یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمهوری خواهان متحد شوید – دکتر سعیدرضا راد  

جنبش انقلابی “زن زندگی آزادی” و شور بی پایان حاصل از آن در یکساله گذشته، بار دیگر و به روشنی نشان داد و میدهد، که نوجوانان، جوانان زنان و مردان سراسر کشور دیگر به هیچ عنوان، تمایلی به بقاء سیستم ولایت مطلقه فقیه، یعنی استمرار آنچه موجود هست، ندارند. آنان دیگر نه باوری به محتوی ایدئولوژیکی نظام موجود دارند و نه شکل به غایت عقب افتاده و قوانین قرون وسطایی آنرا تاب می آورند و در تئوری و عمل نه تنها از این حکومت جهل و جنایت، بلکه از هر نوع سیستم استبدادی فرد محور، سلطه گر و مادام العمری تحت هر نامی، عبور کرده اند.
کنشگران جنبش “زن زندگی آزادی” با نگاهی فرا جنسیتی، فرا دینی، فرا حزبی، فرا طبقاتی و با تعریف نوینی از جایگاه زن بعنوان زاینده زندگی و نقش تعیین کننده رهایی زن در آزادی پایدار اجتماعی، جنبش انقلابی و رنسانس گونه خود را با تمام توان و با تمام فراز و نشیبهای طبیعی هر جنبش انقلابی و مردمی، به پیش میبرند.
آنان همواره اعلام نموده اند که برای رسیدن به سیستمی مردم سالار و متکثر که تضمین کننده کلیه حقوق اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تمامی اقشار و طبقات مردم سراسرکشور در دوران پساگذار از حکومت اسلامی باشد، مبارزه میکنند.
نوجوانان و جوانان کشور در تجربه خود آموخته اند که هرگونه چانه زنی برای کسب تغییرات سطحی و غیر ساختاری در سیستم حاکم، کژراهه ای بیش نیست که انرژی و امکانات بالقوه و بالفعل نیروهای مبارز را تحلیل برده و آنان را به سراب رهنمون میسازد. از این روست که امروزه نوجوانان و جوانان ایرانی با مبارزات درخشانشان، پیام آور جهشی تکاملی، مدرن و انسان محور در جامعه ایرانی گشته اند، که مرحله به مرحله استخوانهای پوسیده نظم فرد محور، سلطه طلب و کهنه حاکم را در زیر گامهای استوار خود و تا رسیدن به آزادی، برابری و عدالت اجتماعی پایدار خرد خواهد کرد.
بازتاب سیاسی و اجتماعی این جهش کیفی پس از تجربه تلخ دو استبداد فرد محور در گذشته و حال، توسط سایه خدا و نماینده خدا، امروزه خود را در گذار قطعی توده های مردم و کنشگران جامعه به سیستمی مردم محور و مدرن نشان میدهد. جمهوریت یا مردم سالاری همان قبول حق انسانها در تعیین و سامان دهی سرنوشت خویش، از طریق رقابتهای آزاد احزاب سیاسی در جامعه ای آزاد و دمکرات بوده و در واقعیت خویش، آنتی تز استبداد فردی و مادام العمری (چه ولایی، چه سلطنتی و چه حزبی) میباشد. این آزاد اندیشی، برابری طلبی و تکثر گرایی بن مایه جنبش انقلابی “زن زندگی آزادی” و موتور محرکه نوجوانان، جوانان، زنان و مردان ایرانی برای کنشگری و مبارزه مدنی با باور و تبلیغ آنان، در مسیر ایجاد سپهری رنگین کمانی در آینده سیاسی و اجتماعی ایران میباشد.
در حکومتهای استبدادی، فرد محور و مادام العمری از هر نوعی که باشند، دولتها خود را به هیچ عنوان وکیل موقت و قابل عزل موکلین واقعی خود یعنی عامه مردم، تصور نمیکنند. به همین دلیل است که به هیچ وجه خود را نسبت به مشکلات و کمبود های توده های مردم یا موکلین خود، مسئول و پاسخگو نمیدانند. آنها فقط و فقط خود را کارگزار یک فرد فرا قانونی میدانند. آن فرد خود شیفته و متوهم نیز خود را مالک همه چیز و حاکم بر جان و مال و ناموس “بردگانی” تصور میکند، که در حقیقت و در خارج از تفکرات حقیر او، همان صاحبان واقعی این مِلک مُشاع و تمامی منابع و مداخل آن میباشند.
در سیستمهای دیکتاتوری فرد محور، صحبت حاکمان در رابطه با حقوق مردم، قطعا خاک در چشم مردم ریختن و امید به اصلاح چنین سیستمی نیز، قطعا آب در هاون کوبیدن است. کافی است به صحبتهای اخیر ولی فقیه مطلقه در رابطه با عدم صلاحیت مردم در رابطه با رفراندم گوش کنیم تا به روشنی دریابیم که چگونه کبر و غرور حاصل از خود مطلق پنداری او، که توهم نمایندگی خدا را نیز یدک میکشد، این دیکتاتور عمامه به سر را در حفظ قدرت همچون سلف تاجدارش، کاملا کر و کور کرده است.
این تفکر خود همه چیز پندارانه “نماینده خدا” با آن توهم خود محور بینانه “سایه خدا” و اعوان و انصارش که امروزه علنا و بی شرمانه اعلام میکنند، تا سالها پس از گذار از حکومت اسلامی، هیچ نوع انتخابات و رفراندومی را نمی پذیرند، کاملا همخوانی دارد. زیرا که آنان نیز در واقع مستبدان پنهان شده در آنروی دیگر سکه ولایت مطلقه فقیه هستند، که با وقاحتی کم نظیر، نوجوانان، جوانان، زنان و مردان دلاوری، که امر خطیر، پیچیده و خونین گذار از نظام ولایی “وجه سلبی” را با موفقیت به انجام رسانیده اند را، دارای صلاحیت لازم و بلوغ فکری کافی در انتخاب سیستم مورد نظرشان، یعنی “وجه ایجابی” جنبش در پسا گذار، نمیدانند.

خوشبختانه در ورای تفکرات سلطه طلبانه یاد شده، امروزه مردم سالاری و باور به خرد جمعی و حق انتخاب مردم (جمهوریت و دمکراسی)، عدم دخالت دین در دولت (سکولاریسم) و همچنین قبول و باور عمیق به آزادی، عدالت اجتماعی و برابری، تنها بدیل مورد قبول اکثریت قاطع نوجوانان جوانان و زنان و مردان کشور میباشد. دلایل این انتخاب عبارتند از:

۱- در طول تاریخ مبارزات ضد استبدادی مردم ایران، علیه سیستمهای دیکتاتوری فردمحور و مادام العمری، همواره آزادیخواهی، عدالت اجتماعی و برابری طلبی، آنهم برای تمامی اقشار و طبقات مردم سراسر کشور، در حکومتی مردم سالار، دمکرات و تکثرگرا از خواست های اولیه، تمامی نیروهای مبارز و توده های مردم بوده است. این خواست عمومی و به حق، از انقلاب مشروطه تا مبارزات ملی به رهبری دکتر محمد مصدق و تا انقلاب ضد سلطنتی مردم در سال ۱۳۵۷ و تا امروز نه تنها تفاوتی نکرده است، بلکه تعمیق بیشتری نیز یافته و به یکی از اساسی ترین مطالبات مورد قبول تمامی کنشگران جنبش های اعتراضی و اکثریت مردم کشور، تبدیل گشته است.

۲- با انحراف انقلاب ضد سلطنتی در سال ۱۳۵۷ توسط جناح پر قدرت مذهبی به رهبری خمینی که حمایت بی دریغ قدرتهای جهانی را نیز به همراه داشت، عملا خواسته های به حق مردم، از جمله گذار از استبدادی فرد محور، به سیستمی مردم سالار نیز به انحراف کشیده شد و سیستم استبدادی شاه محور با حمایت بیگانگان و توسط سلطه طلبان داخلی در سایه اتوریته مذهبی و بی منازع شخص خمینی، به سیستمی استبدادی و آخوند محور (ولایت فقه) استحاله گردید.
این کژراهه با روی کار آمدن مستبد دیگری بنام شیخ علی خامنه ای باز هم به قهقرای بیشتری در غلتید و با اضافه کردن کلمه “مطلقه” به “ولایت فقیه مطلقه” تغییر نام پیدا کرد تا حجت بر تمام کسانی که خوش باورانه به امکان نقشی هر چند اندک برای مردم در حکومت اسلامی امید داشتند، تمام شود.
واقعیت این است که جمهوریت نظام به معنی مردم سالاری آن، از همان اولین ماه های پسا قیام بهمن ماه ۱۳۵۷ توسط رفراندوم “بله/خیر” خمینی و در زیر فشار نعلین آخوند های تازه نفس حاکم، گام به گام له گشت.
فراموش نکنیم که در همان دوران، که هنوز در چشم خرافه پرستان، خمینی در ماه بود، بسیاری از مردم و نیروهای سیاسی با تحریم قاطعانه رفراندوم غیر دمکراتیک آخوندی در فروردین ماه ۱۳۵۸، بر تعهدشان با اهداف انقلاب ضد سلطنتی و بر ضد حکومت اسلامی پیشنهادی خمینی پای فشردند و در آذر ماه همان سال نیز مجددا با عدم شرکت در همه پرسی قانون اساسی خمینی، مخالفت خود را با ولایت فقیه عملا اعلام نمودند.

۳- حال بیش از چهار دهه است که نظام شتر گاو پلنگ اسلامی نام “جمهوری” را به دروغ و برای فریب توده های مردم یدک میکشد، بدون اینکه با جمهوریت به معنی نظامی مردم سالار، کوچکترین همخوانی عملی داشته باشد. امروزه دیگر عامه مردم نیز با تجربه خود به این باور تلخ رسیده اند که سیستم ولایت مطلقه فقیه نه تنها مردم سالار نیست، بلکه از کثیف ترین و عقب افتاده ترین سیستم های فردمحور و استبدادی دوران معاصر بوده و هم طراز و شاید هم در سطحی پایین تر از دوقلوی حقیقی خود، یعنی رژیم طالبان در افغانستان میباشد.
این نکته را سالها پیش رئیس جمهور خود سیستم نیز با کاربرد تعبیر “تدارکچی” برای موقعیت اجرای خود اذعان کرده بود، ولی سالها طول کشید تا تحت تاثیر روشنگری نیروهای مبارز از یک سو و بی صلاحیتی مطلق مسئولین ارشد و مدیران اجرایی در حل صدها معضل سیاسی، اقتصادی اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر، آرام آرام تاثیر خاکی که اصلاح طلبان حکومتی و رژیم نگهدارهای داخلی و خارجی، برای سترون نمودن و به سکون کشاندن مبارزات مردم بر چشم توده های مردم پاشیده بودند، خنثی گردد.

۴- ماه هاست که جنبش انقلابی مدرن و رنگین کمانی “زن زندگی آزادی” خواستگاه های درخشانی را در رابطه با احقاق حقوق تمامی مردم کشور، بدور از وابستگی های جنسیتی، دینی، اتنیکی، طبقاتی و سیاسی در بطن خویش حمل مینماید. از مشخصات کاملا بارز این جنبش انقلابی فراگیر، باور عمیق نوجوانان و جوانان، زنان و مردان کنشگر آن، به تکثر گرایی، آزادی بلامنازع همه انسانها، باورمندی به اصول حاکم بر اعلامیه جهانی حقوق بشر، برابری همه در برابر قانون و حق انسانها در تعیین سرنوشت خود در چهارچوب سیستمی مردم سالار، سکولار و دمکرات میباشد. تضاد عمیق و آشتی ناپذیر این جنبش انقلابی رنسانس گونه با هر نوع سیستم فرد محور و مادام العمری (ولایی یا سلطنتی) و هر نوع سلطه گری جنسیتی، فردی، حزبی، مذهبی و حکومتی کاملا بارز و غیر قابل انکار میباشد.

۵-  امروزه گذار از حکومت ولایت مطلقه فقیه به سیستمی مردم سالار، سکولار، دمکرات و پاسخگو که خود را صرفا وکیلی از طرف مردم برای مدتی مشخص و با وکالتی قابل عزل بداند، به بدیل واقعی در برابر رژیمهای استبدادی فرد محور و تجربه شده (ولایی و سلطنتی) تبدیل گشته است.

پر واضح است که باور به تکثر گرایی و قبول حق تعیین سرنوشت برای تمامی مردم کشور، زیر بنای فکری حرکت در مسیر ایجاد سیستمی غیر متمرکز با قبول مشارکت نمایندگان واقعی تمامی مردم کشور در سیاست ورزی کلان کشوری میباشد. احقاق حقوق تمامی مردم کشور، کلید واژه ای است که در عمل قادر خواهد بود، با بسیج حداکثری نیروی مردمی برای گذاری کم هزینه و همچنین ایجاد حداقل تنش در دوران پساگذار، حقوق به غارت رفته تمامی مردم کشور در رژیم های استبدادی گذشته و حال را تامین، و با حل نهایی تضاد مرکز/حاشیه توسط مردم و نمایندگان واقعی آنان، اتحادی پایدار، دمکراتیک و بشر دوستانه را در تمام کشور تضمین نماید. این بینش حق طلبانه در بین نیروهای پیشرو، کنشگران فکری و میدانی جنبش، با سرعتی امیدوار کننده در حال تعمیق و گسترش است و اقبال عمومی توده های مردم سراسر کشور را نیز به همراه دارد.

۶- خوشبختانه امروزه بسیاری از احزاب و سازمانهای سیاسی سراسری، احزاب و سازمانهای اتنیکی، تشکل های صنفی و مدنی، شخصیتها و مستقلین جمهوری خواه، در پرتو نور درخشان جنبش انقلابی “زن زندگی آزادی” با درک وظیفه تاریخی و ضرورت لحظه و با پیله شکنی و با بینشی نو، خواستار ائتلافهای حداکثری در زیر سقف توافقات حداقلی میباشند. آنان خود را باورمند و متعهد به گذار از سیستم ولایی به سیستمی مردم سالار، سکولار، تکثر گرا، غیر متمرکز و دمکرات میدانند، که آزادی، کرامت انسانی و حق تعیین سرنوشت را برای تمامی مردم کشور در چهارچوب تمامیت سرزمینی ایران به رسمیت میشناسد. گذار درخشان این احزاب و سازمانها به تفکری رنگین کمانی را میتوان در سرعت بخشیدن در هم افزایی های ارزشمند ماه های اخیر به خوبی مشاهده نمود.
همگرایی ارزشمند نیروهای جمهوری خواه، میبایست بالغ تر و فراگیر تر شده و توسط ائتلافهای پایدار، قطبهای مختلف جمهوری خواهان را ایجاد نماید. قطبهای جمهوری خواهان نیز میبایست بنوبه خود در ائتلافی سراسری به ایجاد ثقلی پایدار و قابل اعتماد برای جذب و سازماندهی تمامی جمهوری خواهان از نحله های مختلف سیاسی، فرا رویند. تشکیل ثقل جمهوری خواهان، تاثیر درخشانی در ایجاد امید به موفقیت، سازماندهی موثر اکثریت مردم و پیشرفت واقعی در امر گذار با حداقل هزینه و همچنین ایجاد اطمینان از حفظ حقوق تمامی مردم کشور در شرایط خطیر پساگذار، خواهد داشت.

