پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

عصبیت شهربندی و خیال خام سیاست‌ورزی – (سیاست بازی خدای‌گان است) – اکبر کرمی

الگوی من بازگشت به امر سیاست و درک و دریافت بازار قدرت در پهنه ی سیاست به مثابه بیزینس بود. به داوری من پس از ماکیاول و هابز باید به سیاست همانند هر کاسبی دیگری نگاه کرد. کاسبی‌ای که افراد بسیاری برای بردن...

الگوی من بازگشت به امر سیاست و درک و دریافت بازار قدرت در پهنه ی سیاست به مثابه بیزینس بود. به داوری من پس از ماکیاول و هابز باید به سیاست همانند هر کاسبی دیگری نگاه کرد. کاسبی‌ای که افراد بسیاری برای بردن سود به آن آمده‌اند و می‌آیند. ادعا ی من آن است که ما توسعه‌نایافته‌ایم و هنوز درک مدرنی از سیاست و مساله ی کانونی آن یعنی قدرت نداریم؛ در نتیجه به جای گفت‌وگو و مذاکره و سازش و بیزینس با هم دعوا می‌کنیم. این تنها شامل اپوزیسیون امروز و دیروز نیست، حکومت‌ها و حاکمان هم تاکنون در ایران همین‌گونه بوده‌اند

گفتارم در این جلسه در بندها ی پسین فشرده شده است.

الف- تاریخ همانند واقعیت و واقعیت تاریخ بسیار پیچیده و چندلایه است.

ب- هم‌ بازی‌گران دیروز تاریخ و هم خوانش‌گران، گزارش‌گران و بازی‌گران امروز بسیار ‌‌گونه‌گونه هستند و به همین جهت ما با روایت‌های بسیاری از انقلاب ۵۷ روبه‌رو هستیم.

ج- این روایت‌ها ی پرگونه ممکن است با گفت‌وگوها ی کارشناسانه و دانش‌گاهی محدود و تنگ‌تر شوند، اما در پهنه ی سیاست گریزی از آن‌ها نیست. باید آن‌ها را پذیرفت و با نماینده‌گان آن‌ها سر میز مذاکره و سازش نشست؛ چه این بازی‌گران برای فردا رویاها و خواب‌هایی دیده‌اند که اگر در تفاوت دیگر امروز‌مان ضرب شود و هیجان‌ها، ترس‌ها و امیدهای‌مان هم به آن‌ها اضافه شود، چشم‌انداز‌ها ی گوناگون ما را در برابر انقلاب ۵۷ و نیز فردا آشکار می‌کند.

د- تاکید من عبور از ساده‌سازی و مجادله بر سر درست و نادرست بودن آن روایت‌ها بود. من ادعا کردم که باید همه ی این روایت‌ها و‌ راوی‌ها را در پهنه ی سیاست به رسمیت شناخت و با آن‌ها وارد فرایند مذاکره و سازش شد؛ تا بتوان از دیروز گذشت و بر سر فردا “هم‌سازی” کرد.

ه- الگوی من بازگشت به امر سیاست و درک و دریافت بازار قدرت در پهنه ی سیاست به مثابه بیزینس بود. به داوری من پس از ماکیاول و هابز باید به سیاست همانند هر کاسبی دیگری نگاه کرد. کاسبی‌ای که افراد بسیاری برای بردن سود به آن آمده‌اند و می‌آیند. ادعا ی من آن است که ما توسعه‌نایافته‌ایم و هنوز درک مدرنی از سیاست و مساله ی کانونی آن یعنی قدرت نداریم؛ در نتیجه به جای گفت‌وگو و مذاکره و سازش و بیزینس با هم دعوا می‌کنیم. این تنها شامل اپوزیسیون امروز و دیروز نیست، حکومت‌ها و حاکمان هم تاکنون در ایران همین‌گونه بوده‌اند. یعنی درک درستی از مفهوم قدرت و امر سیاست نداشته اند و راهی برای برون‌شد از تنازع قدرت پیش‌نگذاشته‌اند. بازار قدرت در ایران انحصاری‌ترین بازار ممکن است. حتا امکان قانون گذاری برای آن وجود ندارد.

در این شرایط دشوار و توسعه‌نایافته طبیعی است که یا دعواها بالا می‌گیرد و ما به جهان پیشاسیاست (وضعیت طبیعی) پرتاب می‌شویم (بازمی‌گردیم) یا در به‌ترین حالت در دوران پیشادمکراسی می‌مانیم (درجا می‌زنیم) و به سلطانی (شیخ یا شاه) عادل فریفته و راضی خواهیم شد!

 گفت‌وگوهایی در نقد الگوی بالا برای توسعه و پیش‌برد امر سیاست به مثابه کاسبی از سوی جناب فرهنگ قاسمی درگرفت که من در این جا تلاش خواهم کرد به سهم خود آن جدال فکری مبارک را ادامه دهم. باشد که با بازخوردها و مشارکت دیگران راه‌های هم‌سازی بیش‌تر و هم‌وارتر شود.

یکم. در ایران شوربختانه وقتی از سیاست به مثابه یک بیرینس گفت‌وگو می‌شود، غالبن درک مناسبی از موضوع وجود ندارد و همیشه بدفهمی‌ها فرهنگی و زبانی ‌چنان غلیظ و ضخیم است که گفت‌وگو پیش نمی‌رود. در کشورهای توسعه‌یافته همانند آمریکا اما این‌گونه نیست. و سیاست‌مدارها آشکارا از فروش اجندا و برنامه ی خود دفاع می‌کنند.(۱)

در این کشورها کالای سیاسی در قالب اجندا (برنامه) هم از طرف احزاب و هم از طرف سیاست‌مدارها به هواداران خود فروخته می‌شود. نقل و انتقالات مالی در قالب اهدا، کمک‌مالی و مشارکت‌ها ی مختلف مالی و حتا لابی‌گری گردش‌مالی اصلی احزاب و دفاتر سیاست‌مدارها را تشکیل می‌دهد.

دوم. در ایران هم در عمل همین رفتار اما با پوشش‌ها ی دیگر انجام می‌گیرد. اما هیچ‌کس حاضر نیست به طور شفاف و آشکار از آن صحبت کند. بسیاری از احزاب اجندای خود را به کشورهای خارجی و رقبای منطقه‌ای ایران می‌فروشند. گروه‌هایی که حاضر نیستند در مورد آینده ی ایران با غیرایرانی کار کنند، دچار مشکلات مالی بسیار هستند. با این وجود هنوز کاسبی سیاسی در ایران ادامه دارد. یعنی هنوز ایرانیانی هستند که با پرداخت حق عضویت و کمک‌های مالی برنامه‌ها ی این جریان‌ها و گروه‌ها را می‌خرند و به این بیرینس فکستنی و ادامه ی کار آن کمک می‌کنند. (اما این جریان بسیار کوچک و به لحاظ مالی ناچیز است.)

مشکل آن‌جاست که نه سیاست‌مدارها کار خود را جدی می‌گیرند و برای فروش برنامه‌های خود کالایی و تلاشی درخور دارند و نه مردم حاضر هستند آن‌چه را می‌خواهند بخرند.

یعنی هیچ‌‌کس حاضر نیست بهای آن‌چه را در پهنه ی سیاست می‌جوید و می‌خواهد شفاف و با حساب و کتاب بپردازد! در نتیجه عجیب نیست اگر این پهنه پر از چریک، رمال، آخوند، مداح، هنرمند، دانشمند، ادیب، شاعر و شاه‌زاده و … شده است و جایی برای حرفه‌ای‌ها و سیاست‌مدارهای حرفه‌ای باقی نمانده است.)

اقبال مردم به این آماتورها و نابلدها در ایران هم خطرناک است و هم بی‌نتیجه! خطرناک است زیرا دست‌کم باید هزینه بسیاری پرداخت شود تا این جماعت بیاموزد ماشین قدرت چگونه کار می‌کند. و بی‌نتیجه هم خواهد بود. چه، آن‌چه بازار قدرت را در ایران انحصاری کرده است، غالبن و قالبن از این آدم‌ها بسیار بزرگ‌تر است و با آمدن و رفتن آن‌ها (حتا اگر بلد و خوب باشد) اصلاح نخواهد شد. (۲)

مردم در فرهنگ شرقی به طور عام و در شرق‌میانه به طور ویژه چنین درکی از سیاست ندارند. سیاست و سیاست‌مدار در این منطقه و فرهنگ هنوز چیزی همانند خداست (یعنی ادامه ی برهان لطف است) و صاحبان قدرت و سیاست‌ورزان باید همانند خدای‌گان بخشنده باشند و لطف خود را نثار همه‌گان کنند. و عجیب نیست اگر آن‌ها – پیش‌از قدرت- به جای پول‌گرفتن از مردم به مردم پول می‌دهند و – پس از قدرت- به جای حقوق گرفتن به مردم حقوق می‌دهند.

سیاست در این مناطق هنوز ادامه ی مذهب است و با سازوکارها ی سنتی و مذهبی کار می‌کند. در این فرهنگ‌ها عجیب نیست که گاهی کنش‌گران سیاسی، و قربانیان کنش‌گری سیاسی از احزاب و جریان‌ها ی سیاسی درخواست و انتظار کمک ‌حمایت دارند.

سوم. این که تشکیلات و نهادهای مذهبی در این مناطق موفق‌تر هستند، از آن‌جاست که در این بیزینس‌ها الگوهای تولید و فروش کالا موفق‌تر از پهنه ی سیاست است. یعنی مردمان مذهبی به دلایل مختلف از مردمان سیاسی پول بیش‌تری برای آرمان‌های خود هزینه می‌کنند.

اهمیت ندارد، چه اسمی ما بر این تبادلات مالی گذاشته‌ایم. آن‌چه اهمیت دارد تبادلات مالی و میزان آن است. بگویید توان مالی نهاد شما چه‌قدر است؟ تا بگویم چه‌اندازه در فروش کالا ی خود موفق بوده‌اید.

بگویید چه بوجه‌ای دارید؟ و این بودجه از کجا تامین می‌شود؟ تا بگویم چه قدر قدرت دارید و قدرت شما از کجا ریشه می‌گیرد. و برای که کار می‌کنید.

بگویید با بیزینس سیاست چه‌گونه زنده‌گی می‌کنید؟ تا بگویم پس از رسیدن به قدرت با مردم و حقوق آن‌ها چه خواهید کرد.

بگویید سهم کمک‌های مردمی در بودجه ی سازمان شما چه‌قدر است؟ تا بگویم چه قدرتی دارید و چه قدر ملی و مستقل هستید.

چهارم. دشوارترین بخش بیزینس سیاست در ایران آن است که باید از مردم پول بگیری، بدون آن‌که کالای سیاسی به آن‌ها بفروشی! این الگو در ایران جاافتاده است و شما می‌توانید سر مردم کلاه بگذارید و به نام خدا و (امور خیر که به آن‌جا می‌رسد) از مردم پول گدایی کنید! شما می‌توانند کلاه سر مردم بگذارید و از جیب آن‌ها پول بردارید (به بهانه‌ها ی مختلف) اما نمی‌توانید به آن‌ها راست و حسینی بگویید من برای این آرمان سیاسی فعالیت و مبارزه می‌کنم، شما اگر این کالاها را می‌خواهید مشارکت کنید و هزینه ی آن را بپردازید!

شما به‌آسانی یا به نادانی می‌توانید دروغ و حرف مفت بزنید و بگویید: «ما تشنه‌گان خدمت‌ایم و نه تشنه‌گان قدرت.» (۳)یم اما نمی‌توانید به راستی و از سر دانایی به مردم بگوید: من تلاش می‌کنم تا قدرت و قانون و آزادی در ایران ملی شود، شما به من کمک کنید و این برنامه ی مرا بخرید. هیچ کس برای توزیع آزادی، قدرت، و شان و کوشنده‌گان آن‌ها حاضر نیست پول خرج کند.

هیچ‌کس این صراحت و راستی را که به هسته ی سخت سیاست می‌رسد، دوست ندارد. و به همین دلیل است که هنوز هم مهم‌ترین پشتیبان مالی زندانیان سیاسی گروه‌های مذهبی مخالف و منتقد جمهوری اسلامی هستند. (۴)

پنجم. اگر کسانی به طور جدی به آینده ی ایران می‌اندیشند و به موفقیت امر سیاسی در ایران چشم دوخته‌اند، باید بیزینس سیاست و انتقالات مالی در آن را نه‌تنها درک کنند و به رسمیت بشناسند، که راه آن را هم‌وار و توضیح و تبیین کنند.

سیاست گدایی نیست! سیاست دزدی نیست! سیاست کار خیریه نیست! سیاست کاوش معدن (رسیدن به قدرت و چاپیدن مردم) نیست! سیاست روزنامه‌نگاری، خبرنگاری و حتا ادبیات و فرهنگ نیست که در آن چهره بشوی و با فروش خود پول به دست بیاوری. سیاست آخوندی و آخوندی‌گری هم نیست که با ترکیب پیچیده‌ای از دزدی و گدایی سرپا بماند.

سیاست و سیاست‌مدار بودن یکی از شریف‌ترین، دش‌وارترین و در همان حال مهم‌ترین کاسبی‌ها دنیاست. (به ویژه در اجتماعات توسعه‌یافته و مترقی.) سیاست مدار وکیل گروهی از مردم است و جهت توزیع قدرت و حفظ منافع آن‌ها در پهنه ی قدرت کار می‌کند و باید حقوق و مزد بگیرد.

اگر این گونه نیست، یک جا ی کار یا بیش‌تر می‌لنگد! اگر این گونه نیست، یعنی سیاست در ایران حرفه‌ای دنبال نمی‌شود. اگر این گونه نیست یعنی ما و پهنه سیاست توسعه‌نایافته‌ایم. اگر این‌گونه نیست یعنی راه دشمنان ایران برای خرید سرویس‌ها ی سیاسی از سوی سیاست‌مدارهای ایرانی باز است.

اگر این‌گونه نیست یعنی ما هنوز به حق خود از قدرت و به سهم خود در پهنه ی سیاست به عنوان یک شهروند نگاه نمی‌کنیم و آن را درک نمی‌کنیم. (۵)

اگر این گونه است یعنی ما در پهنه ی سیاست در پی نیازهای معطوف به بقا هستیم (چیزی همانند آن‌چه در پایین هرم مزلو آنده است) و هنوز درکی از نیازها ی معطوف به بیان خود (در هرم مزلو این دست نیازها فراانگیزش خوانده شده ‌اند.) نداریم.

اگر این گونه است یعنی ما هنوز خدا نشده‌ایم و بنده‌ایم. نیندیشیم.

اگر این گونه است یعنی ما می‌خواهیم شهروند باشیم اما نمی‌خواهیم هزینه ی آن را بپردازیم.

اگر این گونه است یعنی ما خدای‌گانی و‌ خدایی کردن و حاکم بودن برسرنوشت خود را نمی‌خواهیم، ما ترحم سلطان و لطف ولی‌فقیه را گدایی می‌کنیم! ما هنوز شهربند هستیم. و در انتظار یک گودوی دیگر نشسته‌ایم.  

پانویس‌ها

۱- برای نمونه سناتورجمهوری‌خواه مارک ربیو از ایالت فلوریدا پس از کشتار در دبیرستان استون‌من داگلاس درسال ۲۰۱۸ وقتی از سوی گروهی از دانش‌آموزان کنش‌گر مورد پرسش قرار گرفت که آیا قول می‌دهد از آن‌ آر‌ای (که یکی از مخالفان پرقدرت هرگونه قانون‌گذاری برای اصلاح حمل‌و نقل اسلحه در آمریکا است) کمک مالی دریافت نکند؟ آشکارا گفت من اجندای خودم را دارم و پیش‌می‌گذارم و هرکس خریدار آن باشد من فروشنده‌ام. تان هال سی‌ان‌ان، ۲۲ فوریه ۲۰۱۸

۲- در دمکراسی‌ها هم البته مردم گاهی فریب این دموگاگ‌ها و مردم‌فریب‌ها و دموگاگری‌ها و مردم‌فریبی‌ها را می‌خورند و از شر سیاست‌مدارهای حرفه‌ای به آن‌ها پناه می‌برند. اما آن داستان دیگری دارد و در جایی دیگر باید کلاف آن را باز کرد.

۳- این گزاره از محمد بهشتی است که در انفجار حزب جمهوری اسلامی کشته شد.

۴- باید اعتراف کنم که وقتی خودم در زندان بودم (با آن‌که منتقد مذهب و اسلام و حکومت دینی بودم) تنها دو رهبر مذهبی یعنی حسین‌علی منتظری و یوسف صانعی جویا ی حال خانواده‌ام شدند و جناب صانعی حدود ۱ میلیون تومان کمک نقد به آن‌ها کرد.

۵- روزی من در جمع بنیان‌گذاران “حزب وفاق ایران” به دوستا‌ن‌ام گلایه کردم که ما برای حزب و کار سیاسی به اندازه ی شوهر دادن دختران خود هم اهمیت نمی‌دهیم. آن روز از درک سیاست به مثابه بیزینس هنوز بی‌خبر بودم. اما از اهمیت سیاست نه! آن استدلال را برای همه ی ایرانیان هم می‌تواند تکرار کرد. اگر ما ایرانی‌ها برای آزادی و قانون و قدرت و شان هم به اندازه ی شوهر دادن دختران خود اهمیت می‌دادیم، کارمان به این‌جا نمی‌رسید! هنوز هم دیر نشده است اگر به همان اندازه پول در پهنه ی سیاست خرج کنیم ایران هم آزاد و هم آباد خواهد شد. و فرایند توزیع قدرت و آزادی و شان در این خاک چاک‌چاک هم به گل خواهد نشست. این یک سرمایه گذاری واقعی است با سود بسیار بالا. توسعه یعنی توان محاسبه ی این دست کاسبی‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها.

https://akhbar-rooz.com/?p=141559 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اکبر کرمی
اکبر کرمی
2 سال قبل

جناب نیک درود و مهر
این که سیاست یک بیزینس است؛ به این معنا نیست که در این بیزینس هر کاری می‌توان کرد.
بازار قدرت هم همانند بازار آزاد خود را کنترل و مدیریت خواهد کرد و در نهایت همانند هر بازار دیگری محدود به خواست‌ مشتری و تعادلات دمکراتیک خواهد شد.
به ظاهر ما هنوز در درک بازار، بازار آزاد و مدیریت مبتنی بر آزادی هم مشکل داریم.
شاد باشید

نیک
نیک
2 سال قبل

جناب کرمی با سلام,
 بنظر میرسد در بحث سیاست سه موضوع کسب قدرت, اجندا/برنامه و بیزنس کمی مخلوط گشته. در حالیکه دو فاکتور اول بخش های مثبت و الزامی در سیاست اند متاسفانه شیوه بیزنس گونه در سیاست دقیقا بخش ناسالم سیاست است که میباید از آن پرهیز کرد. تفکر بیزنس گونه در سیاست, کسب سود به هر قیمت است یعنی شما با رقیبتان برای هدف والا و انسانی و یا منافع کشور و مردم همکاری نمیکنید. اگر نماینده اتومبیل فورد هستید هدف نه همکاری با تویوتا بلکه ورشکستگی آن است. مهم نیست اگر هزاران کارگر بیکار شوند. این ایده از زمان نیوت گینگریچ که رقیب من دشمن من است در حزب جمهوریخواه رشد یافت و بوسیله ترامپ به اوج خود رسید. برای انسانی شدن جامعه که انسان گرگ انسان نباشد میباید سیاست را انسانی کرد. باید تصور کرد که در آسمانخراشی صاحبخانه یکی از کاندو/واحد های آن هستیم. پس از فروش تمامی کاندو ها, شرکت سازنده, اداره ساختمان را به ما واگذار میکند و ما مسئول تشکیل Hom Owner Association میشویم منجمله نوشتن اساسنامه و انتخاب هئیت مدیره. اینان بدون مشورت با ما یا وکیل ما خرجی نمیکنند و تصمیمی نمیگیرند. اینان رئیس ما نیستند و پول پرداختی از طرف صاحبان کاندو ارث پدرشان نیست که هر چه خواستند با آن بکنند. شما به درستی نوشته اید “سیاست مدار وکیل گروهی از مردم است و جهت توزیع قدرت و حفظ منافع آن‌ها در پهنه ی قدرت کار می‌کند و باید حقوق و مزد بگیرد”یعنی وکلایی که با وضع قوانینی به نفع خود و شرکای سرمایه دار بیزنس راه نیاندازد. وکیلی که ما استخدام میکنیم باید مسلما حرفه ای بوده و شاید حق وکالت بالایی نیز درخواست کند, اما باید خواسته های ما را با مهارت و بگونه ای قانونی به پیش برد و در این راه با سایر وکلا و نظرات آنان آشنا شود و در صورت لزوم فراکسیون مشترک برای پیشبرد خواسته هایی مشترک تشکیل دهد.این فرم ساده شده حکومت است بوسیله مردم برای مردم.   

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x