پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

چرا بین ادبیات فاخر و شاه اللهی ها تضادی آنتاگونیستی حاکم است – دکتر سعیدرضا راد

چرا هرگاه شخصی سلطنت طلب مطلقه (بخوانید شاه اللهی) میشود، ادبیات و رفتارش تغییراتی کیفی پیدا میکنند و به یکباره از فردی معقول به لمپنی تمام عیار و بی منطق تبدیل گشته و با پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک فاصله ای دورتر از ماه میگیرد؟
او که تا دیروز منصفانه میگفت و بحث میکرد، دیشب و پس از دو پله یکی کردن مراحل علم الیقین و عین الیقین و رسیدن به مرحله کمال یا حق الیقین، در شناخت بی شبهه رضا پهلوی، بعنوان تنها وجود ممکن در عالم موجود و ذوب کامل در او، کاملا متحول شده و از امروز، ذکرش شده است “یک ملت، یک پرچم، یک زبان و یک رهبر” و ثمره کشف و شهود شب گذشته اش نیز باعث گردیده است که، نه تنها سخیف گوی و زشت کردار گردد، بلکه در بحث ها نیز چشم بر واقعیات ببندد و دهان بر جعلیات منتشره توسط همپالکی هایش بگشاید، آنهم در حدی که به سختی قابل تشخیص است که این فرد، همان آدم دیروز میباشد.
منظور از سلطنت طلب (شاه اللهی) در اینجا، طیف مشروطه طلبان حقیقی نیستند که شاه مورد قبولشان، مقامی صرفا نمادین، سمبولیک و تشریفاتی بوده و قانونا و عملا در سیاست و امور کشورداری، هیچگونه اختیاری نداشته و به طبع آن، هیچگونه دخالتی نیز نمیتواند داشته باشد. بینش سیاسی مشروطه طلبان حقیقی، قطعا در برابر تفکر شاه اللهی های فاشیست قرار دارد، که به نظامی فرد محور و مطلقه، ناشی از ژن برتر باورمندند. نظامی دیکتاتوری که شاه آن، بر جان، مال و ناموس مردم محیط بوده و هر سه قوه و دیگر امورات کشوری و لشگری تحت کنترل و اوامر مستقیم اوست.
طیف مورد نظر در این مقاله، جناح اولترا راست سلطنت طلبان (شاه اللهی ها) یا پهلوی پرستانی هستند که مهره های اصلی و صحنه گردانان آنان مستقیم و یا غیرمستقیم، جیره خواران سفره پر نعمت خاندان پهلوی، ناشی از دلارهای دریافتی آن خاندان میباشند.
برخی از دلایل استفاد‌ه شاه اللهی ها از ادبیات و اعمال سخیف به شرح ذیل میباشند:

۱- شاه اللهی ها در ضدیت با انقلاب زاده شده و در بستر تضادی هیستریک با تمامی نیروهای پیشرو، دگرگونی طلب و انقلابی رشد و نمو کرده اند. لذا شاه اللهی ها دارای هیچگونه سابقه مبارزاتی جدی، ادبیات، فرهنگ، سنت و برنامه انقلابی و رو به جلو نیستند و بجز بی ادبی رایج لمپنیسم، ادبیات منسجم دیگری در چنته ندارند. هدف غایی آنان نیز صرفا به عقب برگرداندن چرخهای تاریخ و باز گرداندن جوجه به تخم، آنهم با توهم همیاری توسط نیروهای سپاه، بسیج، اطلاعات و حزب اللهی هاست. با چنین بینشی است که لمپنیسم کلامی و عملی به بهترین زبان و ادبیات مشترک، بین شاه اللهی ها و حزب اللهی ها تبدیل گردیده است.

