دانشجوی بیست و یک ساله، رامی عبدین (نام به دلایل امنیتی تغییر یافته) از اورشلیم به ژاکوبن می گوید: به عنوان یک فلسطینی تحت اشغال اسرائیل، بیان آزادانه درباره سیاستهای اسرائیل حتی قبل از حملات ۷ اکتبر توسط حماس، هرگز آسان نبوده است. امروز این مسئله بازهم دشوارتر شده است. رامی در آکادمی هنر و طراحی بزالل، که یک موسسه آموزشی اسرائیلی است و پیاده تنها بیست دقیقه تا شهر قدیم اورشلیم فاصله دارد، تحصیل میکند. ژاکوبن با دانشجویان آکادمی بزالل گفتگو کرده است آن ها چندین مورد اخراج دانشجویان فلسطینی از دانشگاه بدون احضار به کمیته ای که باید به شکایات رسیدگی و اظهارات را بشنود، گزارش دادهاند.
تنشها بین دانشجویان اسرائیلی و فلسطینی از زمان شروع جنگ به شدت افزایش یافته است. رامی می گوید: “جنگ، البته، همیشه اینجا حضور دارد. در ابتدا، من چند اثر هنری را در اینستاگرام به اشتراک گذاشتم که بیان رنج غزه ای ها بود. بعداً متوجه شدم که پروفایل اینستاگرام من به طور منظم در گروه تلگرامی اسرائیلی با عنوان ‘شناسایی تروریستها در کلاسهای ما’ به اشتراک گذاشته میشود. من همچنین پیامهای خصوصی از همکلاسیهایی دریافت کردم که مرا به حمایت از ترور متهم میکردند.” از آن زمان، رامی از بحث در مورد مسائل سیاسی در آکادمی و در رسانههای اجتماعی اجتناب کرده است. او می گوید: “این یک پارادوکس است، سربازان مسلح و مهاجران همه جا حضور دارند، اما اگر ما جرأت کنیم وضعیت خودمان تحت اشغال یا رنجها در غزه را در هنرمان مطرح کنیم، با مشکلات زیادی روبرو می شویم.”
محدودیتهایی که رامی در بزالل به آن ها اشاره می کند؛ در خارج از آکادمی اعمال نمیشود. با این حال، گاهی اوقات کارهای هنری او در جامعه فلسطینی هم مورد تمسخر قرار میگیرد. “برخی از فلسطینیها، از دیدگاه اسلامی، هنر را گناه میدانند. دیگران معتقدند که هنر تنها برای دختران است، مگر اینکه چیزی درباره مسائل سیاسی خلق کنید. موضوعات سیاسی همیشه در میان فلسطینی محبوب هستند.” موضوعات سیاسی در آکادمی هنر ممنوع به نظر میرسند، اما در میان گروه های فلسطینی این جوان تحسین میشود. بنابراین، وجود هنری رامی بین دو نقطه مخالف قرار دارد.
امروزه، دهها دانشجوی فلسطینی از سرزمینهای اشغالی در آکادمی بزالل تحصیل میکنند، اما همیشه اینطور نبوده است. هنرمند فلسطینی سلیمان منصور نیز تحصیلات هنری خود را در بزالل پایان داد، او در ابتدا قصد تحصیل در آنجا را نداشت. وقتی منصور درخواست بورسیه از اتحادیه جهانی لوتران در دهه ۱۹۶۰ داد، کلیسا شرط گذاشت که بورسیهبگیران باید در نزدیکترین موسسه به محل سکونت خود ثبتنام کنند. قبل از ۱۹۶۷، نزدیکترین محل تحصیل برای فلسطینیهایی که به تحصیل در رشته هنر علاقمند بوده و ساکن کرانه باختری و اورشلیم شرقی (که آن زمان تحت کنترل اردن بود) بودند ، پایتخت لبنان، بیروت بود.