۷- پایین نگاه داشتن هزینه مردم و کشور در مراحل گذار و همچنین به حداقل رسانیدن تنشها در دوران پساگذار، از نکات کلیدی سیاست ورزی و کنشگری سیاسی، جهت اعتماد سازی و به میدان آوردن حداکثری توده های مردم میباشد. بسیاری از کنشگران سیاسی به درستی معتقدند که با توجه به گسترده گی طیف جمهوری خواهی در سپهر سیاسی کشور، این تفکر فراگیر کم دافعه‌ترین و پرجاذبه‌ترین بدیل در جامعه سیاسی رنگین کمانی ایران میباشد، چرا که جمهوری خواهان با باور به مردم سالاری و رد کامل سیستمهای فرد محور و مادام العمری، جدایی دین از دولت (سکولاریسم) و باور به احقاق حقوق تمامی مردم و حفظ و حراست از کرامت انسانی در چهارچوب منشور جهانی حقوق بشر، چه در وجه سلبی و چه در وجه ایجابی دارای برنامه سیاسی و اجتماعی مشخص و قابل اعتمادی برای  دوران گذار و پساگذار میباشد. 
طیف گسترده جمهوری خواهان قائل به گذار از حکومت دینی و فرد محور موجود، شامل نیروهای ملی، ملی مذهبی، انواع نحله های چپ، مجاهدین، سبزها، احزاب لیبرال، دمکرات و لائیک، احزاب و سازمان ها و تشکل های اتنیکی، جمهوری خواهان مستقل، نهادها، تشکلها، انجمنها و شخصیتهای جمهوری خواه در سراسر کشور تا بخشی از اصلاح طلبان سابق را در بر میگیرند. طبیعی است که این گستردگی در بینش جمهوری خواهی، موجبات تشتت آراء را در بین نحله های مختلف آن فراهم آورد. این “تفاوت در اندیشه”، میبایست با اتخاذ تاکتیک های عملی در مسیر همگرایی حداکثری، از طرف تمامی نیروهای جمهوری خواه، تا ایجاد ثقلی فراگیر و رسیدن به “اتحاد در عمل”، هوشمندانه مدیریت شود.

سخن آخر اینکه، اقبال عمومی توده های مردم و نیروهای مبارز مردمی در سراسر کشور در جهت ایجاد سیستمی مردم سالار، سکولار، غیر متمرکز و دمکرات، مسئولیت سنگینی را بر دوش تمامی نحله های جمهوری خواه برای اقدام عاجل در مسیر همگرایی و ایجاد ثقلی فراگیر از تمامی نیروهای جمهوری خواه قرار داده است. این وظیفه تاریخی نه تنها میتواند با توجه به حمایت گسترده مردمی باعث کاهش هزینه های گذار گردد، بلکه پتانسیل به حداقل رسانیدن تضادها در دوران پساگذار را نیز دارا میباشد. ائتلاف فراگیر نیروهای جمهوری خواه قائل به سکولاریسم، دمکراسی و قوانین حقوق بشری، تنها راه حل واقعی است که قادر میباشد، تا کشتی طوفان زده مبارزات مردمی در بیش از یکصد سال گذشته را، از دریای خروشان موجود با حداقل خسارت و تنش، به ساحل امن آزادی، عدالت اجتماعی و برابری برای تمام مردم کشور رهنمون گردد.

زن زندگی آزادی

https://akhbar-rooz.com/?p=208444 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

9 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الف باران
الف باران
9 ماه قبل

…در این سرزمین عجایب، آلیس‌ها شمشیرشان را علیه هر آنچه که تاکنون بوده است، از رو بسته‌اند؛. در این سرزمین عجایب باید تک تک صفحات تاریخ ایران را پاره کرد، به دور ریخت، چون این تاریخ در این جهان آلیس‌ها دیگر بکار نمی‌آید؛ سرزمینی که اگر آتش این خیزش فروکش کند، می‌توان با صفحات پاره شده تاریخ نسل‌های گذشته، آتش این خشم فروخفته را روشن نگاه داشت. آری تاریخ این سرزمین عجایب قدمت  یک سال را دارد…

الف باران
الف باران
9 ماه قبل

آری “رسانه‌ها” توانستند در مدت یک سال جوانان ما را به سرزمین عجایب آلیس بکشانند و آنها را در یک جهان موازی، جهانی که در آن نه ” امپریالیسم “وجود دارد و نه چیزی به معنای “میهن” ، که آن را باید در متن و حد یک شعار “مرد میهن آبادی” جست؛ در این جهان موازی مرزهای “اعتراض” و “اغتشاش” درهم ریخته‌اند؛ مفهوم ” ترور” از محتوای آن تهی شده ؛ قتل و خشونت امری اخلاقی محسوب شده و تخریب امری “شرافتمندانه”. در این جهان “اتحاد” را برای “تجزیه ” می‌خواهند، تا‌‌ نمادی شود برای ” آزادی”. طبقات جامعه در این جهان موازی جای خود را به شهروندانی داده‌اند از جنس خنثی، زن و مرد؛ در این جهان مفهوم ” آزادی” از مضمون طبقاتی و تاریخی‌اش تهی گشته و تبدیل شده به یک امر جنسیتی و احساسی؛ این جهان موازی عمق ندارد، همه چیز در سطح می‌لغزد؛ در اینجا سیاست، فلسفه، تاریخ، این شاخه‌های درخت علم و معرفت از بُن بریده شده‌اند… ادامه

الف باران
الف باران
9 ماه قبل

مفهوم «زبان و گفتمان»، این بدیهی‌ترین وسیله ارتباط انسانی با محیط پیرامونش، به یکباره تبدیل شدند به مفاهیمی که می‌بایستی آنها را از فرهنگ سیاسی بیرون راند. زمان زمانه «پیروی» است؛ زمانه‌ای که باید کرکره و بساط اندیشه پرسشگر را پایین کشید، زمان زمانه اعتصاب عقلانیت است، زمانه‌ای که اگر پیروی نکنی، تو را به سکوت وامی‌دارند. زمان زمانه عمل انقلابی است، انقلاب برای تخریب ارزش‌ها، انقلاب برای گسست تاریخی؛ زمانه‌ای که در آن دچار نسیان تاریخی شده‌ایم ؛ زمانه‌ای که تجربه و عمل، که محک و معیار حقیقت است، در آن رنگ باخته است و آنچه معیار و مناط حقیقت شده است، آن چیزیست که تنها رسانه‌ها به ما الغاء می‌کنند؛ زمان زمانه‌ای است که حقیقت را باید در دنیای مجازی جست؛ زمانه‌ای که باید در دنیای موازی زندگی کرد. گوئی حقیقت از دنیای واقعی رخت بر بسته و وارد دنیای موازی شده، چیزی شبیه به آلیس در سرزمین عجایب…ادامه

Kourosh
Kourosh
9 ماه قبل

شیر زنان آزادیخواه و دلاور جوانان آزادیخواه که با دست خالی با حکومت جنایتکار اسلامی مبارزه میکنند، فریاد میزنند: ” اگر با هم یکی نشیم، یکی یکی کشته میشیم ” و هفته ی پیش خانم بهاره هدایت، از درون سیاهچال های اوین، نامه ای انتقادی به اپوزیسیون نامتحد و متفرق نوشت و از “خود زنی” اپوزیسیون شدیدا انتقاد کرد و به درستی نوشت که “تاریخ چنین اپوزیسیونی را نخواهد بخشید ” !
اما هنوز هم در بر همان پاشنه ی لغ‌می‌چرخد.
متحد شدن جمهوری خواهان امری است نیک و لازم، اما هرگز کافی نیست.
راز بقای حکومت جنایتکار اسلامی در ۴۴ سال گذشته، در عدم اتحاد و تفرقه ی اپوزیسیون نهفته بوده است و رمز پیروزی ما نیز در اتحاد ما ، اتحادی ملی و فراجناهی نهفته است.
اتحادی ملی بین جمهوری خواهان و پادشاهی خواهان و چپ و راست و میانه و…!
نه جمهوری خواهان و نه پادشاهی خواهان به تنهایی قادر به سرنگونی حکومت جنایتکار اسلامی میباشند.
پس باید متحد شد.

کهنسال
کهنسال
9 ماه قبل
پاسخ به  Kourosh

Kourosh گرامی مدتی است که نظر شما مبنی بر وحدت اپوزیسیون به مناسبتهای مختلف تکرارمیشود.چه کسی ازوحدت بدش میاید؟ فکر میکنید به کشف وابتکارتازه ای دست یافته اید؟ ودهها گروه و سازمان وجمعیت وکانون در خارج کشوراز وحدت و…بدشان میاید ومنتظر رهنمود من وشمایند؟
بطورمثال چپ رادیکال هیچگاه با شاه پرستان وحدت نخواهند کرد.این مثل آنست که بخواهید پنبه وآتش راکنارهم بگذارید. هرچقدرکه انقلاب تعمیق گردد وجلو برود نزدیکی گرایشهای مختلف ممکن ترمیشود. درنهایت ۲ بلوک چپ و راست باقی خواهد ماند اهداف اززمین تا آسمان متفاوتند. راه میانه و“همه باهم”! نداریم. 
درچند ماه اخیرمگرنشنیده اید که برسراتوبوس نشینان جرج تاون چه آمد؟
در شورای گذار و تصمیم چند دستگی ایجاد شد.حزب مهتدی با حزب زحمتکشان درگیری نظامی پیدا کرده و۲جوان هم جان خود را ازدست دادند(نتایج وحدت الکی).
صدای رسای مبارزات کارگران؛معلمان؛دانشجویان؛بازنشسته ها..و رهبران شناخته شده وگمنام داخل برای سرنگونی نظام سرمایه داری باشیم!
اینورآب فرع است

Kourosh
Kourosh
9 ماه قبل
پاسخ به  کهنسال

جناب کهنسال گرامی،
نخست ، سپاس از بیان نظرتان به کامنت من.
طبیعتا موضوع آرزوی وحدت فراگروهی، ساخته ی من نیست، بلکه آرزو و خواست شیر زنان و دلاور جوانان ایران زمین میباشد، همانهایی که با دست خالی به جنگ با حکومت جنایتکار و تا دندان مسلح جمهوری اسلامی پرداخته اند. صدای بهاره هدایت ها، تومان صالحی ها، سپیده قلیان ها و…!
من فقط تلاش می‌کنم که صدای آنان باشم.
متاسفانه اپوزیسیون ما، اهل متحد شدن نیست و یا بهتر است گفته شود که فرهنگ اتحاد را نمی شناسد. فکر می‌کنم ‌‌ که ۴۴ سال زمانی کافی برای متحد شدن بوده است و این واقعا “شرم آور ” است.
فقط کافی است نگاهی به انشعابات متعدد فدائیان خلق، حدود ۴۰-۵۰ انشعاب بر اساس آمار نشریه ی آرش، بیندازیم. احتمالا رکوردی جهانی برای guiness book.

ایکاش جمهوری خواهان قدرتمند می‌بودند و به تنهایی میتوانستند انقلاب را به پیش برند، اما متأسفانه چنین نیست.
پس به صدای مبارزین داخل کشور گوش فرا دهیم.
نیاز به یک اتحاد فراگیر ملی داریم.

الف باران
الف باران
9 ماه قبل

حوادث سال گذشته زخم‌های عمیقی در روان جامعه ما بجا گذاشته که به نظر می‌رسد به این زودی ها هم التیام  نیابند . در یک سال گذشته ” رسانه ها ” به عنوان یک کارزار جنگ روانی عمل کرده ؛ میدان جنگی که در آن همه علیه همه به پا خاسته‌اند ؛ میدان نبردی که احساسات در این نزاع همگانی دیگر امری انسانی و طبیعی محسوب نمی‌گردد ، بلکه تبدیل شده به سلاحی برای مرعوب و منکوب منطق و عقلانیت؛ ابزاری برای بستن شریانات و مجاری ارتباط بین ذهن و عین؛ دُشنه‌ای برای نابینا‌کردن و ندیدن حقیقت؛ طناب داری بر گردن هر آنکس که در مقام پرسشگری برآید، وسیله‌ای برای ترور عواطف خانوادگی و اجتماعی و گسستن رشته‌های دوستی‌های دیرینه ؛ برای مسموم ساختن فضای جامعه؛ برای هویت‌زدائی؛ برای پاره کردن تعلقات ملی؛ برای مخدوش ساختن و جابجا کردن مرز های ارزشی.آری در این مدت کوتاه حتی مفاهیم “فکر و اندیشه”، “شک و تردید” که برای ذهن پرسشگر و برای علوم عقلی از ملزومات‌اند، دیگر محلی از اعراب پیدا نمی‌کنند…ادامه

جمال
جمال
9 ماه قبل

مرزبندی میان جمهوری خواه و پادشاهی خواه نیست بلکه میان عدالت طلبان شرافتمند با دو دوزه بازان اهل کلک و ریا و حقه بازی و نفوذی بازی و کلاهبرداری است که از یک طرف برای پمپئو و مایک پنس و بولتون و محافظه کاران جدید و قدیم و سی آی ای خوش خدمتی می کنند و از یک طرف ریاکارانه دست دوستی به طرف جمهوری خواهان شریف طرفدار مردم و خواهان عدالت دراز می کنند و قاقالی لی کف دستشان می گذارند تا بعداً خدمتشان برسند!
برو این دام بر مرغ دگر نه
تا کجا گروه های سیاسی را نادان و بی تجربه و خل و چل فرض کرده ای؟

همین که کسی مرزبندی را به جای مرزبندی بر سر محتوا و سوابق و شیوه و رفتار به سمت مرزبندی بین جمهوری خواهان و پادشاهی خواهان سوق می دهد کافی است تا بدانیم چه کاره است.
لاجوردی هم جمهوری خواه بود. موسی چومبه هم جمهوری خواه بود. تمام روسای جمهور کثیف ترین حکومت ها هم جمهوری خواه هستند!
رضا پهلوی را به نفع مسعود و مریم باید از میدان به در کرد. همین کافی است!
زود باشید آش مسعود و مریم سرد شد!

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
9 ماه قبل

شما آرزوهای تنگ بورژوائی خودتان را بجای این انقلاب جا نزنید دموکراسی مورد نظر این انقلاب مستقیم و بی واسطه ی شورائی ست نه وکالت منحط پارلمانتاریستی مگر ۱۰۰ سال گذشته همین نظر شما نبوده پس کدام انقلاب ؟ به این تغییر نمی گویند فریب کاری می گویند بند ۶ شما هیچ کمکی جز تفرقه و سکتاریسم برای قطبی شدن بی محتوای جامعه چیزی در برندارد ما می خواهیم انقلاب کنیم نه مبارزه ی انتخاباتی بند ۶ برای بعد از پیروزی انقلاب قابل قبول است پس همه باید شوراهای محل کار و محل زندگی با مجامع عمومی شکل دهند در بند شما مردم را بعنوان سیاهی لشکر می خواهید تا با بند و بست های حزبی همان روش پارلمانتاریستی افتضاح را برای اعمال دیکتاتوری تا حذف همدیگر مستقر نمائید تقلیل به سکولاریسم هم نداریم این مطالبات لائیسیته است یعنی جدائی کامل دین از سیاست و آزادی های بدون قید و شرط برای باور یا بی اعتقادی ست . انقلاب آینده به سه موضوع هویت شهروندی بعنوان شهروند آزاد استقرار آزادی بدون قید و شرط و سوم استقرار عدالت اجتماعی ست

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x