جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

پایان توهم به امید، آغاز فروپاشی نظام جهل و جنایت اسلامی – حسن نادری

برای دست یافتن به نظامی دموکراتیک، مردمی و تامین کننده آزادی و دموکراسی و برابری حقوق همه شهروندان، برای نجات فاجعه زیست محیطی و محیط زیست، اتحاد همه نیروهای جمهوریخواه برای استقرار نظامی با پذیرش رعایت حقوق جهانشمول بشر یک ضرورت...

برای دست یافتن به نظامی دموکراتیک، مردمی و تامین کننده آزادی و دموکراسی و برابری حقوق همه شهروندان، برای نجات فاجعه زیست محیطی و محیط زیست، اتحاد همه نیروهای جمهوریخواه برای استقرار نظامی با پذیرش رعایت حقوق جهانشمول بشر یک ضرورت تاریخی است. و مقدم بر هر چیزی پیوند صفوف مبارزان، اقشار و طبقات کارگران، آموزگاران، پرستاران، هنرمندان و اساتید دانشگاهها از طریق شبکه های اجتماعی ضروریست

فرایندهای تاریخی در فرازو نشیب های حوادث کشورمان، متاثر از نیروهای اثرگذار در هر عصر و زمان است.

میشل فوکو، فیلسوف، جامعه شناس فرانسوی، در فصل فضا، استراتژی و دستگاه اجرایی، می گوید: “رد صلاحیت حاکمیت “فضا” در نسل های گذشته شدنی است. فضا همان چیزی است که مرده، غیردیالکتیک و غیر محرک است. از سوی دیگر،مقوله “زمان” غنی ، ثمربخش و دیالکتیکی است. اما توصیف “فضا”ی واقعیت، گفتار تجزیه و تحلیلی تأثیرات قدرت را که با آنها مرتبط است، باز می کند”.

وضعیت کنونی ایران و نیروی ارتجاعی حاکم، نتیجه تلاش مستمر نیروی واپسگرا، بویژه از زمان شاه سلطان حسین صفوی و سهم خواهی و شریک شدن روحانیت در قدرت است. (سلطان حسین:۱۱۰۱ـ ۱۰۴۷ خورشیدی،۱۷۲۶ ـ۱۶۶۸ میلادی). این در حالی بود که عصر رنسانس در اروپا برای پس زدن قرون وسطی و حاکمیت بلامنازع تفکر ارتجاعی دستگاه واتیکان از سال ۱۵۶۸ آغاز و سپس وارد عصر روشنگری ۱۷۸۹ـ ۱۷۱۵، یعنی عصر جنبش فرهنگی،فلسفی،ادبی و روشنفکری شده بود. من در اینجا به عمد از تحولات پیش و یا پس از اسلام قلم نمی زنم.

عناصر نیروی تغییر در قدرت، مقدم بر هرچیز به ماهیت قدرت حاکم برمیگردد که زمینه های”اشکال” گوناگون مقاومت را شکل می دهند. یعنی جنبش های اجتماعی در زمان های گوناگون به مخالفت با قدرت بر می خیزند و این تعرض مستقل از شیوه حاکمیت نیست.

تراژدی سال ۱۳۵۷ و قدرت گرفتن “غیر منتظره” خمینی و کاست روحانیت را نباید فقط به “کاریزما”ی خمینی خلاصه کرد. بلکه روش حکومتداری، رفتار و عملکرد سیاسی محمدرضا شاه پهلوی را هم باید در این فراگشت در نظر گرفت. افزون براین، در آستانه تراژدی، ۱۳۵۶، “فضای” دیالوگ بین “اپوزیسیون” غیرعلنی و حامل اندیشه مسلحانه و غیرمسلحانه و نیز اپوزیسیون “قابل تحمل” در رد کلیّیت رژیم پهلوی در ائتلافی نانوشته بود. بنابراین، نیروی اپوزیسیون حامل گرایشات دینی با وزن نسبی کم به وسعت ایران، فعالانه وارد میدان شد و با استفاده از خلاء و پراکندگی رقبای سیاسی غیر دینی و با استفاده از بستر فقر فرهنگی، سوار موجی شد که حرکت سیل آسای آن چیزی جز سنگلاخ و پسروی به ارمغان نیاورد. اپوزیسیون کم مایه غیر مذهبی هم تن به فقر فرهنگی داد و مجذوب شعارهای ارتجاعی شد. فقری که مخربتر از فقر اقتصادی بود و با تغییر شرایط سیاسی، کورکورانه وارد صف متحد “ارتجاع و ضد امپریالیسم” شد. بخشی از همین اپوزیسیون هم بعد از تلاش های نَفس گیر و جدل های غیرواقعی به شکوفایی جمهوری اسلامی روی آورد. بخشی هایی هم در پی “حکومت شورایی”، “دیکتاتوری پرولتاریا”، برگشت به حکومت “شیعه سرخ علوی”، تلاش های مخرب برای برگشت نظام سلطنتی از طریق نیروهای خارجی، درگیر شدن مبارزه ایدئولوژیکی و نگاه به بیرون از کشور در راستای خط کشی تفاوت مواضع بلوک کشورهای شرقی “مارکسیستم ـ لنینیسم”، با کشورهای “مائوئیستی”… . غافل از اینکه طراحان پشت پرده رژیم تازه به قدرت رسیده از “افشاگری”های مخرب این گروه ها علیه خود، استفاده و پایه های قدرت خود را تقویت و تحکیم می کردند. نتیجه این فعل و انفعالات جنگ، ویرانی، کشتار، اعدام، ترک اجباری همه اپوزیسیون از کشور و وانهادن اجباری مدیریت کشور به دست نیروهای فاقد مهارت مدیریتی، چپاولگران تازه از راه رسیده  و غارتگران اموال و سرمایه کشور در راستای ماجراجویی ایدئولوژیکی و راهبردی نظام اسلامی در منطقه بود.

نتایج تاکنونی این ایدئولوژی مخرب، ببار آوردن تحریم، بیکاری، فقرِ فزاینده مادی و معنوی، چشم اندازی سیاه برای آینده کشور و جوانان بوده. بطور خلاصه در برآمد وضع کنونی همه نیروها، از حاکمیت گذشته و کنونی گرفته تا انواع اپوزیسیون به نسبت وزن خود اثرگذار بودند و هستند.

با مرگ خمینی و روی کارآمدن خامنه ای بعنوان رهبری نظام با کمک هاشمی رفسنجانی، مرد هزار چهره و رئیس جمهوری اسلامی، طرح برنامه “تعدیل اقتصادی” او، انشقاق و واگرایی در بین اپوزیسیون(ها) شتاب گرفت. عواقب این طرح، شکاف طبقاتی در سراسر کشور، مال اندوزی و خصوصی سازی به نفع فراکسیون های نظام بود. طیفی از اپوزیسیون شیفته این طرح شد و بمثابه مهمان ناخوانده وارد قطاری شد که به هیچ وجه از مسیر و هدف قطار اشراف نداشت. حمایت از مرد”سازندگی” را به سینه زد.

رفسنجانی با تردستی تمام، طیفی از نیروهای نظام بنام “دانشجویان خط امام” را با دو هدف به کشورهای غربی فرستاد: تعدیل تندروی این طیف از جوانان. و کسب مهارت و دیدن دنیای مدرن برای مدیریت نظام. این نیروهای متجاسر بعد از برگشت به کشور، طرح اغفالگر “اصلاح طلبی”را مطرح کردند. این طرح همچون سم و گَردی بود بر مغز و چشم “اپوزیسیون” سرگیجه گرفته از شکست های پیشین و نیز دستاویزی شد تا قدرت های اروپایی و آمریکا روی این نیرو سرمایه گذاری کنند.

اما بقول میشل فوکو” فراگشت ذهنیت ها برای توضیح تحولات قدرت کافی نیست”. فوکو می گوید “اصلاح طلبان در ابتدای عصر مدرن خشونت و شکنجه و احساسات غیرقابل تحمل همراه با قتل را محکوم کردند. قانون شکنجه و بربریت توسط فلسفه اومانیسم رد شد. بی شک برای درک این تغییر، پیگیری تاریخ اشکال نهادهایی که به نظر می رسد سیر تکاملی آنها با تحولات عمده اقتصادی ـ اجتماعی، مانند تعمیق بازارها و تقسیم کار ارتباط کامل دارند، مفید است “.

“اصلاح طلبان” ایرانی اما در نظام جهل و جنایت نه تنها پروژه ای را برای محکوم کردن شکنجه و اعدام ها در جامعه ارائه ندادند، بلکه همیشه و در همه حال برای تبرئه خود و طفره رفتن از جواب به یک “موضوع حقوقی”، خشونت سیاسی دولتی را به خشونت سیاسی مجاهدین خلق پیوند زدند. این بال نظام حتی نتوانست و نخواست در حوزه اقتصادی و اجتماعی هم قانونی را در حمایت از زحمتکشان و کارگران در مقابل تجاوز و تعدی دولت ها و شرکای سرمایه دارانشان ارائه دهند. حتی در بازه زمانی ۴۲ ساله و شرکت در قدرت یک قانون مطبوعاتی در دفاع از حق انتشار آزاد اخبار و حق بیان و کثرتگرایی ارائه ندادند. این جماعت با شرکای اصولگرا به منافع شخصی و حفظ مناصِب دولتی و نهادهای عمومی و مذهبی شریک بوده و شریک هستند. علت اینست که آنها نمی توانند خود را از آموزه های اسلامی ـ لیبرالیستی اقتصادی با رفتار اقتدارگرایی رها سازند. زیرا حفظ نظام از اوجب واجبات است و بس.

زمانی می توان این جماعت را ” اصلاح طلب” گفت که مواضع آنها با مانع اصلی آزادی و پیشرفت و عدالت اجتماعی، یعنی اصل ولایت مطلقه فقیه خط کشی و روشن شود.

با بن بست سیاسی و اقتصادی، دستگاه حاکم سیدمحمد خاتمی ناشناخته را علم کرد. او طی هشت سال تخم توهم به امید را در حمایت از نظام درجامعه کاشت. شکست “سیاستهای” خاتمی و ورود نیروهای سرکوب به فرمان سید علی خامنه ای، دفتر این جریان را هم بست و بیش از پیش ناامیدی و نارضایتی و سرکشی را در جامعه دامن زد.

برای سرکوب اعتراضات، صفحه تملق گو و جنایتکار باند احمدی نژاد با فتوای رهبری گشوده شد. در این دوره هشت ساله،احمدی نژاد با اجرای همه دستورات خامنه ای، کشور را بیش از پیش به پرتگاه نابودی سوق داد و توصیه و دستورات ارتجاعی خمینی در نابودی اسرائیل در همه مراسم کشوری و بین المللی اوج گرفت. از این پس راه برگشت به محافل بین المللی محدود و بیش از پیش تنگ و کشورهای غربی سیاست مهار نظام و کشورهای منطقه هم سیاست دوری از ایران را در پیش گرفتند.

در ادامه دگردسی ماهوی قدرت از یک سو، و تغییر کمی و کیفی “قدرتهای کوچک” در جامعه مدنی و برآمد رویکردی نوین در جامعه مدنی، و از سوی دیگر ورود انقلاب دیجیتالی برای نسل جدید، گردانندگان نظام به رهبری خامنه ای را برآن داشت تا به هر قیمتی جلوی فرهنگ مدرنیسم را بگیرند و خواست ها و آرمان های آزادی و عدالت در حال گسترش را سرکوب کنند. رهبری چاره را در ترمیم موقت سیاست ویرانگر دید. راه انتخابات در انتصاب روحانی، مرد “دیپلمات” و آشنا به پرونده هسته ای را برگزید. گرچه از حدود شش ماه قبل از “نامزدی” او برای ریاست “جمهوری”، زمزمه چنین انتخابی به گوش می رسید.

“اپوزیسیون” همیشه در صحنه بدون انتقاد و واکاوی از راه طی شده و ضربه خوردن از سیاست های تاکنونی حاکمیت و ازسرناامیدی، راه حمایت از روحانی را در پیش گرفت و شعار انحرافی “نه به افراط گرایان،آری به اعتدالگرایان و اصلاحگرایان” پابرهنه و دست خالی و بدون شناخت علمی از طبیعت و ماهیت نظام به میدان آمد. فاجعه بارتر از این همگرایی، فردی از تبارماجراجویان چپ دهه ۶۰ نوشت: “وقتی سایه و امیرانتظام هم آمدند و وقتی اطرافیان رهبرهم حمایت از روحانی را پنهان نکردند، معلوم شد این موجی که به راه افتاده، کمر بنیادگرائی را در هر سه فرم ملی،مذهبی و چپ آن را خورد خواهد کرد”.!!!! چه قضاوت بی پروا و جاهلانه.

تئوری پردازی سیاسی، جامعه شناس!! دیگری از همین طیف در رسای شرکت درانتخابات غیردموکراتیک با عنوان: “یک خیز دیگر از سوی جامعه مدنی! می نویسد “دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی پایان گرفت و حسن روحانی برای چهار سال دیگر با رایی بیشتر (با کدام آمار؟ آمار دستکاری شده نظام؟) از دوره قبل بر جای خود باقی ماند. این، حاصل خیزی بود سنجیده از سوی جامعه مدنی و بهره‌گیری ملی آن از یک فرصت استثنایی انتخاباتی. من از این برآمد‌‌ انتخاباتی و نتیجه‌ای که در پی آورد خرسندم بی آنکه نه بر غیردمکراتیسم آن ‌چشم بپوشم و نه که آقای روحانی نئولیبرال پایبند به ولایت را کاندیدای خود بشناسم. نه خصلت بیعت‌ گونه‌ انتخابات‌ در این نظام از یاد نهادنی است و نه شایسته نیروی دمکرات است که بخواهد خوگیر انتصاب – انتخاب‌هایی شود که بر تبعیضات ساختاری، حقوقی و حقیقی استوارند”.

همین این اندیشمند سیاسی، همراه دوستان وهم راستای فکری خود در آستانه همین انتخابات، در اعلامیه ژولای (ژوئیه) ۲۰۱۳ می نویسند: “ما در اعتراض به غیرآزاد، غیردمکراتیک و مهندسی بودن انتخابات، موضع عدم شرکت اتخاذ کردیم و در کنار میلیون ها نیروی معترض و تحول طلب که در انتخابات شرکت نکردند، ایستادیم. صرف رویدادهای انتخاباتی که به پیروزی روحانی منجر شدند، ما را مجاب نکرده اند سیاستی که ما اخذ کردیم، یعنی سیاست عدم شرکت، نادرست بوده است. ما پیروزی در انتخابات را به مردم ایران تبریک می گوئیم، با تلاش آنها برای تغییر سیاست های کلان کشور همراه هستیم و امیدواریم که آقای روحانی به وعده های خود عمل کند، به مطالبات مردم پاسخ مثبت دهد و برای برون رفت کشور از وضعیت بحرانی، گام های موثر بردارد”. ۱۶ ژوئن ۲۰۱۳.

اما ترازنامه هشت سال دولت بی تدبیر و محاق در دست خامنه ای، ضربه نهایی را برپیکر توهم پراکنان وارد کرد. جای تاسف است که یک نیروی مدعی”چپ،سکولار، عدالتخواه وآزادیخواه” به حمایت از کاست روحانیت، ناقضان آزادی و سرکوبگر زحمتکشان تن دهد!

 بعد از دست یافتن رئیسی، مهُره و دست پرورده خامنه ای در راس قوه مجریه، این اپوزیسیون(ها) به “کشف” جدیدی دست یافتند تا بگویند: “اول ازهمه ببینیم اصلاً داستان خود “تنفیذ” چیست تا برسیم به خصوصیت “تنفیذ” در مورد رئیسی. طبق بند ١١٠ قانون اساسی، “تنفیذ” یعنی اینکه رئیس جمهور نافذیت خود را از ولایت می‌گیرد و نتیجه انتخابات را فقط امضاء ولی فقیه است که مشروعیت می‌بخشد. امضاء تاییدیه‌ای که بهیچوجه جنبه صوری و تشریفاتی ندارد بلکه برخوردار از بار فقهی و معنای شرعی مشخص است. مطابق موازین اسلامی، با این امضاء رئیس‌جمهور “از سوی شارع مقدس” به چنین مقامی منصوب می‌شود تا “ولایت الهی را به بدنه‌ اجرایی کشور تسری دهد.” خود خمینی علت وجودی موضوع “تنفیذ” را چنین توضیح داده و تقریر کرده بود: “مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولی امر باشد… با نصب فقیه نباشد غیرمشروع است”. رئیس جمهور در این نظام، ولو محصول انتخابات مهندسی شده، و در مورد رئیسی نوعاً انتصابی، تا کسب مشروعیت از ولی فقیه نکند فاقد اعتبار است! پس نفس “تنفیذ”، جز تحقیر نهادینه و مکرر ملت نیست. اما آنچه که “تنفیذ” ریاست رئیسی را به مفتضح‌ترین “تنفیذ”ها در این چهار دهه و اندی بدل کرد، نمایش رفتاری طرفین “تنفیذ” بود. همه درد رئیسی این شد که کرونا نمی‌گذارد دست “آقا”یش را ببوسد و حرف خامنه‌ای به او در شکل آمرانه اینکه، هرچه زودتر دولت‌ات را تشکیل بده!

خُب، سیاست پردازان همیشه در صحنه، بند ۱۱۰ قانون اساسی نه چیز تازه است و نه روندهای “تنفیذ” و” تحلیف”. برای همه دوره ها وجود داشت. پس چه شده که حالا بعد ازاین همه تلاش های عبث به نفع “اصلاح طلبان” نظام به این درک و “کشف”جدید دست یافتید؟ طرح های “تحولخواهی” شما با دستاویز”تاکتیک” و شرکت در “انتخابات” به هوا رفت و اینک رئیسی با تبلیغات و اراجیف خود طرح “تحولخواهی” را به نمایش گذاشت. اما با چیدمان وزرای “انقلابی ، جهادی و بازیافت وزرای پیشین” باید در انتظار فاجعه  برای ملت بود. سودی برای حاکمیت در پی نخواهد داشت. بلکه با سراسری شدن اعتراضات، سرنوشت نظام در کف خیابان رغم خواهد خورد.

قدرت در نظام ولایت فقیه، فقط یک قدرت سیاسی نیست، بلکه تعدادی از قدرتهای خُرد وکوچک حول ولایتمداری در همه جا فرمان  می رانند. این قدرتها دارای روابط متقابل اما نابرابر هستند. رابطه ای از نوع مرید و مراد ،رانتخواری و تبعیت مطلق از رهبری.

اوج درماندگی ایدولوژیکی نظام و “مهار بحران ها”ی در پیش، خامنه ای را برآن داشت تا دولت “انقلابی و جهادی” و مطیع خود را در کابینه رئیسی طرح کند. غافل از اینکه این کابینه بیش از کابینه های گذشته فاقد وجاهت و شرکت ۱۷.۳ درصدی رای دهندگان فاقد پشتوانه اکثریت مردم است.

یک فعال سیاسی “اصلاح‌طلب” با نگرانی از آینده خود و نظامش می گوید:‌ “مردم به عنوان صاحبان اصلی کشور، از مسئولان مطالبه‌هایی دارند و برای احقاق حق خود توقع‌های‌ خود را مطرح می‌کنند. حال اگر سیستم به صدای افکار عمومی توجه لازم را نشان ندهد، بی‌شک با حالتی هزینه‌ساز مواجه خواهد شد. در واقع اگر جامعه احساس کند با تصمیم‌گیران فاصله دارد، بی‌اعتمادی اوج می‌گیرد و در نتیجه،‌ همه امور مختل خواهند شد”. این فرد بدرستی متوجه خطر و آغاز فروپاشی نظام شده است.

اینک همه قوا و نهادهای کشوری و لشکری یکدست و مطیع علی خامنه ای هستند. خامنه ای نه تنها در همه حوزه شکست خورد، بلکه در مدیریت بیماری کرونا مرتکب جنایت علیه هزاران از هموطنان ما شد. هزاران خانواده را بعلت محسور در رویکرد ارتجاعی خود، داغدار کرد. او در دیماه ۱۳۹۹ در یک سخنرانی از تلویزیون دولتی در رد خرید و ممنوعیت واردات واکسن می گوید: ” آمریکا و انگلیس» می‌خواهند واکسن را روی ملت‌های دیگر امتحان کنند، اگر کارخانه فایزر آنان می‌تواند واکسن درست کند، اول برای خودشان مصرف کنند”.

اما همین رهبر انقلاب اسلامی هفت ماه بعد، ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ در یک سخنرانی تلویزیونی در باره وضعیت و طغیان بیماری کرونا را نخست و فوری کشور خواند و گفت: “واکسن چه از راه واردات و چه با تولید داخلی باید با تلاش مضاعف و به هر شکل ممکن تامین شود و در اختیار مردم قرار بگیرد”.

این تناقضگویی خامنه ای ما را بیش از پیش به این ایده و نظر واقعی می رساند. ایشان روزی در تهییج و تحریک حزب اللهی ها برای سرکوب  اعتراضات ۱۳۸۸، به سبک خمینی گفته بود که من یک جسم ناقصی داریم. شیفتگان ذوب در ولایت می گریستند. اما اینک همه شواهد و عملکرد او حاکی از آنست که او نه تنها جسم ناقصی دارد، بلکه مغز و ذهن معلولی هم دارد.

اصرار نابخردانه خامنه ای و حلقه قدرت در “استقلال” و “خودکفایی”؟ همه جانبه اقتصادی،حتی حوزه بهداشت و تندرستی مردم را به مرز قتلگاه رساند. آیا کشورهای اروپایی ودیگر کشورها با وارد کردن و همکاری در ساخت واکسن استقلال خود را از دست دادند؟ در جهان جهانی شده ارتباطات و تبادل دانش و کالاها امری عادیست. باید از همه امکانات مثبت به نفع منافع ملی استفاده کرد. و این همه منوط به ترک سیاستهای ارتجاعی و ضد ملی است.

نمایش هر از گاهی تسلیحا ت دهه هفتاد در خیابان ها هیچ ابرقدرتی را مرعوب نمی کند. بلکه ترساندن کشورهای منطقه و برحذر داشتن ملت ایران از اعتراضات است.  

حسن روحانی در آخرین جلسه هیات دولت دوازدهم گفت: “در گذشته با مردم صحبت و اعلام کردیم چیزی برخلاف واقعیت نبوده است و آنچه واقعیت بود را به مردم گفتیم. البته بخشی از واقعیت را به مردم نگفتیم و از نظر من نمی‌شد آنها را بیان کنیم به دلیل اینکه من آنها را مفید نمی‌دانستم”.  او چه چیزی را برای ملت مخفی می کند که در حوزه اسرار مگوی نظام است؟ اما ملت ایران دیر یازود دفتر عملکرد نظام اسلامی را می گشاید. از جمله آیا ادامه هشت سال جنگ ویرانگر یک امر شرعی بود یا سیاسی؟

آقای خامنه ای طرح ” انتخابات” شما برای رسیدن حکومت اسلامی و یکدست کردن همه قوا در زیر عصای خنیاگر تا این لحظه موفق بود اما در خلاف جهت رهایی بخشی و مدرنیته و پیشرفت کشور و به زیان و فاجعه بیشتر برای ملت ستمدیده ایران.

برای اجتناب از فرو افتادن کشور در ورطه پرتگاه با توجه به شرایط ژئو استراتژیکی و ژئوپلتیکی، شکل گیری جبهه وسیع از همه نیروهای دموکرات حول حداقل خواسته های جمهوریت، جدائی دین از قدرت، سکولاریسم، استقرار دموکراسی بمثابه اهرم تنظیم رابطه در راستای دیالوگ اجتماعی یک ضرورت عاجل است.

برای دست یافتن به نظامی دموکراتیک، مردمی و تامین کننده آزادی و دموکراسی و برابری حقوق همه شهروندان، برای نجات فاجعه زیست محیطی و محیط زیست، اتحاد همه نیروهای جمهوریخواه برای استقرار نظامی با پذیرش رعایت حقوق جهانشمول بشر یک ضرورت تاریخی است. و مقدم بر هر چیزی پیوند صفوف مبارزان، اقشار و طبقات کارگران، آموزگاران، پرستاران، هنرمندان و اساتید دانشگاهها از طریق شبکه های اجتماعی ضروریست.

https://akhbar-rooz.com/?p=123053 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محمد
محمد
2 سال قبل

متاسفانه برای هیچ یک از نقل قول های داخل گیومه منبع معرفی نشده است و این ضعف بزرگی است که بسیاری از خوانندگان را از شناخت کسانی که چنین نقل قول هایی از انها شده است محروم می کند . اشکال دیگر اینکه ولایت فقیه در این تحلیل قدر قدرت است هم خاتمی را سر کار می ـورد هم احمدی نژاد و هم روحانی را/ اینگونه تحلیل ها اساسا وقعی به کنشگری هایی که می تواند تاجدودی متفاوت و مستقل از دستگاه رهبری باشد ندارد (اعم از کنشگری های مردمی و یا احزاب و به قول نویسنده جامعه مدنی )و بیشتر متاثر از قدرت است. درست است که خاتمی هم اصل نظام را قبول داشته و دارد اما دلیلی وجود ندارد که اگر همه چیز را دستگاه قدرت تعیین میکرد ومی کند همان مقطع دوم خرداد روحانی را نیاورد و با آوردن خاتمی خودش را به درد و سر بیاندازد. این نوع تحلیل پیچیدگی های امر سیاسی رادر جامعه نمی بیند و تنها در یک نظام سیاسی اقدار گرا همه چیز را خلاصه می کند و همه چیز را در ید قدرت حاکم و ولی فقیه و بیت اش می بیند در حالیکه اگر دستگاه فدرت اینقدر توانایی داشت می توانست از پس بحران های گوناگونی که ذاتی وجود چنین ساختاری است برآید و اینقدر از این ستون به آن ستون دل نبندد

داود ترکمنی
داود ترکمنی
2 سال قبل
پاسخ به  محمد

محمد آقای عزیز .
فقط با یک مقدمه یک سئوال کوچک دارم و اگر پاسخ دهید و علاقمند باشید به بحث ادامه خواهیم داد.
اول مقدمه :
در جامعه ای بی قانون خلافتی و ولایتی و طایفه ای که میلیونها بار از جامعه ی موسوم به «هزار فامیل» عقب تر ست. بهتر ست در روشن شدن قضایا روشنگری کنیم و خود را در چند تا نام گزاری های صوری و من در آوردی ارتجاع حبس نکنیم.
کاروان زیارتی «شربت اوغلی » ها در خیابان بوذرجمهری و سراسر ایران با انتشارات «مکتب اسلام » ها در قم و دیگر نقاط کشور و حسینیه ارشاد و دکتر علی شریعتی در جاده قدیم شمیران و سخنرانی در تمام دانشگاههای ایران و… تبدیل به کاروان بزرگ و میلیونی «همه باهم » خمینی شد و انقلاب اسلامی ایران رخ داد.
بعد با همه پرسی و مجلس خبرگان ، قانون اساسی اسلامی ، مجلس شورا ، رئیس جمهور و نخست وزیر و وکیل وزیر دولت و رهبر و هزار بامبول دیگر ادای دموکراسی در آوردند تا بتوانند بر اوضاع مسلط شوند.
عکس های کابینه های رجائی ، باهنر ، میر حسین موسوی ، رفسنجانی ، خاتمی ، احمدی نژد ، روحانی و رئیسی نشان میدهند که چه بچه مسلمانانی در راس کارها بوده و هستند .و تکثیر شدند.
البته آخوند جماعت با شیادی توانسته ست در هر مقطعی از این ۴۲ سال با انواع حقه بازی رنگ عوض کند و مریدان خود را در انواع هیئت ها و دسته ها سازماندهی کند: انواع و اقسام روحانیون، حوزه ، انجمن اسلامی ، بسیج ، سپاه ، جهاد سازندگی، امر به معروف ، تحکیم وحدت ، جناح چپ ، خط امام ، جناح راست ، موئتلفه ، حجتیه ، سلفی ، اقتدار گرا ، اصول گرا ، اصلاح طلب ، سازشکار، لیبرال ، اعتدال گرا و……. که نیاز به راهنمای جامع یا دائره المعارف اسلامی دارد.

دوم سئوال کوچک :
آیا می دانید سر جنبندگان هر یک از این دسته ها و مهره ای اصلی آنها کدامند اگر فقط در مورد اقتدار گرایان ، اصول گرایان ، اصلاح طلبان ، اعتدال گرایان ، مهره های بیت رهبری و ساختار سپاه راهنمائی کنید .می توان مثلا رابطه آنها با موئتلفه ، کارگزاران ، حجتیه ، روحانیت مبارز و مجمع روحانیون و… پیدا کرد .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x