منصور تحصیلات هنری خود را در موسسه اسرائیلی در سال ۱۹۶۷ آغاز کرد. وقتی اسرائیل موفق به تسخیر کرانه باختری، اورشلیم شرقی، غزه و مناطق دیگر در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ شد، وضعیت سیاسی تغییر کرد. اشغال غیرقانونی اورشلیم شرقی به منصور اجازه داد تا در آکادمی بزالل تحصیل کند. در ان جا او تنها دانشجوی فلسطینی از سرزمینهای اشغالی بود. پس از جنگ، اتحادیه جهانی لوتران به او اطلاع داد میتواند تحصیلات خود را در بزالل ادامه دهد و از نظر مالی از او حمایت خواهد کرد. این موضوع منجر به تغییر محل تحصیل منصور شد.
منصور هفتاد و هفت ساله به یاد میآورد زمانی که دانشجو بود، بیشتر استادان اسرائیلی از آثار هنری او خیلی خوششان نمیآمد، زیرا آثار او احتمالاً بیش از حد سیاسی بودند. تنها یکی از استادان اسرائیلی او همیشه از او و نقاشیهایش تمجید میکرد. او در مصاحبهای با ژاکوبن می گوید: “آقای هیرش همیشه از کار من تمجید میکرد و تأکید میکرد که من با عشق نقاشی میکنم. او فکر میکرد این موضوع بسیار مهم است،” منصور دوست دارد از دوران تحصیل خود یاد کند و هنوز هم با برخی از همکلاسیهای خود، هم اسرائیلی و هم فلسطینی، در ارتباط است.
منصور، به دلیل فعالیت های هنری خود چندین بار توسط مقامات اسرائیلی به دردسر افتاد، که دو بار منجر به بازداشت او شد. در انتفاضه اول، نقاشیهای او به عنوان نمادهای مقاومت فلسطینی در نظر گرفته شدند زیرا با هویت فلسطینی سر و کار داشتند:
در طی انتفاضه اول، پلیس اسرائیل تعداد زیادی از نقاشیهای ما را ضبط کرد، اما هرگز به ما نگفتند چرا. برای من، واضح بود که آنها نمایش هر نوع هویت فلسطینی را دوست نداشتند. وقتی من به عنوان مثال، یک زن را نقاشی کردم که در مزرعه کار میکند و زیتون می چیند، آنها نقاشی را خطرناک تلقی کردند. لباس سنتی فلسطینی، گلدوزی فلسطینی، یا حتی فقط رنگهای قرمز، سبز، سیاه و سفید [که نشانه پرچم فلسطین است] در نظر آنها خطرناک بود. این موضوع بسیار به سرباز یا پلیسی که مسئول رسیدگی بود بستگی داشت.
در آن زمان، منصور و همکارانش باید روشهایی را برای اطمینان از عدم ضبط آثار هنری خود ابداع میکردند. بدتر از همه، کارهای ضبط شده نمیتوانستند فروخته شوند:
در دهههای ۸۰ و ۹۰، ما معمولاً نقاشیهای خود را درون خودروها قاچاق میکردیم. بنابراین، بیشتر کارهایی که در آن زمان انجام دادیم، در اندازهای بود که در خودرو جا میگرفت. این، به عنوان مثال، هشتاد سانتیمتر در صد سانتیمتر بود، نه بیشتر. در این سالها، ما همچنین یک نمایشگاه در الحکاواتی [که یک مرکز فرهنگی در اورشلیم است] برگزار کردیم، و سپس سربازان آمدند و چندین نقاشی را از روی دیوارها ضبط کردند. در رام الله، این نوع اقدامات حتی بیشتر اتفاق افتاد، اما امروزه آنها دیگر به نمایشگاهها در رام الله، که استودیو من در آنجا قرار دارد، نمیآیند. با این حال، کشتن و زندانی کردن فلسطینیها در رام الله، نابلس و جنین هر روز ادامه دارد، حتی اگر دیگر هدف آنها آثار هنری ما نباشد.”
منصور توضیح میدهد در طول انتفاضه اول در تظاهرات و سایر فعالیتها شرکت فعال داشته است. در جنگ کنونی، او احساس ناتوانی بسیاری میکند زیرا تنها قادر است رنجها را از راه دور و از طریق اخبار مشاهده کند. “البته، ما با قلب و احساسات خود به نوعی در این مقاومت شرکت میکنیم، اما این شرکت فعال نیست،” جنگ جاری در غزه بر هنر او تأثیر قابل توجهی گذاشته است، تا حدی به این دلیل که منصور دوستانی را در آن جا از دست داده است. از زمان شروع جنگ، منصور کمتر تمرکز دارد و نقاشیهای او کمرنگتر از قبل شدهاند. در حالی که او برای تصویر زنانی که لباسهای سنتی فلسطینی رنگارنگ میپوشند شناخته شده است، هنر فعلی او تحت سلطه رنگهای خاکستری قرار داد. برای هنرمند فلسطینی، ثبت واقعیت زندگی خود در تصاویرش مهم است. او از هنرمندان فلسطینی که هرگز به واقعیت اشغال اسرائیلی در آثار هنری خود نپرداختهاند انتقاد میکند.
او همچنین از این واقعیت انتقاد میکند که بسیاری از صاحبان گالریهای اسرائیل از این نوع هنر «سیاسی» اجتناب میکنند. وقتی هنر فلسطینی در گالریهای اسرائیلی به نمایش گذاشته میشود، بیشتر هنر انتزاعی است. به این ترتیب گالریها میتوانند ادعا کنند متنوع هستند، اما در واقع هیچ نوع انتقاد از وضعیت سیاسی در آن ها به چشم نمی خورد. منصور هنر و فرهنگ را به طور کلی به عنوان وسایل قوی برای مقابله با غیرانسانیسازی که دولت ملی راستگرای اسرائیل نسبت به فلسطینیها اعمال میکند، میبیند.
قبل از ۷ اکتبر، رامی و همکارش، آزا دانون که بیست و سه ساله است (نام او نیز به دلایل امنیتی تغییر یافته است)، دیدگاه مشابهی نسبت به تأثیری که هنر میتواند بر جامعه داشته باشد داشتند. با این حال، آزا نیز درباره تنش مداوم در بزالل گزارش میدهد: “از زمان شروع جنگ، دانشجویان اسرائیلی و فلسطینی از یکدیگر دوری میکنند و با یکدیگر صحبت نمیکنند.” او میگوید کار خلاقانه در این شرایط دشوار است. اما به عنوان دانشجوی آکادمی هنر، او گزینهای جز این ندارد که به مهلتهای تعیین شده برای تحویل پروژههایش پایبند باشد. “هنر من از زمان جنگ زیاد تغییر نکرده است، اما دیگر آن ها را مثل قبل در شبکههای اجتماعی به اشتراک نمیگذارم”. او میگوید. نه به این دلیل که از تبعات آن میترسد، بلکه به این دلیل که وقتی هنر خود را به اشتراک می گذارد، احساس راحتی نمیکند چون رنج غزه ای را فقط چند مایل دورتر، از طریق اینستاگرام و سایر پلتفرمها مشاهده میکند.
علیرغم احساس ناامیدی، برای منصور مهم است که ارتباط خود را با جامعهاش از دست ندهد. او همچنین این توصیه را به هنرمندان جوان فلسطینی که مانند او تحت اشغال اسرائیلی زندگی میکنند، میکند:
من همیشه به آنها توصیه میکنم با مردم خود و فرهنگ فلسطینی در ارتباط باشند. ما در دورانی زندگی میکنیم که فردگرایی برای هنرمندان در سراسر جهان بسیار مهم شده است. فکر میکنم هدف فردگرایی این است که هنرمندان را از مردم دور کند. شاید “فردگرایی” کلمه اشتباهی باشد. بیشتر باید درباره خودخواهی صحبت کرد. به عنوان یک فلسطینی، اگر مشکلی با چکپوینت داشته باشید، میتوانید درباره این تجربه فردی صحبت کنید یا نقاشی کنید، البته. اما گاهی اوقات برخی هنرمندان فقط روی خود تمرکز میکنند. شما باید پیامی را منتقل کنید. زندگی خود را فقط صرف خلق نقاشیهای زیبا برای افراد ثروتمند نکنید. البته، شاید از آن طریق پول بیشتری دریافت کنید، اما به نظر من این تلف کردن وقت است. باید پیامی در هنر باشد و کار هنرمند خدمت به جامعه باشد.
ژاکوبن – برگردان برای اخبار روز: ریحانه مقدم