۲- شاه اللهی ها در میدان مبارزه واقعی و جدی یا حضور ندارند و یا در صورت حضور، صرفا بدنبال تهیه عکس و فیلم تبلیغاتی و مصادره به مطلوب مبارزات میدانی دیگرانند. اگر هم نتوانند و یا نگذارند تا به اهداف تبلیغاتی و فیک خود نائل شوند، با لات بازی، فحاشی و لجن پراکنی، مانع تلاش و فعالیت دیگران میشوند. از این منظر نیز در صحنه سیاسی/اجتماعی، شرکای پر منفعتی برای حزب اللهی ها به حساب می آیند.
شاه اللهی ها در یک همکاری نانوشته با حزب اللهی ها، با ایجاد هزاران آکانت فیک، در شبکه های مجازی، سعی دارند تا در لجن پراکنی و تیغ کشی بر علیه نیروهای مبارز، دست بالا را داشته باشند. این لشکر فیک مجازی، در فضای واقعی و مبارزات جدی خیابانی، همواره در حد واقعیت وجودی خود تحلیل رفته و عملا به اقلیتی ناچیز و بدون تاثیر سیاسی/اجتماعی تنزل مییابد. لذا یکی از اهداف مهم شاه اللهی ها در عربده کشی ها و فحاشی های آنان در خیابان، دقیقا پوشش نهادن بر همین نقیصه و تلاش آنان جهت اگراندیسمان یا بزرگ نمایی جمعیت قلیلشان، میباشد.

۳- شاه اللهی ها درست مانند حزب اللهی ها مطلق گرا، انحصار طلب و انتقاد ناپذیرند و فضای اجتماعی و سیاسی پیرامون خود را کاملا سفید و سیاه میبینند. آنان هیچ نظام ارزشی و پارسایی درونی ندارند و اعتماد به نفس و رستگاری خود را در اطاعت کورکورانه از رهبر فرزانه خود میبینند. آنان همواره با تعطیل کردن فعالیتهای عادی ذهن خویش، صرفا به باز تکرار تراوشات ذهنی و توهمات رهبرشان آنهم بدون کوچکترین نقادی میپردازند. آنجایی هم که در جواب به دیگران کم بیاورند، برای فرار از درگیر شدن ذهنشان با انتقاد و انتقاد از خود، شروع به بد دهنی و فحاشی میکنند تا به زعم خویش حریف را منکوب و به سکوت وادارند. لذا باید دانست که اعمال و ادبیات سخیف شاه اللهی ها در واقع ملاتی است بی مایه و ارزان، برای پر کردن شکاف عمیق بین بینش و درک سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و مبارزاتی آنان با نیروهای مبارز، که هر چه این شکاف عمیق تر باشد، برای پر کردنش ملات بیشتری لازم خواهد بود.

۴- برای عضویت در یک حزب، سازمان یا تشکیلات همواره مطالعات تئوریک و داشتن اطلاعات گسترده ای در رابطه با آن حزب یا سازمان در مقایسه با دیگر احزاب و سازمانها ضروری است. هرگاه نیز بینش یا منش حزب یا تشکیلاتی را نپسندید، چون در سپهر سیاسی بدیل های دیگری وجود دارند، اجباری در ماندن در آن تشکیلات وجود ندارد و میتوانید از آنها جدا شده و در تشکیلات دیگری و یا حتی بطور مستقل، به فعالیت خود ادامه دهید.
الگوی ذکر شده بالا در رابطه با طرفداران و ذوب شدگان در تشکیلات هایی که بینشی مطلق گرا و فرد محور دارند، مانند شاه اللهی ها (رهبر ما پهلویه، هر کی نگه اجنبیه) و حزب اللهی ها (حزب فقط حزب علی، رهبر فقط سید علی) به هیچ عنوان صدق نمیکند. طرفداران آنان میبایست در تفکرات یک رهبر خود شیفته و متوهم (نماینده خدا یا سایه خدا) که او را دارای عصمت از گناه و اشتباه نیز می دانند، ذوب شوند. آنها میبایست هیچ خدشه ای را بر نظرات رهبر خود از طرف مخالفان و منتقدان نپذیرند و چون در اکثر موارد هیچ منطق مورد استنادی برای اثبات نظراتشان وجود ندارد، عملا مجبور میشوند تا لمپنیسم عملی و کلامی را جایگزین ارائه ادله منطقی نمایند.

