شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

در حاشیه انتشار منشور مدنی-صنفی؛ برای رقص بی وقفه از شادی

مجید تمجیدی

پس از ماهها تلاش خستگی ناپذیر، گفتگو، جدل، پا درمیانی، مذاکره و مصالحه بیست تشکل مدنی و صنفی در ایران موفق به انتشار منشور مطالباتی مشترکی شده اند. برای رسیدن به چنین توافقی دارا بودن نگاه کلان به مسائل اجتماعی، الویت دادن به منافع مشترک و پرهیز از نگاههای محدود و سکتاریستی، داشتن قلبهایی بزرگ و انسانی، تحلیل مشخص از شرایط مشخص، ارزیابی واقعی از توازن قوا، آگاهی از و احاطه به طرحها و برنامه های جاری جریانهای سیاسی کلان، طرحها و برنامه های دول خارجی برای آینده ایران و … الزامی است. این یک اتفاق تاریخی و مبارک در روابط درونی میان نهادها و تشکلهای مدنی و صنفی در ایران میباشد که نتایج پایدار و درازمدتی خواهد داشت. سرنوشت آتی ایران و قانون اساسی آن توسط مردم و برای مردم رقم خورده و نوشته خواهد شد اگر همگان نیز چون نویسندگان منشور مطالباتی عمل کنند. نویسندگان این منشور به یمن انقلاب زن، زندگی، آزادی راه چند ساله را طی چند ماه طی کرده اند. نفسشان گرم و راهشان پرداوم باد!

کنفرانس ایران در ۲۲ فوریه از طرف سازمان مرکزی کارگران سوئد (ال.او) و مرکز اولوف پالمه در استکهلم برگزار میشود. مدعوین به این کنفرانس عمدتا شامل مسئولین اتحادیه های کارگری سوئد، مقامات حزبی و دولتی و شخصیت های سیاسی سوئد هستند. به عنوان یکی ازاعضای پانل کارگری کنفرانس کل بحث من به جلب حمایت از این منشور مطالباتی اختصاص خواهد یافت. در این نوشته کوتاه به نکاتی میپردازم که پرداختن به آنها در آن کنفرانس از جمله به دلیل ذیق وقت ممکن و مناسب نخواهد بود.

حمایت تعداد زیادی از سازمانها و احزاب  ملی، دموکرات، سکولار، چپ و کمونیست و در ادامه حمایت تشکلهای بیشتری از داخل کشور از این منشور بسیار نویدبخش، نشاط آور و انرژی بخش است. این حمایت مشترک زمینه و پایه مناسبی برای تنظیم روابط میان این احزاب برای پایبندی به اصول تعیین سرنوشت مردم توسط خویش و جلوگیری از تحمیل آلترناتیو از بالا، پایبندی به اصل پایه ای انقلاب زن، زندگی، آزادی، یعنی لغو تبعیض در هر شکلی، آزادی و رفاه برای همگان و تقبل مسئولیت جدی در قبال مادر زمین بوجود میاورد که در این شرایط بحرانی بسیار حیاتی است. 

به موازات انتشار این منشور ملاحظاتی نیز در مورد آن مطرح شده است که برای شفاف سازی لازم است که بطور مختصر به آنها پرداخته شود. نکات زیر نظرات کاملا شخصی است و الزاما نظرات نویسندگان منشور را منعکس نمیکند.

افراد زیادی ضمن حمایت از منشور نکاتی را با هدف ابهام زدایی و برای تکمیل آن ارائه داده اند. از این حرکت باید با کمال خرسندی استقبال کرد. همانطور که در متن منشور نیز قید شده است این منشور سندی اولیه است که به اطلاع عموم رسیده و در ادامه و طبیعتا با کمک عموم تدقیق و تکمیل خواهد شد. در تهیه سند اولیه در مورد سهیم کردن افراد بیشتر که بخصوص نماینده و یا کارشناس حوزه معینی هستند محدودیتهایی وجود داشته است. با علنی شدن سند طبیعتا افراد و نهادهایی که در هر یک از حوزه های مطرح شده در منشور کار کارشناسی- تحقیقاتی کرده و یا از فعالین میدانی آن بوده اند می توانند در تعمیق، تدقیق و کیفیت بخشی به آن مشارکت کنند. بر متن جنبش زن، زندگی، آزادی انحصار بر هیچ سندی وجود ندارد و سند متعلق به همه کسانی است که دل در گرو عملی شدن آن دارند.

افراد و جریان هایی نیز به مسئله درجه مشروعیت نهادهای امضاء کننده سند ایراد گرفته اند. پرواضح است که تشکلهای امضاء کننده منشور از نفوذ و تاثیر گذاری یکسانی در حوزه فعالیت خود برخوردار نیستند. اما تشکل های امضاء کننده منشور همگی شامل افراد حقیقی و حقوقی میباشند. اینها انسانهای مبارز و شریفی هستند که مستقل از تفاوت در درجه نفوذ و مقبولیت در میان مردم سالها است در حوزه های مشخصی مبارزه کرده اند، از حقوق شهروندی از جمله حق کار محروم شده اند، زندان رفته اند و مهمتر از همه به اسم نهادی که آن را نمایندگی میکنند امضاء زده اند. اجازه بدهید به دو مورد که بیشتر به آنها اشاره شده است بپردازم. “صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد اهواز” شامل فعالین کارگری این مرکز تولید است که در مبارزات چند ساله اخیر در فولاد ملی نقش بسزایی داشته اند. بخاطر وجود جو خفقان و جلوگیری از ایجاد تشکل مستقل کارگری در فولاد ملی ما از درجه نفوذ این جریان دقیقا مطلع نیستیم اما این تشکل جمعی از فعالین واقعی این مرکز تولیدی را نمایندگی میکنند. در مقابل جریانی که پس از انتشار منشور با صدور اطلاعیه ای در مورد این تشکل ابهام آفرینی میکند کانال تلگرامی “کارگران گروه ملی فولاد” است که خود یک جریان زرد و حامی حکومت اسلامی است. مورد دیگر ابهام آفرینی از طرف کانال تلگرامی کارگران هفت تپه است که در این چند سال زحمات زیادی در مورد اطلاع رسانی از مبارزات این کارخانه کشیده است. این کانال تلگرامی عنوان میکند که سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه وجود خارجی ندارد و به همین خاطر در مورد یک حرکت اجتماعی بزرگ ابهام آفرینی میکند. این کانال به این نکته واقف نیست که از خانه شیشه ای نمیشود به طرف خانه همسایه سنگ پرتاب کرد. خود این کانال که در دروه قبلی نفوذ زیادی بر اتفاقات و مبارزات هفت تپه داشت اکنون و بر اثر سرکوب این موقعیت را از دست داده است و حامیان شورای اسلامی میدان دار شرکت هفت تپه شده اند. یعنی همان بلایی که بر سر سندیکا و علی نجاتی آمد. در ضمن اگر علی نجاتی رئیس سندیکا هنوز در نظر دارد که در یک شرایط آزاد برای احیاء همان سندیکا تلاش کند، مستقل از درستی و یا نادرستی این کار، این حق اوست. بنابر این امضای سندیکا امضای جعلی نیست و ایشان نیز ادعا نکرده است که از طرف کارگران هفت تپه منشور را امضاء کرده است. اما نکته مهمی که کانال تلگرامی کارگران هفت تپه در مورد آن سهل انگاری میکند این است که این ملاحظه خرد خود را بر بستر یک واقعه کلان در جای مناسبی قرار نمیدهد. دعوت من از این کانال و دیگر تشکل های کارگری این است که ضمن حمایت از این منشور ملاحظات و نظرات پیشنهادی خود را بطور شفاف، علنی و بدون ملاحظه مطرح نمایند و به ارتقاء این حرکت اجتماعی یاری رسانند. کما اینکه بسیاری از کسانی که پای این منشور امضاء زده اند نیز ملاحظاتی شاید بیشتر از آنها که امضاء نزده اند بر این منشور داشته اند اما با سعه صدر، قلبی بزرگ و برای امر بزرگ اجتماعی آنها را به مانعی برای توافقی مشترک تبدیل نکرده اند.

زن، زندگی، آزادی

https://akhbar-rooz.com/?p=193574 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
1 سال قبل

این منشور مطالبات حداقلی است – بیشتر نهادها در شرایط علنی و نیمه علنی فعالیت دارند – مطالبات ریز هر گروه اجتماعی قطعا توسط خود آنها تهیه و با توجه به اداره ی شورائی توسط خودشان هم اعمال می شود اکثر کسانی که اشکال می گیرند عمدتا بدلیل عدم درک روش اعمال قدرت شوراهاست چپ چون سنتی ست هنوز از بالا به شوراها نگاه می کند در حالی که انقلاب زن زندگی آزادی از پائین به بالا حرکت می کند اتفاقا یکی از نکات برجسته ی این انقلاب با تمام انقلابات تا کنونی از جمله انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ شوراها تحت رهبری حزب نیستند بلکه شوراها بعنوان ساختار وجود دارند و احزاب در انتخابات نماینده ی خود را معرفی می کنند یعنی تنها احزاب شایسته می توانند با تائید مجمع عمومی رهبری شورا را بدست گرفته و برنامه هایشان را عملی کنند نه اینکه فردی مثل برژنف ۲۰ سال روی اختیارات حزبی و دولتی بخوابد بدون اینکه در مقابل مجمع عمومی پاسخگو باشد و شوراها را مانند استالین تبدیل به زائده ی حزب نماید و از پویائی و تحرک بیندازد . اشکال اصلی اینست که اصل رهبری را همیشه این تشکل ها بعنوان قنون ازلی و ابدی برای خودشان انحصاری کرده بودند و تصور می کردند که این کارگران هستند که باید در خدمت آنها باشند تا آنها سرمایه داری دولتی را بجای سوسیالیسم جا بزنند ان انقلاب می گوید گذار سوسیالیستی یعنی تکامل نیروهای مولده تا زمانی که نیروی کار انسانی در واحد کالاها چنان کاهش یابد و زوال یابد که دولت را همزمان با خود زائل نموده و لزوم وجود دولت را انکار نماید . نه اینکه روز اول تملک دولتی ایجاد کند و نه تنها قدرت را زائل و زوال نداده که پایدار و استوار می نماید همزمان زوال حزب را باید شاهد باشیم زیرا حزب نماینده ی فکری و عملی طبقه است از اینرو شما در هر منشور کافیست دو یا سه بند از این منشور ببینید و مطمئن شوید که این منشور رادیکال و کافیست اول همه ی قدرت به مجامع عمومی و شوراها ست زیرا هم قانونگذار است و هم مجری قانون برای هر گروه اجتماعی اما چپ سنتی همین قانونگذاری و اعمال اراده ی مردم را در سلسله مراتب تمرکز گرائی می بیند در حالی که منطق تمرکز بدلیل منطق انباشت سرمایه است نه منطق کمونیستی و نفی انباشت متمرکز . دومین اصل مهم آزادی بدون قید و شرط است یعنی هر گروه اجتماعی خودش روابط خودش را تعیین می کند مثلا همین گروههای جنسی شورای مثلا کارگری فلان نمی تواند روابط آنها را تعریف و قانونگذاری و اجرا نماید آنها هستند که جزئیاتی را مطرح می کنند که من بعنوان دگر جنسگرا اصلا متوجه نمی شوم اما چرا من بعنوان دگر جنسگرا خواهان آن هستم زیرا مشکلات و مسائل این گروه اگر زیر زمینی شود گریبان جامعه را خواهد گرفت جوانی دگر جنسگرا عاشق دختری می شود که ظاهرش دختر است اما باطنش پسر است چون زیر زمینی است او قادر به بیان خودش نبوده است از اینرو گریبان جامعه را می گیرد تا پروسه ی جدائی اینها طی شود لطمه ی روحی دو طرف جامعه را آزار می دهد به همین دلیل باید علنی و شفاف هر کس بتواند زندگی طبیعی خودش را بکند زیرا افراد بطور طبیعی اینگونه زاده شده اند یا سایر گروهها بخصوص بیشتر اشکالات را گروههای ملی گرفته اند دوستان عزیز مسئله ی ملی علیرغم اینکه دارای آزادی بدون قید و شرط و همچنین شورائی ست نیاز به تعریف هر ملیت از خودش دارد مثلا نوع روابط بلوچ ها فقط نباید با فارسها تعریف شود بلکه همچنین باید با سایر ملیتها هم به توافق رسید از اینرو ریزه کاری های خودش را دارد اما قانون شورائی و آزادی های بدون قید و شرط دنبال محدود کردن شما نیست پس این مطالبات خودتان هست که خودتان باید در شوراهای خودتان تعریف کنید فقط این نکته ظروریست که ما دنبال خط و مرز بین مردم نیستیم و حتی دنبال تصرف مرزهای دیگران هم نیستیم ما باید خواهرانه با هم زندگی کنیم و چون مردم هستیم دنبال سرکوب همدیگر هم نیستیم پس خودتان باید خودتان را تعریف کنید و لزومی هم ندارد که الان این کار انجام دهید چون قدم اول ما سرنگونی حکومت انحلال تمام نهادهای موجود و برپائی حکومت شورائی ست . در کنار این حرفها آزادیهای بدون قید و شرط احزاب را نیز می گذاریم و شرط تمامیت ارضی تمام گروههای دیگر را منسوخ می دانیم و هر گروهی که این اصول منشور را نپذیرفته باشد قطعا عضو این انقلاب نیست . مثلا اتحاد مشروطه خواهی پادشاهی + حزب لیبرال + تصمیم که منشور دیگری داده اند هیچ ربطی به انقلاب زن زندگی آزادی ندارند .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x