جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

آیا سیاست یعنی همین؟! – مارال سعید

نباید خوش خیال بود و فکرکرد این آخرین تراژدی جهان خواهد بود، که ما شاهد آنیم. شاید چند سالی نگذرد که باز مردمانی پیدا می شوند، تحت فشار حاکمان خویش، رنج و عذاب چهل و اندی ساله و این روزهای مردم افغانستان را فراموش می کنند و دست نیاز به سوی قدرت های جهانی باز می کنند. و از آنسو، باز این سیاستمداران هستند که بایست بفکر ردیف های...

رویدادهای چهل و اندی ساله ی افغانستان این روزها ورقی دیگر خورد، که هر مبتدی عرصه ی سیاست را با یک سوآل بزرگ مواجه می سازد. “آیا سیاست یعنی همین؟!”

به اردیبهشت ماه سال ١٣۵٧ شمسی با کودتای نظامیان در افغانستان، حکومت داوود خان به پایان رسید و چپ ها با حمایت اتحاد جماهیر شوروی به قدرت رسیدند. و از همان زمان دور تسلسل جنگ و خونریزی و آواره گی و فلاکت مردم افغانستان آغاز گشت، که همچنان ادامه دارد.

افغانستان، سرزمینی که جنگ بخش جدائی ناپذیر زندگی چهل و اندی ساله ی گذشته ی آنست و شهر و روستا، خیابان و بیابان آن عرصه ی تاخت و تاز نظامیان کشورهای مختلف جهان و تروریست های مختلف جهان، اینروزها تاریخش در میان شگفتی جهانیان ورقی تازه می خورد.

“شگفتی” از آن روست که نه دولتها و نه ملتها از تاریخ هیچ درسی نیاموختند و یا آموختند و به عمد یا به سهو در غبار روزگار فراموش کردند. 

به تاریخ یازدهم سپتامبر سال ٢٠٠١ میلادی جبرئیل از آسمان نازل شد، و برجهای دوقلوی تجارت جهانی در یک عملیات تروریستی فرو ریخت و پازل تئوری جنگ های پیشگیرانه تکمیل شد. یک ماه بعد ایالات متحده و یاران به افغانستان قشون کشیدند و دولتی را که با حمایت خود و دوستان بر سریر قدرت نشانده بودند (طالبان) را بدلیل مأمن شدن بن لادن و القاعده و بفاصله ی یکماه در ١۴ نوامبر ساقط نمودند.

پیشتر، در دوران حضور نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان و دولت دکتر نجیب الله، ایالات متحده و دوستان دور و نزدیک، طالبانها را در کسوت مجاهدین، آموزش، تجهیزات و سازمان داده بودند. لیک طالبان ها با رسیدن به قدرت از گوش به فرمانی، عناد ورزیدند و در زمان درخواست استرداد بن لادن و دیگر سران القاعده، سرپیچی نمودند. و اینگونه شد که دوستان دیروز، تروریست ها و دشمنان امروز گشتند.

کابل سقوط کرد و هیولاهای طالبان به کوه ها و برخی به پاکستان خزیدند. و از آن تاریخ به مدت بیست سال جنگ و گریز و کشت و کشتار هر روزه در افغانستان آغاز شد.

ایالات متحده و یاران، به ضرب و زور سلاح و پول فراوان و با کشته و زخمی شدن هزاران نظامی و غیرنظامی و با توجیه “بازدارنده گی تروریسم در زادگاه” از به روی کار آمدن دولت های متعدد در افغانستان حمایت نمودند، بی آنکه بیندیشند که جامعه ی افغانستان در چه مرحله ایست، و این داستان چگونه باید به سرانجام برسد.  

تروریست های طالبان از پس عقب نشینی های اولیه، مجدداً خود را سازمان دادند و اینبار در چهره ی دشمنان دولت و ملت جدید افغانستان و همچنین حامیان خارجی آن ظاهر گشتند. در طول بیست سال، آنها بی وقفه ای چشمگیر بر هر کوی و برزن در شهر و روستای افغانستان سرود مرگ خواندند.

طالبان همچون دیگر جریانات بنیادگرای اسلامی در منطقه، عمده نیروی خویش را از میان مردمان بسیار عقب مانده، فقیر و روستائی افغانستان جذب می نمود. البته اینبار تغییراتی نیز در حامیان مالی – تسلیحاتی طالبان ها بوجود آمده بود و بیشترین حمایت را از طرف پاکستان و کشورهای عرب منطقه دریافت می نمود. البته باید بسیار خام اندیش بود و گمان برد؛ ایالات متحده و یاران، از ابتدا نمی دانستند طالبان از طرف چه کسانی حمایت می شوند.

و بدین گونه دایره ی شیطانی شکل گرفت؛ ایالات متحده و یاران، پاکستان و کشورهای منطقه را با قراردادهای تسلیحاتی نجومی تبدیل به زَرّادخانه ی سلاح های خود می کردند، و آن ها نیز برای گسترش نفوذ خود، بخشی از این سلاح ها و درآمد نفت را در منطقه هزینه می نمودند. از آنجمله در اختیار طالبان قرار می دادند تا جنگ در افغانستان همچنان به روز باشد و بماند. یک تراژدی مضحک و خونبار، که در واقع سیاست جهانی و منطقه ای کشورها را رقم میزد.

کدام عقل سلیم و کدام آدم بی غَرَض و مَرَض می پذیرد که با ضرب و زورِ تیر و تفنگ می توان دولت – ملتی شکل داد و مردمی را از یک فورماسیون اجتماعی به یک فورماسیون دیگر هدایت کرد؟

اما آنچه را سیاستمداران نمی آموزند؛ درس های تاریخ است. اگرچه و به ضرس قاطع بیش از این ها را که من مبتدی در این سطور بر قلم راندم، سیاستمداران در ایالات متحده و یارانشان در اروپا و کانادا نیک و بهتر می دانسته و می دانند. اما منافع ملی و جمعی شان حکم می کند برای بزرگترین تأمین کننده های ردیف بودجه ی خود یعنی؛ کنسرنهای ساخت سلاح، راه باز کنند. و اینگونه است که انسانیّت و حقوق بشر در راهروهای پارلمان های این کشورها همچون تاول هایی که از آن ها چرک و خون می چکد، آماس می کنند.

تاول هایی که گاه گاه همچون افغانستان می ترکد و به ناگاه جهان با دهانی بازمانده از حیرت، به چشم سر می بیند؛ به طرفه العینی تروریست های دیروز به رسمیت شناخته می شوند و سیاستمداران یک به یک بر صفحه ی تلویزیون ظاهر می شوند و به راحتی سخن از “تحلیل و برآوردهای غلط” می دهند. و به لطایف الحیل افتضاح سیاسی – نظامی خود را توجیه می کنند. و یا حداکثر با فشار رسانه ها با وقاحت می گویند: ما بیش از این حاضر نیستیم برای افغانستان کشته بدهیم، مردم افغانستان بایست خود بکوشند.  

و اینگونه دفتر یک امیدواری کاذب ایجاد شده، ورق خورده و بسته می شود. در این میان نسل جوان افغانستان همچون خواب  زدها، مبهوت از بازی سیاست، آواره ی دیار غربت می شوند تا لااقل جان عزیز خویش از مهلکه بدر برند.

نباید خوش خیال بود و فکرکرد این آخرین تراژدی جهان خواهد بود، که ما شاهد آنیم. شاید چند سالی نگذرد که باز مردمانی پیدا می شوند، تحت فشار حاکمان خویش، رنج و عذاب چهل و اندی ساله و این روزهای مردم افغانستان را فراموش می کنند و دست نیاز به سوی قدرت های جهانی باز می کنند. و از آنسو، باز این سیاستمداران هستند که بایست بفکر ردیف های تأمین کننده ی بودجه های نجومی کشورهای خویش، جاده صاف کن ماشین کنسرن های ساخت سلاح شوند.

همگان در دو سوی این تراژدی خونبار، هیچ درسی از هیچ تاریخی نمی آموزند و یا اگر هم بیاموزند در غبار ایّام به نسیان می سپارند. و “سیاست” در جهانی که بر پاشنه ی انسانیّت نگردد یعنی همین!

مارال سعید

https://akhbar-rooz.com/?p=124053 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوسن
سوسن
2 سال قبل

من ابتدا تشکر می کنم از مارال و این نگاه واقعی و انسانیش.

سپس به این خانم یا آقای کرزای می گویم: عزیز، تو اگر از “کلیه افغانستان” میدانی، برایمان بگو.

چه اشکالی دارد، فیل واقعیت در میان و ما هرکدام در زاویه ای.

کرزای
کرزای
2 سال قبل

از کلیه افغانستان هیچ نمی دانید گپ نزنید!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x