سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

صلح طلبی یک هویت است؛ جایزه نماد پذیرش آن – حسین اکبری

    «برای تهنیت به دریافت “نوبل صلح” به نرگس محمدی و صلح‌دوستان واقعی »

اینکه نوبل صلح تاریخی مملو از تناقض آشکار در مورد گیرندگان آن دارد بی تردید به سبب تعریف‌های  گسترده ایست که از “صلح ” در نظر جهانیان  اعم از مردم و دولت‌ها  وجود دارد. این گستردگی در تعریف همواره با عمق و ژرفای متفاوت قابل سنجش بوده و هست. گاه به ترک مخاصمه و آتش بس و پایانِ جنگ دو کشور گفته می‌شود و گاه در اشکال مبارزه با جنگ پنهان و یا جنگ سرد، گاه به جنگ نابرابر بین استبداد حاکم بر یک کشور با مردمی که خواهان رفع استبداد و برقراری آزادیند و گاه تنها بر ای اشاعه فرهنگ صلح از طریق نوشتن کتاب‌ها و مقالات.

گاه به رهبر یک کشور با ویژگی امپریالیستی‌اش نوبل صلح تعلق می‌گیرد که تنها بنا به مصلحت حزبی و شخصی به تلاش برای خاتمه دادن جنگ بین دو کشور کوشیده است. گاه به مبارزی از افریقای جنوبی که سالیان عمر خود را در مبارزه با آپارتاید در زندان گذرانده است اهدا می‌شود چون نماد رفع تبعیض و رهایی از جنگ‌های ناشی از تبعیض و نژاد پرستی است. گاه به یک وکیل یا دانش آموخته حقوق به آن دلیل که مدافع زندانیان و از جمله زندانیان سیاسی مبارزه علیه استبداد و دیکتاتوری بوده است. اهدای جوایز و نوبل صلح می‌تواند تاثیرات متفاوتی در رویکردِ آینده، شیوه کنشگری، تعمیق روابط انسانی، عدالت‌خواهانه، آزاد منشی و آزاداندیشی گیرندگان آن داشته باشد. می‌تواند پس از مدتی تحت تاثیر موارد یاد شده و یا نقیض آن  تبعات مثبت و منفی به بار آورد. بسیار فراوان بوده اند نمونه هایی که این نماد صلح را به سیاست‌بازی گرفته‌اند و بسیاری هم از این نماد برای رواج صلح و دوستی پایدار و آرمان‌های انسان‌دوستانه سود جسته‌اند.

بسیاری از گیرندگان این جوایز از روزولت تا اوباما  از نظر بخش قابل توجهی از مردم جهان فاقد اعتبار صلح طلبی بوده اند، کسانی چون انور سادات و مناخیم بگین، تنها چون به صلح تن دادند؛ نوبل صلح را به خانه برده اند. اولی  بی آنکه کشور متبوعش  به طور کلی از جنگ با مردم فلسطین دست بکشد  و دیگری هم با انگیزه‌ی  فرار از شکستی بیشتر به صلح تن میدهد و از دیدگاه کمیته  نوبل صلح، به این امتیاز دست می یابند و از مزایای سیاسی آن بهره می برند.

 کسانی چون یاسر عرفات و اسحاق رابین که در ترک مخاصمه نه سهم برابر داشتند و نه آرمان مشترک، افرادی چون لخ والسا و نلسون ماندلا که اولی علیه نظم موجود، فارغ از یک آرمانخواهی مترقی  و دومی به شدت ضد تبعیض و نژاد پرستی و برای رهایی از جنگ و خشونت به این جایزه دست یافته‌اند.

راه دور نرویم در ایران خودمان نیز بیست سال پیش شیرین عبادی این نوبل صلح را دریافت کرد.  او امروز در کنار شاهزاده ای از اپوزیسیون ارتجاعی مغلوب که سودای سلطنت دارد، قرار می‌گیرد و از رژیم دیکتاتوری سلطنتی مخلوع دفاع کرده و یادآور به‌اصطلاح ترقیات آن نظام مستبد می‌شود و امروز این نرگس محمدی است که سایه اش براین نوبل صلح افتاده است و این سایه به مراتب سنگین تر از آن نوبل صلحی است که با تعاریف و نسبت های دور یا نزدیک به صلح و صلح طلبی به دیگران داده شده است.

نرگس محمدی برای این نوبل در زندان نیست؛  این زن آزاده برای آرمانخواهی و اعتقاد راسخی که به حقوق بشر دارد از همسر و فرزندان خود چنان دور افتاده و محروم گردیده که امکان شنیدن صدایشان را هم ندارد و تمام سختی‌های مبارزه را با دیگران که چون او در بند هستند شریک شده است. او از پشت میله‌های زندان رهایی را فریاد می‌زند و برای آن هزینه‌های بسیار از جمله محکومیت طولانی مدت را به جان می‌خرد.

نرگس محمدی پیش از این‌ها و در شرایطی که سایه جنگی دیگر بر سر ایران بود؛ یکی از پرچمداران صلح در شورای ملی صلح ایران بوده‌ است و همچنین با نهاد ” لگام” بر اعدام این حکم ارتجاعی ضد بشری که از انسان‌ها به هر اتهام و جرمی جان می‌ستاند! شوریده است.

در عین‌حال این رویکردِحقوق‌بشری و صلح‌دوستی ناگزیر از مبارزه‌ی سیاسی است. شخصیتی چون نرگس‌محمدی در شرایطی با استقلال رای و نظر ممکن است در عرصه‌هایی چون انتخابات ریاست جمهوری به دام‌چاله‌ی “بد در برابر بدتر ِ” عهد شکنان و دروغگوبانی چون حسن روحانی افتاده باشد؛ یا با همه‌ی ثابت‌قدمی در روند مبارزه در کنار کسانی که اهل سازش و مماشات بوده اند موقتا جای گرفته باشد. آنچه مهم است طی کردنِ روندی با گوناگونی در فرایندهایی که برای عدالت و آزادی است و نزدیکی هرچه بیشتر با مردمی است که این خواست ها را فریاد میزنند. خواسته‌هایی که امروز در شعار زن ، زندگی و آزادی تجلی یافته است.

بدیهی است که اعتبار این نوبل صلح و اعتبار نرگس محمدی تاثیرات متقابل دارند؛ نوبل صلح از اینکه کفه ترازوی صلح دوستان واقعی اش سنگینی بیشتری یابد از اعتبار نرگس محمدی به خود ببالد و نرگس محمدی هم با پایبندی به اصول آرمانی حقوق بشری بدور از آنچه امروز “صنعت حقوق بشر” شناخته شده است! اعتبارش را حفظ کند، آنچه که امروز معرف آنست.

اما آنچه اکنون بیش از هرچیز برای ما اهمیت دارد و نرگس محمدی را به پاس پایبندی  به آن عزیز میداریم: آزادی، آزادی و آزادی است. آزادی برای حق همگانی بیان بی هیچ حصر و استثنا، آزادی برای برقراری برابری و عدالت و علیه هرگونه ستم وتبعیض در همه شئونات زندگی انسانی زنان و مردان ایران؛ آزادی برای نهادینه کردن دموکراسی رادیکال در برابر انواع استبداد و دیکتاتوری و تحمیلِ هرگونه “سلطه سالار”ی اعم از مرد سالاری و سرمایه سالاری و…

https://akhbar-rooz.com/?p=219153 لينک کوتاه

1.8 5 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ساسان
ساسان
6 ماه قبل

ذهن غیر اجتماعی و پر از محفوظات به اصطلاح کمونیستی و در عمل ضد کمونیستی!همان ذهنی است که امثال الف-باران و حمید قربانی زندانی آن هستند. متاسفانه تنها این دوستان چنین نیستند بسیارانی سالیان دراز است که بیرون از گود مناسبات اجتماعی و در بهترین حالت در کاست و محافل به اصظلاح روشنفکرانه نظریه ای را با جامد ترین شکل ممکن غرغره میکنند.آنها حتی به عبارات در یک نوشته دقت نمی کنند و صرف دیده واژه دموکراسی کهیر می زنند که آقا پس تکلیف دیکتاتوری پرولتری چه؟ نویسنده اشاره به دموکراسی رادیکال دارد و نه دموکراسی بورژوای. همین دموکراسی رادیکال است که میتواند به سوسیالیسم نیل کند. این دوستان زتدانی ذهن خویش اصلا سوسیالیسم را هم درک نمی کنند تاچه رسد به کمونیزم ! با تکرار بگذار فلان از بهمان برخود بلرزد نه تشکل و نه حزب و نه هیچ نهاد سوسیالیستی برپا نمیشود. در واقع با عسل عسل گفتن هیچ دهانی شیرین نمیشود.نظریات تجریدی بی عمل اجتماعی سم است نه عسل!از زندان ذهن بی عمل رهاشوید. این کار کارگرانه و مولدست!

