گر همه شب به هر گذر، دم بزنم ز نام ها
نام تو هست بر زبان، همچو مَهی به بام ها
یاد تو را چو شبنمی، تازه کنم به کوی مِی
در سخنم به جان شنو، بانگ رسای جام ها
هان که تویی مرا نفس، این نفسم کجا کشم
هان که منم تو را قفس، رو بشکن تو دام ها
شب همه شب در این سفر، مرغ سحر دهد خبر
هان بشنو در این گذر، از لب او پیام ها
من به خیال مِیْ روم، تا به بهشت روی جان
گو به کجا روم دگر، تا برسم به کام ها
ای تو ستاره در وطن، شیر و قمر به هر دمن
شور تو می دمد ز ما، بین به ندا به گام ها
این غزلم چو زورقی، خوش تو نشسته ای در آن
شمس خیال عاشقان، عاشق واژه فام ها
***
اکبر ایل بیگی
نه فقط صلح نوبل بلکه برنده قلوب ایرانیان! ممنون آقای ایل بیگی!
شما یک قلب بیشتر نداری فقط حرف از قلب خودت بزن