۵- برای یک شاه اللهی ژن محور، طبیعتا هیچ بدیل و رقیبی برای جایگزینی رضا پهلوی متصور نیست، پس دیگر مطالعه، تحقیق، تفکر و تعقل برای انتخاب اصلح و از همه مهمتر نقد اعمال و رفتار او، محلی از اعراب ندارد. از این روست که برای ورود به محفل شاه اللهی های طرفدار رضا پهلوی، هیچ پیش فرض مطالعاتی و یا تجارب سیاسی و مبارزاتی و حتی اخلاقی مورد نیاز نیست. شرط ورود به این باندها فقط و فقط در قبول رضا پهلوی بعنوان ژن برتر و رهبر بی بدیل و فحاشی به مخالفان ایشان خلاصه میشود. شرکت فرد در جمع طرفداران و تکرار شعارهای سخیف آنان نیز موجب تقرب بیشتر بوده و هرگاه بلندتر از دیگران شعار بدهد و در رابطه با دیگر نیروها، بخصوص ملیون مصدقی، چپ ها، جمهوری خواهان، اتنیکها و صد البته مجاهدین خلق، از الفاظ رکیک تر نیز استفاده کند، دیگر نور علی نور است و میتواند لیدر گروه شده و به مدارج بالاتری صعود و از مزایای مادی و روانی آن نیز بهره مند گردد.

۶- سطح بینش، منطق، استدلال و حتی ادبیات طرفداران هر جریانی همیشه رابطه ای مستقیم با ارتفاع سقف، حاصل از توان فکری، تئوریکی و حتی نوع ادبیات گفتاری و نوشتاری رهبران آن جریان دارد. وقتی سقف تفکر و توان نظری رهبر یا رهبران فکری یک گروه یا تشکیلات کوتاه باشد، طبیعتا سقف دانش، بینش و گویش طرفداران آن جریان نیز به همان نسبت کوتاه میشود. در زیر چنین سقف کوتاهی، فقط کوتوله های فکری میتوانند به راحتی و بدون اصطحکاک و درگیری به فعالیت و حیاتشان ادامه دهند. انسانهای نقاد و پرسشگر، در چنین فضای تنگی قطعا، قادر به تنفس و بقا نیستند. آنان یا باید سر خم کرده و مدام خمیده و همرنگ رهبران و آن جماعت کوتوله شوند و همواره در عذاب باشند، یا آنقدر سرشان با سقف کوتاه حاصل از سطح بینش نازل رهبر آن جریان، برخورد میکند، تا خود به خود از دایره ذوب شدگان حذف گردند. البته فرد طرفدار هیچگاه به شخصه چنین تنزلی را در کردار و گفتارش، بخصوص مادامی که در درون محفل خودی ها تنفس میکند، احساس نمیکند، همانطور که وقتی شخصی میمیرد خودش آنرا درک نمیکند در حالی که تحملش برای اطرافیان دشوار است.
رهبران، کارفرمایان و توزیع کنندگان منابع مالی برای دستجات شاه اللهی را افرادی مانند فرح دیبا (پهلوی)، یاسمین پهلوی … به همراه مشاوران ساواکی و امنیتی/صادراتی شان و در سطوح پایین تر سخیف گویانی مانند سعید سکویی و … تشکیل میدهند. ارتفاع ذهن آنان است که سقف پرش دستجات شاه اللهی را تعیین میکند. همه میدانند که انتظار بینش، صداقت و منطق از این رهبران انحصار طلب، خود بزرگ بین و خود محور، انتظاری بیمورد است. البته در تمامی سیستمهای حاصل از استبدادی فرد محور (چه ولایی، چه سلطنتی و چه تک حزبی) درب بر همین پاشنه میگردد و سقف پرش فکری اعوان و انصار و مزدوران سیستم حاکم، هیچگاه از ارتفاع بینش رهبر آن سیستم فراتر نمیرود. نیم نگاهی به دولت و زیر مجموعه های دکتر شش کلاسه، جهت اثبات نظریه فوق کفایت میکند.

۷- بی اخلاقی سیاسی، بی محتوایی نظری و بی در و پیکر بودن شبکه ها و دستجات شاه اللهی در کنار رهبران پوپولیست و خریدنی آنان، از مشخصه های قابل تأمل دیگر این باندهاست، که بهترین محیط رشد و نمو را در اختیار شبکه های حرفه ای سایبری، افسران جنگ نرم، صادراتی/امنیتی ها و دیگر مزد بگیران استبداد حاکم بر ایران برای نفوذ در این دستجات و فعالیت مخربشان علیه تمامی نیروهای مبارز و همچنین خاک پاشیدن بر چشم مردم و به انحراف بردن مبارزات مردمی، قرار داده است.

‌از این روست که بیخودی ها میتوانند با تملق گویی از ژن برتر و دیگر معرکه گردانان خودی، و البته با فحاشی و هرزه گویی به نیروهای مبارز غیر خودی، به سادگی در این شبکه ها نفوذ کرده و بدون دردسر و بدون دیده شدن همچون نخودی جولان دهند، اراجیف ببافند، فیک نیوز تولید کنند و با دروغ پردازی و لجن پراکنی های هدفمند، آب را گل آلود کرده و برای بقاء و استمرار رژیمی قرون وسطایی، با خیال راحت ماهی بگیرند.

۸- از دیگر خصوصیتهای روانی شاه اللهی ها میتوان به، توهم مبارزه و بخصوص توهم اینکه گویا آنها محقترین و قوی ترین نیروی سیاسی و آنهم در نوک پیکان مبارزه با جمهوری جهل و جنایت می‌باشند، اشاره نمود. از طبیعی ترین نتایج این خود بزرگ بینی و خود محور بینی بیمار گونه، که بخصوص در تضادی جدی با واقعیت وجودی جمع قلیل و بی کیفیت آنان قرار دارد، ایجاد نوعی سادیسم رفتاری و بی پرنسیپی گفتاری در تلاش برای حذف رقبا و در دست گیری هژمونی، آنهم به هر قیمت و با هر وسیله ای میباشد. اینگونه است که آنان همه را دشمن خود میپندارند و همواره با گاردی بسته و شمشیر و سپر به دست در توهم خود، در حال مبارزه و شکست دشمنان تخیلی خود و کسب مدالهای طلای مبارزاتی هستند. این مبارزه کاملا تخیلی و فیک که در عمل با ابزاری فیک نیز صورت میپذیرد، در بستر تفکرات، ناشی از توهمات خود محور بینانه رهبر و مشاوران مشکوک ایشان، شکل گرفته است.

۹- باید دانست که شاه اللهی ها، هیچگاه از گفتار و رفتار سخیف خود شرمنده نمیشوند، چرا که شرم خود از جنس انقلاب و احساسی انقلابی است و کسانی که در ضدیت با انقلاب و تحولات رو به جلو متولد شده و در همان بستر نیز رشد و نمو کرده اند، قاعدتا با چنین احساسی کاملا بیگانه میباشند. لذا همانگونه که حکیم طوس گفته است، هر گونه بهاء دادن و بر افراشتن سر این جماعت ناکس و بی پرنسیپ و هرگونه انتظار بهی و اصلاح داشتن از آنان، گم کردن سر رشته تدبیر خود بوده و همچون مار پروردن در جیب اندرون میباشد.

دسته جات شاه اللهی با توجه به خود بزرگ بینی، انحصارطلبی ذاتی و نوع ارتباطاتی که دارند، فقط تا زمانی که مرشد اعظمشان که در طی ۴۴ سال گذشته تمامی اهرم های مالی و تغذیه دلاری آنان را در اختیار داشته است، در قید حیات باشد، به شکل باندهای موجود باقی میمانند. آنان بی اصالت تر، بی دیسیپلین تر و خود فروش تر از آن هستند، که در نبود مادر خرج معنوی خود، وفادار به اهداف او و منسجم باقی بمانند و قطعا با مرگ او به نوعی کانیبالیسم تشکیلاتی و پراکندگی ملوک الطوایفی همراه با نشستن بر سر سفره های رنگین جدید، دچار خواهند گردید.
نگرانی و ترس از این مسئله، همان دلیل اصلی عجله مرشد اعظم و مادر معنوی شاه اللهی ها در جا انداختن هر چه سریعتر جانشین خود، برای رهبری مالی و هدایت باند های شاه اللهی، آنهم به هر قیمتی میباشد.

زن زندگی آزادی

https://akhbar-rooz.com/?p=205759 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

11 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی نام
بی نام
10 ماه قبل

در فاشیستی بودن رفتار بسیاری از سلطنت طلبان شکی ندارم. تبری جستن آقای رضا پهلوی را از این گروه هم چندان جدی نمیگیرم. اما دوستان مسیر اتحاد برای سرنگونی نظام ولایت فقیه تنها از شاهراه همبستگی میان نیروهای مترقی و جمهوریخواه و مشروطه خواه لیبرال نمیگذرد. چه دوست داشته باشیم و چه نه باید بپذیریم که کوره راهها ی راست افراطی و انحصارطلب و فرصت طلب و فاشیست و جدایی طلب نیز در این مسیر میتوانند و میباید به شاهراه سرنگونی ولایت فقیه بپیوندند. بیاد داشته باشید درسهای جنگ جهانی دوم و اتحاد عملی سوسیالیستها را با امپریالیستها برای سرنگونی هیتلر.
به نظر من شایسته است که نیرویمان را روی سیاستهایی تمرکز دهیم که باعث شود در میدان عمل این جریانات (از عمده و فرعی) ما را دنبال کنند حتی وقتی از ما نفرت دارند و ما از آنان بیزاریم. نوشته ی آقای سعید رضا راد را در این جهت ندیدم.

کهنسال
کهنسال
10 ماه قبل
پاسخ به  بی نام

دوست گرامی:
در حکومت جنایتکار ولایت فقیه نیز اصلاح طلبان ومخالفینی مانند موسوی خوئینیها؛ سید حسین موسوی تبریزی؛ هادی غفاری؛حجاریان و….وجود دارند که از خلافت رانده شده؛ درجنایت و کشتاربا رئیسی؛ لاجوردی و گیلانیها و خلخالیها … کوس رقابت داشتند. حتما چنین فاشیستهایی مد نظر شما وهیچ انسان آزاده ای نیستند.
جنگ جهانی دوم از۱۹۴۵-۱۹۳۹بطول انجامید.شوروی در این جنگ شرکت نداشت وهنگامیکه فاشیستهای هیتلری به خاک شوروی تجاوز کردند(۱۹۴۱)؛ شوروی نیز بیطرفی کنار گذاشته و جنگهای مردمی در کنار ارتش برعلیه فاشیسم آغاز شد. دول امپریالستی که قافیه را باخته بودند تدارک اسلحه را به عهده گرفتند با اخلالهایی چند.چپها و پارتیزانها درایتالیا علیه موسولینی واروپا …فاشیسم را بزانو در آوردند.
امپریآلیسم آمریکا بعد از جنگ جهانی ابر قدرت شد بردوش شوروی ضربه خورده…مانند انگلیس بعد از جنگ جهانی اول.و بر سر شوروی هم این آمده که شاهدیم.
به اینورآبیها دل نبند.قلب انقلاب در وطن میتپد
سلامت و نامدار باشید.

