» زنان دارد، اگر- پناه بر خدا- روزی از «موزه‌ی اُرسی» پاریس بگذرد و تابلوی L’Origine du monde اثر «گوستاو کوربه» را ببیند، چه خواهد کرد؟ آیا فقط به «وا اسلاما» ،«واشریعتا» اکتفا می‌کند یا ممکن است به پاره‌کردن و امحاء تابلوی «خاستگاه جهان» دست بیازد و برای تهذیب اخلاق آستین جهادی بالا بزند؟

در انتهای این متن، آقای سروش، زنده‌‌یاد «دکتر محمد ملکی» را به «پرچمداری تصفیه‌ی اساتید در دانشگاه تهران» متهم کرده که این فقره هم آشکارا دروغ است. چنان که در اسناد وجود دارد، دکتر ملکی، به ننگ اخراج اساتید و دانشجویان، با عنوان زشت «پاکسازی» هرگز تن نداد و به همین دلیل از ریاست دانشگاه استعفا کرده بود.

دکتر سروش که روزی مدعی اخلاق اجتماعی و غیرفقهی بود و از فلسفه‌ی علم سخن می‌گفت، پیرانه‌سر، به تقبیح  بدن زنان مشغول شده و مانند یک مسلمان غیرتمند «امر به معروف و نهی از منکر» می‌کند. منتها از سر زرنگی، و نه مانند حزب‌الله با چماق و تازیانه، بلکه طی ملغمه‌ای از شعر و کلام آهنگین و درشت‌گویی و گزاره‌های مجهول، تعزیر می‌کند و حرفش را سخن «عقلا» می‌نامد و «دروغ» مشاطه‌گری می‌کند تا بازار کاسد خود را رونق بخشد.

از  سرک کشیدن به بین پای زنان و غمازی- آن‌هم به ریب و زرق- تا خرد و عرفانی که دکتر سروش مدعی آن است، فاصله‌ای به پهنای تاریخ تذبذب و دوزبانی در فرهنگ دینی ایرانیان است؛ چنان‌که حافظ فرمود:

 در خرقه از این بیش منافق نتوان بود

بنیاد از این شیوه‌ی رندانه نهادیم

۱۸ فوریه ۲۰۲۳

———————————————-

* https://www.zeitoons.com/109432

**اثنان أهل الأرض، ذو عقل بلا دین وآخر دَیِّن لا عقل له.

https://medium.com/the-east-berry/the-remarkable-poetry-of-abu-ala-al-maarri-the-classic-arab-poet-and-freethinker-from-the-3df47439abb1

https://akhbar-rooz.com/?p=193417 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

14 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عباس
عباس
1 سال قبل

این اقدام آقای سروش دورازانتظار بود و اگر نبود این مقالات و نقدها در موردش نوشته نمیشد به عبارت دیگر انتظار چیزی غیر از این از ایشان میرفت حتی اگر با اصل آن نشست مخالفت میکرد و یا آن را محکوم به شکست میدانست ولی باز انتظار شنیدن این حرفها را از او نداشتیم و( یا من نداشتم ) لحن ایشان در این سخنرانی بیشتر به لحن گروه های تخریب گرامنیتی شبیه بود تا یک انسان فرهیخته و عارف مسلک آنطور که خود ایشان مینمایند و یا ترجیح میدهند اینطور دیده شوند من فکر میکنم انتخاب این لحن اتفاقی نبوده باشد و خیال میکنم ایشان مخاطبین خودشان را از قبل در نظر داشته اند .
همانطور که همگان اطلاع دارید داماد ایشان در هفته گذشته دستگیر شده اند و ظاهرا اتهامات ساختگی سنگینی به او نسبت داده اند و به احتمال بسیار زیاد قصد از دستگیری آن آقا انتقام از سروش و به انزوا کشاندن ایشان بوده که آقای سروش هم یا بفرموده و یا به اختیار برای تخفیف و یا تعدیل شرایط داماد دستگیر شده تن به آن چیزی داد که ازش طلب کرده اند .
در مورد گذشته آقای سروش من با نظر بسیاری از دوستان مخالفم که دایما صحبت از شورای انقلاب فرهنگی میکنند آقای سروش در آن دوران یک ادم سراپا طرفدار نظام بود و به همین دلیل اقداماتی را انجام میداد که در راستای آن ایدو لوژی بود و زمانی هم که با نظام مشکل پیدا کرد ادامه نداد . همه ما خبر داریم که اگر ایشان قصد داشت از این طریق به جاو مکانی برسد همه چیز براش مهیا بود ولابد الان کنار دست خامنه ای بود ولی این آدم انتخاب دیگری داشت و گرفتاری آن انتخاب را هم متحمل شد و هنوز هم میشود نمونه اش همین دستگیری دامادش منتها خیلی از دوستان مایل نیستند این جنبه از قضایا را ببینند و مرتبا اعلام میدارند که سروش باید با صدای رسا به دفعات آنطور که به گوش همه عالم برسد اعلام کند که گناهکار و خطا کار آلوده و……..است و ایشان هم به رسم معمول و معهود همه ما ایرانیان اهل چنین کاری نیست همچنان که خود ما مسولیت رفتار چهل سال پیش خودمان را قبول نمیکنیم.
در کمال تاسف این شاَن انسان ایرانی است که از کارهای چهل سال پیش خودش هم دفاع کند و این گرفتاری تنها ایشان نیست کم و بیش همه ما مبتلای این مرض هستیم.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

در برخورد با نوشتار هم میهنی به نام کاظمی نیا
می توان تقسیم بندی را انجام داد سپس نکاتی را آورد:
۱- اولین موضوع در تقسیم بندی می تواند این باشد: نگاه به سروش امثال سروش یک نگاه کارکردگرایانه باشد
۲- موضوع برهنه شدن خانم فراهانی در زمانی خاص موضوع دوم در تقسیم بندی باشد
۳- موضوع سوم انتخاب افرادی بجز سه فرد خاص ( رضا پهلوی ، علی نژادو نازنین بنیادی) که خواسته یا ناخواسته وارد بازی خاصی شدند که خط دهندگانشان دیگرانی خاص هستند.
در مورد تقسیم بندی شماره یک می توان گفت :
نگرششی است که می گوید هر دینی متولیانی پیدا می کند که گروهی از متولیان نظرشان و گرایششان به برداشت قاتلانه از دین هستند و تئوری پردازی اشان در خدمت رواج خشونت و کشتن مخالفان است که برای به حاشیه بردن نگرش قاتلانه باید نگرشی در مقابل آن در همان حوزه دینی مطرح شود که با تئوری پردازیش بسمت کمرنگ کردن و یا حذف نگرش قاتلانه باشد.
می بینیم با آمدن خامنه ای ،این فرد برای پیشبرد اهدافش نگرش قاتلانه شخصی بنام مصباح یزدی و تئوری پردازی او را پیش برنده ی ایده هایش می کند با برگزیدن مصباح یزدی فردی بنام سروش در مقابل مصباح قرار می گیرد که ایشان برای برخورد با مصباح ، گرایش پوپری و جامعه باز او را در جامعه مطرح می کند که با علنی شدن نگرش پوپریش و خطر این نگرش برای حوزه های دینی و آخوندی، برخورد با او در دستور کار امنیت چی های خاص بیت قرار می گیرد و….
گروهی می گویند در برخورد با امثال سروش اینگونه نباید باشد که او را از حوزه دین بیرون آورد ؛چون کارکردشان در حوزه دین در مقابله با نگرشش قاتلانه دین مفیدتر است تا خارج کردنشان از حوزه دین. این گروه می گویند چون این افراد در حوزه خردگرایی وارد شده اند آن گذشته ای که او را در حوزه قاتلانه تعریف می کرد باید براساس این دید که این افراد با داشتن تجربه قاتلانه و وقتی دیدند حوزه قاتلان چه ویرانی های بوجود می آورد وارد حوزه ضد روش قاتلانه شدند.
اما ایشان در برخورد با جمعی که بصورت مشکوک رهبر اپوزیسیون خوانده می شوند چرا خانم فراهانی را برای نقدش به آن جمع انتخاب کرد و از منظر دینی به لخت شدن خانم فراهانی پرداخت آیا از موضوعی در رابطه با خانم فراهانی باخبر است و در رابطه با نقش اش در جمع معرفی شده چیزی می داند که او را انتخاب کرده است؟
درمورد موضوع دوم ،در تقسیم بندی می توان گفت:
همان زمان که ایشان لخت شده اش را بنمایش گذاشت پرسش هایی در رابطه با عمل لخت شدنش مطرح شد:آیا لخت شدنش در آن زمان یک بازی امنیتی بوده که ذهن ها بسمت یک حرکت ساختار شنکنانه برود تا ذهن ها از موضوع مهمتری که در درون حکومتی رخ داده ،دور شود.
طولانی شد
مورد سوم بماند برای بعد

حسن نکونام
1 سال قبل

سقوط اخلاقی شما

بجای اینکه به نقش جنایتکارانه عبدالکریم سروش، در « انقلاب فرهنگی حکومت » ، و دستگیری و شکنجه و قتل خیلی از انسان ها، در این توطئه حکومتی بپردازید، به سقوط اخلاقی کشیده شده اید، و بحث را در بازی با « شرمگاه زنان » قفل کرده اید. مشکل با سروش، نه اظهار نظر او در مورد یک هنرپیشه، و بیان سخیف او در این مورد، بلکه صحبت از یک « عملکرد اجتماعی و سیاسی » او، یعنی شرکت در قتل انسان ها هست. بروید و فایل های صوتی و شنیداری را در مورد انقلاب باصطلاح فرهنگی ( و در واقع ضد فرهنگی ) حکومت را بخوانید و بشنوید.

حسن نکونام
1 سال قبل

به آقای « پیروز » و با درود!

آنچه من نوشتم، به اشتراک گذاری یک تجربه، از عملکرد آقای سروش، در رویداد ارتجاعی « انقلاب فرهنگی » و شرح نتیجه « عملی » باورها و افکار اوست. آیا شما ارتباطی در این مورد نمی بینی؟
دو سه بار پاسخ شما را خواندم. نمیتوانم رابطه ای بین آنچه من نوشتم، و پاسخ شما، برقرار کنم. مگر اینکه شما، از « نقد من به مذهب و بوبژه به اسلام » ناخرسند باشید.در این صورت، شما هم حق داشتید و دارید که، از مذهب دفاع کرده و نقد مرا نقد کنید. اما، تا آنجا که بخاطر دارم، شما هم چشم و گوشی به « مولوی » دارید، و در برخی از نوشته هایتان هم، نکات خیلی جالبی را، در قالب نثر و شعر از مولوی خواندم. اگر این حرف من درست باشد، و بتوان گفت که شما هم آقای سروش را « مولوی شناس » می دانید، منطقن بایستی بین مولوی خودتان و مولوی آقای سروش، تمایزی قائل باشید. افکار و ایده های سروش، نتجه اش، « جنایتی به نام انقلاب فرهنگی» است، ولی من از شما ، دریافت یک « انسان وارسته » و با سواد و نکته سنج دارم. ایم بکام!

Sam
Sam
1 سال قبل

بهتر است امثال خانم گلشیفته در همان کاری که تخصص (اگر نه کامل و نسبی دارد) بمانند و هی اینور اونور نکنند، که از دور دست بوی کبابی‌ شنیده شده است. چرا که وقتی خود را در جایگاه رهبری جنبش مردم قرار میدهید انتظارات از شما فرق میکند، و رفتار و کردار حال و گذشته شما در زیر ذره بین قرار می‌گیرد. اینکه ایشون به چه ترفندهایی برای بالا کشیدن خودشان در جامعه فاسد هنری غرب و فرانسه متوسل شده اند اهمیت پیدا میکند. ( جنبش me too)
در چنین حالتی وجود امثال ایشان و علی کریمی ها نازنین بنیادی ها و وابستگی هاشان به قدرت های بیگانه، به نقطه ضعف های جنبش مردم بدل میشوند.

