سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

حزب کمونیست مکزیک: “پلتفرم جهانی ضد امپریالیست”، گروهی فتنه انگیز – برگردان: داود جلیلی

حزب کمونیست مکزیک با بررسی دقیق مواضع و عمل به اصطلاح” پلتفرم جهانی ضدامپریالیست ” از همان آغاز نشان داده است که این پلتفرم بنایی است که هیچ ربطی به اصول کمونیستی ندارد، بلکه ابتکاری فرصت طلبانه است که ماموریت معینی را دنبال می کند. به عبارت دیگر، این پلتفزم در عمل، تجلی بیانی است که با دعوت به حمایت از ائتلاف بین روسیه و چین در مناقشه امپریالیستی با امریکا برای ایجاد توهم تلاش می‎کند و حتی به دلخواه و به صورت غیرعلمی آن را “امید مردم جهان” نشان می‎دهد، وبا پایمال کردن نظریه لنینی امپریالیسم از سرمایه ‎داری انحصاری، بر نقش انحصارات سرپوش می‎گذارد. 

این “پلتفرم” برای رسیدن به اهداف خود از طریق سخن گویان نمایان خود در بریتانیای کبیر و کره جنوبی با توسل به کثیف ترین شیوه ‎ها علیه حزب‎های کمونیست انقلابی و علیه متشکل شدن جنبش کمونیستی زیر پرچم انترناسیونالیسم پرولتری جنگ صلیبی افترا به راه می‎اندازد. فرصت طلبی در دوره های تند چرخش در مبارزه طبقاتی تشویق می ‎شود ، درست مانند الان که جنگ امپریالیستی به خاطر رقابت شدید بین کشورهای امپریالیستی، اساسا امریکا، که در حال از دست دادن جایگاه خود در رقابت برای برتری در سیستم امپریالیستی است، و رشد اقتصاد چین درگرفته است.    

 با گذشت روزها، این امر با کارزار سامانه مند برای تحریف مارکسیسم- لنینیسم و حمله به حزب‎های کمونیستی که دراصول خود استوار باقی می‎مانند تایید می‎شود.چنین رفتاری با سنت بحث درمیان کمونیست‎ها بیگانه است، واین تا اندازه ای (با این واقعیت که) چون اکثریت عضوهای پلتفرم جهانی ضد امپریالیست با جنبش کمونیستی بیگانه، و بخشی ازگروه های ناشناس مستعد تهییج هستند، وبا گروه های ملی گرا و حتی حامیان خود معترف جریان ارتجاعی که خود را نازبول (حزب ملی گرای بلشویک) می‎خواند همراه هستند، قابل توضیح است.

آن‎ها همان طور که دیروز موزائیک نامتجانس یک فوروم یا یک پلتفرم بودند؛ اکنون با فقدان کامل جدیت، باامضاء مقاله مشترکی با پرسش های مزخرف ایدئولوژیک برای حمله به مارکسیسم- لنینیسم، تلاش می کنند خود را به عنوان یک ” انترناسیونال” عرضه کنند.

آن‎ها این متن تحریک آمیزرا که با عنوان ” حزب‎کمونیست یونان چگونه ازاصطلاحات مارکسیستی برای پوشاندن خروج خود ازمارکسیسم استفاده می کند” در تارنگاشتشان منتشر کردند، با همان فقدان جدیت با این بهانه که پیش نویسی بوده است که “سهوا” منتشر شده است آن را پس گرفتند. اگرچه این متن پس گرفته شده است؛ اما از آن جایی که این حمله غیرقابل قبول به عنوان موضع “پلتفرم” عرضه شده بود، پرسش‎های جدی مطرح می شود. مثلا، نویسنده‎ی آن کیست که مسئولیت انتشارآن را به عهده بگیرد؟ آیا سازمان‎هایی که بر چنین پلتفرمی صحه می‎گذارند، به ویژه حزب‎های کمونیستی که دست اندرکار پلتفرم هستند با این متن موافقند؟ هر یک از این حزب‎ها از سوی عضوها و از سوی طبقه کارگر کشورخود داوری خواهند شد. 

این باید روشن شود چون متن منتشرشده دشمن ایدئولوژی و سیاست‎های کمونیستی است. این متن بخشی از حمله علیه نظریه مارکسیستی- لنینیستی، علیه اصول لنینی امپریالیسم، سرمایه‎داری انحصاری است.

نظریه مارکسیستی-لنینیستی امپریالیسم یک جنبه اساسی اقدامات جنبش کارگری و کمونیستی است، و بر سنتز بزرگی استوار است که در “امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمایه‎داری” و آثار دیگرعرضه می شود، که به روشنی ماهیت اقتصادی و سیاسی آن را تایید می‎کند و از این رو برای مطالعه و درک سرمایه‎داری معاصریک روش شناسی برای ما به جای می‎گذارد.

بنابراین تقلیل امپریالیسم به روابط قدرت‎های بزرگ علیه کشورهای فرمانبردارهیچ مبنای علمی ندارد، موضعی است که نقش مرکزی انحصارات و شیوه تولید سرمایه‎داری را که به یک توسعه تاریخی رسیده است، یا آن چنان که لنین بدون تعارف مشخص کرد،” امپریایسم در ذات خود سرمایه‎داری انحصاری است” باطل می‎کند. در این بستر، تحلیل لنینیستی به ما اجازه می‎دهد تا در قانون توسعه نامتوازن و تفاوت‎ها در سطح و نقش کشورهای سرمایه‌داری کم و بیش قدرتمندی، که درحالت ایستا نیستند و برای بهبود جایگاه خود بر اساس قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی که دارند تلاش می‎کنند تعمق کنیم، درحالی‎که عامل بنیادی که بر آن‎ها سرایت می‎کند سلطه انحصارات، سلطه بورژوازی است، که (درآن) طبقه کارگر و متحدان آن، با نیروی رهبری حزب‎های کمونیست، درهر موردی به مقابله خوانده می‎شوند.

به علاوه، باکاربست روش شناسی لنین درمطالعه سرمایه داری معاصرمی‎توانیم دیالکتیک توسعه، تغییرات امپریالیسم را با آغاز از این واقعیت که تنها درعرض یک قرن تغییراتی وجود داشته است درک کنیم، ازآن جایی که جایگاه رهبری انگلستان در سامانه امپریالیستی اکنون از سوی امریکا اشغال شده است، امروزهم  به نوبه خود می‎تواند باگرایش عینی معین اقتصادی، با چین سرمایه‎داری، جایگزین شود. عامل دیگر آن است که کشورهایی که درگذشته عادت داشتند مستعمره باشند، به مستعمره بودن پایان دادند- به خاطر روند استعمارزدایی ترویج شده از سوی انقلاب کبیر سوسیالیستی و نقش اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، ونیزهمبستگی نیروهایی که درپایان جنگ جهانی دوم برخاستند- و بعد به کشورهای قدرتمند سرمایه ‎داری تبدیل شدند، همان طور که مورد خود چین، هند، افریقای جنوبی، مکزیک و غیره (گویای این تغییر)است. این به ما نشان می‎دهد که وابستگی پدیده ای ایستا نیست، وهمان طور که تز لنینی توسعه نامتوازن نشان می‎دهد، در داخل امپریالیسم انحصارهایی وجود دارند که نسبت به دیگران جایگاه بهتری دارند، ونیز کشورهایی که جایگاه بهتری دارند، برخی جایگاه متوسطی دارند. و برخی جایگاه پایین تری دارند، واین تغییرات به صورت دائمی درآن جریان دارد.

این هم یک واقعیت است که تحریف نظریه امپریالیسم به یک نسخه معیوب و ناقصی از ضد امپریالیسم منجر می شود. به یک”ضد امپریالیسمی” که جنبش کارگری- مردمی را به اطاعت از راهبرد دیپلماتیک و نظامی قدرت های سرمایه‎داری مانند روسیه و چین می خواند. یک “ضد امپریالیسمی” که خواب یک امپریالیسم مسالمت آمیزچند قطبی را می بیند، و جنگ امپریالیستی را خارج ازهم ستیزی طبقه های بورژوا توصیف می‎کند. این یک “ضد امپریالیسمی” است که نظریه مارکسیستی – لنینیستی امپریالیسم را انکارمی‎کند، و همان استدلال‎هایی رامورد استفاده قرار می‎دهد که سوسیال دموکراسی قرن گذشته با آن استدلال‎ها مردم را به حمایت ازیکی ازدسته بندی‎های امپریالیستی فرا خواند. یک “ضد امپریالیسمی” که نسبت به دخالت‎های نظامی برای خاموش کردن شورش کارگران در قزاقستان سکوت می‎کند، ومی‎تواند رژیم‎های سرکوبگری مانند ایران، ترکیه یا افغانستان را ماست مالی کند. (ضد امپریالیسمی) که با تخطی از تمام اصول انقلابی، می‎تواند در صفوف خود گروه‏‎های ملی گرا، هوادار ارتجاع مانند پیشگام اسپانیا یا مرکز امریکا برای نوآوری سیاسی که ترامپ را ماست مالی می‎کند داشته باشد.

آن‎ها شرم نمی‎کنند! مثلا، گروه کوچکی از مکزیک که بیانیه پاریس را امضا کرد از دولتی حمایت می کند که موافقت‎نامه امپریالیستی بین امریکا، کانادا و مکزیک، رسما معروف به NAFTA(موافقت نامه تجارت آزاد آمریکای شمالی) و اکنون معروف به TMEC (موافقت‎نامه تجاری مکزیک، کانادا، امریکا) را تصویب کرد، و درباره بهره کشی سرمایه‎داری درمکزیک، حمله دولت سوسیال دموکرات به حقوق کارگران، علیه سیاست ضد مهاجرتی و مسئولیت کشورمکزیک در سرکوب و مرگ کارگران مهاجر کاملا ساکت است.

به اصطلاح “پلتفرم” دربیانیه‎های در اصل ضد کمونیستی خود ادعای به چالش کشیدن “نظریه هرم امپریالیستی” را دارد، اما این تنها یک بهانه است. در واقعیت، این حمله ای علیه نظریه مارکسیستی – لنینیستی امپریالیسم ، و از این رو علیه راهبرد انقلابی مبارزه با سرمایه‎داری در مرحله امپریالیستی آن است. آن‎ها با آغازکردن از تحریف هیچ مشکلی با توسل به تزویر و تهمت ندارند. 

حمله‎ها علیه رفقای حزب‎کمونیست یونان غیرقابل قبول و تحریکی عوامانه است. علاوه برآن، آن‎ها به ما اجازه می‎دهند تا سقوط ایدئولوژیک و سیاسی و تنگناهای سازمان‎هایی مانند PCOR( حزب کمونیست کارگران روسیه ) و PCUSA(حزب کمونیست‎های امریکا که با حزب کمونیست امریکاCPUSA متفاوت است – مترجم) را ارزیابی کنیم که آن متن متناقض را بازنشر کرده اند و بی شرمانه با نیروهای ارتجاعی همکاری می‎کنند ، که مواضع پوچی مانند ماگا کمونیسم رامنتشر می کنند، که در چند کلمه تایید می‎کند که ترامپ از بایدن بهتر است، و این روی دیگر همان سکه ای است که درآخرین انتخابات امریکا تایید می‎کند که حمایت از بایدن بهتراز حمایت از ترامپ بود، هر دو موضع هم با بهانه مبارزه با “فاشیسم” (اتخاذ می شود).

چنین حمله‎هایی علیه مارکسیسم- لنینیسم، حزب‎کمونیست یونان، و حزب‎های کمونیستی که درخط مقدم مبارزه طبقاتی در کشورهایشان هستند و ما که در جنگ اخیرامپریالیستی پرچم سرخ انترناسیونالیسم پرولتری را برافراشته ایم، نشان می دهد که پلتفرم جهانی ضد امپریالیست گروهی مطیع یکی از دو سوی کشورهای سرمایه‎داری است که دراین جنگ: تابع سیاست خارجی کشور روسیه سرمایه‎داری وتابع راهبرد درازمدت چین سرمایه‎داری است.

ما تصمیم نداریم روی تمام افتراهای آن خم شویم، اما دو موضع اصولی را در برابر حنگ جاری امپریالیستی مورد تاکید قرار می‎دهیم: مبارزه کمونیست‎ها علیه جنگ امپریالیستی، و از این روعلیه سبب آن، یعنی مناقشه امپریالیستی برای کنترل منابع انرژی، مواداولیه و بازارها برای تقسیم جهان است. نظریه مارکسیستی – لنینیستی، اما بالای تمام واقعیت قرن گذشته، غیرممکن، فریب، سفسطه بودن سیستم “چند قطبی” مسالمت آمیز را نشان می‎دهد. بنابراین، مبارزه با جنگ امپریالیستی مبارزه با بورژازی طرف‎های مناقشه است. ما ازموضع نیفتادن در تله پرچم‎های بیگانه با طبقه‎ی کارگر و خلق‎ها، از تسلیم نکردن حقوق و منافع آن‎ها به دشمن طبقاتی آغاز می‎کنیم.

این یک دروغ است که این سیاست لنینی به سود ائتلاف امریکا/ناتو کارمی‎کند، این یک افترا علیه آن‎هایی است که ما هر روز، نه از امروز، بلکه پیوسته و بدون توقف: علیه توافق‎نامه‎های اقتصادی و تجاری بین کشوری آن‎ها، علیه جنگ‎های امپریالیستی قبلی آن‎ها، علیه سیاست ضد مهاجرتی آن، همیشه درهمبستگی توقف ناپذیر با خلق‎های کوبا، ونزوئلا، فلسطین جنگیده‎ایم.

درمواجهه با هرجنگ امپریالیستی ” در تحلیل وضعیت عینی طبقه‎های حاکم در تمام قدرت های متخاصم” در راس هر ملاحظه‎ای ملاک طبقاتی قرار دارد. برای انعکاس این وضعیت عینی، لازم نیست به مثال‎ها و داده‎های منزوی شده متوسل شویم…بلکه پرداختن به مجموعه داده‎ها در باره بنیادهای زندگی اقتصادی تمام قدرت‎های محارب و کل جهان گریز ناپذیر است.” ضد انقلاب منتهی به  سرنگونی ساختار سوسیالیستی در اتحدجماهیرشوروی، که ۳۲ سال پیش به اوج خود رسید، روابط سرمایه‎داری را دو باره برقرارکرد. در روسیه هیچ سوسیالیسمی وجود ندارد، سرمایه‎داری وجود دارد، و کسانی که امروز در قدرت هستند دقیقا شرکای یلتسین هستند. در هر دو سوی جنگِ روسیه- اوکراین منافع سرمایه است، و این‎ها به صورت ذاتی با طبقه کارگر آشتی ناپذیرهستند. بنابراین، وظیفه کمونیست‎ها مبارزه به نحوی است که خود کارگران و خلق‎های جهان اجازه ندهند که ازسوی این یا آن طرف به کشتارگاه برده شوند، بلکه باید توان خود را درجهت سرنگونی دنیای پوسیده سرمایه‎داری گرد هم آورند. اما این ریاکاری‎های پلتفرم نمی‎تواند تکذیب کند که روسیه سرمایه‎داری است، و در میان بزرگترین اقتصادهای سرمایه‎داری جهان قرار دارد، وآن ها به همین خاطر با وجود این واقعیت که در میان طبقه‎ی حاکم روسیه نیروهایی با گرایش هوادار فاشیست وجود دارند، می‎خواهند روسیه را به عنوان نیرویی ضد فاشیست ماست مالی کنند،. مضحک است که آن ها زمانی به مسئله ملی گریز می‎زنند که پوتین دقیقا در ماه فوریه ۲۰۲۲، چند روز قبل از به اصطلاح “عملیات ویژه”، با استفاده از شونیسم روسیه کبیر برای توجیه خود به سیاست بلشویکی لنین و استالین درباره ملیت‎ها که سبب ترقی اتحاد شوروی شد حمله کرد. یک چنین چرخشی از نظریه مارکسیستی- لنینیستی از سوی پلتفرم نشان می‎دهد که گروهی ماجراجو با زنگی از اپورتونیسم است.   

موضع اصولی ما در برابرجنگ امپریالیستی، آن چنان که “اداره پلتفرم” به صورت غیرواقعی ادعا می‎کند به بی عملی ختم نمی‎شود. ما موضع رزمنده ای از برخورد و مقابله با سرمایه‎داری در مرحله امپریالیستی آن، اقدامی پایدارعلیه جنگ، وتهییج روزانه درمیان طبقه خود را با دشواری‎های بسیارحفظ می‎کنیم، که نیروهای زحمتکش را از نفوذ بورژوازی آزاد می‎سازد. این شعاررا که به بربریت امپریالیستی تنها باسوسیالیسم- کمونیسم می‎توان پایان داد ترویج می کنیم ، در حالی که مواضع پلتفرم کاری بیش از جستجوی –بیهوده- برای سرمایه‎دار- امپریالیست‎های خوب انجام نمی‎دهد، و برای ایجاد توهم، وقف حمله به حزب های کمونیستی شده اند که با اصول انقلابی مبارزه می‎کنند.

مسخره و بدخواهانه است که حزب‎کمونیست یونان، زمانی که تنها حزبی است که عملا، به شیوه واقعی برای متوقف کردن اعزام ماشین جنگی ناتو به سوی اوکراین تلاش کرده است به” خدمت به منافع ناتو” متهم شود. درحالی که پلتفرم، که ازمنافع بورژوازی روسیه دفاع می کند، تصریح می‎کند- تنها درکلام- که ” ماشین جنگی ناتو را خراب خواهد کرد” و” اجازه نخواهد داد پایگاه‎های ناتو بدون مانع عمل کنند”، اما به جای مبارزه با دولت‎هایی که علنی از ناتو حمایت می‎کنند و نیروهای چپی که به آن‎ها می‎پیوندند، تلاش هایشان را برای حمله به حزب‎های انقلابی کمونیست متمرکز کرده اند.

یک چنین گروه فتنه انگیزی به خاطر نقش هوادارامپریالیستی خود با رسوایی ثبت خواهد شد، وتاریخ درباره کسانی که تصمیم ندارند بازگردند و با مشروعیت بخشیدن به نقش فتنه انگیز آن‎ها در صف های پلتفرم می مانند، داوری خواهد کرد. 

پرولتاریای جهان متحد شوید!

بخش بین ‎الملل کمیته مرکزی حزب‎کمونیست مکزیک

منبع : دردفاع از کمونیسم

https://akhbar-rooz.com/?p=206919 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ابوالقاسم (خسرو) گلستانی
ابوالقاسم (خسرو) گلستانی
10 ماه قبل

حزب کمونیست مکزیک در این مقاله به تأسی از حزب کمونیست یونان جنگ کنونی را جنگ بین دول امپریالیستی، روسیه و چین از یک سو و از سوی دیگر بلوک امپریالیستی آمریکا برشمرده است. اما واقعیت چیست؟
خوشمان بیاید یا نیاید، یک اتحاد عملی محکم بین چین و روسیه و ایران به وجود آمد که هرکدام وظایفی را برای شکل دهی پیمانهای منطقه ای در قالب نظم جدید جهانی برعهده دارند. تلاش اخیر آمریکا در خصوص توافقات برجام برای این است که آیا می تواند ج ا را از چین و روسیه جدا کند؟ دیدار بلینکن به جمهوری خلق چین هم برای جدا کردن این کشور از روسیه است. تمام این تلاش‌ها برای متلاشی کردن این اتحاد عملی بین این سه کشور به منظور حفظ نظم یک جانبه گرای آمریکایی است‌. پیامد دیگر آن تنها نگه داشتن روسیه و شکست و تجزیه آن است، کشوری که بار اصلی نبرد هواداران نظام چند جانبه گرا علیه نظم یک جانبه گرا را بر عهده دارد.
با احترام

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading