سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

در سوگ سپیده فرهان – راهکار سوسیالیستی

سپیده باید که بردمد تا جهان روشنی یابد!

رفیق سپیده فرهان کنشگر سیاسی چپ؛ متعهد و از زندانیان سیاسی عصر جمعه ۱۹ خردادماه‌ جهانش را بدرود گفت و از میان رفقا و دوستانش پرکشید و رفت. و بسیارانی را در سوگ خود نشاند.

رفقای نزدیک سپیده در باره اش چنین نوشته اند:

  • سپیده‌ی‌مان را از دست دادیم. رفیق مقاوم روزهای مقاومت از دی ماه ۹۶ به این سو. رفیق عزیزتر از جانی که هیچ گاه در پی دیده شدن نبود و آرام و بی‌صدا می‌رزمید.
  • سپیده بر آن بود جهانی بسازد برابر، آزاد و انسانی. یادش را گرامی می‌داریم، غمگین‌ترین و حماسی‌ترین سرودها را برایش زمزمه می‌کنیم و برای آرمان‌هایش که آرمان‌های ماست می‌رزمیم.
  • سپیده فرهان، راوی طاعون زمانه‌اش بود. او زخم‌های خود را از یاد نبرد، بلکه هر زخم، اشاره‌ای همیشگی به ظلم متحمل شده و حقانیتی شد که رنج‌اش گواه آن بود.
  • اینکه چرا مبارزان جوانِ ما پس از رهایی از زندان، تاب‌آوری خود را از دست می‌دهند و مبارزه را با مرگ خودخواسته به پایان می‌برند بسیار قابل اندیشیدن است.
  • بدا به حال ما که در این باره اندیشه نکرده و نکنیم!
  • بدا به حال ما که این جوانان درخشان روزهای سیاه وطن را درک نکنیم!
  • بدا به حال ما که به فردیت آنها بسنده کردیم و آموزه ی جمع بودن را از آنها دریغ کردیم!

هرچند سازماندهی سخت و دشوار است اما ایکاش جوانان ما با خودسازمانیابی، این شرایط دشوار و این زخم بر جان و روان را بر خود و بر هم با رفاقت مرهم گذارند. این زیستن در خوشبختی انسان  اگر آرمان ماست از چه روی آن را از خود دریغ داریم؟

مگر نه اینکه سپیده فرهان از تبار آرمانخواهان مبارز و آگاه این سرزمین سوخته در حسرت آزادی است؟

مگر نه اینکه سپیده‌های دیگری نیز چون او عاشق عدالت و آزادی و بیزار از تبعیض و ستم‌های رفته بر زنان و مردان کارگر و زحمتکش این دیار بوده و هستند که هر روز جان های شیفته‌ی خود را در کف گرفته و از میان دالانهای سرکوب آتش‌ به اختیاران رژیم؛ سرفرازانه رژه می روند تا شجاعت را چون خاری در چشمان دریده‌ی آنان فرو کنند؟

چگونه است که این قهرمانان بی شمار یکایک و در فردیت خود تن به جان‌ستانی از خویش می‌دهند؟

این هجوم آوار روان آزردگی تا کجا می تواند ادامه یابد؟

بی تردید ما را پاسخی برای این اندیشه‌ و تصمیم به ظاهر به اختیار اما در واقع تحمیل شده‌ی جبری جانسوز از تبعات زندگی در شرایط استبدادی است؟

آن پاسخ را باید در چفتا چفت دست‌های درهم و اندیشیدن با هم در مقابل هر پدیده ای که هر یک را جدا از هم مورد هجوم قرار میدهد، جُست.

مشکل را باید یافت و بر آن فایق آمد.

ما خوب می دانیم که این فاصله و شکاف های بین نسل ها چگونه بر چند نسل در این چهار دهه سلطه‌ی استبداد و دیکتاتوری سرمایه‌داری دین‌سالار ایجاد شد.

خوب می دانیم که چگونه پدران و مادران را از فرزندان خود دور کردند! چگونه کوشیدند که وجود شرایط ناگوار پدیدآمده از سوی نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی را در ذهن جوانان ما به گناه نابخشودنی پدران و مادرانشان به پاس برآمدن جمهوری جهل و جنایت و فریب از دل انقلاب آنان؛ نسبت دهند.

این فاصله و شکاف بین النسلی به تدریج آنچه را تولید کرد “در خود بودن” بود که به رغم آنکه نظام دیکتاتوری امروز در حفظ سلطه بیش از همیشه ناتوانتر است و فریاد آزادی و برابری از حلقوم همین نسل‌های از هم‌جدا خوابش را آشفته کرده است اما با تاسف بسیار مانع از جمع‌گرایی و با دیگران یکی شدن گردیده است و این آن دشنه‎‌ی بزرگی است که بر جان سپیده های ما زده اند.

امروز بر همه سوسیالیست‌هاست که به روان آزرده جوانان به تنگ‌آمده از جور و ستم سرمایه، جانِ مقاومت دهند. جانِ مقاومتی که اولین و مهمتری رشته‌ی آن با هم و برای هم بودنست تا دردهای خفته در سینه پر شور این جوانان سرکش و انقلابی مزمن نشود و درمان یابد.

تنهایی خواست دشمن آرمان‌خواهان و انقلابیون است. این حربه را باید از این دشمن جان‌ها ستاند و جوانان اندیشمند را به چگونه بهتر زیستن واداشت.

ما از همه رفقای انقلابی که در علم روانشناسی اجتماعی تخصص دارند و به کار می برند رفیقانه می خواهیم تا با نوشتن مقالاتی در این باره که چگونه انسان مبارز تکامل می یابد ما را و جوانان انقلابی ما را یاری بخشند!

ما فکر می‌کنیم در جمع هایی که در سوگ به  یاد رفقایی چون سپیده برگزار می‌شود “چگونه مبارزه کردن برای بهتر زیستن” را به گفتگوهای ثمربخش و مداوم تبدیل کنند و دست در دست یکدیگر به ایجاد کلنی هایی برای مبارزه با هر چه علیه انسان و انسانیت است به سود خود سازماندهی برای پیشبرد خودسازی و خودآگاهی بیشتر به موازات مبارزه علیه دیکتاتوری و برای آزادی و برابری بکوشند.

راهکار سوسیالیستی

https://akhbar-rooz.com/?p=206417 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
م.م
م.م
10 ماه قبل

موضوع به نوع نگرش احزاب و سازمانها نسبت به انسان و اعضا و هواداران دارد. خاطرم هست روزی با زنده یاد پیروز دوانی راجع به موضوع حمایت از زندانی و خانواده زندانیان صحبت می کردیم. به شوخی از او پرسیدم اگر فردا دستگیر شوم چکار در حمایت از من انجام می دهی؟ او هم به شوخی گفت: چکار کنم بروم جلوی اوین تحصن کنم؟ جالب اینجاست چیزی که آنزمان به شکل رویا مطرح می کردیم الان مردم دارند عملی اش می کنند چون نگاهشان به مبارزان و خانواده ها انسانی است نه سیاسی و سازمانی و حزبی. به نظر من قبل از هر چیز به مبارزان باید به عنوان انسان نگاه کرد نه ابزار تزیین ویترین احزاب و سازمانها.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x