تنها انقلاب
تنها انقلاب
6 ماه قبل
پاسخ به  ساسان

“اصلا سوسیالیسم را درک نمیکنند”، درست است، درک آنها سرمایه داری دولتی تک حزبی آدم کش استالین و ترتسکی و لنین است.

الف باران
6 ماه قبل

بلاخره معلوم نشد که جنسیت لیلی کدام بوده است ؟

فقط بخاطر داشته باشید که : حق داشتن رای برای زنان در شوروی سال ۱۹۱۷، سوئد ۲۹۲۱ و سویس ۱۹۷۱ و عربستان هر گز ….

حمید قربانی
حمید قربانی
6 ماه قبل

تنها حُقه بازان، حیله گران سیاسی، نوکران و مزدوران طبقه سرمایه دار و دولتهای جنگطلب و خونریز میتوانند از آزادی در جامعه ای که اکثریت آن مجبوراست، برای نمُردن خود را هر روز یک بار بفروشد، در جامعه ای که سلاح های مرگبار تولید میکند که انسانها را قتلعام میکند و از پول خون انسان امکان جوائزی مانند باصطلاح صلح تهیه می کند. جامعه ای که صدها میلیون کودک مجبور به کار در خیابان هستند، در جامعه در دموکراسی ططلب ترین کشوربا پا برگلوی انسان نهادن او را میکشند، صحبت نماید، جناب آقای حسین اکبری باصطلاح مدافع منافع طبقه کارگر!

“کمونیست ها عار دارند که عقاید و نظریات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام می کنند که تنها از طریق واژگون ساختن همه نظام اجتماعی موجود، از راه جبر، وصول به هدفهایشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را بدست خواهند آورد .

پرولتارهای سراسر جهان متحد شوید! مانیفست

الف باران
6 ماه قبل

آزادی برای نهادینه کردن دموکراسی رادیکال در برابر انواع استبداد و دیکتاتوری و تحمیلِ هرگونه “سلطه سالار”ی اعم از مرد سالاری و سرمایه سالاری و.. از مقاله
چارۀ درد نهائی کارگران و زحمتکشان ایران این نیست که با استقرار یک حکومت دموکراتیک بورژوائی بتوان به مسئلۀ اختلافات طبقاتی و بهره‌کشی فرد از فرد ، که از مناسبات سرمایه داری و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید بر میخیزد،پاسخ داد.برای پاسخ به درد و رنج نهائی جامعه باید مناسبات سوسیالیستی را جایگزین مناسبات سرمایه داری کرد به عبارت دیگر “دموکراسی سوسیالیستی” را به جای “دموکراسی بورژوائی” نشاند و این چیزی جز استقرار “دیکتاتوری پرولتاریا “، دموکراسی برای اکثریت جامعه معنا نمیدهد.برای تحقق چنین امری به حزب طبقۀ کارگر مسلح به ایدئولوژی مارکسیستی-لنینیستی لازم است.چنین حزبی نمی تواند همانند یک جبهۀ ُپلورالیستی که متشکل از دستجات مختلف با منافع گوناگون است،عمل کند.در این حزب جائی برای فراکسیون نیست،زیر احزب طبقۀ کارگر با ارادۀ واحد عمل می‌کند.

زیبا چ. محمدی
زیبا چ. محمدی
6 ماه قبل
پاسخ به  الف باران

معلوم شد که حزب کمونیست مسلح به ایدئولوژی مارکسیستی-لنینیستی هیچ چیزی نبود جز یک حزب فاشیستی ترتسکیستی و بعد استالینیستی کودتاچی سرمایه داری دولتی کرملین نشین. حکمت هم بدتر از لنین و کائوتسکی.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x