ن فلاحی
ن فلاحی
10 ماه قبل

هواداران سلطنت باور دارند با فریب مردم ود خالت امریکا ر ژیم سر نگون وانان.ر ا جانشن کرده و دورر جدید غارت ایران.ر ا بر عهده خواهند گرفت

کهنسال
کهنسال
10 ماه قبل

در مقاله آمده:
“منظور از سلطنت طلب (شاه اللهی) در اینجا، طیف مشروطه طلبان حقیقی نیستند که شاه مورد قبولشان، مقامی صرفا نمادین، سمبولیک و تشریفاتی بوده و قانونا و عملا در سیاست و امور کشورداری، هیچگونه اختیاری نداشته و به طبع آن، هیچگونه دخالتی نیز نمی تواند داشته باشد. بینش سیاسی مشروطه طلبان حقیقی، قطعا در برابر تفکر شاه اللهی های فاشیست قرار دارد”
اگر مشروطه تشریفاتی است چرا اینهمه کاخ و قصر و هزینه مالیات دهندگان صرف زندگی لوکس آنان میشود؟ آنها نیز مانند یک شهروند معمولی زندگی کنند(مثلا : آشپز ۸۵۰۰۰ پوند…..)
باید گفت : پادشاهی انگلستان پرچمدار مشروطه طلبان حقیقی است. بهتر است نظر کارگران و زحمتکشان کشورهای انگلستان؛ هند؛ ایران؛ آفریقای جنوبی؛ مصر؛ ایرلند و……نیز پرسیده شود. دوست عزیزی میگفت :”کشتیهای رودخانه تایمز لندن؛ بر روی خون کارگران صنعت نفت و مردم ایران شنا میکنند”
آقای دکترقرار نیست در میان بسیاری از آورده های درست خود گنجشک را رنگ کرده و جای بلبل قالب کنید.

الف باران
10 ماه قبل

امپریالیستها و دست نشاندگان آنها در منطقه، می خواهند ایران را به زیر سلطه خود در آورند و حکومتی در ایران برپا کنند که مانند حکومت محمد رضا شاه در همه زمینه ها، سیاستهای آنها را پیاده کرده و نوکر دست به سینه آنها باشد. اینکه این رژیم مذهبی باشد و یا سکولار،ارتجاعی باشد و یا مترقی، اصول فقه اسلامی را اجراء کند و یا به قوانین مدنی احترام بگذارد، حقوق بشر را لگد مال کند و یا نکند، همدست عربستان سعودی باشد و یا نباشد، برای حقوق زنان ارزش قایل باشد و یا نباشد، برای آنها بکلی بی اهمیت است. آنها به ریش و حماقت کسانی که بعد از این همه تجربه برای آنها حساب جداگانه باز کرده اند، از ته دل می خندند. آنها حاضر اند رژیمی جنایتکار تر از رژیم جمهوری اسلامی را نیز در ایران تحمل کند، مشروط بر اینکه به منافع آنها در منطقه احترام بگذارد. حقوق مردم ایران هرگز برای آنها مهم نبوده و در آینده هم نخواهد بود.

جمال
جمال
10 ماه قبل

هرجا در این مقاله به سلطنت طلب و شاهی و رضا پهلوی برخوردید می توانید آن را با مجاهد و مسعود رجوی عوض کنید. خواهید دید که چه تطابق حیرت انگیزی دارد.
اگر رضا پهلوی بد است مجاهد صد بار بدتر است! رضا پهلوی از هواداران متعصب سلطنت همیشه اعلام برائت کرده است و خودش هم جمهوری خواه است! رجوی و خانم چه طور؟ هواداران خود را تشویق به تعصب و ذوب شدن در رهبر عقیدتی می کنند و از بعضی از انسانهای مبارز و متمدن، اوباشی می سازند مشابه یا صد بار بد تر از اوباش طرفدار سلطنت مطلقه ای که بر خلاف اعلام برائت های رضا پهلوی دست به اوباشگری می زنند.
گیر دادن به خانم فرح دیبا هم باعث تطهیر خانم مریم رجوی نمی شود!
انسان آینه ای جلوی خود بگذارد بد نیست برادر!

کهنسال
کهنسال
10 ماه قبل
پاسخ به  جمال

جمال گرامی:
حزب اللهی و شاه اللهی دو روی یک سکه اند. حزب اللهی می گفت “مرگ بر کمونیست – که میگه خدا نیست ”
این یکی شعار “مرگ بر سه مفسد ….” را فریاد میزند
حرفه آن یکی بر هم زدن راهپیمایی و گردهماییهای سالهای بعد از ۵۷ بود.
این یکی گردهماییهای امریکا و اروپا را بر هم میزند
آن یکی مزدور مواجب بگیر حکومت و حاشیه نشین شهر؛ بیسواد و فقیر.
این یکی فرنگ نشین و دانش آموخته غرب و غرق در دلار.
حال برای جانشینی قاتلان ولایت فقیه؛ در صف اپوزیسیون راست نیز رقابتی شدید بین سازمان مجاهدین خلق و رضا پهلوی در جریان است تا در چشم حاکمان و سیاستمداران غربی خود را به عنوان آلترناتیو نظام آینده ایران مطرح کرده و راست ترین جناحهای سرمایه داری در آمریکا (بولتون ؛ پمپئو؛ پنس؛ جولیانی؛ جان کین…)؛ اسرائیل نتانیاهو و اروپا را آذین بخش محافل خود می کنند. عرض بیشتری نیست.
تندرست و شاد باشی.

جلال
جلال
10 ماه قبل
پاسخ به  جمال

به این شامورتی بازی می گویند دفاع شرمگینانه از کلیت جریان ارتجاعی سلطنت ! یا نمی دانید و یا متاسفانه دورویانه اصل قضیه را لوث می کنی! آقای رضا پهلوی هیچگاه بطور جدی و صادقانه از طرفداران شبه فاشیست خود ابراز انزجار نکرده و تبری نجسته! آخرین نمونه اش هم نوع برخورد رضا پهلوی با مسئله تعدی جنسی طرفدارانش به آقای عالی نسب بود که حتما معرف حضورتان است! من نمی دانم که نویسنده متن چه نظری نسبت به سازمان مجاهدین دارد اما من شخصا هیچ سنخیتی با روش و کار این سازمان که زمانی جز نیروهای مترقی و ملی کشورمان بود ندارم اما نویسنده در هیچ کجای متن از مجاهدین دفاع نکرده که شما اینچنین بر آشفته شده و در دفاع از جریان سلطنت خود را به میدان انداختهاید. اصلا بحث مقایسه ای بد و بدتر در میان نبوده که شمه می خواهید ثابت کنید که این یکی صد برابر از سلطنت طلبان بدترند و نتیجه اینکه بد را انتخاب کنید.کمی انصاف در رفتار سیاسی هم خوب است واقعا!

کهنسال
کهنسال
10 ماه قبل
پاسخ به  جلال

حنیف نژاد؛ سعید محسن؛ بدیع زادگانها و…از مجاهدین اولیه در۶ دهه پیش انسانهای صادقی بودند که بر علیه ستم طبقاتی قد علم کردند. آنان کجا و مجاهدین فعلی کجا ؟
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است .

جلال
جلال
10 ماه قبل
پاسخ به  کهنسال

بله درست می گویید کهنسال گرامی! حنیف نژاد ، سعید محسن و بدیع زادگان ها که توسط رژیم سلطنتی کشته شدند، حال و روز سازمان مجاهدین این شد که اکنون ملاحظه می کنیم.
درود بر شما

جمال
جمال
10 ماه قبل
پاسخ به  جلال

این جنابعالی هستید که مثل کسی که این مقاله را نوشته است و «دکتر» بودنش مرا کشته، فقط دو آلترناتیو می بینید: سلطنت و مجاهدین.شما خودتان ناخوداگاهانه در کامنت خود این را مشخص می کنید.
می نویسید که من با بدتر دانستن مجاهدین می خواهم یکی از این دو آلترناتیو را به نفع آلترناتیو دیگر (سلطنت) حذف کنم!

این «دکتر» هم همینطور است. کسی که مطالبی را تماما علیه رضا پهلوی و حتی خانم فرح دیبا‌ (دلیل خاصی برای تمرکز مدام او علیه خانم دیب وجود دارد) می نویسد و با این نام و این عنوان دکترا ارسال می کند پیام مرا به خوبی دریافت کرده است! شما نگران نباشید لطفا!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x