یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

سرکوب کارگران، نابرابری طبقاتی، غارت و فساد سیستماتیک در دوران پهلوی – آرش کمانگر

به انگیزه سالروز سرکوب خونین اعتصاب و تظاهرات کارگران جهان چیت کرج در ۸ اردیبهشت ۱۳۵۰ خورشیدی

این روزها بخش سلطنت طلب اپوزیسیون پروسرمایه داری ایران ادعا میکنند که با خواستها و اعتراضات جنبش کارگری کشور ما همراه هستند. از شاهزاده رضا پهلوی تا فرشگردیها تا حزب مشروطه تا انواع جریانات دست راستی حامی نظام استثمارگرانه سرمایه داری، روزی نیست که برای طبقه کارگر ایران به مثابه وسیعترین و کلیدی ترین طبقه جامعه، اشک تمساح نریزند!!

این جماعت نقدشان به جمهوری اسلامی این نیست که چرا دارد سیستم سرمایه داری ایران را که با رفرمهای سال ۴۱ به نظام اقتصادی مسلط تبدیل شد، تداوم میدهد و نسخه های نئولیبرالی اقتصادی تجویزی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را اجرا میکند. انتقاد آنها به این نظام جهنمی این است که چرا این سیاستهای اقتصادی و در راس آن خصوصی سازیها را با قدرت بیشتر اجرا نمیکند و بیش از پیش عنان اقتصاد ایران را به دست “اقتصاد بازار بنیاد” نمیدهد. ضمن اینکه خواهان این هستند که به جای امپریالیستهای شرقی ( چین و روسیه) ایران به آغوش امپریالیستهای غربی ( امریکا و اروپای غربی و …) برگردد.

نگاه این جماعت به جنبش کارگری صرفا نگاه یک فرصت طلب است برای استفاده سیاسی و ابزاری از این جنبش برای خلاص شدن از شر رژیم اسلامی و برچیدن موانع از سر راه “رزیم چنج”. وگرنه این بخش از اپوزیسیون در اساس منافعی کاملا مشترک با جمهوری اسلامی برای تداوم استثمار کارگران و حفظ و توسعه نابرابریهای طبقاتی نهادینه شده در نظام سرمایه داری دارند.

به همین خاطر است که حاضر نیستند جهت اثبات ادعای دروغین خود برای همراهی با جنبش کارگری ایران، به عقب برگردند و جنایت هولناک پدر تاجدارشان – محمد رضا پهلوی – در اردیبشت ۱۳۵۰ در آستانه روز جهانی کارگر را نقد و محکوم کنند.

اما واقعه تاریخی هشت اردیبهشت ۱۳۵۰ چه بود؟

کارخانه جهان چیت کرج متعلق به یکی از بزرگترین سرمایه داران ایران یعنی فاتح یزدی بود. این کارخانه با تجهیزات آلمانی در سال ۱۳۳۴ آغاز به کار نمود و در زمان وقوع فاجعه هشت اردیبهشت بیش از ۱۵۰۰ کارگر داشت.

کارگران این شرکت بزرگ در نخستین روزهای ماه اردیبهشت با اعتصاب و تجمع مسالمت آمیز در محوطه کارخانه نسبت به شرایط غیرانسانی کار اعتراض کرده و خواستهای صنفی خود را مطرح کردند اما با تهدید عوامل کارفرما و نیز مامورین اعزامی سرهنگ منصوری روبرو شدند. به همین خاطر ۱۵۰۰ کارگر جهان چیت در اوج اختناق آریامهری و در یک حرکت شجاعانه، تصمیم گرفتند که در مسیر جاده قدیم کرج – تهران به سوی پایتخت و مجلس حرکت کنند.

به درخواست کارفرما – فاتح غارتگر و جنایتکار- مامورین ژاندارمری در منطقه کاروانسرای سنگی راه را بر انبوه کارگران بستند و زمانیکه قادر نشدند کارگران را پراکنده کنند و به محل کارشان برگردانند، به دستور سرهنگ منصوری، وحشیانه به سوی آنها آتش گشودند و کارگران بی دفاع را به رگبار گلوله بستند.

در این جنایت هولناک حداقل سه کارگر جان خود را از دست دادند و حدود هشتاد نفر مجروح شدند. جانباختگان را شبانه و بدون همراهی خانواده هایشان دفن کردند و مجروحین را برای لاپوشانی جنایت، به جای بیمارستانهای عمومی به بیمارستان تحت حفاظت ارتش یعنی بیمارستان ۵۰۱ منتقل کردند.

سه سال بعد، چریکهای فدایی خلق در یک اقدام مسلحانه، صاحب کارخانه جهان چیت – فاتح یزدی – را در حالیکه از ویلای خود در تجریش عازم محل کارش بود ترور کردند و کشتند. در اعلامیه ای که این سازمان منتشر کرد دلیل این اقدام را جنایت کارفرما و رژیم در ۸ اردیبهشت ۵۰ اعلام میکرد.

بعد از انقلاب ۵۷ ، رژیم اسلامی سرمایه داری نیز بارها دست به کشتار کارگران زده است که از آن میان میتوان به کشتار کارگران شهرک صنعتی البرز  در ورودی شهر قزوین در خرداد شصت و نیز کارگران مس خاتون آباد در ورودی شهر بابک اشاره کرد و نیز اعدام دهها کارگر پیشرو در دهه شصت و نیز اعدام چهار کارگر در جریان خیزش انقلابی زن زندگی ازادی. این خود نشان میدهد که شاه و شیخ چه منافع طبقاتی مشترکی برای سرکوب کارگران و حفظ بهره کشی طبقاتی دارند. 

اما یکی از مسایل مهمی که اپوزیسیون سلطنت طلب و نادمین پیوسته به آنها به کمک ابررسانه های وابسته در بوق و کرنا میکنند، دروغپراکنی سیستماتیک درباره رفاه مردم در دوران پهلوی است. توگویی مردم در جریان انقلاب شکست خورده ۵۶ تا ۵۷ از فرط خوشی و رفاه دست به شورش زده بودند و از بهشت آریامهری راهی جهنم رژیم اسلامی شدند.

این بخش از اپوزیسیون سوپر راست و ابر رسانه های در خدمت آنها، به درستی از رانت خواری و فساد سیستماتیک در جمهوری اسلامی سخن میگویند اما ذره ای حاضر نیستند به وجود همین فساد و غارت سازمان یافته در دو دوره حکومت رضاه شاه و محمدرضا شاه اذعان کنند.

برای اثبات پوچ بودن دعاوی این حضرات در رابطه با بیلان درخشان ۵۳ ساله خاندان پهلوی، بد نیست با هم نگاهی به برخی داده های تاریخی و آماری مستند بیندازیم.

دوره رضا شاه

گفته می شود در دوره “خدمت” رضا خان میرپنج در تیپ نظامی قزاق و در مقطع تولد فرزند بزرگش – محمدرضا- او در یک خانه اجاره ای زندگی میکرد. بعداز کودتای اسغند ۱۲۹۹ با کمک مستقیم استعمار بریتانیا و ژنرال آیرون ساید و ورود به تهران نیز گفته می شود که با قرض و وام یک خانه در تهران خریداری کرده بود. حال چگونه است که او پس از آغاز سلطنت در سال ۱۳۰۴ به یکباره در مدت کمی یعنی شانزده سال ( تا مقطع اخراج از ایران و تبعید به جزیره موریس در سال ۱۳۲۰) به بزرگترین سرمایه دار ایران و خاورمیانه تبدیل شد؟!

 او در دوره سلطنت از چند طریق و با قلدری به بزرگترین زمیندار ایران فئودالی تبدیل شد. زمینداران و فئودالها قدرت نه گفتن به او را نداشتند و مجبور بودند بسیاری از زمینهای مرغوب خود را به او هدیه کنند و یا چندین برابر پائین تر از نرخ بازار به او بفروشند. ضمن اینکه بسیاری از زمینهای دولتی و یا بی صاحب نیز به تصرف او در آمد. در مقطع سال ۱۳۲۰ رضا شاه حدود یک و نیم میلیون هکتار را در تصرف خود داشت و بعد از برکناری او و به دنبال افشاگری در روزنامه های وقت، محمد علی فروغی – نخست وزیر وقت – در مجلس حاضر شد و اعتراف کرد که فقط  در حساب پس انداز شخصی رضا شاه حدود چهار و نیم میلیون دلار موجود است که رقم قابل توجهی در آن سال بود. کل این ثروت به محمدرضا و دیگر اعضای خاندان پهلوی منتقل شد. بخش عمده این زمینها در مازندران قرار داشت اما در مناطقی دیگر نظیر همدان، گرگان و ورامین نیز اراضی وسیعی در دست رضا خان بود. بنابراین میتوان از سلطنت طلبان پرسید مگر یک شاه در ایرانِ آنزمان چقدر حقوق میگرفت که میتوانست این حجم عظیم از ثروت را انباشته کند و رضا خان را به بزرگترین و ثروتمندترین زمیندار و سرمایه دار ایران آنزمان تبدیل کند.

دوره محمدرضا شاه

فساد و غارت سازمان یافته دوره رضا خان در دوره سلطنت فرزندش نیز ادامه یافت، ضمن اینکه شاهپور غلامرضا – برادرش – و نیز اشرف پهلوی – خواهر دوقلویش – نیز وسیعا در غارت و کسب ثروت مشارکت داشتند.

روزنامه نیویورک تایمز در تاریخ ۲۰ دیماه ۵۶ (شش روز قبل از خروج شاه به درخواست سولیوان سفیر امریکا در ایران) نوشت که محمدرضا پهلوی حدود یک میلیارد دلار ثروت دارد که بخش قابل توجهی از آن در بانکهای غربی پس انداز شده است. در مقطع انقلاب ۵۷ کارمندان اعتصابی بانک مرکزی لیستی از پولهای هنگفت خارج شده از ایران توسط خاندان پهلوی و دیگر سرمایه داران مرتبط به دربار را منتشر نمودند. رضا پهلوی اما در مصاحبه با مهدی فلاحتی در تلویزیون صدای امریکا چند سال پیش ادعا کرد که فقط ۶۵ میلیون دلار ( دلار هفت تومانی آنزمان) خارج کرده اند.

رژیم محمد رضا پهلوی در واکنش به خشم مردم از حجم عظیم فساد و غارت توسط خاندان پهلوی، تصمیم گرفت که برای فریب مردم کلیه کارخانجات، شرکتها، بانکها و هتل های تحت تملک اش را در یک بنیاد به اصطلاح خیریه بنام بنیاد پهلوی به ثبت برساند که البته رژیم اسلامی پس از انقلاب نام آنرا به بنیاد مستضعفان تغییر داد.

یکی از داده های مهم آماری ایران، آمارگیری سراسری سال ۱۳۵۵ است، یعنی نقطه اوج قدرت شاه و ثروت کشور به نحوی که درآمد نفت از دو سه میلیارد دلار در سال به یکباره با افزایش بهای نفت به بیست میلیارد دلار رسیده بود. با این همه شاهد رشد تورم، فقر و نابرابری طبقاتی در جامعه و بویژه مهاجرت روستائیان فقیر به حاشیه شهرهای بزرگ و تشکیل کمربندهای فقر و زاغه نشینی بودیم. ضمن اینکه اقتصاد ایران به “بیماری هلندی” دچار شد یعنی عارضه ای که ناشی از افزایش درآمد ناشی از صدور منابع طبیعی و بهم خوردن موازنه عرضه و تقاضا در داخل کشور است.

بر طبق آمارگیری سال ۵۵ بیش از ۵۲ درصد جمعیت بالای شش سال ایران بیسواد بودند. درصد بیسوادی زنان از ۶۵ درصد تجاوز میکرد و تعداد کل دانشجویان زن از ۴۸ هزار نفر تجاوز نمیکرد. از جمعیت ۳۳ میلیونی ایران ۱۶ میلیون زن بودند که ۱۱ میلیون نفرشان بیسواد بودند. یعنی خاندان پهلوی در طول ۵۳ سال حکومت و ثروت عظیم نتوانست اکثریت مردم را باسواد کند. این درحالی بود که کوبا علیرغم ثروت کافی، در عرض چند سال بیسوادی را ریشه کن کرد.

حدود ۸۵ درصد شرکتهای ایران در دست فقط ۴۵ خانواده بود. و ضریب جینی فقر از سال ۵۰ تا ۵۵ در حال افزایش مداوم بود. میزان مرگ و میر کودکان در مقایسه با کشورهای همسایه ایران و همچنین کشورهای پیشرفته در سال‌های قبل از انقلاب نیز چندان قابل قبول نیست، به‌ طوری‌که در سال ۱۹۷۹ میلادی (سال ۱۳۵۷) در حالیکه میزان مرگ‌ و میر کودکان کمتر از پنج سال در ایران ۱۱.۱ درصد بود که این میزان در کشور سوریه ۶.۷ درصد و در ژاپن حدود یک درصد بوده است. به‌عبارت دیگر، به ‌ازای مرگ‌ومیر ۱۱۱ کودک از هر هزار کودک متولدشده در ایران، این میزان در سوریه ۶۷ و در ژاپن ۱۰ کودک بوده است.

 وضعیت مسکن نیز بسیار نامناسب بود. به طوریکه طبق آمارگیری سال ۱۳۵۵ حدود پنج میلیون نفر از جمعیت ۳۳ میلیونی ایران فقط در یک اتاق زندگی میکردند. یعنی کل خانوار شامل والدین، فرزندان، آشپزخانه، حال و محل خواب خلاصه میشد در یک اتاق. ضمن اینکه هر سال بر جمعیت حاشیه نشینان – زورآبادها و مفت آبادها و مجبورآبادها – افزوده میشد. بر طبق قانون صد شهرداری تهران در دوره صدارت نیک پی، دستور تخریب آلونک های تهیدستان تهران صادر شد و خیلی از تحلیلگران سیاسی معتقدند جرقه انقلاب را همین جمعیت تهیدستان حاشیه شهرها زدند.

فساد و رانت خواری سیستماتیک در دوره محمدرضا پهلوی

شرکت‌های بزرگ برای واردات، صادرات و نیز تعامل با دولت نیاز به مجوز داشتند. مجوزهای دولتی فقط به تعداد معدودی از شرکت‌ها داده می‌شدند. برای گرفتن و نگاه داشتن یک مجوز نیاز بود که سران شرکت با افراد با نفوذ در تهران رابطه برقرار کنند. در زمینه مجوزها و دیگر مسائل روایت‌های معتبری در مورد مقامات بالا همچون شاهدخت اشرف و پسرش شهرام وجود دارد؛ مثلاً اینکه این افراد با نفوذ حدود ده درصد یا بیشتر از یک شرکت جدید التاسیس را به ‌طور مجانی می‌گرفتند تا مجوز آن را تضمین کنند. این گونه اقدامات و دیگر انواع فساد به شدت قیمت فروش محصولات داخلی را افزایش می‌داد.

سازمان سیا در گزارشی دربارهٔ فساد خاندان پهلوی می‌نویسد: «اخیراً رئیس یکی از بزرگترین بانک‌های ایران به یکی از مقامات سفارت امریکا گفته که چندی پیش، توجه شاه را به یکی از معاملات اشرف جلب کرده بود. گفته بود اگر جزئیات این معامله علنی شود، بازتاب منفی خواهد داشت. شاه به این گزارش توجهی نکرد. رئیس بانک می‌گفت اگر کسی دیگر جز اشرف این کار را کرده بود، ده سال حبس می‌کشید».

از یک سو، اسدالله علم – وزیر دربار- در بسیاری از معاملات مشکوک شرکت داشت. از سویی دیگر، امیرهوشنگ دولو بود که «سلطان خاویار» نام داشت. اما از همه مرموزتر، دکتر کریم ایادی بود که در گزارش‌های سفارت آمریکا، به عنوان «طبیب ویژه شاه» نام گرفته و در عین حال آمده که او در شرکت‌های متعدد از قبیل شرکت نفت پارس سهام دارد. معمولاً بین ۱۵ تا ۴۰ درصد سهام این شرکت از آن اوست. او در این‌گونه موارد از اسامی مختلفی استفاده می‌کند. گاه خود را عبدالکریم، کریم و برخی اوقات ایادی می‌خواند. تیمسار ایادی در عین حال از حق انحصاری بهره‌برداری از میگوی خلیج فارس برخوردار است.» در گزارش دیگری، سازمان سیا ایادی را کانال اصلی فعالیت‌های اقتصادی شاه می‌داند و می‌افزاید که «زمان حتی شایع بود که سهام شاه در شرکت ماهی‌گیری جنوب هم به اسم ایادی ثبت شده بود.»

هنگامی که شاه تصمیم گرفت، برای تشکیل دولت «وحدت ملی»، از شریف امامی استفاده کند، شایع بود که شریف امامی به فساد مالی متهم است. شاپور بختیار در دیداری با یکی از اعضای سفارت آمریکا، هشدار داده بود که دولت شریف امامی خود عمیقاً آغشته به همان فسادی است که ظاهراً با آن مبارزه می‌کند. بختیار در مورد فساد مالی خود شریف‌امامی اطلاعات دست اولی داشت». همه می‌دانستند که نخست‌وزیر کابینه «وحدت ملی» به «آقای پنج درصد» شهرت دارد. می‌گفتند وجه تسمیه لقبش هم این بود که از بیش و کم تمامی قراردادهای دولتی، پنج درصد حق حساب می‌گرفت.

اردشیر زاهدی – آخرین سفیر شاه در امریکا و داماد سابق محمدرضا پهلوی- فاش میکند که هویدا ۳۵۰ هزار دلار برای مخارج شخصی اشرف پهلوی به او پرداخته ‌است. زاهدی می‌گفت اشرف می‌خواست یکی از معشوقان خود را به جلسات سازمان ملل ببرد. به گفته زاهدی، این معشوق گفته بود برای چنین سفری سیصد هزار دلار می‌طلبد. به رغم مخالفت شدید زاهدی با پرداخت این مبلغ، هیئت دولت، با پرداخت آن موافقت کرد!!

علی امینی می‌گوید در سال ۱۳۵۴ به محمدرضا شاه پهلوی پیشنهاد داده دست کم ۱۵۰۰ نفر از مقامات بالای سیاسی و اقتصادی را که در نظر مردم به فساد و سوء استفاده‌های کلان مادی مشهور بودند، را دستگیر کند اما شاه نپذیرفت. دلیلش ساده است: خودِ خاندان پهلوی سردسته فاسدین و غارتگران بود.

این غارت و فساد سازمانیافته در کنار دستمزد ناچیز کارگران و عدم برخورداری آنها از حق اعتصاب و ایجاد سندیکا و تشکل مستقل کارگری و فعال مایشایی سرمایه داران و کارفرمایان برای اخراج کارگران و نیز سپردن مدیریت بسیاری از شرکتها و کارخانجات به سرهنگها و نظامیان بازنشسته – یعنی همان مشاغلی که سرداران سپاه پاسداران بعد از بازنشستگی به آن مشغول می شوند – بروشنی ماهیت ضدکارگری رژیم پهلوی را به اثبات میرساند. توجه داشته باشیم که قانون ممنوعیت فعالیت های اشتراکی و کارگری در ایران، به سال ۱۳۱۰ خورشیدی در دوره سلطنت رضا خان برمیگردد.

بنابراین بسیار مهم است اکثریت کارگر و زحمتکش جامعه ایران به این آمارها و فاکتها توجه داشته باشند و ماهیت عمیقا بورژوایی و ضدکارگری اپوزیسیون سلطنت طلب را دریابند و فریب دعاوی آنها برای حمایت از جنبش کارگری و مردمی را نخورند.

منابع:

– عباس میلانی، دو کتاب “معمای هویدا” و ” نگاهی به شاه”

– هامیلی، کتاب تاریخ ایران، دانشگاه کمبریج

– یرواند آبراهیمیان، دو کتاب ” ایران بین دو انقلاب” و “تاریخ ایران مدرن” 

– شوکراس، آخرین سفر شاه

– مصاحبه دکتر علی امینی (نخست وزیر اسبق) در آستانه سقوط شاه

https://akhbar-rooz.com/?p=201412 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دوستدار
دوستدار
1 سال قبل

“گفته می شود در دوره “خدمت” رضا خان میرپنج در تیپ نظامی قزاق و . . . بعداز کودتای اسغند ۱۲۹۹ با کمک مستقیم استعمار بریتانیا و ژنرال آیرون ساید . . . نیز گفته می شود . . . به بزرگترین سرمایه دار ایران و خاورمیانه تبدیل شد؟!. . . . . . و با قلدری به بزرگترین زمیندار ایران فئودالی تبدیل شد . . . زمینداران و فئودالها قدرت نه گفتن به او را نداشتند و مجبور بودند بسیاری از زمینهای مرغوب خود را به او هدیه کنند و یا چندین برابر پائین تر از نرخ بازار به او بفروشند . . . رضا خان را به بزرگترین و ثروتمندترین زمیندار و سرمایه دار ایران آنزمان ”
اینهمه ادعا بدون ارائه و ارجاع حتی یک سند !!؟
با کمی دقت و تأمل در مطالب مندرج در مقالۀ فوق میتوان به سهولت دریافت که مطالب مورد استناد نویسنده عمدتاً هم سنگ همان مخالفت های آخوندی با آزادی رأی زنان و اصلاحات ارضی سال چهل ویک است، که آبشخورش رسوبات متعفن قجری بود که ترجمان خودرا در وحشت آخوندها از سردار سپه نشان میداد

دوستدار
دوستدار
1 سال قبل

سندیت مقاله از تکرار شعر و شعارهای متداول فرا تر نمیرود و همین نکته باعث میشود تا خواننده نتواند رابطۀ ای دقیق و قابل اتکاء با گذشتۀ مورد ادعای نویسنده برقرار نماید و بهمین سبب نیز نمیتواند به توشۀ مبارزاتی کارگران بیافزاید . وجه دیگر غیر سازنده بودن اینگونه شعر و شعار ها این است که نیروهای به قول خودشان مدافع منافع طبقاتی کارگران را هر چه بیشتر از بدنۀ این طبقه ، که کارگران باشند ، و نقش دوران سازی که با گسترش آگاهی طبقاتی ، تاریخاً به عهدۀ این طبقه گذاشته شده ، دورتر و بیگانه تر مینماید !

اینکه کارگران شریف و زحمتکش سرزمین مان ایران به همراه سایر طبقات و اقشار جامعه تسمۀ ستم همه جانبۀ جمهوری اسلامی را روزانه و در زمان اکنون بر گُردۀ خود حس میکند اما نویسنده سوار بر نفرتی باستانی به تشریح وقایع هفتاد / هشتاد سال پیش میپردازد بیشتر میتواند بیان تسلیم نویسنده در مواجهه با موقعیت اکنونی کارگران باشد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x