شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

برای ایرانیان؛ بیانیه جمعی از دموکراسی‌خواهان آذربایجان پیرامون «بیانیه برای ایران»

زن، زندگی، آزادی؛ عاملیت ملّی ملیت‌های ایران

از زمان آغاز خیزش «زن، زندگی، آزادی» تغییر و تحولاتی بی‌سابقه در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران رخ داده است. این تغییر و تحولات که با نقش‌آفرینی بی‌واسطه مردم و در رأس آن زنان، نسل جوان و ملیت‌های ایران رقم خورده، موجب شده تا بسیاری از جریان‌های سیاسی برای همراهی با این موج مشروع از مطالبات فراگیرِ مردمی، در پاره‌ای از مواضع و مبانی سیاسی‌شان تجدیدنظر کنند؛ که بیانیه اخیر میرحسین موسوی از آن جمله است.

یکی از مهّم‌ترین این تحولات، همگرایی خودآگاهِ ملیت‌های مختلف ایران‌‌ با یکدیگر است که در عین تکثر، تنوع و تفاوت‌های فراوان ‌با غلبه بر موانع تفرقه‌افکنانه توانسته تا به‌شکلی فراگیر، ملّی و حتّی بین‌المللی متجلی شود. تحولی تاریخی که نشان از تحقق امر ملّی با عاملیت ملیت‌های ایران و بی‌میانجی مرکز دارد. حال روزی کردستان، روزی آذربایجان، روزی بلوچستان، روزی خوزستان و… زبان گویای ایران است و کرد، ترک، بلوچ، عرب، گیلک، فارس، تورکمن، لر، قشقایی، بختیاری و… هرکدام سهمی از پیکر زخم‌خورده وطن‌ را بر دوش می‌کشند.

با ‌این‌حال جریان‌های مرکزگرا و ملی‌گرای افراطی از این تجربه تاریخی جدید برای ایران و آینده آن برآشفته‌اند؛ چرا که ملّیت‌های ایران در طی خیزش اخیر عملاً نشان دادند که انحصار امر ملّی صرفاً در چنبره‌ی مرکز نیست؛ واقعیتی که بیش از هرچیز، مرجعیت و مشروعیت این جریان‌های سیاسی تمامیت‌خواه را به‌چالش جدی کشیده است.

بیانیه «برای ایران» انحصارطلبی مرکز بر امر ملّی

حال در این اثنا بیانیه‌ای با عنوان «بیانیه جمعی از فعالان سیاسی و مدنی میهن‌دوست و آزادی‌خواه ایران» منتشر شده که نه‌تنها در آن نشانه‌ای از همراهی با هم‌خوانی زیبای ابنای وطن در «از زاهدان تا تبریز/ فقر، فساد و تبعیض» به‌ گوش نمی‌خورد، بلکه با ادبیاتی غیردموکراتیک، تبعیض و نابرابری علیه ملیت‌های ایران انکار شده است و کسانی‌که از این واقعیت آشکار سخن گفته‌اند، از طرف فعالان سیاسی مرکز «مخالفان ضد ملّی» خوانده شده‌اند‍!

این بیانیه با رویکردی باستان‌گرایانه و ذات‌انگارانه ریشه‌های تاریخی دولت‌-ملّت نوین ایرانی را به ۵۰۰سال قبل و صفویه ارجاع می‌دهد تا نشان دهد حاکمیت در ایران هیچ‌گاه بر عنصر «قومیت» متکی نبوده و ما در ایران مسئله قومی نداشته‌ایم؛ و در پشتِ کلی‌گویی‌هایی نظیر شعار «ایران برای همه‌ ایرانیان» پنهان می‌شود تا واقعیت تبعیض اتنیکی را انکار کند؛ و در نهایت طبق سناریویی آشنا ریشه‌های این مسئله را به بیگانگان ارتباط دهد.

متنِ بیانیه تقریری ناشیانه از نظریه‌ی منسوخ یک دولت، یک ملّت، یک زبان است و از همین‌رو در آن، پایه‌های یکپارچگی ملّی و تمامیت ارضی بر دو اصل تک‌زبانی و تمرکزگرایی استوار است. اگرچه در بیانیه از «حق آموزش زبان مادری» و احترام به زبان و فرهنگ‌های بومی سخن رفته، امّا در کنار آن، موقعیت برتر و انحصاری فارسی به‌عنوان زبانی فراقومی و ضامن وحدت ملی تثبیت شده است. فارسی، زبان رسمی، ملّی، تاریخی و میانجی ایرانیان نام گرفته که حذف آن نه شدنی است و نه قابل قبول! «حق آموزش به زبان مادری» هم با این استدلال که به حذف زبان فارسی و تهدید علیه یکپارچگی ملّی می‌انجامد، مورد مخالفت نویسندگان بیانیه قرار گرفته است.

بیانیه، ملّت ایران را واحد و یکپارچه می‌خواند و از این یکپارچگی، نفیِ کثیرالملّه بودن ایران را نتیجه می‌گیرد! در این متن، اگرچه واقعیتِ توسعه نامتوازن را در ایران پذیرفته‌اند امّا بلافاصله این معضل به ضرورت‌های حکمرانی، سوءمدیریت حکومت‌های اخیر و تبعیض مذهبی، به‌خصوص در حقِّ اهل سنت، ارتباط یافته، تا تبعیض اتنیکی به‌کلّی حذف شود. با این اوصاف، تمرکزگرایی به‌جای آن‌که به‌عنوان یکی از عوامل اصلی این تبعیض ردّ شود، به‌عنوان مدل مطلوب حکمرانی آینده ایران مطرح شده؛ جایی‌ که در آن «دولت مرکزی» و «حکومت مرکزی یکپارچه» با رعایت حقوق شهروندی، به‌زعم آن‌ها، خواهد توانست تا بر توسعه نامتوازن فائق بیاید.

 آذربایجان و ملّیت‌های ایران؛ پرچمدار ایران متکثر و غیرمتمرکز

ما به‌عنوان جمعی از دموکراسی‌خواهان آذربایجان مخالفت صریح خود را با مواضع بیانیه‌ی «برای ایران» اعلام می‌کنیم. اگرچه برای ما مشخص نیست که این بیانیه براساس چه ضرورتی و چه احساسِ تهدیدی برای تمامیت ارضی صادر شده، با این‌حال مفادِ آن را برخلاف اصول دموکراتیک و تبلور روحِ تمامیت‌خواهی مرکزگرایان می‌دانیم.

در این بیانیه، مسئله تبعیض و نابرابری اتنیکی  انکار شده و پاره‌ای از مهّم‌ترین مطالبات آن‌ها در زمره‌ی اصول و خطوط ‌قرمز لایتغیر و غیرقابل‌‌‌بحث قرار گرفته‌اند. واقعیت این است که ایران کشوری کثیرالملّه و متشکل از زبان، فرهنگ و ملیت‌های مختلف فارس، ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و… است. با توجه به این واقعیت، ما ضمن ردِ خطوط قرمز بیانیه، راهکارهای آن را هم فاقد ارزشی راهبردی برای ایران می‌دانیم. از نظر ما، محوریت تک‌زبانگی و تمرکزگرایی در بیانیه، به‌معنای مهر تایید بر سیاست‌های کلان حکومت‌های یک‌صد سال اخیر در ایران است؛ و در تاکید بر روی استمرار آن‌ها برای آینده ایران، سایه‌روشن‌های ظهور یک اقتدارگرایی جدید می‌بینیم.

از نگاه ما، زن در شعار «زن، زندگی، آزادی» نماد تمام اقلیت‌های سرکوب‌شده است. چه اقلیت جنسی/جنسیتی و اقلیت‌های ملّی، چه اقلیت مذهبی و… بنابراین این شعار مطالباتی فراتر از تبعیض مذهبی و جنسی را نمایندگی می‌کند و  محافظه‌کارانه، همچون قرائت این میهن‌دوستان تمامیت‌خواه، در سطحِ سرکوب جنسی و مذهبی پایان نمی‌‌یابد. از همین‌رو، مطالبات ملیت‌های ایران در خلالِ خیزش اخیر ‌به‌شکل ملّی، دموکراتیک و متجلّی شده؛ تا جایی‌که حتّی مسیرِ بیان مطالبات زنان، جوانان، اصناف و طبقات و فرودستان را هم گشوده است.

تحت‌‌تاثیر این تحول، بخش عمده‌ای از جامعه ایران، حتی در مرکز هم، همدلانه با مطالبات ملیت‌های ایران برخورد کرده‌اند تا فرصتی تاریخی برای ایجاد همگرایی ملی فراهم شود. امّا فعالان سیاسی مرکز نه‌تنها این فرصت را قدر ندانسته‌اند، بلکه آن‌ را تهدید خوانده‌اند! در حالی‌که همه‌ی ما می‌دانیم آن‌چه در طی چندماه اخیر، در معرضِ تهدید جدی قرار گرفته خودکامکی در اشکال مختلف آن بوده، نه تمامیت ارضی و یکپارچگی این سرزمین!

حال که امر ملّی این‌گونه فراگیر شده و از انحصار مرکز و مرکزگرایان درآمده، ما از نخبگان سیاسی و روشنفکران مرکز دعوت می‌کنیم تا با این واقعیت کنار بیایند و فضا را برای گفت‌وگو و مفاهمه در این‌باره بگشایند. معتقدیم که دیگر نمی‌توان با منطق انکار و سرکوب بر واقعیت نابرابری و تبعیض‌ علیه ملیت‌های ایران سرپوش گذاشت، چراکه ملیت‌های ایران، انکارِ مرکز را پشتِ سر گذاشته‌اند. اکنون نوبت مرکز است که گامی به‌جلو بردارد و به این ائتلاف فراگیر از ملیت‌های ایرانی بپیوندد؛ نه از جایگاهی برتر و بالا، بلکه از موضع برابر، دوشادوش و کنار آن‌ها.

ما دموکراسی‌خواهان آذربایجان با ارجاع به بیانیه نه ماده‌ای‌مان با عنوان «پیرامون معضلات جامعه ایران و مبانی گذار از آن»، پایان تک‌زبانگی و تمرکززدایی به‌شکل فدرالیسم را بخشی از ملزومات اصلی برقراری یک حاکمیت دموکراتیک و عاری از تبعیض و نابرابری در ایران می‌دانیم و هیچ عذر و بهانه‌ای، در جهت عدم اجرای این اصول را نمی‌پذیریم. از نگاه ما، این دو اصل، نه‌تنها با تمامیت‌ ارضی ایران تنافر ندارد، بلکه اجرایی‌سازی آن‌ها را عاملی در جهت تقویت همگرایی ملّی و یکپارچگی سرزمینی ایران می‌دانیم. چنان‌چه حق آموزش به زبان مادری گامی مهّم است برای لغو امتیازاتی ‌که یک ملیت و فرهنگ از آن برخوردارند و ملیت‌های دیگر ایران به ناحق از آن محروم‌اند، و تا وقتی‌که این حق اساسی محقق نشود، نمی‌توانیم به برقراری عدالت و آزادی در ایران امیدوار باشیم.

آذربایجان در تاریخ معاصر ایران، پیشرو تمرکززدایی از ساختار حکومتی‌ است که اولین‌ بار در دوران مشروطه، در قالب طرح انجمن‌های ایالتی و ولایتی در متمم قانون اساسی مشروطه جا گرفت. شکست مشروطه به‌یک معنا شکست ایده و ایده‌آل ایران متکثر و غیرمتمرکزی بود که آذربایجان سردمدار آن بود. پس از آن، الگوی ایرانِ غیرمتکثر و متمرکز در استبداد رضاخانی متبلور شد که یکی از میراث‌های شوم آن برای ایران، دولت یکپارچه و اقتدارگرای مرکزی است. با این ‌حال، آذربایجان کماکان بر سرِ آرمانِ حاکمیت ملّی دموکراتیک پابرجا ایستاده و با توجه به ظرفیت‌های سیاسی‌اش هنوز هم می‌تواند در تبلور ایران متکثر و غیرمتمرکز نقش بسزایی داشته باشد.

دموکراسی تلاش برای تغییر مناسبات جهت رفع هرگونه نابرابری و تبعیض جنسیتی، دینی، مذهبی، طبقاتی، قومی-اتنیکی و… و برقراری حقوق برابر انسانی برای افراد جامعه فارغ از دین، مذهب، ملیت، جنسیت و طبقات و… است.

در پایان یادآور می‌شویم اندیشه دموکراسی‌خواهی آذربایجان خود را منفک از دموکراسی‌خواهی دیگر ملیت‌های ایران نمی‌داند و ازین‌رو همه‌ی دموکراسی‌خواهان ایران را برای تحقق آینده‌ای بهتر به همگرایی بیشتر دعوت می‌کند.

امضاءکنندگان:

اکبر آزاد- عباسعلی آزادی- مهدی آقازاده – صمد آوای خوش قشقایی- مهدیه آهنی- حسین احمد‌زاده هرگلی- علیرضا ارشادی‌فرد- حسن ارک- چنگیز اروج‌زاده- اصغر اسدی- محمد الفت- پوریا امجدی- نوید امن‌زاده قپچاق- مسعود اورنگ- یوسف ایمان‌پور-میراحمد براری- رضا بشارتی- دلدار بناب- صفیه بهاری- عباس پوراظهری- محمد پورحسن- اسفندیار پیفون- ناصر تیموری- حسن ثمودی- الیاس جبرائیل‌زاده- بهرام جوادی- سیدجلال چاوشی- محمد چاوشیان- سعید چلبیانی- رضوان حاجی‌قاسملو (جانای)- فواد حسن حسین- عظیم حسن‌زاده- شاهین حسنی- سیدمرتضی حسینی- مهدی حمیدی شفیق- حجت حیدری (ائلیار پولاد)- رضا دادیزاد- محمد داورنیا- تقی داوری- سعید دژم‌پور- سعید دلاکی (اودمان)- ذکیه ذوالفقاری- حسن راشدی – سکینه رستم‌پور (سحر خیاوی)- حسین رسولی- جعفر رضوانی مولان- ‌محمد رمضانی- محمد زیدی- موسی ساکت- فرزاد سیفی- ناصر شاطری- جلیل شربیانلو- محمد شریف‌پور- وحید شیخ‌بگلو- نسرین صارمی- مائده صالحی‌نژاد (آینار تبریزلی)- صمد صباغ -علیرضا صرافی- صحرا صفری- مژگان صیامی- محمد طهماسب‌پور- رضا عباسی- علی اصغر عزیزپور- اللهوردی عظیمی- توکل غنی‌ لو- جلیل غنی‌لو- سعید فراغنه- حسین فرخی‌فر- فرانک فرید- یاسین فرید -ناهید قاسمی‌پور- اسد قربانی- حمید قره‌باغی‌زاده- شهزاد قریشی- امیر قمی- بهنام کیانی- جعفر کیوانچهر -صالح گرامی‌فر- توحید لطفی‌پور- روزبه محمد‌خانی- امیر مختارزاده ماکویی- کمال مرادی- توفیق مرتضی‌پور- عسل ممدوح- وحید منادی- مرجان مناف‌زاده- سید کاظم موسوی- هادی موسی‌زاده- امیر نبی‌زاده- امین نجفیان- بختیار نظامی- عیسی نظری- سعید نعیمی- طاهر نقوی- افراسیاب نوراللهی- مرتضی نورمحمدی- قاسم نومی- امین وندنوروز- حبیب یزدانی- مجید یعقوب‌زاده- بهرام یعقوبی- میرمحمود یکانلی     

https://akhbar-rooz.com/?p=200874 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Ali
Ali
1 سال قبل

بی‌حرمتی این مرکزگراهای سلطه‌جو پایانی ندارد. این جماعت خودبرتربین نه تنها ملیت‌های غیرفارسی‌زبانِ برابری‌طلب را که حتی «شهرستانیِ» فارسی‌زبان غیرمرکزنشین را نیزچیزی بیش از حاشیه‌ای بر متن مرکز به‌حساب نمی‌آورند. این نادانان مادرزادِ بی‌خبراز تاریخ، اگرچه گستره دانش تاریخی خود را تا پیشاتاریخ این سرزمین شمول می‌بخشند، اما نمی‌دانند یا عاجز از دانستن هستند که تا پیش از انقلاب مشروطهْ جغرافیای ایران متشکل بود از چهار استان که به‌صورت خودمختار تحت نام ممالک محروسه در کنار هم می‌زیستند.
ناسازه جدایی‌طلبی وقتی در گوش‌های سنگین یک مشت خرفت مرکزنشین یواش یواش طنین‌انداز شد که روشن‌فکران ناسیونالیستِ یک‌جانبه‌نگر ما، با تاسی به پیشوایان فاشیست اروپا که، ملهم از شرایط ویژه اروپا، ملت‌سازی را در دستور کار خود قرار داده بودند، به تیلیغ و ترویج ملت واحده، یک‌پارچه‌، متحدالشکل، عاری از هرگونه مشخصه قومی ـ زبانی، مگر زبان فارسی، پرداختند و رضا شاه به پشتوانه خصلت نظامی ـ خشن خود مجری این طرح سرکوب‌گرانه ملت‌های فداکار این سرزمین شد.
امروز برای عقیم کردن ناسازه جدایی‌طلبی که برخی از همسایگان جغرافیای ایران در دمیدن به شیپور آن ذینفع هستند بیش از یک راهکار کلی وجود ندارد. این راهکار یقنا زور، برچسب توهین‌آمیزجدایی‌طلبی و یا حیله حفظ تمامیت ارضی و ارجح دانستن خاک و کوه و بیابان به شان انسانی مردم ساکن آن نیست. این راهکار فقط می‌تواند قدردانی از آن مردمی باشد، که بر متن آن خاک، در دل آن کوه و در حاشیه آن بیابان چشم به جهان گشوده‌اند، با کار و زحمت خود طبیعت آن را تغییرداده‌اند، فرهنگ ساخته‌اند، زبان خاص خود را آفریده‌اند و یک حرف و دو حرف بر ذهن و زبان کودکان خود جاری ساخته‌اند (یقینا نه از آن روی که قلدرهایی چماق بدست کف بدهان آورند که تدریس به زبان مادری ممنوع، زیرا که ما این‌گونه صلاح ملک خود دانسته‌ایم). فقط با به رسمیت شناختن فداکاری‌ها، جانفشانی‌های این ملت‌ها برای ارتقای کشور ایران است که می‌توان آن‌ها را به مشارکت‌ داوطلبانه در سرنوشت ایران ترغیب کرد و عملا به آن‌ها نشان داد که هیچ آغوشی گرم‌تر و نویدبخش‌تر از آغوش ملت‌های ساکن این خطه از جغرافیای جهانی برای آن‌ها نیست.

pop
pop
1 سال قبل

راستش بعضیها معتقد هستند که ریشه های تاریخی دولت ـ ملت نوین در ایران به دوران صفویه میرسد و میشود گفت که با توجه به تعریف دولت ـ ملت راست میگویند. البته عنصر قومیت و تبعیض همیشه وجود داشته. در زمان صفویه دو چیز مهم صورت گرفت، یکی تعریف مرزها و دیگری تحمیل تشیع به عنوان شکل رسمی حکومت (Iran’s Regional Relations نوشته Seyed Mohammad Houshisadat). بعضی نویسندگان خارجی هم همین را در مورد صفویه میگویند، اندرو نیومن (Andrew J. Newman در کتاب Safavid Iran) مدعی است که اگرچه جامعه ایران تا قرن بیستم ماهیت روستایی و قبیله ای و جمعیت ناهمگون داشته، اما مرزها و یکپارچگی آن ها، زبان، هویت ملی و ایمان ایران به دلیل میراث صفویان است که ایرانِ مدرن را متحد کردند و به هم پیوستند. در ویکی پدیا Wikipedia به انگلیسی هم دودمان صفوی را به عنوان پایه گذار ایران نوین تعریف کرده اند و در همان ویکی پدیا میخوانید که خاندان صفوی اهل کردستان ایران بودند و بعداً به آذربایجان ایران نقل مکان کردند و سرانجام در قرن یازدهم میلادی در اردبیل ساکن شدند.

نادر
نادر
1 سال قبل

مطمئن هستم که مردمان وطن که روزانه با رژیم جنایتکار اسلامى در ستیز هستند بخوبى آگاهند آذربایجان بخصوص بخش موسوم به شرقى آن از زمان شروع مبارزات حنبش زن، زندگى،آزادى بجز چند مورد استثنائى در لاک خود فرورفته و قدم جدى اى برنداشته و سکوت مطلق بر آذربایجان حاکم بوده (برخلاف مقطع هاى تاریخى گذشته) و حتى اکنون که کارگران ٩٣ کارخانه و پالایشگاه و غیره متحدا در اعتصاب هستند، با وجودى که کارخانجات و مراکز نفتى در آذربایجان فراوان هست، حتى یکى از آنها در این اعتصابات شرکت نکرده! و در مقابل این اعلامیه دمکراسى خواهان آذربایجان بقول مسلمین اول بسم الله گوشه چشمى هم به بخشى از رژیم (موسوى) نشان داده در حالیکه در زمان کنونى اعلامیه هاى مترقى از جمله بیانیه تشکل هاى کارگرى و … را در مقابل خو دارند.
آیا بخاطر جو بسیار مذهبى آذربایجان (که همراه با اصفهان بالاترین نرخ بسیجى-پاسدار را تقدیم رژیم کرده اند) هست که چنین از تحولات کنونى جامعه دورى میکنند و یا تفکر پان ترکیسم و اتحاد با اردوغان و على اف (آنگونه که در مسابقات تراکتور سازى شاهد آنیم و شعار هاى متهجن ضد فارس و ترک) باعث این دورى شده؟
آیا میشود که در مبارزات کنونى حتى از دور دستى نداشت ولى خواهان مرکز زدائى و علیه یک زبانى بود؟

ناشناس
ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  نادر

آذربایجان و ترکها به اندازه حد متوسط بقیه ایرانیان در مبارزات اخیر شرکت داشتند.(تعداد شهدای ترک را لطفا بشمارید). منتها شماها انتظار دارید که مثل سابق ترکها برای شما انقلاب بکنند و کشته بدهند، بعد از پیروزی روز از نو، روزی از نو ( مثالش انقلاب مشروطیت و انقلاب ۵۷). در ثانی سال ۱۳۸۵ که آذربایجان در خیابان بود، چقدر همبستگی از طرف مرکزنشینان نسبت به اعتراضاتشان نشان داده شد؟ هر وقت آذربایجان به وجود تبعیض قومی اعتراض کرد، امثال شماها تهمتهای تجزیه طلب ، پامترک و … به آنها زدید. حالا هم انتظار جویدن لقمه و گذاشتن در حلقومتان را دارید. به جای این حرفها حالا که عده ای از دمکراسی خواهان آذربایجان ابراز عقیده کرده و همبستگی خود با انقلاب مهسا را اعلام کرده اند و از فرصت‌طلبانی مانند جلایی پور انتقاد کرده اند، بهتر بود که از طرف دمکرات‌های واقعی(نه ایرانشهری و پان آریایی) در مقابل دشمنان دمکراسی حمایت میشدند. با تشکر

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
1 سال قبل

انقلاب زن زندگی آزادی با تمام اشکال تبعیض دشمن است و زن را بعنوان نماد تمام تبعیض ها مد نظر قرار داده است از اینروست که تنها شکل حکومتی که قادر است تمام تبعیض ها را از جامعه بزداید ساختتار شورائی ست که آزادی بدون قید و شرط و حداکثر دموکراسی وابسته است به اراده ی هر شورا . اما جریانهائی مانند شما هم خواهان این آزادی بدون قید و شرط نیستید خواهان رفع تبعیض و ستم نیستید بلکه شما هم خواهان نوعی دولت انحصاری هستید تا بازار انحصاری برای اعمال ستم بر مردم رنجدیده و زنان را مضاعف کنید ملی گرائی در عالم اقتصاد و سیاست یعنی ایجاد انحصاری محلی و عقب و مانده و ارتجاعی تا بازار استثمار را به انحصارز خمود دراورید اگر غیر از اینست و اگر به فکر تکثر قدرت هستید بتاید این تکثر بدون قید و شرط برای تمام اهالی از جمله آذربایجان باشد ما رهروان راه پیشه وری هستیم و راه وئ روش پیشه وری را برای تمام کل ایران می خواهیم و حق تعیین سرنوشت را تا انتها قبول داریم چه دلیلی دارید که از منشور خداقلی ۲۰ تشکل حمایت نمی کنید ؟ اصلاح طلبانی مانند میرحسین موسوی دچار پیری سیاسی عقب مانده هستند و آنها نیز محلی گری را سالها تبلیغ و حتی اجرا کرده اند انقلاب زن زندگی آزادی علیه تمام ۳۳ سال حکومت اجرائی اصلاح طلبان نیز هست حکومت جمهوری اسلامی حتی سیستم اداری اش بدلیل نهادینه شدن فساد باید منحل و از نو ساخته شود تمام جریان اولترا راست سلطنت طلبان و راست میانه که همچنان بر همان ساز و کار پارلمانتاریستی جمهوری اسلامی قدم برمی دارند نه تنها هیچ رابطه ای با انقلاب زن زندگی آزادی ندارند بلکه رسالت تاریخی تغییر را نیز از دست داده اند میرحسین موسوی جمهوری اسلامی می خواهد بدون حجاب . در حالی که ما دین رسمی نداریم دین امر خصوصی ست داشتن و نداشتن عقیده بدون قید و شرط آزاد است اما دین حق دخالت در سیاست ندارد دین دارها می توانند در سیاست دخالت کنند ولی از جایگاه دین نمی توانند در سیاست دخالت کنند مثلا نمی توانند بگوید چون دین با سقط جنین مخالف است پس این قانون حرام یا حلال است . اگر شما که خودتان را دموکرات می نمائید و اگر شما دغدغه ی ملیت آذری خود را دارید بدون قید و شرط باید از منشور حداقلی ۲۰ تشکل حمایت کرده و با سایر منشورها مرزبندی کنید . مذاکره با مرکز گرایان فقط مرکز گرائی را تقسیم می کند و این به نفع مردم ایران نیست . کارگران چون استثمارگر نیستند به همین دلیل حق سرنوشت را برسمیت می شناسند و لی هیچ مرزی را برسمیت نمی شناسند چون هدفشان نه خاک و زمین خدا که رهائی انسان است .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x