سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

گذشته نمی تواند آلترناتیو آینده باشد – سهراب ستوده

با فروکش کردن موقت مبارزات جوانان در کف خیابان، سلطنت طلبان ابتدا با علم کردن  “من‌ وکالت میدهم” رهبری فردی را به رهبری جمعی ترجیح دادند. تلوزیون من و تو و سایت کوچه و احزاب و گروه های طرفدار رژیم سابق، بسیج شدند و در غیاب یک آلترناتیو جدی و همگانی، آقای پهلوی را جلو صحنه سیاسی ایران قرار دادند. بعد از شکست “من وکالت می دهم” “شورای همبستگی”  تشکیل شد که باز هم همین جریان با تشکیل گروه های فشارادامه کار آن را مختل کردند.

راستی اینها چرا اینقدر روی نظام سلطنت و شخص آقای پهلوی- علیرغم میل خودش به  شاه شدن- اصرار دارند؟

اینها  خوب می دانند که  تجربه مشقت بار و تلخ زندگی در جمهوری اسلامی، اعاده اوضاع برای بخشی از مردم را به یک آرزو تبدیل کرده است. برای بسیاری که درجهنم ج.ا چشم  گشوده اند، و هیچ تجربه ملموسی از گذشته ندارند و فقط فیلم های نوستالوژیک آن زمان را به عنوان تنها خاطره شیرین آن دوران دیده اند، یک برگشت به عقب را ساده ترین و‌ کم مشقت ترین و ممکن ترین راه می دانند. بنابراین هر چه ارتجاع اسلامی زندگی را بر مردم سخت تر می کند، بطور خودبخودی تمایل به اعاده اوضاع سابق برای عده ای شدیدتر می شود. در هر حال اینها در مقابل رژیم اسلامی و مردم یک مدل قابل تجسم، جلو جامعه می گذارند.

صرف نظر از غیر ممکن بودن بازسازی گذشته، گذشته هیج وقت نباید آلترناتیو آینده باشد. گذشته متعلق به نسل گذشته و آینده متعلق به نسل آینده است.

اما اینها شاهزاده را بیشتر برای آینده سیاسی خود می خواهند. چون خوب می دانند که بدون آقای رضا پهلوی در آینده سیاسی ایران دستشان به جایی بند نمیشود.

بنابراین طرفداران نظام سابق انقلاب ۵۷ را”فتنه” یا “شورش” می نامند و از کسانی که  که در انقلاب ۵۷ مشارکت داشته اند می خواهند از گذشته خود پشیمان باشند.

آنها خوب می دانند که”پشیمانی” بخشی از فرهنگ جامعه است و تفکر خیامی که “از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن” فقط یک شعر قشنگ است.

 انقلاب ۵۷ که درجوهر خود برای آزادی و رفاه اقتصادی بود، شکست خورد انهم نه فقط با  فریب های مذهبی بلکه با اسلحه. مدتها بعد از تصرف قدرت توسط ملاها، در کردستان،  ترکمن صحرا و حتی خیابان های تهران هنوز امیدهایی برای پس گرفتن انقلاب دزدیده شده مردم وجود داشت.

 اما در نهایت انقلاب شکست خورد و همین شد سرمایه سلطنت طلبان برای اعاده اوضاع گذشته. دوستی می گفت: “امام حسین را کشتند، برای آخوندها  خوب شد”.

اگر انقلاب ۵۷ پیروز شده بود- یعنی به رفاه اقتصادی و آزادی که اتفاقا خواسته مردم بود رسیده بود – آیا کسی حسرت گذشته را می خورد؟ مصائب انقلاب ۵۷ را باید  به حساب مسببین اصلی آن یعنی آخوند و مذهب نوشت.

کدام یک از انقلاب های دنیا به اهداف واقعی خود رسیده است؟ انقلاب اکتبر در نهایت شکست خورد، اما کسی نخواست به دوره تزار برگردد. انقلاب فرانسه هم در نهایت به پیروزی نرسید، اما همه از آن به نیکی یاد می کنند. انقلاب مشروطه هم شکست خورد، اما کسی خواهان باز گشت احمد شاه نشد. مصدق هم  در مصاف با شاه شکست خورد، اما کسی از او نخواست ابزار پشیمانی کند.  هر پدیده ای درون خود یک تغییر ایجاد می کند. تاریخ داستان تغییر است. سیر تکاملی جامعه خطی نیست. همین که بعد از۴۴ سال جامعه اصرار دارد که دست مذهب را از امورات زندگی خود کوتاه کند، یک دستاورد بزرگی است. همین مردم دیگر در مراسم عزاداری عزیزان خود اخوند و دعا و  قرآن را به کل حذف کرده اند.

۱۰۰ سال است، یعنی از انقلاب مشروطه تا کنون، جنگ بین سنت و مدرنیته است هر بار مدرنیته شکست خورده و سنت پیروز شده است. سنت، مذهب و سلطنت از دوستان قدیمند و همیشه به یکدیگر نان قرض داده اند. یک بار برای همیشه باید به مدرنیته فرصت داد، شاید بتواند مذهب و سنت و سلطنت را سر جای خود بنشاند. همان کاری که اروپا در قرن ۱۷ کرد و دست مذهب و سلطنت را از امورات زندگی مردم کوتاه کرد.

شما هم حتما شایعه چند ماه قبل حمایت آیت اله سیستانی از آقای رضا پهلوی را شنیده اید! اگر چه تکذیب شد، اما این چیزها مشغله فکری اینهاست. مذهب و سلطنت همیشه دستشان در یک کاسه بوده است.

بسیاری از مردم فراموش می کنند که جمهوری اسلامی خود محصول رژیم سلطنت است و فیلم های نوستالوژیک فقط یک بخش زیبا  از واقعیت گذشته است. اما برای اینها این اصلا مهم نیست. مهم نیست که در رژیم گذشته احزاب ممنوع بودند، آزادی عقیده و بیان نبود، دستاورد های انقلاب مشروطه زیر پا گذاشته شده بود، و با کودتا قدرت را پس گرفته بودند. مهم این است که اینها یک مدل قابل لمس و تجربه شده در ویترین خود دارند، که برای مثال حجاب اجباری نبود، قوانین جامعه شرعی نبود، دلار و مسکن و ماشین اینقدر گران نبود.

به همین خاطر هم‌ هست که اینها روی رهبری فردی آقای رضا پهلوی سرمایه گذاری کرده و ایشان را آس خود می دانند که باید روی میز گذاشته شود.

آنچه اینها فراموش می کنند، این است که سیاست، بازی پوکر یا حکم نیست که با زدن یک اس بشود همه  کارت ها را جمع کرد. سیاست امر پیچیده ای است که نیاز به همگرایی، بحث ، توافق و ائتلاف و اتحاد دارد. در سیاست هیچ آسی به تنهایی نمی تواند و نباید بقیه کارت ها را نادیده بگیرد. در سیاست برای رهبر شدن باید ابتدا قلب ها را فتح کرد و مقبولیت کسب کرد. مقبولیت هم یک امر اکتسابی است نه صرفا حقوقی. شما در یک کار حقوقی دنبال وکیلی می گردید که با تجربه باشد و کار بلد، در سیاست بدنبال کسی راه می افتید که به او اعتماد کرده باشید و به عبارتی معتمد شما باشد.

علاوه براین دنیای امروز  دنیای ۴۴ سال قبل نیست، دنیای انترنت و گردش نسبتا آزاد اطلاعات است. مردم مطالعه می کنند و هر کسی خود را یک تحلیل گر سیاسی میداند. دیگر نمیشود در خلا آلترناتیو سازی کرد.

الترناتیو سازی در سال ۵۷ ممکن شد، چون مردم، خوشبختی خود را در “ماه ” می دیدند. در چنین جوی بود که یک پیرمرد خنزرپنزی با افکار سنتی را از نجف به فرانسه بردند، نشاندند زیر درخت سیب تا پاپاراتسی های تشنه خبر، کشف تازه اشان از قرن ششم را به انسان های قرن ۲۰ام بفروشند. او را از آنجا با بدرقه همین ژورنالیست های غربی به تهران بردند تا هیج احساسی برای برگشتن به وطن نداشته باشد. برق را مجانی می کنیم و برای مستضعفان مسکن می سازیم هم ملی مذهبی ها توی دهانش گذشته بودند تا یادش برود که “اقتصاد مال خر است”، اما نرفت. اینها همه در حالی بود که نه انترنت وجود داشت و  نه تلوزیون های ماهواره ای و نه مردم اطلاعی از اسلام و سنت و فقه و شریعت داشتند. مردم در ورای روضه و دعا و اسلام و قرآن و حدیث, برق مجانی، مسکن مجانی،  اتوبوس مجانی، آبادی این دنیایشان را می خواستند.

خمینی و طرفداران او همه این چیزها را با هم مخلوط کردند و با چاشنی شور انقلابی شریعتی و اقتصاد توحیدی بنی صدر آنرا با کمک دولت های سکولار غربی در حلقوم مردم ریختند.

امروز اما آلترناتیو واقعی جوانانی اند که با دنیای امروز آشنا هستند و می خواهند در پروسه همین روند انقلابی برنامه ها و مطالبات خود را تدوین کنند، بشنوند، بخوانند و انتخاب کنند. دیگر نمی شود با شعار “همه با هم” که چیزی جز “همه با من” نیست به سعادت و خوشبختی رسید. نباید دوبار از یک سوراخ گزیده شد. نمی شود با گذشته پرستی آینده را ساخت.

اتفاقا باید از روندی که بعد از اتفاقات اخیر آغاز شده است استقبال کرد. درست است که وکالت گیری و از هم‌ پاشیدگی “منشور همبستگی” به اتحاد مردم آسیب رساند، اما این انشقاق خودبخود وجود داشت، فقط تعارف ها را کنار زد و شفاف سازی و رک گویی را  نمایان کرد.

جوانان که نیروی محرکه این انقلابند باید هر چه زودتر گروه های محلی درست کنند و حزب و سازمان خود را بسازند. در غیر اینصورت باز هم یک پیرمرد خنزرپنزی مدرن شده، پیدا خواهد شد تا انقلاب آنها را مصادره کند.

روند کنونی از این نظر مثبت است که برخورد نظرات- در صورتی که در فضای آرامی صورت گیرد- می تواند و باید به نکات برنامه ای بیانجامد. باید از  بحث های کشدار، بی خاصیت و غیرشفاف پرهیز کرد و بر سر یک فورمولبندی برنامه ای به توافق رسید.

نقاط مشترک اپوزیسیون خیلی بیشتر از نقاط تفرق آن هاست.

آن هایی که خواهان تغییرات اساسی در زندگی مردم نیستند، بازگشت به عقب را وعده می دهند. چون مایل به کسب قدرت از بالای سر مردم هستند. یک رکن اساسی تغییرات اساسی جدایی کامل دین از قوانین جامعه و رفاه اقتصادی است.

https://akhbar-rooz.com/?p=203083 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

8 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محسن پرورش
محسن پرورش
11 ماه قبل

دوستان ، در دُرستی آرمانهای شریف مشروطه خواهی در ایران تردیدی نبود ولی بااستبداد و ارتجاع تاریخی پادشاهی و روحانیت نهادینه نشد در عمل شکست خورد.مهمترین آن اختناق و سرکوب بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. نهاد روحانیون با رشد زیادی که در زمان پهلوی دوم کرد با مسجد (بیش از ۶۰۰۰۰) و امامزاده ها توانست در بحران های ۵۵ تا ۵۷ از اسلام سیاسی برای رسیدن به قدرت استفاده کند. تمام وقایع بعداز انقلاب ۵۷ نشان میدهد که حکومت اسلامی قادر به پاسخگوئی خواسته های مرم نبوده و نیست جز زور و کشتار منطقی ندارد. تردیدی هم نیست که گزینه ی جمهوری پارلمانی می تواند جامعه را با مشارکت نمایندگان مردم از بحران کنون نجات دهد. در واقعیت زندگی، تمامیت خواهی حکومت امکان فعالیت به هیچ نیروی دگر اندیش نداده وقدرتهای جهانی و عوامل آنها با حمایت های رسانه ها مثل «من و تو» به خصوص بعداز دسترسی به ماهواره و ایتنرنت طرفداران پادشاهی را برای بازگشت تقویت می کنند.جمهوری خواهان وآینده نگران باید بیش از پیش به جبهه وسیع فکرکنند.

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
11 ماه قبل

توهم سلطنت طلبها وابسته به رهبری خود وارث تاج و تخت است که سیاست را اراده گرایانه می فهمند در حالی که خمینی نه تنها به آنها بلکه برای کل جریان راست و حتی چپ ها نشان داد که قدرت زمانی کسب می شود که جریان بتواند اهرمهای ساختاری حکومت آینده اش را بنا کند و حکومتی وقتی از هم فرو می پاشد که آن ساختار و سازمان درونی اش از هم بپاشد . امروز هم همین قانون حاکم است کسانی حکومت آینده را می سازند که الان ساختار خودشان را از درون همین ساختار رو به اضمحلال ایجاد کنند تا نو جای کهنه را بگیرد به همین علت از توهم سلطنت طلبها گفتم زیرا ساختار از هم پاشیده فقط با فرمان رضا چهلوی ایجاد نمی شود بلکه او باید در راس این تشکیلات قدم بردارد و قدرت از درون مبارزه کسب می شود نه با لاس زدن و همنشینی با سران کشورهای دیگر . رضا پهلوی چون بیسواد و بی کفایت است فقط می تواند به عده ای بی ریشه از منافع طبقاتی دردرون کشور در بین هواداران خارجی اش رهبر باشد از اینرو تمام تلاشهایش (رویاهایش )فقط در صورت کودتا عملی خواهد شد

احمد رسا
احمد رسا
11 ماه قبل

وضعیت رقت بار ایران امروز محصول خبط و خطای نه تنها حکومت آن زمان بلکه خطای فاحش، روشنفکران!! تاریک اندیش و سیاست شغلان چپ و راست بود. از جمله چپ گرایان که همه چیز را زشت و وابسته به غرب و ….. بود و کعبه اش به سوی مسکو بود. اسلام گرایان هم کعبه شان در فلسطین قرار داشت. این دو دست به هم دادن و به فریب جوانان پرداختند و دیدیم که حاصلش چه بود.گذشته به قول شما نمی تواند (آلترناتیو) آینده باشد ولی می توان از درس دوری از نادان و خائنان را نشان دهد؟؟

خان
خان
11 ماه قبل

پیش‌فروض طراحی ساختار دیوانسالاری ایران‌فردا چند چیز است :
جدایی دین از سیاست (رسو)
دو بال دمکراسی
تفکیک قوا (منتسکیو)
تفکیک مسئولیت‌ها (م)

peerooz
peerooz
11 ماه قبل

“شیخ رکن الدین علاء الدوله احمد. وفات شیخ در سنهٔ ۷۳۶ اتفاق افتاده. این رباعی از آن جناب است:
این ذوق و سماع ما مجازی نبود
وین وجد که می‌کنیم بازی نبود
با بی خبران بگو که ای بی خردان
بیهوده سخن به این درازی نبود”.

احتمالا همه مردم در ایران – لابد به یاری جمهوری! اسلامی – عکس “رضا شاه دوم” را در حال التماس در پای دیوار ندبه و در آبدار خانه “بی بی ناتنیاهو” دیده و عرق شرم از چهره پاک کرده اند. به گمانم احتیاجی به توضیح واضحات نیست.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
11 ماه قبل
پاسخ به  peerooz

با روی کار آمدن باند احمدی نژادی که بعدن بصورت پایدارچی های مصباح یزدی متشکل شدند
در بین حکومتیان ،بگیر به بندهایی بعنوان جاسوسان اسرائیلی مطرح شد.
و حالا اکثریت این باند هم در قسمت های خاص حکومت ، سوار برکارند، از همان زمان جلوس این باند، رضا شاه روحت شاد را علم شد این رضا شاه دوم دنباله همان رضا شاه روحت شاد قبلی است؛
اما این رضا شاه دوم پذیرفته مامور این جاسوسان داخلی باشد؛با رفتنش به اسرائیل و لب گیری از دیوار چند وظیفه را با هم انجام داد.

peerooz
peerooz
11 ماه قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

بابا بزرگ “رضاشاه دوم” در احیای شکوه ایران باستان از هیچ کوششی فروگذار نکرد و مشابها یهودیان, کورش را به خاطر نجات آنها از اسارت بابل, پیامبر یا چیزی در آن حدود میدانند. شاید “رضا شاه دوم” در پی پس گرفتن وامی ست که یهودیان به ایران بدهکارند! غافل از آنکه یهودیان زرنگتر از آنند و جهت خنثی کردن این وام, عید “پوریم” را دارند که در آن همسر یهودی پادشاه هخامنشی, یهودیان را از قتل عام توسط هامان وزیر و ایرانیان, نجات داد. امروزه “پوریم” یکی از مهمترین اعیاد یهودیان و یاد آوری شمنی ایرانیان با یهود است. در زمان “آریامهر” همه تعریف کورش بود و در دوران جمهوری!اسلامی همه جشن “پوریم”. در حالی که این آلمانی ها بودند که ۶ میلیون یهودی را در کوره سوزاندند. ظاهرا نان را باید به نرخ روز خورد. و”الغریق [هم] یتشبث بکل حشیش”.

peerooz
peerooz
11 ماه قبل
پاسخ به  peerooz

“غریبی گرت ماست پیش آورد
دو پیمانه آب است 
و یک چمچه دوغ
اگر راست می‌خواهی از من شنو
جهان‌دیده بسیار گوید دروغ
ملک را خنده گرفت و گفت: از این راست تر سخن تا عمر او بوده باشد نگفته است.”
سعدی, گلستان.

پوریم
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%85

کوروش
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4_%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading