با تاسف فراوان دریافتیم که استاد رضا فراهانی کنگرانی کارگر زحمتکش صنف خیاط براثر سکته قلبی دیده از جهان فرو یست . استاد فراهانی از جمله بنیانگزاران هیات موسسان سندیکاهای کارگری ایران در اوایل دهه هشتاد بود که بی دریغ وقت و توان خود را صرف آموزش کارگران برای ایجاد و بازگشایی سندیکاهای کارگری میکرد. او تحقق آرزوهایش را در گرو برآمد دوباره جنبش سندیکایی در ایران و نضج گیری کار اتحادیه های کارگری میدانست. شرایط و زندگی شخصی این زحمتکش دوران به او اثبات کرده بود که ضعف اتحادیههای کار در ایران حتی به نبود یک پشتیبان مقتدر برای فرهیختگان و اسانید دانشگاه ها و دانشجویان درپیشبرد امر توسعه پایدار بدل شدهاست. برای پاسداشت همهی دغدغههای انسانی این کارگر سندیکایی مقاله ای از او را که با عنوان ” تولید ، اتحادیه کار و دانشگاهیان “در سال ۱۳۸۱ در شماره ۲۳ “ماهنامه اندیشه جامعه “منتشرگردید باز نشر می دهیم باشد که از این راه اندکی به تحققق آرمان های استاد فراهانی یاری رسانیم . یادش گرامی باد !
تولید، اتحادیه هاى کار و دانشگاهیان
افت و کمرنگ بودن حضور اتحادیه هاى کارگرى تا چه اندازه مىتواند باعث کندى رفتار توأم با احترام به اندیشه و اندیشمندان باشد؟ چرا حکومتیان درمواردى که اتحادیه هاى کارگرى دچار ضعف هستند، روشنفکران، تحصیلکرده ها و اساتید دانشگاه ها را به چیزى نمىگیرند، احترامشان را نمىپایند و حتااز توهین و هتک حرمت هم کوتاهى نمىکنند؟ علت را شاید در این جُست که اشتغال و برنامهریزى براى آن و سود بردن از ارزش افزودهى ناشى از تولید کارخانهها لازمهاش برنامهریزى مدیرانِ متبحرِ اقتصادى و صنعتى و بهکارگیرى نیروهاى تحصیلکردهى دانشگاهى در مرحلهى مهندسى تولید و پس ازآن بهکارگیرى نیروى وسیع کار یدى و در آخر کارگر غیرفنى و ساده است.
تأخیر در تولید صنعتى در جامعهى ما ابتدائا زمینه را براى ورود کالاهاى تولید شدهىخارجى فراهم کرد. واردات فرآوردههایى مانند پارچه، اتومبیل،راهآهن، مصالح ساختمانى، ماشین ابزارهاى خیاطى، نساجى و فلزکارى و بافندگى، شیرینىپزى و … باعث سود فراوان سرمایهى تجارى شده به همین علت است که سرمایهدارانِ اصطلاحا «بازارى» مىتوانند مانع بزرگى براى رشد صنعت در جامعهى ما باشند. از مراحل ابتدایى شکلگیرى احزاب و نهادهاىوابسته به فراموشخانهها، سرمایهى تجارى کشور مانع اصلى سازماندهى تولید داخلى و شکلگیرى احزاب و نهادها و تشکل مستقل نیروى کار بودهاند.
اندیشهى اجتماعى بهخصوص اندیشهى اکثریت تودههاى کشور توسط نهادهایىسامانداده شده و باورهایى در جامعه شکل گرفته که تولیدکنندگانآن، نمایندگان فکرى سرمایهى تجارى بودهاند.
مبارزه با جنبش ملى و ضربات پیاپى براى رقیق کردن و تضعیف و بلا اثر کردن آن و ایجادشرایطى که با رشته ــ رشته شدن و از هم پاشیدگى جنبشملى در دهههاى ۱۳۲۰، ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ عمدتا توسط دربار و بازار و سرمایهى تجارى انجام گرفت. آنجا که عزم جنبش ملى بر اقتدار تولید ملى و حمایت ازصنایع داخلى قرار مىگرفت، بلافاصله به بهانههاى فرعى، بحث افتراق و جدایى یک فراکسیون یا چهرهاى ملى و کشانیدن بحث به نقاط افتراق توسط جناح هوشمندِ واردکنندهى کالا انجام مىگرفت و یک جنبش ملى را تبدیل به میدانگاهجولانِ بحثها و درگیرىهاى کلامى و بعضا فیزیکى و خونین وعمدتا بىحاصل مىکرد.
ملّیون و ملّىگراهاى سنتى و استعمار پیر انگلیس و چپها، امپریالیزم جهانى را عمدتا عامل اصلى عقبماندگى و ضعف صنعت ما مىدانند، اما منعامل اصلى و تعیین کننده را واردکنندگان کالاهاى خارجى و تجار بزرگ مىدانم. معاینه و تعیین ضربانِ قلبِ تجار در زمان پیدا شدن گرایشِ عمدهىحاکمیتها جهت رشد تولید و واکنش جدى بازار علیه این تفکر در تاریخ ایران نیاز به ابزارهاى دقیق سنجش ندارد. از مرگ امیرکبیر تا تضعیف و کنارگذاشتن میرحسین موسوى و همفکران او به گونهاى نسبى از قدرت و دیدن احزاب و هیأتهاى مبارزى که کمر به نابودى یا مهجور کردن آنها بستند، نیاز بهذرهبین ندارد و با چشم غیرمسلح هم قابل رویت است.۱
سرمایههاى بخش خصوصى، تأثیر مستقیم بر نهادهاى قدرت را بهوسیلهى تشکلهاىایدئولوژیک و سازماندهى عناصر قدرت در فراموشخانهها عملیاتى کرده و ارادهى حاکمان را همیشه در جهت تن دادن به واردات، و نه تولید، هدایت کردهاند.
افسانههایى در بین نیروهاى متعهد به آرمانهاى ملت وجود داشت که گویا مهندسان و طراحانى در صنعت مانند مهندس ارجمند و … وجود داشتهاند کهاستعمار آنها را از کشور خارج و نابود کرده است. اما من مىگویم این عمل و مشابه آن نمىتوانند صرفا توسط عنصر خارجى بدون اینکه یک نیروى قوىداخلى منافع طبقهى خود را در انجام چنین اَعمالى بداند، انجام بگیرد. مدت عمر فیزیکى فرد یا افراد مطرح نیست، بلکه ارادهى تشکل و سازمانیافتگى نیروهاى کار همیشه و در همهى موارد توسط سرمایهى تجارى منکوب و سرکوب شده است. چرا؟ چونکه اگر اتحادیههاى کارگرى بتوانند بهصورت نیرومندحضور داشته باشند حتما مایهى ایجاد اتحادیههاى فکرى و سامانیابى نیروهاى مترقى و ملى خواهند شد. اتحادیهى مهندسان، پزشکان، معلمان دربرخورد آرا و تضارب آراء منافع ملى را در ایجاد اشتغال و رشد صنعت خواهند دید، سندیکاها و اتحادیههاى کار فکرى و یدى در آن زمان مانند همهى کشورهاى مترقى برنامه براى تولید خواهند داد، آن زمان سرمایهى تجارى به سودهاى کلان بدون حساب و کتاب، بدون کنترل و مالیات، آنهم با این حجم و این میزان، نخواهد رسید. به همین خاطر، تشکلهاى سرمایههاى مالى با سندیکاى نویسندگان همان برخوردى را کردند که با جریانهاى فکرى زمانِ قجر و دورانِ پهلوى داشتند: ایجاد مانع فکرى از مسیر تجمع افکار عمومى علیه آنها، پروندهسازى و جدا کردن آنها از جامعه و سرانجام محو فیزیکى نخبگان و سازماندهندگان این تشکلها بود.
دانشگاهیان، اساتید و دانشجویان باید بدانند اگر تشکلهاى صنفى و اتحادیههاى کار مستقل شکل نگیرد و نتوانند در عرصهى برنامهریزى اقتصادبهخصوص اقتصاد صنعتى مداخله و مشارکت کنند و ما همچنان در حاشیهى نظامهاى تولید و بدون حضور در تولید و حداقل مشارکت مستقیم در تولیدبرنامهریزى شدهى جهانى باقى بمانیم، خیل بیکاران به حدى زیاد خواهد شد که بحرانهاى غیر قابل کنترل و مهار بهوجود خواهد آمد و حتا وحدت ملى وانسجام اجتماعى جامعه را به هم خواهد ریخت.
تشکیل اتحادیههاى کار جز با تلاش و پىگیرى توأم با فداکارى تمامى نیروهاى مستقل کار و اندیشه ممکن نیست. ایجاد اشتغال هم بدون همفکرى و همرأیى اتحادیههایى با وزن و نفوذ بالاى اجتماعى ممکن نیست. صندوق و کشوهاى دستگاه دیوانى کشور مملو از طرحهایى است که اجراى به موقعآنها مىتواند کشور را از افتادن به ورطهى بحران نجات داده و رشد جمعى نیروهاى اجتماعى را فراهم آورد. ولى فقدان تشکلهاى تأثیرگذار و پىگیرىکنندهى این طرحها و حضور تشکلهاى مخالف این طرحها در قدرت، مانع تصویب و عملیاتى شدن آنها شده بهطورىکه دائما شاهد دورِ باطلِ طراحى برنامه توسط دلسوزان جامعه و برخورد سیاسى مخالفان با این برنامهها هستیم که چنین رفتارهایى در نهایت موجب سرخوردگى و واخوردگى نخبگان جامعه، فرار مغزها و فقیر شدن جامعه به لحاظ معنوى مىشود
به همین علت هم است که به نظر مىرسد چارهى کار ما متشکل شدن اتحادیههاى اساتید دانشگاه و دانشجویان، متشکل شدن تمامى نیروهاى کاراجتماعى، دورى از تحریکات و تحرکات سیاسى، پالایش کامل و جدى از شائبههاى قدرتطلبى و سیاسىبازى، ارایه و پىگیرى طرحهاى تولید و قابل رقابت در بازارهاى جهانى آنهم در زمینههایى که ما واقعا توانایى آنرا داریم. بهعنوان مثال، پرداختن به صنعت گردشگرى مىتواند تولید سنتى ما را که داراى ظرفیتى بالا براى ایجاد اشتغال در بسیارى از صنایع، از تولید فرش و صنایع دستى گرفته تا هتلدارى و ارایهى خدمات مصرفى و موادغذایى است را،متحول سازد.
حضور و عضویت کشور در تجارت جهانى در شرایطى که قرار داریم کشور ما را تبدیل به چرخ پنجم تولید جهانى و یا تبدیلکنندهى زائدهاى کشورهاى صنعتى به کاهالاى مصرفى خواهد کرد.
امروزه حضور پوشاک ترکیهاى و چینى صنایع دستچندمى اتومبیلسازى اروپا، واردات خودروهاى خارج از ردهى اروپا و آمریکا، واردات قاچاق و غیرقاچاق کالاهاى مصرفى مانند پارچه، چینىجات و لوازم خانگى و وسایل تزئینى و آرایشى، دلارهاى نفتى ما را خارج و نیروى کارى ما را فلج کرده است. اگر استادان دانشگاه، روشنفکران و نخبگان جامعه نسبت به تشکلهاى خود و پیوند آن با اتحادیههاى مستقل کارگرى بىتفاوت بمانند، روزى خواهد رسیدکه مدرک لیسانس دانشگاههاى ریز و درشت براى تکدى کردن کنار خیابان کافى باشد. یعنى میزان بیکارى تحصیلکردهها بهدلیل اینکه آنها حاضر نیستند مانند کارگر کمسواد یا بىسواد نیروى کار خود را ارزان بفروشند از بىسوادان بیشتر شده و این ذهنیت در جامعه جارى خواهد شد که لیسانس بیکار یعنى واقعیتى عینى. بنابراین، نیازمندى و محتاج بودن او بهطور طبیعى براى آحاد جامعه جا خواهد افتاد. فارغالتحصیلانى که مىتوانند و امکان و شرایطش را دارند، مىگریزند و آنهایى هم که پاى گریز ندارند، دست ستیز بر خواهند آورد و به اتفاق سایر بیکاران، جامعه را بر خـواهنـــدآشـفـت. آشوبهــایـــى کــه مــىتـواند به راحتى دستهــاى شــوم بیگـانگـان را دخیل کند و یوگسلاوىسازى جامعه را در دستور کار سرمایهى جهانى قراردهد.بدون اتحادیههاى مستقل کار و اندیشه، جامعهى ما نمىتواند در بین جوامع بشرى سر بلندى و عزت و افتخار داشته باشد.
ایجاد تشکلهاى مدنى سالم نیاز به پىگیرى، ممارست، ترویج اندیشهى وحدت در بدنهى جامعه دارد. تحمل حضور باورهاى گوناگون و سمتدهى عواطف جامعه به سوى منافع ملى، وظیفهى نخبگان و فرهیختگان جامعه است. اگر دانشآموختگان، خود را تافتهى جدابافته و فوق تشکل و سازمان صنفى بدانند و وارد میدان فعالیت جمعى، و بهرهگیرى و تأثیرگذارى بر خِرَد جمعى آنهم بهصورت سامان یافتهتر و تشکیلاتى نشوند، خطر اینکه درآیندهاى نه چندان دور شاهد فاجعه باشیم، بسیار است.
پى نوشت
۱. جدا شدن کاشانى، بقایى، حسین مکى از نهضت ملّى، ترور دهها چهرهى ملى سرانجام به شکست کشانیدن جنبش نه صرفا کار آمریکا و انگلیس، که نقش اصلى در این وقایع را سرمایهى تجارى ایفا کرد.
رضا فراهانی کنگرانی کارگری از تبار اتحادیه گرایان دیده از جهان فرو بست
با تاسف فراوان دریافتیم که استاد رضا فراهانی کنگرانی کارگر زحمتکش صنف خیاط براثر سکته قلبی دیده از جهان فرو یست . استاد فراهانی از جمله بنیانگزاران هیات موسسان سندیکاهای کارگری ایران در اوایل دهه هشتاد بود که بی دریغ وقت و توان خود را صرف آموزش کارگران برای ایجاد و بازگشایی سندیکاهای کارگری میکرد. او تحقق آرزوهایش را در گرو برآمد دوباره جنبش سندیکایی در ایران و نضج گیری کار اتحادیه های کارگری میدانست. شرایط و زندگی شخصی این زحمتکش دوران به او اثبات کرده بود که ضعف اتحادیههای کار در ایران حتی به نبود یک پشتیبان مقتدر برای فرهیختگان و اسانید دانشگاه ها و دانشجویان درپیشبرد امر توسعه پایدار بدل شدهاست. برای پاسداشت همهی دغدغههای انسانی این کارگر سندیکایی مقاله ای از او را که با عنوان ” تولید ، اتحادیه کار و دانشگاهیان “در سال ۱۳۸۱ در شماره ۲۳ “ماهنامه اندیشه جامعه “منتشرگردید باز نشر می دهیم باشد که از این راه اندکی به تحققق آرمان های استاد فراهانی یاری رسانیم . یادش گرامی باد !
منبع: کار در ایران
یادش بخیر / یاد غروب پنجشنبه ها که پیش زنده یاد درویان در کارگاه خیاطی یا دیگر دوستان جمع میشدیم سالها / به رسم غذا / تلخاب خوش / وبعد نظر و صحبت و بحث… یادش بخیر
یادش بخیر / سالها ندیده بودمش/ از دوست مشترکمان – ه آبرام – که برایش نوشت –
————————————————-
سفر خوش عزیز / دیگر نگران نیستی / به سبکی ی قاصدکی شدی که نبودن نام دارد. از راهی که میروی برایم بگو . از تو هر خاطره ای که برایم مانده است -شبنم بر گلبرگ است -که اگر فرو افتد / دایره های زمان را دورتر میبرد.
سفر خوش عزیز