لیلا حسین زاده، جوانی شریف و درستکار و مستقل است که اتفاقاً باید تشویق شود و قدر ببیند، چرا که آگاهی و تواناییاش را در عنفوان جوانی مصروف رفاه و بهبودی مردم کشورش کرده و دغدغۀ طبقۀ کارگر و زحمتکشان جامعه را دارد. شرم کنید و دست بردارید از این اتهامات سخیف. محفل فساد، آن محفل امنیتی است که دختران شریف ما مثل سپیده قلیان، آتنا دائمی و لیلا و… را چنین آماج اتهامات سخیف و سراسر دروغ قرار داده است
خبرگزاریهای امنیتی جمهوری اسلامی شانزده آذر ۱۴۰۰ از «شناسایی و دستگیری گروه وابسته به شبکه ضدانقلاب در شیراز» خبر داده و به نقل از «یک منبع آگاه» نوشتند: «تعدادی از عناصر مرتبط با جریان ها و شبکه های ضدانقلاب خارج نشین که با لیدری خانم ل. ح در شیراز، اقدام به راه اندازی محفل فساد برای انحراف و جذب جوانان نموده بودند دستگیر شدند… دستگیر شدگان اخیر به دنبال بسترسازی سوء با هدف تحریک افراد معلوم الحال به شرکت در اغتشاشات بوده اند».
در واقع لیلا حسین زاده دانشجوی انسانشناسی دانشگاه تهران که در سفر شیراز به سر میبرد، در این روز با یورش و ضرب و شتم مأموران امنیتی، بدون هیچ حکم و دلیلی بازداشت شد. اگرچه به تازگی حکم محکومیت پنج سالۀ ایشان به دلیل حضور در یک تجمع دانشجویی برای جشن تولد و سرودخوانی، تأئید شده بود، اما به گفتۀ رئیسیان، وکیل لیلا این حکم هنوز ابلاغ نشده و بازداشت وی نمیباید در این رابطه توجیه شود.
علاوه بر این که بازداشت تؤام با خشونت یک دانشجو مصداق آدمربایی حکومتی است و جا دارد مورد توجه عمومی قرار بگیرد، او بیمار است و بی خبری از او پس از بازداشت بر نگرانیها برای سلامت ایشان افزوده است.
حسین زاده از زنان دانشجوی فعال، برجسته و شرف جنبش دانشجویی امروز ایران است. وجود این زنان شجاع در صف اول همۀ جنبشهای اجتماعی امروز، قابل توجه است. آنان که نقش زنان را انکار کرده یا جنبش اعتراضات طبقاتی گسترده را و پیوند جنبش دانشجویی با مطالبات طبقۀ کارگر ایران را منکر هستند، از بازداشت او به عنوان نمونهای روشن وزنده باید شرم کرده و از لیلا حمایت کنند.
دیگر فرهنگی کاران امنیتی باید شرم کنند که نه تنها به شعور مردم ایران، بلکه ابلهانه به نظام اسلامی خود نیز توهین میکنند. یعنی چه که خبرگزاری فرومایۀ فارس از قول به اصطلاح «منبع آگاه» خود، که یحتمل یکی از سربازان گمنام است، مینویسد: عناصر مرتبط با جریان ها و شبکه های ضدانقلاب خارج نشین با لیدری خانم ل. ح اقدم به راه اندازی محفل فساد برای انحراف و جذب جوانان نموده بودند؟ چرا هر که مخالف نظام جمهوری اسلامی باشد، یا به خارج از کشور وصل است و یا محفل فساد دارد؟ آیا حکومت جمهوری اسلامی خود را لایق یک مخالف و اپوزوسیون مستقل و جدی نمیداند؟! این روش مبتذل که ساواک بارها پیش از این تجربه کرده و شکستاش حتمی است را کنار بگذارید.
لیلا حسین زاده، جوانی شریف و درستکار و مستقل است که اتفاقاً باید تشویق شود و قدر ببیند، چرا که آگاهی و تواناییاش را در عنفوان جوانی مصروف رفاه و بهبودی مردم کشورش کرده و دغدغۀ طبقۀ کارگر و زحمتکشان جامعه را دارد.
شرم کنید و دست بردارید از این اتهامات سخیف. محفل فساد، آن محفل امنیتی است که دختران شریف ما مثل سپیده قلیان، آتنا دائمی و لیلا و… را چنین آماج اتهامات سخیف و سراسر دروغ قرار داده است.
چگونه است که هم در پی آن اتهام سخیف اخلاقی و کذب، و هم به دنبال بسترسازی برای شرکت در اغتشاشات، که عمل و ایدهای سیاسیست، بوده؟ این تناقض را چطور میشود حل کرد؟ داستان احمقانهای که ذهن پوچ امنیتی چی جمهوری اسلامی ساخته و خبرنویس خام و مزدور خبرگزاریهای امنیتی پرداختند، دو ریال ارزش ندارد. این دونان شهامت پذیرش استبداد خود را ندارند و جرأت نمیکنند بگویند: یک دانشجوی بی گناه را، بی هوده گرفتیم تا برای دیگران درس عبرتی باشد. تا سرکوب و خفقان را بیشتر کنیم و در پس آن به غارت تتمه منابع این سرزمین که حق همان جوانها و متعلق به آیندگان است، ادامه دهیم. ننگ بر شما!
لیلا حسین زاده نه قصد «بسترسازی» برای کاری داشته و نه در پی «تحریک» جمعی برای «اغتشاشات» بوده و هست. این دستگاه امنیتی استبدادی جمهوری اسلامی است که همانند ساواک خلف سرنگون شدۀ خود، در پی دشمن تراشی برای توجیه هر نوع اعتراضات مردمی است تا به بالادستیها جواب بدهد، هر فعال اجتماعی و دانشجوی نخبه را اینروزها به چشم دشمن معرفی و سرکوب میکند.
در روز دانشجو که به نام سه دانشجوی شهید در هفده آذر سی و دو: شریعت رضوی، قندچی و بزرگنیا نامگذاری شده، دانشجوی دیگری از تبار آن آزادگان لیلا حسن زاده در بند استبداد، جانش در خطر است. به هر شکلی که میتوانیم باید از لیلا حمایت کنیم.
ا.ز.ل
بی شرم ها شیر دخترمان را آزاد کنید.
به عنوان یک نظر شخصی نسبت به این خانم و خط فکری و شیوۀ تقلیلگرایانۀ برخوردش با مسائل بدگمانم و غوغاسالاری و هیاهوگری و نامجویی اش را مغایر با اصول کار حرفه ای یک فعال سیاسی سوسیالیست میدانم. اما به احترام کلیت مبارزات دانشجویی و کارگری که ملک طلق کسی نیست و همۀ ما به شکلی در نسبت با آن تعریف میشویم بار دیگر دهان به نقد فرومیندم و چنانکه هر بار انتقادی از این رفقا مطرح کرده و سنگ خورده و دشنام شنیده ایم بار دیگر سکوت میکنم و نه از بیم سنگ و دشنام بلکه بنا بر مصلحتجویی و برای سوءاستفاده نکردن دشمنان اینجا نیز تداوم همان سکوت را خوشتر میدارم. به یاد این دوستان تفألی به حافظ زدم که اسباب تقدیم رفیقانۀ ابیات زیر به ایشان شد، برای آنان که جان واژه را درمی یابند و اسیر زُخرُف الفاظ نیستند:
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس / نسیم روضۀ شیراز پیک راهت بس
دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش / که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس
وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل / حریم درگه پیر مغان پناهت بس
به صدر مصطبه بنشین و ساغر می نوش / که این قدر ز جهان کسب مال و جاهت بس
زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن / صراحیِ میِ لعل و بتی چو ماهت بس
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد / تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
هوای مسکن مألوف و عهد یار قدیم / ز رهروان سفرکرده عذرخواهت بس
به منت دگران خو مکن که در دو جهان / رضای ایزد و انعام پادشاهت بس
به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ / دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس