جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

اینان هراسشان ز یگانگی ماست – دکتر سعیدرضا راد

به جرات میتوان گفت که یکی از اساسی ترین ضعف های مبارزات آزادیخواهانه، عدالتجویانه، برابری طلبانه و دمکراتیک مردم ایران برای عبور از شرایط قرون وسطایی حاکم در دهه های گذشته، عدم وجود ثقل ها و بلوک های سیاسی فراگیر و تاثیر گذار، حاصل از ائتلافهای پایدار سیاسی بین احزاب، سازمانها و گروههای مردمی بوده است.
شوربختانه، این واگرایی سیاسی در عمل، منجر به تشتتی مزمن و مخرب در صفوف نیروهای مبارز مردمی، در برابر انسجام نسبی نیروهای ضد مردمی استبداد حاکم گردیده است. تلاش بی وقفه نظام فاسد ولایت مطلقه، برای تفرقه اندازی و ماهی گیری در اردوی گسترده نیروهای مبارز و دمکرات از طریق جذب و سازماندهی نیروهای خود فروخته و صادر نمودن عناصر اطلاعاتی، چنان بارز است که نیازی به ارائه ادله مشخص ندارد. آنان رمز موفقیت را که امامشان “وحدت کلمه” نامید، بخوبی دریافته و با تمامی امکاناتشان، آنتی تز همگرایی را که تفرقه باشد به میان طیفهای مختلف نیروهای مبارز برده و سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن را، سالهاست با موفقیت درعمل اجرا میکنند. 
خوشبختانه، جنبش انقلابی فرهنگی/سیاسی “زن زندگی آزادی” توانست تا در پرتو تفکر مدرن، انسان محور و رنگین کمانی خود، تعادل کهنه موجود در درون جامعه سیاسی ایرانی را، در جهت احیاء حقوق مردم بر هم زند و راه را برای همگرایی ها و ائتلافهای جدید مابین نیروهای آزادیخواه، عدالتجو و برابری طلب، تا حد زیادی هموار نماید. همگرایی ها و ائتلافهایی که شاید تا قبل از این جنبش درخشان، فقط در حد امید و آرزو قابل ارزیابی بودند.
امروزه می بایست در پرتو گرما و نور حاصل از مبارزات پرشور نوجوانان، جوانان، زنان و مردان کشور بر انجماد و تاریکی های ذهن خویش فایق آییم و با گامهای حساب شده، بلند و استوار مسیر همگرایی و همنوایی حداکثری را در صحنه عمل، هموار سازیم. فقط اینگونه است که میتوان در سپهر سیاسی متکثر ایران، با جذب و سازماندهی حداکثری نیروهای مبارز به ایجاد “ثقلی” پایدار و تاثیر گذار برای گذار از جمهوری جهل و جنایت، آنهم با حداقل هزینه ممکن اقدام کرد و بر موج سواری آلترناتیوها و رهبر سازی های مرسوم قدرتهای منطقه ای و ابر قدرتهای جهانی و همچنین بر نیروهای انحصار طلب، سلطه گرا و فاشیست در دوران گذار و پسا گذار غلبه نمود. 
اگر چه ریشه های سیاسی جنبش انقلابی “زن زندگی آزادی” به دهه ها قبل و آن تقابل نابرابر و خونین، مابین بخش مدرن و رو به جلو جامعه با بخش عقب افتاده و آخوند زده جامعه در دهه ۶۰ بر میگردد و در نگرشی کلی تر میتوان آنرا، مرحله ای از مراحل تکاملی جنبش ضد استبدادی و آزادیخواهانه مردم ایران از مشروطه تا به امروز نامید، ولی بخش فرهنگی آن که بخش غالب جنبش انقلابی “زن زندگی آزادی” نیز میباشد، فرای تمامی تضادهای سیاسی و اقتصادی موجود در جامعه، ریشه در تحولی عمیق و انقلابی در نظام ارزشی نسلهای جوان در سالهای اخیر دارد. تحولی درخشان که امروزه خود را بصورت طغیان فرهنگی نوجوانان و جوانان، مردان و زنان به جان آمده بر علیه تمامی پندار ها، باورها، سنن کهنه و پوسیده و تعصبات دینی حاکم بر تفکر بخش عقب افتاده جامعه ایرانی و قوانین زن ستیز و انسان ستیز، ناشی از تفکر مرد سالارانه حاکم بر جامعه، به نمایش گذاشته است.
زنان و جوانان ایرانی بعد از قتل مهسا و با ورود به جنبش انقلابی نوین با شعار محوری”زن زندگی آزادی” توانستند با بینشی مدرن و تحلیلی نوین در راستای حل نهایی تضادهای انباشته شده اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، از تحولات تکاملی “کمی” در بیش از یکصد سال مبارزه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نسلهای گذشته عبور کنند و با جهشی معنی دار، به یک بینش عمیق و “کیفی” نو در شکل و محتوا فرا رویند. 

این گذار دیالکتیکی از “کیفیتی کهنه” به “کیفتی نو” و جهش رنسانس گونه آن، عملا به تغییراتی عمیق در شکل و محتوای خواستگاه های مبارزاتی و نحوه مبارزات زنان و جوانان ایرانی منجر گردیده است. درک صحیح این تغییر ماهوی و گذار حاصله از آن، همان گره نظری و ذهنی است که با شناخت و حرکت در مسیر باز کردن آن میتوان پلی استوار بر شکاف موجود بین نسلها ایجاد نمود، کنشگران نسلهای مختلف را با هم آشتی داد و در مسیر مبارزه ای فراگیر و همه جانبه با استبداد مذهبی حاکم، به همگرایی و هم افزایی آنان همت نمود.
نسل جدید با نگرشی مدرن، بی بدیل و رنسانس گونه، “زن” را زاینده “زندگی” و آزادی زن را مبنای “آزادی” پایدار در جامعه ای، بدون حضور مرد سلطه گر و انحصار طلب و عدم وجود سنن عقب افتاده و مرد سالارانه تحلیل میکند. از این رو است که نسل جوان ایرانی با هر نوع سیستم فرد محور (چه ولایی و چه سلطنتی) و مادام العمری در تضادی آشتی ناپدیر میباشد.

نوجوانان، جوانان، زنان و سایر کنشگران میدانی جنبش انقلابی “زن زندگی آزادی” بر این باورند که آزادی واقعی، برابری پایدار و عدالت اجتماعی فراگیر نمی‌تواند در جامعه، بدون حل نهایی تضاد جنسیتی و عبور از تفکرات سلطه طلبانه در هر شکل آن، تحقق یابد. به همین دلیل است که اصلی ترین، پایدارترین و عمیق‌ترین راهکار دموکراتیزه‌ کردن جامعه و رسیدن به آن بهروزی و سعادت عمومی در “زندگی” را در آزادی “زن” از اسارتی تاریخی، از طریق نفی تفکر سلطه گر مردسالار، تحلیل میکنند. تقلیل این نگرش عمیق فرهنگی/سیاسی که گستردگی اهدافش، تمامی شئون اجتماعی را در بر گرفته است، به جنبشی صرفا فمینیستی، اشتباهی فاحش است که ناشی از عدم درک واقعیت جنبش انقلابی “زن زندگی آزادی”، در تمامیت آن میباشد.
بینش عمیق و درک مدرن نسل جدید از مقولات “زن”، “زندگی” و “آزادی”، تلاش بی وقفه  آنان در مبارزه با تمامی نمادهای عقب افتاده، نفی تمامی سنتها و قوانین مرد سالار و همچنین حرکت خستگی ناپذیرشان برای حل تضاد جنسیتی، مجموعا هیمه های همان آتش خروشانی است، که امروزه بر جسم و جان نظام قرون وسطایی حاکم بر ایران افتاده، سد استبداد دینی را در تئوری و عمل شکسته و میرود تا هر گونه کهنه پرستی و عقب افتادگی تاریخی را بسوزاند و به خاکستر بدل سازد.
از دیگر مشخصه های بارز و درخشان جنبش انقلابی فرهنگی/سیاسی “زن زندگی آزادی” همانا همگرایی و همصدایی فراگیر آن در بین تمامی اقشار و طبقات جامعه بدور از وابستگی های جنسیتی، سیاسی، مذهبی و اتنیکی میباشد.
پتانسیل انقلابی موجود در جنبش “زن زندگی آزادی”، تعمیق روز افزون آن در بین اقشار و طبقات جامعه و رابطه دیاکتیکی موجود در بین اجزاء شعار محوری آن، برای هر کنشگر سیاسی که خود را از خصلتهای ضد دمکراتیک همچون خود پرستی، خود بزرگ بینی و خود محوری رهانیده باشد، نقشه راه و مشعلی درخشان است. همه بایستی با درک ضرورت و نقش تاریخی خود بتوانیم، از ریشه جوانه بزنیم و با قبول “تفاوت در اندیشه” و “اتحاد در عمل“، پوسته شکنی کرده و در مسیر همگرایی و همصدایی با دیگر نیروهای آزادیخواه، عدالتجو، برابری طلب و باورمند به سیستمی سکولار و دمکراتیک متکی بر خرد جمعی، رویش نماییم.
بسیاری ازمتفکران و کنشگران جنبش آزایخواهانه و دمکراسی طلبانه مردم ایران در تحلیلهای خود مشکل عدم موفقیت مبارزات دموکراتیک مردم ایران از دوران مشروطه تا به امروز را در عدم کفایت احزاب و سازمانهای فراگیر و تاثیر گذار، فعالین و مبارزان کارآمد و رهبرانی شایسته دانسته اند. امروزه با وجود هزاران هزار فعال سیاسی، اجتماعی و بخصوص جوانان آگاه و مستعد، دیگر نمیتوان کمبود نیرو، کمبود انگیزه، کمبود امکانات و ناکافی بودن تجربه در سازماندهی جهت مبارزات مدنی و سیاسی را بهانه نمود. عصر نوین ارتباطات دیجیتالی نیز ما را در دسترسی به میلیونها کاربر اینترنتی در سراسر جهان و ایران مجهز کرده است. نسل آگاه امروز با دسترسی گسترده به اخبار و اطلاعات گذشته و روز، کار را بر سیاست ورزان با تجربه نیز دشوار نموده است. لذا در مبارزات جدی سیاسی دیگر نمیتوان بدون تکیه بر خرد جمعی و رنگین کمانی، به نتیجه مطلوب امیدوار بود.
واقعیت این است که در ایران امروز، باور به سیستمی حکومتی غیر دینی، متکی بر خرد جمعی، مردم سالار، پاسخگو و تعویض پذیر که در معنی همان سیستم جمهوری سکولار دمکرات است، با تفاوت بسیار معنی داری بالاترین اقبال اجتماعی را دارا میباشد. از طرف دیگر باید دانست که امروزه استبداد حاکم از داخل و مدیای وابسته و معلوم الحال فارسی در خارج، از چپ و راست برای منحرف کردن ذهن مردم، که حالا از ترس غرق شدن به هر تخته پاره ای چنگ می اندازند، مرتبا رهبرسازی و آلترناتیوسازی میکنند. در چنین شرایط خطیری، امکان ظهور و موج سواری یک خمینی کرواتی جدید با تکیه بر پول، قدرت و تبلیغات بیگانه، به هیچ وجه غیر ممکن نیست. لذا ضرورت ایجاد ثقل جمهوری خواهان غیر وابسته به قدرتهای منطقه ای و جهانی از نیروهای ملی و مردمی معتقد به آزادی، عدالت و برابری اجتماعی از اولویت خاصی برخوردار گردیده است.
با توجه به این واقعیت ملموس است که تمامی نیروهای جمهوری خواه باید بتوانند حول محور قبول گذار از جمهوری جهل و جنایت اسلامی در وجه سلبی آن و قبول سیستمی تکثر گرا، متکی بر خرد جمعی با باور به اعلامیه حقوق بشر، عدالتخواه و برابری طلب در وجه ایجابی آن، با همگرایی و هم افزایی خود ثقلی فراگیر و تاثیر گذار، در سپهر سیاسی ایران ایجاد نمایند.

ثقل جمهوری خواهی بنوبه خود از ائتلاف قطبهای متعدد جمهوری خواهان ملی، ملی مذهبی، لیبرال، دمکرات، چپ دمکرات، چپ سوسیالیستی، اتنیکی … تشکیل میگردد. هر یک این قطبها با توجه به پایگاه اجتماعی خود قادر خواهند بود با جذب و سازماندهی بخشی از نیروهای مردمی در سپهر سیاسی رنگین کمانی ایران، نقش موثر و تاریخی خود را برای دوران گذار و پسا گذار، ایفا نمایند. چند قطبی بودن ثقل جمهوری خواهی به واقع، بزرگترین نقطه قوت آن و تضمینی بر فراگیری، تاثیر گذاری و پایداری آن در سطح کشور میباشد.
هرگاه اراده نماییم با درک صحیح از ضرورت لحظه و اولویت دادن بر حفظ منافع و احقاق حقوق تمامی مردم ایران، به ائتلافهایی پایدار از طریق توافقهائی بر مبنای خواستگاه های حداقلی نائل آییم و چنین کار سترگی را تا ایجاد “مرکز همکاری احزاب و نیروهای مستقل جمهوری خواه ایران” به سامان برسانیم، بطور قطع توانسته ایم پاسخی صحیح و قابل دفاع، به ندای روز افزون آزادیخواهانه و برابری طلبانه نوجوانان، جوانان، زنان و مردان از جان گذشته میهنمان، در مسیر اعتلاء جنبش انقلابی “زن زندگی آزادی” بدهیم و وظیفه تاریخی خود را به این جنبش انقلابی مدرن ادا نماییم.

اگر بخواهم روح پیام حاکم بر این متن را، برای تمامی جمهوری خواهان سکولار، آزادیخواه، عدالتجو و برابری طلب در چند کلمه خلاصه کنم، خواهم نوشت:
باید در هر سپیده البرز نزدیکتر شویم
برای
زن زندگی آزادی

https://akhbar-rooz.com/?p=202073 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الف باران
11 ماه قبل

در اعتراضات اخیر این بلبشوئی که ایجاد شده بود در نتیجه برآورد نادرست اپوزیسیون ارتجاعی ایران و در راسشان فرقه تروریست داعشی رجوی و تجزیه‌طلبان حامی اسرائیل بود که با شکست روبرو شد و قطعا  تاثیرات منفی خود را در روحیه مردم باقی گذارد .
رفتن آخوندها اگر به قیمت نقض حاکمیت ملی ایران، تمامیت ارضی ایران، استقلال ایران، برباد رفتن تمام دستآوردها و فنآوری‌های علمی ایران، ترور اساتید و دانشمندان ایران برگرفته از نمونه عراق توسط اسرائیل و… تمام شود، پشیزی ارزش نداشته و در مغایرت کامل با منافع ملی ایران است . این مرز را مضمون سیاسی، برنامه و رهبری جنبش تعیین می‌کند . کینه‌توزی،خون‌ خواهی و قصاص‌طلبی خرده‌بورژوائی با یک مبارزه انقلابی منسجم با برنامه و دارای دورنما ماهیتا در تناقض است. قهرطبقاتی با خشونت‌ طلبی خرده‌بورژوائی سازگار نیست…

الف باران
11 ماه قبل

“چنین شرایط خطیری، امکان ظهور و موج سواری یک خمینی کرواتی جدید با تکیه بر پول، قدرت و تبلیغات بیگانه، به هیچ وجه غیر ممکن نیست “.

گاندی می‌گفت ” انگلستان‌ هندوستان را مستعمره نکرد این خودی‌ها بودند که انگلستان را آوردند ” .
اپوزیسیون ایران هم با سرپوش گذاشتن بر روی اقتصاد نئولیبرالیستی ، فقط خواهان تغییراتی در سطح تعویض عمامه با کراوات است . یعنی خر همان خر باشد ولی پالانش عوض شود .

peerooz
peerooz
11 ماه قبل

“مصدر مرخم”
ادامه,
” زیاده عرضی نیست جز امید به بهبود اوضاع.” که دم کامنت بریده شده بود.
“۵۰۰ تا کمه, ۹۰۰ تا غمه, ۱۰۰۰ تا خاطر جمعه”؟

peerooz
peerooz
11 ماه قبل

آیا کسی بیاد دارد که اگر نه در عمر خود بلکه اقلا در ۵۰ – ۴۰ سال گذشته چند بار مکرر در مکرر این روضه و یا موعظه را شنیده و یا خوانده است. بی نهایت اغراق است ولی شاید چیزی نزدیک به آن و نتیجه؟ هیچ.

دوستی که تازه از ژاپن با سوقاتی از عکس هائی که “اگر فردوس بر روی زمین است اینجاست اینجاست” برگشته بود از زیبایی و نظافت و ادب و احترام مردم داستان ها میگفت و ترقیات آنها که آدم را به فکر مقایسه با خود می انداخت که آنها “آنند” و ما “اینیم”. مذهب آنها بودائی و شینتو ست و جز در مراسم نادر کسی به فکر مذهب نیست. و وسواس ما در پانصد سال گذشته “تشیع” بوده است. و آنها هم که از آن خسته شده بودند “بابی” و “بهائی” شدند. حتی همسایه های عرب های سنی هم فرسنگ ها از ما جلوترند. زیاده عرضی نیست

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
11 ماه قبل

ما بارها گفته ایم که انقلاب کبیر فرانسه اولین انقلاب برای استقرار دموکراسی و توسعه ی شیوه ی تولید و مناسبات سرمایه داری بود تجارت آزاد که منجر به دست یافتن به بازار جهانی بود باعث شد تا تولید بزرگ و صنایع بزرگ در جهت پاسخگوئی به تقاضای کالا سرمایه داری را هر چه بیشتر توسعه دهد تکامل سرمایه داری وابسته است به تولید بزرگ و تجارت آزاد در ایران این مراحل طی نشده است اما مواد خام و بدست آوردن سودهای هنکفت از جمله در صنایع نفت سود مافوق سود انحصاری هر کشور دیگر تمایلی برای اینکه سرمایه در جهت توسعه ی سرمایه ی صنعتی ایجاد نکرد از اینروست که صنعت و سرمایه ی صنعتی که پایه ی مادی دموکراسی و«رنساس » است در ایران فقط تا حد ملزومات سرمایه ی تجاری و مواد خام گسترش یافت از اینرو مناسبات این نوع سرمایه همان دیکتاتوری و استبدادی بود که از زمان ناصرالدین شاه تا امروز حاکم بوده است پس دموکراسی بورژوائی و توسعه ی سرمایه داری و حاکمیت سرمایه بنابر ماهیتش به سمت سرمایه ی صنعتی نخواهد رفت و همینطور از دموکراسی

peerooz
peerooz
11 ماه قبل
پاسخ به  farhad farhadiyan

نمیگذارند همین جور ساکت بنشینی و چیزی نگوئی . روضه خوان چند ساعت پیش ما, اکنون در نقش “بزرگ ارتشتاران فرمانده ظاهر شده و میفرمایند “ما بارها گفته ایم”.”ما” هم تبریک مجدد میگوئیم.

کهنسال
کهنسال
11 ماه قبل
پاسخ به  farhad farhadiyan

جناب فرهاد گرامی؛ آنقدر پر نویسی کردی؛ آنهم دو سه صفحه را به صورت یک جمله !؟ تا که محدودیت ۹۰۰ حرف نازل شد. من و دیگران دستمان در پوست گردو مانده است!؟ البته به نظر میرسد شما نماینده و سخنگوی حزب و سازمانی سیاسی باشید و حرف برای گفتن فراوان. بنده کاربر سراپا تقصیر که ۹۰ حرف را هم به سختی جور میکنم چه برسد به ۹۰۰ تا!
برای شما و سایر هم حزبی هایتان سلامتی و خوشی آرزومندم .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x