حسن نکونام
1 سال قبل

مغز سروش، نه دست هایش، به جنایت آلوده است

خوانندگان، می توانند به فیلم هائی که، در آنها آقای سروش، با شرح و توصیف فراوان، « انقلاب!!؟؟ فرهنگی !!؟؟ » را ضرورتی، برای « عطر و بوی اسلام » در دانشگاه ها می داند، مراجعه کنند. پس از این همه درد و مصیبت که تجربه کردیم، من به این درک رسیدم که « دین اسلام » را، که سراسر سلول های مغز کسانی چون سروش را بمعنای واقعی « به لجن آلوده کرده است » ، بایستی رسوا کرد. با چشمان خودم، دیدم که چندین دوست و رقیق خودم، با « هدایت فرهنگی عبد الکریم شروش » ، بقتل رسیدند، و کشته شده و به رودخانه انداخته شدند. تجربه ای تلخ را با شما در میان می نهم.
در روزهائی که این باصطلاح انقلاب فرهنگی در جریان بود، چماق داران و اسلحه بدستان، با تحریک امام جمعه شهر ( بدلایل امنیتی، نام شهر را نمی آورم ) حمله به دانشگاه را آغاز کردند. ما، عزم جزم کرده بودیم که به راحتی تسلیم نشویم. بسیاری از انقلابیون شهر هم بما پیوستند، بیشترینه آنها هم جوان بودند. تعداد ما چندین برابر آنها بود. اما، آنها مسلح به خیلی از آلات قتل، و کلت و کلاشنیکف. تنها اسلحه ما، چوب و سنگ بود. حمله را از هر طرف بما آغاز کردند. در درب وردی دانشگاه، حمله را با تیراندازی مستقیم شروع کردند. چند نفر از دوستان و رفقای ما، کشته شدند. گروه امداد ما، با این امید که زخمی شده باشند، آنها را به بیمارستان جنب دانشگاه می بردند. یکی از دوستان فریاد زد : بچه ها بروید طرف رودخانه و بچه های زخمی را که دارند برودخانه پرتاب می کنند، نجات بدهید. اسم یکی از رفقای دختر را هم آورد که او را زخمی انداختند در رودخانه. دوستی داشتم که در گروه تآتر سازمان پیشگام ( هواداران فدائی ) در نمایشنامه های انقلابی و جالبی نقش اجرا می کرد. هر دوی ما بشدت زخمی شدیم. گروه امداد ما را به بیمارستان رساندند. پرسنل بیمارستان و همه پرستاران به کمک زخمی ها شتافتند. بعد ها، شنیدم که پرستاران، من و آن رفیق پیشگام را به غسالخانه که جای کشته شدگان بود، بردند تا، با ورود کمیته چی ها در امان باشیم. سرکوبگران به بیمارستان هم وارد شده و پرستاران را تهدید می کردند که این « ضد انقلابی » ها را معرفی کنند. بعد ها ، متوجه شدم که با فروکش کردن جو، پرستاران مرا آوردند و در زیر تخت بیماری که سرم به او وصل بود، مخفی کردند، زخم های صورتم را تمیز کرده، بخیه زدند، و با شماره تلفن یکی از بستگانم تماس گرفته، و مرا با چادر زنانه بیرون بردند، فامیل من با اتوموبیل مرا به خانه برد. صورت و گردن متورم من با باند پیچی، وحشتی را در افراد خانواده ایجاد کرد. در همه این سالها، در جستجوی آن رفیق پیشگامی بوده ام، و تا کنون به سرنخی نرسیدم. امیدوارم زنده باشد و تندرست. در همین نوشته، از کسانی که سراغی از او دارند، تقاضا می کنم، پیامی از او بمن برسانند. نام او را هم نمی دانم. آن موقع ما در احوال شخصی دوستان و یاران، کنجکاوی نمی کردیم.

بله، مغز متعفن عبدالکریم سروش، پر از خرافاتی است که، کشتن را مجاز می کند. من نمی دانم چرا برخی از افراد ، از او با نام « فیلسوف » و « مولوی شناس » و سایر القابی یاد می کنند، که او سزاوار و شایسته این القاب نیست.

حال که خاطره ناخوشایندی را با شما در میان نهادم، با یک گفتگو با عبید زاکانی، به پایان می برم :
از عبید زاکانی پرسیدند : این اسلام، چگونه دینی است؟
گفت : دین واقعن عجیبی است.
گفتند چگونه ؟
گفت : وقتی وارد این دین می شوی، سر آلتت را می برند، و وقتی از آن خارج می شوی، سر خودت را.

peerooz
peerooz
1 سال قبل
پاسخ به  حسن نکونام

جناب نکو نام,
این شرح کشاف در باره اسلام چه ربطی به موضوع انتقاد سرکار خانم کاظمی نیا از جناب سورش در باره تقبیح او از عمل سرکار خانم فراهانی – نه در خلوت بلکه در ملاء عام – دارد؟ همان طور که در کامنت های دیگر ذکر کردم اگر تقبیه سروش را – که مشمول حق آزادی بیان و عقیده میشود – “سرک کشیدن به بین پای زنان ” – سخنان خانم کاظمی نیا – بدانیم پس اگر او واقعا بین پای زنان سرک میکشید و یا بد تر از آن میکرد چه میگفتیم و اگر توانائی داشتیم چه انجام میدادیم؟ در آن صورت لابد بحث چوبه دار پیش میآمد؟ آیا نباید جزا متناسب با جرم باشد؟ او که به “شرم گاه” زنان نه سرکی و نه دستی کشیده است.

peerooz
peerooz
1 سال قبل

باز جای شکرش باقی ست. اگر مانند دونالد ترامپ – رهبر جهان آزاد – رفتار میکرد چه میگفتید؟

بی نام
بی نام
1 سال قبل

پیش از ۱۳۵۷ در دانشکده ای که تحصیل میکردم دانشجویی بود کمونیست و از خانواده ای کارگری به نام احمد صبوری جهرمی. آقای سروش و همکارانش هردوی مارا تصفیه کردند. من سر از کانادا درآوردم و احمد صبوری جهرمی در خیابان یکی از شهرهای مرکزی ایران بدست حزب اللهی ها به ضرب چاقو کشته شد. یاد احمد برایم گرامی است. این را نوشتم تا آقای احمد صبوزی جهرمی بداند اشکال من به نوشته ی ایشان از سر کینه ورزی نیست.
و اما ایرادم: بگذار فرض کنیم که خانم فراهانی با “… هم پیاله شدن با بزرگان هالیوود و برای شرکت در گالا های نمایش تجمل سرمایه …” پله های ترقی را طی کرده و نه از روی مهارتش در به تصویر درآوردن رنج زنان ایزدی و مقاومت آنان دربرابر داعش بر روی پرده ی سینما. حتی بگذار فرض کنیم که کار او همسان “… بدن فروشی و نه هنر …” است.
آیا این شیوه ی زندگی فردی باید مانع از تلاش او برای پیوستن به جنبش زن-زندگی-آزادی و یا حتی مانع از تلاش او برای رهبری این جنبش باشد؟
آقای احمد صبوزی جهرمی چنانچه منتظر ظهور امام حسین و یا چگوارا یا وحید افراخته ی دیگری برای رهبری جنبش زن-زندگی-آزادی هستید، به شما پیشنهاد میکنم که تجدید نظر کنید. آن روز که پرده ی قدسیت برداشته شد دیده شد که حسین پسر علی هم در کنار شجاعتش مردی بود از طبقه ی فرادست که برای بالا رفتن از پلکان قدرت فردی میجنگید. دیده شد که چگوارا علیرغم دست پاکی و از خود گذشتگیش دادستان دادگاههای پس از پیروزی بود که حکم اعدام مخالفین را صادر کرد. دیده شد که وحید افراخته در کنار مبارزه اش با دیکتاتوری شاه دست به خون همرزم ضد دیکتاتور خود مجید شریف واقفی آلود. از آدمها فرشته ساختن و زمام به دست این فرشتگان فرضی سپردن ره به ناکجا آباد میبرد. آدمها را بر مبنای تواناییهای سیاسی و سازماندهیشان ارزیابی کردن میتواند گام برداشتن در راهی درست باشد.
و اما در باب عبدالکریم سروش و مقاله ی فرشین کاظمی نیا: عبدالکریم سروش سخن ران و محقق با تجربه ای است. او از این توانایی خود استقاده میکند تا پرده ای بر کنش ها و بینش های واقعی خود بکشد. کنش واقعی او تصفیه هزاران دانشجو و استاد است هرچند به هزار کلام دلپسند بگوید “من نکردم، دیگران کردند”. من و شما زنده و حاضریم و میدانیم که او کرد به همراه دیگران. بینش واقعی او خوار شماری آنانی است که با آموخته های مذهبی او همخوانی ندارند. هرچند به هزار کلام بگوید من عمل را بی ارزش شمرده ام و نه فرد را.
من در نوشته ی فرشین کاظمی نیا بجز رونمایی از کنش و بینش واقعی عبدالکریم سروش ندیدم. آنرا نگاهی از بالا و همراه با تحقیر عبدالکریم سروش ندیدم. این کنش و بینش سروش است که به تکریم یا تحقیر او می انجامد.
اما من در نوشته ی احمد صبوزی جهرمی تحقیر خانم ها فراهانی و بنیادی را دیدم. آنها تحقیر میشوند چون به گمان آقای صبوزی جهرمی از پلکان ترقی مورد نظر ایشان بالا نرفته اند.

سهند سپهری
سهند سپهری
1 سال قبل
پاسخ به  بی نام

هر کس آزاد ست که «روایت » خود را در مورد جنبش «زن زندگی آزادی » بگوید یا بنویسد و با «این» یا «آن» فرد یا گروه و جریان سیاسی همراه شود یا مخالفت کند اما …..
جنبش دادخواهی قربانیان دیکتاتوری ، جنایات بشری و جنگی ، در جهان و ایران شامل مرور زمان نمی شود

همانطور که می بینیم حتی شاهدان جنایات بشری دوران جنگ جهانی دوم دستگیر و محاکمه میشوند.
ـ پرونده ۲۵ حکومت پادشاهی کودتای از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ باز ست و باید با دعاوی بازماندگان قربانیان جنایات حکومتی و حتی مخالفان حکومت دیکتاتوری تکمیل شود( قابل توجه بی نام ! در مورد شریف واقفی و مشابه !!) با تاکید بر کنوانسیون منع شکنجه و آزار حقوق بشر سازمان ملل متحد بدون قید و شرط تمام متهمان آن دوره را در بر میگیرد.
ـ در مورد ۴۴ سال حکومت داعش اسلامی نیز که ارتکاب جنایات بشری و جنگی اظهر من الشمس ست. تا کنون دادگاههای متعددی در اروپا علیه جنایتکاران حکومت از جمله حمید نوری ( عباسی ) در سوئد برگزار شده ست و ایرانیان تجربیات ارزشمندی در زمینه ی پیشبرد جنبش دادخواهی مردم ایران کسب کردند.( بپس شامل امثال سروش هم خواهد شد)

اما ، جنبش دادخواهی مردم ایران با تکیه بر اسناد و مدارک و حمایت کارشناسانه ی حقوق دانان و وکلا پیش میرود و تشکل های حقوق بشری ایرانی و نهاد های حقوق بشری بین المللی از این جنبش پشتیبانی می کنند.

آیا کسانی که با جنبش « زن ، زندگی،آزادی » در داخل و خارج ایران با هر مرام و مسلک همراهند .

حق دارند پای بندی به منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های آنرا در نظر نگیرند؟
حق دارند از جنبش دادخواهی قربانیان مردم ایران پشتیبانی نکنند؟
حق دارند شکنجه و اعدام انسانها بخاطر اندیشه را بدون قید و شرط محکوم نکنند؟
حق دارند متهمان جنایات بشری و نقض حقوق بشر را در صفوف جنبش «زن ، زندگی ، آزادی » جا بزنند؟

به باور نگارنده باید تمام کسانی که این محورهای اساسی را لاپوشانی می کنند و با موج سواری نگرانی هائی در داخل و خارج از ایران ایجاد کردند را باید یه چالش کشید.البته رسانه های معلوم الحال چنین نخواهند کرد.
چه خوب ست رضا پهلوی ، حامد اسمعاعلیون ، گلشیفته فراهانی ، علی کریمی و…پای بندی خود را به این نکات ابراز و با محکوم کردن بدون قید شرط دیکتاتوری ریشه دار در ایران خصوصا پهلوی ها و جمهوری اسلامی فرصت طلبان و ساواکیها و واواکی ها را ناکام کنند .
آیا آنها چنین خواهند کرد؟

peerooz
peerooz
1 سال قبل
پاسخ به  بی نام

 سرکار و یا جناب بی نام,
فرمودید “این کنش و بینش سروش است که به تکریم یا تحقیر او می انجامد.”. درست و بحث کمونیسم و کاپیتالیسم به کنار که جائی در این گفتگو ندارد.
سوال اینست که اگر جناب حسین حاج فرج‌الله دبّاغ بجای این افاضات – مانند رهبر جهان آزاد – دست به «شرم‌گاه» تصویر خانم فراهانی دراز میکرد چه میگفتیم؟ و یا بد تر, وای اگر ایشان – احتمالا مانند بسیاری دیگر – با دیدن این تصاویر “هنری” زن برهنه, دست به درون شلوار خود میکرد؟ لابد میگفتیم خب به خانم فراهانی چه ربط دارد؟ سروش مانند بسیاری دیگر “منحرف” است دیگه؟ این تصاویر هم نبود محرکات دیگر. و خود خانم فراهانی چه فکر میکرد؟

نمیدانم ولی میدانم که بسیاری از وقایع سفید و سیاه نیستند و از زاویه های متفاوت نمای متفاوت دارند.

احمد صبوزی‌ جهرمی
احمد صبوزی‌ جهرمی
1 سال قبل
پاسخ به  بی نام

اقای بی نام
ممنون از اینکه روشنگری کردید و ریشه طبقاتی و داستان مرگ دهشتناک احمد عزیزم را یادآور شدید .‌احمد و سعید و فرزانه (دانش اموز) هر سه در شیراز اعدام شدند.
جناب من سعی می کنم که بحث تفاوت های جنبش فمنیستی چپ و راست را مطرح می کنم و جنابعالی فیلتان یاد، حسین و چه گوارا و وحید را کرده است. می دانم اساسا برای نیولیبرال ها بحث در مورد نکبت سرمایه داری که در آن کودکان کار دخترکان کوچک و ناز فرودست لت و پار شوند در مقایسه با دفاع از بدن نمایی سرکار خانم …برای ارتقا سریع در هالیوود نماد تحمیق جهانی مطلبی است خسته کننده.‌ دفاع می کنید و نمی بینیدکه اینها زندگی اشان نشان می دهد که بدون چشمداشت بر قطار ننگین پهلوی چی ها سوار نمی شدند. نمی دانید که اگر پهلوی چی‌ها بتوانند زود دوباره ان خواهند کرد که سروش کرد ولی اینبار در سکوت و بدون انتشار در مطبوعات غربی . آیا اینقدر ساده لوح اید که تصور کنید اتحاد حول پهلوی برای نجات ایزدی هاست یا ادغام مجدد سرمایه داری ایران در سرمایه داری غرب. شانزده نازنینتان از راه نرسیده شیرین کردن آب را به اسراییلی ها داد و بازار ایران را به غرب آنگاه نگران اتهام حاجی سروش به دو نازنینتان هستید؟ حاجی سروش گذشته است نگران بازگشت به ۵۰ سال قبل باشید. ما که در آن زمان حالمان خوب نبود، بهمنشیر خانه خرابه های سازمانی و شهری نماد عریان فاصله و تحقیر طبقاتی. خواهش می کنم دچار این بیماری مزمن مقایسه شاه و شبح نشوید. ما در دوران شاه هم حالمان خوب نبود، آبادان بوده اید و حتما دیده اید مفهوم اختلاف طبقاتی را ٫باشگاه کارگری، منطقه کارگری ، بوارده کارمندی و….

احمد صبوزی‌ جهرمی
احمد صبوزی‌ جهرمی
1 سال قبل

من قطعا از آقای سروش‌دفاع نمی کنم حد اقل به این دلیل که من از جمله دانشجویان تصفیه شده دوران عضویت ایشان در ستاد انقلاب فرهنگی هستم اما به همان میزان که رضا پهلوی‌ می تواند گویا تغییر کند ایشان هم حق دارد که تغییر کند. ایشان یک مسلمان است و در غرب زندگی می کند و بهمان میزان که خانم گلشیفته حق دارد نه برای یک فیلم به قول جنابعالی که برای مجله vogue لخت شود سروش هم حق دارد انرا محکوم کند. در امریکا بیش از ۳۰% Evangelist هستند. ۸۰% جمعیت در مراسم مذهبی بطور هفتگی شرکت می کنند و بخش بزرگی از Baptist ها عقایدی چون سروش دارند. در انتخابات ریاست جمهوری امریکا رییس جمهور باید برای عوام فریبی به طور هفتگی به کلیسا رود جناب بایدن کاتولیک است و هر هفته به کلیسا می رود.
دلیل مخالفت من با این نوشته نگاه راست افراطی نویسنده است مخصوصا بکار بردن کلمه ”دنیای آزاد” است.
نویسنده از نگاه بالا سروش را تحقیر می کند که نمی فهمی و نفهم هستی نکته ای که برای من مبهم است این است که ایا برای Femenist Capitalist ها استفاده از بدن زن برای سلبریتی شدن و به قصد زندگی luxury داشتن توجیه شدنی است ؟ هر سوسیالیستی ایمان دارد که زن مالک بدنش است و در چارچوب عرف جامعه سوسیالیستی آزاد به انتخاب پوشش است . آما در نظام سرمایه خانواده Kardashian سمبل آزادی زنان است ، آیا منظور نویسنده از دنیای آزاد مدل زندگی Kardashian ها است؟ .
اماری از “جهان آزاد“ و حتما به زعم شما متمدن: در امریکا در سال ۱۹۷۲ حق Jury شدن به زنان داده شد. تا کنون در امریکا رییس جمهور زن نداشته اند. در امریکا در سال ۱۹۶۵ حق رای به سیاهان داده شد. زنان کانادا در سال ۱۹۶۰ حق رای دادن یافتند. زنان؛ بله سوسیس آزاد و متمدن در سال ۱۹۷۲ حق رای گرفتند. من با هنر نقاشی آشنایی ندارم اما می توانم حدس زنم که زنان زیبا روی آن نقاشی های یا از زنان اشراف هستند ‌و یا برای یک لقمه نان.
تقاضا دارم آزادی انتخاب زن را تا مرحله نمایش بدن برای زندگی لوکس کردن تقلیل ندهید. کارگران زحمتکش جنسی مقوله دیگری هستند کار آنها را با بدن نمایی برای زندگی luxury قاطی نفرمایید. من با لخت شدن خانم فراهانی .برای امرار معاش معقول مشکلی ندارم اما آنجا که این برای مجله Vogue است و هم پیاله ای شدن با بزرگان Hollywood و برای شرکت در Gala های نمایش تجمل سرمایه بر پایه فقر همگان با آن مشکل دارم این را بدن فروشی و نه هنر و انرا کار مزدی در چارچوب پلشتی و نکبت سرمایه می دانم. هنوز راه طولانی در پیش داریم در به زعمتان آزادترین کشور متمدن یعنی در اکثر ایالات امریکا سقط جنین حتی برای جنین شکل گرفته در اثر تجاوز جنسی امروز مجاز نیست و مجازات زندان دارد حالا دارید از حق لخت شدن برای بالا رفتن از نردبان ترقی در مظهر ابتذال هنر یعنی Hollywood و دوستیابی بین سلبرتی ها دل می سوزانید.
داستان زندگی نازنین بنیادی که از طرف فرقه مبتذل Scientologist (اقرار خودش) ماموریت می یابد تا Tom Cruz را بدام بیندازد را حتما خوانده اید. نازنین به دروغ خودش را شیفته Cruz نشان می دهد
و در زندگیش رخنه می کند ،دوست دخترش می شود . Cruz وی را به درون هالیوود حل می دهد و باقی داستان سرتا به پا پر از شیادی…. کنجکاوم که بدانم این را در چهارچوب Femenism راست چگونه توجیه می کنید؟
شازده واقعا چه سمبل های فداکاری را همراه خود کرده است، گر چه خودش در مقابل اینها …..
.
چه رنج‌ها کشیدند اینها برای فرش قرمز هالیوودی و دوستی با Cruz و فوقانی و شرکت در Gala های مامانی، صدها درود بر ابتذال قاجاری!!!

Sam
Sam
1 سال قبل

هرچند من نه طرفدار سروش بوده ام و نه از او خوشم میامده،
ممنون از آقای صبوری جهرمی با نوشته مستدلشان، که کاستی ها و کینه شخصی نویسنده مقاله نسبت به سروش را پاسخ شایسته ای داده است.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading