مصوبهی شورایعالی کار، تصویب مرگ میلیونها انسان است
مبارزات مردم بهویژه در دو دههی اخیر نشان میدهد که جنبشها از طریق طرح مطالباتشان و نشانه گرفتن مستقیمِ ساختارهای حاکم، مبارزات خود را متوجه کل حاکمیت کرده و وارد فاز سرنگونی میشوند. هرچه مطالبات رادیکالتر میشود شرایط برای تغییرات اساسی هموارتر میگردد.
زنان، کارگران، دانشجویان، معلمان، پرستاران، بازنشستگان، و تمامی اقشار زحمتکش و سرکوبشده در بیانیهها و تحلیلهای خود در کنار اعتراض علیه سلطهی ارتجاع، دیکتاتوری، سرکوب و تبعیض در عرصههای عمومی و خصوصی، به درستی علیه گسترش فقر، افزایش فاصلههای طبقاتی، بیکاری، گرانی و تورم، کالایی کردن آموزش، درمان، مسکن و.. خصوصیسازی و نئولیبرالیسم فاشیستی حکومت شعار داده و اعتراض کردهاند. مردم آگاهانه به نفی این مناسبات سرکوبگر برخاستهاند چرا که فاشیسم و دیکتاتوری بدون تکیه بر این مناسبات اقتصادی و سیاسی معین نمیتواند به حیات خود ادامه دهد.
حکومت با همه نهادهای ارتجاعی و مدافع سرمایهداریاش، اعم از دولت، مجلس، شورایعالی کار، خانه کارگر و کانونهای فرسوده، در زیر سایهی نیروهای نظامی و امنیتی در اقدامی کودتاگرانه به تصویب قانون مزد ۱۴۰۲ دست زد. و با تعیین حداقلی کمتر از شش میلیون تومان بهعنوان مزد ماهانه، در حالی که در فروردین ماه ١۴٠٢ تورم به بیش از ۴۶ درصد، خط فقر خانوار دونفره تهرانی ٣٢ میلیون تومان و نرخ دلار به بیش از ۵٠ هزار تومان رسیده است، دیگر مجالی برای «زندگی» و زنده ماندن کارگران و به تبع آن اکثریت مردم وجود نخواهد داشت.
اما بقا و زندگی سرکوبگران در گروی سرکوب تشکلهای مستقلی است که خواستار زیر و رو کردن ساختارهای موجود و درانداختن نظمی نو هستند تا در غیاب آنها بتوانند حکم مرگ صادر کنند، از این رو هر چه شرایط برای بقای نیروهای مدافع سرمایه، ارتجاع و سلطه سختتر شود فشار و سرکوب بر نیروها و تشکلهای مردمی و مستقل بیشتر میشود.
مزد حداقلی ، سرکوب مستقیم معیشت زنان
از هر زاویهای که به این فاجعهی حکومتی نگریسته شود، روزگار سیاهتری برای زنان رقم خواهد خورد: زنان کارگر تا قبل از این قانون هم جزو ارزانترین نیروی کار در اقتصاد واپسزدهی ایران بودند . ساعات کار طولانی با حداقل دستمزد و بدون هیچ پشتوانهای برای ادامه کار و زندگی. فاصله عمیق دستمزد زنان کارگر با هزینه سبد معیشت خود یک تراژدی بود و در سال آینده باز هم شرایط تیرهتری بر آنان تحمیل خواهد شد. حقوق زنان کارگر حتی توان تامین هزینههای یک هفتهی خانوار را هم نخواهد داشت!
کارفرمایان با تصویب قانون حداقل مزد در شرایط وقیحانهتری نیروی کار را استثمار کرده و با گروکشی همه امکانات زندگی، از فقر و محرومیت آنان باز هم بهره بیشتری خواهند برد.
زنان بهعنوان کارگران خانگی و در نقش مادر و همسر
با تصویب حداقل دستمزد اولین ترکشهای مرگآفرین آن بهسوی خانواده و در اولین برخورد «زنان» را نشانه خواهد گرفت. استرس ناشی از فقر، بیماری و گرسنگی، گسترش خشونت خانگی علیه زنان و کودکان، بزهکاری و ترک تحصیل کودکان و نوجوانان و کودک همسری از پیامدهای ناگزیرِ قانونی است که در همدستی حکومت و کلان سرمایهداران علیه اکثریت مزدبگیران جامعه شکل گرفت. زنان قربانی ناگزیر این اتحاد شوماند. لذا ما بخشی از فعالین زنان در داخل ایران اعلام میکنیم که در کنار سایر جنبشها و در همه اشکال اعتراضی علیه این رویکرد سرکوبگرانه حکومت مشارکت خواهیم داشت. جنبش زنان پیشاپیش مبارزه برای حفظ «زندگی» علیه هرگونه تبعیض، فساد، استثمار و سرکوب خواهد ایستاد. این قانون و همه قوانینی که معیشت، رفاه و برابری زنان، و در کلیتش منافع عمومی جامعه را محدود میکند باید برچیده شوند. مبارزات ما در این سمت و سو به پیش میرود تا رهایی. از لغو حجاب گرفته تا حق بر بدن و تامین همه نیازهای یک زندگیمرفه، انسانی و بی دغدغه.
#زن_زندگی_آزادی
#فقر_فساد_گرونی_میریم_تاسرنگونی
فروردین ماه ١۴٠٢
جمعی از زنان مبارز داخل کشور
انقلاب قهری پرولتری برای ایجاد جامعه نوین الزامی شده است!
بدون پیروزی آن امکان گذار از دولت سرکوبگر طبقاتی – دستگاه دیکته کنندهفرامین و دستورات طبقه ی سرمایه دار و نظم بورژوائی ممکن نیست!
نظم نوین – نظم کمونیستی که تنها نظمی است که در آن هرکس به اندازه نیرو و استعداد خویش کار و هرکس به اندازه نیازش برداشت خواهد نمود، می باشد، امروزه در سطح جهانی و از نظر عینی – شرایط عینی – اش از همه زمانها بیشتر شده است، تنها با به پیروزی رساندن یک انقلاب قهری کمونیستی – انقلاب زیر و رو کننده اوضاع اجتماعی موجود – انقلاب خُرد کننده – داغان کننده -درهمکوبنده ی دولت موجود – دولت طبقاتی سرمایه داری امپریالیستی ، می تواند زاده شده، رُشد کند و بر جهان غالب گردد و نظم تا کنونی را به چاه عمیق تاریخ اندازد و بشریت را از مرگ و نیستی که هم اکنون مانند “شمشیر دموکلوس”، دیکتاتوری رومی بر سر انسان و بویژه انسان تولیدگر – انسان کارگر و زحمتکش زن و مرد – آویزان و نفس او را در سینه حبش کرده و او را در حال خفه نمودن قرار داده است، اندازد و جهانی بیآفریند که به نوشته مانیفست کمونیست در سال ۱۸۴۸، نوشته ی کارل مارکس و انگلس، “تضاد و تناقضات ” کنونی جای خود را به همکاری، همبستگی و شادی برای همه و زندگی برای طبیعتف بدهد :
“قدرت حاکمه سیاسی بمعنای خاص کلمه عبارت است از اعمال زور متشکل یک طبقه برای سرکوب طبقه دیگر، هنگامی که پرولتاریا بر ضد بورژوازی ناگزیر بصورت طبقه ای متحد گردد، و از راه یک انقلاب، خویش را به طبقه حاکمه مبدل کند و بعنوان طبقه حاکمه مناسبات کهن تولید را از طریق اعمال جبر ملغی سازد، آنگاه همراه این مناسبات تولیدی شرایط وجود تضاد طبقاتی را نابود کرده و نیز شرایط وجود طبقات بطور کلی* و در عین حال سیادت خود را هم بعنوان یک طبقه از بین می برد.
بجای جامعه کهن بورژوازی، با طبقات و تناقضات طبقاتیش، اجتماعی از افراد پدید می آید که در آن تکامل آزادانه هر فرد شرط تکامل آزادانه همگان است. “.
برای رسیدن بدین جامعه ۱- پرولتاریا اولین نیازش متشکل و متحد شدن در ارگانها، تشکلات توده ای طبقاتی مانند کمیته ها، اتحادیه ها ، سندیکاها، شوراها و بویژه و بویژه حزب اساسا مخفی و در برخی کشورها نیمه مخفی کارگران آگاه، کارگران انقلابی و کمونیست ، می باشد. ۲- آماده شدن برای یک جنگ طبقاتی سخت و طولانی و چه بسا خونین، ۳- درهم کوبیدن دولت کنونی و ایجاد دولت مسلح طبقه کارگر – دیکتاتوری قهری – انقلابی پرولتاریای مسلح و ۴- لغو شرایط موجود اجتماعی ( اقتصادی، سیاسی، فرهنگی) موجود و ایجاد جامعه کمونیستی!
لنین : انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد
” انقلاب پرولترى بدون انهدام قهرى ماشین دولتى بورژوازى و تعویض آن با ماشین جدیدى که بقول انگلس “دیگر دولت به معناى اخص کمله نیست”، محال است.” ،
” دیکتاتورى قدرتى است که مستقیما متکى به اِعمال قهر است و یه هیچ قانونى وابسته نیست.دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا قدرتى است که با اِعمال قهر پرولتاریا علیه بورژوازى بچنگ آمده و پشتیبانى میگردد و قدرتى است که به هیچ قانونى وابسته نیست.”
کارل مارکس :
بین جامعۀ سرمایه دارى و جامعۀ کمونیستى یک دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر این دورۀ تحول، یک دورۀ گذار سیاسى نیز هست که دولت در آن چیزى نمى تواند باشد جز دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا.
اکنون برنامه [گوتا] نه به این آخرى مى پردازد و نه به سرشت دولت در جامعۀ کمونیستى.»، ترجمۀ سهراب شباهنگ.
بنا براین، کارگران، رنجبران، تولید کنندگان، باید جنگید، نه برای سرمایه داران، برای خود و بر علیه سرمایه داران، باید جنگید، با امید باید جنگید، بی امید باید جنگید، راه و چاره ای نیست، باز هم باید جنگید! باید تا به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی جنگید، باید برای درهم کوبیدن دولت سرمایه داران جنگید، باید برای ایجاد دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا جنگید! باید برای نان مسکن آزادی جنگید، باید برای ایجاد دیکتاتوری پرولتاریای مسلح – شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان جنگید!
انقلاب کمونیستی – انقلاب قهری پرولتری – پیروزی اولی اش هنوز هم با احتمال زیاد کشوری، منطقه ای و یا قاره ای خواهد بود و اما پیروزی نهائی آن یعنی رسیدن به جامعه کمونیستی، تنها می تواند جهانی باشد! زیرا که دشمن کمونیسم کاپیتالیسم نظامی جهانی است!
ضمن تاکید بر درستی مقاله ی فوق باید گفت وقتی به مشاغلی مانند فروشندگی یا منشی های پزشکان و سایر بنگاهها نگاه می کنیم واقعا اسفناک است و گاهی تعجب برانگیز است که یک پنجم همین دستمزدهای اعلام شده است بطوری که گاهی وقتها هزینه ی رفت و امد این زنان و تختران را تامین نمی کند اما فقط برای اینکه در خانه نپوسند اجبارا تن به این کارها می دهند تا فعالیت های اجتماعی و ارتباطات اجتماعی داشته باشند .